اشعياى دوم پيشگويى
مى كند كه وسيله آزادى قوم يهود سرزمين ايران است و اظهار مى دارد كه كورش شكست ناپذير
است و بر بابل مسلط خواهد شد و قوم يهود را از اسارت نجات خواهد داد، آنگاه به اورشليم
بازخواهند گشت و معبد تازه و شهرى نو خواهند ساخت كه چون بهشت خواهد بود. شايد محرك اشعياى دوم در توجه به يك خداى واحد جهانى
جنبشى بوده است كه درايران پيدا شد و نيرومندى مردم آن تمام دولتهاى شرق نزديك را در
زير فرمان اين كشوردرآورد و همه آنها را در امپراتورى عظيمى قرارداد كه از لحاظ پهناورى
و سازمان اجتماعى هيچ يك از سازمانهاى ديگرى كه مى شناختند به پاى آن نمى رسيد.
تاریخ اجتماعی
ایران، مرتضی راوندی، ج. 1، ص. 396