Majid Dehghani
1d ·
شروین وکیلی، آنگونه که من میبینم.
وکیلی را دو دههای است که دورادور میشناسم. هیچگاه کتابی از او در بازار ندیدم که بخواهم جدّی به او بپردازم. چون با فریدون جنیدی آشنایی داشتم، سخنان وکیلی برایم از همان رنگ و بو بود، ولی بسیار سطحی و آبکیتر. یک بار برای نوشتن مقالهای اینترنت را جستجو میکردم، دیدم ایشان در مورد «ریگ ودا» مقاله نوشته (عنوان دقیق مقاله خاطرم نیست). عجیب بود که حتّی یک ارجاع به اصلِ ریگ ودا یا یکی از ترجمههای مهم آن نکرده بود و کل مقاله را بر مبنای "گزیدهٔ فارسی" نوشته بود، که نشان میداد نویسنده توانایی استفاده از منابع انگلیسی را هم ندارد.
مقالهای عجیب، سست، بیمحتوا و بینتیجه. صرفاً جهت ارضای شهوتِ نگارش.
دیگر از او هیچ نخواندم و نشنیدم، جز عناوینِ ادّعاهای روزانهاش که اسبابِ شوخیِ دوستان بود. کشفیّات، درک و شهودها و تولیداتی که تمامی نداشتند و ندارند...
تلگرام که آمد و صاحبِ کانال شد، وضعیّتی وحشتناکتر را پیش گرفت. در مدتّی بسیار کوتاه سیلِ مقالات و کتابها به نامِ «شروین وکیلی» روانهٔ مجازی شد.
او ادعا دارد که حدود ۱۳۰ کتاب و بیش از ۲۰۰ مقاله نوشته است. چیزی که من در مدت دو ماهِ گذشته بررسی کردهام، از ایشان حدود ۲۰ مقاله در نشریات رسمی کشور چاپ شده که از آن میان فقط یک مقاله در نشریهای نیمه معتبر (ماهنامهٔ کتاب ماه تاریخ و جغرافیا) به چاپ رسیده است که موضوع آن هم نقدِ کتاب «یونانیان و بربرها» است. برای اینکه وزن آن مقاله را درک کنید، خوانندگان را دعوت به مطالعه آن مقاله و مقایسهٔ آن با مقالهای گذرا از سعید نعیمی در سال ۴۹ مینمایم.
وکیلی یک هنرمندِ به تمام معنا در صنعتِ تولید کتاب و مقالاتِ بیاعتبار است. او شبانه روز تلاش میکند تا کسبِ شهرت و پول کند و در این راه، چیزی در وجودش نهادینه شده، که فقط میتوان در وجود آخوند سراغاش را گرفت.
او به معنای دقیقِ کلمه، یک شارلاتانِ پُر رویِ زیادهگو است که از هیچ نقد و نفرین و حرفِ گزافی نمیهراسد، دقیقاً همانطور که آخوند را باکی از دشنام نیست.
دروغ را چنان با اعتماد به نفس بیان میکند، که گویی خدای راستی بر تخت نشسته است. جعل میکند، تقلّب میکند، یاوه میبافد، ولی ذرهای لُکنت زبان نمیگیرد. نقاشی «میسازد»، جانور میشناسد، اسطوره میبافد، تاریخ را خواب میبیند، نظریاتِ فلسفی تراوش میکند، واژه میکاود، شعر میرُباید، تأویل و تفسیر جادو مینماید و اخیراً هم بر تپّههای سیاست گُلکاری میکند..
در جدلهای مجازی همه را به کتابها و مقالاتش ارجاع میدهد، همانطور که آخوند مردم را به میلیونها حدیثِ جعلی. از نظریههای پیچیده میگوید و اسطورههایی که رازشان را فقط خودش میداند. او با همین «خودم میدانم» و «من کشف کردم» هایش، بیش از دو دهه جیب مردم را زیر عنوان دورههای آموزشی خالی کرده و هیچ نهادِ قانونی هم پیگیر چنین جعلیاتی نیست.
امثال وی، ترمِ جدیدی در علوم سیاسی و اجتماعی به وجود آوردهاند که عمیقاً باید بدان توجه کرد. آنان برخلافِ «چپ»، مدافعِ مفاهیمِ ملّی و زبان و فرهنگ ایران هستند ولی نتیجهٔ کارشان چیزی بالاتر از تمام تخریباتِ اندیشهٔ چپ است. این جماعت با سرهنویسیهای خُنک، استفاده از تاریخهای باستانیِ بیبنیاد، نفیِ عرب، جعل اساطیر، مصادرهٔ تمام اختراعات و اکتشافات جهان برای ایران و... عملاً باعث به مسخره گرفتنِ فرهنگ ایران شدهاند. این «لودگیهای ملیگرایانه» و «منبر رفتنهای ملّایانه»، هم آبشخورِ آن دسته سلطنتطلبانِ افراطی است که دانشِ مورد پسندِ خود را در مجازی و پای منبرِ اینان میجویند، و هم جمهوریخواهانِ کینهتوزی که از هر سخنِ یاوهای برای حمله به حریف استفاده میکنند.
به نظرِ من، وکیلی ابتدا دارای اختلالِ شخصیّتِ جدّی است، بعد گرفتارِ هالهٔ «پهلوان ننهگی»، و در انتها نیز آلوده به شارلاتانیهای آخوندی.
پهلون ننه، قهرمانی است که نظرِ لطف و محبّتِ مادر و خانواده از فرزند میسازد. مادرانی که فرزندانشان را باهوشترین، باسوادترین و شجاعترین میبینند، توهمی را به آنان انتقال میدهند که در انتها -بدونِ داشتهای- خود را دانشمند و پهلوان میبینند.
در یک جمعبندیِ کلّی میتوانم بگویم شروین وکیلی، آخوندِ پُر رویِ یاوهگویِ آفتِ علمی است که مایهٔ خجالت فرهنگ ایران شده. اینهمه چنان اختلال شخصیت را در او تقویت کرده است، که خود را نجاتدهندهٔ ایران و مردم میداند. او برای من، دقیقاً اکبر هاشمی رفسنجانی است که عبا و عمّامه را برداشته و تیشرت و جین پوشیده است. همانقدر فریبکار و دروغگو و متوهّم.
Arzhang Samadi
با درود،
من از شما مجید جان دهقانی نوشتن چنین نقدی را "انتظار" نداشتم. من سال هاست که نوشته های او را کمابیش خوانده ام و سخنرانی های او را گاهی گوش می دهم. کمتر کسی توانسته با نوشتن و آفرینش بیش از صد کتاب و نوشته در رشته های گوناگون در باره ی فرهنگ و تاریخ ایران چنین بسامان کار کند، سامان و هماهنگی شگفتی در آن ها دیده می شود. در همه ی این نوشته ها عشق به ایران و تاریخ و فرهنگ ایران موج می زند.
او برداشت های تازه و روشنگرانه ای به تاریخ و فرهنگ ایران دارد.
همچنین او نظریه ای دارد به نام زروان که جا دارد به چگونگی ساختار آن بازنگری کنید.
دوست گرامی بهتر نیست به جای نقدهای این چنینی و کلی گویی یک اثر و نوشته از کارهای بسیار او را برداریم و نقد بنویسیم، یعنی لغزش ها و نادرستی های کار او را برای خوانندگان روشن کنیم.
نقد آقای ملک زاده را نیز یک بار در فضای مجازی دیدم و دیدم که بی پایه و تهی بوده و چیزی نوشتم و پاسخ نگرفتم.
از شما خواهش دارم حتا یک اثر و نوشتار و کتاب دکتر وکیلی را نقد کنید، می تواند بسیار هناینده(موثر) باشد.
در باره ی استاد جنیدی نیز کم لطفی می فرمائید.
شاید من نیز با برخی از دیدگاه های ایشان همداستان نباشم ولی جنیدی کارهای ارزشمند دارد. کتاب "داستان ایران" را نگاه کنید.
کسانی که در باره ی ایران و فرهنگش وقت گذاشته اند و ژرف اندیشی داشته اند و سخن غربی ها را چشم و گوش بسته نپذیرفته اندو سخن خردپذیر داشته اند، جای ارج شناسی دارند.
