حفاظت سازه های گلی
پیشگفتار ویراستار مجموعه
حفاظت اشیاء و بناها تاریخچهای طولانی دارد اما ظهور قطعی حفاظت به عنوان یك حرفه را میتوان پس از بنیانگذاری موسسه بین المللی حفاظت اشیاء موزهای (IIC) در سال 1950 (بعدها دو واژه آخر این عنوان به آثار تاریخی و هنری تبدیل شد) و كمی بعد انتشار مجله موسسه تحت عنوان Studies in Conservation در سال 1952 دانست. نقش حفاظت گر به عنوان نقشی متمایز از دانشمندان و مرمت كاران طی سالهای دهه 1930 شروع به ظاهر شدن كرده بود و كانون آن موزه هنر فاگ آرت دانشگاه هاروارد بود كه به عنوان پیش درآمد مجله علمی تخصصی Studien in Conservation ، مجله Technical Studies in the Field of Fine Arts را منتشر میكرد(42-1932).
یونسكو از طریق اداره میراث فرهنگی خود و انتشارات آن همواره در امر حفاظت نقشی مثبت ایفا كرده بود و تأسیس (1CCROM)International Center for the Study of the Preservation and the Restoration of Cultural Property زیر نظر یونسكو در رم، پیشرفتی بیشتر محسوب میشد. این مركز در سال 1959 با هدف ارائه مشاوره در مورد مسائل حفاظتی در سطح بین المللی، هماهنگ سازی فعالان حفاظت و تعیین استانداردهای دورههای آموزشی تاسیس شد.
یك شاهد عمده پیشرفت حرفهای، تغییر شكل دو كمیته شورای بین المللی موزهها، (ICOM) در سال 1966 در نیویورک بود: ادغام كمیته مسئول در مراقبت از نقاشیها(تاَسیس، 1949) و كمیتهای دیگر كه عمدتاً نقشی علمی داشت (تاَسیس میانه دهه 1950) به كمیته حفاظت ایكوم.
در پی دومین کنگره بین المللی آرشیتكتها در ونیز در سال 1964 كه طی آن منشور ونیز رسماً اعلام شد، در سال 1965 شورای بین المللی آثار و محلهای تاریخی (ICOMOS) تاسیس شد تا به مسائل باستانی، معماری و تهیه نقشه شهر سازی، ثبت آثار و محلهای تاریخی و نظارت بر قوانین زیربط پردازد. از اوایل دهه 1960 به بعد كنگرههای بینالمللی كه توسط IIC، ICCROM,ICOMOS,ICOM برگزار شد( و انتشارات آنها) نه تنها موجب پیشرفت موضوع حفاظت در تخصصهای گوناگون شد بلكه در عین حال همبستگی حفاظت گران با موضوع كارشان به عنوان یك حرفه میان رشتهای را موكد ساخت.
(CONSERVATION)استفاده از واژه حفاظت در عنوان این مجموعه انتشارات به كل موضوع مراقبت و درمان مصنوعات ارزشمند اعم از منقول و غیر منقول اشاره دارد هر چند در این رشته علمی حفاظت معنایی متفاوت از مرمت دارد. حفاظت با این معنای تخصصی دو جنبه دارد. اولاً مدیریت وضعیت محیط به منظور به حداقل رساندن خرابی دست ساختهها و مواد؛ ثانیاً درمان آنها به منظور متوقف كردن خرابی و در صورت امكان تثبیت آثار در برابر خرابی بیشتر مرمت. ادامه فرایند دوم است و در مواقعی صورت میگیرد كه درمانهای حفاظتی ناكافی دانسته میشود تا بدان پایه كه شیء آنقدر تقویت میشود كه شرایط نمایش را پیدا كند بدون اینكه هویت آن مخدوش شود.
توجه: جز در موارد استثنایی كلیه این قبیل واژه ها علامت ستاره می گیرد. بعداً در مقدمه ترجمه توضیح خواهیم داد كه واژه های ستاره دار در اصطلاح نامه دوزبانه آخر كتاب درج شده است.
اغلب در عرصه حفاظت بروز تعارضهایی میان ارزشها بر مبنای زیباحسیك، تاریخی یا فنی غیر قابل اجتناب است. در موضوعی كه هنوز در حال توسعه است بروز مواضع و روشهای رقیب ناگزیر است و اغلب علت اصلی این اختلالات كمبود دانش فنی است.همین امر یكی از عمدهترین علتهای وجودی این سلسله انتشارات است. در بیشتر این مباحث اصول اخلاقی موضوع بحثهای فراوان میشود ولی كلیات نمیتواند به عنوان مثال بناها، مبلمان، نقاشیهای رنگ روغن و اشیاء چوبی اشباع شده از آب را به آسانی پوشش دهد.
یك اصل تغییر ناپذیر كه همواره در همه جا پذیرفته بوده این است كه درمان باید به نحوی مكفی مستند گردد. همچنین در این مورد توافق عمومی موجود دارد كه باید از جعل هویت اعم از ساختاری یا تزئینی اجتناب كرد، افزون براین سه اصل دیگر وجود دارد كه جز در موارد مخالفتهای ملغی كننده در مورد پیروی از آنها توافق عام وجود دارد.
اولین اصل برگشت پذیری اقدامات است و تصریح می كند معمولاً باید درمان به گونهای باشد كه بتوان در صورت تمایل حتی پس از گذشت زمانی طولانی، دست ساخته را به وضعیت قبل از درمان باز گرداند. بعضی مواقع اجرای این اصل غیر ممكن است مثلاً در مواردی كه بقای دست ساخته منوط به انجام درمان برگشت ناپذیر باشد. اصل دوم كه ذاتی كل مبحث است اینكه تا سرحد امكان بخشهای خراب شده یك مصنوع به جا بماند و تعویض نشود اصل سوم این است كه نتایج پیر شدن مصالح اولیه(به عنوان مثال تشكیل زنگار) معمولاً نباید پاك شود یا آنرا پنهان نمایند. این اصل شامل یك تبصره ثانوی است مشعر بر اینكه نباید موادی را كه بعداً روی اشیاء انباشته میگردند زیر پوشش دروغین زنگار حفظ كرد.
مولفان كتابهای این سلسله انتشارات به طرح نظریات خود در این مباحث پرداخته و هر جا لازم باشد به انواع مطالب مرتبط با موضوع اشاره خواهند كرد. آنان تفاوت رویكرد در برخورد با دست ساختههایی را كه اساساً اهمیت هنری دارند با آنهایی كه اهمیت آنها عمدتاً تاریخی ، باستان شناسانه یا علمی است، مد نظر خواهند داشت.
كتابهای مجموعه از طریق ارائه منظم و متوازن مطالب نظری و عملی با یكدیگر مرتبطند و هر جا كه لازم بوده مقایسهای عینی از روشها و رویکردهای متفاوت صورت گرفته است، همچنین توازنی میان هنرهای زیبا(و تزیینی) و معماری و باستان شناسی حفظ شده است: در مواردی كه شاخههای جداگانه موضوع زمینهای مشترك دارند، مثل درمان سنگ و شیشه و در تنظیم محیط موزه از زمان انتشار اولین كتاب تصمیم براین بوده كه تك نگاشت ها و پژوهشهای فنی مرتبط نیز در این سلسله انتشارات گنجانده شود. به منظور نشان دادن این گسترش دامنه، نام سلسله انتشارات را تغییر داده به صورت سلسله انتشارات باترورث- هاینه من در حفاظت و موزه شناسی در آوردهاند.
هر چند كتابهای این مجموعه از لحاظ جزییات ساختار و پرداخت (متناسب با نیازهای خاصی موضوع) بنا به ضرورت با یكدیگر تفاوت دارند، همه مجلّدات از استانداردی كلی و واحد پیروی میكنند كه عبارت است از استاندارد دورههای آموزشی، موسسه باستانشناسی دانشگاه لندن، موزه ویکتوریا و آلبرت، مركز حفاظت دانشگاه نیویورک، موسسه پژوهشهای عالی معماری در یورك و ایكروم.
مولفان از میان خبرگان مسلم هر رشته انتخاب شدهاند اما به علت گستردگی حیطههای دانش و فن كه در كتابهای این مجموعه، حتی كتابهای تخصصی، گنجانده شده، در بسیاری موارد تالیف كتاب به شكل مشترك ضرورت یافته است.
با وجود آی آی سی، ایكوم، ایکوموس و ایكروم اصول و كار حفاظت به اندازه خود مسائل جنبه بین المللی یافته است. همكاری ویراستاران مشاور كمكی است به تضمین این معنا روشهایی كه در كتابهای این سلسله انتشارات بحث شده در سرتاسر جهان قابل استفاده تواند بود.
پیشگفتار:
هدف كتاب حاضر ارائه مطالبی جهت درك بنیادی فرایند تعمیر و در مواقع لزوم اعاده وضعیت ساختمانهای گلی است. مسایل فنی پژوهش از دیدگاه فردی غیر دانشمند كه نیاز به فهم این رشته دارد مطرح شده است.
اهمیت این موضوع به ندرت تصریح شده است اما از آنجا كه كثیری از مردم اكناف جهان در بناهای گلی زیستهاند ؛ بناهائی گلی ساخته و به آذین و بهره گیری از آن پرداختهاند و بدان علت كه فرهنگهای آنها وسیعاً گرد و داخل این گونه ساختمانها بالیده است، بخش بزرگی از محیط زیست بشر با انواع گل و بناهای گلی شكل گرفته است. حفاظت بناهای گلی صرفاً حفظ یك جنبه از معماری بومی كه مورد غفلت قرار گرفته نیست بلكه با جان و روح جوامعی زنده و آفرینشهای هنری آنها پیوندی تنگاتنگ دارد.
ساختمانهای گلی، یك حیطه مطالعاتی نسبتاً جدید است و به همین علت پژوهش در مرمت و حفاظت آنها در مراحل اولیه قرار دارد و منابع محدودی در این زمینه وجود دارد. هدف از انتشار كتاب حاضر این است كه این كمبود دست كم تا حدودی رفع شود.
سپاسگزاری
مولف از كمكهای افراد زیر قدردانی مینماید: استاد دكتر محمد مكلیه، رابرت دماوس، دكتر ظاهر عتمار، جی ال میكاود، جی آر هریسون، ریچارد هیوز، بنیاد گتی، كارمیان شنتون، یانگ لینگ، ویلیام فیسی، ری دیفهولتس، لازار سوماروف، پاول براون، ربكا وارن، جوآن شیه.
مقدمه
در اولین كتاب از این سلسه انتشارات راجع به حفاظت بناها، سر برنارد فاملین مینویسد:
« میتوان گفت مجموعهای پیچیده از افكار و فرهنگها یك بنای تاریخی را در بر گرفته و در آن منعکس گردیده است.»
این اندیشه، در قلب حفاظت بنا قرار دارد. هدف حفاظت گر باید احیاء بافت و تحكیم آن برای استفاده های آتی در زمینه دركی همسازانه از گذشته آن باشد.
بناهای گلی بیش و پیش از هر مصالح دیگر به افراد انسان پناه دادهاند و به همین اندازه از میان رفتهاند. دیوارهای غول آسای شهرهای باستانی میتواند تبدیل به چالههایی در همان اراضی شده باشند كه از آن سر برآورده بودند و چیزی جز خطهای مواج روی تپهها از باروی دژهای پیش از تاریخ باقی نمانده باشد. خانههای انسانهای بی شمار ناپدید و با خاك یكسان شده، درست به همان صورت كه چیزی از جسم خود آنها باقی نمانده است و تنها مطالعات طاقت فرساست كه نشان میدهد زمانی بوده اند. گل چیزی نیست كه مثل مواد دیگر چون سنگ و آجر و غیره صرفاً بخشی از مصالح مورد استفاده در ساخت بناها باشد بلكه، یك سوم افراد بشر 5/1 میلیارد تن- در خانههای گلی زندگی میكنند و شهرهای كامل با گل ساخته شدهاند. فرمهای حاصل از دیگر انواع بناها متمایزند و حفاظت اینگونه بناها نظر به كثرت و نیز بی دوامی بناهای گلی اهمیت مییابد.
بنای كامل چیزی است به مراتب فراتر از دیوارهای گلی، الوار و اندود ها: بیانیهای است از سوی سازندگان بنا و نیز راجع به آنها، درباره زمان ساخت و نیز فراز و نشیبهای كه زنگار گذر زمان و داغ رویدادها را بر آن نشاندهاند؛ و از آن تكامل اجتماعی سخن میگوید كه انطباق ها و تغییرات صورت گرفته در بنا گویای آن است. سر برنارد در درخواست خود در زمینه مطالعه دقیق هویت و نیز خصوصیات بنا تاكید میكند حفاظتگر موظف است قبل از عهده دار شدن اعمالی كه بر كارآیی و کیفیت بنا و پیرامون آن تاثیر میگذارد عمیقاً بنارا درك كند. باید درك كامل مصالح و بنا و نیز خصوصیات حجمی كه جملگی آنها قابل ثبت است و میباید ثبت شود، راهنمای حفاظتگر باشد. افزون بر این لازم است حفاظت گر نسبت به کیفیت سطوح و شواهد استفاده از آن كه معمولاً ملموس نیست و نیز شواهد مربوط به سکونت حساس باشد. حفاظتگران باید از این شواهد كه خرابی آن میتواند نتیجه ناگریز مرمت باشد مطلع باشند و گذشته از این از شأن بنا ، خاستگاه آن، دلائل انجام تغییرات در آن و نقشی كه در آینده ایفاء خواهد كرد مطلع باشند. حساسیت نسبت به این گونه مسائل چیز تازهای نیست هر چند مواضع نسبت به آنها تغییر میكند. اوضاع و احوال موجب افزایش درك بشر شدهاند: ابزارهای تحلیلی كه در اختیار حفاظتگر قرار دارد فزونتر و دقیقتر شدهاند.
تفاوتی بنیادی میان استفاده از مصالحی چون آجر و سنگ و جز آنها در بنا و بناهای گلی وجود دارد. به خصوص از لحاظ دوام سطح با یكدیگر تفاوت دارند: سنگ و آجر آفتاب سوخته میشود و گل فرسوده و زایل میگردد. به همین علت انتظاراتی كه از حفاظتگر میرود تفاوت میكند. هنر حفاظت مستلزم خبرویت گسترده- در ماهیت و مواد ساختمان یا موضوع، اطلاع از جایگاه آن در تاریخ، ارزیابی فرم و کارکرد و در مورد بناها و مهارت در رهبری كار گروهی است. در سرتاسر این فرایند ذهن باید كاملاً باز بوده و گذشته و آینده بنا به یك اندازه فهمیده شود.
بناهای قدیمی خصلتاً حجیماند. با این همه به ناگزیر در برابر نیروهای مخربی سر تسلیم فرود میآورند كه یكی از ویرانگرترینهای آن، خود بشر است. در این بعد اجتماعی حفاظتگر احتمالاً قدرت چندانی ندارد- و در بهترین حالت مشاور و تسهیل كنندهای است كه به استفاده از ابزارهایی چون: قانون، تامین اعتبار و تضمین استفاده موثر از آن میپردازد.
حفاظت به چندین مقصود خدمت میكند. در زمینه اجتماعی بافت گذشته به همان شیوه بنیادی كه چشم انداز معنیدار است، پر معناست. ملتی كه از امتیاز زیست بوم دیرین خود محروم گردد فاقد شاهدی ملموس از پیشینه خویش است. احساس گم گشتگی میتواند به بی ثباتی و احساس حسرت به خاطر اطمینان خاطر منجر شود. اشكال متمایز دهكدههای گلی واقع در جنوب صحرای آفریقا مدارك خاستگاههای ساکنان را در اختیارشان میگذارد، درست به همان شكل كه دیوارهای آجری آفتاب سوخته شهر هانسه تیك كه ساكنان آن ریشههای عمیق زندگی مبتنی بر داد و ستد خود را در آن مییابند. هیچ حفاظتگری نباید از تصدیق این معنا احساس شرم كند كه یكی از اهداف بنیادی حفاظت اعاده بافتی است كه نیازهای عمیق روانی میراث داران اثر و میراث گذاران آن برای آیندگان را تامین میكند.
یكی از اهداف مرتبط با حفاظت پاس داشت یك فرهنگ است. در حالیكه هدف اجتماعی ارائه تداوم در گذشته تاریخی است، هدف فرهنگی عبارت است از حفظ آن دستاوردهای هنری كه بناها، شهر یا چشم انداز به نمایش میگذارند. تلاش فكری صرف شده در ایجاد آثار معماری تنها از طریق خود معماری قابل نمایش است گرچه ممكن است سطح دست آورد فرهنگی ممتاز نباشد ولی احتمالاً اهمیت دارد. در روستاهای واحههای شمال عربستان، اشكال و طرحهای مكرری كه افراد قبائل به مصنوعات چوبی و گلی كه بناهای آنها را پوشش میدهد دادهاند، كیفیتی دارد كه آنها را از نظر زمان و مكان منحصر بفرد میسازد. و از این لحاظ هم سنگ سفالینههایی هستند كه در بناهای ایتالیای دوره رنسانس به معرض نمایش گذارده شدهاند.
فرهنگ در دست ساختهها پاس داشته میشود و خصوصیات خالق تمدنها همان اندازه در معماری مورد ارزیابی قرار میگیرد كه در ادبیات و موسیقی به جا مانده از آنها.ممكن است جوامع از میان بروند ولی دست ساختههای فرهنگی به جا میمانند تا دسترسی فكری به خالقان آن را امكان پذیر سازند. ممكن است هیچ استمرار مستقیمی میان احیاء كنندگان بنا و سازندگان اولیه وجود نداشته باشد و بعضی مواقع ممكن است صرفاً ارتباطی ثانویه میان آنها برقرار باشد اما شاید صرفاً به همین دلیل احیاء بناها اهمیتی فزونتر پیدا كند.
این استدلالها كه در اثبات هدف مرمت به عمل آمد همه تاریخی است ولی باید برهانی دیگر یعنی استدلال علمی در توجیه ضرورت احیاء بناهای گلی را به آن اضافه كرد. هر بافت تاریخی شاهدی است بر اوضاع و احوال و فنون مورد استفاده در عصر ساخت آن. اوضاع و احوال حاكم بر ساخت، نوع مصالح موجود و استفاده از فنون موروثی یا ابداعی را تعیین میكرد و همین مهمترین شواهد سیر حركت تمدنها ست و هدف حفاظتگر باید حافظ همین شواهد باشد. اما دست ساختهها در عین حال حاوی اطلاعات علمی نیز هستند. قطعات مواد آلی تاریخگذاری از طریق تعیین میزان زوال اتمها با استفاده از روش كربن 14 را امكان پذیر میسازد. دیگر فنون تحلیل عبارتند از گرماتابی، تحلیل ابسیدین و فن در حال ظهور تاریخ گذاری فوری با استفاده از كوارتس كه از اثرات مدفون بودن بلند مدت اشیاء برای ارائه روشهای دیگر تاریخگذاری از طریق نمونه برداری عمل میكند. روشهای دیگری نیز شناخته شده ولی كمتر مورد استفاده قرار میگیرد مثل اندازهگیری مقدار رسوخ نمک. روشهای دیگری هم هست كه یا هنوز كشف نشده یا نیاز به تكمیل دارد. تحلیل ذرات خاك و رسوب ذرات معلق در هوا مثل گرده ها میتواند شواهدی در مورد شرایط حاكم بر ساخت بنا و تاریخ آن در اختیار گذارد. این روشها به علاوه دیگر روشهای تحلیل علمی، اطلاعاتی راجع به خاستگاه های مواد و پراکندگی سرچشمههای مواد در اختیار میگذارد كه در آینده بلند مدت حفاظت، به دانش ما از گذشته میافزاید. باید از فقدان یا نابودی این گونه شواهد اجتناب كرد، به ویژه با توجه به فنون تحلیل كه بعدها ابداع خواهد شد و احتمالاً حتی موجب استخراج اطلاعات از مصنوعاتی خواهد شد كه امروزه بی اهمیت به نظر میرسند.
حفاظت میتواند به یك هدف دیگر كمك كند كه بعضاً آنرا توجیه ضرورت حفاظت تلقی می كنند؛ این هدف عبارت است از استفاده اقتصادی از بناها همانطور كه بسیاری از سازندگان دورانهای گذشته دریافتهاند تغییر كاربری بنا میتواند از ساخت مجدد آن ارزانتر تمام شود.
اغلب تغییر کاربری بناهای تاریخی برای مقاصد جدید و افزایش سودمندی آنها توجیه اقتصادی برای حفاظت را در اختیار میگذارد. ساختمانهای گلی و آجری حجیماند و نیروی كار زیادی در ساخت آنها به كار رفته است. زنگاری كه روی آثار بسته میشود و پختگی ناشی از کهنسالی كیفیاتی است كه به مرور ایجاد میشود و شبیه سازی سریع یا باز آفرینی امانت دارانه آنها ممكن نیست. در جاهایی كه جامعه امكان استفاده از بناهایی با این قابلیت را داشته باشد، توجیه اقتصادی قوی برای حفاظت و مرمت استادانه آنها وجود دارد.
ناگفته نماند كه اقتصادی دانستن هدف حفاظت این نگرانی را پیش میآورد كه هر جا نتوان مزیت اقتصادی مرمت را اثبات كرد ممكن است از استدلالی معكوس برای تخریب بنا استفاده شود. و عاقلانهتر این است كه توجیه اقتصادی فرع بر اهداف بنیادی حفاظت چون تداوم تاریخی و احیاء فرهنگی دانسته شود.
گل و خشت، همراه آجر و سنگ كه از لحاظ فشردگی قوی و از نظر كشش ضعیف و ماهیتاً حجیم و عموماً سنگیناند از مصالح متداول در دیوار كشی هستند. این مصالح به معنای عملی، اگر نه شیمیایی، خنثی هستند، با دواماند و با افزایش سن رنگها و ویژگیهای خاصی پیدا میكنند. روشهای تولید و اشكال ساخت انواع بسیار متنوعی از خصایصی تاریخی ایجاد كرده كه ذاتی هر سبك، دوره و محل است. مرمت همسازانه مستلزم استفاده از مصالح و شیوههایی متناسب با بافت اولیه است كه نتایجی قابل قبول از نظر ویژگیهای تاریخی محل یا بنا به دست دهد.
سیاستهای قابل اعمال در حفاظت به میزان فوریت، ماهیت ضعف بنا، نوع خطر و استفاده مورد نظر از بنا بستگی دارد اما در تصمیمگیری راجع به مسیر اقدام تعدادی اصول مسلط صادق است. مهمترین آنها اصل كمتر توام با اصل برگشتپذیری است. كمال مطلوب این است كه تا حد امكان بافت تاریخی مداخله شود و اینكه بتوان از هرگونه مداخله دست نشست و بافت را به همان صورت اولیه باقی گذارد.
همیشه باید حفاظت با انسجام صورت گیرد- تصمیمگیری در این مورد كه مصالحی متناسب با مقصود به شیوهای مناسب به كار گرفته میشود. اصل دیگری كه باید همراه اصل قبل رعایت شود.همسازی است، یعنی اطمینان از اینكه كار جدید با كار قدیم همسازی دارد. ماهیت و ویژگی بنا را كار اولیه تعیین میكند و هرگونه مداخله می بایست با کیفیت مسلط بنای اصلی سازگار باشد. صداقت حکم میكند كه تمام كارهایی كه انجام میشود همانی باشد كه ادعای آنرا دارد و قابلیت تاریخگذاری این امكان را فراهم میآورد كه هنگام تحلیل بتوان سن و ماهیت هرگونه دخالت در بنا را اثبات كرد. اصل دیگری كه میتوان تعریف كرد. مكان است و برای تاكید بر رابطه بنا با محل آن به كار میرود. چنین استدلال میشود كه بنا جزئی جدا نشدنی از مكان است كه برای محل خود آفریده شده و از طریق استفادهای كه از آن میشودبا محل خود ممزوج شده است، در مورد بناهای قابل انتقال این مفهوم مكان شامل جنبهای مهم از رابطه تام بنا با محیط پیرامون آن میشود، هر چند استثناهایی بر این قاعده وجود دارد.
هدف اصول فوق صداقت در بیان زمان و ماهیت مرمت، همسازی در حصول اطمینان از اینكه مرمت توی چشم نمیزند، انسجام از نظر تناسب حجم و برگشتپذیری اقدامات حفاظتی است طوریكه حفاظتگران آتی دستشان به علت مرمتهای فعلی بسته نشود. برخی حفاظتگران رویکردی حداقلی به اصول فوق را مورد تاكید قرار داده به نحوی قابل درك استدلال میكنند باید كار حفاظت صرفاً به انجام آنچه به دلایل ساختمانی بیشترین ضرورت را وارد محدود شود و حتی كارهای كه برای مهار روند زوال بنا ضروری است انجام نگیرد. فلسفهای كه میتوان آنرا فرسایش كند شده توصیف كرد. بعضاً این اصول در تعارض با اهداف دیگر قرار میگیرند و به همین دلیل حفاظتگران باید اولویتهای كار خود را تشخیص داده آمادگی به كار بستن اصول فوق را به عنوان معیارهای مسلط داشته باشند.
ممكن است مواردی وجود داشته باشد كه انجام هیچ عملی در آن توجیهپذیر نباشد. به عنوان مثال بنایی كه در زیر خاك به حیات خود ادامه میدهد با روشهای تشخیص از راه دور مثل مغناطیس سنجی (مگنومتری) مورد مطالعه قرار گیرد و دست نخورده باقی بماند اما بیشتر بناها برای بقا نیازمند نوعی تعمیر و مرمتاند.
یك نمونه از این دست ساختمانهای خشتی عهد باستان است كه در معرض حفاریهای باستان شناسی قرار میگیرد. حداقل مداخله عبارت خواهد بود از قرار دادن محتاطانه اثر در برابر نور و هوا، ثبت اطلاعات و دفن مجدد آن با قید احتیاط اما اینکار برای صاحبان اثر، مقامات مایل به بهرهبرداری از محل برای مقاصد جهانگردی جذابیتی ندارد. ممكن است این افراد طالب تثبیت بقایای آثار به منظور دسترسی دائم به آن باشند و همین امر میتواند به نوبه خود باعث وارد كردن تركیبات شیمیایی برگشت ناپذیر و عمل برگشت پذیر ساخت حفاظ روی باشد.
گرچه ممكن است تثبیت بنا یا مواد برگشت ناپذیر از نظر بصری رضایتبخشتر از ساخت حفاظ و بدین لحاظ از نظر همسازی پذیرفتنیتر باشد ولی به خاطر نبود برگشتپذیری كمتر پذیرفتنی است.
یك پیشنهاد قابل قبول میتواند ساخت بدل یا بازسازی بنای اولیه روی بنای مصالح اولیه باشد. هر چقدر هم كه این عمل غیر قابل قبول به نظر آید بر سیاست عدم مداخله ظاهری و وا نهادن ساختار اولیه در معرض عناصر طبیعی و بازدید كنندگان ترجیح دارد است چرا كه این سیاست میتواند به نابودی سریع مصالح اولیه منتهی گردد.
حتی دفن بنا میتواند معایبی وخیم داشته باشد مثل مواقعی كه به عنوان مثال تحت شرایط جدید كه وضعیت سفره آب زیر زمینی را تغییر داده و اجازه نفوذ به ریشه درختان داده شده شیوه زهكشی و رشد گیاهان تغییر میكند، بعضی مواقع نابودی گریز ناپذیر است. به عنوان مثالی از این است، ممكن است لازم شود برای حفظ یك لایه باستان شناسی لایهای دیگر برداشته شود. در مواردی كه فعالیتهای ساختمانی عمده موجب از میان بردن محل باستانی میشود ممكن است راه چاره ترك محل یا انتقال مصالح به محلی جایگزین باشد.طبیعت مداخله به منظور تثبیت یا تحكیم بنای اولیه را اوضاع و احوال و ضروریات حاكم تعیین میكند اما ماهیت مصالح نیز در این میان نقش دارد.
جابجایی بنایی خشتی با دشواری فراوان عملی میگردد و در این كار قطعاً خسارتهای به ماهیت بنا وارد میآید هر چند كه در نهایت بازسازی بصری بنا امكانپذیر باشد. اما بناهایی آجری را میتوان به شكل یك جا یا به صورت قطعات مجزا منتقل و با مهارت سرهم كرد تا آرایش اولیه باز آفرینی شود و حالت فرسایش و هوا زدگی بنای اولیه دقیقاً حفظ گردد. ممكن است در این كار بخشی از ملاط یا تمام آن نو شود اما ضرورت حفظ شواهد تجدید ملاط بیشتر از مواقعی نیست كه بنا در جای خود میماند ولی نیازمند تغییر است.
در فرض گرفتن این مجموعه ساده از رویدادهای ممكن، طیف گستردهای از گزینهها پدیدار میگردد و تعاریفی مهم به وجود میآید كه میتوان آنها را به شرح زیر خلاصه كرد:
خرابی شدن، كنترل شده یا كنترل نشده: هیچ اجبار فلسفی به حفظ دست ساختههای گذشته وجود ندارد. اینكه باید گذاشت كوه به شكل طبیعی و بدون مداخله دچار فرسایش شود امری پذیرفته شده است و با استدلالی مشابه میتوان گفت ممكن است ساختاری خراب شده به جایی برسد كه تنها كمكی كه بتواند به چشمانداز كند، باقی ماندن به همان شكل مخروبه باشد. بعضی مواقع مردم تحریك میشوند به مقابله با فرسایش كوه برخیزند (به ویژه اگر بشر عامل فرسایش بوده باشد)، و به همین شكل ممكن است تمایل به كند یا متوقف كردن فرسایش اثر داشته باشند. یا اینكه ممكن است در اجرای سیاست عدم مداخله یا صرفاً به علت ضرورت اقتصادی اجازه داده شود بنایی به شكل طبیعی خراب شود.
حفاظت: میتوان بنایی ویران شده را با حفاظت درست در برابر فرسایش بیشتر «در زمان تثبیت كرد». ممكن است بنا در حالتی خاص تثبیت شود و شاید توجهی خاص به میزان تخریب بشود. در واقع ممكن است بنارا درون بنایی دیگر كه بر آن احاطه دارد جای داد؛ در وضعیت فعلی كه باستان شناسی شهری روز به روز از بناهای بیشتری در ارتباط با تاریخچه شهر نقاب بر می گیرد، شیوه فوق متداولتر میگردد. با جلوگیری از عوامل موجه هوا زدگی میتوان زوال بنا را متوقف كرد بدون اینکه ترفندهای ویژه تثبیت وارد كار شود اما حتی در مواقعی كه بنا داخل بنایی بزرگتر جای داده نمیشود، استفاده دقیق از ترفندهای حفاظت هسته بنا میتواند آهنگ فرسایش را كند سازد طوریكه پیشرفت آن با تاّنی بسیار صورت گیرد.
مسلماً انجام این كار در بناهای گلی دشوارتر از بناهایی است كه با سنگ و آجر ساخته شدهاند اما فنون پیشرفتهتر كنترل كه متكی بر روشهای شیمیایی و فیزیكی حفاظت است به طرزی فزاینده قادر به حفظ بنا و کاهش سرعت خرابی خواهد بود.
حفظ کاربری: این بهترین و متداولترین وضعیت برای یك بناست، با این پیش فرض كه امكان تداوم کارکرد بنا به شكلی سازگار با استفاده اولیه وجود دارد. در چنین صورتی بنا همچنان به مقصودی مفید كمك میكند و با دقتی خاص حفاظت میشود طوریکه بنا در معرض فشار غیر ضروری، فرسایش یا خرابی قرار نگیرد. ضمن اینکه درآمدی كه از این طریق حاصل میشود تامین هزینههای نگهداری را تضمین میكند. باید پیوسته به تضمین بهترین عملكرد بنا توجه داشت و این امر عموماً به معنای اجرای عملیات نگهداری و تعویض گاه به گاه اجزاء ساختمانی است كه بعضی از آنها بیش از بقیه دوام میآورد.
بنای گلی از زوال پوسته خارجی خود و تجدید مكرر آن در نتیجه این وضعیت لطمه میبیند. بعضی موارد یك پوشش محافظ خارجی، احتمالاً اندود آب آهك حتی در فواصلی كوتاهتر تجدید میشود و گر چه ممكن است استفاده از بنا را تغییر دهد ولی وضعیت آن تثبیت خواهد شد.
نگهداری شامل تعمیر است. تعمیر صرفاً به معنای ترمیم مواد خراب شده براساس تعویض از طریق داخل كردن مواد مشابه و سازگار به منظور ترمیم اجزایی است كه از میان رفته یا در حال زوال است.
دیگر اصطلاحات رایج در حفاظت عبارتند از:
نوسازی یا بازسازی: بهترین تعریف مرتبط با حفاظت بنای گلی كه مستلزم برداشتن بخشهای بزرگی از بافت اولیه و تعویض آنها در مقیاسی گسترده است همان نوسازی است. ممكن است نوسازی شامل برداشتن و اعاده چندین جزء ساختمانی به شكل هم زمان باشد. اغلب مشكلات متعدد است. ممكن است پوسیدگی موجب از بین رفتن الوار شده و همین امر به نوبه خود بر ثبات خشتها تاثیر گذار باشد. نوسازی موجب برداشتن آن بخش از بنا كه دیگر استحكام ندارد و نوسازی آن ، احتمالاً با استفاده از مصالح اولیه میشود.
فقدان بخشی از مصالح اولیه به نوعی بازسازی، منتهی میگردد كه احتمالاً مستلزم واردكردن برخی مصالح جدید در كار است. نه الوار پوسیده و نه گچ تراشیده شده برای استفاده مجدد در نوسازی مناسب نیست هر چند بخشهای گلی را میتوان ترمیم كرد. بعضاً میتوان دیوار نگاره یا موزائیك یك سطح تزئینی را برداشت و پس از بازسازی زیركار، مجدداً سرجای خود گذارد.
احیاء: ممكن است لازم باشد بنا به وضعیت اولیه خود برگردانده شود و بدین منظور تغییر یا برداشتن آثار مداخلات بعدی در بنا ضرورت داشته باشد. این اعمال تنها در صورتی قابل تایید است كه بخشی از سیاست حفاظت كاملاً سنجیده باشد. ممكن است ملاحظات برنامه حاكم بر حفاظت بنا مستلزم انجام اعمالی متضمن تغییرات فیزیكی شدید به نفع برگرداندن یك بنا به وضعیت اولیه آن باشد اما انجام اینگونه اقدامات تنها در حالتی قابل تحمل است كه ارزیابی جامع انجام آنها را موجه ساخته باشد.
نونوار كردن- ممكن است نوسازی یا تغییر گسترده اجزاء ثانویه بنا به منظور انطباق دادن آن با هدفی جدید ضرورت داشته باشد. احتمالاً وارد كردن خدمات جدید، رایجترین نمونه است كه معمولاً همراه با تغییر دکوراسیون و بازسازی صورت میگیرد. مجموعه عظیم خانههای گلی موجود در سطح جهان به معنای وسیع كلمه مجموعه بزرگی از بناهای فاقد وسائل آسایش است: وارد كردن این وسائل آسایش در بناهای مذكور متضمن نو نوارسازی گسترده است. لولههای جدید، مجراهای جدید، كابلها و اتصالات را از طریق كندهكاری داخل بناهای تاریخی تعبیه كرده سپس محلهای كنده شده را ترمیم میكنند یا روكش جدید میكشند.از آنجا كه تبعات زیست محیطی این تغییرات بر بنا تاثیر میگذارد، ممكن است خرابی شدید صورت گیرد مگر اینکه عواقب كار قبلاً پیش بینی شود. نشت آب به درون ساختمانهای گلی میتواند موجب نشست شدید و خرابی بنا شود و خود نو نوار سازی بنا اشكال تازهای از استفاده و بارهای جدید به بنا اضافه خواهد كرد و دستگاههای گرمایش و سرمایش موجب تغییر در رطوبت و دما میشود و تغییرات فیزیکی به وجود میآید كه میتواند بافت كهن را به طرقی تحت فشار قرار دهد كه تنها تجربه و مهارت قادر به پیشبینی و اتخاذ تدابیر احتیاطی در برابر آنها ست.
دوباره سازی: دوبارهسازی بنا از طریق سواركردن مجدد (تجدید ساخت كامل anastylosis سطحی شدید از دخالت است كه تنها در صورتی قابل توجیه است كه بنا شدیداً دچار زوال گشته یا بلایی بزرگ بر آن نائل شده باشد. دوباره سازی هر بنای تاریخی گلی كه در نتیجه زلزله ویران شده، به علت سیل فروریخته یا در بمباران نابود شده موجه است. در حالیکه امكان تعمیر درها، پنجرهها و كفهای چوبی و نصب مجدد آنها وجود دارد مصالح و دیوارهای گلی را تنها میتوان از طریق گلسازی مجدد برای ساخت خشت، آجر یا چینه كشی مورد استفاده قرار داد.
با این وجود بازسازی میتواند از لحاظ تاریخی نیز موجه باشد. در اصل، دوباره سازی یك بنا به شكل اولیه آن و با استفاده از مصالح به جا مانده یا مشابه مصالحی كه در اصل مورد استفاده قرار گرفته بود، میتواند بخشی صحیح از مرمت باشد اما مسئله در اینجاست كه ندرتاً اینکار بدون اضافه كردن مصالح جدیدتر یا فنآوری نوین انجام میشود. ممكن است قرائن بیرونی یا درونی دوباره سازی را توجیه كند. وقتی بنای آسیب دیده بخش مهمی از یك منظره شهری یا خیابانی باشد یا عنصری كانونی از چشم انداز محسوب گردد احتمالاً دوباره سازی بنا برای حفظ بافت تاریخی مستقر بهتر است تا ویران كردن آن. وقتی محتویات یك بافت درونی حفظ شده و میتوان آنها را سر جای خود گذارد دوباره سازی میتواند قابل توجیه باشد چرا كه بهترین روش نمایش آن محتویات در پر معنیترین زمینه ممكن انجام همین كار است.
تغییر محل یا برپا سازی مجدد بنا: میتوان ساختمان را از محل اولیه خود منتقل كرده در جایی دیگر مستقر ساخت. ممكن است این فرآیند مستلزم دوباره سازی یا تجدید ساخت كامل باشد یا در بعضی موارد كل بنا به صورت یك موجودیت دست نخورده منتقل شود. بناهای كلاف كشی شده یا آجری را میتوان به این روش جا بجا كرد در حالیکه جابهجایی بنای گلی بدین صورت بسیار به ندرت صورت میگیرد.
اساس این روش عبارت است از برداشتن كل یا بخشی از یك بنا از بافتی كه درستی سنجی باستان شناسانه آن امكانپذیر است به منظور استقرار آن در ساختاری جدید كه میتواند كاملاً مصنوعی باشد. مثل یك محیط كاملاً جدید در موزه یا در بافتی جدید- مثل مواقعی كه بنایی را از بخشی از شهر به بخش دیگر منتقل میكنند.
جابجایی و استقرار بناهای گلی در محلی جدید تنها در موارد بسیار استثنایی امكانپذیر است هر چند قطعات جگن و اندودهای گلی در صورت بكارگیری مهارت كافی و رعایت دقت قابل حمل و استفاده مجدد است.
تعریف واضح چند اصطلاح دیگر چه برای مقاصد كلی و چه در ارتباط با كتاب حاضر به جا خواهد بود. از آجر و آجر كاری مشخصاً در اشاره به آجر پخته استفاده خواهیم كرد. سنگ كاری در مورد ساختمانهایی كه كار سنگ كاران است، یعنی سنگ چینی به كار میرود حتی اگر مقادیر كمی آجر در آن به كار رفته باشد. بناهای گلی مشتمل خواهد بود بر آنهایی كه از گل خــشـك شده یعنی خشت خام ساخته شده و استفاده از بنای خشت گلی به محلهای جغرافیایی خاص محدود میشود؛ یعنی تمامی قاره آمریکا ، جایی كه این واژه هم به معنای خشت خام است و هم به معنای ماده خامی كه خشت را از آن میسازند.
نگهداری همه بناهای تاریخی مستلزم دقت و مهارت است و گونههای مختلف بناها نیازمند مهارتهای متفاوت و روالهای مقتضی مراقبت و نگهداری است. بناهای گلی و ساختمانهای آجری از چنان قدمت و تداومی برخوردارند كه سنتها و روال های دیرپا در ارتباط با اقلیم، محل و طبیعت مصالح به كار رفته شكل گرفته و این روالها به صورت بخشی تثبیت شده از شیوه زندگی پیكربندی خود بناها شده است. تیرهای بیرون زده و قلوهسنگهای برجسته دیوارها، سقفهائی كه نیاز به اندود كشی مکرر با استفاده از گل دارند بلافاصله به صورت ویژگیهای طراحی در معماری بومی محلهای كه در آن استقرار یافتهاند تشخیص داده میشوند. بسیاری ویژگیهای ظریف دیگر مستقیماً از طریق مدارج اجتماعی به ساختمانها شكل میدهد یا بر ویژگیهای آنها تاثیر میگذارد. هرههای آبریز كه در اقلیم مرطوب از در و پنجره بناهای آجری حفاظت میكند به عنوان ویژگیهای طراحی این گونه بناها متمایز شده و اثبات میكند جزییات نیز میتواند به اندازه خود مصالح وجه تمایز مهمی باشد.
اصطلاحات فوق در كل فنّ حفاظت بنا متداول است و بخصوص به بنایی با استفاده از سنگ ارتباط پیدا میكند. بحثهای اولین گروههای سازمان یافته اندیشوران در قرن نوزدهم عمدتاً بر آثار سنگی بزرگ دوران باستان متمركز بوده. فریاد اعتراض آنان نسبت به نابودی این بناها در نتیجه بی توجهی یا افراط در احیاء آنها بلند شده بود.
نتایج بحثهای آن عصر این بود كه تلاشهای فداكارانه مرمت كاران آثار تاریخی مورد چون و چرا قرار گرفت و گزینههای مراقبت و اعاده كلیه سطوح باستانی و هوا زده به عنوان قطب مقابل مرمت مورد پشتیبانی قرار گرفت. جار اسكین بر مرمت كاران خروشید و آنان را نابود كنندههای بزرگ آثار نامید و در اواخر عمر خود با خشم به مخالفت با تغییرات گسترده، نوسازی و مرمت كلیسای سان ماركو در ونیز پرداخت. در این اثنا كمیته حفاظت از بناهای باستانی در لندن تشكیل شد، ویلیام موریس كه اصلیترین مدافع تشكیل آن بود به طرح اصول مراقبت و حفاظت پرداخت كه به كلی با نوسازی بی جهت سطوح، اصلاح جزییات سبك و زیباسازی بناهای تاریخی مخالفت میكرد.
این نظریات در خط مقدم پژوهش در عرصه حفاظت قرار داشتند و تحولات آنها در بسیاری بیانیههای بعدی انعكاس یافته است. خراب شدن بناهای كهن و علاقه صاحبان اینگونه بناها به نوسازی آنها از زمانی كه این استدلالها كاملاً مورد ارزیابی قرار گرفت ادامه یافته است. در یك انتهای طیف كسانی قرار دارند كه بناهای «قدیمی» را میسازند و آجرهای آنها كه احتمالاً روی پیهای باستانی بنا نهاده شده كاملاً نوست و می تواند مشابه سازی بنای قدیمی باشد؛ در مقابل آنها مدافعان حفظ یكایك بخشهای بافت موجود و اعاده قسمتهای از دست رفته و شواهد از میان رفته كه نمایانگر سرگذشت حوادث و تاثیر گذر زمان بر بناها است قرار میگیرند. بحث انگیزهها و استدلال های این افراد آسان نیست اما انسجام دادن به دیدگاهها با توجه به موازین پذیرفته شده بین المللی و حجم روبه رشد قوانین مرتبط روز به روز اهمیت بیشتری مییابد.
حفاظت بنا نیز همچون پزشكی مستلزم اقدامات پیشگرانه است كه غفلت از آنها بسیار گران تمام میشود. نگهداری دستگاههای پیشرفتهای كه زندگی بشر متكی بدانهاست نسلهای متاخر را با مفهوم های بازرسیهای برنامهریزی شده و تعمیر و نگهداری برنامه ریزی شده و نیز این فكر كه بازرسی تخصصی مناسبترین پاسخ به ضرورت مراقبت مداوم و برنامهریزی شده می باشد خو داده است. اغلب اولین نشانهها بروز مشكل جزیی است و آنچه اهمیت دارد این است كه میان علائم مهم و نشانههایی كه میتواند نادیده گرفته شود فرق گذارده شود.
نشانههای مهم میتواند تغییر سطح آبهای زیر زمینی، یا از میان رفتن محافظ در برابر باد باشد كه گرچه ممكن است كم اهمیت به نظر رسد ولی میتواند موجب خرابی سریع بناهای گلی شود. ممكن است شكم دادگی دیوار گلی چیزی جز كران نمای طبیعی به نظر نیاید در حالیکه میتواند نشانه جابجایی مهم ناشی از تغییر در شكل توزیع بار ساختمان یا از دست رفتن استحکام درونی بنا باشد. ماهیت ترك خوردگی در بنای آجری میتواند ناشی از چگونگی توزیع بار و فشار باشد. جابه جایی یا وارد آمدن فشار برای ناظران آموزش دیده معانی صریحی دارد و آنها را از ماهیت و نقطه اعمال فشار، میزان جابجایی و علت احتمالی آن گاه میكند. رشد گیاهان و پیدایش لكه میتواند نشانه بروز تغییرات در نتیجه تغییر میزان آب موجود باشد. تغییر حالت رنگها میتواند نمایانگر وجود مشكلاتی در لایه زیرین باشد یا تغییر رنگ سطوح بر مشکلات شورشدن خاك دلالت داشته باشد.
دیگر اشكال نگهداری بستگی به ارزیابی ماهیت و میزان هوا زدگی یا فرسایش یا نتایج خرابی دیگر اجزاء متشکله دارد. اغلب تاثیرات مداخلههای قبلی را نادیده میگیرند چون فكر میكنند موثر بوده است. در حالیکه در عمل ناسازگاری میان مصالح یا بخشهایی از بنا ممكن است تا مدتها معلوم نشود. در بسیاری موارد استفاده از مصالح جدید و فنون جدید بکارگیری آنها نیازمند ژرف بینانهترین استفادهها و مراقبت در امر نظارت است. اطلاعات حاصل از تحلیلهای بعدی از عملکرد، مهمترین بخش عملیات نگهداری است. ممكن است لازم شود علاوه بر حفظ این اطلاعات در ارتباط با خود بنا، نسبت به انتشار آن نیز اقدام شود.
بخشی اساسی از مراقبت مداومی كه بناهای تاریخی نیازمند آنند وجود یك برنامه مدیریت است. باید نتایج بازرسیهای منظم در فواصلی كه ماهیت بنا تعیین كننده آن است ثبت و گزارش شود، اقدامات مناسب كه احتمالاً از مدتها قبل برنامهریزی شده و یك برنامه اقدام هماهنگ شده موجب صرفه جویی در نیروی كار میشود ضمن اینکه در مواقع لزوم واکنش زود هنگام و مرمت موثر و مقرون به صرفه را میسر میسازد.
بنای تاریخی همانطور كه از ماهیت و تعریف آن بر میآید، پیشینهای كهن دارد و بیش از نسلهایی كه به استفاده و مراقبت از آن میپردازند عمر میكند و به همین علت انتقال مدارك اقداماتی كه در آنها صورت میگیری به مدیران و مورخان بعدی بسیار مهم است و مبدل به ابزاری مهم و ذخیرهای از اطلاعات در اجرای برنامههای نگهداری میشوند. این مدارک باید شامل اطلاعاتی از قبیل محل تامین مصالح، ماهیت و گستره اقدامات ، نوع اقدامات اجرا شده و توالی آنها باشد.
البته انجام اینگونه عملیات روشمند كل بافت ساختمان را شامل میشود نه صرفاً ساختارهای بنیادی را و چون این ساختارها در میان اجزاء متشکله بنا كمتر از همه در معرض آسیب قرار دارد معمولاً كمتر در برنامههای عادی نگهداری به چشم میخورد. با این وجود رعایت آنها به کارگران و مرمتكاران آتی كمك خواهد كرد. از اینکه چه اقداماتی صورت گرفته دقیقا مطلع شوند. مرمتكاران آینده كه مجهز به اینگونه اطلاعات باشند میتوانند به ارزیابی کارآیی شیوههای مرمت كه در گذشته مورد استفاده قرار گرفته پرداخته و بر همان اساس كار خود را مشكل دهند.
بعضی مواقع انجام اقداماتی در محلی دور از یك محل تاریخی میتواند برای آینده آن اهمیتی حیاتی داشته باشد. تغییر مسیر یك رودخانه یا یك شاهراه میتواند بناهای كلی را در برابر وقوع سیل حفاظت كند یا بنای گلی دارای دیوارهای نازك را در برابر ارتعاشات آمد و شد سنگین وسائل نقلیه كه موجب نابودی بنا میشود حفاظت نماید. اینگونه حفاظت تدافعی تنها از طریق آیندهنگری، و دانش مهارتی كه احتمالاً باید توام با اراده و ذكاوت سیاسی باشد عملی خواهد بود. اگر اقدام مناسب در زمان صحیح صورت نگیرد خسارتی كه در پی میآید و میشد جلوی آنرا گرفت مستلزم تعمیراتی میشود كه دخالت در بافت تاریخی خواهد بود. اجتناب از خسارت خود در جایی از موفقیت در حفاظت محسوب میشود. ممكن است به نظر بیاید دیوار گلی كه بدون تغییر برپا مانده تحت اقدامات حفاظتی قرار گرفته، البته جز برای كسانی كه ناودان آنرا نصب كرده و با خشك نگاه داشتن دیوار مانع فروریختن آن شده اند، بطور كلی درست است كه هر چه كار حفاظت كمتر به چشم بیاید موفقیت حفاظتگر بیشتر بوده است، البته با این شرط همیشگی كه بنا سالم، قابل استفاده مانده و تا حد امكان عمر طولانی داشته باشد.
تبیین مقطعی كه باید در آن مبادرت به مرمت كرد مستلزم مهارت و قدرت قضاوت است. باید عمر بنای تاریخی را با انجام اقداماتی ساده چون به حداقل رساندن فرسایش، تامین حفاظت و اجتناب از مداخله غیر ضروری افزایش داد. تزیینهای تجدید را باید به حداکثر مقدار مجاز و سازگار با طول عمر بنا افزایش داد و تعویض صحیح اجزاء متشکله بنا تابع رویكرد کمترین مداخله است. حفظ دیوار اولیه با سطحی آسیب دیده بهتر از ساخت بدلی جدید و گران قیمت است. حتی از این هم بهتر دیوار گلی است كه تازگی راس آنرا گالی پوشش كرده و مانع از میان رفتن رگچین فوقانی آن شده باشند.
خطری كه هنوز به قوت خود باقی است عبارت است از اعمال فشارها ارباب تجارت، كسب و كار و سیاست جهت انعكاس غرور و بلند پروازی خود در مرمت آثار، كه لا بی حفاظت گران كه روز به روز منسجمتر میشود به مقاومت در برابر آن میپردازد. قضاوت حفاظتگر بنا میان این دو قطب مخالف قرار گرفته است. حفاظتگر در امر رایزنی و تصمیمگیری مبدل به داور و مجری فرایندی میشود كه به شكلی فزاینده بر جایگاه و بهروزی جامعه تاثیر میگذارد. تصمیم به خودداری از مرمت میتواند به اندازه تصمیم به ادامه آب آهك زنی به بنای دارای دیوارهای گلی یا مجاز شمردن كاهگل كشی روی دیوار گلی كه حفاظت آن به استفاده از این روش بستگی دارد مهم باشد. گرچه مسائلی كه حفاظتگران با آن مواجه میشوند خاص هر منطقه یا محل است اخلاق و زیبایی شناسی حفاظت بناها بسیاری وجوه مشترك دارند و بحثهای مربوط به آنها در قرن حاضر وضعیتی بین المللی پیدا كرده است. استانداردها، منشور ها و دستورالعملهای فراوانی وجود دارد كه خواستار مراقبت، نگهداری، احساس مسئولیت و استفاده دقیق و هشیارانه از مهارتها میگردد.
تمامی این تلاشهای فكری در زمینه حفاظت بناهای گلی تازگی دارد. در نتیجه این وضع تطبیق دادن اصول حفاظت با بناهای ساخته شده از خشت خام، بناهای خشتی گلی و دیگر انواع بناهای گلی، تلاشی است تقریباً جدید؛ بخش اعظم كارهای فنی در مرحله تجربی است و رویکردهای فلسفی به حفاظت در هر فرهنگ فرق میكند.
پر پیداست كه در اشكال سنتی ساختمان سازی كه بناهای گلی با این درجه از وسعت نمایانگر آن است عمیقا در فرهنگ بسیاری از ملل اكناف جهان تجسم یافته است. اگر قرار باشد این فرهنگها دست نخورده باقی بماند لازم است بناهای آنها نیز به شكلی همسازانه و به تعداد زیاد حفظ گردد.
A companion volume to his Conservation of Brick text, this book provides a fundamental understanding of the processes of repair and reconstruction of earth structures. While the conservation of earth structures is a relatively new field, their importance cannot be understated when one considers that people have built, lived in, and treasured earth structures for thousands of years, and these structures have played an important role in human culture. Therefore, their conservation must neither be neglected nor overlooked, lest we lose a connection to our common heritage. Recognizing this, Warren describes methods of evaluating and testing prior to treatment as well as both organic and inorganic materials used to consolidate and repair earthen structures from statuary to earthwork dwellings
Baer, Fitz & Livingston. Conservation of Historic Brick Structures. Donhead Publishing 1998
EH Practical Building Conservation Volumes: 1, Stone Masonry And 2, Brick Terracotta
Harrison, Ray. Earth, The Conservation and Repair of Bowhill Exeter: Working With Cob. James and James, London 1999
Houben, Hugo and Guillaud, Hubert. Earth Construction A Comprehensive Guide. Intermediate Technology, London, 1994
Hurd, John And Gourley, Ben. Terra Britannica. A Celebration of Earthen Structures in Great Britain and Ireland. James and James, London. 2000
Mccann, John. Clay and Cob Buildings Shire Album 105. Shire Publications Ltd, Princes Risborough, 199?
Minke, Gernot. Earth Construction Handbook. Wit Press, Southampton 2000
Norton, John. Building With Earth A Handbook. Intermediate Technology, London 1997
Oxley, Richard. Survey and Repair of Traditional Buildings: A Conservation and Sustainable Approach Donhead 2003
Pearson, Gordon T. Conservation of Clay and Chalk Buildings. Donhead, Shaftesbury 1992
Schofield & Smallcombe, Jane & Jill. Cob Buildings A Practical Guide. Black Dog Press, Lewdon Farm, Black Dog, Crediton, Exeter 2004
Walker, Bruce, Mcgregor, Christopher, Little, Rebecca. Earth Structures and Construction in Scotland. Historic Scotland 1996.
Warren, John. Conservation of Earth Structures. Butterworth and Heinemann, Oxford,1999.
Warren John Conservation of Brick. Butterworth Heinmann 1999
Williams-Ellis, Clough and Eastwick-Field, John and Elizabeth. Building in Cob, Pise, and Stabilized Earth. Country Life Limited, London, 1947. Reprinted Donhead, Shaftesbury, 1999.
Wright Adela, Craft Techniques for Traditional Buildings. Batsford 1991
"It’s unwise to pay too much, but it’s unwise to pay too little. When you pay too much you lose a little, that is all.
When you pay too little, you lose everything, because the thing you bought was incapable of doing the thing you bought it to do.
The common law of business balance prohibits paying a little and getting a lot, it can’t be done. If you deal with the lowest bidder, it’s well to add something for the risk you run.
And if you do that, you will have enough to pay for something better."
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر