۱۴۰۰ خرداد ۱۲, چهارشنبه

نگین سلیمان.  [ نِ  سُ].  (اِخ).  نگین یا مُهرِ  سلیمان.  انگشتری سلیمان. در ادب فارسی گاه منظور از نگین مُهر و خاتَم پیامبری به ویژه خاتَم سلیمان نبی است:

محمد رسول خدای است زی ما

همین بوده نقش نگین محمد.

 

ناصرخسرو.

 

 نزد کلیمیان منظور مُهر سلیمان (ستاره داوود) مشهور به خاتم سلیمان یا انگشتر سلیمان است و گویند اسم اعظم  بر آن نقش بود و قدرت سلطنت و سلطهٔ سلیمان بر انس و جن از آن.

 

من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم

که گاه گاه بَر او دَست اهرمن باشَد

حافظ.

 

نگین به معنای انگشتری و مهر پادشاهان هم هست. (ناظم الاطباء). انگشتری به حکم اِطلاق جزء بر کل.  رجوع شود به انگشتر سلیمان در همین لغتنامه.  خاتم شاهی. خاتم سلطنت. انگشتری سلطنت. علامت پادشاهی و فرمان روائی:

ز ترکان یکی نام او ساوه شاه

بیامد که جوید نگین و کلاه.

فردوسی .