باریجه*
23. تنها یک نوشته چینی مربوط به باریجه هست که در Yu yan tsa tsu آمده: " (*bit-dzi, bir-zi, bir-zai) p'i-ts'i فر آورده ای است از سرزمین پوـسه (Po-se) (ایران). "در فوـلین (Fu-lin) آن را (*xan-bwiδ-li-da) han-p'o-li-t'a مینامند. بلندای درخت به حدود سه ونیم متر و پیرامون تنه اش به بیش از سی سانتیمتر میرسد. پوست تنه سبز، نازک و بسیار روشن است. برگها چون گــــیاه آنغوزه (a-wei) اند و سهتا سهتا در انتهای هر شاخه میرویند. گل ندهد و میوه نیارد. در کشورهای باختری مردم معمولاً سرشاخهها را در ماه هشتم سال برخو کنند؛ چند باری تا ماه دوازدهم. بدین ترتیب شاخههای نورس بسیار پرآب و سرسبز میشوند؛ اگر این شیوه هرس کردن نبود بی گمان شاخهها خشک میشد و از بین میرفت. در ماه هفتم با بریدن شاخهها شیرابهای زرد چون عسل و کمی خوشبو از بریدنگاه تراود که در پزشکی درمان بیماریها را کار گیرند."
هیرت به درست آوانگاشت p'i-ts'i را همان بیرزد birzai فارسی شمرده که به هر روی مثل دیگر واژههای پوـسه در Yu yan tsa tsu باید آن را واژهای پهلوی یا فارسی میانه دانست؛ نام فوـلینی han-p'o-li-t'a را همارش xelbānita آرامی دانسته است که از xelbenāh عبری، یکی از چهار عنصر ترکیب عطر مقدس، گرفته شده است (سفر خروج، باب سیام، آیات 38-34). در ترجمه هفتادی این نام ، و وولگات گالبانوم Vulgate galbanum ترجمه شده است. تئوفراستوس سه جا ازاین ماده یاد کرده است: این ماده در سوریه از گیاه ("درمان همه درد") به دست میآید؛ تنها شیره
آن را مینامند و " پی مرده زائی و نیز دررفتگی دست و پا و مانند آن و نیز در درمان گوش و تقویت صدا به کار میرفت. ریشه گیاه در زایمان و بردن نفخ شکم چهارپایان بارکش کار گرفته میشد، همچنین با بوی دلپسندش در ساخت عــطر زنبق ( )؛ اما زور دانه از ریشه بیشتر است. در سوریه میروید و در هنگام برداشت گندم آن را می چینند. "
پلینی میگوید باریجه در کوه آمانوس (Amanus) در سوریه می روید و تراوش نوعی ferula ست همنام با ژد خود و گاه آن را stagonitis نامند. وی به تقصیل درباره مصارف پزشکی آن بحث میکند. دیوسکوریدس در تعریف خود، آن را ژد گیاهی میداند که ظاهری شبیه ferula دارد، در سوریه میروید و برخی آن را metopion مینامند. ابومنصور زیر نام عربی قنه quinna و نام فارسی بارزد bārzäd از این دارو می گوید. در سده های، از سده چهاردهم به بعد باریجه در اروپا به خوبی شناخته شده بود.
این نتیجهگیری متکی بر لغتشناسی تاریخی با شواهد گیاهشناختی تأیید میشود؛ باز نمود توان چنـشی (Twan C'en-ši) که بر پایه گزارشی است گفتاری، بیآنکه خود آن را به چشم دیده باشد، طبعاً کمابیش ناقص است؛ اما به کمک آن میتوان ویژگیهای نوعی Ferula را باز شناخت. سراسر درست میگوید که برگها مانند فرولای Ferula مولد آنغوزه است چرا که تنها نگاهی به تصاویر بسیار عالی تکنگاری بورژچو (همانجا) کافی است تا تردیدی برایمان باقی نماند. این مطلب نیز درست است که برگها در انتهای شاخههای جوان و سهتا سهتا در میآیند. اما اینکه این درخت گل نمیکند و میوه نمیآورد نادرست است. فرایند گردآوری شیره آن به کوتاهی اما خوب باز نمود شده است. هیچ اطلاع قطعی درباره ورود باریجه به چین در دست نیست، هر چند اینزلی درسال 1826 گفت این ماده را از بمبئی به چین میفرستند، و استوارت این امر را بس محتمل میداند، چنین نظری تنها در حد حدس و گمان باقی میماند و هیچ اطلاعات استواری مؤید آنها نیست: هیچ نام امروزی که بتوان بر این ماده گذاشت نداریم. سه نامی که در فرهنگ انگلیسی-چینی استانده داده شده همه نادرست است: اولی، a-yü ، نام آنغوزه است (نک ص 361 کتاب پیش رو)؛ دومی، ، نام Liquidambar orientalis است، و سومی، pai sun hian ("ماده خوشبو کاج سفید") نام Pinus bungeana است. در Pen ts'ao kan mu نکاتی درباره p'i-ts'i به پیوست "من" آمده است. لی شیـچن نیز از چیستی این فرآورده چیزی نمی دانسته و به آوردن نوشته Yu yan tsa tsu و برشمردن خواص درمانی این ماده به شیوه چن تسانـکی از دوره تانگ خرسند مانده است. تازه در دوره تانگ بود که باریجه در چین شناخته شد.
معمولاً درختانی را که ایـــــــــن فرآورده را از آنها گیرند Ferula galbaniflua، F. rubricaulis یا F. erubescens دانستهاند، که هر دو بومی ایراناند. گویا فرآورده سوری که عبرانیان و مردمان باستان کار می گرفتنداز گونهای متفاوت اما هم خــــــانواده به دست میآمد. F. rubricaulis که به گفته بوزه (Buhse) گیاهشناس در فارسی آن را khassuih مینامند، در سرتاسر شمال ایران و در کوههای دنا در جنوب این کشور فراوان است؛ این گیاه در دماوند و دامنههای الوند نزدیک همداننیز بسیار است. گیاه را تیغ نمیزنند: تنها شیرهای را که از قسمتهای زیرین ساقهها و پایه برگها خارج میشود جمعآوری میکنند. ژد زرد کهربایی است و بوی خوش تندی دارد که البته ناخوشایند نیست و با فشار انگشتان به سرعت نرم میشود. کمی تلخ مزه است. تنها دوو و بر همدان که این گیاه فراوان میروید گردآوری باریجه خود رو صنعتی شده است.
شلیمر دونوع باریجه را شناسایی کرده استـ باریجه قهوهای و باریجه سفید زرد فام.
اولی (که در فارسی آن را بارزد barzed یا باریجه barijeمیگویند) و از Ferula galbaniflua دست میآید، در نزدیک دهستان کردان در کوههای ساوجبلاغ بین تهران و قزوین، از درههای لار (البرز)، خرقان و ساوه خیزد و در آنجا روستاییانی که آن را جمعآوری میکنند بالوبو balubu گویند. نوع دوم از Borema anchezi Boiss به دست میآید که بوزه آن را در کوههای پست نزدیک رشم یافت (باریجه سفید). باریجه را در فارسی kilyānī نیز گویند.
بورژچو در منطقه آرالـخزر گونهای دیـــــگر از Ferula یافت که F. schaïr نامید، برگرفته از نام بومی این گیاه، šair (= شیر فارسی/ شیره). شیره این گونه همان خواص باریجه را دارد، با بوئی چون آن.
ابومنصور از نوعی Ferula به نام sakbīnaj (صورت عربی، sakbīna فارسی) نام برده و مترجم کتاب وی، آخوندوف، طبیب ایرانی، آن را همان ژد ساگاپنوم Ferula persica (Sagapenum) دانسته که میگویند به باریجه ماند و از کوههای لرستان به دست آید. به گفته فلوکیگر و هانبری، خاستگاه گیاهی ساگاپنوم دانسته نیست، اما بی تردید که این واژه ( در متن دیوسکوریدس، iii, 95، و جالینوس؛ sacopenium در پلینی، xii, 56 که در قرابادین سده های میانه بیشتر serapinum فرونگاشته شده، وام واژه ای است پارسی.
آن باریجه که در هند می خورند از ایران به بمبئی برند. وات سه نوع باریجه را که دادوستد میشود برشمرده : باریجه شرق طالع، باریجه جامد ایرانی، و باریجه مایع ایرانی. اولی محصول شیراز است، دومی بوی تربانتین میدهد، و سومی گواشیر gaoshir یا جواشیر jawāshir؛ نوع اخیر ژدی است نیمهمایع به رنگ زرد یا سبزفام که معمولاً با ساقه، گل و میوه گیاه آمیخته است. آن را از ساقه گیاه میگیرند که وقتی تیغ میزنند مایعی ژد مانند به رنگ زرد نارنجی از آن می تراود. اما معمولاً باریجه بازاری به صورت قطرههای گردی چسبیده به هم در اندازه ای نزدیک به نخود است، که بیرونشان به رنگ نارنجی قهوه فام و درونشان سفید زرد فام یا آبی سبزفام، بوی آن، برخلاف آنغوزه ، ناپسند نیست و مزه ای تلخ دارد.
باریجه از نزدیک به 65 درسد رزین، 20 درسد ژد و بین 3 تا 7 درسد روغن فرّار تشکیل شده است. از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو-ایرانیکا اثر جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار.