با این همه ویلیام ناکس دارسی باید بیاید برای ما نفت کشف کند، بی خبر و غافل ملتی که مائیم... کاریان . (اِ خ ) یکی از قلاع مشهوره فارس بوده که بر فراز کوهی واقع گردیده و آتشکده ای در آنجا معظم و معتبر ساخته بوده اند و آتش از آنجا به اطراف میبرده اند وقتی عمرو لیث صفار قصد تسخیر آن قلعه کرد و میسر نگردید و از آن در گذشت. (انجمن آرا) (آنندراج). شهری در ایالت فارس است که در نیمه ٔ راه بین بندر سیراف ۞ و دارابجرد بوده است و در آنجا امروز هم آثار ویرانه ٔ معبد قدیمی پدیدار است . ظاهراً آتش مقدس آنجا را بوسیله ٔ یک منبع نفتی ۞ افروخته نگاه میداشته اند بموجب روایت مسعودی ۞ این معبد را آذرجوی میخوانده اند یعنی نهر آتش و مسلماً این همان آتشکده است که در تاریخ بیرونی به نام آذرخوره ۞ مذکور است. (از مزدیسنا و تاثیر آن در ادبیات پارسی، تالیف محمد معین ص 221). و رجوع به ص 222، 224، 227، 242 از کتاب مذکور شود. شهرکی است به ناحیت پارس از داراگرد، اندر حصاری است صعب و محکم و اندر وی آتشکده ای است که آن را بزرگ دارند. (حدود العالم در ذکر ناحیت پارس ). قریه ای است شش فرسنگ و نیمی میانه ٔ شمال و مغرب بید شهر (فارسنامه ) و هرم و کاریان از این اعمال است [ کارزین ] . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 135). به کارزین قلعه ای محکم است و از رود زکان آب بدانجا برده اند و هرم و کاریان و مواضع بسیار از توابع صحرای این عمل است . (نزهة القلوب ، چ گای لسترنج ، المقالة الثالثه ص 118). و رجوع به یشتها تفسیر استاد پورداود ج 1 ص 513 و ج 2 ص 240 و 312 و خرده و اوستا ص 130 و سبک شناسی ج 1 ص 32 و 41 شود /////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
دارسی . (اِخ ) ویلیام ناکس دارسی تبعه ٔ انگلستان در سال 1848 م . به جهان آمد. در 17سالگی با خانواده ٔ خود به استرالیا مهاجرت کرد. پدرش وکیل دعاوی بود و به این ترتیب فرزند خود را نیز به آموزش علم حقوق ترغیب کرد. دیری نگذشت که ویلیام نیز پیشه ٔ پدر را پیش گرفت و سالیانی وکیل دادگستری بود. روزی شخصی بنام «ساندی مورگان » یک قطعه سنگ کوارتز به او نشان داد و او را به استخراج معادن ، بخصوص معدن طلا تشویق کرد. بزودی با استخراج معادن طلای آن سامان ، دارسی دولتمند شد و به لندن بازگشت . یک مرد ارمنی بنام «کتابچی خان » که روزی رئیس گمرکات ایران بود و از وجود نفت و منابع دیگر در خاک ایران آگاهی داشت فرزندان خود را برای تحصیل به اروپا فرستاده و بوسیله ٔ آنها «سر هانری ولف » را وادار کرده بود که با دارسی وارد مذاکره شود و به دارسی اطمینان بدهد که در خاک ایران به نفت خواهد رسید. تاریخ این داستان مقارن آغاز پادشاهی مظفرالدین شاه است . در زمان او چون خودش مرد توانایی نبود نفوذ دولت های روس و انگلیس در ایران بیشتر شد و هر کدام در گرفتن امتیازات مختلف از دولت ایران بر یکدیگر پیشی جستند سرانجام در 28 ماه مه 1901 بموجب امتیازی ، استخراج معادن نفت سراسر ایران بجز استانهای شمالی (آذربایجان - گیلان - مازندران - گرگان و خراسان ) به دارسی داده شد. دارسی از نقاطی که آتشکده های ایران باستان در آن بود شروع به کاوش کرد و از فارس تا کوهپایه های آرارات همه جا را کند و کاوید و سرانجام ناامید شد. بویژه بانکهای انگلیسی هم دیگر به او اعتباری نمیدادند و مردم انگلستان این مرد سخت کوش را دیوانه میشمردند.او بار دیگر قرارداد تازه ای با دولت ایران بست که بموجب آن از 1901 تا 66 سال بعد اختیار هرگونه کاوش و خاک برداری به او داده شد. سرانجام بقول خودش ایران «وطن ثانی » او گردید. چرچیل نخست وزیر سابق انگلستان موجباتی پیش آورد که بتواند این امتیاز را در اختیار دولت انگلیس قرار دهد و در ماه مه 1914 که اندک اندک جنگ جهانی در میگرفت ، لایحه ٔ خرید سهام شرکت نفت انگلیس و ایران را از مجلس گذراند و به این ترتیب قرارداد ویلیام ناکس دارسی متعلق بدولت انگلیس شد. (از کتاب طلای سیاه یا بلای ایران ابوالفضل لسانی صص 48-51).