ناصر بیات - میراث نو
جرمی بنتام در پانزدهم فوریه 1748 در خانوادهای که بیشتر اعضایش وکلای دعاوی ثروتمندان بودند، به دنیا آمد. زندگی او به طرز یکنواختی انگلیسی است. زندگینامه رسمی او در 2 جلد نوشته شده است، ولی می توان آن را به شکل کوتاهی بیان کرد؛ چرا که او نیز مانند کانت، زندگی پرفراز و نشیبی نداشته است. بنتام از همان آغاز گوشه گیر، پرسشگر و فضل فروش بود. در چهار سالگی دستور زبان لاتین می آموخت و به جای بازی آثار ادبیات کلاسیک را مطالعه می کرد. این گونه بود که تحصیل در مدرسه وست مینستر و دانشگاه آکسفورد جذابیت چندانی برای وی نداشت. او معلمان خود را ابله قلمداد می کرد و نسبت به علایق هم نسلان خود بی اعتنا بود.
پدر بنتام می خواست پسرش را در کانون وکلا مشغول به کار کند، اما بنتام جوان زندگی علمی را بر وکالت ترجیح می داد. مسائل زیادی در حقوق و قانون جزا و نهادهای سیاسی زمان برای او جذابیت داشت. سؤالاتی از قبیل اینکه هدف از این قانون یا نهاد چیست و آیا این هدف مطلوب است؟ و یا اگر هدف مطلوب است، این قانون و یا نهاد از عهده برآورده کردن آن برمی آید یا نه؟ در چنین شرایطی و با اینگونه سؤالات بود که نبوغ وی شکوفا شد و کتابهای فراوانی نوشت، هر چند کمتر توانست آنها را به پایان رسانده و منتشر کند. بیشتر آثار او « قطعات» و « مقدمات» کتابهای بزرگتری بودند که بنتام هرگز نتوانست آنها را به پایان برساند. چرا که مسائلی در جریان نوشتن به وجود می آمد که به تدریج خود به رسالهای جداگانه تبدیل میشد و این روند به نحوی پایان ناپذیر ادامه مییافت. از این رو زمینههای مورد علاقهی بنتام بی نهایت متنوع بود: دربارهی اقتصاد، منطق، روانشناسی و کیفرشناسی، الاهیات و اخلاقیات مقاله و کتاب نوشته است. ولی همانطور که گفته شد علاقهی وی که مدام به آن رجوع می کند، حقوق است. دفاع از ربا (1787)، مدخلی بر مبانی از آثار بنتام است. بنتام در ششم ژوئن سال 1832 درگذشت. وصیت کرده بود که جسدش برای پیشبرد علم، تشریح شود و اسکلت مومیایی شده او در کالج لندن نگهداری می شود.
اصول آیین بنتام
مونتگیو (Montague) در مورد بنتام گفته است:« آثار بنتام به طور عمده نمایندهی آن دوران برجستهی فکری است که عموماً به نام مشرب قرن 18 خوانده می شود، اما در حقیقت دامنهی آن دوران از پایان جنگهای مذهبی تا بروز انقلاب فرانسه بسط یافته است. آثار بنتام همهی اوصاف برجستهی آن دوران را نشان می دهد، یعنی امیدواری بی کران به آینده همراه با تحقیر گذشته؛ انسان دوستی بی دریغ آمیخته با بدبینی به طبیعت انسانی،روح ماجراجویانهی علمی آمیخته با جزمیتی گستاخانه، فضل فروشی خنده آور همراه با شعور بی اندازه.»
این توصیف مونتگیو می تواند انگیزهی لازم جهت بررسی مهم ترین اندیشههای بنتام را ایجاد کند. به خصوص که بسیاری از اندیشهها و مسائل مطرح در « مشرب قرن 18» برای ما ایرانیان مطرح و مهم است.
در ابتدا باید گفت که آیین بنتام مبتنی بر نوعی لذت گرایی یا اصالت لذت (hedonism) روانی است. طبق این نظریه هر موجود انسانی بالطبع طالب کسب لذت و دفع الم است. بنتام در این مورد می گوید:« طبیعت انسان را تحت سلطهی دو خداوندگار مقتدر قرار داده است،لذت(pleasure) و رنج(Pain)... اینان بر همهی اعمال و اقوال و اندیشههای ما حاکمند: هر کوششی که برای شکستن این یوغ به خرج دهیم، حاکمیت آنها را بیشتر تأیید و تسجیل می کند. انسان در عالم الفاظ ممکن است مدعی نفی حاکمیت آنها شود، ولی در عالم واقعیت همچنان دستخوش و تابع آنها باقی می ماند.»(An introduction to the principles of morals and Legislation,ch1,sect1)
بنتام تأکید می کند که همان معنایی را از لذت و الم در نظر دارد که در برداشت عامه مردم و زبان متعارف وجود دارد، نه کمتر و نه بیشتر. مثلا «لذت»، لذائذی چون خوردن و آشامیدن و گوش دادن به موسیقی و انجام کار نیک را هم در بر می گیرد. بنتام تلاش می کند معیاری عینی از اخلاقیات به دست دهد و برای این کار از لذت گرایی استفاده می کند. به این ترتیب که شایست و ناشایست را هم در حیطه اقتدار لذت و رنج قرار می دهد. بنابراین اعمال شایسته در جهت افزایش سرجمع لذت و اعمال ناشایست در جهت کاهش آن تفکیک می شوند.
اصل فایده مندی
به این ترتیب به اصل فایده مندی اصل بیشترین خوشی می رسیم. این اصل قائل به « بیشترین خوشی همهی کسانی است که ذی ربط یا مطرح اند»(همان قسمت اول یادداشت یکم) بدیهی است که افراد « ذی ربط»، بسته مورد متفاوت است. اگر یک فرد باشد مبنا بیشتری خوشی اوست. اگر جامعه باشد بیشترین خوشی بیشترین تعداد ممکن از اعضای جامعه را مبنا می گیریم.
بنتام اعتقاد دارد که هر نظریهی اخلاقی دیگری، لااقل در نهایت گوشه چشمی به اصل فایده مندی دارد. به عبارت دیگر فقط اصل فایده مندی است که می تواند یک معیار عینی برای حق و باطل یا شایست و ناشایست به دست دهد. باید توجه داشته باشیم که اصالت فایده بنتام ،به آثار و نتایج اعمال اهمیت می دهد. اگر عملی آثار و نتایج سودمند داشته باشد درست، و در غیر این صورت نادرست است. نکتهی مهم این است که ملاک درستی یا نادرستی یک عمل نتایج آن است نه انگیزه ای که سبب انجام آن شده است. در واقع نتیجهی اصالت فایده به عنوان یک نظریه اخلاقی این است که درستی یا نادرستی یک عمل از خوبی یا بدی فاعل آن عمل جداست.
بنتام برای آنکه انتخاب اخلاقی را ممکن نماید، همانند اپیکوروس به ارائهی یک حساب اخلاقی میپردازد. بدین منظور چند اصل را مورد توجه قرار میدهد: شدت، مدت، قطعیت یا عدم قطعیت، نزدیکی یا دوری، باروری و خلوص. باروری یعنی اینکه یک عمل لذت بخش، احساسات خوشایند دیگری هم به دنبال داشته باشد و خلوص هم به معنی فراغت از عواقب یا احساسات رنج آور بعدی است. تا اینجا کار بنتام در ایجاد حساب اخلاقی به اپیکوروس شبیه است. اما بنتام عامل هفتمی هم به این اصول اضافه می کند و آن دامنه شمول،یعنی عدهی افرادی که در معرض لذت یا رنج ناشی از یک عمل قرار میگیرند، میباشد.
انتقادات به نظریه اخلاقی اصالت فایده
1. دربارهی نحوهی تعیین اینکه یک عمل چه مقدار خوشی و سعادت(یعنی لذت) را باعث می شود هم اشکالات نظری و هم دشواریهای عملی وجود دارد.
2. در مذهب اصالت فایده فرض شده است که تعداد مجموع آثار و نتایج باید در تعیین درستی یا نادرستی یک عمل به حساب آید. اگر صرفاً نتایج مستقیم لذت و الم را به حساب آوریم شاید در اشتباه باشیم، زیرا رشتهی طولانی آثار ممکن است نتایج مختلفی داشته باشد. این امر به یک اشکال نظری منجر می شود، زیرا اگر ما هیچگاه نتوانیم درستی یا نادرستی عملی را تشخیص دهیم تا همهی آثار و نتایج آن را دریابیم، باید مدت نامحدودی پیش از اعلام درستی یا نادرستی یک عمل منتظر بمانیم، چه ممکن است بی نهایت آثار و نتایج به دنبال داشته باشد. اصل فایده مندی به این منظور ارائه شده است که آزمونی عینی باشد برای تعیین اعمال درست و نادرست؛ اما با این اوصاف ارزش عملی آن بی فایده است. به خصوص که آنچه دربارهی یک اصل اخلاقی نیازمندیم این است که به ما پیشاپیش در تعیین اینکه راه و روش درست عمل چیست کمک کند و اگر برای فرار از این ایراد بگوییم که فرد بر اساس احتمال چگونگی نتایج می تواند عمل کند، درستی یا نادرستی یک عمل به ملاحظات شخصی و فاعلی وابسته می شود که این نظریه مدعی دوری از آن است.
3. بنتام ادعا می کند که هرکس همیشه جویای لذت خویش است. این نظر نوعی ساده پنداری انگیزههای انسانی است. حتی اگر قبول کنیم که افراد باید در جستجوی چیزی جز لذت نباشند، بدیهی است که آنان اغلب زیر تأثیر ملاحظات دیگری هم قرار می گیرند. در واقع اینطور به نظر می رسد که مردم نه از روی یک انگیزه، بلکه از روی انگیزههای متعدد و گوناگون عمل می کنند و تنها یک خوشنودی یا لذت به مقادیر گوناگون وجود ندارد، بلکه خشنودیهای انسان متعدد و از لحاظ کیفیت با یکدیگر متفاوتند. بنتام فقط یک غایت را برای انسان تصور می کند و آن لذت است و تفاوت را در مقدار آنها می بیند، در حالی که خشنودیهای بسیار زیادی که کیفاً متفاوتند وجود دارد که اغلب نمی توان آنها را با قیدهای کم و بیش با یکدیگر مقایسه نمود.
4. محاسبه اخلاقی بنتام کاربرد ناپذیر است، چرا که وی هیچگونه ترازویی برای سنجش عوامل مختلف به دست نمی دهد. مثلا گفته باید شدت و طول مدت را در نظر بگیریم. اگر ما لذتهای با شدت مساوی داشته باشیم، آنوقت لذت طولانی را انتخاب می کنیم. ولی اگر دو لذت هم از نظر شدت و هم از نظر مدت متفاوت باشند،آنوقت تکلیف چیست؟ چه اندازه شدت به چه اندازه مدت برابر است؟
فلسفه سیاسی بنتام
بنتام در ابتدا بیشتر به اصلاح نظام حقوقی و جزایی نظر داشت و از ابتدا طرفدار دموکراسی نبود. به عبارت دیگر به حق مقدس مردم برای حکومت، اعتقاد نداشت. اوایل تصور می کرد حاکمان و قانونگذاران واقعاً در طلب خیر و صلاح همگانی هستند، هرچند ممکن است دربارهی وسایل درست نیل به این هدف سردرگم باشند و اشتباه کنند. ولی با گذشت زمان معتقد شد که طبقه حاکم دستخوش منافع خاص خویش است. از آن پس طرفدار اصلاحات سیاسی به عنوان شرط لازم سایر تحولات گردید و خواستار الغای سلطنت و انحلال مجلس اعیان و کلیسای انگلیس و آغاز انتخابات عمومی شد.
بنتام دارای خصوصیت «فرانسوی» است و مانند انقلابیون و روشنفکران فرانسه، عقلگرا و انقلابی مسلک است و چون آنها تصور می کند که اگر عقل حاکم شود همهی کارها به سامان و جهان گلستان خواهد شد. هرچند همواره اصل را بر فایده مندی قرار میداد و اعتقادی نداشت که دموکراسی خصیصهی مقدسی از آن خویش داشته باشد.
همچنین ملاحظات انسان دوستانه از انگیزههای اصلی بنتام نبود. علت اصلی مبارزات او با قوانین جزایی زمانش و مخالفتهای با وضع رقت بار زندانها، این بود که نظام کیفری را نامعقول و ناتوان از نیل به اهدافش و خیر و صلاح عام می یافت.
اینک به تفصیل بیشتری آرای سیاسی بنتام را بررسی می کنیم.از نظر بنتام ، قانون گذاری و اعمال حکومت در حوزهی اخلاق قرار می گیرد و لذا باید اصل فایده مندی بر آنها قابل اطلاق باشد. ولی در اینجا آنکه ذی ربط است، جامعه است. بنتام می گوید بسا اعمالی هست که در واقع به حال جامعه مفید است ولی به جامهی قانون در نیامده و قانونگذار باید در خدمت مصلحت عام باشد. لذا عمل قانون گذار یا حکومت به شرطی مؤید اصل فایده مندی یا ملهم از آن است که در تمایل آن برای افزایش خوشی جامعه بیشتر از میل به کاهش آن باشد. از طرفی جامعه « یک پیکر مجعول است، یعنی متشکل از افرادی است که در حکم اعضای آن پیکرند» و «منفعت جامعه عبارتست از در سر جمع منافع آحاد اعضایی که آن را تشکیل می دهند». بنابراین قول به اینکه قانونگذاری و حکومت باید در جهت مصلحت عام باشد برابر با این است که بگوییم باید در جهت برآوردن بیشترین خوشی بیشترین تعداد ممکن از افرادی باشند که اعضای آن جامعه اند. اگر قبول کنیم مصلحت عام صرفاً سرجمع مصالح خاص یکایک اعضای جامعه است،قاعدتا باید به مصلحت عام افزوده باشد. اما هیچ تضمینی در این باره وجود ندارد. واقعیت این است که تعارض منافع به وجود میآید. لذا هماهنگ ساز منافع به نحوی که ناظر بر مصلحت عام باشد لازم است و این وظیفه حکومت و قانون گذاری است.
از طرفی هیچ تضمینی وجود ندارد که کسانی که وظیفهی هماهنگ سازی منافع را دارند،از موهبت خیرخواهی نیز بهره مند باشند و با روحیهای وارسته در پی تأمین مصلحت عام باشند. بنتام به این نتیجه رسید که حاکمان تافته جدا بافته نیستند و حتی با وجود اینکه بسیاری از آنها این استعداد را دارند که خیر و خوشی دیگران برایشان خوشایند باشد، چون به اختیار خود واگذاشته شوند در پی منافع خویش بر میآیند. چنین بود که او مستعد پذیرش آرا و نظریات دموکراتیک شد. چرا که مستبد یا سلطان مطلق العنان همواره کام خویش را می جوید. طبقهی حاکمهی متشکل از اشراف هم همین طور. بنابراین تنها راه برای تأمین بیشترین خوشی بیشترین تعداد ممکن از افراد این است که حکومت حتی المقدور در دست همه باشد.
اندیشههای بنتام و دنیای امروز
دنیای امروز از برخی جهات به بنتام بسیار نزدیکیم و از برخی جهات بسیار دور. اگر ما بنتام را با لاک مقایسه کنیم، با دو طرز فکر متفاوت روبه رو خواهیم شد. ممکن است هر دو آنها از مالکیت خصوصی دفاع کنند. اما لاک به این علت که معتقد است همهی مردم دارای حق طبیعی به « زندگی و آزادی و دارایی»خود هستند. ولی بنتام به علت اینکه حمایت از مالکیت خصوصی را موجب تأمین سعادت عمومی می پندارد از آن دفاع می کند. توجیه لاک از دولت اساساً اخلاقی است، در حالی که توجیه بنتام در این باره براساس مکتب فایده انگارانه است. اساس تمامی استدلالهای لاک تقریبا پارهای اصول ظاهرا مسلم در باره ی طبیعت و رفتار انسانی است. او بیشتر به تاکید این موضوع علاقه دارد که این اصول مسلم چه هستند و چه نتایجی در زمینه روابط سیاسی باید داشته باشند. لاک اصرار می ورزد که این اصول مسلم باید در نظام بالفعل سیاسی تحقق پذیرد. اما نشان نمی دهد که چگونه می توان به این مقصود رسید. در مورد بنتام تمامی مسائل سیاسی همانا مسائل مربوط بهطرق و وسایل هستند. حل این مسائل بستگی به دانشی درست دربارهی جریان واقعی زندگی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دارد. به این ترتیب بنتام نظریه مورد بنتام تمامی مسائل سیاسی همانا مسائل مربوط به طرق و وسایل هستند. حل این مسائل بستگی به دانشی درست دربارهی جریان واقعی زندگی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دارد. به این ترتیب بنتام نظریهی سیاسی را در مقایسه با علم سیاست بی اهمیت می داند، زیرا به عقیده او هر مسأله سیاسی خود به خود به شکلی تبدیل می شود که مستلزم تحقیق تجربی بی واسطهای است.
هرچند در قرن 19 برخی نظریه پردازان وجود داشته اند، ولی اگر بگوییم که در این قرن موضوع سیاست بیش از پیش به امور عملی مربوط می شده است ، سخن نابجایی نگفتهایم. بی شک امروزه شیوه استدلال بنتام بیش از شیوه استدلال لاک بر دلها می نشیند. حتی با وجود آنکه نظریه لاک در قانون اساسی امریکا مندرج شده است، اما نظریات بنتام نفوذ بیشتری در مطبوعات و محافل سیاسی دارد. امروزه دیگر مرسوم نیست که از فلان لایحه دولت به این دلیل که برحق است دفاع کنند،یعنی با بعضی اصول اخلاقی به حکم شعور باطنی انسان موافقت دارد.بلکه در دفاع از آن می گویند که «خوب» است.-یعنی سعادت بیشتری را ایجاد می کند.و حتی اگر ما لایحه معینی را برحق بدانیم،بدان دلیل است که آن لایحه را مبدأ خیر می دانیم. ما همچون بنتام بیشتر به نتایج علاقمند هستیم تا به اصول.
هرچند با تصور بنتام در مورد غایت و روش سیاست موافق باشیم با نظر او راجع به وسایل موافق نیستیم. حقیقت این است که همانگونه که بنتام مسأله سیاسی را با تبدیل همه امور به محاسبهای در بارهی وسیلهای برای رسیدن به غایت، ساده کرده است خود محاسبه را هم می توان با تبدیل به یک ارزیابی سهل لذت جویی ساده کرده است. حال نظر ما درباره قسمت اول هرچه باشد امروز این ساده کردن قسمت اخیر عموما مردود محسوب می شود.
عادت ساده انگاری بیش از حد بنتام ، و نسنجیده گذشتنش از فراز مشکلات، همراه با تنگ نظری خاصی که در برداشت اخلاقی اش هست و او را سزاوار صفت «فیلسوف بزرگ» نمی گرداند. ولی در نهضت اصلاح اجتماعی مقام مطمئنی دارد. مقدمات او غالبا مورد چون و چراست ولی او در بیرون کشیدن نتیجه هایی که غالبا معقول و هوشمندانه است از آنها مهارت دارد.