۱۳۹۳ مرداد ۳۱, جمعه

مطلق و نسبی

دیالک تیک مطلق و نسبی

مطلق و نسبی 
پروفسور مانفرد بور
برگردان شین میم شین
مطلق
۱
 مطلق یعنی مجزا، مستقل، نامشروط، نامحدود، بطور کلی، کامل، بی نیاز از تعریف دقیقتر، فارغ از هر رابطه و پیوند.
 ضد نسبی
۲
 مطلق یعنی نامشروط، بی حد و مرز، بی کم و کاست.
 مفهوم مطلق در فلسفه ایدئالیستی به معانی زیر بکار می رود:
الف
 به معنی ماهیت نهائی کلیه پدیده ها
ب
 به معنی علت العلل کل جهان
ت
 مطلق اغلب به معنی خدا بکار می رود.
۳
 مطلق به معانی زیرین بکار می رود:
الف
 به معنی چیزی که در هستی خود، در حقیقت خود و غیره بوسیله هیچ چیز دیگری مشروط نمی شود.
ب
 به معنی چیزی که بی نیاز از هر واسطه ای است.
ت
 به معنی چیزی که دارای هستی و اعتبار کاملا مستقل است.
ث
 به معنی از چیزی که بی حد و مرز و نامحدود است.
۴
مطلقیت ماده در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی
 در فلسفه مارکسیستی ماده به عنوان امری مطلق مطرح می شود:
الف
 ماده در هستی خود «خودکفا» ست.
ب
 ماده مشروط به چیز دیگر، بویژه مشروط به عمل آفرینش نیست.
ت
 ماده دارای هستی جاودان و بی پایان است. 
۵
مطلقیت حرکت در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی
 در فلسفه مارکسیستی حرکت تعین مطلق ماده است:
الف
 حرکت فرم هستی و صفت ممیزه (اتریبوت) ذاتی ماده است.
ب
 حرکت به محرک خارجی نیاز ندارد.
ت
 حرکت متعلق به همه فرم های حرکت ماده است.
 مراجعه کنید به فرم های حرکت ماده
۶
مطلقیت تضاد دیالک تیکی («مبارزه» اضداد) در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی 
 در فلسفه مارکسیستی تضاد دیالک تیکی، «مبارزه» اضداد تعین مطلق ماده متحرک را تشکیل می دهد:
 «مبارزه اضداد که همدیگر را مستثنی می کنند، مطلق است، همانطور که ترقی و حرکت مطلق اند.»
 (کلیات لنین، جلد ۳۸، ص ۳۳۹) 
۷
مطلق در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی
الف
 اما در واقع، هر آنچه که کاملا منسوب به خود باشد، یعنی مطلق مطلق باشد، تصوری بیش نیست و با واقعیت عینی ناسازگار است.
ب
 هیچ ابژکت و تعینی در جهان مادی وجود ندارد، که در خارج از پیوندهای عام خود قرار داشته باشد.
ت
 هیچ ابژکت و تعینی در جهان مادی وجود ندارد، که بی نیاز از هر واسطه ای باشد.
ث
 هیچ ابژکت و تعینی در جهان مادی وجود ندارد، که مطلقا مستقل باشد.
ج
 و لذا مطلق واقعا موجود، می تواند فقط به مثابه چیزهای زیر وجود داشته باشد:
۱
 بمثابه «مطلق نسبی
۲
 بمثابه مطلق از نقطه نظر معینی
۳
 بمثابه مطلق در رابطه معینی باشد
۴
 مطلق برای بودن خود به تعین نسبی ضد خود نیاز دارد.
 مراجعه کنید به دیالک تیک مطلق و نسبی، نسبی 
 نسبی (ضد دیالک تیکی مطلق) به چیزی مشروط،، متناسب، منسوب به چیزی دیگر اطلاق می شود:
 مثلا «حقیقت نسبی» درمغایرت با «حقیقت مطلق»
I
نسبیت در عرصه واقعیت عینی
 نسبی چیزی است که در هستی خود، در حقیقت خود و غیره دارای مشخصات زیر باشد:
۱
 نسبی وابسته به چیز دیگر است.
۲
 نسبی بوسیله چیز دیگر مشروط می شود.
۳
 نسبی به واسطه نیاز دارد، یعنی بوسیله چیز دیگر مورد وساطت قرار می گیرد.
۴
 نسبی تنها در رابطه با چیز دیگر وجود و اعتبار دارد.
۵
 نسبیت اشیاء وقتی مطرح می شود که چیزی فقط ببرکت منسوب بودن به چیزی دیگر وجود داشته باشد.
 مثال:
الف
 مثلا جرم هر ذره هسته ای نسبی است.
 زیرا جرم ذرات هسته ای مشروط به حرکت ذرات است.
ب
 مثلا فوتون فاقد جرم سکون است.
 (جرم سکون به جرم هر جسم در سیستم مختصات معینی اطلاق می شود که آن جسم نسبت بدان سیستم در حالت ساکن قرار گیرد. مترجم)
 جرم فوتون فقط در رابطه با وضع حرکتی با سرعت مغایر با صفر وجود دارد.
۵
 همزمانی حوادث نیز همانطور که تئوری نسبیت اثبات کرده، نسبی است.
 دو حادثهء «در خود» و «برای خود» همزمان نیستند، بلکه تنها در رابطه با سیستم معینی همزمان اند.
 دو حادثه که در رابطه با چنین سیستمی همزمان اند، حتما نباید در رابطه با سیستمی دیگر همزمان باشند.
۶
 تئوری نسبیت همه تعین های فیزیک را به هیچ وجه نسبی تلقی نمی کند.
۷
 تئوری نسبیت امکان تفکیک دقیق خواص، روابط و غیره نسبی را (مثلا همزمانی را) و خواص، روابط و غیره مطلق را بدست می دهد.
۸
 در تئوری نسبیت خاص ـ به عنوان مثال ـ عنصر خطی امواج مینکوسکی یک مقدار مطلق است.
۹
 در عرصه جامعه، استثمار یک واقعیت امر است که وجود نسبی دارد.
 زیرا استثمار تنها در رابطه با نظام اجتماعی معینی وجود دارد.
II
نسبیت در عرصه شناخت
 نسبیت در عرصه شناخت نیز باید مشخص شود.
۱
 مثلا هر مفهوم وقتی نسبی است که بدون نسبت دادن به مفاهیم دیگر نتوان آن را تعریف کرد.
 مثلا مفهوم «کودک» احتیاج به مفهوم «والدین» دارد.
۲
 مهمترین مسئله عرصه شناخت مسئله نسبیت حقیقت و رابطه حقیقت نسبی با حقیقت مطلق است.
۳
 حقیقت نسبی، حقیقتی است که فقط درچارچوب سیستم مختصات مادی و یا معنوی معینی اعتبار دارد.
 از حقایق نسبی مکانیک کلاسیک نیوتون حکم زیرین را می توان نام برد:
 «جرم هر جسم، مستقل از وضع حرکت آن است.»
۴
 تئوری نسبیت خاص اما برعکس آن، اثبات می کند، که این قانون تنها در مورد سرعت هائی اعتبار دارد که در مقایسه با سرعت نورناچیزند.
 به عبارت دقیقتر این قانون فقط برای سرعت مساوی با صفر اعتبار دارد.
III
نسبیت در اتیک (اخلاق)
 اعتبارهنجارهای رفتاری معین انسان ها نیز می تواند نسبی باشد:
۱
 مثلا هنجارهای رفتاری که در اخلاق رایج اند.
۲
 تا زمانی که استثمار وجود دارد، تا زمانی که جامعه به طبقات متخاصم تقسیم شده، هنجارهای اخلاقی مطلق نمی توانند وجود داشته باشند.
۳
 شیوه رفتای که در رابطه با هنجار اخلاقی طبقه ای صحیح بشمار می رود، می تواند در رابطه با هنجار اخلاقی طبقه دیگر خطا باشد.
۴
 قبول وجود سیستمی از هنجارهای اخلاقی مطلق (از قبیل فرامین مقوله ای کانت) که مستقل از خاستگاه طبقاتی، سطح توسعه اجتماعی و غیره اعتبار داشته باشند، از ویژگی های سیستم های اخلاقی مختلف متعلق به ایدئالیسم است.
 مراجعه کنید به هنجار
 در هر حال مفهوم نسبی برای تعریف خود به مفهوم مطلق نیاز دارد.
 مطلق و نسبی در وحدت دیالک تیکی با هم قرار دارند.
 مراجعه کنید به مطلق، دیالک تیک مطلق و نسبی

 مطلق و نسبی به تعین های متضاد واقعیت عینی و شناخت اطلاق می شود که در وحدت با هم به کلیه ابژکت های جهان مادی و به انعکاس آنها در ضمیر انسانی مربوط می شوند.
 مطلق تنها با نسبی و در نسبی وجود دارد.
 نسبی نیز در عین حال حاوی مطلق است.
I
دیالک تیک مطلق و نسبی در واقعیت عینی
 مطلق و نسبی در رابطه دیالک تیکی با هم قرار دارند، یعنی اضدادی اند که همدیگر را مستثنی، اما در عین حال، همدیگر را مشروط می سازند.
 بنابرین، ماده اگرچه وجود مطلق دارد و هیچ چیز دیگر آن را مشروط نمی سازد، یعنی نه، می توان خلقش کرد و نه، می توان نابودش ساخت، با این حال، مادهء «در خود»، بمثابه جوهر مطلق، آنطور که فلسفه ایدئالیستی می پندارد، وجود ندارد، بلکه در تنوع و کثرت بی نهایت فرم های مشخص ساختار و حرکت خود وجود دارد و هر کدام از آنها نسبی اند:
۱
 یعنی بوسیله یکدیگر مشروط می شوند.
۲
 یعنی وابسته به یکدیگرند.
۳
 یعنی بلحاظ مکانی و زمانی محدود و «پایانمند» اند.
 حرکت به این دلیل که ماده بی حرکت وجود ندارد، صفت مطلق ماده است
 اما حرکت همواره به فرم های مشخص نسبی ماده مربوط می شود و از این رو خود خصلت نسبی دارد.
 بنابرین، همه فرم های ساختار و حرکت ماده در وجود مشخص خود نسبی اند، اما همزمان در مادیت خود، یعنی در مشخصه خود بمثابه «فرم وجودی ماده متحرک بودن» مطلق اند.
 همان طور که در واقعیت عینی نمی توان مطلق و نسبی را از هم جدا کرد، به همان سان نیز در روند شناخت نمی توان آندو را از هم مجزا نمود.
II
دیالک تیک مطلق و نسبی در روند شناخت
 در روند شناخت نیز مطلق تنها در نسبی وجود دارد و نسبی حاوی مطلق است.
 مثلا فیزیکدان در ورای تعین های نسبی ابژکت ها، سیستم ها، روندها و غیره به دنبال تعین های مطلق می گردد، بدنبال ثابت ها می گردد.
۱
 روند شناخت، خود در فرم معراج از حقایق نسبی نظام نازلتر به حقایق نسبی نظام بالاتر تحقق می یابد، تا گام بگام به حقیقت مطلقنزدیکتر شود.
۲
 دیالک تیک حقیقت نسبی و حقیقت مطلق بخش مهم تئوری شناخت مارکسیستی را تشکیل می دهد.
III
دیالک تیک مطلق و نسبی در اتیک و رفتار انسانی
 دیالک تیک مطلق و نسبی علاوه بر عرصه واقعیت عینی و عرصه شناخت، در اتیک (اخلاق) و در هنجارهای رفتار انسانی نیز جای خاص خود را دارد.
IV
دگماتیسم و دیالک تیک مطلق و نسبی 
 چون مطلق و نسبی نه بطور جدا از هم، بلکه در وحدت با هم قرار دارند، جدا کردن یکجانبه آندو بر کردوکار عملی و معرفتی انسانهاتأثیر زیانباری بجا می گذارد.
۱
 مشخصه دگماتیسم (جزمگرائی) عبارت است از چسبیدن خشک و مطلق به احکامی که روزی روزگاری صادر شده اند.
۲
 دگماتیسم خصلت نسبی حقیقت را نادیده می گیرد.
۳
 دگماتیسم نمی فهمد که حکمی که در شرایط تاریخی معینی حقیقی بوده، می تواند در شرایط تغییر یافته دیگری باطل باشد.
۴
 بدین طریق، دگماتیسم سد راه هر نوع تفکر و عمل خلاق می گردد.
 مراجعه کنید به دگماتیسم (جزمگرائی) در تارنمای دایره المعارف روشنگری
V
رلاتیویسم و دیالک تیک مطلق و نسبی
۱
 نسبیت گرائی (رلاتیویسم) برعکس دگماتیسم، به انکار وجود حقیقت عینی مستقل از سوبژکت می پردازد و همه چیز را نسبی قلمداد می کند.
۲
 رلاتیویسم در تئوری شناخت ناگزیر به اسکپتیسیسم (شکاکیت، تردیدگرائی) و سوبژکتیویسم (ذهنگرائی) می انجامد. 
 مراجعه کنید به رلاتیویسم، اسکپتیسیسم، نئواسکپتیسیسم، سوبژکتیویسم در تارنمای دایره المعارف روشنگری
۳
 به قول لنین، «تفاوت میان سوبژکتیویسم (اسکپتیسیسم، سوفیسم و غیره) و دیالک تیک در این است که در دیالک تیک (عینی) تفاوت میان مطلق و نسبی نیز نسبی است.
۴
 از نقطه نظر نظر دیالک تیک عینی، نسبی حاوی مطلق است.
۵
 از نقطه نظر سوبژکتیویسم و سوفیسم، نسبی فقط نسبی است و مطلق را مستثنی می سازد.»
 (کلیات لنی، جلد ۳۸، ص ۳۳۹) 
 مراجعه کنید به مطلق، نسبی، حقیقت
پایان