غولک. [ ل َ ] (اِ) کوزه ای باشد که
تمغاچیان و مردم مشاهد متبرکه دارند تا زر و سیمی که از مردم بگیرند یا
مردم بطریق نذر نهند در میان آن اندازند.(فرهنگ جهانگیری. کوزه ٔ
چرم کرده که تمغاچیان و محترفه زر در آن اندازند. (فرهنگ رشیدی).
کوزگک سفالین یا صندوقچه ای فلزی که کودکان پول در آن ریزند و جمع
کنند. غُلَّک. غوله. طَبل. کولک. قُلَّک. رجوع به برهان قاطع،
انجمن آرا، آنندراج، غُلَّک و قلک شود. || راز و رمز و هر چیز پنهانی.
(ناظم الاطباء)