عدالت آموزشی، رؤیای دست‌نیافتنی

یکشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۱
 

دکتررضا امیدی استاد دانشگاه و مدرس حوزه برنامه‌ریزی و رفاه اجتماعی در گفتگوبا مجله جامعه شناسی ایران (تابستان ۱۴۰۱) تاکید کرد: خدمات آموزشی برای طبقات پایین یا مدارس عادی فقیرانه‌ شده، کیفیت آموزش پایین آمده که خودش را در ترک تحصیل، بازماندگی از تحصیل، در دستاوردهای آموزش، نتایج کنکور، دانشجویان حاضر در دانشگاه‌ها نشان می‌دهد.

وی درباره نبود عدالت آموزشی درجنبه های مختلف آن گفت: درعدالت آموزشی فراتر از مساله اقتصادی، دو بُعد سیاسی و فرهنگی هم در مساله عدالت آموزشی وجود دارد که کمتر به آنها پرداخته شده است.‌ بعد سیاسی به این معناست که ذی‌نفعان مختلف نظام آموزشی در طراحی برنامه‌های آموزشی، مدیریت نظام آموزشی، سیاست‌گذاری‌ و نظارت بر نظام آموزشی چقدر عاملیت دارند. برای مثال خانواده‌ها، دانش‌آموزان‌ و معلمان در شکل‌دادن به نظام آموزشی در یک جامعه چقدر نقش دارند و اساسا در کجای میدان سیاست‌گذاری قرار دارند. بعد فرهنگی هم بر این موضوع تأکید دارد که نظام آموزشی ما باید یک بازنمایی از کل جامعه باشد و تمام تنوع‌ها و تفاوت‌ها را به رسمیت بشناسد. یعنی مدرسه تبدیل به حیطه‌ یا ابزاری برای سلطه گفتمان غالب نشود. در بُعد فرهنگی هم باید تنوع و تفاوت‌های فرهنگی و زبان جامعه به رسمیت شناخته شود. به همین اعتبار در بحث عدالت آموزشی ما با مساله تنوع و تکثر مدارس مواجه هستیم.

وی افزود: در رابطه با عدالت آموزشی و شاخص‌سازی آن همان‌طورکه گفتم یک طیف گفتمانی وجود دارد که در یک سوی آن عدالت آموزشی به دسترسی به امکانات آموزشی محدود است و با شاخص‌هایی نظیر نرخ ثبت‌نام در مدرسه، نسبت دانش‌آموز به کلاس و معلم، تأمین مالی و شاخص‌هایی از این دست سنجیده می‌شود. به عبارتی این برداشت از عدالت آموزشی مبتنی بر ورودی‌های نظام آموزشی و دسترس‌پذیری به آموزش هم به‌لحاظ فیزیکی و هم به‌لحاظ دسترسی مالی است. برای مثال، در جایی ممکن است مدرسه وجود داشته باشد اما به‌دلیل فقر خانوار و هزینه‌های تحصیل، کودک امکان ثبت‌نام و حضور در مدرسه را ندارد. در سوی دیگر طیف، گفتمان آموزش فراگیر قرار دارد که علاوه‌بر دسترسی به آموزش، به میزان ماندگاری و سنوات تحصیل، کیفیت آموزش، دستاوردهای نظام آموزشی و حتی کنترل نابرابری‌های ناشی از پایگاه اقتصادی و اجتماعی خانوادگی دانش‌آموز هم توجه دارد. برای مثال، در اثر ضعف تغذیه‌ای دانش‌آموز کیفیت یادگیری به شدت افت می‌کند. یا متغیرهایی نظیر پایگاه اقتصادی خانوار، منطقه سکونت، جنسیت، مذهب، قومیت، نژاد و… می‌تواند به نابرابری‌های شدید و چندبعدی بین کودکان و دانش‌آموزان منجر شود و کیفیت یادگیری را به‌ طور جدی تحت تأثیر قرار دهد. یک شاخص مهم نابرابری آموزشی که توسط نهادهای بین‌المللی هم برآورد می‌شود کنترل همین متغیرهای بیرونی است.

دکتر امیدی با تاکید براین که ما جزء کشورهایی هستیم که ساعات آموزشی کمی در مدرسه داریم جدای از کم‌وکیف محتوای کتب درسی و آموزشی است و جدای از روزهای زیادی است که به‌دلایلی نظیر سرما و آلودگی هوا مدارس عملا تعطیل می‌شود ،افزود: بنابراین ما یک استانداردهایی داریم. برای مثال، در مقطع ابتدایی یک استاندارد این است که تعداد دانش‌آموز در کلاس باید بین ۱۵ تا ۲۰ نفر باشد‌ اما امروز در ایران حدود ۶۰ درصد دانش‌آموزان ابتدایی در کلاس‌های با تراکم بالای ۲۶ نفر،۱۵ درصد در کلاس‌های بالای ۳۶ نفر درس می خوانند و از نظر تامین مالی نظام آموزشی هم که از وظایف دولت‌هاست در ایران طی چند دهه اخیر همه سیاست‌های دولت‌ها در راستای تحمیل هر‌چه‌ بیشتر تأمین هزینه‌های مدرسه به خانوارها بوده است. این در حالی است که در چند اصل قانون اساسی دولت مکلف به تأمین آموزش رایگان برای همگان شده است .

مدرس حوزه برنامه‌ریزی و رفاه اجتماعی اضافه کرد: اگر بخواهم از نقدهایی که درباره آزمون‌های استاندارد مطرح می‌شود، عبور کنم‌ نه به این دلیل که بی‌اهمیت است بلکه بیشتر به این دلیل که من فکر می‌کنم این آزمون‌ها همچنان معرف مهمی از کیفیت نظام آموزشی کشورها هستند؛ ما در آزمون‌های بین‌المللی نظیر پرلز (خواندن و درک مطلب) و تیمز (ریاضی و علوم) وضعیت بدی داریم. شواهد میدانی هم این را نشان می‌دهد. در سال‌های اخیر خود وزارت آموزش و پرورش هم با استناد به آزمون‌های تیمز ۲۰۱۹ گزارش کوتاهی از بحران کیفیت در نظام آموزش ایران منتشر کرد. مثلا در آزمون پرلز که در سال ۲۰۱۶ برگزار شد (البته در سال ۲۰۲۱ هم انجام شده ولی داده‌های آن هنوز منتشر نشده است)، ایران در بین ۵۰ کشور رتبه ۴۵ را داشت و نزدیک به ۳۵ درصد دانش‌آموزان ایرانی شرکت‌کننده در آزمون نمره کمتر از ۴۰۰ گرفته بودند که به‌معنای ناتوانی در روخوانی و درک مطلب است. از طرفی ایران نسبت به دوره قبل آزمون پرلز، بیشترین افت نمره را در بین کشورها داشته است. در آزمون پرلز، دانش‌آموزان پایه چهارم شرکت می‌کنند. نهادهای مدنی فعال در حوزه آموزش هم شواهد میدانی زیادی از وضعیت ضعیف آموزش در این حوزه دارند. در آزمون‌های تیمز هم وضعیت‌مان بهتر نیست. در آزمون سال ۲۰۱۹، در بخش ریاضی پایه چهارم و هشتم حدود ۳۲ درصد دانش‌آموزان ایران نمره کمتر از ۴۰۰ کسب کرده‌اند. در علوم هم تقریبا همین وضعیت بوده است. وضعیت ساعات آموزشی این درس‌ها نیز با میانگین کشورهای شرکت‌کننده در آزمون فاصله زیادی دارد. برای مثال در درس ریاضی چهارم به‌طور متوسط نزدیک به ۱۶۰ ساعت در سال تحصیلی اختصاص می‌دهند، درحالی‌که در ایران این عدد کمتر از ۱۱۰ ساعت است. در واقع بحث کیفیت مساله‌ای جدی شده است .

وی تاکید کرد: از طرف دیگردر همین نظام آموزشی ما مدارسی داریم که کیفیت‌های بسیار بالایی دارند. در بخش دولتی مدارس نمونه، مدارس تیزهوشان یا برخی از مدارس غیرانتفاعی و خاص مذهبی کیفیت بالایی دارند؛ اما الزاما خود این مدارس نیستند که آموزش باکیفیت‌تری می‌دهند؛ بلکه با یک سازوکارهایی دانش‌آموزان باکیفیت طبقات بالاتر را از مدارس عمومی جذب می‌کنند. از طرفی مدارس عادی و دولتی با ضعف جدی مواجه هستند،؛ یعنی در آنجا نه بودجه کافی وجود دارد، نه معلم و نه ساعات مناسب آموزشی.

مدرس حوزه برنامه‌ریزی و رفاه اجتماعی با انتقاد از طبقاتی شدن آموزش در کشور گفت:در نظام طبقاتی، خدمات برای طبقات پایین یا مدارس عادی فقیرانه‌ می‌شود. کیفیت آموزش پایین می‌آید و البته خودش را در ترک تحصیل، بازماندگی از تحصیل، در دستاوردهای آموزش، نتایج کنکور، دانشجویان حاضر در دانشگاه‌ها نشان می‌دهد. دو، سه دهک پردرآمد جامعه عموما دارند از مزایای نظام آموزشی بهره می‌برند، موضوع دیگر مساله حق آموزش است. در حق آموزش گفته می‌شود خانواده‌ها حق انتخاب دارند که انتخاب کنند؛ اما این حق نباید موجب طردکردن و به حاشیه فرستادن دیگری شود. بنا براین مدرسه به‌عنوان یک نهاد عمومی و اجتماعی نباید تبدیل به یک مرکز و سازوکاری برای بازتولید مناسبات طبقاتی شود. ما به تمام معنا آموزش را به کالا تبدیل کردیم، شاید طنز باشد، ما یک زمانی در دانشگاه‌ها یا در کارهای پژوهشی باید اثبات می‌کردیم که آموزش در ایران کالایی شده، از آن طرف مقامات آموزش و پرورش این موضوع را نمی‌پذیرفتند؛ اما الان خود مقامات عالی آموزش و پرورش صراحتا با مقایسه مدرسه با پمپ بنزین یا رستوران اظهار می‌کنند که هرکس پول بیشتری بدهد، طبیعی است که از مدرسه و امکانات آموزشی باکیفیت‌تری برخوردار باشد؛ یعنی قبح قضیه ریخته است و مساله را عادی و موجه و طبیعی جلوه می‌دهند. عادی جلوه‌دادن این مساله از جانب مسئولان وزارت آموزش و پرورش فاجعه‌بار است. وزارتخانه‌ای که باید مانع از کالایی‌شدن آموزش شود، به نهادی تبدیل شده که همه سیاست‌هایش در راستای کالایی‌کردن آموزش است .

وی افزود: ببینید، زمانی که مدرسه محل حضور طبقات مختلف اجتماعی باشد، این امکان برای افراد مهیا می‌شود که تصویر واقعی‌تری از جامعه داشته باشند، جامعه را درست‌تر بفهمند و تجربه کنند. هم‌چنین پیوندهای ارتقادهنده‌ای بین دانش‌آموزان از طبقات مختلف شکل می‌گیرد و ما در نسل خودمان این تجربه را داریم، در دوره‌ای که مدارس خصوصی آن‌قدر گسترده نشده بودند و در مدارس عادی تنوعی از طبقات مختلف دانش‌آموزان با پایگاه اجتماعی و اقتصادی متفاوت بودند، پیوندهایی که بین دانش‌آموزان شکل می‌گرفت تا مدت‌ها ادامه پیدا می‌کرد. این یک مساله مهمی بود، از طرف دیگر چون طبقات متوسط و طبقات بالای جامعه معمولا گروه‌های صدادارتری هستند و به دلیل موقعیت‌هایشان توان چانه‌زنی بالاتری هم دارند، این چانه‌زنی می‌تواند به نفع همه طبقات جامعه شود. وقتی این دانش‌آموزان را منفک می‌کنید، عملا کاری می‌کنید تا طبقاتی که امکان دسترسی به مدارس خصوصی را ندارند، صدایشان در چانه‌زنی‌ها محدود شود. روایت‌های متفاوتی وجود دارد که به وفور در مطبوعات منتشر می‌شود، خانواده‌ها روایت‌هایی از برخورد مدیران مدارس می‌کنند که از آنها می‌پرسند چقدر پول دارند و اگر ندارند باید در جای دیگری ثبت‌نام کنند، یا اینکه اگر آموزش باکیفیت می‌خواهند، باید در مدارس خصوصی ثبت‌نام کنند. به عبارتی فرض این است که اگر شما فرزندتان را در مدرسه‌ای عادی ثبت‌نام کردید، نباید انتظار بیشتری داشته باشید. این‌هم یک خطایی است که خصوصی‌سازی‌ها به آن دامن زدند. اصلا کالایی‌شدن در همین‌جا اتفاق می‌افتد، اساسا هرنوعی از کالایی‌شدن آموزش در تمامی کشورها به طبقاتی‌شدن و حتی در برخی از جاها به نژادی‌تر‌شدن مدارس کمک کرده است.

‌مدارس کوپنی چه پیامدهایی دارند؟

‌مدرس حوزه برنامه‌ریزی و رفاه اجتماعی خاطرنشان کرد: براساس گزارشی که مرکز پژوهش‌های مجلس دو، سه سال قبل منتشر کرد، ما ۲۳عنوان متفاوت مدرسه در ایران داریم. بخش عمده‌ای از این ۲۳ نوع مدرسه هم دولتی هستند. مثل مدارس شاهد، عشایری، قرآنی، غیرانتفاعی، تیزهوشان، نمونه مردمی و مدارس از راه دور. در گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس گفته شد‌ مهم‌ترین چیزی که این مدارس را از هم متمایز می‌کند، میزان شهریه‌ای است که دریافت می‌کنند. در تابستان اخیر همایشی درباره عدالت آموزشی برگزار شد، یکی از وزرای پیشین آموزش و پرورش نکته قابل‌اعتنایی را گفت که کمتر به آن توجه شد. ایشان البته از منظر نقد می‌گفتند که ما در ایران شش، هفت نوع مدرسه داریم، منتهی مهم‌ترین دلیل این تنوع دادن‌ به مدرسه‌ها ایجاد جاذبه برای خانواده‌ها بوده که بتوان از آنها راحت‌تر پول گرفت. ایشان در تأیید این گزاره مثال جالبی هم زدند و گفتند در یکی از مدارس تیزهوشان تهران نزدیک به ۳۰درصد دانش‌آموزان مقطع ششم ابتدایی منطقه در مدرسه تیزهوشان ثبت‌نام شده‌اند؛ در‌حالی‌که استاندارد جهانی سه درصد است و این میزان ثبت‌نام صرفا با هدف دریافت شهریه انجام شده است. چرا؟ چون بنا فقط پول است. در‌واقع اسم مدرسه را تیزهوشان می‌گذارند و برای خانواده هم جذاب می‌شود که فرزندش را در مدرسه نمونه یا تیزهوشان یا مدرسه هیئت امنایی و.. ثبت‌نام کند. به عبارتی آموزش به یک کالای تبدیل شده و گویا خانواده‌ها می‌خواهند از این طریق بخشی از پایگاه خانوادگی خودشان را بازنمایی کنند. درحالی‌که اگر شما به عقب برگردید، مثلا در اوایل دهه ۷۰‌، دانش‌آموزانی که غیرانتفاعی می‌رفتند، این موضوع را پنهان می‌کردند. چون گفته می‌شد‌ کسانی که توانایی کافی برای تحصیل در مدارس دولتی را ندارند، به غیرانتفاعی می‌روند. معروف بود که این دانش‌آموزان با پول دیپلم می‌گیرند‌ اما ثبت‌نام در مدارس برند امروز تبدیل به یک ارزش اجتماعی برای خانواده‌ها شده است. این همان بازتولید مناسبات طبقاتی است و گونه‌های مختلفی دارد، شما مثال مدارس لاکچری را می‌زنید‌ اما ما افراد زیادی را داریم که تلاش می‌کنند‌ فرزندان خودشان را در مدارس سفارتخانه‌های خارجی ثبت‌نام کنند که این یک سطح بالاتری از دستیابی به موقعیتی‌شدن این کالا است. یعنی آموزش یک کالای موقعیتی برای برخی از گروه‌های طبقاتی شده است. هرچقدر هم به سال‌های پایان دبیرستان و کنکور نزدیک می‌شویم، این موضوع تشدید می‌شود. مدارسی که پانسیون‌های اختصاصی یا دوره‌های خاصی را با هزینه‌های سنگین برگزار می‌کنند.

وی با تاکید بر این که متأسفانه در آموزش و پرورش تعارض منافع بسیاری بر اثر گسترش مدارس خصوصی وجود دارد، مدارس خصوصی اولیه عموما توسط سیاست‌گذاران نظام آموزشی (از جناح‌های مختلف سیاسی) ایجاد شده‌اند، افزود: به‌صراحت هم می‌گویند که ما خودمان را متمایز و جدا می‌کنیم؛ یعنی یک محدوده‌ای ایجاد کردیم که گروه‌های وابسته به قدرت سیاسی و طبقات بالا می‌توانند، خودشان را از بقیه در این مدارس جدا کنند. این در حالی است که هم‌اکنون تمرکز نظام آموزشی دنیا روی پیش‌دبستانی و دانش‌آموزان تا ۹سال است. می‌گویند مدرسه در گام اول باید بتواند‌ شهروند ایجاد کند، باید بتواند سوژه مدنی ایجاد کند، در‌واقع نسبت به سه سال دوره دبیرستان بی‌تفاوت نیستند. می‌گویند آن سه سال دبیرستان برای کسانی مهم است که تمایل به ادامه تحصیل در دانشگاه‌ها دارند و نظام آموزشی باید به نحوی جلو بیاید که بتواند تا ۱۵‌سالگی دانش‌آموز را به یک شهروند و سوژه مدنی با مهارت‌های اجتماعی کافی تبدیل کند.‌ هرمی در نظام آموزشی وجود دارد که ۹ سال آن به اضافه یک یا دو سال دوره پیش از مدرسه اهمیت زیادی دارد.

‌‌این استاد دانشگاه در پاسخ به این پرسش که کالایی‌شدن آموزش چه آسیبی به دانش‌آموزان سیستان و بلوچستان، ایلام و خوزستان و جنوب کرمان می‌زند؟هم گفت: اولین آسیب بازماندگی از تحصیل است. بخش عمده‌ای از بازماندگی از تحصیل ما در همین استان‌هایی است که شما نام بردید. یعنی استان‌هایی که با محرومیت مواجه هستند. در واقع دولت در جاهایی که باید ایفای نقش می‌کرده، این کار را نکرده است. وقتی شما این را بازتر می‌کنید، می‌بینید در این بازماندگی از تحصیل دختران و محرومان سهم بالاتری را دارند. همچنین به دلیل شرایط اقتصادی، ما الان با بازماندگی‌های فصلی هم مواجه هستیم، برای مثال در مناطقی از کشور که فصل کشاورزی در پاییز است، ساعات حضور دانش‌آموزان در مدرسه کاهش پیدا می‌کند. برای اینکه دانش‌آموزان می‌خواهند به لحاظ درآمدی کمکی به خانواده‌ کنند. این مساله‌ای است که ما قبلا آن را نداشتیم. شواهد زیادی است که دانش‌آموزان در مقاطع راهنمایی و دبیرستان که توان کار‌کردن دارند، از مدرسه جدا می‌شوند و ساعات مدرسه را به کار اختصاص می‌دهند. در شهر بزرگی مثل تهران به‌ویژه در جریان کرونا یک موجی ایجاد شد که تمایل به کارکردن در دانش‌آموزان به‌ویژه دانش‌آموزان دختر افزایش پیدا کرد. دانش‌آموزان بیشتر علاقه‌مند به مشاغل آنلاین یا مشاغل خدماتی کم‌دستمزد، بی‌ثبات با ساعت کاری منعطف بودند. با این همه با توجه به شواهدی که وجود دارد، خانواده‌ها در طبقات مختلف می‌خواهند از این نظام آموزشی عبور کنند.

وی اضافه کرد: در بخشی از طبقات جامعه دانش‌آموزان تمایل دارند، در هنرستان‌ها ‌یا کار و دانش‌ها درس بخوانند. چون نسل جدید تمایل دارد زودتر وارد بازار کار شود، استقلال مالی داشته باشد. در سوی دیگر ما به‌شدت با محدودیت مواجه هستیم. بخش قابل‌اعتنایی از کسانی که در دبیرستان درس می‌خوانند، می‌گویند ما رفتیم تا در هنرستان منطقه ثبت‌نام کنیم‌ اما به ما گفتند ظرفیت پر است و باید به دبیرستان بروید. یا هنرستان‌ها استانداردهای لازم را ندارند. درس‌خواندن در هنرستان‌ها هم پرهزینه است و برای خانواده‌ها به‌ویژه طبقات متوسط رو به پایین و کم‌درآمد گران تمام می‌شود. چون شما به وسایل و اقلام مصرفی نیاز دارید که مدرسه آن را برای شما تهیه نمی‌کند. به همین خاطر هزینه تحصیل برای طبقات متوسط رو به پایین و پایین زیاد می‌شود. به همین خاطر بخشی از دانش‌آموزان به سمت رشته‌های دبیرستانی می‌روند. این هم یک مساله مهمی است که در بحث آموزش اهمیت پیدا می‌کند. نکته دیگر مساله پیش‌دبستانی‌هاست، در کشورهایی که سن رسمی آموزش را پایین آوردند دو هدف دنبال می‌شد. یکی ایجاد فراغت برای زنان و اینکه مادری موجب کناررفتن آنها از مناسبات و سازوکارهای رسمی اجتماعی نشود و دیگری اینکه مطالعات مختلف نشان می‌داد کودکانی که دوره آموزشی پیش از مدرسه را گذرانده باشند، سطح یادگیری بالاتری دارند. به همین دلیل در اکثر کشورهای اروپایی امروزه دوره پیش‌دبستانی و حتی مهد کودک رایگان است. در حالی که در ایران آموزش پیش‌دبستانی هنوز اجباری و رایگان نیست هرچند در سال‌های اخیر به ویژه در مناطق دوزبانه پوشش دوره پیش‌دبستانی افزایش یافته که اتفاق مثبتی است. اما باید دوره پیش‌دبستانی اجباری و رایگان شود.