۱۳۹۴ فروردین ۲۴, دوشنبه

چند درصد جوانان ایرانی خادمان راستین ایران نو را می شناسند و چند درصد زنجان بابکی و


حاج محمد حسن امین الضرب: از پیشگامان تجدد ایران

حاج محمّد امین الضرب معتبرترین بازرگان عصر خویش و نخستین کارآفرین عمده ایرانی بود که زندگی را در تنگدستی و گمنامی آغاز کرد و در اوج دولت و شهرت درگذشت. از داستان صعود برق آسای او به بالاترین منزلت اقتصادی و اجتماعی ایران افسانه ها ساخته شده و با واقعیت ها درآمیخته. هدف اساسی این نوشته که برپایه اسناد و یادداشت های شخصی و خانوادگی منتشر نشده او تهیه شده آن است که واقعیت زندگی او ازشایعه ها و افسانه ها جدا شود.
زندگی امین الضرب با سلطنت سه پادشاه قاجارمقارن بود. دردوران پادشاهی محمّدشاه زاده شد، درسلطنت ناصرالدین شاه به تهران آمد و به اوج شهرت رسید و در عصر پادشاهی مظفرالدّین شاه قاجار درگذشت. زندگی او را به سه دوران عمده می توان بخش کرد: دوران کودکی و جوانی در اصفهان و کرمان؛ دوران آغاز موفقیت در تهران و دوران اوج ثروت و نفوذ.
https://blogger.googleusercontent.com/img/proxy/AVvXsEgUmKr4m5PmtHFChUyDl90X650FM0ilYUzYwsXynfOTblHsnQ4h4xARUVEm71wyzzjdWBt5WCujn0lHoJs5JPjibL5xV5k53XLouh_5rQLSG_Mpv-rmMBcDdG4pqs3HoHGk8QUzNxBWl2mBy3NcPyiZ-BA2VdjH6ARD08dYzPpC-C1Qz24=دوران کودکی و جوانی
حاج محمّدحسن امین الضرب در خانواده ای صرّاف به دنیا آمد. صرّافان، در روزگارپیش از بانک و بانکداری درایران کارنقل و انتقال پول را برعهده داشتند. اهمیت و اعتبار هر صرّاف بیشتر بسته به شهر محل اقامت او و به مقدار نقدینه ای بود که در اختیارش قرار داشت.۱
براساس زندگینامه امین الضرب که به قلم پسر او حاج حسین آقا امین الضرب نوشته شده، پدر حاج محمّد حسن اصفهان را به قصد انجام کاری در کرمان ترک کرد و مدّت هاخانواده خویش را بی خبراز خود گذاشت.۲ هنگامی که خانواده اش از بیماری او درکرمان آگاه شدند گرفتار تنگنای مالی سخت بودند، آن چنان که مادر محمّدحسن، برای تهیه هزینه سفر او به کرمان، ناچار به فروش برخی ازاثاث خانه شد. وقتی محمّد حسن جوان پس از تحمل سختی های بسیار به کرمان رسید نه تنها ازخبر مرگ پدر بلکه از ورشکستگی و بدهی های سنگین او آگاه گردید. امّا گروهی از بازرگانان اصفهانی درکرمان او را یاری دادند که با دادن سفته بدهی های پدر را به طلبکاران تأدیه کند و نیز هزینه بازگشت او به اصفهان را نیز برعهده گرفتند. پس از بازگشت محمّد حسن به اصفهان همه اعضای خانواده برای امرار معاش به کاری مشغول شدند. محمّدحسن خود در حجره یکی از بازرگانان اصفهان که در کرمان از سردوستی بااو در آمده بود استخدام شد. دو برادر او به استنساخ وفروش قرآن مشغول شدند و مادرش به کار قلاب دوزی و ساختن و فروش اشیاء دستی پرداخت. سرانجام پس از چندی محمّد حسن باچند معامله سودآور در حجرهای که در آن کار می کرد سرمایه مختصری پس انداز کرد، بدهی های خود و هزینه زندگی خانواده اش را پرداخت و راهی تهران شد.
دوران آغاز موفقیت در تهران
از آنجا که پیشرفت برق آسا و ثروت بیکران امین الضرب ریشه داستان های بی شمار شده جدا کردن واقعیت از افسانه در مورد دوران نخستین اقامت او در تهران آسان نیست. درواقع، دراسناد و نامه های خصوصی خانواده مهدوی اطلاعات و داده های چندانی در باره این سال ها نمی توان یافت.۳ آنچه می دانیم این است که هنگام ورودش به تهران بهره محمّد حسن جوان از مال دنیا یک عبا، یک ترازو و یکصد ریال بود.۴ در زندگی نامه اش آمده است که به محض ورودش به تهران محمّدحسن دکانی را اجاره کرد و به کسب مشغول شد. امّا با توجه به سرمایه ناچیزش بعید به نظر می رسد که به سرعت به اجاره محل کسب موفق شده باشد زیرا به هرحال به احتمالی ناچار بوده از سرمایه خود برای خرید کالا استفاده کند. از سوی دیگر، از آنجا که، طبق روال سنّتی، صرّافان و بازرگانان هرشهر در کاروانسرای مخصوص به خود در تهران به کار و کسب می پرداختند، محمّد حسن نیز محتملاً ًدر کاروانسرای حاج حسن که محل تجمع بازرگانان اصفهانی، و از آن جمله برخی از بستگان او، بود به کار مشغول بوده است.۵ اسناد و مدارک خانوادگی نیز تا حدی این نکته را تأیید می کنند. براساس بسیاری اسناد دیگر، محمّدحسن در آغاز کار در تهران فروشنده دوره گرد بود امّا برسر نوع کالاهایی که می فروخت اتفاق نظر نیست. بسته به اینکه راوی دوست او بوده است یا دشمنش، محمّدحسن یا صرّاف دوره گرد بود یا دوره گردی که پارچه های ارزان نخی و بند تنبان می فروخت.۶ طبق روایت یک منبع موّثق، محمّد حسن در ماه های نخستین اقامتش در تهران به کار صرّافی پرداخت، به کاری که در آن تبحّر داشت و از نیاکانش آموخته بود. پیاده در بازارهای تهران به راه می افتاد و ازکسبه و بازرگانان سفارش خرید طلاو سکّه های خارجی می پذیرفت و آنچه را براین اساس از حجره های گوناگون می خرید به سودی به مشتریانش می فروخت. محمّد حسن به احتمالی در کنار صرّافی به خرید وفروش کالاهای دیگرنیزاشتغال داشته، چه در زندگینامه اش آمده است که: « از خرید وفروش هر رقم اجناس خودداری نداشتم.»۷
سرنوشت محمّد حسن هنگامی دگرگون شد که برای بازرگانی به نام پانایوتّی (Panayotti) که نماینده یک شرکت یونانی در تهران بود به کار مشغول شد. مقرّ اصلی کار این شرکت بزرگ یونانی (Ralli & Angelasto)، که منسوجات ساخت منچستر انگلیس را به ایران وارد می کرد، تبریز بود.۸ این شرکت طرح های طرّاحان ایرانی را به کارخانجات نسّاجی انگلستان می فرستاد و محصولات آن ها را به ایران می آورد و در مقابل ابریشم و ابریشم خام صادر می کرد.۹
براساس زندگی نامه حاج امین الضرب و برخی اسناد دیگر، محمّدحسن فوت و فنّ بازرگانی داخلی و خارجی را از پانایوتی آموخت امّا این که چگونه و در چه اوضاع و احوالی به کار با او پرداخت روشن نیست. اندک زمانی پس از ورود به تهران، محمّدحسن به آن اندازه ثروت اندوخته بود که بتواند نه تنها هزینه آوردن مادر و برادران خود را به تهران برعهده گیرد، بلکه چهارصد مثقال طلا بخرد و آن را، با کمک پانایوتی، در کار صادرات پشم به اروپابه کار اندازد. موفقیّتی که او از این راه به دست آورد سبب شد که مستقل شود و خود شرکتی با همکاری یک بازرگان تبریزی، یک صرّاف اصفهانی، که اندکی بعد دخترش را به همسری گرفت، و برادرش حاج ابوالقاسم، تأسیس کند.
کار این شرکت تازه پا تجارت میان تهران، تبریز و استانبول بود. در این زمان تبریز مهمترین مرکز بازرگانی در ایران و استانبول بزرگترین کانون تجارت درخاورمیانه به شمارمی رفت. درسال ۱۲۸۷ق (۱۸۶۲م)، امین الضرب در کاروانسرای امیر، یعنی در معتبر ترین کاروانسرای تجاری تهران، مستقر شد.۱۰سال بعد برای امین الضرب سال سرنوشت بود زیرا کارش رونقی فراوان یافت، به سفر حج رفت و ازدواج کرد.
برپایه قرارداد شرکتی که محمّدحسن و سه شریکش تأسیس کردند، یکی از شرکا باید در استانبول اقامت می کرد. نخستین نامه ای که حاج ابوالقاسم از استانبول برای برادرش فرستاده به تاریخ ۱۸۷۰م است. کپی این نامه و دیگر نامه هایی که در سال های ۱۸۷۱-۱۸۷۰ بین استانبول و تهران مبادله شده -و معرّف تنوع فعّالیت های تجاری حاج محمّدحسن امین الضرب در این سال هاست- در آرشیوخانوادگی مهدوی برجای مانده. این فعّالیت ها، ازجمله، شامل واردات و صادرات عمده بین شهرها و بنادر مهم ایران، و بنادر ساحل دریای خزر (باکو و استرخان)، مسکو، استانبول، طرابوزان، مارسی و منچستر، به کمک نمایندگان تجاری و دفاتر دائمی، بود. گذشته از اخبار مربوط به زایش و مرگ خویشان و آشنایان خبر شخصی و خصوصی دیگری در این نامه ها نیامده است. برای نمونه، از همسر حاج ابوالقاسم که در دوران اقامت او در استانبول در تهران مانده بود نشانی در این نامه ها نیست. آشکارا، مؤلف این نامه ها بازرگان تیزهوشی است که در پی سود وگردکردن مال مصمم است هرگز اغفال نشود و از هر فرصتی برای دستیابی به مقاصد تجاری خود بهره جوید، از سفر شاه به اماکن متبرکه گرفته تا ماه های عزاداری مذهبی و ایام نوروزی. او بازرگان محتاطی است که به نیکی می داند هیچ معامله ای بی خطر نیست و هر آن عواملی خارج از اختیار او می توانند در فرجام آن اثر گذارند.
با این همه، او می داند که سودآورترین کار همانا تجارت کالاهای تجملی در تهران است، وبهترین مشتریان اعضای خانواده های سلطنتی و اشرافی و درباریان که به امتعه و اجناس نوظهور میل فروان و برای خریدشان بضاعتی کلان دارند. به این ترتیب، حاج امین الضرب برای فروش کالاهای وارداتی خود به همین بازار روی آورد و به آوردن اجناس کریستال از اتریش، اشیاء چینی از انگلستان، شیشه از بوهِم، سنگ های قیمتی، جواهر آلات و پارچه از فرانسه و انواع پارچه های نخی و پشمی از آلمان و انگلیس مشغول شد. در همان حال، از وارد کردن کالاهای مورد نیاز مردم عادی از قبییل چای، شکر، صابون و انواع دارو نیز غافل نبود. امّا، هرگز فعالیت خود را به کالا یا بازاری خاص محدود و منحصر نمی کرد. در برابر واردات کالا، پشم و ابریشم را به مارسی، ابریشم را به مصر، شال کرمان را به اروپا و پنبه و پشم و تنباکو و تریاک و گندم و فرش را به روسیه و عثمانی، و از آنجا برای توزیع به نقاط دیگر، صادر می کرد. اگر آگاه می شد که تقاضا برای کالائی خاص در بازار دیگری غیر از بازار محل کالا بیشتر است بی درنگ و تردید آن را به بازار تشنه تر می فرستاد و برای نمونه به برادرش دستور می داد که تمامی محموله را به مصر یا به فرانسه ببرد. امین الضرب، این بازرگان قرن نوزدهم، درباره نقل و انتقال کالا به بازارهای گوناگون جهان آن روز چنان به آگاهی و راحتی سخن می گوید که گویی در قرن بیستم می زیسته است.
در کنار خرید و فروش کالاهای مورد نیاز عموم، اسلحه و مهمات برای حکومت، و کالاهای تجملی برای درباریان و اشراف، امین الضرب به وارد کردن ماشین آلات تازه نیز، که یا خود در سفر به عربستان دیده یا در باره آن ها از دیگران شنیده بود، علاقه ای وافر داشت. در نامه مورّخ ۵ رجب ۱۲۸۷(اوّل اکتبر ۱۸۷۰) به برادرش، حاج ابوالقاسم، چنین می نویسد:
مطلب دیگر آنکه اگر ممکن شود یک واپور [vapor] 11که زمین شخم می کند بخرید ایران بفرستید خیلی خوب است. برفرض اینکه مایه کاری هم آدم بفروشد ضرر ندارد. به کار مسلمانان می آید. مردم می بینند طالب می شوند. جان ده هزار حیوانات خریده می شود. البته، الف البته، درفکر این کار باشید، لیکن اسباب های خرده او را همه چیزش را یدکی هم بگیرید. اگر ممکن شود یک نفر عمله فرنگی یا مصری که سررشته تمامی داشته باشد همراه بفرستید خیلی خوب است. مواجب یک سال با او قطع کنید که به ایران بیاید و برود. همین قدر که در ایران متداول شد. . . جور او را خواهند خواست. شرطش این است که آدم با سر رشته همراه او باشد، نشان بدهد چه جور پیاده می کنند و به چه نوع بخار حبس می کنند و بچه نحو راه می برند. البته کوتاهی نکنید. اگر بیاید غیر از مواجب نوکر هزارتومان کمتر نخواهم فروخت. ویکی دیگر آنکه یک چاه در خانه حفر شده به جهت بی آبی با دلو آب می کشند، بسیار صعوبت دارد. اگر ممکن شود اسبابی که مثل تلمبه باشد که از سی و پنج ذرع چاه آب را به سهولت بالا بیاور از خرید و ارسال نمودنش مسامحه و مضایفه نکنید.
این نامه نشان شیفتگی حاج محمّد حسن به آشنایی با ایده ها و اختراعات تازه و دستیابی به آن هاست. او در همان حال آگاه به این واقعیت بود که از ماشین تازه بدون وجود کسی که راه استفاده از آن را بداند و یا بی ابزار و تکه های یدکی بهره ای نمی توان برد. از همین رو، در استخدام متخصص بیگانه ای که همراه ماشین به ایران بیاید و آن را به راه اندازد لحظه ای درنگ نمی کرد.
دوران اوج ثروت و نفوذ
گرچه تا سال ۱۸۷۱ حاج محمّدحسن بازرگانی معتبر شده بود، در دهه پس از این تاریخ بود که به اوج موفقیت رسید. در این دهه او نه تنها دامنه فعالیت های بازرگانی خود را گسترش داد بلکه به دریافت القاب و نشان های گوناگون از سوی شاه موفق شد، به کار ضرب سکّه پرداخت و مقام دولتی و عنوان صراّف رسمی یافت.
ازجمله کارهای صرّافان و بازرگانان این دوره یکی نوشتن و نقدکردن برات بود. حاج محمّدحسن از آغاز کار تجاری خویش در این کار دست داشت و به تدریج کار بانکداری و تجارت را به هم آمیخت و مسؤل جمع آوری بدهی های دولت ازمقاطعه کاران گمرک و گاه ازوالیان ایالات شد.۱۲ در همان حال برات های دولت به کارمندان ایالات را در ازای سودی که می برد نقد می کرد و برای این کار عُمّالی در همه شهرهای بزرگ ایران داشت. از رهگذر این گونه فعّالیت های بانکی در ایالات وی بر منابع مالی گوناگون خارج از تهران نیز دسترسی یافته بود و از این منابع در مواقع لازم برای پیشرد کارهای تجاری خود بهره می جست. در عین حال، امین الضرب به وکالت از سوی برخی حُکّام و نایبانشان بر کارهای مالی آنان در تهران رسیدگی و نظارت می کرد. دفتر دیگری از کپی نامه های سال های ۱۲۸۹ق (۷۳-۱۸۷۲م) حاوی نامه هایی است که از سوی حاج محمّدحسن به رکن الدوله، حاکم زنجان، و به میرزا محمّدحسین، حاکم اصفهان، نوشته شده. نکته جالب دراین نامه ها این استکه حاج محمّدحسن خود را به امور صرفاً مالی محدود نکرده، وارد مسائل سیاسی هم شده و گاه به خود اجازه داده که در باره کارهای سیاسی یا مالی به اندرز و راهنمایی مخاطبش بپردازد.۱۳ اعتبار حاج محمّدحسن در نظر سرآمدان شهر هم به خاطر تبحّر او و موفّقیت هایش در کار تجارت بود و هم ناشی از نزدیکی روابطش با یک شرکت اروپایی.
برآوردن نیازهای روز افزون خانواده های اشرافی تهران، از جمله به مواد غذایی و پوشاک و اثاث خانه و اشیاء تجملی، نیز برعهده بازرگانان این دوره بود. گاه می شد که بازرگانان مسئولیت پرداخت حقوق و مواجب خدمه اشراف را نیز برعهده می گرفتند. برای نمونه، امین الضرب چنین مسئولیتی را، از جمله درموردخدمه ومباشران میرزا حسین خان مشیرالدوله سپهسالار، امین الدوله، رکن الدوله و هردو امین السلطان، پدر و پسر، پذیرفته بود.۱۴ شاید بتوان چنین روابط مالی را به داشتن اعتبار خرید از یک فروشگاه بزرگ و یا کارت های اعتباری تشبیه کرد.
این نامه ها همچنین گویای تماس کمابیش روزانه امین الضرب با شخصیت های متنفّذی چون میرزا عبدالوهّاب ناصرالدوله، وزیر تجارت، میرزا یوسف خان مستشارالدوله، وزیر عدلیه، و میرزا یوسف خان مستوفی الممالک، وزیر داخله و خزانه، حاکم تهران و رئیس دارالشورای کبری است. باید توجه داشت که در این زمان هیچ بازرگان دیگری در ایران چون او نماینده یا عامل منحصر به خود را در اروپا نداشت. او تنها ایرانی صادر کننده کالاهای عمده به فرانسه، آلمان و انگلستان بود. هرگاه دولت نیاز به وارد کردن اسلحه یا کالاهای تجملی از اروپا داشت به او متوسل می شد. سفرای خارجی ارز مورد احتیاج خود را از طریق او از اروپا وارد می کردند.
یکی از سودآورترین فعالیت های بازرگانی حاج محمّد حسن خرید و فروش تریاک بود. درست در زمانی که تریاک در هنگ کنگ و نیز در ایران بهای چندانی نداشت، او با پول شخصی و وام هایی که از سراسر ایران گرفته بود هر چه توانست تریاک خرید و هزار و دویست جعبه تریاک به هنگ کنگ فرستاد. این محموله در راه بود که بهای تریاک افزایشی روزافزون یافت و در نتیجه سودی در حدود سیصد هزار تومان به او رسید.۱۵ سود چنان چشم گیر بود که سفیر ایران درلندن خبر آن را به تهران فرستاد و شاه امین الضرب را خلعت بخشید. افزون بر این، بر اساس اسناد خانواده مهدوی، شاه، محتملاً به پاس این موفقیت تجاری حاج محمّدحسن، نشان درجه دوم شیر و خورشید را نیز به او اعطا کرد.۱۶
میرزا علی اصغرخان امین السلطان، صدراعظم مقتدر ناصرالدین شاه نزدیک ترین مشتری و شریک حاج محمّد حسن بود.۱۷ به یاری امین السطان بود که حاج محمّدحسن کارهای دولتی را به فعالیت های اقتصادی و تجاری خود افزود. کار اداره ضرّابخانه و حقوق انحصاری آن و در نتیجه لقب امین الضرب به او داده شد. در مورد نحوه کار او در ضرّابخانه بحث بسیار است که در حوزه محدود این نوشته نمی گنجد.
به اعتقاد امین الضرب، گسترش و بهره برداری ازمنابع کشور بدون توسل به شیوه های مدرن بانکداری ممکن نبود. درنامه ای که درسال ۱۳۰۴ق (۱۸۷۸م)، یعنی ده سال پیش از تأسیس بانک شاهنشاهی ایران، خطاب به ناصرالدین شاه نوشت همین نکته را یادآور شد و تأکید کردکه توسعه صنعتی ایران در گرو ایجاد یک بانک ملّی است.۱۸ در واقع، خود او در زمینه رشد صنعت در ایران از پیشگامان بود و به ایجاد چند کارخانه، از جمله یک کارخانه ابریشم ریسی در رشت، درسال ۱۳۰۲ق (۱۸۸۵م) همّت گماشت. همه ابزار و تکه های این کارخانه را ازفرانسه واردکرد وبرای راه انداختن و بهره برداری از آن به استخدام متخصصان فرانسوی دست زد. چندی بعد، با وارد کردن ماشین ها و ابزار لازم از اروپا، یک کارخانه شیشه سازی و یک کارخانه چینی سازی را در تهران و سه کارخانه ریسندگی و پشم بافی را در قم، رفسنجان و کرمانشاه، به راه انداخت.
پس از کسب امتیاز استخراج فیروزه در خراسان حق بهره برداری از معادن سنگ آهن در مازندران را به دست آورد. برای تسهیل حمل و نقل و صدور محصول معدن به ساختن نخستین راه آهن ایران از آمل به ساحل دریای خزر همّت کرد و به خاطر آن برای اولین بار راهی اروپا شد و از راه روسیه به بلژیک و فرانسه رفت. نامه های او در این سفر نشان می دهد که چگونه در جستجوی وسائل حمل و نقل بی اختیار گذارش از شهری به شهری دیگر می افتاده است. در نخستن نامه اش از باکو (پنجم رمضان ۱۳۰۴ه ق/۲۸ مه ۱۸۸۷) شرح می دهد که قصدش از سفر به آن شهر خریدن یک واگون یک اسبه راه آهن بوده است امّا در همان جا متوجه می شود که برای این کار باید به تفلیس برود و این که امیدوار است بیش از پایان ماه به تهران بازگردد. امّا در تفلیس نیز آگاه می شود که آنچه می جوید در آن شهر نیز یافت نمی شود و باید به مسکو برود. در مسکو هنگام بازدید از کارخانه ای با شماری از بازرگان بلژیکی روبرو و آشنا می شود که او را از خرید وسائل درروسیه منصرف می کنند با این پیشنهاد که با آنان در کشیدن راه آهنی از محمود آباد به تهران، با ابزار و ماشین های ساخت بلژیک و نظارت و همکاری متخصصان و مهندسان بلژیکی، شریک شود.
امین الضرب به هرجا که می رفت نخستین هدفش یافتن امکانات تجاری بود. در سفر به مسکو هم از این هدف دست بر نداشت. در نامه ای به پسر و مباشرانش نوشت که اگر انسان بداند چه کالاهایی را بخرد و چگونه آن ها را به ایران بفرستد واردات و صادرات پنبه، پشم و دیگر کالاها در مسکو بسیار آسان است. وی مسکو را شهری ثروتمند می بیند که مردم لذّت طلبش چون ریگ پول خرج می کنند. می گوید منسوجاتی چون چیت سفید بروجردی، فرش های بافت خراسان، فراهان و اراک، گلیم های کرمان که طبق سفارش بافته شوند خریدار فراوان دارند. به نظر او، در ازای این کالاها می توان از روسیه قند و شمع های مرغوب وارد کرد. و خود وی به محض ورود به فرستادن این کالاها به ایران دست زد.
روسیه در نیمه دوّم قرن نوزدهم، در مقایسه با کشورهای اروپایی،جامعه ای عقب مانده و استبدادی شمرده می شد. امّا، در دیدگان امین الضرب، که به خودکامگی قدرت مندان و دامنه بی عدالتی و فساد و اخّاذی در ایران واقف بود، این کشور مهد حکومت قانون و نظم به نظر می آمد. او از این که زنان و مردان به آزادی و بدون بیم از مزاحمت کسی می توانند در خیابان های مسکو رفت وآمد کنند شگفت زده بود:
زن و مرد بی حجاب عبور می کنند کسی را قدرت اینکه بتواند بگوید فلان شخص تند گذشت یا فلان شخص مسلمان روس یا یهودی است نیست. همه ترتیب مدنی تمام آداب انسانی را فهمیده اند.۱۹
در شرح کاخ ها و موزه های شهر، امین الضرب، ضمن توصیف اشیاء نفیسی که در آنهاجای دارند به این نکته نیز می پردازد که راهنمایان موزه ها و کاخ ها به زبان هایی غیر از زبان روسی نیز همه چیز را برای بینندگان تشریح می کنند. امّا، آن چه بیشتراز هرچیز او را مجذوب و محسور می کند امنیّت شهروندان است:
صاحب منصب نظامی و سرباز و وزرا و حکّام هریک ذرّهای از حد خود نمی توانند خارج شوند. . . اگر بخواهم شرح نظم و ترتیب این مملکت را بدهم ۵۰ ورق هم تمام نمی شود. باوجود این که می گویند این ولایت روسیه اقلیم جورو عُدوان است و مردم [او]حیوان شده اند. . . عدالت را می گویند درفرنگ است. . . مردم می دانند مال دارند یا ملک دارند. .کسی را قدرت اینکه مال کسی را بگیرد و تعطیل نماید یا اینکه طمع نماید[نیست]. قانون را طوری قرار داده اند که امکان ندارد کسی بتواند به مال و املاک[کسی] نگاه کند. حکم هر[تقصیر]ی معلوم است لازم به حکم ثانی نیست. واسطه و وسیله درکار نیست. کسی حق معافیت ندارد ولو برادر امپراطور باشد.۲۰
در۲۵ ژوئن ۱۸۸۷، امین الضرب همراه با محمّد جواد، عموزاده و نماینده اش در مسکو، این شهر را به قصد بلژیک و خرید راه آهن از سازندگان بلژیکی ترک می کند و در اوائل ماه ژوئیه پس از عبور از ورشو و برلن به بروکسل می رسد. در آنجا برادرش، حاج محمّد رحیم، نیز که مقیم گنجه بود به او می پیوندد و دو برادر، به همراهی وزیر راه آهن بلژیک، به شهر لیژ می روند و پس از دیدن کارخانه معروف بلژیکی کاکریل (Cockerill) قراردادی با این کارخانه برای خریدن وسائل کشیدن راه آهن از آمل به محمودآباد امضاء می کنند. همزمان، امین الضرب دو مهندس بلژیکی را برای بررسی مقدماتی راه و نظارت بر ساختمان خط آهن استخدام می کند. همه این کارهای پیچیده در ظرف یک هفته انجام می شود آن هم در کشوری با زبان و رسوم ناآشنا.
امین الضرب در این سفر نه تنها برای پسر و مباشرانش در تهران نامه می نوشت بلکه مرتّب و به تفصیل امین السلطان را در جریان فعّالیت های خود می گذاشت و برداشتش را درباره اوضاع کشورهایی که در اروپا می دید به او می نوشت. منشی امین الضرب در حجره او در تهران از این نامه های سرگشاده نسخه برداری می کرد و آنگاه نسخه اصلی را در پاکتی برای مخاطبان می فرستاد. در این نامه ها امین الضرب خود را به شرح واقعه و یا مشاهده خاصی محدود نمی کرد و ظاهراً به عنوان یک ایرانی وطن دوست خود را مقیّد و موظّف می دانست که در باره هر پدیده و یا جریانی که به گونه ای با ایران و مردم و حکومت ایران ارتباطی، ولو غیرمستقیم، دارد گزارش دهد. در این گزارش ها اوپیوسته وضع اروپا را با کشور خود مقایسه می کند، تأسف می خورد و به حسرت می افتد. به ویژه، پیشرفت صنعتی و سطح و کیفیت اشتغال در اروپا او را عمیقاً تحت تأثیر قرار می دهد. در نامه ای به امین السلطان می نویسد:
در فرنگستان، آدم، مرد و زن و بچه و دختر و پسر، حیوانات و سگ ها تماماً بالاتفاق مشغول کار هستند، کشتیو شُمَن دوفِر[می سازند] . . . درکارخانجات رفتم، ملاحظه نمودم [که] از شصد زرع زیر زمین[ذغال سنگ] بیرون می آورند . . . مردم ایران تمام بیکارمانده، همدیگر را می پایند چه کس گوشت خرید و چه خورد. . . تقصیر از اولیای دولت است.۲۱
در نامه دیگری به امین السلطان که دو روز بعد از نامه بالا نوشته شده است، امین الضرب می گوید:
از برلن الی آخر خاک بلژیک از بس کارخانه متّصل کارخانه است مثل این می ماند که یک کارخانه یک پارچه است. می گویند پیش فرنگستان هیچ است. دیروز مخصوصاً درکارخانه بلورسازی و تفنگ سازی رفتم مبهوت و مدهوش برگشتم. درکارخانه شمن دوفرسازی رفتم یک کارخانه پانزده هزار نفر عمله دارد. هیچکس مجال این را ندارد نگاه آن طرف کند. نظم کار اینطور قرار داده. . . آنچه ملاحظه کردم تمام اینها در ایران از فرنگستان موجود تر است. لکن علم نیست و تمام مردم ایران بیکار مانده از گرسنگی و فقر مرده[اند] و خواهند مرد. . . منافع زراعت وصناعت ایران بقدر[ منافع] کارخانه شمن دوفرسازی بلجیک نمی شود.۲۲
با این همه ذهن او یک لحظه نیز از فکر تجارت غافل نمی شود. پس از دیداری از کارخانه تفنگ سازی در تلگرافی به امین السلطان اجازه می خواهد مقداری تفنگ برای دولت خریداری کند. در نامه ای که پس از این تلگراف می فرستد توضیح می دهد که متصدیان کارخانه تفنگ سازی آخرین مدل تفنگ ساخت کارخانه را به او نشان داده اند و آنگاه به شرح مشخصات این تفنگ می پردازد. می گوید گلوله های این تفنگ، که از آلیاژ فولاد و مس ساخته شده اند، ۴۰۰۰ زَر بُرد دارند و هریک از آن ها می تواند درمسیر خود هفت نفر را از پای در آورد. امین الضرب در همین نامه اعلام می کند که حتّی اگر در باره پیشنهاد خود پاسخی از امین السلطان به او نرسد، به هرحال یک قبضه از این تفنگ را برای خود و دو قبضه دیگر را برای عزیزالسلطان (ملیجک)، که به بازی با تفنگ علاقه ای مفرط داشت، خواهد خرید. از فحوای همین نامه چنین به نظر می رسد که امین الضرب از کارخانه های اسلحه سازی کروپ نیز دیدن کرده است زیرا می گوید توپ هایی که دولت ایران خریداری کرده است از لحاظ کیفیت به توپ های ساخت کروپ نمی رسد.
ظاهراً دیدن پاریس، که آن زمان هم ستاره شهرهای اروپایی بود، برای امین الضرب تجربه ای بی سابقه بوده است. گرچه او در سفر حج خود به مکّه و گذر از شهرهای امپراطوری عثمانی و همینطور در مسکو، ورشو، برلن و بلژیک صحنه ها و منظره های تازه و عجیب دیده بود، بناها وخیابان های باشکوه شهر پاریس که به همّت هاسمن (Haussmann) در دوران لویی ناپلئون ایجاد شده بود، او را یکسره مسحور و مجذوب کرد. با این همه، نامه های او از این شهر حاکی از آن است که امین الضرب بیشتر از آن که دلباخته زیبایی پاریس و روش زندگی فرانسویان شود مجذوب نهادهایی شده بود که در آن جامعه امکان خلق آن زیبایی و گذران چنان زندگی را فراهم می آورد. به اعتقاد او کارآیی این نهادها مدیون وجود دموکراسی از یک سو و امنیت مالکیت از سوی دیگر بود که توامان مشوّق ابتکار وکارآفرینی در افراد می شدند. مقایسه جامعه پویا و بالنده فرانسه با اجتماع راکد و ایستای ایران او را به شدّت افسرده می کرد. در نامه ای که به تاریخ ۱۱ ذی العقده ۱۳۰۵ (۲۰ ژوئیه ۱۸۸۷) به امین السلطان فرستاد شکوه می کند که:
در این پاریس که جای هیچ گونه غصّه نیست از چشم هایم خون بیرون می آید. والله اعظم شب و روزی نیست که در وقت نماز بی اختیار گریه و زاری و توبه و انابه نکنم. وضع این مملکت و مردم را می بینم و وضع آنجا را می بینم، دیوانه می شوم.
در نامه دیگری از همین شهر می نویسد:
علم اینها را به کار[وا] داشته است و علم آنها از روی توجّه است. و مجلس وزرا و عقلا آنها را بطوری مجبور کرده اند که احدی نمی تواند غرض به خرج بدهد یا مداخله کند یا حمایت کند. طوری حد وحدودخود را دارند که به شهادت یک پلیس آدم را حبس می کنند یا اینکه از کشتن نجات می[دهند]. نوشتجات تاجر و بقال و کفش دوز و وزیر و . . . تماماً بدون تعلّل و تعطیل اجرا می شود. هرکس راه خود را و فکر خود را می داند. کسی را زَهره دزدی وتقلّب وخیال بد نیست. . . . یکصد ده هزاردرشکه کرایه دراین مملکت توی کوچه ها و بازارها حرکت می کند، غیراز مخصوص مردم و غیر از راه آهن کوچه ها. از لندن و ینگه دنیا و حتّی . . . برلین و روسیه و اطریش هرساعت راهآهن وارد می شود ومسافر ومال التجاره او را از آن طرف می برد. صدا از احدی بلند نیست. کسی نمی فهمد چه آمد و چه رفت و چه شد. نمی دانم چه قانون و قواعد گذاشته شده. تمام ایران بقدر پاریس جمعیت ندارد و همه دولت پرست هستند. حکمات دولت را به گوش و جان و دل می کنند و مطیع هستند. سبب اینکه کارها اینطورها شده[این] است [که] همه در فکر این هستند که از همدیگر بیرون بیاورند، ملک خوب و مال خوب هرکس دارد مال آنها باشد.۲۳
امین الضرب درهمین نامه به برتری اسکناس بر سکّه در پیشرفت اقتصاد کشور می پردازد وشرح می دهد که چگونه هزینه ها، اعتبارات و سرمایه گزاری های خصوصی و دولتی در فرانسه از طریق اسکناس و اوراق بهاداری که با ضمانت دولت از سوی بانک مرکزی منتشر می شود تأمین می شود. همان گونه که قبلاً اشاره شد،مدت ها پیش ازسفرش به اروپا، درسال ۱۲۹۶هق. (۱۸۷۸م)، امین الضرب پیشنهادی برای تأسیس یک بانک مرکزی به شاه ارائه کرده بود.۳۴ امّا، آنچه در این سفر ذهن امین الضرب را بیشتر از هرچیز به خودمشغول کرده نظم و روحیه تعاون و کار و سازندگی مدامی است که در دید او زندگی مردم آن سامان را رقم می زند. می گوید:
تمام مردم اروپا گویا یک پارچه اند و متحد بیکدیگر هستند اعلی، ادنی، فقیر و غنی . . . آدم ها و حیوانات، حتی سگ ها، متحداً مشغول کار هستند و کار می کنند و هرکس صبح و روز و شب در هرساعت تکلیف معین و مشخصی دارد.۲۴
آشکارا جوامع و نهادهای اروپا در آن دوران آن چنان هم که امین الضرب ترسیم می کند نبودند. امّا، تصویر مثبتی که او از این جوامع به دست می دهد زوایای منفی نهادهای حاکم بر جامعه ایران آن روز را نمایان تر می سازد. به این ترتیب، در اشاره به یکپارچگی اروپائیان، ذهن وی معطوف به دسیسه ها و رقابت های حاکم بر عرصه دولت و دربار ایران بوده است. و نیز هنگامی که از تحرّک و جنب و جوش مردم اروپا سخن می گوید سکون و بیکاری و کم کاری مردم دیار خود را به یاد داشته است. ویا زمانی که امنیت مالکیت در آن دیار را تشریح می کند مصادره و غصب خودسرانه املاک مردم در دوران قاجار در نظر اوست. امین الضرب به دلائل روشن سخنی در انتقاد از شاه و صدراعظم او به میان نمی آورد وآنان رامسئول ناامنی ها و عقب ماندگی ها نمی شمرد و از همین رو ملاحظاتش همواره با مدح آنان آغاز و پایان می یابد. مسئول کاستی های مملکت، به این ترتیب عوام الناس اند، که از زیر بار انجام تکالیف خود شانه خالی می کنند.
پس از آن که وسائل و ماشین آلات کشیدن راه آهن آماده ارسال به ایران گردید و ترتیب عبور آن ها از مرزهای روسیه و تشریفات گمرکی لازم داده شد، امین الضرب پس از یک سفر شش ماهه از راه محمودآباد به ایران بازگشت. اندکی بعد با کمک مهندسان بلژیکی خط راه آهن کشیده شد. امّا به دلائل گوناگون سیاسی، از آن جمله دسائس درباریان و رقابت میان دولت های بزرگ، که بحث دیگری می طلبد، این خط راه آهن دوام نیافت و متروک گردید.۲۵
طبقه تجّار نیز اگرچه از لحاظ اقتصادی نیرومند بود و از نفوذ و قدرت سیاسی نیز بهره ای داشت، چون دیگر طبقات کمابیش قربانی تبعیض و بی عدالتی های داخلی ازیکسو و آماج استثمار بیگانگان، از سوی دیگر، می شد. ارتباط امین الضرب با شاه و دربار و دولت هم به عنوان بانکدار و تاجر بود و هم به عنوان مشاور مالی. بنابراین، وی در موقعی بودکه می توانست هم شکایات و اعتراضات تجّار را نسبت به تعدیات عمّال حکومت مطرح کند و هم به هنگام ضرورت به دفاع از حقوق آنان برخیزد. درواقع، وی نظراتش را در باره اوضاع اقتصادی کشور، دخالت های بیگانگان و اهمیت نقش تجّار نه تنها ضمن گفتگوهایش با شاه و صدراعظم با آنان در میان می گذاشت بلکه در نامه هایش نیز مطرح می کرد.۲۶ در سال ۱۸۸۴م در باره اهمیت طبقه تجّار به شاه چنین نوشت:
عمده امور به تجارت بسته است. اگر تجارت قوّت داشته [باشد] می تواند رفع احتیاجات ممالک محروسه را از ولایات خارجه بنماید، کارخانه جات احداث نماید، معادن مفتوح کند، امتعه ممالک محروسه را رواج دهد. . . عمده امورات ممالک محروسه با تجّار است. این طایفه همه جور قوّه درآنها متصوّر است. اسباب آبادی مملکت هستند.۲۷
ازجمله تبعیضاتی که برتجّارایرانی می رفت تبعیض درمورد عوارض و مالیات های گمرکی بود. تجّار خارجی تنها ۵ درصد حق گمرگی نسبت به کالاهای وارداتی خود می پرداختند و از پرداخت عوارض داخلی معاف بودند. امّا، کالای وارداتی تجّار ایرانی نه تنها هنگام ورود به کشور مشمول عوارض گمرکی می شد بلکه از دروازه هر شهری که می گذشت مالیات یا عوارضی به آن تعلّق می گرفت که اغلب خودسرانه بود. به این ترتیب، گاه می شد که یک بازرگان ایرانی در مجموع مبلغی معادل ۱۴ تا ۲۲ درصد ارزش کالای وارداتی خود مالیات و عوارض می پرداخت در حالی که به یک تاجر خارجی تنها گمرکی معادل ۵ درصد ارزش کالای او تعلق می گرفت. در تلگرافی که امین الضرب در سال ۱۸۸۴م به شاه فرستاد در باره این تبعیض چنین نوشت:
مال التجاره از امتعه ایران [از] بندر[گَز]عبور می کند، بعضی را صدی ده و صدی بیست و پنج می گیرند، می گویند معمول معمول سابق است. جدیداً حکم شده است صدی سه از آنچه وارد می شود گمرک گرفته شود. . . چون می دانیم اولیای دولت. . . راضی به ظلم نیستند عرض حال خودرا می کنم. چنانچه مقرر است صدی سه بدهیم، از ورود و خروج هردو مقرر شود صدی سه بگیرند. نه این که هرکدام صرفه به حالت آنهاست معمول سابق[باشد] و هرگاه نیست صدی سه بگیرند.۲۸
اخّاذی هایی که در کشور صورت می گرفت از این واقعیت سرچشمه می گرفت که مقامات و مناصب دولتی عملاً در دوران قاجار به بالاترین قیمت پیشنهادی فروخته می شد. حاکمان ولایات اغلب با گرفتن وام بهای مقامی را که به آن منصوب شده بودند می پرداختند.۲۹ از همین رو هر والی جدیدی ناچار بود به هر راهی که شده درآمد خود را در دورانی که مصدر کار بود افزایش دهد، به ویژه از آن جا که هیچ اطمینانی نسبت به مدّت حکومت خود نداشت. از جمله راه های افزایش درآمد بالابردن نرخ مالیات های جاری و یا وضع مالیات های تازه بودکه که طبیعتاً بارِ طبقه بازرگان و مردم عادی هردو را سنگین تر می کرد.۳۰ امین الضرب در نامه های شکوه آمیزی، که به تشکیل انجمن مشورتی تجّار منجر شد، ازمأموران دولتی درولایات که برای اخذ پول تجّار را در فشار قرار می دادند انتقاد می کرد حتّی ازفرزند ارشد ومقتدرناصرالدین شاه، مسعودمیرز اظلّ السلطان که والی اصفهان بود.۳۱ در باره رفتار خودسرانه و نامنصفانه حکّام کشور، امین الضرب در نامه ای به شاه، در سال ۱۸۸۵، مسئله را ناشی از آن دانست که این:
(حُکّام) چند ترتیب درستی دارند که نمی گذارند مسأله منکشف شود. آنچه می خواهند از رعیت بیچاره می گیرند و بی حسابی می کنند. با وزرای دولت ساخته اند . . . مردم همان فریاد می کنند لیکن معلوم نیست که از چه جهت است. . . . به اقسام مختلف پول مردم را می گیرند، املاک مردم را می گیرند.۳۲
در همین نامه امین الضرب پیشنهاد می کند که در هر ایالت ناظران بی طرفی از میان تجّار انتخاب شوند تا بتوانند بدون بیم از انتقام جویی در باره کارها و مشکلات ایالت خود گزارشی تهیه کنند.۳۳
در همین اوان، دولت که گرفتار مسائل مالی عمده بود به منظور افزایش درآمد خود به اعطای امتیازاتی به کشورهای بزرگی که در ایران به رقابت تجاری و سیاسی با یکدیگر مشغول بودند دست زد که مضّر به منافع کشور بود و امکان سوء استفاده این کشورها را از وضع موجود بیشتر می کرد. امّا، به سبب مخالفت و اعتراض عمومی، دو امتیاز تجاری که به انگلستان داده شده بود، یعنی امتیاز بهره برداری از معادن به رویتر و امیتاز انحصاری خرید و فروش تنباکو به ماژور تالبوت لغوگردید.۳۴ اعطای امتیاز تنباکو به خارجیان تولیدکنندگان و تجّار ایرانی تنباکو را که تا آن تاریخ تنها با یکدیگر سرو کار داشتند مجبور به قبول تصمیمات خارجیان می کرد و منافع اقتصادی آنان را، به ویژه در زمینه صادرات تنباکو، به خطر می انداخت. امین الضرب یکی از همین تجّار بود و با اِعمال سیستم رژی او نیز مانند همتایان خود از ادامه تجارت تنباکو محروم می شد. گرچه در مرحله نهایی تحریم استعمال تنباکو از سوی علما باعث لغو قرارداد شد امّا نقش تجّار، از آن جمله امین الضرب، را نیز در این جریان نمی توان اندک دانست. به عنوان یکی ازتجّار متنفّذ کشور که با شاه و امین السلطان نیز روابطی نزدیک داشت، امین الضرب رابط میان جامعه بازرگانان از سویی و دربار و دولت، از سوی دیگر، بود. تجّار کشور، به ویژه تجّار اصفهان، موطن امین الضرب، در نامه هایی که به او می نوشتند از مضّار امتیاز رژی برای مردم سخن می گفتند و او را تشویق می کردند که با کمک به لغو این امتیاز خدمتی فراموش نشدنی به ملک و ملّت انجام دهد.۳۵
حتّی پس از لغوقرارداد انحصار تنباکو در سال ۱۸۹۲م، دولت ایران همچنان گرفتار طرح قراردادی میان کمپانی تنباکوی ایران و انجمن تنباکوی استانبول بود که بر طبق آن کمپانی متعهد می شد کلّیه تنباکوی صادراتی ایران را در اختیار انجمن قرار دهد. امین الضرب در مذاکراتی که برای تدوین نهایی قرارداد بین دو طرف صورت گرفت نقشی اساسی ایفاکرد ودرنامه ای به امین السلطان نوشت که انجمن تنها ازطریق تجّار ایرانی، و نه عوامل خود در ایران، به خرید تنباکو اقدام کند،۴۷شرطی که در قرارداد نهایی نیز آمده است.۳۶
امین الضرب تنها به گسترش عرصه فعّالیت های تجاری و صنعتی خود و ارائه پیشنهادهای کتبی به شاه و صدراعظم، درباره نحوه بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور، مشغول نبود. وی در زمینه کارهای خیریه، آموزشی و عام المنفعه نیز فعّالیتی قابل ملاحظه داشت. به عنوان نمونه، در دو سالی که کشور دچار قحطی شده بود، ۱۲۸۷-۱۲۸۸ق (۱۸۷۰-۷۱م)، امین الضرب چنان بخشی بزرگ از سرمایه خود را صرف خرید و وارد کردن غلاّت و آرد از خارج کرد که به شایعه ورشکستگی او انجامید. این کار خیر او از نظر معاصرانش دور نماند.۳۷ .از این مهم تر وبی باکانه تر، کارهای او در قحطی سال های ۱۸۹۸-۹۹م بود. هنگامی که به علّت کاهش محصول غلّه کشور تجّار دست به احتکار گندم زدند و بهای نان چنان بالا رفت که بسیاری از مردم ازخرید آن عاجز شدند، مظفرالدین شاه برای حلّ مشکل درصدد برآمد که از بودجه دولت گندم احتکار شده را خریداری کند و به قیمت نازل به نانوایان بفروشد. دولت، که برای نظارت در کار به فرد قابل اعتمادی نیاز داشت که در پی سود خویش منافع عمومی را پایمال نکند، به امین الضرب روی آورد. برای موفقیّت این طرح، اقناع تجّار محتکر و متنفّذ کشور به فروش گندم به بهای منصفانه اهمیتی ویژه داشت. به همین منظور، امین الضرب نخستبه قدرتمندترین این محتکران که همانا امام جمعه تهران بود روی آورد و او را به هر ترتیب بود قانع کرد که گندم خودرا به نرخی که امین الضرب پیشنهاد کرده بود بفروشد. به این ترتیب، دیگر محتکران نیز به راه آمدند و بهای نان کاهش یافت.۳۸ شاه که از توفیق این برنامه بسیار خشنود شده بود لبّاده ای مرصع به امین الضرب عطا کرد و برای برادر او حاج ابوالقاسم، ملک التجّار مشهد، نیز قطعه پارچه ای همانند پارچه عبای خود فرستاد.۳۹
در ایام جشن ها یا سوگواری های مذهبی، امین الضرب خانه خویش را بر مستمندان باز می کرد و به بذل و بخشش مشغول می شد. به خصوص در ماه محرّم و در ده روزه عاشورا، مراسم روضه خوانی و پذیرایی از همگان در خانه او برقرار بود. به روایت پسرش در این ایّام هرروز با طبخ دو تا سه خروار برنج نزدیک به سه هزارزن ومردتغذیه می شدند.۴۰ در ایّام عادی نیز خانه امین الضرب محل رفت و آمد علما و شخصیت های مذهبی بود. در دوسفر خود به ایران، سید جمال الدین افغانی درخانه امین الضرب اقامت گزید و او را شیفته و مرید خویش کرد. در نامه هایی به برادرانش، امین الضرب اقامت افغانی در خانه خود راموهبتی دانست که هیچگاه نصیب احدی نشده است.۴۱ آشنایی با سید جمال الدین اثری ژرف بر او گذاشت. در این باره حاج سیّاح می نویسد: «به تهران آمدم و ایشان راملاقات کردم. دیدم واقعاً ملاقات آقا (سید جمال الدین) حاجی امین الضرب را تغییر داده، اخلاقش عوض شده یکی از حق طلبان گردیده.»۴۲ به سبب همین ارادت، امین الضرب از کمک مالی به افغانی هنگام اقامت او در روسیه، و حتّی پس ازآن که به خواری از ایران رانده شد، کوتاهی نکرد.۴۳ دوستی او با سید جمال الدین و حمایتش از او ناشی از این باور بود که افغانی مردی به راستی روحانی و مرشدی مذهبی است که هدفی جز پیشبرد اسلام ندارد. هردو دراعتقاد به ضرورت اصلاحات در جوامع اسلامی به ویژه در ایران همرأی بودند. دردید امین الضرب، جمال الدین افغانی رهبرمؤثری برای انجام این گونه اصلاحات در جهان اسلام بود. همسانی نظر این دو در باره مسئله اصلاحات و تجدّد در قالب اسلام، امین الضرب را به چشم پوشی از تضادهای درونی آراء سیاسی سیدجمال الدین کشید؛ همان آرائی که سرانجام به تبعید سید از ایران انجامید.
از مظاهر اعتقادات عمیق مذهبی امین الضرب و اشتیاقش به افزایش سطح آموزش عمومی اقدام او به تکثیر بحار الانوار در ۲۲ جلد به هزینه شخصی و توزیع رایگان آن بود. وی به احداث بناها و نهادهای عام المنفعه و ساختن حجره برای طلاّب در اماکن مذهبی نیز علاقه ای مخصوص داشت.۴۴
زندگی اجتماعی و شبکه روابط امین الضرب نیز به موازات موفقیت های تجاری اش، که او را به یکی از ثروتمندترین بازرگانان ایران تبدیل کرده بود، دگرگونی اساسی یافت. وی که در آغاز کار به حمایت خرده بازرگانی در اصفهان متّکی بود مورد توجه وعنایت خاص امین السلطان، صدراعظم مقتدر ناصرالدین شاه، قرار گرفت. گرچه در جوانی به تنگدستی و مشقت از اصفهان به کرمان سفر کرده بود در دوران پسین زندگی به کشورهای گوناگون اروپا به تجمّل سفر می کرد و صاحب مستغلات در روسیه و فرانسه شده بود. خرده فروش دوره گرد سابق نه تنها درسراسر ایرانکه دربسیاری از کشورهای اروپا نماینده داشت و با همتایانش در آمریکا و آسیا مراوده می کرد. خود تنها در مکتب خانه محل آموخته بود، امّا پسرش را مربّیان ومعلّمان سرخانه به سبک روز تعلیم می دادند و تربیت می کردند. در جوانی نخست درخانه ای محقّر در اصفهان می زیست وسپس درخانه ای اجاره ای در یکی از محلاّت فرودست تهران سکونت گزید. امّا هنگامی که به ثروت رسید یکی ازمشهورترین خانه های آن روز تهران را خرید و در آن پذیرای شاه شد که خبر زیبایی باغ و بناهای آن به گوشش رسیده بود.۴۵ به وقت بیماری پزشک فرانسوی مخصوص شاه به مداوایش می پرداخت. وهنگامی که شاه به جست وجوی کسی برآمد که غرفه ایران را در نمایشگاه بین المللی پاریس (۱۸۸۷-۱۸۸۹) ترتیب دهد به سراغ او رفت. زمانی هم که شخصیت سیاسی نام آوری چون سیّد جمال الدین افغانی به تهران رسید امین الضرب بود که به درخواست شاه میزبانش شد.۴۶ به گفته شاه:
حاج محمّدحسن امین الضرب در حقیقت تاجر مخصوص ماست [و در ایجاد ] کارخانجات و خواستن بعضی امتعه و غیره از فرنگستان [که به عهده او مقرر گشته] باید با کمال آسودگی مشغول امر تجارت[باشد].۴۷
حاج محمّد حسن در سال ۱۲۷۷ش درشصت وسه سالگی درگذشت ودر آرامگاه شخصی درشهر نجف به خاک سپرده شد.۴۸ نام امین الضرب و ثروت هنگفت او حتّی در زمان حیاتش با شایعات بسیار در آمیخته بود و از همین رو تخمین میزان واقعی ثروت او هرگز آسان نبوده است. منابع روسی ثروت خانواده او را به ۲۵ میلیون تومان،۴۹ یک منبع ایرانی به یک ملیون و هفتصد و هفتاد هزار تومان،۵۰و نوه اش، اصغر مهدوی، به هشتصدهزار تومان تخمین زده اند. با توجه به اوضاع آشفته و نابسامان دوران اخیر قاجار، نه میزان ثروت امین الضرب بلکه این واقعیت را باید مهم شمرد که او توانست ثروتی قابل ملاحظه برای اعقابش به ارث گذارد. درآن دوران، اتهامات واهی، اخذ جریمه های هنگفت و مصادره خودسرانه اموال، به هنگام نیاز سران حکومت، گریبان زنده و مرده هردو را یکسان می گرفت. در واقع، امین الضرب خود از شمول این قاعده مستثنی نشد و به اتهام سوء اداره ضرّابخانه که دشمنان بر او واردکرده بودند به پرداخت ۷۶۵,۰۰۰ تومان جریمه محکوم گردید.۵۱ اگر زیرکی ودوربینی او در رفتار با شاه و سرآمدان حکومت نبود چه بسا به پرداخت جریمه ای بسیار بیش از این مجبور می شد و در حفظ بخش عمده ثروتش ناتوان می ماند. سوای امپراطوری مالی و ثروت هنگفتی که این خرده صرّاف ازخود برجای گذاشت، خاندانش نیز جزئی از “هزار فامیل” ایران شد و برادران، فرزندان و نوادگانش در عرصه سیاست و در تحولات اجتماعی و اقتصادی کشور، تا آستانه انقلاب اسلامی نقشی قابل ملاحظه ایفا کردند.۵۲
حاج محمّدحسن امین الضرب نه تنها سوداگر وکار آفرینی لایق و هوشمند بود بلکه نسبت به تحوّلات شتابانی که در عصر او اروپا را دگرگون کرده بود و می رفت که ایران را نیز فرا گیرد بصیرتی کم نظیر داشت و سخت کوشید تا هم میهنان خود را نیز با دستاوردهای اروپای صنعتی آشنا کند. امّا، اوضاع و احوال حاکم برایران بر سر راه او موانع بسیار گذاشت. عصر او عصر امتیازات خارجی، رقابت های روس و انگلیس و سلطنت پادشاهان خوش طینت امّا ندانم کار قاجار بودکه حریفان توانایی در برابر همتایان اروپایی خود نبودند. به این ترتیب، دسائس درباریان از سویی و دخالت خارجیان از سوی دیگر اجازه نداد که بسیاری از طرح های بلند پروازانه او تحقّق یابد. چه بسا اگر امین الضرب و دیگر کارآفرینان ایرانی نظیر او با چنین موانعی روبرو نمی شدند ایران راه تجدّد و صنعتی شدن را زودتر آغاز می کرد و سریع تر می پیمود.*

شیرین مهدوی
بنیاد مطالعات ایران
———————————————————————————-
 * این نوشته از متن انگلیسی برگردانده شده است.
پانوشت ها:
۱٫ ن. ک. به:
W. M. Floor, “The Bankers (sarrafs) in Qajar Iran,” Zeitschrift der Deutschen Morganlandischen Gesellschaft, 129 (2), 1979, pp. 263-81.
2- این زندگی نامه را پسرش، حاج محمّدحسین امین الضرب، نوشته است. ن. ک. به: «یادگار زندگانی حاج محمّدحسین امین الضرب،» یغما، مرداد ۱۳۴۱؛ حاج حسین آقا امین الضرب، «یادگار زندگانی،» در ایرج افشار، سواد و بیاض، دو جلد، تهران، دهخدا، ۱۳۵۹، جلد دوّم، صص ۲۳۲-۱۸۷٫ همه نقل قول های آمده در این نوشته از این منبع است.
۳٫ برای آگاهی از تاریخ، محتوا و طبقه بندی آرشیو مهدوی ن. ک. به:
Asghar Mahdavi, “Les archives Aminozzarb: Source pour l’histoire economique et social de l’Iran (fin XIXe-debut XXe siecle), Le Monde Iranien et l’Islam, IV, 1976-977, pp. 195-222: ______, “The Significance of Private Archives for the Study of the Economic and Social History of Iran in the Late Qajar Period,” Iranian Studies, 16 (1983), pp.243-78.
4. حاج حسین آقا امین الضرب، همان، ص ۱۹۷٫
۵٫ منبع این آگاهی دکتر اصغر مهدوی، نواده حاج محمّدحسن امین الضرب است که بخشی بزرگ از آرشیو فامیلی را طبقه بندی و آن را به دقّت بررسی کرده است. از او به خاطر راهنمایی ها و پیشنهادهایش در انجام بررسی حاضر بی نهایت سپاسگزارم. نامه های نقل شده در این نوشته همه از آرشیو وی در تهران گرفته شده است.
۶٫ ن. ک. به: مهدی بامداد، تاریخ رجال ایران، قرون ۱۲، ۱۳، ۱۴، تهران، ظفر، ۱۳۴۷٫ و نیز ن. ک. به: میرزا مهدی خان ممتحنالدوله، خاطرات، به کوشش حسین قلی خان شقاقی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲، ص۱۲۸٫
۷٫ حاج حسین آقا امین الضرب، همان، ص ۱۹۷٫
۸٫ Ralli & Angelasto شعبه شرکت بین المللی Ralli بود. شعبه این شرکت در تهران که در آغاز در حمایت روسیه قرار داشت در سال ۱۸۶۰ (۱۲۳۹ش) تحت حمایت انگلستان قرار گرفت زیرا دو تن از پنج برادر مؤسس شرکت از اتباع این کشور بودند.
9-  ن. ک. به:
Charles Issawi, ed. The Economic History of Iran800-1914, Chicago, The University of Chicago Prsess, 1971, p. 348-356.
 10- این کاروانسرا که به خاطر میرزا تقی خان امیر کبیر کاروانسرای امیر نام گرفت دارای ۳۳۶ حجره در دو طبقه بود.
11-  ظاهراً مقصود امین الضرب از “واپور” ( (vaporهمان ماشین بخار است.
12-  در دوران قاجار، گمرک نیز مانند بسیاری از منابع درآمد عمومی دیگر در ازای مبلغی سالانه به اشخاص حقیقی اجاره داده می شد. ن. ک. به:
W. M. Floor, “The Customs in Qajar Iran,” op. cit. , pp. 281-311.
13- . در این زمان والی زنجان محمّد تقی میرزا رکن الدوله، پسر چهارم محمّدشاه و برادر کوچک ناصرالدین شاه، بود که چهار بار نیز به حکمرانی خراسان رسید. به احتمالی هم او بود که حاج ابوالقاسم، برادر امین الضرب، را ملک التجّار مشهد کرد. برای آگاهی های بیشتر در باره او ن. ک. به: بامداد، همان، جلد سوّم، صص ۳۱۹-۳۱۲٫
14-  برای اطلاعات بیشتر در باره میرزا حسین خان ن. ک. به:
Guity Nashat, The Origins of Modern Reform in Iran 1870-1880, Chicago, University of Chicago Press, 1982.
میرزا علی خان امین الدوله وزیر پست و زمانی نیز رئیس ضرّابخانه و صدراعظم مظفرالدین شاه بود. برای اطلاعات بیشتر در باره وی ن. ک. به: بامداد، همان، جلد دوّم، سس ۳۶۶-۳۵۴٫
15-  برای اطلاعات بیشتر در باره تجارت تریاک در ایران و خلیج فارس ن. ک. به:
A. R. Nelligan, The Opium Question with Special Reference to Persia, London, 1927.
همچنین ن. ک. به:
Issawi, op. cit, pp. 238-41، و به: Roger Olson, “Persian Gulf Trade and the Agricultural Economy of Southern Iran in the Nineteenth Century,” in Michael E. Bonine and Nikki Keddie, eds., Continuity and Change in Modern Iran, Albany, State University of New York Press, 1981.
16-  در باره نشان ها و درجه های دربار قاجار ن. ک. به:
Angello M. Piemontese, “The Status of the Qajar Order of Knighthood,” East and West, September-December 1969, pp. 437-71.
17-  برای اطلاعات بیشتر در باره امین السلطان ن. ک. به: بامداد، همان، جلد دوّم، صص ۴۲۶-۳۸۷؛ به: خان ملک ساسانی، سیاست گران دوره قاجار، تهران، انتشارات بابک، ۱۳۳۸؛ و به:
N. R. Keddie, “The Assassination of Amin-al Sultan (Atabak-i Azam) 31 August of 1907,” C. E. Bosworth, ed., Iran and Islam, Edinburgh University Press, 1971, pp.315-329.
18-  تاریخ سی ساله بانک ملّی ایران، تهران، بانک ملّی ایران، ۱۳۳۸، صص ۷۴-۶۵٫
۱19-  نامه امین الضرب، از مسکو، به امین السلطان به تاریخ ۲۱ رمضان ۱۳۰۴ق.
20-  همانجا.
21-  نامه امین الضرب، از بروکسل، به امین السلطان، مورّخ ۱۷ شوّال ۱۳۰۴ق.
22-  نامه امین الضرب، از بروکسل، به امین السلطان، به تاریخ ۱۹ شوّال ۱۳۰۴ق.
23-  نامه امین الضرب، از پاریس، به امین السلطان، که ظاهراً در ذی القعده ۱۳۰۵ق نوشته شده است.
24-  همانجا.
25-  ن. ک. به:
William J. Olson, “The Mazanderan Development Project and Haj Muhammad Hassan: A Study in Persian Entrepreneurship, 8981-4881,” in Elie Kedourie and Sylvia G. Haim eds., Towards A Modern Iran: Studies in Thought, Politics and Society, London, Frank Cass & Co, 1980, pp.38-155.
26-  محمّدحسن خان اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۰، ص ۳۵۱٫
27-  فریدون آدمیّت و هما ناطق، افکار سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در آثار منتشر نشده قاجار، تهران، آگاه، ۱۳۵۷، ص ۳۰۴٫
28-  همان، ص ۳۰۸٫
29-  طُرفه این جا است که این سنّت برای امین الضرب شمشیری دولبه بود زیرا به عنوان ثروتمندترین تاجر ایرانی پول را به متقاضی مقام قرض می داد و او رامدیون خود می کرد ولی در همان حال آماج حمله مخالفینش می شد. ن. ک. به: عبّاس میرزا ملک آراء، شرح حال، به کوشش حسین نوائی، تهران، انتشارات بابک، ۱۳۲۵، صص ۱۹۲-۱۹۱٫
30-  فرّخ خان امین الدوله، مجموعه اسناد و مدارک، به کوشش کریم اصفهانیان و قدرت الله روشنی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۸، جلد اوّل، ص ۳۵۵؛ و نیز به: کلنل کوسوگوسکی، خاطرات، ترجمه عبّاس قلی جلیلی، تهران، سیمرغ، ۱۳۵۵، ص ۱۰۱٫
31-  آدمیت و ناطق، همان، صص ۳۷۱-۲۹۹٫
32-  همان، صص ۶۷-۳۶۶٫
33-  همان، صص ۶۸-۳۶۷٫
34-  برای آگاهی های بیشتر در باره امتیازنامه رویتر ن. ک. به:
L. E. Frechtling, “The Reuter Concession in Persia,” Asiatic Review, 34, 1938;
و همچنین به: ابراهیم تیموری، عصر بی خبری یا تاریخ امتیازات در ایران، تهران، اقبال، ۱۳۳۲، صص ۱۵۰-۹۷؛ و فریدون آدمیّت، اندیشه ترقّی و حکومت قانون: عصر سپهسالار، تهران، خوارزمی، ۱۳۵۱، صص ۶۹-۳۳۵٫
35-  فریدون آدمیّت، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، تهران، پیام، ۱۳۵۵، صص ۳۷-۳۶ و ۵۰-۳۶٫ همچنین ن. ک. به:
Nikkie R. Keddie, Religion and Rebellion in Iran: The Iranian Tobacco Protest of 2981-1981, London, I. B. Tauris, 1987, pp. 224-76.
36-  آدمیّت، ایدئولوژی، ص ۴۴٫
37-  حاج حسین آقا امین الضرب، همان، صص ۲۰۴-۲۰۳٫
38-  غلامحسین افضل الملک، افضل التواریخ، به کوشش منصوره نظام مافی و سیروس سعدوندیان، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۲، صص ۹۰-۲۸۸٫
39-  حسین محبوبی اردکانی، تاریخ مؤسسات تمدّن جدید در ایران، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۷، جلد دوّم، ص ۶۵٫
40-  حاج حسین آقا امین الضرب، همان، ص ۲۲۶٫
41-  همان، ۱۱۷٫
42-  سیّاح، همان، ص ۲۹۳٫
43-  ن. ک. به: ایرجافشار و اصغر مهدوی، مجموعه اسناد و مدارک درباره سیّد جمال الدین مشهور به افغانی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۴۲٫
44-  اعتماِدالسلطنه، همان، ص ۵۵۴؛ و افضل الملک، همان، ص ۳۷۵٫
45-  بامداد، همان، جلد چهارم، صص ۳۱۷-۳۱۶؛ و عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من: تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران، زوّار، ۱۳۲۱، جلد اوّل، ص ۵۲۲٫
46-  اعتمادالسلطنه، همان، ص ۵۹۲٫
47-  نامه ناصرالدین شاه به برادر و وزیر تجارتش، عبّاس میرزا ملک آرا: ن. ک. به: آدمیت و ناطق، همان، ص ۳۶۹٫
48-  یکی ازمعاصرانش در باره او نوشت که کسی نیست به او رحمت نفرستد و از مرگش تأسف نخورد: افضل الملک، همان، ص ۲۹۰٫
49-  ن. ک. به: Issawi, op. cit., p.478.
50-  ن. ک. به: مهدی قلی هدایت، خاطرات و خطرات، تهران، زوّار، ۱۳۴۴، ص ۱۰۰٫
51-  همانجا. امّا به گفته عبدالله مستوفی این ثروت ۴۰۰۰۰۰ تومان بوده است: مستوفی، همان، جلد دوّم، ص۱۱٫
52-  ن. ک. به:
James Alban Bill, The Politics of Iran: Groups, Classes and Modernization, Columbus, Ohio, Charles E. Merrill,1972, pp. 9-10.


////////////////////////

عنوان
  :  خاندان مهدوي
نویسنده
 :  سيد احمد موسوي
كلمات كليدي
  :  تاريخ، پهلوي، مهدوي، امين الضرب اول، امين الضرب دوم، صنايع توليدي، اصغر، برق، راه آهن (شمن دو فر آن روزگار)، كتب خطي
  خانواده امین­ الضرب (مهدوی) نقش و تاثیر به سزائی در نخستین سرمایه گذاری­های داخلی در صنایع تولیدی و نیز در بازرگانی و امور ارتباطات کشور داشتند. افراد زیادی از این خاندان به درجات بالای اقتصادی، سیاسی و دانشگاهی رسیده ­اند که در این پژوهش به معرفی چند تن از آنان می پردازیم.

محمدحسن امین الضرب
   پدرش آقا محمدحسين و مادرش بي­بي ماه خانم از توابع خوي بود.  محمدحسن خواندن و نوشتن فارسي و خوشنويسي قرآن را در مکتب­خانه آموخت. [1]
   حاج محمدحسن امین­ الضرب معتبرترین بازرگان عصر خویش و نخستین کارآفرین عمده ایرانی بود که زندگی را در تهیدستی و گمنامی آغاز کرد و در اوج شهرت و دولت درگذشت.
   زندگی امین الضرب با سلطنت سه پادشاه قاجار مقارن بود. در دوارن پادشاهی محمدشاه متولد شد، ‌در سلطنت ناصرالدین شاه به تهران آمد و به اوج شهرت رسید و در عصر پادشاهی مظرالدین شاه قاجار درگذشت.
   وی در خانواده­ای صراف به دنیا آمد در هنگام کودکی محمدحسن،‌ پدرش به قصد انجام کاری در کرمان، دیار خویش اصفهان را مدت­ها ترک کرد.[2] در ابتدا با مشکل مرگ پدر و بدهکاری­های فراوانی که از وی بر جای مانده بود، مواجه شد، به هر صورت و با کمک بازگانان اصفهانی توانست، بر این معضل غلبه نماید و پس از مدتی با سرمایه مختصری که از فعالیت­های اصفهان اندوخته بود،‌ عازم تهران گردید.
   به محض ورود به تهران به کار فروشندگی، دوره­ گردی و صرافی مشغول ­شد.[3] خود وی در زندگی نامه­ اش چنین می­نگارد: «از خرید و فروش هر رقم جنس خودداری نداشتم».[4] سرنوشت محمد­حسن هنگامی دگرگون شد که برای بازرگانی به نام پانایوتی[5] که نماینده یک شرکت یونانی در تهران بود به کار مشغول شد. مقر اصلی کار این شرکت در تبریز بود. آن­ها منسوجات ساخت منچستر انگلیس را به ایران وارد می­کردند.[6]
   او در زمينه رشد صنعت در ايران از پيشگامان بود و به ايجاد چند کارخانه، از جمله يک کارخانه ابريشم ريسي در رشت، در سال 1302ق (1885م) همّت گماشت. همه ابزار و تکه­هاي اين کارخانه را از فرانسه وارد کرد و براي راه انداختن و بهره­برداري از آن به استخدام متخصصان فرانسوي دست زد.[7] چندي بعد، با وارد کردن ماشين­ها و ابزار لازم از اروپا، يک کارخانه شيشه­ سازي و يک کارخانه چيني­ سازي را در تهران و سه کارخانه ريسندگي و پشم بافي را در قم، رفسنجان و کرمانشاه، به راه انداخت.
   پس از کسب امتياز استخراج فيروزه در خراسان حق بهره­ برداري از معادن سنگ آهن در مازندران را به دست آورد. براي تسهيل حمل و نقل و صدور محصول معدن به ساختن نخستين راه­ آهن ايران از آمل به ساحل درياي خزر همّت کرد و به خاطر آن براي اولين بار راهي اروپا شد و از راه روسيه به بلژيک و فرانسه رفت. اندکي بعد با کمک مهندسان بلژيکي خط راه­آهن کشيده شد. امّا به دلائل گوناگون سياسي، از آن جمله دسایس درباريان و رقابت ميان دولت­هاي بزرگ، اين خط راه­آهن دوام نيافت و متروک گرديد.
   از خدمات و تأسيساتي که امين­ الضرب به وجود آورد، مي­توان به اين موارد اشاره کرد: 1. ايجاد خط راه­ آهن بين محمود آباد و آمل ۱۳08ق  2. احداث کارخانه برق  3. احداث کارخانه بلورسازي ۱۳۰۵ق  4. تأسيس کارخانه چيني­ سازي در تهران 5. ايجاد کارخانه ابريشم تابي و ابريشم بافي 6. بناي کاروان سراي حسن­ آباد ميان راه تهران – قم 7. ساخت راه افجه به تهران 8. پيشنهاد تأسيس بانک در ۱۲۹۶ق 9. اقدام مهم ديگر او پيشنهاد احداث اولين کارخانه ذوب­آ هن ايران در ۱۳۰۴ق بود که امتياز آن را از شاه گرفت؛ اما موفق به اجراي آن نشد، نام برد.[8]
   حاج محمّدحسن در سال 1277ش در شصت و سه سالگي درگذشت و در آرامگاه شخصي در شهر نجف به خاک سپرده شد.[9]

محمدحسین مهدوی
   معروف به امین ‏الضرب، فرزند حاج محمدحسن اصفهان، امین دارالضرب در 1289ه.ق متولد شد. محمدحسین تحصیلات ابتدایى خود را نزد معلمین خصوصى آغاز كرد و پس از آموزش زبان فارسى و مقدمات عربى طبق معمول زمان دروس حوزه‏اى را به طور كامل  و فقه و اصول و فلسفه را در حد سطح تحصیل كرد و ریاضیات و تاریخ و جغرافیا را نیز فرا گرفت. زبان فرانسه را نیز به خوبى آموخت و در مدتى كه آقا سید جمال‏الدین اسدآبادى در تهران به سر مى‏برد و حاج محمدحسن اصفهانى میهماندار او بود، زبان عربى را به طور كامل نزد او فرا گرفت و به طور كامل به آن تكلم مى‏نمود.
   از سن شانزده سالگى كار خود را در تجارت­خانه بزرگ پدرش آغاز كرد و تدریجا به فوت و فن تجارت و ملك­دارى واقف گردید و چون جوانى متین و با وقار و تحصیل كرده بود، بیشتر كسانى كه با پدرش داد و ستد داشتند، مایل به مذاكره با او بودند. چند سفر كوتاه مدت به اروپا رفت و مطالعات خود را در امور اقتصادى تكمیل نمود و تقریبا از سن بیست سالگى اداره امور تجارت­خانه و املاك با او بود. در اوایل سلطنت مظفرالدین شاه حاجى محمدحسن امین‏ الضرب را به علت تقلب در مسکوکات توقیف كردند. در آن تاریخ حاج محمدحسین كه در اروپا به سر مى‏برد، به تهران آمد و براى تصفیه حساب به صنیع‏ الدوله وزیر خزانه و داماد شاه مراجعه كرد و براى تصفیه حساب آمادگى خود را اعلام نموده، جمع دارایى پدرش را قریب دو كرور تومان تعیین كرد و مبلغ چهار صد هزار تومان طلاى مسكوك و غیر مسكوك به دولت داد و به این ترتیب پدرش را از زندان آزاد نمود. در این ماجرا چهل هزار تومان هم نصیب صنیع‏ الدوله شد. حاج حسین آقا امین ‏الضرب به علت مسافرت­هاى مكرر به اروپا و حشر و نشر با خارجیان داراى افكار بلند بود و حكومت قانون را براى مملكت ضرورى مى‏دانست.
   وقتى صحبت از تأسیس عدالتخانه پیش آمد، امین‏ الضرب در بازار تهران پیشقدم شد و عده زیادى از تجار را با خود همراه ساخت و براى استقرار مشروطیت زحمات زیادى كشید و هم او بود كه فرمان مشروطیت را به متحصنین سفارت انگلیس ارائه داد و به پاس خدماتش در استقرار مشروطیت از طرف تجار تهران به وكالت مجلس انتخاب گردید.[10] در تعیین هیئت رئیسه نیابت مجلس را گرفت[11] و از عوامل بسیار مؤثر دوره اول مجلس بود و تمام كارهاى مجلس با نظر او حل و فصل مى‏شد. وقتى دولت لایحه قرضه از خارجى را به مجلس برد و مجلس با آن مخالفت كرد، قرار بر این شد كه بانك ملى تأسیس شود. امین‏ الضرب براى تأسیس چنین بانكى پیشقدم شد و چند كرور از سرمایه آن را فراهم كرد.[12]
   همزمان با گسترش فعالیت­های بانک­های شاهنشاهی و استقراضی روس، تجار و صرافان درجه اول کشور که در امور بازرگانی و بانکداری اساساً از روش­های سنتی­ تری پیروی می­کردند. در برابر این رقبای تازه نفس با مشکلات عدیده­ ای روبرو  و بسیاری از تجار و صرافان بزرگ کشور در این رقابت نابرابر دچار ورشکستگی و افلاس شدند. به همین سبب بالاخره بانک­های خارجی که در رأس آن­ها بانک استقراضی قرار داشت، امین الضرب پسر را مقهور قدرت اقتصادی - اعتباری خود ساختند تا جایی که در اواسط سلطنت مظفرالدین شاه و در حالی که فقط چند سالی از مرگ حاج محمدحسن امین الضرب سپری می­شد، امین­ الضرب پسر به یکی از بدهکاران عمده بانک استقراضی مبدل گشته و برای بازپرداخت قروضش به بانک مذکور با مشکلات جدی روبرو شده بود؛ به طوری که مجبور شد به سفارت روس پناهنده شود.[13]
   عین­ السلطنه در توصیفی درباره قروض هنگفت حاج حسین امین­ الضرب به بانک­های خارجی و سایر دیونش به مردم کشور می­نویسد: «حجره و مغازه حاجی امین­ الضرب باز شد. آن­چه رندان فهمیده­اند حاجی ولایت را شلوغ دیده مشروطه هم نیست که آقا و آقازاده باشد، دو کرور مطالبات دارد، سه کرور بانک روس و یک کرور بانک شاهنشاهی را طلب کار خود کرده.  یک کرور پول بانک ملی را زیاد تر خورده، یک کرور کمتر هم به سایر مردم بدهی دارد، می­خواهد دو کرور مطالبات را عوض بدهد: املاک و کارخانه چراغ برق و آجرپزی، خانه، باغ، دکاکین هرچه دارد به جای چهار کرور رد کرده آسوده شود، كه به فرنگستان برود و دیگر مراجعت نکند».[14]
   و بالاخره به پاس خدمات فراوانی که خود و پدرش برای دولت انجام داده بودند، در اواخر سال 1330 قمری دولت وقت به ریاست­ الوزرایی صمصام ­السلطنه بختیاری درصدد برآمد با تصرف و نظارت مستقیم بر چگونگی اداره املاک امین الضرب به تدریج بدهی­های او را به بانک­های مذکور بازپرداخت نماید. در نامه صمصام ­السلطنه بختیاری که در این باره در 20 ذیحجه 1330 خطاب به وزیر امور خارجه وقت نوشته است، چنین می­خوانیم:
   «وزارت جلیله امورخارجه - نظر بر لزوم رعایت اعتبار جناب حاج امین­ الضرب که همواره مصدر خدمات و متحمل زحمات عمده دولت بوده است، هیأت وزراء عظام چنانکه خاطر شریف مستحضر است، تصمیم می­نماید، مطالباتی که بانک استقراضی و بانک شاهنشاهی از مشارالیه دارند، دولت تضمین نماید، املاکی را که مرهون این مطالبات است، دولت در تحت نظارت خود گرفته از حاصل آن­ها به اقساط معینه طلب بانک­ها را بپردازد. لهذا لازم است، آن وزرات جلیله با بانک­ها داخل در مذاکره شود، مدت استهلاک قروض را به قسمی که با میزان حاصل املاک متناسب باشد، معین و حتی­ الامکان در تمدید آن و تشخیص مساعدتی که بانک در باب تنزیل و غیره وعده داده است، مساعی لازم به عمل آید. نتیجه را اطلاع دهید که قرار آن به طور قطعی داده شود».[15]
   محمدحسن در كمیسیونى كه در مجلس براى تعدیل بودجه و افزایش درآمد تشكیل شده بود، عضویت داشت و مصدر انجام خدماتى موثر در آن جهت گردید. پس از به توپ بستن مجلس، مدتى مخفیانه به سر برد؛ ولى با عادی شدن شرایط، در دفتر كار خود حضور یافته و به امور تجارتى پرداخت؛ ولى دخالتی در امور سیاسى نداشت و به همین دلیل در ادوار بعدى مجلس كاندیدا نشد. در كودتاى 1299ش از طرف سید ضیاءالدین بازداشت گردید و قریب صد روز در زندان بسر برد. پس از رهایى از زندان به امور تجارى و ملك­دارى پرداخت و باز هم از سیاست كناره گرفت. در دوره هفتم مجلس شوراى ملى از تهران به وكالت انتخاب شد[16] و در دوره هشتم نیز همچنان وكیل بود.[17] وقتى در تهران اتاق تجارت تشكیل شد، تجار او را به ریاست انتخاب كردند. امین‏ الضرب مردى مؤقر، باسواد، منصف و خیر بود. وفات او در 1311 در 62 سالگى اتفاق افتاد.[18]
   حاج حسین امین­ الضرب ثانی از تامین کنندگان منابع مالی مدرسه خیریه سادات بود که خدمات درسی و مالی به کودکان بی­ سرپرست ارائه می­داد.[19] وی یکی از امتیازداران ترن رنارد و ترن اسکنت و راه شوسه و ارابه رو مابین تهران و مشهد مقدس و از مشهد الی سیستان و ترشیز و مابین تهران و کرمانشاهان الی خانقین،‌ بوده است.[20]

اصغر مهدوی
   او فرزند حسين امين­ الضرب مهدوى بود. دكتر اصغر مهدوی پس از گذراندن دوران تحصيل در خانه و در دبستان وارد  دبيرستان دارالفنون شد و پس از آن تحصیلات خود را در دانشسراى عالى آغاز كرد و موفق به دریافت لیسانس حقوق تهران و لیسانس فلسفه از دانشکده ادبیات شد.[21] تا اين­كه براى ادامه تحصيلات دانشگاهى به فرانسه رفت و در رشته اقتصاد درجه دكترى گرفت. موضوع‏ رساله دكتريش ديوان محاسبات ايران بود. ايامى كه در فرانسه درس مى‏خواند، مصادف با دوران جنگ جهانى دوم بود. ناچار چندى بعد از آن در فرانسه ماند تا راه­ها باز شد و توانست به ايران باز گردد. در روزگار جنگ سختى بسيار ديده بود.[22]
   وی یکی از بنیان­گذارن کانون حقوق بود که به تشویق دکتر ارانی برای مطالعه و تحقیقات دانشجویی و ترجمه کتب در خانه پدری دکتر مهدوی ایجاد نمودند.[23]
   پس از مدّتى اقامت در وطن ناگزير از سفر ديگرى به فرانسه شد كه یک سال به درازا کشید. در بازگشت چون دانشكده‏ حقوق و علوم سياسى و اقتصاد در جستجوى دانشياران جديد برآمد. او يكى از برگزيدگان براى رشته اقتصاد بود. پس به عضويت ‏در هيأت علمى آن­جا در آمد و چون شعبه اقتصاد به دانشكده اقتصاد تبديل وضع پيدا كرد، اصغر مهدوى در دانشكده جديد سمت استادى‏ يافت و چندى گروه اقتصاد سياسى آن­جا را تصدى ‏كرد. البته به مؤسسه تحقيقات اقتصادى كه وابسته به آن دانشكده بود، هم ‏پيوستگى علمى داشت. مهدوى هيچ گاه در پى ­دست يافتن به مقام و منصب سياسى و دولتى نبود. در دانشكده اقتصاد هم قبول تصدى گروه اقتصاد سياسى، براى آن نبود كه از «حق رياست» بهره‏ ور شود. او در طول مدت خدمت‏ حقوق دانشگاهى خود را از زمان عضويت در دانشگاه صرف چاپ مجموعه كتاب­هايى ‏كرد، از قبيل ترجمه قديم فارسى از النهايه شيخ طوسى(شماره سوم در سه مجلد) به كوشش محمدتقى دانش‏ پژوه و رجال برقى به‏ كوشش جلال­ الدين محدث و تحقيق عباس اقبال در سرگذشت، ميرزا تقى­ خان اميركبير و «مجموعه اسناد و مدارك چاپ نشده درباره‏ سيد جمال مشهور به افغانى».
   وی دارای مجموعه ­ای بسیار نفیس از کتب خطی و قدیمی ایران بود که در مدت بیست سال و با تلاش زیاد جمع­ آوری نموده و هم­چنین به سبب گنجینه ماندگار امین­ الضرب اول و دوم بر جای مانده بود.[24]
   تصحیح سیره­ النبی ابن هشام گواه صادق بر اطلاع دقیق دکتر اصغر مهدوی بر علوم اسلامی است و چون دانش آموخته علم اقتصاد از دانشگاه­های فرانسه بود دست به تالیفاتی در این زمنیه زد که از بهترین آثار منتشر شده در این حوزه می­باشند.[25]
  سرانجام استاد اصغر مهدوی در 22 اردیبهشت سال 1383ش و در سن 89 سالگی چشم از جهان فرو بست.[26]





[1]. اصغر، مهدوي و ايرج، افشار؛ يزد در اسناد امين الضرب، سالهاي 1288 -1330 قمري، تهران فرهنگ ايران زمين، 1380، ص 15.
[2]. افشار، ایرج؛ در سواد و بیاض، تهران، دهخدا، 1349، ج 2، ص 18.
[3]. بامداد، مهدی؛ شرح حال رجال ایران، ج 3، ص 384 و ممتحن الدوله، میرزا مهدی خان؛ خاطرات، به کوشش حسین قلی خان شقاقی،  تهران، امیرکبیر، 1362، ص 197.
[4]. امین الضرب، حسین آقا؛ یادگار زندگانی حاج محمدحسین امین الضرب، تهران، یغما، 1341، ص 197.
[6]. مطلبی کاشانی، نادر؛ مرعشی سیدمحمدحسین، حدیث عشق، تهران، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1383، ص 330.
[7]. جمالزاده، گنج شایگان، ص 95.
[8]. معتضد، خسرو؛ پیشین، ص 599-610.
[9]. مهدي، بامداد؛ شرح حال رجال ايران در قرن 12 و 13 و 14 هجري، ج 3، تهران، زوار، 1347 – 1351، ص 362 .
[10]. فرهنگ قهرمانی، عطاءالله؛ اسامی نمایندگان مجلس شورای ملی از آغاز مشروطیت تا دوره 24 قانونگذاری، بی جا، مجلس شورای ملی، بی تا، ص 5.
[11]. همان، ص 11-12.
[12]. معتضد، خسرو؛ پیشین، ص 702-704.
[13]. معاصر، حسن؛ تاریخ استقرار مشروطیت، ج دوم، ابن سینا، 1352 ص 1063 .
[14]. قهرمان، میرزا سالور (عین السلطنه)؛ روزنامه خاطرات عین السلطنه، به کوشش ایرج افشار و مسعود سالور، چاپ اول، تهران، اساطیر، 1377، ج 3، ص 2223 .
[15]. مرکز اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند : 1926 – ن 1386/3 .
[16]. فرهنگ قهرمانی، عطاء الله؛ پیشین، ص 84.
[17]. همان، ص 98.
[18]. عاقلی، باقر؛ شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار با همکاری نشر علم، چاپ اول، 1380، ج 3، ص 1972.
[19]. دولت آبادی، ‌یحیی؛ حیات یحیی، تهران، ‌انتشارات عطار و فردوس، چاپ ششم، 1371، ج 1، ‌ص 250.
[20]. کوهستانی نژاد، مسعود؛ اسناد دوره اول مجلس شورای ملی، تهرن، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، 1388، سند شماره 3، ص 53.
[21]. شرح حال دکتر اصغر مهدوی، راهنمای دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی، تهران، 1346، ص 96.
[22]. مطلبی کاشانی، نادر؛ مرعشی سیدمحمدحسین، پیشین، ص 432.
[23]. فرزانه، حسین؛ پرونده پنجاه و سه نفر، تهران، موسسه انتشارات نگاه، 1372، ص 91 و 410.
[24]. افشار، ایرج؛ فهرست های نسخه های خطی فارسی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1337، ص 59-60.
[25]. انوار، سید عبدالله؛ مرگ دکتر اصغر مهدوی، مجله آئینه میراث، شماره 24، سال دوم، بهار 1383، ص 231.
[26]. مطلبی کاشانی، نادر؛ مرعشی سید محمدحسین، پیشین، ص 22.

 پژوهشکده باقر العلوم
///////////////////////
میرزا رضا کرمانی و انگیزه ترور ناصرالدین شاه
مرکز اسناد , 21 مرداد 1390 ساعت 8:00
علی جعفریان

میرزا رضای کرمانی در ۲۱ مرداد ۱۲۷۶شمسی به جرم قتل ناصرالدین شاه اعدام شد

درباره انگیزه میرزارضاکرمانی برای قتل ناصرالدین شاه مسائل مختلفی مطرح شده است؛ برخی قتل ناصرالدین شاه را به سید جمال الدین اسدآبادی نسبت می دهند،  برخی قتل شاه را توطئه دولت انگلیس و عثمانی می‌دانند و برخی معتقدند که صدراعظم وقت یعنی علی اصغر خان امین السلطان در این قضیه نقش داشته است.

شرح حال
میرزا رضا فرزند ملا حسین عقدایی در کرمان متولد شد. (۱) میرزا در یزد به مدرسه رفت اما پس از فوت پدرش به ناچار درس را رها کرده و برای امرار معاش به دستفروشی پرداخت و به تهران آمد. در تهران او که پشتکار خاصی داشت کم کم توانست برای خود اعتباری کسب کند و برای داد و ستد بخانه بزرگان راه پیدا کند (۲) رفت و آمد میرزا رضا به خانه رجال و بزرگان باعث شد تا او آگاهی بیشتری نسبت به اوضاع و احوال کشور بدست آورد. از جمله کسانیکه میرزا رضا با آنها داد و ستد داشت،  کامران میرزا نایب السلطنه بود . اما کامران میرزا در قبال خرید دو شال از پرداخت وجه آنها طفره می رفت و چون میرزا رضا شال ها را از فردی بنام حاج ملا حسین ناظم التجار برای فروش گرفته بود با مشکلات زیادی مواجه شد. همین مسئله باعث شد تا میرزا رضا به دیوان خانه کامران میرزا مراجعه کند و در حضور دیگران بدون هیچ ترسی از وی درخواست کرد تا طلبش را پرداخت کند. کامران میرزا که فردی مستبد بود و گستاخی میرزا رضا او را ناراحت کرده بود دستور داد تا وجه را تهیه کرده و در قبال پرداخت هر اسکناس به میرزا رضا یک سیلی نیز به او زده شود(۳)


اوضاع و احوال تاریخی دوران ناصر الدین شاه
در آغاز دوران قاجار جنگ های ایران و روس زمان سلطنت فتحعلی شاه بخوبی فاصله فراوان علمی و سیاسی میان ایران و دنیای پیشرفته اروپا را بخوبی نمایان ساخت در نتیجه عقب ماندگی سیاسی و شکست های نظامی،  معاهدات سیاسی میان ایران و کشورهای روس و انگلیس بسته شد که نتیجه ای جز واپسگرایی بیشتر برای ایران به همراه نداشت و شکست های نظامی به امتیازهای دیپلماتیک تبدیل گردید. این امتیازات ،  امتیازات تجاری را بدنبال آورد و امتیازات تجاری راههای نفوذ اقتصادی کشورهای قدرتمند در ایران را فراهم کرد که نتیجه آن تضعیف و نابودی صنایع داخلی و وابستگی هر چه شدیدتر به غرب شد (۴)

مظاهر عمده تأثیر این وضعیت در دوران ناصری بصورت اعطای امتیازات فراوان به دو دولت روس و انگلیس تحقق یافت (۵) که به جهت ضعف دستگاه دولتی ایران به صحنه رقابت برای این دو دولت پر نفوذ درآمد.

ناصر الدین شاه برای تأمین بودجه عظیم دربار خود علاوه بر اعطای امتیازات فراوان چون،  امتیاز ایجاد خطوط تلگراف،  احداث راه آهن و تراموا و بهره برداری از معادن ایران،  امتیاز خرید و فروش توتون و تنباکو،  امتیاز تأسیس بانک استقراضی و تشکیل بریگارد قزاق به دولت انگلیس و روسیه (۶)‌ مجبور بود تا با فروش حکومت ایالات ،  القاب و عناوین (۷) هزینه های دربار و کشور را تأمین نماید. این مسئله خود باعث افزایش مالیاتها،  گرانی اجناس و نابودی صنایع داخلی می شد که نارضایتی شدید مردم را در پی داشت.


آشنایی میرزا رضا با سید جمال‌الدین اسد آبادی
پس از آنکه در سال ۱۳۰۷ ق سید جمال الدین اسدآبادی بنا به تقاضای ناصر الدین شاه به تهران آمد و به واسطه آشنایی با پسر حاج امین الضرب در منزل او ساکن شد،  دوران تازه ای در زندگی میرزا رضا کرمانی آغاز شد.

میرزا رضا در مدت اقامت سید جمال‌الدین خدمتکار شخصی او بود و به واسطه همین رابطه نزدیک بشدت تحت تأثیر افکار و عقاید بلند سید جمال الدین قرار گرفت. سید جمال الدین اسد آبادی با توجه به موقعیتی که داشت در مجالس به سخنرانی می پرداخت و از دولت و دربار قاجار انتقاد می‌کرد که با توجه به شرایط خاص سیاسی و اقتصادی حاکم بر کشور این سخنان از حمایت گروههای مختلفی برخوردار می گشت.

با توجه به شرایط آشفته و دربار فاسد ایران،  سخنان روشنفکر و مصلح بزرگ آن زمان یعنی سید جمال الدین بدون شک باعث ایجاد مشکلات بیشتری برای شاه و دربار می شد. به همین علت از او خواسته شد تا ایران را ترک کند اما سید که در راهی که پیش گرفته بود راسخ و استوار بود و همواره دلش برای ایران و ایرانی می‌تپید به حرم عبدالعظیم رفت و بست نشست و همچنان به ترویج افکار و عقاید خود مشغول بود که سرانجام مأمورین حکومتی او را به زور از بست بیرون کشیده با وضعیت نامناسبی او را از ایران اخراج کردند.

اخراج سید جمال الدین و رفتار نامناسب مأمورین حکومتی با وی تأثیر بسیار بدی بر میرزا رضا داشت و او بعلت مخالفت آشکار با این مسئله توسط مأمورین حکومتی دستگیر و چندی زندانی می شود.


در جستجوی عدالت
میرزا رضا که سخت شیفته افکار و عقاید مراد خود-سید جمال الدین بود با گروهها و محافل مخفی سیاسی ارتباط پیدا کرد و به تبلیغ اندیشه های سید جمال الدین و توزیع روزنامه قانون (که ورودش از سوی دربار ایران ممنوع بود) پرداخت. (۸)
در جریان مخالفت ها با امتیاز خرید و فروش انحصاری توتون و تنباکو در ایران که از سوی ناصرالدین شاه به فردی انگلیسی به نام تالبوت واگذار شده بود، میرزا رضا که به واسطه شغلش با خانه بسیاری از بزرگان در ارتباط بود بسیاری از زنان رجال و بزرگان را به مقاومت علیه این امتیاز فرا خواند و تلاش زیادی برای لغو آن داشت.

این اقدامات میرزا رضا از چشم کامران میرزا که در پی فرصتی برای گوشمالی او بود دور نماند و سعی کرد میرزا رضا را بعنوان یکی از محرکین علیه این امتیاز به شاه معرفی کند تا هم به ناصرالدین شاه خوش خدمتی کرده باشد و هم میرزا رضا را تنبیه کند. به همین منظور کامران میرزا با استفاده از عوامل و کارکنان خود سعی کرد تا میرزا رضا را به نوشتن نامه ای اعتراض آمیرز نسبت به اوضاع جاری کشور و امتیاز تالبوت تشویق کند. (۹)

خود میرزا رضا در این باره چنین می گوید "... بعد از آن که من به آنها اطلاع دادم که در میان تمام طبقات مردم حرف و همهمه است و بلوا و شورش خواهند کرد یرای مسأله تنباکو،  قبل از وقت علاج بکنید. به نایب السلطنه هم گفتم تو دلسوز پادشاهی ، تو پسر پادشاهی، تو وارث سلطنتی ، کشتی به سنگ خواهد خورد، این سقف بر سر تو پایین خواهد آمد و دور نیست خطری به سلطنت چندین ساله ایران وارد شود، یک دفعه این امت اسلامیه از بین خواهد رفت،  آن وقت[کامران میرزا] قسم خورد که من غرضی ندارم ، مقصودم اصلاح است، تو یک کاغذ به این مضمون بنویس که: "وای مومنین! وای مسلمین! امتیاز تنباکو داده شده،  معادن داده شده،  قند سازی و کبریت سازی داده شد،  شراب سازی داده شد،  ما مسلمان ها به دست اجنبی خواهیم افتاد، رفته رفته دین از میان خواهد رفت،  حالا که شاه به فکر ما نیست خودتان غیرت کنید،  همت کنید، اتفاق و اتحاد نمایید،  در صدد مراجعه برآیید." تقریباً مضمون کاغذ همین است. چنین کاغذی به من دستور داد و گفت مطالب را بنویس،  ما به شاه نشان خواهیم داد و می گوییم در مسجد شاه افتاده بود پیدا کردیم،  تا درصد اصلاح برآیم و نایب السلطنه قسم خورد که از نوشتن این کاغذ برای تو خطر[ی] نخواهد بود،  بلکه فرض دولت است که در حق تو مواجب برقرار کند،  التفات کند،  آن وقت از حضور نایب السلطنه که رفتم به خانه وکیل الدوله،  آن جا [نیز] نوشته را به قهر و جبر و تهدید نوشتم. وقتی نوشته را از من گرفتند مثل این بود که دنیا را خدا به ایشان داده است. قلمدان را جمع کردند،  اسباب داغ و شکنجه به میان آوردند،  سه پایه سربازی حاضر کردند که مرا لخت کنند و به سه پایه ببندند که [نام] رفقایت را بگو؟ مجلسشان کجاست و .."(۱۰)

با این ترفند کامران میرزا توانست اسباب دستگیری میرزا رضا و تنی چند از فعالان را فراهم سازد،  وی برای آن که شایع کند این افراد بابی هستند ابتدا دو تن را که به بابیگری معروف بودند را در سال ۱۳۰۸ ق دستگیر کرد(۱۱) میرزا مدتی در تهران زندانی بود و از دشنام و ناسزا علیه شاه و درباریان خودداری نمی کرد،  این مسئله باعث شد تا او دوران بسیار سختی را در زندان بگذارند. در جمادی الاخر ۱۳۱۰ق زندانیان به تهران منتقل شده و اکثرشان آزاد می شوند اما میرزا همچنان ۱۴ ماه دیگر در زندان انبار تهران بود تا آنکه با وساطت امین السلطان و امام جمعه از زندان آزاد شد. تلاش میرزارضا برای نزدیک شدن به صدراعظم (امین السلطان) در جهت گرفتن مطالبات خود باعث شد تا کامران میرزا که رابطۀ خوبی با صدر اعظم نداشت دوباره میرزا را زندانی کند که بار دیگر با وساطت امام جمعه آزاد شد و سرانجام در ربیع الثانی سال ۱۳۱۳ق از ایران تبعید شد.

میرزا تصمیم گرفت برای دیدار سید جمالدین که در استانبول ساکن بود،  عازم آن شهر شود(۱۲)وی در آنجا چندین ملاقات با سید داشت و در این ملاقاتها بود که هنگامی میرزا از ظلم و ستمی که بر او رفته ضمن نارضایتی،  شکایت و حکایت فراوان می‌کرده سید نیز به او گفته که "... ایران آباد نمی شود مگر به قطع ریشه شجره خبیثۀ استبداد."


ترور ناصرالدین شاه
پس از این ملاقاتها میرزا رضا کرمانی در ۲۶رجب۱۳۱۳ق از استانبول حرکت کرد و به عنوان خدمتکار شیخ ابوالقاسم برادر کوچک شیخ احمد روحی از راه طرابوزان به تفلیس بعد بادکوبه و از آنجا به مشهدسر(بابلسر فعلی) وارد ایران شد و با تهیه تپانچه روسی در بارفروش(بابل فعلی) ۲شوال همان سال به شهرری وارد شد(۱۳) میرزا در شهرری مخفیانه به دیدار شیخ نجم آبادی که روحانی مبارز، خوش نام و نیکوکاری بود میرود،  این ایام هم مقارن با پنجاهمین سال سلطنت ناصرالدین شاه بود و شاه که برای زیارت مرقد عیدالعظیم حسینی می رود میرزا نیز با استفاده از این فرصت به بهانه تقدیم نامه ای به شاه،  به او نزدیک شده و از زیر عریضه با تپانچه به ناصرالدین شاه شلیک میکند(۱۷ذیقعده سال۱۳۱۳ق)(۱۴)

با اینکه پس از ترور ،  امین السلطان و دربار تلاشهای زیادی میکنند که تهران را آرامش نگه دارند اما گزارش شده که پس از ترور شاه در تهران آشوب است.(۱۵)

درباره انگیزه میرزارضاکرمانی برای قتل ناصرالدین شاه مسائل مختلفی مطرح شده است؛
برخی قتل ناصرالدین شاه را به سید جمال الدین اسدآبادی نسبت می دهند،  برخی قتل شاه را توطئه دولت انگلیس و عثمانی می‌دانند و برخی معتقدند که صدراعظم وقت یعنی علی اصغر خان امین السلطان در این قضیه نقش داشته است.

اما باید گفت مهمترین علت و انگیزه میرزا رضای کرمانی برای قتل ناصرالدین شاه،  ظلم و ستمی بوده است که او در دوران زندگی خود با آن مواجه شد؛ در دوران کودکی پدرش بر اثر ظلم و تعدی حاکم ناصری کرمان مجبور به ترک شهر و دیار خود میشود، در دوران جوانی کامران میرزا ابتدا برای پرداخت پولی که حق میرزا بوده است او را تحقیر و آزار میکند و سپس با سندسازی علیه او ،  سالها او را به زندان می اندازد،  در زندان نیز شرایط سخت و دشواری را پشت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سر گذاشت...همه این مشکلات بعلاوه شرایط بسیار بد اقتصادی و اجتماعی جامعه باعث آن شد تا خانواده اش از هم بپاشد و با کورانی از مشکلات و مصیبت زمانه روبرو گردد.

کشته شدن ناصرالدین شاه بدست آزاد مرد فداکار، [بنام] میرزا رضا کرمانی،  که نتیجه آن ریشه‌کن شدن درخت کهن استبداد و ظلم[بود] و این اقدام متهورانه در تمام جهان به خصوص ایران تاثیری به سزا بوده و تنبه قابل توجهی ایجاد و بار سنگین استبداد را که ملتی در زیر فشار آن جان می داد سبکتر کرده است.(۱۶)اما سرانجام میرزا رضا،  در ۲ ربیع الاول ۱۳۱۴ق در میدان مشق توپخانه به دار آویخته میشود. ناظم الاسلام کرمانی در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان مینویسد:" مظفرالدین شاه خیال کشتن میرزا و قصاص او را نداست و کراراً گفته بود قصاص و کشتن میرزا رضا،  تشفی قلب من نیست، من اگر بخواهم انتقام بکشم،  باید تمامی اهل کرمان را از دم تیغ بگذرانم." به نوشته کاساکوفسکی فرمانده بریگارد نظمیه تهران و زمان اجرای حکم میرزا رضا‌‌‌؛میرزا با پیراهن و شلوار نازکی دست بسته بیرون آوردند،  او می خواست خود را شجاع و خونسرد وانمود کند، ولی چون چشمش به دار افتاد ظاهراً روحیه اش سست شد. ولی باز هم آن اندازه قوت قلب داشت تا بگوید : "مردم بدانید که من بابی نیستم و مسلمان خالص هستم و شروع کرد به ادای شهادتش"، سپس گفت: "این چوبه دار را به یادگار نگه دارید، من آخرین نفر نیستم....."(۱۷)



پی نوشتها

۱- شیدا.حسین ، گلوله ای برای شاه،  تهران، فرهنگستان یادواره۱۳۷۸ص۴۳
۲- همان.ص۴۴
۳- خان ملک ساسانی.احمد، سیاست گران دورۀ قاجار، تهران، هدایت، ۱۳۳۸ جلد۲ص۲۴۸
۴- آبراهامیان.یرواند، ایرن بین دو انفلاب، ترجمۀ احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، چ۲، ۱۳۷۷ص۶۷
۵- احمد پناهی سمنانی.محمد، ناصرالدین شاه فراز و فرود استبداد در ایران، تهران، بهار، ۱۳۷۷ص۲۴۳
۶- همان،  ص۲۵۰
۷- روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه، به اهتمام ایرج افشار، تهران، امیرکبیر، چ۵،  ۱۳۷۹ص۲۵۳
۸- مرسلوند.حسن، شاه شکار، تهران، نشر جوانه، ۱۳۷۰ص۵۶
۹- گلوله ای برای شاه، ص۴۹
۱۰- شاه شکار، ص۵۸
۱۱- گلوله ای برای شاه،  ص۶۴
۱۲- شاه شکار ، ص۶۶
۱۳- روزنامه صوراسرفیل ش۹، ص۳
۱۴- در اکثر کتابهای تاریخی به همین صورت آمده است.
۱۵- حیل المتین.کلکته، س۳، نمره۱۵، دوشنبه ۲۰ ذیقعده ۱۳۱۳
۱۶- شمیم.علی اصغر، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، تهران، مدبر، چ۲، ۱۳۷۵ص۴۳۱
۱۷- کاساکوفسکی.ولادمیر،  خاطرات کلنل کاساکوفسکی، ترجمه عباسقلی جلی، تهران،  امیرکبیر، (۱۳۶۹؟)ص۹۷

کد مطلب: 44005
افکارنيوز