۱۳۹۹ دی ۲۹, دوشنبه

 

پیر مغان حافظ كیست، دیرِ مغان حافظ كجاست؟

تهران -ایرنا - حافظ (769 - 706 خورشیدی) برای بیان اندیشه هایش با زبان شعر، از استعاره های فراوان و اصطلاح هایی از ادیان گوناگون استفاده كرده است كه مغ و دیر ِمغان از آن جمله اند.

حافظ در دورانی می زیست كه نگاه خلافتی به دین، برنگاه عرفانی چیرگی داشت. یعنی دین، ابزاری برای انجام شعائر مذهبی شمرده می شد و نه اسبابی برای تحول درونی یا عشق به آفریدگار یا نیل به كمال كه هدف عرفان عاشقانه ایرانی - اسلامی است. بنابراین، حافظ باید از ادبیاتی استفاده می كرد كه هم كمترین دردسر را برایش می آفرید و هم خواننده را جذب می كرد. بدین سان او به جای فاش گویی، ادبیاتی طنز و استعاری را برگزید. درست به همین دلیل است كه درك ادبیات حافظ، كار آسانی نیست. بسیاری از شعرهای سعدی را با همان خوانشِ اول، می فهمیم؛ اما شعرِ حافظ نیازمند تامل، بازخوانی و تفكرِ دوچندان است.
حال اگر این شعر را سرسری و بی توجه به استعاره هایش بخوانیم، نه تنها به معنای حقیقی آن نمی رسیم، بلكه به فرضیه هایی می رسیم كه در شعرهای دیگرِ حافظ نقض می شوند! مثلا «شراب» را در شعر حافظ، شراب انگوری می پنداریم و بعد، در شعرهای دیگرش می بینیم چنین مفهومی اصلا با متن شعر سازگار نیست. برخی با پیمودنِ راهِ اشتباه و قرار گرفتن در این تنگنا، گفته اند حافظ در شعرهایش هم شراب انگوری دارد و هم شراب عرفانی! به این ادعا، در مقاله «شراب كهنه حافظ و مدعیان امروز ادبیات» (1) پاسخ داده شد. گروهی دیگر نیز با نگاهی سطحی به عبارت هایی چون «پیر مغان» و «دیرمغان» به این نتیجه رسیده اند كه حافظ زرتشتی بوده است! سپس در شعرهای دیگرِ حافظ، ردپایی انكارناپذیر از قرآن و شعائر اسلامی یافته اند و برای فرار از این تنگنا، گفته اند شاید حافظ اول مسلمان بوده و بعد زرتشتی شده است! كافی است عبارت «حافظ زرتشتی» را در اینترنت جست و جو كنید تا با چنین ادعاهایی بیشتر آشنا شوید.

** دیر مغانِ حافظ كجاست؟
حافظ در شعرهایش با واژه هایی از ادیان مختلف بازی كرده است. در ادبیات حافظ، «شیخ» و «زاهد»، نمادهای دینِ خلافتی و البته نمادهای ریاكاری هستند. «صومعه» كه در ظاهر باید متعلق به مسیحیان و محل زندگی راهبان باشد، در شعر حافظ، جایی است كه شیخ و زاهد تبلیغ دین می كنند. «صوفی» هم از نظر حافظ، هم رده شیخ و زاهد است و طبعا «خانقاه» جایی نیست كه حافظ از آن به نیكی یاد كرده باشد. و اما «مدعی» كسی است كه ادعاهایش در دین داری و پاكدامنی، اغراق آمیز و ریاكارانه است. در مقابل او، «رند» قرار دارد كه در اصل به معنای زرنگ و زیرك است و حتی گاه به معنای لاابالی و بی قید نیز به كار رفته است. اما در شعر حافظ، اتفاقا معنایی از رند ستوده شده است كه در تصوف ریشه دارد. «رند» از نگاه حافظ، كسی است كه باطنش زیباتر از ظاهر باشد. حافظ خود را رند می داند.
اما محفل رندان كجاست؟ در اینجا پای ادیان باستانی ایران نیز به میان می آید. «پیر مغان» كسی است كه در میان عارفان، نقش مهتر را دارد و «دیر مغان» محفل تدریس و نیایش اوست.
شاید این سوال پیش بیاید كه چرا حافظ مغ و دیر مغان را برای استعاره هایش برگزیده است؟ باید دانست رفتار «مغ»ها چند قرن پس از زرتشت نبی، چنان شد كه به تدریج به خاطر غیب گویی و رمالی شهرت یافتند. درست به همین دلیل است كه در انجیل ماتئو (12-2:1) از مغ هایی سخن به میان آمده كه از شرق (ایران) به پیشباز عیسای خردسال آمدند و او را ستودند. یعنی نبوتش را پیشگویی كردند. حافظ نیز مانند هر عارف و اهل معرفتی، به دنبال یافتن گوشه ای از اسرار پنهان بود. اصولا لقب «لسان الغیب» و «فال گیری با غزل ها» به همین وجه از اندیشه های حافظ اشاره دارد.
البته باید دانست دریافت و شهود كه عارفان به دنبالش هستند، با غیب گویی كاملا فرق دارد. حافظ به غیب اعتقاد دارد و حتی گاه از «هاتف غیب» یا «سروش عالم غیب» هم سخن می گوید كه مراد، همان احساس یا ندای درونی است. اما این هاتف غیب و سروش عالم غیب در شعر حافظ، تعلق به یك فرد یا یك قشر ندارد، بلكه عام است و همگان با قرار گرفتن در مسیرِ خلوص نیت (پرهیز از ریاكاری) یا به قول حافظ، شراب و میخانه، می توانند به این ندای درونی برسند.
اكنون می توان مفهوم بیت زیر را بهتر دریافت:
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه ی سالوس
كجاست دیر مغان و شراب ناب كجا؟
در مقابل، حافظ بر این باور بود كه انسان هایی كه ادعای غیب گویی دارند و خود را دارای كراماتی متفاوت از دیگران می پندارند، صادق نیستند. ابیات زیر، شاهدی بر این مدعاست.
نمونه 1:
ساقیا! جام می ام ده كه نگارنده ی غیب
نیست معلوم كه در پرده ی اسرار چه كرد
نمونه 2:
آنان كه خاك را به نظر كیمیا كنند
آیا بود كه گوشه ی چشمی به ما كنند؟ (به طنز و طعنه)
نمونه 3:
هان! مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب
باشد اندر پرده بازی های پنهان، غم مخور

** دین و مذهب حافظ چه بود؟
اصولا لقب حافظ (كسی كه قرآن را از بر دارد)، خود گویای دینِ اوست. حافظ نه تنها این لقب را كه مردم به او داده بودند در تمام شعرهایش به كار برده، بلكه در جایی آن را اشارتی هم كرده است تا درباره دین وی، شكی باقی نماند:
عشقت رسد به فریاد، ار خود به سانِ حافظ
قرآن ز بر بخوانی، در چارده روایت
البته اشارت ها و اصطلاح های دینی و قرآنی در سراسر دیوان حافظ وجود دارد. عبارت هایی چون «نعوذ بالله»، «استغفرالله»، «بحمدالله»، «تبارك الله»، «لا اله الا الله» و... از آن جمله است. آوردن همه این شعرها در این مقاله كوتاه نمی گنجد، اما یافتن آنها هم با وجود اینترنت و نرم افزارهای پرشمار شعر و ادب فارسی، كار دشواری نیست.
اكنون پرسش اساسی این است: مذهب حافظ چه بود؟ شیعه یا سنی؟
این یك واقعیت است كه شاعران و ادیبان بزرگ ایرانی، مانند حافظ و مولوی، نخواسته اند بر گرایش های مذهبی خود، تاكید كنند و به همین دلیل، یافتن این گرایش ها همواره با بحث ها و چالش های بسیار همراه بوده است. با این همه، بسیاری از حافظ شناسان شیعه بودن وی را تایید می كنند؛ چنانكه بسیاری از مولوی شناسان نیز سنی بودن وی را تایید كرده اند.
چرا حافظ احتمالا شیعه بود؟ چون آنچه می گوید، از جمله مخالفت شدید با تصوف، با اندیشه های مذهب سنی ناسازگار و با اندیشه های مذهب شیعه سازگار است.
اما یك چیز را نباید فراموش كرد: اگر شاعران بزرگ ایران زمین خواسته اند گرایش های مذهبی خود را پررنگ نكنند، چرا ما باید به جای كشف اندیشه هایی كه در آثارشان موج می زند، سراغ كشف مذهبشان برویم؟! یك فیلسوف و مولوی شناس معاصر، در برنامه ای می گفت «بزرگانی چون حافظ و مولانا، فراتر از مذهب سخن می گفتند.» این یك حقیقت است.
حافظ در شعرهایش سخن های فراوان دارد، اما برجسته ترین سخن وی، این است كه عبادت به شرط عشق نیكو است و بزرگی به خلوص نیت است، نه به خرقه و انگشتر و ظاهر افراد.
سحرگه رهرویی در سرزمینی
بگفتا این معما با قرینی (قرین: همراه)
كه ای صوفی! شراب آنگه شود صاف
كه در شیشه بماند اربعینی
خدا زان خرقه بیزار است صد بار
كه صد بت باشدش در آستینی
نمی بینم نشاطِ عیش در كس
نه درمانِ دلی، نه دردِ دینی
درون ها تیره شد، باشد كه از غیب
چراغی بركند خلوت نشینی
گر انگشت سلیمانی نباشد
چه خاصیت دهد نقش نگینی؟
ره میخانه بنما تا بپرسم
مَآل خویش را از پیش بینی (مَآل: سرانجام، عاقبت)
نه حافظ را حضور درس خلوت
نه دانشمند را علم الیقینی
ارجاع:
(1) شراب كهنه حافظ و مدعیان امروز ادبیات
http://www.irna.ir/fa/News/81346302/
از : زمان رضاخانی
فراهنگ**9163**1601**