۱۴۰۲ تیر ۲۰, سه‌شنبه

 ارابه که به هندی گاری گویند و بمعنی رته و بهل نیز باشد. (آنندراج ) (غیاث ). کالسکه . دوچرخه . بارکش . عرابه . عراده . عَجَلَه . (منتهی الارب ) : ملک را گردونی بود که آن را به چهل گاو کشیدندی ، ملک بفرمود تا بر آن گردون شمشیرها و کاردها و درفشها دربستند و او را [ جرجیس را ] در زمین به میخ بدوختند و آن گردون بیاوردند و گاوان در آن بستند و به جرجیس راندند. (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ). پس برفتند و پنجاه گردون بساختند و ببردند با گاوان قوی هیکل و محکم و قوی چنگالیان بدان استخوانی از پهلویان عوج اندربستند و بکشیدند و دربغداد آوردند و جسر کردند. (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ).

وآنکه گردون را به دیوان برنهاد و کار بست
وآن کجا بودش خجسته مُهر آهرمن گراه .

دقیقی .