۱۳۹۳ مرداد ۲۳, پنجشنبه

شاه شمشاد قدان...

شاه شمشاد قدان...
نیمیش لب دریا نیمیش ز فرغانه
نیمیش نئاندرتال نیمیش از این خانه
نیمیش از آن دریا
نیمیش ز آب و گل...

رمز گشایی از انسان نئاندرتال[1]


دی ان ای مشترک راز ارتباط عمیق ما با خاله/دائی/عمه/عمو زاده هایمان را که مدتهاست منقرض شده اند بر آفتاب می اندازد.

پخش از پی بی اس[2] در نهم ژانویه 2013

توضیح برنامه


بیش از 60.000 سال پیش نخستین انسانهای نو[3] -مردمانی که کالبدی مشابه ما انسان های امروزی داشتند- موطن آفریقائی خویش بترک گفته وارد اروپائی شدند که قاره ای سرد و سترون و اسیر عصر یخبندان بود.  اما با رسیدن از گرد راه دانستند  تنها نیستنند: انسان های نئاندرتال کوتاه و چهارشانه و دارای تنی نیرومند بیش از صدها هزار سال در آنجا زیسته بودند.  پرسشی که پیش می آید این است که در نخستین برخورد انسان های نو به نئاندرتال ها  چه پیش آمد.  از درمهر ورزیدی در آمدیم یا  نبرد گزیدیم؟  این پرسش مدتها چندین نسل از دانشمندان را آزار داده و ذهنشان را بخود مشغول داشته بود.  سرانجام در سال 2010 گروهی به سرپرستی زیست شناس اسوانته پابو[4] خبری تکان دهنده را اعلام داشت.  اینان نه تنها توانسته بودند بخش اعظم ژنوم نئاندرتال را باز سازی کنند – شاهکاری به لحاظ فنی خیره کننده که تا همین چند دهه پیش نا شدنی می نمود – بلکه مطالعات شان نشان داد "ما" انسان های مدرن با انسان های نئاندرتال پیوند[5] یافته در نتیجه انگی کوچک، هر چند ماندگار، از ژن انسان های نئاندرتال پشت سر تمامی انسان هائی که امروزه خارج از آفریقا می زیند مانده است.  مجموعه تلویزیونی نوا[6] به بررسی تبعات این کشف هیجان انگیز می پردازد.  از دید مرسوم نئاندرتال ها در رفتار، توانائی ها و نیز در کالبد شناسی پست تر از "ما" بوده اند.  اما آیا نئاندرتال ها واقعا به لحاظ ذهنی ضعیف تر از ما و بدان صورت که کارتون های غارنشینان القا کرده اند خش و گنگ بوده اند؟  "نوا" به بررسی طیفی از شواهد جذاب تازه می پردازد که نمایانگر قدرت بیان و زبان انسان نئاندرتال است و گواهی است بر این حقیقت که احتمالا خاله زاده های مرموزمان را که مدتهاست منقرض شده اند دست کم گرفته بوده ایم.

متن پیاده شده برنامه نوا با عنوان رمزگشایی از نئاندرتال ها

پخش از پی بی اس  در نهم ژانویه 2013

گوینده: آنها وحشیان اروپای عصر یخبندان بودند.  گرچه شاخه ای از شجره خانوادگی انسان اند بن بستی در اعماق گذشته پیش از تاریخ تلقی می شدند و نئاندرتال نامشان.
جان هاوکس (دانشگاه ویسکانسین): ترسیم تصویر نئاندرتال ها سخت ترین معمای ممکن بوده است.
گوینده: آنها به زندگی حاشیه وار خود مشغول بودند، به نیروی وحشیانه و تنها با  ابزارهای سنگی ساده به شکار می پرداختند.  بدوی و بری از زبان و هنر و تفکر سطوح بالا تر گونه های پیشرفته تر چون ما، شمرده می شدند. 
آریل ناوول (دانشگاه ویکتوریا): درک و فهم انسان های نو را نداشتند.
گوینده: حدود 40.000 سال پیش، با ورود انسان های نو، نوع بشر، به صحنه، آغاز ناپدید شدن کردند.  اما این تصویر بدوی جای به تصویری متفاوت از نئاندرتال ها می بازد.  با تغییر شجره خانواده انسانی توسط شواهد ژنتیکی و اثبات حضور مرموز نئاندرتال ها در میان ژن های ما، این تصویر تازه آنان را بسی بیشتر از پیش به ما انسانها نزدیک می کند. 
اِد گرین (دانشگاه کالیفرنیا، سانتا کروز): شروع به نگرش به مسئله از زوایای مختلف کردیم و پاسخی که گرفتیم این بود، این "نئاندرتال است".
اسوانته پابو (موسسه ماکس پلانک): این کشف برایم بسیار تکان دهنده بود.  فکر کردم این باید اتفاقی آماری باشد.
گوینده: اینک باستان شناسان شواهد تازه ای می یابند که می تواند  به حل و فصل بحث های تند و تیز کمک کند.
ژائو  ژیلائو[7] (دانشگاه بارسلونا/موسسه کاتالان پژوهش و مطالعات پیشرفته): این مدرک خوبی است.   حالا می توان به بحث ها پایان داد. 
گوینده: در ابزار سازی نشانه های زبان می بینند.
متین آی. ارن[8] (دانشگاه کنت): نوعی سخن گفتن پیشرفته در جریان است.
گوینده: نوع تازه ای از ذهن نئاندرتال پدیدار می شود.
ویل روبروکس[9] (دانشگاه لیدن): ما در اینجا از ابلهان نمی گوئیم.
گوینده: و چنانچه سرانجام دانشمندان میراث راستین نئاندرتال ها را مدفون در اعماق تاریخ و ژن های ما بیابند، در مورد همه ما گویای چه خواهد بود؟
اینک به تماشای رمزگشایی از نئاندرتال ها در این برنامه نوا بنشینید.
چهل و پنج هزار سال پیش اروپا اسیر چنبره عصر یخبندان است.  در سرزمینی خشن و بی ترحم اعضای گونه ای باستانی از بشر، نئاندرتال ها، می زیند.  برای زنده ماندن زمانه ای است بس بی ترحم و وحشی  و تنها مقاوم ترین ها جان بدر می برند.
کریس استرینگر (دانشگاه کلرادو): بسیار عضلانی، کوتاه قامت، پهن پیکر، چهارشانه و قوی هیکل بودند.
تامس وین (دانشگاه کلرادو): شکارچی-گردآورنده بودند؛ بندرت شکاری می یافتند.  احتمالا بیشتر آنها تا سی سالگی می مردند.  زندگی کوتاه و وحشی داشتند. 
گوینده: شکار فوق العاده خطرناک بود.
کریس استرینجر: شکارچیانی بودند که به رویاروئی با شکار می پرداختند و از اینرو مجبور بودند برای نیزه زدن به شکار خود نزدیک شوند.  این کار مستلزم شهامت فراوان و قدرت بدنی بالا بود.
فردریک  ال. کالیج[10] (دانشگاه کلرادو): این نئاندرتال ها می توانستند فشاری بین 300 تا 500 پاوند وارد آورند.  نیزه های بلند پرتابی داشتند که به پهلوی حیوانات 300 پوندی می زدند.
گوینده: نئاندرتال ها دست کم 300.000 سال تاب زندگی در شرایط دشوار اروپا را آوردند.  سپس حدود 40.000 سال پیش گونه ای متفاوت از انسان، گونه ما، انسان دانا/هومو سیپین/هومو ساپین[11]،وارد صحنه می شود.  این انسان ها از آفریقا مهاجرت کرده چنان در قلمرو نئاندرتال ها پراکنده شدند که نسبت نئاندرتال ها بدانها یک به ده شد.
کریس استرینگر: ناگهان دوگونه انسان دارید که بر سر منابعی واحد می جنگند: حیوانات مشابهی شکار می کنند، منابع گیاهی همسانی گرد می آورند و می خواهند در بهترین سرزمین ها و بهترین غارها زندگی کنند.
گوینده: با گذشت 10.000سال دیگر نئاندرتال ها ناپدید می شوند.
اد گرین: داستان نئاندرتال ها به راز جنایت می ماند.  آنجا بودند و دیگر نیستند و خروج شان از صحنه مقارن است با ورود ما.
گوینده: اینک این پرسش پیش می آید چرا آنها منقرض شدند و ما بجا ماندیم؟  سالهای سال بسیاری از دانشمندان معتقد بودند ما از صحنه گیتی محو شان کرده ایم: قضیه ای به سادگی برتری ذهنی بر آنان. این نظریه وقتی شکل گرفت که باستان شناسان نخستین جمجمه های نئاندرتال ها را در 150 سال پیش یافتند.  از دید دانشمندان آن عصر این گونه جمجمه ها در مقایسه با جمجمه ما بدوی بنظر می رسید.
کریس استرینگر یکی از برجسته ترین کارشناسان انسان های نئاندرتال در جهان است.
کریس استرینگر : صد در صد مواقع جمجمه انسان نئاندرتال بدرستی تشخیص داده می شود.  اینان جمجمه ای بس پهن دارند، با برآمدگی ابرو بصورت دو قوسی و آنچه احتمالا متمایز ترین خصیصه آنهاست اینکه میانه صورتشان جلو کشیده شده و استخوان های گونه پس نشسته.
گوینده: یکی از کشفیات تأثیر گذار اسکلتی را نشان می داد که در نتیجه آرتروز فلج شده بوده و در نتیجه انسان نئاندرتال به غلط بصورت قوز دار و حرکتی تلوتلو خوران بازنمائی شد.  همین کشف اولیه به مدت چندین دهه تصورات مردم از نئاندرتال ها را شکل داد و باعث شد موجی از تصاویر نئاندرتال ها بصورت غارنشینانی وحشی ترسیم گردد. 
جان هاوکس: نئاندرتال ها بد ترین معضل تصویر را دارند: "عبوس، ابله نما و فاقد شخصیت نمایش داده شده اند".
کریس استرینگر: بازنمائی آنان بگونه ای بود که بیشتر به میمون شباهت داشتند و به حیوان می مانستند: پنجه های بزرگ برای گرفتن، بسیار پر مو، سری خمیده به جلو و تلوتلو خوری  در حرکت.
گوینده: مهم تر از همه اینکه دانشمندان فکر می کردند از آنچه معرف ماست، قدرت ذهن، محروم بودند.
اپریل نوول: هوش شان عین هوش انسان های نو نبود.
گوینده: نئاندرتال ها، با ابزارهای سنگی معدود و نبود هر گونه هنر یا تزئینات شخصی عقب مانده تر از انسان نو بنظر می رسند.  اما آیا این براستی همه داستان است؟  اینک کشفیات تازه در علم وراثت/ژنتیک و باستانشناسی این نگرش مرسوم به نئاندرتال ها را به چالش کشیده است.
متین ارن به مدت شش سال به مطالعه فن شناسی/تکنولوژی انسان نئاندرتال پرداخته است.  این "تراشه/ابزارهای سنگی[12] لوالوا"[13] که نام از جائی در فرانسه دارند که اول بار در آن یافت شدند، ابزار منتخب نئاندرتال ها بود.  در نگاه اول بسیار بدوی و بیشتر ناشی از خوش اقبالی به نظر می رسند تا بصیرت.  اما وقتی ارن بر آن شد تا مشابه شان را بسازد در شگفت شد. 
متین ارن: می توانم بر پایه تجربه شخصی خود بگویم ساخت با فن شناسی/تکنولوژی  لِوالوا به مراتب دشوار تر از ساخت با فن آوری های انسان های نو است.  خوب است بدانید هجده ماه طول کشید تا به فناوری لِوالوا مسلط شوم، آنهم پس از چند سال شکستن سنگ های چخماق.  حقیقت این است که بنظر می رسد در کار خود هدفی داشته اند و صرفا به شکستن سنگ ها برای بدست آوردن لبه های تیز برنده نمی پرداختند. 
گوینده: ارن دریافت که ساخت این سلاح ها الله بختی نبوده است.  می خواست کشف کند چگونه اینکار را انجام می دادند.  از اینرو به استفاده از ریخت شناسی[14]، تکنیک تحلیل دقیق اشکال و زوایای اشیاء روی آورد. این کار نشان داد قطعا نئاندرتال ها برای تبدیل تکه ای خام از سنگ چخماق به شیئی بدقت شکل داده شده موسوم به هسته، مجموعه دقیقی از ضربات را بکار می گرفتند. مرحله نهائی حیاتی متضمن وارد آوردن تک ضربه ای دقیق به هسته بود.  تنها در صورت هدف گیری دقیق بود که ابزار سنگی بی نقص را بدست می داد که کاربردهای متنوع آن چشمگیر بود.
متین ارن: این ابزار را چنان شکل می دهم که هسته تحدّب/کوژی ملایمی داشته باشد و در نتیجه تراشه بزرگی که جدا می شود در تمام اطراف این محیط لبه تیزی داشته باشد.  این امر به چند طریق سودمندی آنها را افزایش می دهد.  از آنجا که ضخامتی یکسان دارد می توانید به نسبت دیگر تراشه/ابزارهای سنگی چند مرتبه بیشتر تغییر شکلش دهید.  همچنین دریافتیم تراشه/ابزارهای لوالوا به لحاظ آماری متقارن ترند، طوری که بهنگام استفاده اساسا لنگر[15] را کاهش می دهد و خواص ارگونومیک دارد.  با هر ضربه و هر برش نیروی بمراتب بیشتری تحصیل می شود.  اندک فشار بیشتری می آورم و ابزار لوالوآئی براحتی در گوشت ران خوک فرو می رود.  اینکار حدود یک و نیم دقیقه طول کشید.  این ابزاری شگفت انگیز است.  مهندسی را در کار خورد کردن سنگ های خود می کردند تا محصولاتی خاص با خواص معین بدست آید.  اینکه توانسته اند تکنیکی فوق العاده دشوار برای چنین ابداعی  بیابند گواه روشن هوشمندی آنان است. 
گوینده: کار متین ارن پیچیدگی ابزار سازی انسان نئاندرتال را نشان می دهد اما گواه شگفت آور تری هم در مورد فناوری پیشرفته ابزار سازی نئاندرتال ها وجود دارد.  باستانشناس هلندی ویل روبروکس سرگرم پژوهش یافته های تازه ای است که پیشینه یکی از آنها به 250.000 سال پیش می رسد.  این نوک نیزه ای چخماقی است: در پایه اش توده بزرگ چسبناک سیاهی است که به احتمال فراوان بعنوان چسب بکار می بردند.  شواهد بدست آمده از بسیاری محوطه های باستانی پیشتر نشان داده بود چگونه نئاندرتال ها تراشه های سنگی را به دسته های چوبی می چسباندند؛ ابتدا تراشه ها را با رشته های رگ و پی یا چرم به چوب می بستند و سپس این اتصال را با ماده ای چسب مانند محکم می کردند.  این کار تراشه و دسته اش را مبدل به سلاحی نیرومند می ساخت.
ویل روبروکس: تصور بر این بود که این چسب نئاندرتال ها چیزی بیش از صمغ کاج نباشد که به سادگی یافت و بکار گرفته می شد.  اما تجزیه دقیق گویای چیز دیگری بود.  این ماده نوعی زفت انسان ساز بر گرفته از درختان غان/توس بود.[16] مطالعات شیمیائی نشان داده این ماده را با حرارت دادن پوست درخت توس بدست می آوردند.  نئاندرتال ها تولید کننده این زفت بودند. بدین ترتیب این زفت چیزی شبیه ماده ای نیست که از ضربه زدن به درخت کاج بصورت طبیعی خارج می شود.  این چیزی در خور اعتنا و ماده ای دیگر است.  این ماده ای است ترکیبی که نئاندرتال ها 250.000سال پیش تولید می کردند.
گوینده: این کهن ترین ماده ترکیبی جهان است.  این کار نئاندرتال ها، نه ما، را مخترع چیزی می سازد که احتمالا نخستین فرایند صنعتی بوده است.  اما چگونه امکان دارد گونه ای که ادعا می شود بدوی بوده چنین کاری کرده باشد؟  روبروکس تصمیم می گیرد برای بدست آوردن اطلاعات بیشتر با همکارش فردریش پالمر آزمایشی بکند.  سعی می کنند شیوه استخراج زفت نئاندرتال ها را که فرایندی است پیچیده موسوم به "تقطیر خشک"[17] شبیه سازی کنند.  مهم این است که تنها از موادی استفاده می کنند که 250.000 سال پیش در دسترس نئاندرتال ها بوده است.  یک جمجمه واژگون حیوان برای گرفتن زفت، سنگ کوچکی که زفت روی آن متراکم گردد، لوله مانندی چند لایه از پوست توس و لایه ای از خاکستر برای دور نگاه داشتن اکسیژن و جلوگیری از سوختن پوست درخت.  باید روبروکس و پالمر پوست توس را 400 درجه سانتیگراد گرم کنند.  در دمای کمتر زفتی بدست نمی آید و در دمای بالاتر به سادگی می سوزد.  پس از هشت ساعت قاعدتا بتید زفت روی سنگ درون جمجمه متراکم شده باشد.  امروز روبروکس و پالمر توانستند مقدار ناچیزی زفت استخراج کنند.  در مسیر درست حرکت می کنند، اما این مقدار زفت کفاف چسباندن تراشه به دسته را، بدان صورت که نئاندرتال ها عمل می کردند نمی دهد.
فردریش پالمر: چسبنده است.
ویل روبروکس: خیلی نیست.  مقدارش ناچیز است. 
گوینده: به نظر می رسد این آزمایش در مقیاسی بمراتب کوچکتر از آن است که زفت کافی بدست دهد.  به احتمال زیاد نئاندرتال ها دریافته بودند بروشی که ما نمی دانیم چگونه این کار را در ابعاد بزرگتر انجام دهند.  به هر روی از عهده این کار بر آمدند و ظاهرا در ایجاد فرایند پیچیده گرمائی استاد شده بودند.  استخراج زفت بدست نئاندرتال ها و شیوه متمایز ابزار سازی آنها نشان می دهد فناوری آنها پیشرفته تر آز آن بوده که در گذشته تصور می رفت.  افزون بر این مصنوعاتی از این دست در منطقه ای وسیع از اروپا یافت شده است.  همین پرسشی پیش می آورد: نئاندرتال ها چگونه این ایده های پیچیده را با یکدیگر در میان می گذاشتند؟ آیا از تنها توانائی که منحصر به خود می دانیم، زبان، برخوردار بوده اند؟
ویل روبروکس: می توان وجود نوعی ارتباط را استنتاج کرد، شاید، میان نسل ها، یا میان بزرگان گروه.  اما اثبات توانی زبانی آنان با استفاده از حفاری کاری است بس دشوار.
گوینده: اینک شواهد تازه ای از شاخه ای بکلی متفاوت از دانش که برای نخستین بار در تحقیقات نئاندرتال شناسی بکار گرفته شده در حال ظهور است.  اسوانته پابو یکی از نسل تازه محققانی است که ژرف ترین ادوار پیشینه مان پژوهند.  باستان شناس نیست در آزمایشگاه کاوش می کند.  پابو به مطالعه انسان و آنچه ما را از خویشان نزدیک مان جدا می کند علاقمند است.  کار وی بعنوان یک نسل شناس[18] از جمله عبارت است از مقایسه اطلاعات وراثتی/ژنتیکی ما با آنِ دیگر اعضای شبکه خانوادگی مان. 
اسوانته پابو: بواقع کار من یافتن این حقیقت است که چه چیز ما را در جهان خاص می سازد، چه عاملی باعث شد شرایط بگونه ای رقم خورد که انسان های نو در سراسر عالم پراکنده شوند، همه نوع فناوری و فرهنگی را که معرف انسان های مدرن است بسط دهند. 
گوینده: پابو و همکارانش بر آن شدند تا نگاهی به ژن هائی خاص اندازند، جاهائی که انتظار می رود تفاوتی میان ما و نزدیک ترین خویشاوندان مان باشد، مثل ژن موسوم به FOXP2.
اد گرین: FOXP2 از این نظر ژن بسیار جالبی است که یکی از معدود ژن هائی است که ارتباطی مستقیم با خصایل منحصر بفرد انسان: گفتار و زبان، دارد.
گوینده: FOXP2 در بسیاری از گونه ها یافت می شود، هر چند این ژن در انسان متمایز است.  پابو امیدوار بود با مقایسه این ژن انسانی، با آن نوع که در نئاندرتال ها یافت می شود روشن کند چه چیز زبان انسان را متمایز می سازد.  اما پیش از هر کار نیاز داشت نقشه وراثتی/ژنتیکی یا ژنوم انسان ها و نئاندرتال ها را در اختیار داشته باشد.  ژنوم عبارت است از دستور ژنتیکی متمایز برای هر گونه  که از مجموعه ای خاص از کروموزومها تشکیل می شود.  همین هاست که صفات ممیزه گونه های متفاوت را تشکیل می دهد.  در درون کروموزومها هم ژنها مشخص می کنند  دو پا داشته باشیم یا چهار، پر داشته باشیم یا پشم.  و یکایک بخش های این دستور بی همتا تنها و فقط با یک ملکول رمز می شود که همانا دی ان ای باشد.  وقتی اسوانته پابو کار خود را آغاز کرده ژنوم انسانی رمز گشائی شده بود اما هیچکس در صدد رمز گشائی از ژنوم نئاندرتال ها بر نیامده بود.  تلاش پابو در جهت ترسیم دی ان ای هسته سلولی 30.000 ساله کاری نشدنی دیده می شد. 
اد گرین نسل شناسی در گروه همکاران پابوست.
اد گرین: به محض اینکه روشن شد که اینکار از لحاظ نظری شدنی است شروع به تفکر کردیم تا راه عملی کردن آنرا بیابیم و ببینیم آیا می توانیم اطلاعات هسته، یا مقداری از آن اطلاعات را بدست آریم.  پس از برخی محاسبات سر انگشتی به این نتیجه رسیدیم که بله اینکار شدنی است. 
اسوانته پابو: وقت زیادی را صرف بررسی بسیاری از محوطه های باستانی، بسیاری استخوان های متفاوت کرده در نهایت این محوطه را در کرواسی شناسائی کردیم.   
گوینده: غار ویندیا[19] در شمال کرواسی حاوی اطلاعات ژنتیکی حاصل از قطعات استخوان پای سه زن به قدمت 30.000سال  ارزشی چون خاک طلا داشت.  این استخوانها که به شکلی استثنائی خوب مانده بود بهترین فرصت استخراج دی ان ای انسان نئاندرتال را در اختیار پابو و همکارانش گذارد. گروه در محیط استریل از استخوان ها نمونه برداری کرده پیش از قرار دادن در دستگاه گریز از مرکز بمنظور گردش با سرعت زیاد جهت بازیابی رشته های دی ان ای آنها را به دقت در محلول تجزیه کردند.  اما در آن وقت بود که مشکلات واقعی آغاز شد.  نمونه های استخوان میلیاردها مسافر ناخواسته همراه داشتند. 
اسوانته پابو: بیشتر استخوان هائی که مورد مشاهده قرار گرفت می توانست معدودی ملکول های نئاندرتال داشته باشد اما اکثریت عظیم ملکول ها را باکتری ها و قارچ هائی تشکیل می داد که در دوره ده ها هزار ساله قرار گرفتن استخوان در غار یا زیر زمین روی آن نشسته بود. 
گوینده: پیش از هر پیشروی از این مرحله گروه ناچار به از میان بردن دی ان ای مزاحم بود.  از اینرو با استفاده آنزیم هائی که منحصرا دی ان ای باکتری های نمونه را هدف قرار داده  و نابود می کند روشی نو برای حل مشکل ابداع کردند.  نمونه حاصل در مقایسه با نمونه اولیه پنج برابر بیشتر دی ان ای متمرکز نئاندرتال داشت و تجزیه را آسان تر می کرد.  با این حال هنوز هم باز سازی ژنوم سخت دشوار بود.  رشته های در هم تابیده ملکول های دی ان ای توسط چهار ماده شیمیائی کلیدی که با حروف نمایش داده می شود کنار هم نگاه داشته می شوند.  این مواد بصورت جفتی به هم متصل می شوند و همیشه سی به جی می چسبد و ای به تی.[20] این حروف واحد هائی تکراری چون آجر های ساختمان اند که ترتیب منحصر بفرد ژنوم را تعین می کنند.  این ترتیب اهمیت حیاتی دارد.  اگر تنها یکی از حروف این سه میلیارد زوج در جای خود نباشد ژنوم دقت خود را از دست می دهد.  اما دی ان ای موجود در قطعات استخوان به پازلی عظیم می مانست.  گروه ناچار بود هر قطعه را دقیقا در جای خودش بگذارد. 
اد گرین: اسوانته و دیگران خیلی در شک بودند.  تعین توالی صحیح ژنوم پهلو به محال می زد.
اسوانته پابو: در جریان اجرای این پروژه بسیاری موارد پیش آمد که امید خود به موفقیت در این کار را از دست دادیم.
گوینده: چهر سال از عمر خویش را سر این کار گذاردند اما در نهایت آخرین قطعه پازل در جای خود قرار گرفت. 
اد گرین: تکامل/فرگشت انسان چیزی است که همه بدان اهمیت می دهند و از نظر فنی توانائی انجام این کار چیزی باور نکردنی است.  این را هم بیفزائید که این ژنوم متعلق به نزدیک ترین نیای منقرض شده ماست با تمام چیزهائی که می تواند در باره تکامل/فرگشت و زیست شناسی/بیولوژی انسانی به ما بگوید: این هیجان انگیز ترین موضوعی است که تاکنون روی آن کار کرده ام.
گوینده: نتیجه کار آنها این است: ژنوم نئاندرتال.  این بخش ناچیزی از توالی واقعی سه میلیارد حرفی است که معادل هر واحد ساختمانی دی ان ای است: طرح مقدماتی شناسائی ژنتیکی گونه ای از انسان که 30.000 سال پیش منقرض شد.  سرانجام گروه پابو توانستند شروع به مقایسه ژنوم نئاندرتال با انسان نو کنند.  یکی از اولین بخش هائی که بررسی کردند FOXP2، مرتبط با زبان بود.  آیا انسان های نو با نئاندرتال ژن مشابهی داشتند؟  آیا اصلا چنین ژنی موجود است. 
اسوانته پابو: باید با شگفتی بگویم بله معلوم می شود هر دو این ژن را داشته اند. 
گوینده: نئاندرتال ها دقیقا همان نوع از ژن FOXP2را دارند که انسان های نو، همان حروف شیمیائی دقیقا با همان ترتیب. 
اسوانته پابو: بسیار مطمئنم که نئاندرتال ها قادر به ارتباط زبانی با یکدیگر بودند.  اما اینکه این توانائی دقیقا همان چیزی بوده که ما از زبانی می فهمیم مسئله دیگری است.
کریستین استرینگر: فکر می کنم زبان نئاندرتال ها بیشتر از نوع عملی و زبانی بوده که روزانه بکار گرفته می شده است. 
گوینده: کار پابو به وزن این استدلال می افزاید که توانائی های مشترک انسان های نئاندرتال و مدرن بیش از آنی است که در گذشته تصور می رفته است.  اینجا پرسشی یک میلیارد دلاری مطرح می شود: آیا مشترکات در حدی هست که بشود گفت اختلاط نژاد میان ما صورت گرفته است؟  اگر این اختلاط با موفقیت صورت گرفته باشد باید آثار از دی ان ای آنها در دی ان ای ما یافت شود.  بیشتر دانشمندان، از جمله پابو این امر را نا محتمل می دانستند.  وقتی گونه های متفاوت با هم می آمیزند معمولا بچه سترون خواهد بود.
اسوانته پابو: به مخالفت با امکان آمیزش دو گونه تمایل داشتم.  می گفتم شواهدی در این مورد موجود نیست و بنابراین فکر نمی کنم چنین چیزی اتفاق افتاده باشد.
گوینده: اما حالا که توالی ژنوم نئاندرتال مرتب شده پابو و همکارانش می توانند به بررسی این مسئله پردازند.  اولین گام کشیدن نقشه ژنوم پنج نفر از گروه های قومی متفاوت بود.  سپس این دی ان ای انسان مدرن با دی ان ای نئاندرتال ها مقایسه شد.  تمرکز خود را تنها روی بخش کوچک خاص قرار دادند، جائی که ترتیب حروف دی ان ای افراد با یکدیگر تفاوت می کند.  در اینجاست که چنانچه اختلاطی صورت گرفته باشد توالی حروف معرف دی ان ای نئاندرتال در رشته های دی ان ای انسان نو نمایان می شود و چنانچه اختلاطی در کار نبوده باشد هیچ نشانی از دی ان ای نئاندرتال در بخش های متغییر نخواهد بود. 
پابو: انتظار داشتم نتایج منفی مشابهی را در ژنوم های هر پنج انسان نو، صرفنظر از گروه قومی آنها ببینم. 
اد گرین: خوب، اگر نئاندرتال ها به یک اندازه خویشاوند دور یکدیگر باشند لازم است ژنوم آنها به یک اندازه با ژنوم یک فرانسوی یا کسی از غرب آفریقا همخوانی داشته باشد.
گوینده: اما چیزی که یافتند این نبود.
اسوانته پابو: وقتی فردی آفریقائی را با یک اروپائی سنجیدیم نئاندرتال با فرد اروپائی بیشتر همخوانی داشت تا با آفریقائی.
گوینده: نتایج نشان می داد نئاندرتال ها به لحاظ ژنتیکی به اروپائیان و آسیايی ها نزدیک تر بودند تا به آفریقائی ها.  این بدان معنا بود که جائی در طول مسیر اروپائی ها و آسیایی ها دی ان ای انسان نئاندرتال دریافت کرده اند. 
اسوانته پابو: بنابراین، این حقیقت مرا بشدت تکان داد.  فکر کردم باید اشتباه/اتفاق آماری رخ داده باشد.  کاملا بی اهمیت است و با بدست آوردن داده های بیشتر محو خواهد شد.
گوینده: بنابراین پابو به گروه خود گفت به تکرار چند باره بپردازند.
اسوانته پابو: واقعا نیاز بود کاملا از درستی نتیجه گیری خود مطمئن شویم.
اد گرین: شروع به نگرش به مسئله از زوایای متفاوت کردیم.  هر بار مسئله را به شیوه ای کمی متفاوت مطرح می کردیم و پاسخ این بود که "نئاندرتال است".  توانستیم یکدیگر و در نهایت دنیا را متقاعد کنیم که در ژنوم انسان نو اندکی اصل و نسب نئاندرتال موجود است.
گوینده: مقدار این دی ان ای در این ژنوم های انسان نو اندک و تنها در حد یک تا چهار در صد است، اما همین مقدار هم تبعات و معانی گیج کننده دارد: به احتمال زیاد انسان های نخستین پس از مهاجرت به خارج آفریقا با نئاندرتال ها آمیزش کرده فرزندی بارور بدنیا آورده اند که بخش هائی از دی ان ای نئاندرتال ها را به ارث برده است.
اسوانته پابو: آنچه بروشنی نشان داده ایم این است که می توانستیم با نئاندرتال ها آمیزش کرده، فرزندانی بارور بدنیا آوریم و دست کم بعضی از آنها توانستند به جامعه انسان های نو پیوسته به تولید مثل پرداخته در تولید انسان های امروزی سهیم شوند.
گوینده: پژوهش مبتکرانه پابو تغییرات بنیادی در دیدگاه نسبت به نئاندرتال ها را ناگزیر می سازد.  نزدیکی ژنتیکی آنها با گونه ما در حدی بوده که بتوانند فرزند آورند.  احتمالا زبان هم داشته اند و با بررسی مجدد شواهدی که در گذشته حذف می شد در جهت نشان دادن مهارت ها و توانائی های نئاندرتال ها نکات بیشتری نمایان می شود.  یکی از مشخصه های گونه ما علاقه به هنر، آئین و تزئین است.
ژائو ژیلائو:  هنر غاری حیرت آوری را مشاهده می کنیم.  تندیسک هائی در منطقه زندگی انسان های نو، از غرب اروپا گرفته تا سیبری می یابیم.  به گمان من این پراکندگی بخشی از این حقیقت است که انسان های نو وارد قلمرو های تازه می شوند.  مسافت های طولانی را می پیمایند و ناچار به تشکیل شبکه و علامت دادن به یکدیگرند. 
گوینده: مدتها برقراری ارتباط با دیگران از طریق هنر و آئین ها را خصیصه ای منحصر به انسان ها می دانستند.
ژائو ژیلائو: مردم همیشه بر این باور بوده اند که نئاندرتال ها شبیه انسان نو نبوده اند و تصور می رفت احتمالا هوش شان کمتر بوده است.  و یک شیوه پاسخگوئی به این پرسش می تواند تعین این باشد که تا چه پایه از نمادها استفاده می کرده اند. 
گوینده: شواهد نمادگان نئاندرتال ها تا همین اواخر گیج کننده بوده است.  این یکی از بسیار قطعات دی اکسید منگنز، کانی سیاهرنگی است که در غار نئاندرتال ها در فرانسه یافت شده است.  نوک آن سائیده شده چنانکه گوئی چون مداد شمعی بکار گرفته شده است.  باستان شناسان در محوطه های باستانی نئاندرتال ها در جبل الطارق نشانه هائی کنده شده بر روی استخوان بال کلاغ و مرغان شکاری یافته اند، پرندگانی که چندان ارزش غذائی ندارند.  آن علائم نشان می دهد نئاندرتال ها پر این پرندگان  زیور تن و موی خویش می کردند.  و در اسپانیا روی صدف های دریائی آثاری از هماتیت یا سنگ آهن دیده اند، کانی که اغلب  بعنوان رنگدانه بکار می رفته.  سوراخ هائی که با دقت در این صدف ها ایجاد شده اجازه می داده بصورت زیور بکار روند.   مردم شناس، ژائو ژیلائو فکر می کند همین شواهد کمکی می کند از توانائی  ذهنی نئاندرتال ها سر در آریم.  وی اینک در حال وارسی آثاری است که در سال های دهه هشتاد در یکی از محوطه های باستانی نئاندرتال ها در اسپانیا بدست آمده است. 
ژائو ژیلائو: این تکه ای از یک استخوان اسب با تیزی طبیعی است و وقتی نوک آن را  زیر میکروسکوپ گذاردیم نقطه هائی سرخ فام را روی آن مشاهده کردیم. 
گوینده: گرچه چنان رنگ باخته اند که به زحمت دیده می شوند تجزیه شیمیائی ثابت می کند نقطه های سرخ رنگدانه قرمز، هماتیت، است.  چیزهای دیگری هم هست.
ژائو ژیلائو: این صدف چروک مدیترانه ای[21] است و می توانید ببینید در طرف داخلی آن بقایای رنگدانه ای بچشم می خورد که سیاه است براق.
گوینده: ژیلائو خرده استخوانی مداد مانند یافته که در نوک آن کانی سرخی قرار دارد، و صدفی رنگ شده با رنگدانه براق بعلاوه قطعات دیگری از کانی های رنگی.  این ها مجموعه ای مهم را تشکیل می دهد، یا دست کم به اعتقاد ژیلائو چنین است. 
ژائو ژیلائو: ببینید این ها صرفا به صدف های گرد آوری شده در ساحل می مانند اما اطلاعات عظیمی در خود دارند.  
گوینده" ژیلائو با گذاردن تمامی قطعات پازل کنار هم به این نتیجه رسیده که بقایای اسباب رنگ آمیزی تن نئاندرتال ها را پیش رو دارد. 
ژائو ژیلائو: این نشان می دهد آنچه در این صدف ها آماده می شد ترکیبی آرایشی بوده و نشانه ای است از اینکه برای زدن چیزی چون آرایش براق[22] بکار می رفته است.  این مدرکی است قاطع.  در اینجا برهانی داریم که  بحث استفاده  نئاندرتال ها از نمادها را جمع می کند. 
گوینده: ژیلائو معتقد است نئاندرتال ها از رنگ بدن بعنوان وسیله نمادین تشخیص دوست از دشمن استفاده می کردند، به همان شکل که امروزه  ما می کنیم.
ژائو ژیلائو: قضیه مثل وقتی است که به استادیوم/ورزشگاه می روید و دو تیم بازی می کنند.  از کجا می فهمید  کنار کسی  نمی نشینید که ممکن است هوادار تیمی باشد که از تیم شما نفرت دارد؟  از اسبابی استفاده می کنید که هواداری شما از تیم را نشان می دهد.  و این نوع اشیاء چنین اطلاعاتی را درباره شما منتقل می کند. 
گوینده: اما حتی اگر نئاندرتال ها خود را رنگ آمیزی کرده به استفاده از رفتاری نمادین می پرداخته اند آیا این بدان معنی است که شیوه تفکر انسان نو داشتند.  اجداد ما انسان های نو، دینور بوده به اجرای آئین می پرداخته اند.  هیئتی برهبری مایکل واکر درون این غار چاه عمیقی حفر کردند و در بیش از 300 استخوان از حدود 10 انسان نئاندرتال یافت شد که در نتیجه ریزش سنگ از سقف بی ثبات غار مدفون شده بودند.  سه تا از نئاندرتال ها بیرون پریده بودند.   واکر فکر می کند اینها ضرورتا قربانی ریزش سنگ نشده اند. 
مایکل واکر (دانشگاه مورسیه/مُرسیه):  چنانچه ریزش سنگ روی شخص از نوع ریزش طبیعی باشد خیلی عجیب است که هیچ کس در صدد فرار بر نیاید.  دست یکی از این افراد نزدیک سر و در حالتی نزدیک خواب است.   
گوینده: گرچه استخوان های این زن جوان به سنگ آهک چسبیده و بسختی دیده می شود مایکل واکر فکر می کند احتمالا بدن او را بدقت در وضعیت جنینی قرار داده اند.  اگر حق با او باشد ریزش سنگی در کار نبوده است.  حدود 50.000سال پیش کسی از روی قصد و آگاهی دفنش کرده و برای حفاظت بدن روی آن سنگ چیده است.  البته چیزهای دیگری هم در این غار بدست آمد.  گروه واکر نزدیک جسد استخوان های فسیل شده جفتی پنجه پلنگ یافتند. 
مایکل واکر: این پنجه گویای پلنگ در همان نزدیکی پیدا شد.  و از آنجا که پلنگ استخوانها را نخورده و بهم نزده احتمال قوی تر این است که نئاندرتال ها متعرض پلنگ شده پنجه اش بریده باشند.  تنها از خود می پرسم آیا ممکن است نئاندرتال ها هم همچون شکارچیان امریکائی پنجه پلنگ را بریده و بعنوان یادگاری نگاه داشته باشند؟ 
گوینده: نظر واکر در این مورد که پنجه قطع شده پلنگ یادگاری یا پیشکش/هبه/قربانی تدفین بود حدسی است شاذ/جالب.
کریس استرینگر: بگمان من نمونه های تدفین نئاندرتال ها آنقدر هست که نشان دهد آگاهانه مردگان خویش را دفن می کردند.  شاید وقتی به مسئله متاع/ملزومات گور می رسد و اینکه آیا چیزی در آن گورها می گذاشتند و آیا با این اشیاء پیامی را به فراسوی گور می فرستند قضیه بحث انگیز می شود.
فردریک کالیج: آئین مفصل/دقیق تدفین بشر را احتمالا حول و حوش 27.000 سال پیش می بیند و واضح ترین شاهد آن در این نقطه در روسیه است که کودکان با چیزی حدود 10.000 مهره/منجوق دفن شده اند.  هیچ چیز شبیه این در گورهای نئاندرتال ها دیده نمی شود.
گوینده: اینکه آیا گورهای نئاندرتال ها موید وجود اعتقادات و آئین های پیچیده تدفین بوده محل بحث های آتشین بوده است.  اما امروزه سرنخ های زیادی به این نکته اشاره دارد که نئاندرتال ها به مراتب پیشرفته تر و ماهر تر آن بوده اند که در گذشته تصور می رفت.  همین مهم ترین پرسش این بحث را پیش می آورد؛ چرا ما حاضریم و نئاندرتال ها غایب؟  سرگذشت نئاندرتال ها ساده بنظر می رسد.  پیشگامان آنها حدود 800.000 سال پیش به اروپا می رسند.  الحاق  انسان های دانا/همو ساپین در حدود 40.000 سال پیش آغاز پایان شان را رقم می زند. پیرامون 10.000 سال پس از ورود انسان نو، عملا تمامی آثار نئاندرتال ها از میان می رود.  برخی دانشمندان معتقدند ما، با شمار بیشتر خود در مبارزه بر سر منابع کمیاب، و احتمالا کشتار، منقرض شان کردیم، در حالی که تازه ترین شواهد اشاره به احتمال دیگری دارد.  اندکی پس از اینکه اسوانته پابو روشن ساخت که نئاندرتال ها و انسان های نوی خارج آفریقا آمیزش داشته اند، مردم شناس جان هاوکس به بازگشايی پرونده های این قضیه پرداخت تا بداند این آمیزش کم بوده است یا زیاد.  برای روشن کردن این قضیه به چیزی بیشتر از ژنوم های پنج انسان نو که پابو تجزیه کرده بود نیاز داشت و گشایشی خجسته در کار پیدا شد.  گروهی از دانشمندان پایگاه داده های عظیم تازه ای از ژنوم افرادی از اکناف جهان منتشر کردند.
جان هاوکس: داده های هزار ژنوم در دسترس قرار گرفت و بدین ترتیب توانستیم مقایسه را عملا میان ژنوم بیش از هزار تن از جمعیت های متفاوت انجام دهیم. 
گوینده: چنانچه آمیزش میان نژادها رویدادی به نسبت نادر می بود، باید  تمامی انسان های غیر آفریقائی اکناف عالم به یکسان مقادیر اندکی از دی ان ای انسان نئاندرتال را به ارث برده باشند در حالی که یافته های هاوکس چیز دیگری را نشان می داد. 
جان هاوکس: اینک می توانیم در آزمایشگاه خود به بر رسی ژنوم های افراد بیشتری از چین، توسکانی و انگلستان بیاندازیم و اینکار را می کنیم و معلوم می شود میان افراد این جمعیت ها تفاوت هائی هست.
گوینده: هاوکس برای نشان دادن درصد های نسبی دی ان ای نئاندرتال که در گروه های متفاوت انسان های نو در سراسر عالم یافت از آب نبات ژله ای استفاده می کند.
جان هاوکس: مشاهده می شود که این درصد در چین اندکی کمتر و در اروپا کمی بیشتر است.  و در میان اروپائیان، در جنوب اروپا، در توسکانی، به نسبت دیگر جاهای اروپا قدری بیشتر است. 
گوینده: اطلاعات هاوکس نشان می دهد خارج از آفریقا چینی ها کمترین مقدار دی ان ای نئاندرتال ها را دارند و در بعضی افراد به ناچیزی دو درصد است.  در حالی که در توسکانی، در شمال ایتالیا، در برخی موارد به حدود چهار درصد می رسد.  بنابراین اطلاعات هاوکس نشان می دهد مردمان توسکانی بیش از هر مردم دیگری که امروز در جهان می زیند ژن نئاندرتال دارند.  در صورتی که نظر هاوکس صائب باشد جنوب اروپای عصر یخبندان جایگاه آمیزش نئاندرتال-انسان نو بوده است.
جان هاوکس: اینجا زیستگاه نئاندرتال ها بوده است.  انسان های نو به آمیزش با آنها به مدت  طولانی تر و در فضای جغرافیائی وسیع تری پرداختند و در نتیجه اروپائی ها مقادیر بیشتری از دی ان ای نئاندرتال ها دریافت کردند.
گوینده: امروزه یک آزمایش خون ساده می تواند تخمینی از مقادیر نئاندرتال بودن ما از لحاظ علم وراثت/ژنتیک بدست دهد.
جان هاوکس: بسیار خوب آیا می خواهید بدانید؟  مطمئنید که آماده اید؟  آریل 1.3 درصد نئاندرتال است.  این وجه مشخصه آفریقائی-امریکائی در نمونه ماست.  پس از او ونگ است با 2.5 درصد.  و بیشترین مال شماست، فکر می کنید چقدر است؟
دختر: نه بیشتر از سه درصد.
هاوکس: نه پنج؟
دختر: امیدوارم که نباشد.
جان هاوکس: بسیار خوب، با سه درصد بیشترین دی ان ای نئاندرتال را شما دارید. 
گوینده: اما پژوهش های این عرصه در مراحل آغازین است هرچند به سرعت رشد می کند.  دیگر کارشناسان وجود مقادیر متفاوتی از دی ان ای نئاندرتال را گزارش می کنند هرچند بیشترشان در مورد یک یافته کلیدی همداستانند: آمیزش میان انسان های نو و نئاندرتال موارد بسیار داشته و به چند مورد محدود نمی شده است.  این امر تصویری بکلی متفاوت از تعامل انسان های نو و نئاندرتال در اروپای عصر یخبندان بدست داده به دیدگاهی تازه درباره چگونگی انقراض نئاندرتال ها منتهی می شود. 
جان هاوکس: وقتی به انقراض در دیگر انواع حیوانات می اندیشیم، معمولا آنرا بسیار ناگهانی تصور می کنیم، مثل اصابت شهاب سنگی به زمین و انقراض آنها.  در حالیکه در مورد نئاندرتال ها فرایند انقراض بسیار تدریجی بوده و طی هزاران سال صورت گرفته است. 
گوینده: هاوکس معتقد است جمعیت برتر به جذب دی ان ای نئاندرتال ها پرداخت.  انسان های نئاندرتال که نسبتی یک به ده با انسان های نو داشتند مورد تعقیب نژادی که گویا برتر بوده قرار نگرفته و بدین دلیل منقرض نشده اند، بلکه در نتیجه آمیزش روز بروز رنگ باخته و به لحاظ ژنتیکی غرق شده اند. 
جان هاوکس: ترجیح می دهم پایان کار نئاندرتال ها را بصورت فرایند تعامل و جذب در انسان نو تعریف کنم.  نئاندرتال ها به نوعی در طرف بازنده این مراوده جای داشتند.  احتمالا تنها راه موفقیت شان آمیزش با انسان های نو بوده است.
گوینده: اما آیا وجود این مقدار دی ان ای انسان نئاندرتال در ژنوم ما صرفا زاده بی قاعدگی های تاریخ ژنتیک است یا این میراث وجه جدی هم دارد و آیا کاری هست که نئاندرتال ها برای ما کرده باشند؟  اد گرین و گروه همکاران وی سرگرم بررسی دقیق تر آن بخش های دی ان ای انسان نئاندرتال اند که ما به ارث برده ایم.
اد گرین: واضح است که یک پرسش تکمیلی این خواهد بود که تأثیر سهم وراثتی/ژنتیکی انسان نئاندرتال در مردم امروزی چیست؟
گوینده: بیشتر ژن هائی که مطالعه می شود هیچ کارکرد شناخته شده ای ندارند اما بناگاه گروه نکته ای بس جالب می یابند: وجود دی ان ای انسان نئاندرتال در نقاط بنیادی دستگاه ایمنی شامل ژن هائی که برای توانائی ما به دفع امراض اهمیت حیاتی دارد.  اینها را آنتی ژن/پادگنِ  لکوسیت/گویچه های سفید خون، یا اچ ال ای[23] می نامند.  این هاست که سلول هائی را می سازد که به ویروس ها و باکتری ها حمله می کنند.  از آنجا که نئاندرتال ها صدها هزار سال در اروپای عصر یخبندان زندگی می کردند قاعدتا دستگاه ایمنی شان به شکلی ویژه مبارزه با بیماری های آنجا انطباق یافته بود.  این خصیصه ای بود که نزد انسان های نو که از آفریقا رسیده بودند وجود نداشت. 
جان هاوکس: این قطعا جعبه ابزار بقاست.  اهمیت آنتی ژن لکوسیت انسانی[24]در آن است که به بدن کمک می کند در برابر بیماری ها بایستد.
اد گرین: نیاکان ما در ورود به سرزمین نئاندرتال ها برای نخستین بار با چنین محیطی مواجه شدند.  دستگاه ایمنی ما در تشخیص و مبارزه با پاتوژن هائی که برایش تازگی داشت ورزیده نبود.
جان هاوکس: بنابراین کاملا روشن است که یک محصول این تعامل به ارث بردن انواع دستگاه ایمنی ژن ها بود.
اد گرین: شاید این ژن ها نوعی مزیت بهگزینی به ما می دهند.  شاید نئاندرتال ها نوعی از ژن های این دستگاه ایمنی را داشته اند که برای آنها سودمند بوده و مفید حال انسان هائی افتاده که با آنها آمیزش داشته اند.
گوینده: این ویروس اپشتین-بار[25] است که با مونونوکلئوز[26]  و نوعی سرطان خون ارتباط دارد.  گروه اد گرین متوجه شده است آنتی ژن لکوسیت انسانی که از نئاندرتال ها به ارث برده ایم می تواند خطر ابتلا به این ویروس کشنده را کاهش دهد. هرچند احتمال میرود این یافته چیزی بیش از دیدن نوک کوه یخ نباشد.
جان هاوکس: به باور من هر چه بیشتر به ژنوم انسان نئاندرتال  بنگریم و تشخیص  دهیم چه چیزهائی در کجاست یافته هایمان بیشتر خواهد شد. 
گوینده: بنظر می رسد نئاندرتال های که با نیاکان ما آمیزش کردند میراثی که زندگی را نجات می دهد و حتی امروزه توانائی بالقوه نجات جان ها را دارد ارزانی ما داشته اند.  هنوز شواهد وراثتی/ژنتیک و باستان شناسی در حال رو شدن است ولی همین اندازه اطلاعاتی که داریم هم گویای نکته ای بس ژرف  است.  به طرقی که تازه شروع به کشف شان کرده ایم در حال آگاهی از وامداری خود به این شاخه مرموز خانواده بشری که مدتهاست منقرض شده هستیم.
متن اصل جهت تسهیل مطالعه و تصحیح غلط هائی که شاید در این برگردان راه یافته یا نارسائی هائی داشته باشد.
Decoding Neanderthals
Shared DNA reveals a deep connection with our long-vanished human cousins. Aired January 9, 2013 on PBS

Program Description
Over 60,000 years ago, the first modern humans—people physically identical to us today—left their African homeland and entered Europe, then a bleak and inhospitable continent in the grip of the Ice Age. But when they arrived, they were not alone: the stocky, powerfully built Neanderthals had already been living there for hundred of thousands of years. So what happened when the first modern humans encountered the Neanderthals? Did we make love or war? That question has tantalized generations of scholars and seized the popular imagination. Then, in 2010, a team led by geneticist Svante Paabo announced stunning news. Not only had they reconstructed much of the Neanderthal genome—an extraordinary technical feat that would have seemed impossible only a decade ago—but their analysis showed that "we" modern humans had interbred with Neanderthals, leaving a small but consistent signature of Neanderthal genes behind in everyone outside Africa today. In "Decoding Neanderthals," NOVA explores the implications of this exciting discovery. In the traditional view, Neanderthals differed from "us" in behavior and capabilities as well as anatomy. But were they really mentally inferior, as inexpressive and clumsy as the cartoon caveman they inspired? NOVA explores a range of intriguing new evidence for Neanderthal self-expression and language, all pointing to the fact that we may have seriously underestimated our mysterious, long-vanished human cousins.

More

Transcript
Decoding Neanderthals
PBS Airdate: January 9, 2013

NARRATOR: They were the brutes of Ice Age Europe. Although a branch of our human family tree, they were seen as a dead end, deep in our prehistoric past. They were called Neanderthals.

JOHN HAWKS (University of Wisconsin): Neanderthals have the mother of all image problems.

NARRATOR: They eked out a marginal existence, hunting by brute force, with only simple stone tools. They were considered primitive, with no language, art, or the higher-level thinking of advanced species, like us.

APRIL NOWELL (University of Victoria): They lacked the same intelligence as modern humans.

NARRATOR: They began to disappear 40,000 years ago, as modern humans, our species, came on the scene. But this primitive picture is being replaced by a different image of Neanderthals. It's bringing them much closer to us, as genetic evidence revises our human family tree and reveals their mysterious presence, right within our genes.

ED GREEN (University of California, Santa Cruz): We started to look at the problem from different angles, and the answer would come back, "It's Neanderthal."

SVANTE PÄÄBO (Max Planck Institute): That was, sort of, quite shaking to me. I thought this must be a statistical fluke.

NARRATOR: Now, archaeologists are finding new evidence to help resolve bitter debates.

JOAO ZILHAO (University of Barcelona/ICREA): This is the smoking gun. We have here the case to settle the controversy.

NARRATOR: In tool-making, they're seeing signs of language.

METIN I. EREN (University of Kent): There's some sort of advanced talking going on.

NARRATOR: A new Neanderthal mind emerges.

WIL ROEBROEKS (Leiden University): We're not talking about idiots.

NARRATOR: And if scientists are finally finding the real legacy of the Neanderthals buried deep in our history and our genes, what does it say about all of us?

Decoding Neanderthals, right now, on NOVA.

Forty-thousand years ago, Europe is in the grip of an Ice Age. In harsh, unforgiving terrain live members of an ancient human species, the Neanderthals. It is a brutal time to be alive, only the toughest survive.

CHRIS STRINGER (University of Colorado): They were very muscular, short, wide, very stocky, very powerfully built.

THOMAS WYNN (University of Colorado): They were hunter-gatherers; they had scarce game to find. Most Neanderthals were probably dead by 30 years old. It was a brief brutal life.

NARRATOR: Hunting was extremely dangerous.

CHRIS STRINGER: They were confrontational hunters, so they had to get close to their prey with stabbing spears. This required not only a lot of bravery, but a lot of physical strength.

FREDERICK L. COOLIDGE (University of Colorado): These Neanderthals could bench-press 300 to 500 pounds. They had big thrusting spears that they threw into the sides of 300-pound animals.

NARRATOR: The Neanderthals survived the harsh conditions in Europe for at least 300,000 years. Then around 40,000 years ago, a different human species arrives on the scene, our species, Homo sapiens. They migrated from Africa, spreading across Neanderthal territory, outnumbering them 10 to one.

CHRIS STRINGER: Suddenly, you've got two species competing for the same resources: hunting the same animals, collecting the same plant resources, wanting to live in the best territories and the best caves.

NARRATOR: After another 10,000 years, the Neanderthals disappear.

ED GREEN: The story of the Neanderthals is a murder mystery. They were there, and now they're gone, and they go away at about the same time that we are showing up on the scene.

NARRATOR: So why did they vanish, while we survived? For years, many scientists believed we wiped them out: a simple case of our brain out-classing their brawn. This theory emerged when archaeologists unearthed the very first Neanderthal skulls, over 150 years ago. To scientists at the time, skulls like these looked primitive compared to ours.

Chris Stringer is one of the world's preeminent Neanderthal experts.

CHRIS STRINGER: We can tell a Neanderthal skull 100 percent of the time. They've got a very broad skull, this double-arched brow ridge and, perhaps their most distinctive feature, the middle of the face is pulled forwards, their cheekbones swept back.

NARRATOR: One influential discovery featured a skeleton crippled by acute arthritis, incorrectly reconstructed with a hunched posture and a shuffling walk. This early find helped shape popular perceptions of Neanderthals for decades, launching a wave of images of the Neanderthal as a brutish caveman.

JOHN HAWKS: Neanderthals have the mother of all image problems: "They're brooding, they're stupid-looking, they have no personality."

CHRIS STRINGER: They were reconstructed as being much more apelike, much more bestial: grasping big toes, very hairy, head hung forward, shambling in their gait.

NARRATOR: Critically, scientists believed the Neanderthals lacked the one thing that defines us: our brainpower.

APRIL NOWELL: They lacked the same intelligence as modern humans.

NARRATOR: With only limited stone tools and no art or personal ornaments, Neanderthals seemed less advanced than modern humans. But was that really the whole story?

Now, new discoveries in genetics and archaeology are challenging this traditional view of the Neanderthals.

Metin Eren has spent six years studying Neanderthal technology. These "Levallois flakes," named after the place in France where they first found, were the Neanderthals' tool of choice. At first glance, they look rudimentary, the product more of luck than judgment. But when Eren tried to reproduce one, he got a surprise.

METIN EREN: I can tell you, just from my personal experience, I find the Levallois technology much more difficult to make than any of the modern Homo sapiens technologies. You know, it took me about 18 months to master Levallois technology, and this was after I'd been flint-napping for a number of years. The fact that there seems to be a goal involved…they're not simply striking flakes to get a sharp cutting edge.

NARRATOR: Eren began to realize this was no hit and miss process. He wanted to discover just how they did it. So he turned to morphometrics, a technique which analyzes the exact shapes and angles of objects.

It revealed Neanderthals must have used a precise set of strikes to turn a raw flint block into a carefully-shaped object, known as the core. The final crucial step involved striking the core with a single precision blow. Only if aimed just right, would this create the perfect flake, and a remarkably versatile tool.

METIN EREN: I shape this in such a way so that the core has a gentle convexity, so that the large flake that comes off has a sharp edge all around this perimeter. That enhances its utility in a number of ways.

Because it's uniformly thick, you can re-sharpen it a number of times more than you can other types of stone flakes.

We also found the Levallois flake is statistically more symmetrical, so that when you use it, it basically reduces torque. It has ergonomic properties. I can actually get a lot more force with each cut and each slice. I just put a little more pressure, and the Levallois flake goes right through it and that one big piece of gammon. That took about a minute and a half.

This is an amazing tool. They were engineering their rocks to get particular products that have specific properties. That they were able to discover a technique that is incredibly difficult to do is just a testament to how intelligent they must have been to actually invent it in the first place.

NARRATOR: Metin Eren's work reveals the complexity of Neanderthal tool-making, but there's even more surprising evidence of sophisticated Neanderthal technologies.

Dutch archaeologist Wil Roebroeks is studying new finds, one of them dating back a quarter of a million years. This is a flint spearhead: at its base, a large sticky black mass, most likely used as a glue. Evidence from many sites had already shown how Neanderthals attached stone flakes to wooden shafts, first binding them with sinew or leather, then securing the binding with a glue-like substance. This turned the flake and its shaft into a robust weapon.

WIL ROEBROEKS: What you see is a nice razor-sharp flint flake, which is covered at the base in this pitch material. It's a material that was probably used in many aspects of everyday life.

NARRATOR: At first, it was thought this Neanderthal glue was nothing more than sap from a pine tree, easy for them to find and use. But detailed analysis revealed something different. It was a type of manmade pitch, from birch trees.

WIL ROEBROEKS: Chemical studies have shown that that material was produced by heating birch bark. Neanderthals were producing these pitches. So it is not something like the stuff you can retrieve from a pine when you hit a tree, that's the natural stuff that comes out. But this is something, this is another material. It's a synthetic, produced by Neanderthals a quarter of a million years ago.

NARRATOR: This is the world's oldest-known synthetic material. It makes Neanderthals, and not us, the inventors of perhaps the first industrial process. But how could an allegedly primitive species have done this?

To find out more, Wil Roebroeks decides to mount an experiment with a colleague, Friedrich Palmer. They will try to replicate the Neanderthal technique of pitch extraction, a complex process called "dry distillation."

Crucially, they'll use only the materials available to Neanderthals 250,000 years ago: an upturned animal skull to catch the pitch; a small stone on which the pitch would condense; some rolls of birch bark, the source of the pitch; and a layer of ash to exclude oxygen and prevent the bark from burning.

Roebroeks and Palmer need to heat the bark to 400 degrees centigrade. Any less, and it won't produce pitch; any more, and it will simply burn.

After eight hours, any pitch should have condensed on the stone within the skull. Today, Roebroeks and Palmer manage to extract only a tiny smear of pitch. They are on the right track, but it isn't nearly enough to glue a spearhead to a shaft, as the Neanderthals did.

FRIEDRICH PALMER: It's sticky.

WIL ROEBROEKS: It's not much. It's very small quantities.

NARRATOR: It seems this experiment is on too small a scale to produce enough pitch. Neanderthals must have figured out how to scale up the technique in a way we haven't yet reproduced.

However they managed it, the Neanderthals had evidently mastered a complex thermal process. The Neanderthals' extraction of pitch and their distinctive tool-making, suggest their technology was more advanced than previously thought. What's more, artifacts like these have been found across a wide area of Europe. And this raises a question: how did Neanderthals communicate these complex ideas? Could it be they shared that one ability we usually think of as unique to us: language?

WIL ROEBROEKS: One could infer that there was some communication, maybe, between generations or between peers in a group. But language, of course, is very difficult to excavate.

NARRATOR: Now, fresh evidence is emerging from a completely different branch of science, applied to Neanderthal research for the first time. Svante PÄÄbo is one of a new breed of detectives examining our deepest past. He's not an archaeologist; he does his digging in the lab.

PÄÄbo is interested in humans and what sets us apart from our closest relatives. As a geneticist, his work involves comparing our genetic material with that of the rest of our family tree.

SVANTE PÄÄBO: It's really about finding out what makes us special in the world, what made things such as modern humans spreading across the entire globe, developing all the technology, all the culture that's typical in moderns.

NARRATOR: PÄÄbo and his colleagues wanted to look at specific genes, where you'd expect humans and our closest relatives to differ, like a gene fundamental for language, named FOXP2.

ED GREEN: FOXP2 is a very interesting gene in that it's one of the few genes directly related to this uniquely human characteristic: speech and language.

NARRATOR: FOXP2 is found in many species, although the human version is distinctive. By comparing it with a potential Neanderthal version, PÄÄbo was hoping to shed light upon what makes human language special. But before he could even begin, PÄÄbo needed to have the genetic blueprint for both Neanderthals and humans, their genomes.

A genome is the distinctive genetic recipe for a species, made up of a specific set of chromosomes. These are responsible for the characteristics that make every species different. Within the chromosomes, genes determine whether we have two legs or four, grow feathers or fur. And every part of this unique recipe is encoded within just one molecule: D.N.A.

When Svante PÄÄbo started his work, the human genome had already been decoded. No one had attempted to map the Neanderthal genome. PÄÄbo faced a seemingly impossible task in attempting to map the D.N.A. in the nucleus of a 30,000 year old cell.

Ed Green is a geneticist on PÄÄbo's team.

ED GREEN: As soon as this was obvious, that this was possible, in theory, we started to think about how do we do this in practice, if we can get nuclear data, if we can get some amount. And we did some back of the envelope calculations and thought, yes, this was feasible.

SVANTE PÄÄBO: We spent a lot of time looking at many archaeological sites and many different bones and, eventually, identified this site, in Croatia.

NARRATOR: The Vindija cave in northern Croatia contained genetic gold dust: the 30,000-year-old leg bone fragments of three female Neanderthals. The exceptionally well-preserved bones offered PÄÄbo's team the best chance of extracting Neanderthal D.N.A.

In sterile conditions, the team took samples of bone, carefully dissolving them in solution, before spinning them, at high speed, in a centrifuge, to retrieve the strands of D.N.A.

But then the real difficulties began. The bone samples carried billions of unwanted passengers.

SVANTE PÄÄBO: Most bones we looked at might contain a few molecules of Neanderthal D.N.A., but the vast, vast majority come from bacteria and fungi that colonize the bones, when it was in the ground or in a cave, for tens of thousands of years.

NARRATOR: Before the team could go any further they'd have to destroy the rogue D.N.A. So they invented a cleanup technique, using enzymes that specifically target and eliminate the bacterial D.N.A. from the sample.

The resulting clean sample contained five-times the concentration of Neanderthal D.N.A., compared to the original, which made the analysis easier.

Still, reconstructing the genome remained a formidable challenge. The D.N.A. molecule's intertwining strands are held together by four key chemicals, represented by letters. These bond together as pairs, always C to G and A to T. These letters are like building blocks, repeating units which spell out the genome's unique recipe.

Their order is critical. Just one letter out of place within three-billion pairs, and the genome would be inaccurate. But the D.N.A. was in tiny fragments, like a .

The team would have to place each piece in precisely the right order.

ED GREEN: Svante and others were very skeptical. It was in the realm of the impossible that the genome would ever be sequenced.

SVANTE PÄÄBO: During the course of this project, there were actually many times when we despaired about being able to make it.

NARRATOR: It would take them four years, but finally, the last piece of the puzzle fell into place.

ED GREEN: Human evolution is something everyone cares about, and it's such an incredible thing, technically, to be able to do. Add to that it's our closest extinct ancestor and all that it can tell us about evolution and human biology: it's the most exciting thing I've ever worked on.

NARRATOR: This is the result of all their work: the Neanderthal genome.

Here is one tiny part of the actual sequence of over three-billion letters, corresponding to each D.N.A. building block: the genetic blueprint of a species of human that became extinct 30,000 years ago.

Now, at last, PÄÄbo's team could begin comparing Neanderthal to modern human genes.

One of the first areas they looked at was FOXP2, the gene associated with language. Would an identical gene be shared between human and Neanderthal? Would the gene be there at all?

SVANTE PÄÄBO: To my surprise, I must say, it turns out it is shared.

NARRATOR: Neanderthals had exactly the same version of the FOXP2 gene as humans, the same chemical letters in exactly the same order.

SVANTE PÄÄBO: I'm very sure that the Neanderthals had communication. If it was a language exactly as we would understand language, that's another question.

CHRIS STRINGER: I think Neanderthal language was a more practical language, it was a day-to-day language.

NARRATOR: PÄÄbo's work adds weight to the growing argument that Neanderthals and modern humans shared more abilities than previously thought. It begged a billion dollar question: did we have enough in common that we could have interbred?

If Neanderthals and modern humans had interbred successfully, traces of their D.N.A. would be found in ours. Most scientists, PÄÄbo included, thought this highly unlikely.

When different species mate, their offspring are usually infertile.

SVANTE PÄÄBO: I was biased against interbreeding. There is no evidence for it, so I don't think it really happened.

NARRATOR: But with the Neanderthal genome now sequenced, PÄÄbo and his team could examine this question. The first step was to map the individual genomes of five people from different ethnic groups. Then they compared this modern D.N.A. with the Neanderthals'.

They focused only on small specific regions, called variable areas, where the order of the D.N.A. letters often differs from one individual to the next. Here, if interbreeding had taken place, letter sequences typical of Neanderthal D.N.A. would show up in the human D.N.A. strand, but with no interbreeding, there would be no trace of Neanderthal D.N.A. in the variable areas.

PÄÄbo expected to see the same negative result in the genomes of all five modern humans, regardless of ethnic group.

ED GREEN: Well, if Neanderthals are equally distantly related to everybody, the Neanderthal should match the French guy and the West African guy equally often.

NARRATOR: But that is not what they found.

SVANTE PÄÄBO: When we compared one African to a European individual, the Neanderthal matched the European individual more often than the African.

NARRATOR: The result indicated that Neanderthals were genetically closer to Europeans and Asians than they were to Africans. It meant that somewhere along the line, European and Asian humans had picked up Neanderthal D.N.A.

SVANTE PÄÄBO: So, that was, sort of, quite shaking to me. I thought this must be a statistical fluke. It was not quite significant; this would surely go away when we have more data.

NARRATOR: So PÄÄbo told his team to do the work again and again and again.

SVANTE PÄÄBO: We really needed to make absolutely sure we were right.

ED GREEN: We started to look at the problem from different angles. Every time we would ask the question in a little bit different way and the answer would come back, "It's Neanderthal."

We were able to convince one another and, eventually, the world, we have a little bit of Neanderthal ancestry in modern human genomes.

NARRATOR: The amount of Neanderthal D.N.A. in these modern genomes is small, between just one and four percent, but the implications are staggering: after migrating out of Africa, early humans must have mated with Neanderthals and produced fertile offspring, who inherited segments of Neanderthal D.N.A.

SVANTE PÄÄBO: What we have shown, clearly, is that we could interbreed with them, we could have fertile children, and at least some of those children became incorporated in the human community and reproduced and contributed to present day humans.

NARRATOR: PÄÄbo's groundbreaking research forces a radical shift in perspective regarding Neanderthals. They were genetically close enough to have children with our species. They probably also had language.

And there are yet more revelations, as archaeologists re-examine previously discounted evidence in favor of Neanderthal skills and abilities.

A hallmark of our species is our age-old affinity for art, ritual and adornment.

JOAO ZILHAO: We see the astonishing cave art; we see statuettes over the range of modern humans from Western Europe to Siberia. And I think that's part of the fact that modern humans are entering new territories. They're covering wide distances, and they're having to signal and network with each other.

NARRATOR: Communicating with others through art and ritual has long been considered a uniquely human trait.

JOAO ZILHAO: People have always thought that Neanderthals were not quite like modern humans, and there has been the notion that perhaps Neanderthals were less intelligent. And one way archaeologists have to deal with this question is by assessing the extent to which people used symbols.

NARRATOR: Evidence of Neanderthal symbolism has been elusive, until recently. This is one of many fragments of manganese dioxide, a black mineral, found in a Neanderthal cave in France. Its tip is worn down, as if used as a crayon.

In Neanderthal sites in Gibraltar, archaeologists have discovered cut marks on the wing bones of crows and birds of prey, bones with little value as food. The marks suggest Neanderthals were cutting off the feathers and using them to decorate their hair or bodies.

And in Spain, seashells have revealed faint traces of hematite or iron ore, a red mineral often used as pigment. Neatly-pierced holes allow the decorated shells to be worn as ornaments.

Anthropologist Joao Zilhao believes the evidence offers a glimpse into the Neanderthal mind. Now, he is reexamining finds from a Neanderthal site in Spain, excavated in the '80s.

JOAO ZILHAO: This is a fragment of a naturally pointed horse bone, and when we looked at the tip of the bone under the microscope we found reddish dots.

NARRATOR: Although so faded they are hard to see, the chemical analysis proves the spots are to be the red pigment, hematite.

And there is more.

JOAO ZILHAO: This shell is from the Mediterranean oyster, and you can see, adhering to the inner side of the shell, remnants of a pigment, which is black and reflective.

NARRATOR: Zilhao has found a pencil-like sliver of bone with a red mineral at its tip, and a shell stained with a shiny pigment, alongside other fragments of colored minerals. It adds up to a significant collection, or so Zilhao believes.

JOAO ZILHAO: You know these just look like, you know, shells collected at the beach, but the amount of information they contain is tremendous.

NARRATOR: Putting all the pieces of the puzzle together, Zilhao is convinced he's looking at the remains of a Neanderthal body-painting kit.

JOAO ZILHAO: This suggests what was being prepared in this shell was a cosmetic preparation, and it suggests that this was a tool to prepare or apply something like glitter makeup.

This is the smoking gun. We have here the case to settle the controversy of Neanderthal symbolism.

NARRATOR: Zilhao believes Neanderthals used body paint as a symbolic way of distinguishing friend from foe, just as we do today.

JOAO ZILHAO: It's like when you go to a football stadium and there are two teams playing. How do you know whether you're safe to sit next to someone who may be supporting the team that hates yours? You use an artifact that identifies you as a supporter. And it's this kind of information about yourself that these kind of objects transmit.

NARRATOR: But even if the Neanderthals were painting themselves and engaging in symbolic behavior, does it mean they thought the same way as modern humans? Our modern human ancestors practiced ritual and religion.

Similar evidence for Neanderthals has been elusive. Then a team of archaeologists made an intriguing discovery in southern Spain. Their finds hint at the existence of a Neanderthal ritual.

Inside this cave, a team, led by Michael Walker, excavated a deep shaft, in which they found more than 300 bones from around 10 Neanderthals, buried by rock falls from the unstable ceiling.

Three of the Neanderthals stood out. Walker thinks they weren't necessarily the victims of a rock fall.

MICHAEL WALKER (University of Murcia): If there are rocks falling on you from a natural rock fall, it would be very strange to find nobody trying to escape. And one of them is with the hands close to the head, in almost sleeping position.

NARRATOR: Although the bones of this young female are fused to the limestone rock and are hard to see, Michael Walker thinks her body may have been carefully arranged in a fetal position.

If he's right, this was no rock fall. Around 50,000 years ago, someone had intentionally buried her, piling stones to protect her body.

And this cave had yet more to reveal. Near to the girl's body, Walker's team uncovered the fossilized bones of a pair of panther paws.

MICHAEL WALKER: This articulated paw of a panther was found close by. And since the panther hadn't eaten and disturbed the bones here, it's more likely the Neanderthals disturbed the panther and cut its paw off.

I just wonder whether, in the way that hunters in America cut off bear paws, I'm just wondering whether Neanderthals cut off the panther paw and kept it as a trophy.

NARRATOR: Walker's idea that the severed panther paws were a trophy or funeral offering is an intriguing speculation.

CHRIS STRINGER: I think that there are enough examples of Neanderthal burials to suggest that they are intentionally burying their dead. Perhaps when you come to the issue of grave goods and whether they're putting material into those graves and whether they are sending message beyond the grave with these materials, that's more controversial.

FREDERICK COOLIDGE: You see, in humans, elaborate ritual burials, maybe about 27,000 years ago, the clearest evidence, in this place, in Russia, where these children are buried with, like, 10,000 beads. There's nothing like that in Neanderthal burials.

NARRATOR: Whether Neanderthal burials are evidence of complex rituals and beliefs is hotly debated. But many clues now point to the idea that Neanderthals were more accomplished and advanced than previously thought. And this opens up perhaps the biggest question of all: why are we still here and Neanderthals are not?

The Neanderthals' story seems simple. Their forerunners reach Europe around 800,000 years ago. When Homo sapiens joins them, around 40,000 years ago, it marks the beginning of the end. Some 10,000 years after modern humans arrive, virtually all traces of Neanderthals are gone.

Some scientists believe we drove them into extinction, by outcompeting them for scarce resources, maybe even by killing them, but the latest evidence points to another possibility.

Soon after Svante PÄÄbo's team revealed that Neanderthals and modern humans outside Africa had interbred, anthropologist John Hawks re-opened the case files. He wanted to know if this interbreeding had happened a little or a lot.

To find out, Hawks needed more than just the five modern human genomes that PÄÄbo had analyzed, and he got a lucky break. A team of scientists published a huge new database of individual human genomes from around the world.

JOHN HAWKS: The 1000 Genomes Project data began to become available, and so we were able to expand the comparison to, literally, more than a thousand from different populations.

NARRATOR: If interbreeding had been a relatively rare event, then all non-African humans, across the world, would have inherited the same small dosage of Neanderthal D.N.A., but that's not what Hawks found.

JOHN HAWKS: Now, my lab, we were able to look at more people in China, more people in Tuscany, the U.K. And as we're doing that, we're discovering there are some differences among these populations.

NARRATOR: Hawks uses the jelly beans to illustrate the relative percentages of Neanderthal D.N.A. he found in different groups of modern humans across the world.

JOHN HAWKS: We see that in China there is a little less; in Europe, it's a little more. And when we compare Europeans, in southern Europe, in Tuscany, it's a little more than it is in other areas of Europe.

NARRATOR: Outside Africa, Hawks' data showed the Chinese have the smallest dose of Neanderthal D.N.A., some individuals having as little as two percent. But in Tuscany, northern Italy, in some cases, this rises to around four percent. So, Hawks' data shows that Tuscans have more Neanderthal genes than any other people living today.

If Hawks is right, Ice Age southern Europe was a hotbed of Neanderthal-human interbreeding.

JOHN HAWKS: This was Neanderthal habitat. Modern humans were interbreeding with them, for a longer time and over a larger geographic space, and subsequently, Europeans got a little bit more Neanderthal D.N.A.

NARRATOR: Today, a simple blood test can estimate how much of our genetic identity is Neanderthal.

JOHN HAWKS: Okay, do you guys want to find out? Are you sure you're ready?

At 1.3 percent is Arial. That's very characteristic of Afro-Americans in our sample. Next, at 2.5 is Vang. And the most…you're left, how much do you think it is?

GIRL: No more than three percent.

JOHN HAWKS: Not five?

GIRL: I hope not.

JOHN HAWKS: All right. You're the most, with three percent.

NARRATOR: This field of research is in its infancy and evolving rapidly. Other experts report different percentages of Neanderthal D.N.A., but most agree on one key finding: there wasn't just a handful of sexual encounters between humans and Neanderthals, but many. That presents a dramatically different picture of how human and Neanderthal interacted in Ice Age Europe, and leads to a new outlook on the Neanderthals' disappearance.

JOHN HAWKS: When we think about the process of extinction in other kinds of animals, we think of it, usually, as really sudden, like, an asteroid hits the earth and they're gone. With the Neanderthals, you're looking at a much more gradual process, a process that unfolded over thousands of years.

NARRATOR: Hawks believes the Neanderthals' D.N.A. was absorbed by the dominant population. Outnumbered 10 to one by modern humans, Neanderthals weren't hunted to extinction by a supposedly superior species; they were bred out, genetically swamped.

JOHN HAWKS: I would frame the end of the Neanderthals as a process of interaction and absorption. The Neanderthals were, sort of, on the losing end of that. Their only route to success was probably breeding with our population.

NARRATOR: But is our dosage of Neanderthal D.N.A. just a quirk of genetic history, or is there a serious side to this inheritance? What, if anything, have Neanderthals done for us?

Ed Green and his team are looking closer at the sections of Neanderthal D.N.A. that we inherited.

ED GREEN: One obvious follow up question is what is the impact of Neanderthal genetic contribution into people today?

NARRATOR: Most of the genes they examine don't have any known function, but then the team finds something intriguing: Neanderthal D.N.A. in locations fundamental to our immune system, involving genes that are vital to our ability to fight off disease.

These areas are called human leukocyte antigens or H.L.A.s. They make the cells that attack viruses and bacteria. Since Neanderthals lived in Ice Age Europe for hundreds of thousands of years, their immune systems must have been specially adapted to fight off the diseases there. This was something that modern humans, arriving from Africa, didn't have.

JOHN HAWKS: It's absolutely a survival tool k it. H.L.A. types are important because they help our body resist disease.

ED GREEN: Our ancestors, when they came into the Neanderthal range, were, for the first time, encountering this environment. Our immune systems would not be adept at recognizing and fighting pathogens new to us.

JOHN HAWKS: So it's very clear that one product of this interaction was the inheritance of immune system versions of genes.

ED GREEN: Maybe they confer some selective advantage. Maybe Neanderthals have a version of these immune system genes that were beneficial for the Neanderthal, and they were beneficial to the human people who got these genes by interbreeding.

NARRATOR: This is the Epstein-Barr virus, linked to both mononucleosis and a type of blood cancer. Ed Green's team found that an H.L.A. we inherited from Neanderthals could reduce the risk of contracting this deadly virus. But this may be just the tip of the iceberg.

JOHN HAWKS: As we look more and more at the Neanderthal genome and characterize what things are where, I think we're going to find more of these.

NARRATOR: It seems the Neanderthals who mated with our human ancestors may have given their offspring a lifesaving legacy, a legacy that is potentially saving lives, even to this day.

The genetic and archaeological evidence is still unfolding, but already it is telling us something profound. The Neanderthal story goes to the heart of who we are today. We're finding out we owe a debt to a mysterious, long-vanished branch of the human family, in ways we are only just beginning to discover.













[1] - انسان نئاندرتال (Homo neanderthalensis) گونه‌ای از سردهٔ انسان که در اروپا و قسمت‌ هایی از غرب آسیا، آسیای مرکزی و شمال چین (آلتائی) می زیست . اولین نشانه‌ ها از نئاندرتال‌ های اولیه به حدود ۳۵۰ هزار سال پیش در اروپا بر می ‌گردد. ۱۳۰ هزار سال پیش، مشخصه‌ های کامل نئاندرتال ‌ها ظاهر شد و در ۵۰ هزار سال قبل نئاندرتال‌ ها دیگر در آسیا دیده نشدند، با این وجود نسل آنها در اروپا تا ۳۳ تا ۲۴ هزار سال پیش منقرض نشده بود و شاید ۱۵ هزار سال پیش یعنی بعد از مهاجرت انسان امروزی به اروپا نسل این انسان‌ های اولیه منقرض شده باشد.
برخی ژن‌ ها میان نئاندرتال ‌ها و انسان امروزی مشترک است بدان دلیل که نئاندرتال‌ ها و اجداد انسان مدرن زمانیکه ابتدا شروع به مهاجرت از آفریقا به نقاط دیگر جهان کردند، با یکدیگر آمیزش داشتند.
بدن نئاندرتال‌ ها برای زندگی در آب و هوای سرد سازگاری یافته بود، بطور مثال آنها کاسه سر بزرگ داشتند، کوتاه قامت اما بسیار قوی بودند و دارای بینی بزرگی بودند، ویژگی‌هایی که مطلوب آب و هوای سرد است. طبق تخمین‌ ها اندازه کاسه سر و مغز آنها بزرگتر از انسان‌ های مدرن بوده‌ است، با این وجود در این بررسی‌ ها بدن قوی ‌تر آنها در مقایسه با انسان‌ های امروزی در نظر گرفته نشده‌ است. بطور میانگین، نئاندرتال‌ های مذکر دارای قد ۱۶۵ سانتیمتر، از نظر وزنی سنگین و به دلیل فعالیت بدنی زیاد دارای استخوان ‌بندی قوی بوده‌ اند. بلندی زن‌ های نئاندرتال بین ۱۵۳ تا ۱۵۷ سانتی‌ متر بوده ‌است.
طرح خاص ابزار سنگی در دوره پارینه سنگی میانی بنام محلی باستانی که این ابزارها در آن یافت شده‌ اند، فرهنگ موستری نامیده شده‌ است. از ویژگی‌ های فرهنگ موستریان استفاده بسیار از شیوهِ تمدن لاوالی است. ابزار موستریان غالباً با استفاده از ضربات  چکش‌ های نرم ساخته می‌ شدند، چکش ‌های نرمی که با استفاده از موادی مانند استخوان، شاخ آهن و چوب ساخته می‌ شدند و آنها از چکش‌ های سفت سنگی استفاده نمی‌ کردند. نئاندرتال ‌ها در اواخر دوره خود ابزار شاتلبرونی ( Châtelperronian) را ابداع کردند که «پیشرفته‌ تر» از ابزار موستری بود. این ابداع یا از خودشان بوده  یا از انسان‌ های مدرن/امروزی «وام گرفتند»، همانها که  تصور می‌ رود فرهنگ اوریگنیشی داشته اند. (فرهنگ اوریگنیشن یا اورین‌ییشن (به انگلیسی: Aurignacian) فرهنگی باستان ‌شناسانه از دوره پارینه ‌سنگی نوین بود که در اروپا و جنوب غربی آسیا یافت می‌ شد. این فرهنگ برای دوره طولانی میان ۴۵٬۰۰۰ تا ۳۵٬۰۰۰ سال پیش (بر پایه تازه‌ ترین زمان‌ سنجی‌ های کربنی این زمان میان ۴۷٬۰۰۰ تا ۴۱٬۰۰۰ سال پیش بوده) وجود داشته‌ است.
[2] - شبکه پی بی اس (به انگلیسی: مخفف Public Broadcasting Service) (ایستگاه رادیویی غیرانتفاعی) یکی از بزرگترین شبکه‌ های رادیویی و تلویزیونی آمریکایی است که در سال ۱۹۷۰ تأسیس شد.

[3] - انسان نوبن/نو/به‌ کالبد امروزی (modern humans) به اعضایی از سردهٔ انسان اطلاق می‌شود که بنا بر سنگواره‌ های بجا مانده از جمجمه، از نظر کالبد شناسی ، تفاوتی با انسان‌ های امروزی نداشتند هرچند لزوما در رفتار نوین (امروزی ) نبودند. رفتار نوین یا امروزی شامل اندیشیدن نمادین و رفتارهای مبین حس زیباشناسی است.
[4] - سوانت پابو (به سوئدی: Svante Pääbo) (متولد ۲۰ آوریل ۱۹۵۵) زیست‌ شناس سوئدی و متخصص ژنتیک تکاملی است. فرزند سونی برگستروم، برنده جایزه نوبل فیزیولوژی یا پزشکی به همراه بنگت اینگمار ساموئلسون و جان آر. وین در سال ۱۹۸۲ است. مادر او، کارین پابو اهل استونی است. دکترای خود را از دانشگاه اوپسالا در ۱۹۸۶ دریافت کرد.  از ۱۹۹۷ او مدیر دانشکده ژنتیک موسسه انسان‌ شناسی تکاملی ماکس پلانک در لایپزیگ آلمان بوده‌ است.
[5] - Interbreed.
[6] - Nova is a United States popular science television series produced by WGBH Boston. It is broadcast on Public Broadcasting Service (PBS) in the U.S., and in more than 100 other countries. The series has won many major television awards.
Nova often includes interviews with scientists doing research in the subject areas covered and occasionally includes footage of a particular discovery. Some episodes have focused on the history of science. Examples of topics covered include the following: Colditz Castle, Drake equation, elementary particles, 1980 eruption of Mount St. Helens, Fermat's Last Theorem, global warming, moissanite, Project Jennifer, storm chasing, Unterseeboot 869, Vinland, and the Tarim mummies.
The Nova programs have been praised for their good pacing, clear writing, and crisp editing. Websites accompany the segments and have also won awards.
[7] - João Zilhão.
[8] - Metin I. Eren.
[9] - Wil Roebroeks is the professor of Palaeolithic Archaeology at Leiden University in the Netherlands. He is widely considered to be the pre-eminent Dutch archaeologist. In 2001 he became a member of the influential Royal Netherlands Academy of Arts and Sciences. In 2007 Roebroeks won the Spinozapremie, the most prestigious scientific award in the Netherlands.
[10] - Frederick L. Coolidge.
[11] - انسان دانا یا انسان خردمند با نام علمی: «هومو ساپین» (Homo sapiens)،  گونه ای از رده‌ پستاندار دو پا و از خانواده‌ «انسان ‌سانان» است.  «هومو ساپین»،  واژه ای است مرکب  از دو واژۀ لاتین «هومو» به‌ معنای «انسان» و «ساپین»   «هوشمند» یا «خردمند» و یا «اندیشه‌ ورز».   به‌ نظر دانشمندان، هومو ساپین (انسان هوشمند)، مانند انسان امروزی، نتیجه یک فرایند طولانی تکامل (رشد) است.  هومو ساپین‌ ها حدود ۱۸۰ هزار سال پیش در آفریقای مرکزی پدیدار شدند ولی تا ۱۰۰ هزار سال بعد همانجا ماندند  و تنها در حدود ۸۰ هزار سال قبل بود که در فرآیندی که اکنون مهاجرت با انبساط بزرگ نامیده می‌شود به نقاط  دیگر مهاجرت کرده و تمام کره زمین را پر کردند.
[12] - In archaeology, a lithic flake is a "portion of rock removed from an objective piece by percussion or pressure,"[1] and may also be referred to as a chip or spall, or collectively as debitage. The objective piece, or the rock being reduced by the removal of flakes, is known as a core.[2] Once the proper tool stone has been selected, a percussor or pressure flaker (e.g. an antler tine) is used to direct a sharp blow, or apply sufficient force, respectively, to the surface of the stone, often on the edge of the piece. The energy of this blow propagates through the material, often (but not always) producing a Hertzian cone of force which causes the rock to fracture in a controllable fashion. Since cores are often struck on an edge with a suitable angle (x<90 a="" area="" as="" blows="" cone="" continues="" core="" created.="" desired="" detaches="" detaching="" flake="" flakes="" flint="" for="" from="" hertzian="" is="" knapper="" marked="" necessary="" negative="" number="" o:p="" of="" only="" platform.="" portion="" process="" propagation="" received="" referred="" removals.="" result="" scars="" striking="" surface="" that="" the="" these="" to="" which="" with="">
[13] - Levallois flakes. The Levallois technique (IPA: [lə.va.lwa]) is a name given by archaeologists to a distinctive type of stone knapping developed by precursors to modern humans during the Palaeolithic period.
It is named after nineteenth century finds of flint tools in the Levallois-Perret 48°53′40″N 2°17′18″E suburb of Paris in France. The technique was more sophisticated than earlier methods of lithic reduction, involving the striking of flakes from a prepared core. A striking platform is formed at one end and then the core's edges are trimmed by flaking off pieces around the outline of the intended flake. This creates a domed shape on the side of the core, known as a tortoise core as the various scars and rounded form are reminiscent of a tortoise's shell. When the striking platform is finally hit, a flake separates from the core with a distinctive plano-convex profile and with all of its edges sharpened by the earlier trimming work.
[14] - Morphometrics.
[15] - عامل مؤثر در گشتن هر جسم به دور محوری را گَشتاوَر نیرو یا لنگر می‌ نامند.
گشتاور کمیتی است  فیزیکی در حرکت چرخشی که به بزرگی نیرو و مسیر و مکان اثر نیرو بستگی دارد. گشتاور کمیتی است برداری و واحدش آن در سامانه استاندارد بین المللی یکاها، نیوتن متر است.
[16] - درخت توس (به عربی غان)، درخت خاصی از رده بتولا (تلفظ /bɛtjʊlə/) و خانواده بتولاسی است که بسیار با خانواده راش/بلوط از رده فگیسی مرتبط است. توس در قسمت‌ های بالای نیم‌ کره شمالی (اروپا و آمریکای شمالی) وجود دارد. برگ‌ هایش به شکل لوزی، نوک‌ تیز و دندانه‌ دار است. میوه اش به صورت شاتوت دراز می ‌باشد که نر آن در پائیز و ماده آن در بهار ظاهر می‌شود. پوست تنه سفید رنگ است و در بیست سالگی به صورت نوار هائی شبیه کاغذ از آن جدا می‌شود. برگ، پوست تنه و شیره این درخت مصرف طبی دارند. این درخت بین ۱۲۰ تا ۱۵۰ سال عمر می‌ کند و چوبی سخت و سفیدی دارد که در کارهای گوناگون نجاری به کار می رود.
گونه ‌های توس عموماً به صورت درخت و بوته های کوچک و متوسط می ‌باشد که بیشتر در اقلیم‌ های معتدل می‌ روید. برگهای ساده می ‌تواند دندانه ‌دار و یا نوک ‌دار باشند. میوه آن نوعی سمارای کوچک است، اگر چه شاخه‌ ها در برخی از گونه های مبهم هستند. آنها با آلدر (توسکا، گونه دیگری در همان خانواده) فرق دارند.
[17] - تقطیر خشک(به انگلیسی: Dry distillation) فرآیندی است که طی آن با حرارت دادن به یک ماده جامد محصول گازی شکلی از آن استخراج می شود که می توان این محصول را مجددا سرد کرده و به صورت مایع و یا جامد تبدیل کرد. این فرآیند ممکن است منجر به پیرولیز در ماده جامد شود. .دمای عملیاتی برای این نوع تقطیر نسبت به نوع کلاسیک آن بالاتر است. یکی از کاربردهای این روش جداسازی سوخت مایع از زغال سنگ و چوب است.
[18] - Geneticist.
[19] - Vindija is a cave located in northern Croatia, known for being the site of one of the best preserved remains of Neanderthals fossils in the world, found in 1974. It is estimated that Neanderthals lived there about 30,000 years ago. One of these Neanderthals was selected as primary source of DNA for the Neanderthal genome project. Vindija Cave is a stratified paleontological and archaeological site in Croatia, which has several occupations associated with both Neanderthals and anatomically modern humans (AMH).
[20] - These bond together as pairs, always C to G and A to T.
[21] - Mediterranean oyster.
[22] - Glitter makeup.
[23] - آنتی‌ژن لوکوسیت انسانی (به انگلیسی:( Human Leukocyte Antigen نام گروهی از پروتئین ها که روی سطح گلبولهای سفید خون و سلول‌های دیگر یافت می‌ شوند و در پاسخ دستگاه ایمنی بدن به مواد خارجی نقشی مهم ایفا می‌ کنند. این آنتی ‌ژن‌ ها در اشخاص مختلف با هم تفاوت دارند و پیش از پیوند اندام تست آنتی‌ژن لوکوسیت انسانی را انجام می‌ دهند تا معلوم شود آیا بافت‌ های دهنده و گیرنده پیوند با هم مطابقت دارند. بجای Human Leukocyte Antigen، از واژه‌ های HLA و Human Lymphocyte Antigen هم استفاده می‌ کنند.
[24] - آنتی‌ژن/پادگن گلبول سفید انسانی (به انگلیسی: Human leukocyte antigen) یا پادگن‌ های مجموعه سازگاری بافتی اصلی (major histocompatibility complex (MHC)) در انسان ملکول‌ های پروتئینی روی غشای سلول‌های مختلف بدن مثل گلبول‌ های سفید هستند؛ البته این پادگن ‌ها روی سایر سلول‌های بافت‌ های مختلف بدن (مثل پوست، کلیه، قلب، ریه و سایر اعضا) نیز موجود می ‌باشند و کارکرد های متعددی دارند. ویکی
[25] - اپشتین بار ویروس (به انگلیسی: Epstein–Barr virus) به صورت مخفف EBV عامل بیماری مونونوکلئوز عفونی از گروه هرپس ویریده‌ ها است. این ویروس با برخی از انواع سرطان مانند لنفوم هوچکین و لنفوم بورکیت و بیماریهایی مانند ایدز (HIV) و مولتی پل اسکلروز در همراهی است.
اپشتین بار ویروس از خانواده هرپس ویروسها ژنوم DNA دو رشته ‌ای دارد و اندازه ویروس ۱۲۰ nm تا ۱۸۰ nm است. هرپس ویروس تیپ چهار (HHV-۴) نیز نامیده می‌شود. عفونت طبیعی EBV تنها در انسان رخ می‌ دهد و بسیار شایع است. بررسیهای سرواپیدمیولوژیک نشان می ‌دهد که بیش از ۹۵% از بزرگسالان در جهان با ویروس EBV مواجه شده‌ اند.
انتقال این ویروس عمدتاً از طریق مواجهه با ترشحات دهان مانند بزاق (مانند بوسیدن و سرفه کردن) و در موارد کمتری به روش انتقال جنسی انجام می ‌گیرد. این ویروس لنفوسیت‌ های بی و سلولهای اپی تلیومی را آلوده می‌ کند. دوره نهفتگی از زمان مواجهه اولیه تا شروع علایم، ۵۰-۳۰ روز تخمین زده می‌شود. ویکی
[26] - مونو نوکلئوز عفونی یا بیماری بوسه (kissing disease) بیماری ویروسی (به عاملیت EBV) است که از راه دهان منتقل شده و بیمار علائم شبیه آنفلوانزا (تب، خستگی و...) دارد. عامل بیماری اپشتین بار ویروس( Epstein–Barr virus :EBV) از گروه هرپس ویریده‌ها است. بیش از نود درصد افراد بالای چهل سال نسبت به این بیماری ایمنی اکتسابی کسب می ‌کنند و از همینروست که این بیماری اغلب در کودکان و نوجوانان مشاهده می‌شود. راه انتقال تماس دهانی و تنفسی است. علائم اصلی بیماری تب، خستگی، تورم غدد بزاقی ، گلودرد ، سردرد و بزرگی طحال یا کبد است. البته نیمی از افراد آلوده شده به ویروس EBV هرچند نسبت به بیماری ایمنی پیدا میکنند ولی علائمی از بیماری واضح ندارند. بیماری خود محدود شونده است و اغلب بیماران نیاز به درمان خاصی ندارند و علائم بیماری طی چند هفته کاملا از بین میرود.