خوانندگان
Monday 30th of November 2009 06:57:19 ________ ۱۳۸۸-آذر-۰۹ | |||
| |||
ـ گفتوگو با سیمین غانم
از دیدار فرزند و نوههای دوقلو آمده و نیامده، شده است پرستار مادر و كارش شده رفتوآمد در مسیر ظفر تا سرو غربی. دیگر اعضای خانواده هستند و سیمین هم كار خانه را انجام میدهد و سرگرمیهای دیگر كه با وجود آنكه اصل هستند، حاشیهاند. اصل آن است كه هنگام همه این كارها به شعرهایی كه دوستشان دارد فكر میكند تا ملودیهایشان را خدا بفرستد و او آنها را ثبت و ضبط كند و بشوند ملودیهایی كه البته ما هیچكدامشان را نشنیدهایم اما او اصرار دارد حتما در كنسرتهایی كه مخصوص بانوان است هربار چند آهنگ جدید هم داشته باشد، حتی اگر مجبور باشد در تمام این كنسرتها پنج بار «گل گلدون من» را بخواند و چند بار هم «قلك چشات» را. این را او نمیخواند. تمام سالن میخوانند و او از خوشحالی در پوست خود نمیگنجد. به یاد اولین باری كه بعد از نزدیك به ۲۰ سال توانسته بود بخواند و همه سالن «گلگلدون من» را با او و از حفظ میخواندند، در یك جلسه كاملا زنانه. آن موقع گل گلدون او ۲۰ ساله بود و حالا ۳۰ ساله شده است. ▪ وقتی نبودید مهمترین خبر در حوزه موسیقی پاپ فوت بابك بیات بود. لابد آنجا خبردار شدید؟ ـ بله، متاسفانه بابك بیات درگذشت. واقعا حیف شد. ▪ یك آهنگ مشترك باهم داشتید. فكر میكنم آهنگ «مرد من» بود. همكاری دیگری داشتید؟ ـ نه متاسفانه. همان یك آهنگ بود. چندسال پیش با هم صحبت كردهبودیم و قرار شده بود كه همكاری داشته باشیم اما فرصت نشد. ▪ یعنی ایشان آهنگ بسازند كه شما در كنسرتهایتان استفاده كنید؟ ـ بله. من در كنسرتهایم از آهنگهای جدید استفاده میكنم و خیلی دلم میخواست چند تا كار از ایشان داشته باشم. وقتی ایشان فوت كردند من در سفر كانادا بودم. ▪ برای كار رفته بودید؟ ـ نه. میروم دختر و نوههایم را ببینم و برگردم. حالا ۹ ساله شدهاند. دوقلو هستند. معمولا هر سال میروم و شش ماه میمانم. ▪ اینكه سالی یك بار محسوب نمیشود. شش ماه اینجا و شش ماه آنجا. نصف به نصف. شش ماه كه آنجا هستید چه كار میكنید؟ ـ فعالیت هنری خاصی ندارم. پیشنهاد زیادی به من میرسد، ولی من دوست دارم كارم محدود به فعالیت درایران باشد و بنابراین آنجا فعالیتی ندارم. برمیگردم اینجا و كنسرت میگذارم. احساس میكنم در مقابل مردم خودم تعهداتی دارم و باید اینجا باشم. ترجیح میدهم در ایران كار كنم و بنابراین هیچ پیشنهادی را نمیپذیرم. همانجا میمانم در كنار دخترم ونوهها. شش ماه میمانم و برمیگردم اینجا. به هر حال شما كار موسیقی میكنید. آنجا میتوانید مقایسهای بین موسیقی ما و موسیقی مثلا غربی انجام دهید و ایرادها را از بیرون ببینید... ... من كمتر موسیقی غربی گوش میكنم. بیشتر دوست دارم صدای ساز تنها و این چیزها را بشنوم. به هر حال، نوارهای مختلف هم به دستم میرسد. در جریان هم هستید كه ریتمها دارد بیداد میكند. بیشتر هم از ریتمهای تند استفاده میكنند. بیشتر آهنگهایی كه این روزها میشنویم از این آهنگهاست. ریتم و ریتم. ▪ لذت میبرید؟ ـ من؟ نه. من همه نوع موسیقی را دوست دارم. دوست ندارم یك ریزصدای درام و جاز و اینها را بشنوم. تقتقتق. اگر در هر آهنگی این صدا را بشنویم درست مثل این است كه شما هر روز یك غذا بخورید. همهچیز باید متنوع باشد تا به دل بنشیند و لذتبخش باشد. ▪ اینها كه میگویید مربوط به موسیقی این طرف است یا آن طرف؟ ـ فرقی نمیكند. موسیقی پاپی كه میشنویم اینطوری شده است. ▪ این طرف چهطور؟ اینجا وضعیت موسیقی چگونه است؟ ـ اینجا خواننده زیاد شده و همینطور نوار و آهنگ است كه آدم در جاهای مختلف میشنود. در آژانس و همهجا. از كانالهای رسمی و رادیو تلویزیون هم پخش نمیشوند. پروندهشان زیاد مشخص نیست؛ مثل اینكه بدون مجوز كار میكنند گاهی آدم میشنود. كار بعضیهاشان بد نیست. من خودم دوست دارم كه به شعر توجه بیشتری شود. بسیاری از شعرهای آن آهنگها مفهوم آنچنانی ندارد وآدم از آنها برداشت خاصی ندارد. به هر حال، همان تمهای غربی را پیاده میكنند. موسیقی خودمان هم متاسفانه دارد درجا میزند. ▪ فكر میكنید علتاش چیست؟ ـ نمیدانم. من خودم شخصا اطلاع ندارم كه این موسیقیها از كانال خاصی پخش میشود یا نه و این اشعار را آیا كسی میبیند یا نه. آیا این شعرها تصحیح میشود یا نه. باید این كانالها وجود داشته باشد و هرچیزی منتشر نشود. خودم ترجیح میدهم به شعر بیشتر توجه شود. به هر حال، از این لحاظ كه جوانها كار و فعالیت میكنند خوب است، اما اگر مرجع و ماخذی داشت شایدكارهای پرارزشتری انجام میشد. ▪ نفهمیدم. اینكه میگویید موسیقی ما درجا میزند، منظورتان كل موسیقی است یا موسیقی خاصی مدنظرتان است؟ ـ من الان بیشتر در مورد جوانها دارم حرف میزنم و موسیقی پاپمان. موسیقی سنتی كه به هر حال كار خودش را انجام میدهد، منتها كارهای سنگین آنچنانی را كه شما همه وقت نمیتوانید گوش كنید. موسیقی سنتی دوستداشتنی است، اما نه برای همیشه. برای زمانهای خاصی لذتبخش است. آنچه مطرح است موسیقیای است كه بیشتر جوانها با آن سروكار دارند و موسیقی پاپمان است كه خیلی حال و هوای آن طرفها را دارد، نمیخواهم كلمه لسآنجلسی را به كار ببرم، ولی بچههای اینجا دارند دقیقا همانها را پیاده میكنند. ▪ در مورد مدت اقامتتان در آن طرف آبها فرمودید. وقتی میآیید اینجا مشغله اصلیتان چیست؟ ـ من الان چند دفعه كه میآیم ایران، گرفتاریهای كوچك و بزرگ خانوادگی پیش میآید. یك مقدار درگیریهای این شكلی دارم. البته ناسپاسی نمیكنم، ولی به هر حال این چیزها مقدار زیادی از وقتام را میگیرد. مدتی است كه قول دادهام كلاس موسیقی بگذارم، اما هنوز فرصت آنچنانی گیر نیاوردهام. این بار فكر میكنم این كاررا بكنم، چون به خیلیها قول دادهام و باید حتما این كلاس موسیقی را بگذارم. ▪ تا به حال كلاس عمومی آواز گذاشتهاید؟ ـ نه، من دو،سه شاگرد خصوصی داشتم كه به خاطر رفت و آمدم مجبور شدم آنها را كنسل كنم. كلاس منسجم و درست نگذاشتهام. آنجا هم كه نمیتوانم كلاس بگذارم؛ چون باید مجوز كار داشته باشم. چون من به عنوان توریست دارم میروم حق كار كردن ندارم. میترسم خدای ناكرده مشكلی پیش بیاید و دردسر شود. به هر حال آنجا هم قانون سفت و سخت اجرا میشود و ترجیح میدهم كاری نكنم تا اگر یك وقت متوجه شدند برای من مشكلی پیش نیاید. میروم پیش دختر ونوههایم باشم و نمیخواهم جلویم را بگیرند. ▪ اینجا كه میتوانید كلاس بگذارید؟ ـ بله، اینجا این اجازه را دارم. میتوانم. ▪ با چه سبكی میخواهید آموزش دهید؟ ـ من معتقدم كه به هر حال اصل موسیقی خودمان باید حفظ شود و موسیقی سنتی را حتما باید در نظر داشته باشیم. حالا بعدها اگر مهارتی پیدا شد و خواستیم پاپ و سنتی یا هر سبكی دیگری بخوانیم، مربوط به مرحله بعد است. من حتما اگر شروع كنم با ردیف موسیقی ایرانی شروع میكنم. ▪ شما خودتان ردیف را كجا آموزش دیدید؟ ـ ردیف را پیش مرحوم محمود كریمی آموزش دیدم. سه سال پیش ایشان ردیف كار میكردم و بعد پیش استاد حنانه با سلفژ و تكنیكهای موسیقی آشنایی پیدا كردم و خودم هم زیاد تمرین و كار كردم و فكر میكنم یك سری تجربیاتی دارم كه آنها را به جوانها آموزش بدهم. در فرصتی اگر صدای خوب پیدا شود، حتما این كار را میكنم. ▪ یعنی تست میگیرید یا اینكه هر كس كه بخواهد میتواند بیاید سر كلاستان؟ ـ نه، حتما تست میگیرم. به هر حال قرار است انرژی بگذارم و كار كنم. اگر فایدهای نداشته باشد، برای چی آموزش دهم. این به نظرم یك غلط مصطلح است كه میگویند همه میتوانند بخوانند و همه صدا دارند. چنین چیزی نیست. بله، همه حرف میزنند، صدا دارند، آنها شاید میتوانند موسیقی رپ بخوانند، ولی باید روی صدایی كه صدا باشد كار كنیم. این ارزش دارد وگرنه اینگونه موسیقیها به نظر من فاقد ارزش موسیقایی است. صدا باید این قابلیت را داشته باشد كه بشود روی آن كار كرد. ▪ دراین شش ماهی كه در ایران هستید، قرار شده كنسرت هم بگذارید؟ ـ بله، امیدوارم بتوانم این كار را بكنم. البته بعد از برگشتنم سه شب كنسرت در شیراز داشتیم. اواسط اردیبهشت ماه، و بسیار هم موفق بود. اوایل فروردین آمده بودم و بلافاصله خودمان را آماده كردیم و كنسرت گذاشتیم. در گروه من خانم جواهری پیانو، خانم آزاده ویلن و خانم سارا احمدی هم دف میزند.
▪ خیلی جمعوجور و كوچك نیست؟
ـ چرا، دوست دارم گروه را بزرگتر كنم و احتمالا گیتار هم میگذاریم در كنسرتهای بعدی. ▪ همیشه هم همان آهنگهای قدیمی را اجرا میكنید؟ ـ نه، در كارهایم همیشه یك سری كار جدید هم میگذارم. البته برای كنسرت شیراز از همان قدیمیها استفاده كردم، برای اینكه فرصتی نداشتم برای طی مراحل اداری و تصویب آنها. اما انشاءالله برای كنسرتهای بعدی حتما باز هم آهنگ جدیدی میگذارم. ▪ ملودی آهنگها را خودتان میسازید؟ ـ بله، ملودی را خودم میسازم. برای شعر هم یك سری از شعرهایی كه دوستان لطف میكنند و برای من میفرستند استفاده میكنم و اگر نشد از مولانا، حافظ، ابوسعید ابوالخیر و اینها. ولی شعر باید كمی روانتر و امروزیتر باشد. ▪ یعنی شما میخواهید بگویید كه این شعر سنگین است برای مردم؟ ـ میخواهم بگویم در موسیقی پاپ مخصوصا برای شما كه فقط برای خانمها كار میكنید، شاید بهتر باشد شعرها سادهتر باشد. زنان بیشتر مشتری شعرهای سادهترند. در داستان هم همینگونه است. در موسیقی پاپ هم خانمها خیلی بیشتر پایه شعرهای ساده و روان هستند... من خودم هم عاشق سادگی و روان بودن هستم. اشعاری را كه انتخاب میكنم سعی میكنم اینطوری باشد، بعد هم به شما گفتم كه من وقتی ملودی میسازم حتما به این فكر نیستم كه آن شعر را در سیستم موسیقی سنتی پیاده كنم. اغلب میرسد به موسیقی پاپ؛ چون خیلی سادهتر، راحتتر و گویاتر اجرا میشود. ولی به هر حال مولانا و ابوسعیدابوالخیر اشعار سنگینی دارند، با مضامین عمیق عرفانی و كلمات سنگین... من اشعار سادهتر را انتخاب میكنم كه به گوش خوشایند باشد و ترانه جذاب باشد.مثلا روی این شعر حافظ آهنگ ساختهام: «عاقبت پرده برانداختهای یعنی چه/ مست از خانه برون تاختهای یعنی چه» خیلی خوب است. این شعر از شعرهای معروف حافظ است كه خیلی نزدیك است به فرهنگ سادهگویی و روانی. این هم بیشتر به خاطر آوردن تركیب «یعنی چه» است؛چون كمتر شده است ادیب صاحبسخن و بزرگی مثل حافظ از این عبارت استفاده كند.این «یعنی چه» شعر را خیلی سهل و ممتنع كرده است. خیلی نزدیك است به سادگی... بله، به محبوباش میگوید كه «عاقبت پرده برانداختهای یعنی چه.» محبوب معمولا نقاب زده است. زیباییهایش را یك دفعه برای عاشقش عیان نمیكند. در عرفان اینگونه است. هرچقدر مرحله بالاتر میرود، كشف عاشق از معشوق بیشتر میشود. اینجا كه ناگهان پرده برانداخته است در شكار دیگران است و میخواهد دلها را جمع كند. این خودش هم یكی از عاشقهاست كه به فغان آمده است از این عیان شدن. البته سعدی میگوید: «زهره ندارم كه بگویم ترا/ بی من بیچاره كجا بودهای» نمیتواند به معشوق بگوید چرا این كار را كردی، چرا آن كار را كردی، ولی حافظ به این مرحله میرسد كه حالش اینطور میشود و میتواند این را بگوید. آخر این شعر هم خیلی زیباست. میگوید: «حافظ اندر دل تنگت چو فرود آید یار / خانه از غیر نپرداختهای یعنی چه» وقتی دلت هزار جا گرو است، او دیگر پایش را در دلت نمیگذارد. خیلی زیباست این شعر. یعنی تمام اشعار حافظ خیلی پرمعنا و زیبا هستند. ▪ پس هر بار كه كنسرت میگذارید آهنگهای جدید هم میگذارید؟ ـ بله، من دو، سه آهنگ لابهلای كارهایم میگذارم. ▪ كلا چندتا آهنگ دارید، منظورم آهنگهایی است كه در كنسرت یا كاست اجرا كردهاید؟ ـ كاست را كه اطلاع ندارم؛ چون آنها كارهایی بوده كه در رادیو ایران بود و من نمیدانم از چه طریق و چه كانالی منتقل شده به یك شركت. من بیاطلاع هستم. بعد از انقلاب هم كه ما اصلا سیدی منتشر نكردیم. اگر اجازه پیدا كنیم هم اشعار و ترانههای خیلی خوب زیاد نداریم، برای كنسرتهایم از آهنگهای قدیمی و جدید انتخاب میكنم. كم نمیگذارم، سیزده،چهارده تا آهنگ و آواز میگذارم. ▪ منظورم این بود كه كلا چند تا آهنگ دارید كه میتوانید اجرا كنید؟ آنهایی كه تصویب شده؟ ـ بله، تصویب شده و میتوانید اجرا كنید. حدود ۴۰، ۵۰ آهنگ هست كه از آنها انتخاب میكنم. آهنگ جدید هم میدهم كه تصویب شود و اگر اشعارش اشكالی نداشته باشد كه معمولا هم ندارد تصویب میشود. معمولا هم برای من مشكلی نیست چون من به شعر اهمیت میدهم و تا حالا با تصویب مشكلی نداشتم. ▪ هر كاری هم كه میكنید، هر آهنگ جدیدی هم كه میسازید به هر حال همه «گلگلدون من» را میخواهند دیگر... (خنده) بله. گلگلدون ترانهای است كه مردم با آن انس دارند و همیشه تازه است. به هر جهت در كنسرتمان این ترانه را دو،سه بار میخوانیم. ول نمیكنند و هی درخواست میدهند و ما هم دو،سه بار اجرا میكنیم. شاهكار فریدون شهبازیان. ـ بله،شاهكار آقای شهبازیان و شعری از فرهاد شیبانی. ▪ بیشتر از همه با كدام آهنگسازها كار كردهاید؟ ـ بعد از انقلاب كه خودم خودكفا شدهام و خودم برای خودم آهنگ میسازم. این فرصتی بود كه به این موضوع متمركز بشوم و بیشتر كار كنم. ▪ وقت هم زیاد داشتید. ـ به هر حال، چیزی را كه آدم دوست دارد دنبال میكند، حتی اگر مشغول كار دیگری باشد. البته من فقط كار خانه انجام نمیدادم. كار دكوراسیون میكردم، عروسكسازی میكردم و اینها. وقتی از شعری خوشم بیاید روی آن تمركز میكنم آهنگش را هم خدا میفرستد. از دیگران، از شهبازیان فقط همین آهنگ گلگلدون را خواندم. البته دلم میخواست ولی نشد. از بابك بیات هم «مرد من» را خواندم كه میگوید: «بگو ای مرد من ای از تبار هرچه عاشق/ بگو ای در تو جاری خون روشن شقایق» از كارهای بسیار زیبای بابك بیات است با شعری از آقای جنتی عطایی. با فریبرز لاچینی چندین كار دارم. آهنگهای شروع كار موسیقی پاپ من از ایشان بود. كار فریبرز هم قشنگ بود. یكی «آسمان آبی» است، یكی «قلك چشات» است،یكی «همنفس»است و چند تایی دیگر مثل «رنگ مسی»،چهار، پنج تا از ایشان خواندم. آهنگ «پرنده» هم هست كه خیلی دوست دارم با آهنگی از شماعیزاده و شعری از اردلان سرفراز. از استاد تجویدی دو ترانه دارم به نامهای «ای ساقی» و دیگری هم آهنگ «بسوزان» با این شعر «بسوزان، بسوزان، شعرهایم را بسوزان/ خاطرات عمر شیرین مرا/ یادبود عشق دیرین مرا/ بسوزان» این هم كار قشنگی بود كه با اركستر بزرگ اجرا شد. از مهندس همایون خرم هم آهنگ دارم. ▪ از چه سالی رفته بودید رادیو؟ ـ فكر میكنم سال۴۸ بود. ▪ با كدام ترانه مطرح شدید؟ ـ فكر میكنم با ترانه «قلك چشات» بود كه شناخته شدم. بعدترها آهنگ «گل گلدون من» را خواندم كه الان درست سیسال از عمر اجرایش میگذرد. ▪ خانمهای زیادی هستند كه در ایران برنامه اجرا میكنند مثل خانم پروانه، خانم زنگنه و جوانترها... ـ راستاش من اصلا خبری ندارم. آن دفعه هم كه بودم خبردار نشدم. در این سالها كنسرت خانم هنگامه اخوان را رفتم كه خیلی وقت از آن گذشته است. هفت، هشت سال پیش بود. صدایشان را دوست دارم. بعد به كنسرت خانم خاطره پروانه دعوت شدم كه متاسفانه نشد كه بروم. مال خانم زنگنه را هم شانس نداشتم. هر دفعه كه كنسرتی داشت من در سفر بودم. كنسرت خانم خاطره را كه گفتم نشد. خیلی دلم میخواست بروم ولی یادم نمیآید چه مشكلی پیش آمده بود كه نشد بروم. نتوانستم. البته كنسرت به صورت مداوم ندارند كه فرصتی بشود برای دیدنش. گاهگاهی است. شاید من زیاد اطلاع پیدا نمیكنم ولی احساس میكنم زیاد فعالیتی نیست. ▪ میخواهم گفتوگو را تمام كنم. به جز آهنگهایی كه خودتان خواندهاید،آهنگ موردعلاقهتان كدام است؟ ـ (فكر میكند) «پر كن پیاله را». كارهای شهبازیان را دوست دارم. اكثر آهنگهایش را دوست دارم. كارهای بابك بیات را هم دوست دارم. اكثر موزیك متنهایشان را هم شنیدم و دوست داشتم. حیف شد بابك خیلی زود رفت. هنرمندها عمر طولانی نمیكنند از بس حساس هستند. ▪ آهنگ دیگری نگفتید به جز «پر كن پیاله را». ـ كارهای استاد تجویدی را هم دوست دارم. «پشیمان شدم»؛ «از آن می كه دست تو نوشیدهام/ برای وصال تو كوشیدهام/ پشیمان شدم/ پشیمان شدم.» | |||
گردآوری و تنظیم:گروه فرهنگ و هنر پرشین پرشیا
| |||
روزنامه هممیهن | :منبع |