۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۲, جمعه





بوستان اکبری بوستان اکبری بوستان اکبری


در مورد عیب جویی و عیب زدایی3


طوبی - فروردین 1385، شماره 4 - لطیفه ها و حکایت ها nکلمات کلیدی ماشینی : حکایت، سعدی، خربزه، عیب‌جویی، غرور، سپاس، خدا، 177



حکایت اول: «عیب جویی»



از شیخ اجل سعدی در گلستان حکایت است:



یکی از بزرگان از پارسایی پرسید: «نظر تو در مورد فلان عابد چیست که مردم درباره او سخن ها می گویند و در غیاب او، از او عیب جویی می کنند؟» پارسا گفت: «در ظاهر او عیبی نمی بینم و در مورد باطنش نیز آگاهی ندارم».



این حکایت سعدی، در مقام نکوهش عیب جویی است. عیب جویی صفتی ناپسند و زشت است که در آموزه های دینی، آدمی را از آن بر حذرداشته اند. عیب جویی آن گاه زشتی بیشتری می یابد که تمام عیب هایی را که شخص عیب جو از دیگران برمی شمارد، در او نیز نهفته باشد. علی علیه السلام در روایتی می فرماید:



بزرگ ترین عیب، آن است که به عیب دیگران مشغول شوی، در حالی که همان عیب در تو وجود دارد.



بیهقی نیز گفته است:



می بینم که هر آدمی زادی عیب دیگری را می بیند و از عیبی که خود بدان گرفتار است، نابینا می ماند و می بینم که هر مردی، عیب هایش بر وی پوشیده است و عیبی که برادرش راست، بر وی آشکار می گردد.



در واقع، انسان عاقل و پارسا، همواره در حال تهذیب نفس خویش است و فرصت پرداختن به عیب های مردم را ندارد؛ زیرا این خصلت ناپسند را دور از انسانیت و خیرخواهی می داند. تا مطمئن نشده است که خود در نهادش عیبی ندارد، عیب دیگران را نمی جوید و البته رسیدن به چنین مرتبه و اطمینانی بر همگان آسان نیست.



عیسی مسیح علیه السلام می گوید:



از کسی ایراد نگیرید تا از شما هم ایراد نگیرند. چون هرطور که با دیگران رفتار کنید، آنها هم همان گونه با شما رفتار خواهند کرد. چرا پر کاهی که در چشم دوستت هست، می بینی، ولی تیر چوبی که در چشم خودت هست، نمی بینی؟



دلیل دیگری که موجب می شود انسان های پرهیزکار و دوراندیش به دنبال عیب دیگران نباشند، اصل ناآگاهی آدمی از باطن انسان هاست. یعنی آنها بر این باورند که ای بسا همانی که تصمیم به عیب جویی از او دارند، در حقیقت، از ایشان برتر و نزد خداوند آبرومندتر باشد. حضرت علی علیه السلام دراین باره، سخنی دل نشین دارد. ایشان می فرماید:



ای بنده خدا، در عیب جویی و بدگویی، از هیچ کس عجله مکن؛ زیرا چه بسا او از آمرزیده شدگان باشد. بر نفس خود نیز از گناه، به خاطر کوچکی آن ایمن و آسوده مباش که شاید بر اثر آن معذب و گرفتار باشی و هر که از شما عیب و بدی غیر خود را می داند، باید که از عیب جویی بپرهیزد؛ زیرا او خوب می داند که خود نیز به چه عیب هایی گرفتار است.



مولانا دراین باره سروده است:



ای خُنک جانی که عیب خویش دید هر که عیبی گفت آن بر خود خرید



عیب کردن خویش را داروی اوست چون شکسته گشت جای «اِرْحَموا»ست



گر همان عیبت نبود، ایمن مباشبو که آن عیب از تو گردد نیز فاش



پیام متن:



نکوهش و زشتی عیب جویی.



حکایت دوم: «حق شناسی و سپاس»



مولوی در دفتر سوم مثنوی حکایت می کند:



برای ارباب لقمان، خربزه ای به عنوان هدیه آوردند. ارباب خربزه را قطعه قطعه کرد و جز یکی، همه را به لقمان داد. لقمان آن قطعه ها را می خورد و مرتب به تحسین خربزه و شیرین بودن آن لب گشوده با اشتیاق و میل می خورد. ارباب که خوشحال شده بود، در پایان کار شروع کرد به خوردن سهم خود از خربزه. اما همین که قاچ خربزه را در دهان گذاشت، دریافت که مثل زهر تلخ است.



چون بِخُورد از تلخی اش آتش فروخت هم زبان شد آبله، هم حلق سوخت



ارباب لقمان با تعجب از لقمان پرسید: «این زهر را و این خربزه تلخ را چگونه با رغبت میل کردی؟» لقمان که به حق سزاوار لقب «حکیم» بوده است، در جواب حکیمانه اش چنین گفت:



شرمم آمد که یکی تلخ از کَفَت می ننوشم ای تو صاحب معرفت



چون همه اجزایم از انعام تو رسته اند و غرق دانه دام تو



گر ز یک تلخی کنم فریاد و داد خاک صد ره بر سر اجزام باد



این حکایت در مقام طعن و اعتراض به آن دسته از انسان هایی است که در نعمت های خداوند غرق بوده اند و حتی از همان زمانی که نطفه ای بیش نبودند، احسان ولطف و توجه پروردگار در حق آنان جاری بوده و با گذشت روزگار، نعمت های خداوند بر ایشان فزونی یافته است.



ولی به محض برخورد با اندک ناگواری و اندوه که به نسبت خوشی ها و لذت ها بسیار ناچیز است، لب به انکار نعمت های الهی می گشایند و به اعتراض روی می آورند و همه رحمت ها و نعمت های خداوندی را از یاد می برند.



بی شک، چنین صفت ناپسندی، ریشه در ناسپاسی و فراموش کاری این گونه افراد دارد، چنان که مولانا گفته است:



ناسپاسی و فراموشی تو یاد ناورد آن عسل نوشی تو



نویسنده ای در کتاب خویش، در این زمینه می آورد:



اگر قلب کسی آکنده از شکر و سپاس باشد، قدرشناس همه چیز است و نمی تواند ذهن خود را به آنچه ندارد، متمرکز کند. آن گاه که همه توجه شما به کمبودها جلب شود، مانند آن است که به دستگاه آفرینش می گویید: به خاطر آنچه دارید، سپاس گزار نیستید و نیاز به بیشتر و [باز هم[ پیشتر [از آن] دارید. سپاس گزاری، نگرش به جهان بر اساس عشق است، حتی هنگامی که روند امور بنابر خواسته های ما نیست.



مولوی می گوید: «از بابت آنچه در زندگی شما رخ نمی دهد و به سوی شما نمی آید، غمگین نباشید، زیرا به جهت خیر و صلاح شماست و شما را از آفات و بلایا حفظ می کند».



بهره کلام آنکه، بنده واقعی خدا، در همه حال شکرگزار اوست، چه آن گاه که در خوشی باشد و چه آن زمان که دچار تلخ کامی شود. او به داده های خدایش راضی است و آن را می پسندد که جانانش پسندیده است و زبان حالش این است:



عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد ای عجب من عاشق این هر دو ضد



مولوی



پیام متن:



بنده واقعی خدا، همواره حق شناس و سپاس گزار است، حتی در سختی ها و گرفتاری ها.



حکایت سوم: «عجب و غرور»



سعدی، در حکایتی این گونه از خویش نقل می کند که:



به خاطرم هست که در دوران کودکی، بسیار عبادت می کردم و شب را با عبادت به سر می آوردم و در زهد و پرهیز، کوشا بودم. یک شب در محضر پدرم نشسته بودم و همه شب را بیدار بوده و قرآن می خواندم، ولی گروهی در کنار ما خوابیده بودند و حتی بامداد برای نماز صبح برنخاستند.



به پدرم گفتم: «از این خفتگان، یک نفر برنخاست تا دو رکعت نماز به جای آورد. به گونه ای در خواب غفلت فرو رفته اند که گویی نخوابیده اند، بلکه مرده اند».



پدرم به من گفت: «عزیزم! تو نیز اگر در خواب بودی تا به صبح، بهتر از آن بود که زبان به نکوهش مردم بگشایی و به غیبت و عیب جویی آنها بپردازی».



این حکایت زیبای سعدی گویای احوال آن دسته از انسان هایی است که چون توفیق کارهای نیک و انجام دادن عبادت ها نصیبشان شده است، گرفتار خودبینی شده اند و به سبب غرورشان، زبان به طعن و اعتراض و بی حرمتی دیگران می گشایند. غافل از آنکه عجب و غرور، صفت رذیله ای است که دوری از درگاه خداوند و بی اعتباری، فرجام ناخوشایند آن است. از امام صادق علیه السلام پرسیدند: «کدام معصیت، بنده را به حق می رساند و کدام طاعت، بنده را از حق دور می گرداند؟» فرمود: «طاعتی که عجب و غرور آورد، موجب دوری از خداست و معصیتی که از آن پشیمانی و شرمندگی روی دهد، سبب قرب به خداوند است».



و از حافظ، سروده ای زیبا در این باره برجاست:



زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه رند از سر نیاز به دارالسلام رفت



سمعانی هم در روح الارواح می گوید:



ابلیس به طاعت خود مغرور گشت، گفت: طاعت کردم! ندا آمد که لعنت کردم. چون آدم گناه کرد، [اما به گناه اعتراف کرده و] گفت: بار خدایا بد کردم! ندا آمد که عفو کردم. به جهانیان نمودند که معصیت با عذر به از طاعتِ با عجب.



بنابراین، خطر غرور، جدی و نگران کننده است و از صفت های ناپسند شیطانی به شمار می آید که همواره اهل بیت علیهم السلام پیروانشان را از آلوده شدن به آن برحذر داشته اند.



در پایان سخن، مناسب است حکایتی را که از زبان امام صادق علیه السلام نقل شده است، ذکر کنیم:



آن حضرت می فرماید:عالمی نزد عابدی رفت و به او گفت: نماز خواندنت چگونه و در چه حد است؟ عابد گفت: آیا از کسی همانند من، از نمازش می پرسند؟! در صورتی که من سال های طولانی است که مشغول عبادت هستم.



عالم گفت: گریه کردنت چگونه است؟ گفت: چنان می گریم که اشک هایم روان می شود [اصلاً شکی در گریه های من نداشته باش]. عالم گفت: همانا اگر خنده کنی و ترسان باشی، بهتر است از اینکه گریه کنی و به خود ببالی. هر که به خودش ببالد، چیزی از عملش پذیرفته نمی شود.



و چه نیکو گفته است سعدی شیرازی:



نبیند مدعی جز خویشتن را که دارد پرده پندار در پیش



گرت چشم خدابینی ببخشند نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش



پیام متن:



تذکر و آگاهی دادن اهل بیت علیهم السلام و بزرگان به ما از خطرهای



۱۳۹۴/۰۱/۱۰ ۲۳:۲۱







شتر دیدی ندیدی؛







خدا می بیند و می پوشاند، مردم ندیده فریاد می زنند







خدا در قرآن می فرماید: وای بر هر عیب جوی طعنه زننده.



سرو ابرکوه،



در فضيلت وشرافت عيب پوشي همين بس كه يكي از اوصاف خداي سبحان است. در قرآن مجید آیات زیادی آمده که عیب جوئی، تحقیر، مسخره کردن مومنان و غیبت کردن، کنجکاوی از احوال آنها و تهمت زدن به آنان به شدت نکوهش و منع شده است. که نمونه هایی را ذکر می کنیم:





وَيْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ وای بر هر عیب جوی طعنه زننده (آیه 1 سوره همزه)





يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسي‏ أَنْ يَکُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسي‏ أَنْ يَکُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ



ای کسانی که ایمان آورده اید ، هرگز گروهی، گروه دیگر را مسخره نکند شاید آن گروه (مسخره شدگان) بهتر از آنان باشند ، و نه زنانی زنان دیگر را ، شاید آن گروه بهتر از آنان باشند ، و از یکدیگر عیب جویی نکنید ، و همدیگر را به لقب های زشت مخوانید بد نامگذاری است ( یاد کردن مؤمن به ) فسق پس از ایمان ( مؤمن را به نام مرتکب گناهان خواندن ) ، و آنان که توبه نکنند آنهایند که ستمکارند. (آیه 11 سوره حجرات)





چرا بعضی انسان ها عادت کرده ایم دیده ها و ندیده ها را نقل هر مجلس کنیم و عیب های دیگرا را فریاد بکشیم، کاش در آن لحظه آیینه ای مقابل خود می گذاشتیم و خود را هم برانداز می کردیم.





کاش حکایت شتر دیدی ندیدی همیشه در اذهان تکرار می شد.







طوبی - دی 1385، شماره 13 - خطاپوشی و عیب پوشی در اسلام



کلمات کلیدی ماشینی : عیب‌پوشی، خطا، عیب‌جو، عیب‌جویی، اسلام، عیب‌پوشی در اسلام، خداوند، ملایکه،



45



فضلیتی به نام عیب پوشی:



یکی از توصیه های دین اسلام، عیب پوشی های بندگان خداست. بیان عیب های افراد چه در غیاب آنها که غیبت به شمار می رود و چه در حضورشان از گناهان سنگینی است که گاه پی آمدهای جبران ناپذیری به همراه دارد.1



عیب جویی بلای بزرگی است که همواره آدمیان را تهدید می کند و بسا کسانی که به شدت به آن گرفتارند، بی آن که عیب جویی خویش را عیبی بزرگ به شمار آورند. عیب جویی، کینه و عداوت می آفریند و پیوندها را بر هم می زند و انسان ها را از یکدیگر دور می سازد و در مقابل، عیب پوشی مایه تحکیم دوستی و محبت و موجب تقویت روابط اجتماعی و اعتماد و اطمینان افراد به هم است، عیب پوشی از صفات حضرت باری تعالی است و به تعبیر راستین حافظ:



رندی حافظ نه گناهی است صعب با کرم پادشه پرده پوش



بر این اساس آدمی با عیب پوشی از دیگران، آیینه خداوند می شود و از این راه به یکی از رموز دلبری و دلربایی دست می یابد؛ همان گونه که از رموز دلبری پروردگار، پرده پوشی آن ذات پاک، از گناهان و لغزش های بندگان خطاکار خویش است. در حدیثی دل نشین از حضرت علی علیه السلاممی خوانیم: «عیب های مردم را تا حد ممکن پوشیده بدار، چنان که دوست می داری خداوند، عیب های تو را از چشم مردم پنهان بدارد».2



به شکر آنکه خدا عیب من نهفت از خلق ز عیب خلق همان به که چشم در پوشم



الهی قمشه ای



پیام متن:



1. عیب پوشی، آینه داری صفت خداوند است؛ زیرا خداوند نیز عیب پوش بندگان است.



2. عیب پوشی، مایه تحکیم دوستی و تقویت روابط اجتماعی است.



عیب پوشانی در سیره نبوی



پیامبر عظیم الشأن اسلام در مقام انسانی کامل، خود را به عیب پوشی ازدیگران آراسته بود و پیروان خویش را نیز به این امر توصیه می فرمود. آن حضرت به سبب شرح صدر خویش، کسی را رسوا نمی کرد و تا آنجا که امکان داشت، عذرهای مردمان را می پذیرفت. این بزرگوار حتی پرده کفر منافقان را نیز نمی درید و با آنکه به خوبی از همه چیز آگاه بود، همواره پنهانشان می داشت تا آنان که شایسته تربیت و هدایتند، به راه هدایت آیند و اسرار مردم از پرده برون نیفتد.3 از آن حضرت روایت است که فرمود:



مَنْ سَتَرَ اَخاهُ الْمُسْلِمَ فِی الدُّنْیا فَلَمْ یفْضَحْهُ سَتَرَهُ اللّهُ یوْم الْقِیامَه.4



هر که بر عیب برادر مسلمانش در دنیا پرده پوشد و او را رسوا نسازد، خداوند در قیامت، عیب او را بپوشاند.



همچنین حضرت در کلامی دیگر خطاب به مسلمانان می فرماید: «اُسْتُرُوا عَلی اِخْوانِکمْ؛ عیوب برادران خود را بپوشانید».5



پیام متن:



1. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، عیب پوش مردمان بود و دیگران را نیز به رعایت کردن این امر توصیه می کرد.



2. عیب پوشی ابزار تربیتی بسیار مؤثری است که بایستی به عنوان سیره نبوی، در روابط فردی و خانوادگی و اجتماعی، مورد توجه قرار گیرد.



عیب پوشی، از همه کس نیکو و از زمام داران نیکوتر



پیشوایان بزرگ اسلام درباره عیب پوشی، به ویژه عیب پوشی مسئولان از مردم سفارش های بسیار ارزشمندی فرموده اند. از جمله اینکه حضرت علی علیه السلام در زمینه عیب پوشی مسئولان از مردم در فرازی از نامه آن حضرت به مالک اشتر می فرماید:



لازم است که دورترین رعیت از تو و عیب دارترین آنها نزد تو، کسی باشد که بیشترین عیب مردم را جست وجو می کند. همچنین در میان مردم عیب هایی وجود دارد که از چشمان، غایب و پنهان است. پس از آنها پرده برمدار. خدا خودش امور پنهان را داوری می کند. تاآنجا که توان داری، عیب ها را بپوشان تا خدا هم عیب های پنهان تو را که دوست داری پنهان بماند، همواره بپوشاند.6



ایشان در توصیه ای دیگر به مسئولان می فرماید:



لاتُدَاقُّوا النّاسَ وَزْنا بِوَزْنٍ وَ عَظِّمُوا أَقْدارَکمْ بِالتَّغافُلِ عَنْ الدَّنِی مِنَ الأمُور.7



با مردم درباره ریز امور حسابگری نکنید و با چشم پوشی از کارهای پست، بر قدر و ارزش خود بیفزایید.



حکمت نیک و بد چو در غیب است عیب کردن ز زیرکان، عیب است



اوحدی مراغه ای



مرد دانا به هر چه درنگرد عیب بگذارد و هنر نگرد



سنایی غزنوی



پیام متن:



1. سفارش حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر و همه زمامداران برای عیب پوشی آنها از مردم.



2. فزونی قدر و اوج آدمی به سبب عیب پوشی از دیگران.



* * *



پرداختن به عیب خویش، به جای عیب جویی از دیگران



گروهی از انسان ها بی خبر از همه عیب هایی که خود گرفتار آنند، همواره به تجسس در لغزش ها و عیب های دیگران سرگرمند، در حالی که به فرموده حضرت علی علیه السلام: «بزرگ ترین عیب آن است که به عیب دیگران مشغول شوی، حال آنکه همان عیب در تو نیز وجود دارد».8



از بیهقی نقل است که گفت:



می بینم که هر آدمی زادی، عیب دیگری را می بیند و از عیبی که خود بدان گرفتار است، نابینا می ماند و می بینم که هر مردی عیب هایش بر وی پوشیده است و عیبی که برادرش داراست، بر وی آشکار می شود.9



امام باقر علیه السلام نیز در رهنمودی گهربار فرموده است:



برای اثبات عیب اخلاقی یک انسان، همین کافی است که نقص دیگران را ببیند و همان را در خود مشاهده نکند یا اینکه مردم را به ترک کاری سرزنش کند که خود، قادر به ترک آن نیست.10



گفتنی است، عیب پوشی، رفتاری کریمانه است که عواطف افراد را به سوی آدمی جلب می کند و مهر او را نیز در ژرفای وجودشان جای می دهد و آنها را به اصلاح و اجرای فضیلت ها مصمم می سازد.



پیام متن:



تا انسان خود گرفتار عیب های اخلاقی است، نباید به دنبال عیب جویی از دیگران باشد.



خوشا به حال کسی که به عیب های خویش مشغول است نه دیگران



انسان های بزرگ و پارسا، به جای عیب جویی از دیگران، در جست وجوی عیب خویش و رفع آن هستند و تا زمانی که خود را از همه عیب ها پاکیزه نبینند، به خود جرئت عیب جویی از مردم را نمی دهند. از حضرت علی علیه السلام روایت است: «خوشا به حال آن کس که عیب خودش، او را از پرداختن به عیب های مردم باز دارد.»11 در جایی دیگر نیز می فرماید: «کسی که عیب جویی می کند، باید از خودش آغاز کند».12



«چه خوب است به جای اینکه، از رفتار و گفتار ناروای اشخاص ایراد بگیریم، به دردشان برسیم و اگر بتوانیم، هدایتشان کنیم و از این واجب تر آنکه به دردهای خودمان برسیم؛ یعنی بی ریا و بی پروا، نقص ها و عیب های خود را روبه رو بگذاریم و به علاج خویش بپردازیم».13



شیخ اجل سعدی در حکایتی آورده است:



یکی از بزرگان، از پارسایی پرسید: نظر تو درباره فلان عابد چیست که مردم از او سخن ها می گویند و در غیاب او از او عیب جویی می کنند؟ پارسا گفت: در ظاهر او عیبی نمی بینم و از باطنش نیز آگاهی ندارم.14



ناگفته پیداست که عیب جویی از دیگران، واکنشی مشابه در پی دارد و خطاها و لغزش های فرد عیب جو نیز روزی آشکار خواهد شد. عیسی مسیح در این باره می فرماید:



از کسی ایراد نگیرید تا از شما هم ایراد نگیرند؛ چون هر طور با دیگران رفتار کنید، آنها هم همان گونه با شما رفتار خواهند کرد. چرا پر کاهی که در چشم دوستت هست، می بینی، ولی تیر چوبی را که در چشم خودت هست، نمی بینی.15



مکن عیب خلق ای خردمند فاش به عیب خود از خلق مشغول باش



سعدی



پیام متن:



ای خنک جانی که عیب خویش دید هر که عیبی گفت آن بر خود خرید



عیب کردن خویش را داروی اوست چون شکسته گشت جای ارحمو است



مولانا



عیب جویی خیرخواهانه، هدیه ای ارزشمند



گاهی اوقات عیب جویی و کنجکاوی از اسرار آدمی، نوعی فضیلت به شمار می آید، در صورتی که فرد، عیب دیگران را به انگیزه اصلاح و دل سوزی و با حفظ حرمت و آبروی شخص به او گوشزد کند. از این رو، در چنین شرایطی عاقلانه و منطقی است که خود ما نیز عیب های خویش را از کسی که یادآوری می کند، بپذیریم و آن را هدیه ای ارزشمند برای خود بدانیم. چنان چه امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «اَحَبُّ اِخْوانی اِلَی مَنْ اَهْدی اِلَی عُیوبی؛ محبوب ترین برادرانم نزد من، کسی است که عیب هایم را به من هدیه کند».16



همچنین، حضرت علی علیه السلام در گفتاری زیبا فرموده است:



باید محبوب ترین مردم نزد تو، کسی باشد که تو را به آنچه مایه اصلاح و سازندگی توست، راهنمایی کند و عیب ها و کاستی هایت را به تو نشان دهد.17



به تعبیر غزالی:



ای غزالی! گریزم از یاری که اگر بد کنم، نکو گوید



من و آن ساده دل که عیب مرا همچون آیینه روبه رو گوید



گوشزد کردن صمیمانه عیب ها، نشانه خیرخواهی و نوع دوستی با فرد خطاکار است، همان گونه که پنهان نگه داشتن عیب های اطرافیان از خود آنان به انگیزه معیوب ماندن آنها به نوعی بیان کننده دشمنی شخص با آنهاست. حضرت علی علیه السلام در کلامی در این باره می فرماید: «هر که عیبت را به تو نشان دهد، او دوست صمیمی توست و هر که عیبت را از تو پنهان نگه دارد، او دشمن توست.»18 با این حال، همه افراد از روی خیرخواهی و صداقت به بیان عیب های دیگران نمی پردازند، بلکه ای بسا با قصد و نیتی زشت، ازجمله برای تحقیر فرد و بزرگ جلوه دادن خود، به این کار دست می زنند. سخن ارزشمندی در این باره از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود:



کسی که حادثه ای را از برادر مسلمان خود بداند و آن را نقل کند و منظورش از آن، عیب جویی و لکه دار ساختن جوانمردی او باشد، خداوند در روز رستاخیز، او را از رحمت خود دور می کند و در جای ذلت آوری قرار می دهد تا از آنچه گفته و آشکار ساخته است، اظهار ندامت کند.19









پیام متن:



1. از مصداق های هدیه، یادآوری عیب آدمی به اوست.



2. گوشزد کردن محترمانه عیب ها به انسان، نشانه دوستی و پنهان ساختن آنها، به قصدی ناپسند نشانه دشمنی است.



ستایش از عیب پوشی خداوند در دعاها



در بسیاری از دعاها، عیب پوشی خداوند ستایش شده است. برای مثال، در فرازی از دعای شانزدهم صحیفه سجادیه آمده است:



ای معبود من! شکر و سپاس تو را که چه بسیار عیبم را پوشاندی و رسوایم نکردی و چه فراوان گناهم را پنهان کردی و در گناهان، مشهورم نساختی و چه بسیار زشتی ها که انجام دادم و پرده آبرویم را ندریدی و بدی های آن را بر همسایگان که در جست وجوی عیب هایم هستند و بر حسودانی که تحمل دیدن نعمت هایت را ندارند، آشکار نساختی.



این همه پرده که بر کرده ما می پوشی گر به تقصیر بگیری نگذاری دیار



فعل هایی که ز ما دیدی و نپسندیدی به خداوندی خود پرده بپوش ای ستّار



سعدی



در دعای جوشن کبیر نیز می خوانیم: «یا مَنْ اَظْهَرَ الْجَمیلَ وَ سَتَرَ الْقَبیحَ؛ ای آن که زیبایی را آشکار می سازی و زشتی را می پوشانی.» در تفسیر این عبارت از دعا، روایتی دل نشین از امام صادق علیه السلامنقل شده است که:



هیچ مؤمنی نیست، مگر آنکه در عرش، صورتی دارد شبیه به صورت او در زمین. پس هرگاه کارهای نیکی چون رکوع و سجود و دیگر افعال نیکو از او صادر شود، صورت این اعمال نیکویش در عرش ظاهر شود و ملایکه آن را می بینند و بر او درود می فرستند و برایش استغفار می کنند، ولی اگر معصیتی از او سر زند، خداوند، حجابی بر آن می نهد تا ملایکه بر آن آگاه نگردند و این است تأویل: «یا مَنْ اَظْهَرَ الْجَمیلَ وَ سَتَرَ الْقَبیحَ».20



ستایش خداوند در دعاها به عیب پوشی، تشویق ضمنی دعاخوان است در پوشاندن عیب های دیگران.



پیام متن:



خداوند بزرگ، عیب پوش بندگان است و چه نیکوست که ما نیز در این صفت زیبا به پروردگارمان اقتدا کنیم.



عیب پوشی در روابط همسران



عیب پوشی زن و شوهر از یکدیگر پایه های زندگی زناشویی را مستحکم می کند و روابطی صمیمانه وعاشقانه را برایشان به ارمغان می آورد. اسلام بر حفظ روابط نیک همسران، از جمله برخطاپوشی آنان از یکدیگر بسیار تأکید فرموده است. در قرآن کریم می خوانیم: «آنها لباس شما و شما نیز لباس آنهایید.» این آیه شریفه، به طور غیرمستقیم، همسران را به عیب پوشی از یکدیگر فرامی خواند؛ زیرا یکی از ویژگی های لباس پوشاندن عیب های جسمانی آدمی است.



شایسته است همسران، عادت کنند که همواره به ویژگی های مثبت یکدیگر چشم بدوزند که در این صورت، خوبی های فراوانی را در وجود همدیگر کشف خواهند کرد و در برابر آن همه خوبی، عیب هایشان کم رنگ خواهد شد.



«به همسرتان به چشم محبت بنگرید و به جای سرزنش و ملامت، او را تمجید و تحسین کنید. اگر جست وجو کنید، صفات تحسین انگیز بسیاری در او می یابید. پس جست وجو کنید».21



گفتنی است عیب پوشی زن و شوهر از یکدیگر نباید دلیلی برای تنها گذاشتن طرف مقابل با عیب هایش باشد، بلکه باید با ملایمت و مهربانی و دل سوزی و بدون آگاه شدن دیگران از عیب او، در راه رفع عیب همدیگر بکوشند.



دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر از در عیش درآ و به ره عیب مپوی



حافظ



پیام متن:



1. عیب پوشی، مایه استحکام کانون خانواده و حفظ حرمت ها میان زن و شوهر می شود.



2. به جای عیب جویی از همسر باید به ویژگی های خوب او توجه نمود.



عیب پوشانی از فرزندان



خطاپوشی والدین از فرزندان، بسیار مهم است؛ زیرا شخصیت افراد بیش از هر چیزی تحت تأثیر محیط خانواده به ویژه پدر و مادر شکل می گیرد. بنابراین، والدین در تربیت فرزندان باید به این نکته توجه کنند که چشم پوشی بجا از خطاها و عیب ها، یکی از عوامل اصلاح و رشد فرد و گاهی نیز بسیار سازنده تر از گوشزد کردن خطای اوست. البته ممکن است پس از مدتی، فرزندان این عمل را نشانه تأیید خطاهایشان بپندارند و به تکرار آن بپردازند که در این صورت، والدین باید با دخالت کردن بهنگام و شایسته، آنها را راهنمایی و در رفع آن مشکل یاری شان کنند. به هرحال، والدین باید با برجسته کردن امتیازات فرزندانشان، آنها را تشویق کنند تا به صورت خودجوش درصدد جبران خطاهایشان برآیند، نه اینکه با بیان کردن عیب های آنها در موقعیت های حساس و نامناسب، شخصیت آنان را خدشه دار سازند.



پیام متن:



1. عیب پوشی از فرزندان، در خودسازی آنها مؤثر است.



2. یادآوری عیوب فرزندان باید با توجه به شرایط و در موقعیت مناسب انجام پذیرد.



از عیب پوشی خداوند مغرور نشویم



از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت است که فرمود:



بنده ای نیست، مگر اینکه چهل پوشش بر اوست تا اینکه چهل گناه کبیره انجام می دهد و در این هنگام، پوشش ها از او برچیده می شود، ولی خداوند به ملایکه می فرماید: «بنده مرا با بال های خودتان بپوشانید.» و ملایکه، او را با بال های خودشان می پوشانند، ولی بنده گناه کار آن عمل را دوباره مرتکب می شود تا اینکه به فعل زشت خود به مردم فخر فروشی می کند. سپس ملایکه می گویند: «پروردگارا، این بنده تو مرتکب هر گناهی شد و ما از آنچه او انجام می دهد، حیا می کنیم.» پس پروردگار به ملایکه وحی می کند تا بال هاشان را از آن بنده بردارند. دراین زمان، ملایکه می گویند: «پروردگارا، این بنده تو رسوا گردید.» و خداوند به آنها می فرماید: «اگر من (خاطر) او را می خواستم، به شما امر نمی کردم بال های خود را از او بردارید».22



پیام متن:



لطف حق با تو مداراها کند چون که از حد بگذرد، رسوا کند



روان شناسی انسان عیب جو



با آسیب شناسی ریشه ای افراد عیب جو می توان این خصلت ناپسند را در این افراد و دیگران ریشه کن و به اصلاح جامعه کمک ارزنده ای کرد. یکی از ریشه های عیب جویی، احساس حقارت در افراد است. معمولاً این گونه افراد، با عیب جویی از دیگران می کوشند از شر آزاردهنده این عقده رها شوند و برای لحظاتی از زیر بار سنگین آن آسوده باشند. گاهی نیز عیب جویی از دیگران، ریشه در حسادت و کینه جویی فرد دارد و شخص عیب جو از این راه می خواهد افراد مورد حسادت خویش را از نگاه مردم بیندازد و او را نزد مردم بی ارزش سازد. همچنین، بعضی وقت ها فرد عیب جو با این کار درصدد آن است که عیب های خویش را موجه و کم اهمیت نشان دهد و سرپوشی بر خطاها و لغزش های فراوان خود بگذارد. گاهی نیز عیب جویی از انسان ها به انگیزه خنداندن دیگران است که زشت ترین نوع عیب جویی به شمار می آید.23



پیام متن:



عیب جویی ممکن است ریشه در احساس حقارت، حسادت و توجیه کردن عیب های خویش داشته باشد. گاهی نیز به انگیزه تمسخر و خنداندن دیگران است.







1. قاسم سبحانی، خوب گویی، ص 66.



2. نهج البلاغه ترجمه دشتی، خطبه 145.



3. مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی سیره مدیریتی، صص 180 ـ 183.



4. جلال الدین سیوطی، جامع الصغیر، ج 2، ص 609.



5. وسائل الشیعه،، باب امر به معروف و نهی از منکر، باب 32، ح 7.



6. نهج البلاغه، نامه 53.



7. حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 157.



8. نهج البلاغه، حکمت 353.



9. ابوالفضل بیهقی، تاریخ بیهقی، ص 156.



10. اصول کافی، ج 3، ص 459.



11. نهج البلاغه، خطبه 176.



12. ابن تمیم آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ح 8489.



13. هلن شاختر؛ به نقل از: سید مجتبی موسوی لاری، بررسی مشکلات اخلاقی و روانی، ص 93.



14. کلیات سعدی، به تصحیح: محمد علی فروغی، ص 63.



15. انجیل متی، 6ـ1:7.



16. تحف العقول، ص 366.



17. غررالحکم و دررالکلم، ح 8210.



18. همان، ح 8745.



19. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 108.



20. حکیم حاج ملاهادی سبزواری، شرح جوشن کبیر، صص 279 و 280.



21. کاترین پاندر، چشم دل بگشا، ص 186.



22. م. جویباری، راه روشن، ص 135.



23. وسایل الشیعه، باب امر به معروف و نهی از منکر، باب 36، ح 8.



رابطه عرضه اعمال و عیب پوشی خدا



1393/06/10



سایت دینی ، دین و اندیشه آکاقرآن و اندیشه قرآنی



عرضه اعمال به ائمه و عیب پوشی خدا



می‌گویند نامه‌ی اعمال ما هر دو شنبه و پنجشنبه به محضر امام عرضه می‌شود. اولاً سندش چیست؟ و ثانیاً آیا با ستارالعیوب بودن حق تعالی منافات ندارد؟



رابطه عرضه اعمال و عیب پوشی خدا



البته که حق تعالی نظام آفرینش را بر اساس علم، حکمت و قدرت خود آفریده است و برای هر امری سازمان، تشکیلات و مسئولی از ملائک یا انسان‌ها و ... وجود دارد و همه‌ی اوامر و فیوضات الهی نیز از طریق حجت او در زمین می‌رسد و همه‌ی اعمال و دعاهای بندگان نیز از طریق حجت و خلیفه‌ی او در زمین صعود می‌کند.



الف - اولین دلیل و سند عرضه‌ی اعمال به امام هر عصر و زمانی، بیان حق تعالی در کلام وحی و تصریح قرآن مجید است که می‌فرماید: نه تنها اعمال، بلکه آثار هر عملی تا قیام قیامت را نزد «امام» جمع می‌کنیم:



«إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتى‏ وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ فی‏ إِمامٍ مُبینٍ» (یس - 12)



ترجمه: ماییم که مردگان را زنده مى‏کنیم و آن چه کرده‏اند و آن چه از آثارشان (حتی پس از مردن بروز مى‏کند) همه را مى‏نویسیم و ما هر چیزى را در امامى مبین برشمرده‏ایم‏.



هم چنین می‌فرماید: شما همه در محضر حجت خدا هستید و هر عملی که انجام دهید او (نبی و یا مؤمنین – ائمه – می‌بینند:



«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (التوبه - 105)



ترجمه: بگو (هر چه مى‏خواهید) بکنید که خدا عمل شما را خواهید دید، و همچنین رسول او و مؤمنان نیز، بزودى شما را بسوى داناى غیب و شهود مى‏برند، و خدا شما را از اعمالى که مى‏کردید خبر مى‏دهد.



حضرت مهدی عج الله تعالی می‌فرمایند: «دل‌های ما ظرف مشیت الهی است، چون او بخواهد، ما می‌خواهیم». پس اگر خدا خواست عیب و گناهی پوشانده شود، می‌شود



ب – روایات نیز در این خصوص بسیار است. به عنوان نمونه:



امام باقر علیه السلام فرمودند: «ان الاعمال تعرض علی نبیکم کل عشیة الخمیس فلیستح احدکم ان تعرض ‍ علی نبیه العمل القبیح». تمامی اعمال شما بر پیامبرتان هر عصر پنجشنبه عرضه می شود، بنابراین باید از اینکه عمل زشتی از شما بر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم عرضه شود شرم کنید.



و نیز امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «تعرض الاعمال علی رسول الله اعمال العباد کل صباح ، ابرارها و فجارها، فاحذروها، و هو قول الله عز و جل و قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله ، و سکت».



تمام اعمال مردم هر روز صبح به پیامبر عرضه می شود، اعمال نیکان و بدان ، بنا بر این مراقب باشید و این مفهوم گفتار خداوند است که می فرماید: و قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله ، این را فرمود و ساکت شد.



ج – علما، فقها و مراجع شیعه و سنی نیز بسیار بر این معنا تأکید داشته و تذکر داده‌اند که به عنوان نمونه چند جمله‌ای از حضرت امام خمینی (ره) ایفاد می‌گردد:



ج/1: در روایات آمده است پرونده اعمال ما در هر عصری به امام زمان آن عصر ارائه می‌شود. که به تبع اعمال ما در این عصر به محضر امام زمان (عج) عرضه می‌شود و حضرت از اعمال ما با خبر می‌شوند. امام خمینی در این زمینه فرمایشاتی داشته‌اند که در اینجا ذکر می‌کنیم.



تمام ذرات کارهای ما تحت نظر خدای تبارک و تعالی است و نامه‏ اعمال ما به حسب روایات به امام وقت عرضه می‏شود. امام زمان علیه السلام مراقب ما هستند. (صحیفه‏ نور ، ج 18، صص 17- 18)



رابطه عرضه اعمال و عیب پوشی خدا



ج/2: توجه داشته باشید که در کارهایتان جوری نباشد که وقتی بر امام زمان علیه السلام عرضه شد، خدای نخواسته، آزرده بشوند و پیش ملایکة الله یک قدری سرافکنده بشوند که، اینها شیعه‏های من هستند . اینها دوستان من هستند و بر خلاف مقاصد خدا عمل کردند. رییس یک قوم اگر قومش خلاف بکند، آن رییس منفعل می‏شود. (همان مدرک، ج 12، ص 128)



ج/3: من خوف دارم که کاری بکنیم که امام زمان علیه السلام پیش خدا شرمنده بشود. اینها شیعه‏ تو هستند این کار را می‏کنند! نکند یک وقت ‏خدای نخواسته، یک کاری از ماها صادر بشود که وقتی نوشته برود، نوشته‏های ملایکة ‏اللهی که مراقب ما هستند، رقیب هستند، هر انسانی، رقیب دارد و مراقبت می‏شود. ذره‏هایی که بر قلب‏های شما می‏گذرد، رقیب دارد. چشم ما رقیب دارد. گوش ما رقیب دارد. زبان ما رقیب دارد. قلب ما رقیب دارد. کسانی که مراقبت می‏کنند اینها را، نکند که خدای نخواسته از من و شما و سایر دوستان امام زمان علیه السلام یک وقت، چیزی صادر بشود که موجب افسردگی امام زمان علیه السلام باشد. مراقبت کنید از خودتان، پاسداری کنید از خودتان. (همان، ج 7، ص 267)



د: اما این ساز و کار در ربوبیت حق تعالی به هیچ وجهی با «ستار العیوب» بودن او منافات ندارد. چرا که اولاً چنان چه حضرت مهدی عج الله تعالی می‌فرمایند: «دل‌های ما ظرف مشیت الهی است، چون او بخواهد، ما می‌خواهیم». پس اگر خدا خواست عیب و گناهی پوشانده شود، می‌شود.



ثانیاً حج الهی هر چه می‌بینند و می‌دانند، به امر و اراده‌ی الهی است. پس اگر او نخواهد، نمی‌بینند و نمی‌دانند. چنان چه حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در دعای کمیل چنین به محضر الهی عرض می‌نماید:



«‏إِلَهِی وَ سَیِّدِی فَأَسْأَلُکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِی قَدَّرْتَهَاوَ بِالْقَضِیَّةِ الَّتِی حَتَمْتَهَا وَ حَکَمْتَهَا وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَیْهِ أَجْرَیْتَهَاأَنْ تَهَبَ لِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ کُلَّ جُرْمٍ أَجْرَمْتُهُ وَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ‏وَ کُلَّ قَبِیحٍ أَسْرَرْتُهُ وَ کُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ کَتَمْتُهُ أَوْ أَعْلَنْتُهُ أَخْفَیْتُهُ أَوْ أَظْهَرْتُهُ‏وَ کُلَّ سَیِّئَةٍ أَمَرْتَ بِإِثْبَاتِهَا الْکِرَامَ الْکَاتِبِینَ الَّذِینَ وَکَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ مَا یَکُونُ مِنِّی‏وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَیَّ مَعَ جَوَارِحِی وَ کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرَائِهِمْ‏وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِیَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِکَ أَخْفَیْتَهُ وَ بِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ‏ ...»



دقت شود که بسیاری از عیوب و معاصی ما، به دعا و شفاعت امام (ع) و به خاطر او پوشیده و بخشیده می‌گردد. لذا باید مراقبت و شرم داشته باشیم، نه این که گمان کنیم حق تعالی همه‌ی معاصی ما را از ایشان پوشیده نگه می‌دارد



ترجمه: اى خداى من و سید من از تو درخواست مى‏کنم به مقام قدر (و آن قدرت ازلى) که مقدرات عالم بدان کردى و به مقام قضاى مبرم که بر هر که فرستادى غالب و قاهر شدى که مرا ببخشى و در گذرى در همین شب و همین ساعت هر جرمى و هر گناهى که کرده‏ام و هر کار زشتی که پنهان داشته‌ام



و هر عملى (مستور و عیان) آشکار یا پنهان به جهالت مرتکب شده‏ام و هر بد کارى که فرشتگان عالم پاک را مأمور نگارش آن نموده‏اى که آن فرشتگان را به حف0هر چه کرده‏ام موکل ساختى و شاهد اعمالم با جوارح و اعضاى من گردانیدى و فوق آن فرشتگان تو خود مراقب من و شاهد و ناظر بر آن اعمال من که از فرشتگان هم به فضل و رحمتت پنهان داشته‏اى همه را ببخشى.



دقت شود که بسیاری از عیوب و معاصی ما، به دعا و شفاعت امام (ع) و به خاطر او پوشیده و بخشیده می‌گردد. لذا باید مراقبت و شرم داشته باشیم، نه این که گمان کنیم حق تعالی همه‌ی معاصی ما را از ایشان پوشیده نگه می‌دارد. خیر. همان خدایی که فرمود من ستارالعیوب و غفارالذنوب هستیم، همان خدا فرمود که همه در محضر حجت و خلیفه‌ی من هستید و از که «عین الله» است، ناظر بر شماست.







رابطه عرضه اعمال و عیب پوشی خدا



قرآن و اندیشه قرآنی - tebyan.net







طوبی - آذر 1386، شماره 24 - ناز و نیاز



کلمات کلیدی ماشینی : گناه، خطا، خلق، سرزنش، امان، تواضع، خدا،



1



رها کردن عیب دیدن و سرزنش دیگران



پروردگارا، فرمودی که انسان را نادان، ستم کار و شتاب زده آفریده ای. این منم بنده ناتوان و درمانده ای که بر لبه پرتگاه های خطا و عصیان قدم می زنم و از افتادن در گناه و اشتباه در امان نیستم.



اینک مرا چه می شود که به سرزنش دیگران زبان می گشایم و عیب دیگران می شمارم، حال آنکه خود از همان زشتی ها و عیب ها در امان نیستم.



رحیما، چه بزرگوار و بلندمرتبه ای تو که با همه آگاهی ات از خطای خلق، عیب هاشان را می پوشانی و پرده از خطایشان برنمی کشی. ای پوشاننده عیب های بندگان، مددی کن تا من نیز آینه دار صفات تو شوم و عیب پوش دیگران باشم و از سر خودپسندی، زبان به سرزنش دیگران در برابر خطاهاشان نگشایم که رسول تو چنین فرمود: «هر کس برادرش را به گناهی که انجام داده سرزنش کند، نمیرد تا آن گناه را مرتکب شود».



من خود از کدام خطا و اشتباه در امانم که دیگران را به فرو افتادن در آن سرزنش و ملامت کنم؟



و مرا چه سزد که به عیب جویی و انکار کسی چون خود بنشینم. پیشوای رستگاران، امام صادق (ع) از سرزنش کردن دیگران زنهار می دهد و می فرماید: «کسی که مؤمنی را سرزنش کند، خدا او را در دنیا و آخرت ملامت خواهد کرد.» پروردگارا، مهربانی و رحمت تو تا کجاست که حتی ملامت بنده خطاکار و عصیان زده ات را نیز نمی پسندی. یاری ام کن تا به جای سرزنش دیگران، به کار خود پردازم و عیبهای خویش شماره کنم.



یاری ام کن تا دل را از مهربانی و رحمت به خلق تو سرشار کنم و مرا از زبان گشودن به سرزنش دیگران در امان دار تا خود گرفتار ملامت تو و خلق تو نشوم.



پیام متن:



1. انسانی را که خود از گناه در امان نیست، نسزد که سرزنش خلقی چون خود گوید و به عیب ایشان پردازد.



2. سرزنش خلق را گفتن، آدمی را به نکوهش خدا گرفتار می کند. پس همان به که آدمی به جای عیبهای خلق، به نقص های خویش پردازد.



افشای نیکی ها، پوشاندن بدی ها



ای برترین و ای زیباترین، ای سرچشمه هر چه خوبی و ای منزه از هر چه بدی. این بنده ناچیز تو اگر به بندگی تو نبالد، به چه بالد و اگر به درگاه تو ننالد، پیش که نالد؟



ای دریای نیکی ها، «چه بسیار زشتی هایم که پوشاندی و چه بسیار نیکی ها که از من سر نزد و بدان شهره ام کردی.» چه سرشار است دریای رحمت تو و چه تهی است دستان من از توشه های عمل های شایسته.



ای خدای بخشنده، قطره ای از دریای رحمت و مهر خویش بر من ریز تا سنگ خارای دلم، آیینه ای شود از مهر و مهربانی تو. مددم کن تا با خلق تو چنان کنم که تو با من آن می کنی؛ زشتی هاشان را بپوشانم و نیکی هاشان را به آوای بلند تحسین کنم. این توصیه مولایم علی علیه السلام است که فرمود: «اگر کسی درباره تو نیکی کرد، آن را گسترده کن و اگر خود با دیگری نیکی کردی، نهان دار».



الهی، پرده پوشی از آن توست. به بزرگواری ات بر من نیز از این خُلق الهی عطا کن که رسول تو فرمود: «کسی که می داند برادر دینی اش آلوده به گناهی است و آن را بپوشاند، خدا در قیامت، گناهان او را می پوشاند».



عزیزا، مرا از برملا کردن خطای دیگران در امان دار؛ که ولیّ امرم، امام صادق علیه السلام فرمود: «برملا کننده گناه، مثل کننده گناه است و معصیتی که برملا کرده است، به حسابش نوشته می شود.» و من چه سخت محتاجم به پرده پوشی تو! پس ای مهربان، از خلق نیکو، بسیار عطایم کن!



پیام متن:



1. خدایا، گناهم را بسیار پوشاندی، اینک یاری ام کن که گناه خلق بپوشانم.



2. خدایا، افشای خطای خلایق، مانند آن است که خود نیز آنها را مرتکب شده ام پس دهانم را در افشای خطاهایشان بربند.















پاسدار اسلام - مرداد ماه 1388 ، شماره 15 - روح اخوت و برادری در عوامل حفظ یا گسست آن



کلمات کلیدی ماشینی : برادری، انسان، استهزاء، گسست، ایمان، پیوند، غیبت، بدگمانی،



انسان یک موجود اجتماعی است و بر اساس اجتماعی بودن با دیگر انسانها پیوند برقرار میکند و با آنها متحد و یگانه میشود حال سؤال این است که معیار اتحاد و پیوند انسانها با یکدیگر چیست و یا چه چیزی میتواند؟ آیا نژاد و خون میتواند معیار پیوند قرار گیرد، آیا محل سکونت و وطن و زندگی در محدوده مرزی خاص میتواند معیار برادری باشد؟ آیا داشتن زبان مشترک میتواند عامل پیوند بین انسانها قرار گیرد یا عامل دیگری غیر از امور یاد شده میتواند این پیوند را به وجود آورد؟ آیا دین و مذهب که در حقیقت عامل معنوی است میتواند در این امر تأثیر داشته باشد؟ بر اساس آموزههای اسلام نژاد و خون و ارتباط سببی و نسبی و اشتراک در نژاد یا رنگ پوست و محل زندگی و سکونت و زندگی در محدوده مرزی خاص عامل پیوند بین انسانها محسوب نمیشود بلکه اسلام دخالت زبان و نسب و نژاد و جز آن را در تنظیم روابط اجتماعی ابطال نموده و آن را خلاف تکامل مادی و معنوی انسان دانسته و مانع اهداف واقعی آفرینش انسان معرفی کرده است و تنها عامل تنظیم روابط اجتماعی و ایجاد پیوند بین انسانها را ایمان دینی معرفی میکند. در صورت تحقق ایمان دینی در افراد جامعه روح برادری و اخوت در آن ایجاد شده و زمینه ساز هر نوع تکامل در زندگی مادی و معنوی معرفی میکند. از این رو قرآن کریم فرمود: "انما المؤمنون اخوة"() مؤمنان برادران یکدیگرند. یعنی مسلمانان از هر نژاد و هر قبیله و دارای هر زبان و هر سن و سال که باشند با یکدیگر برادرند. به عبارت دیگر: اسلام تمام مسلمانها را به حکم یک خانواده می داند و همه را برادر خطاب کرده است نه تنها در لفظ و در شعار بلکه در عمل و تعهدهای متقابل نیز همه با هم برادرند. در روایات نیز بر این مسئله تأکید کرده است که به نمونه هایی از آن اشاره میشود: پیامبر اسلام(ص) فرمود: "المسلم اخوالمسلم لایظلمه و لا یخذله و لا یسلمه"() مسلمان برادر مسلمان است، هرگز به او ستم نمیکند او را خار نمیسازد و او را در برابر حوادث تنها نمیگذارد. امام صادق(ع) فرمود: "المؤمن اخ المؤمن کالجسد الواحد اذا اشتکی شیئاً منه وجدالم ذلک فی سایر جسده و ارواحهما من روح واحدة"() مؤمن برادر مؤمن است و همگی به منزله اعضاء یک پیکرند که اگر عضوی از آن به درد آید دیگر عضوها را قراری نماند و ارواح آنها از روح واحدی گرفته شده است. در روایت دیگری فرمود: "المؤمن اخ المؤمن عینه و دلیله، لایخونه و لایظلمه و لا یغشّه و لا یعده عدة فیخلفه"() مؤمن برادر مؤمن است و به منزله چشم او و راهنمای اوست به او خیانت و ستم روا نمی دارد، با او غش و تقلّب معامله نمیکند و هر وعده ای که به او بدهد تخلف نخواهد کرد. در روایت دیگری فرمود: "المسلم اخو المسلم هو عینه و مرآته و دلیله، لایخونه و لا یخدعه و لا یظلمه و لا یکذّبه و لا یغتابه"() مسلمان برادر مسلمان است، او چشمش و آیینه اش و راهنمای اوست به او خیانت نمیکند، او را فریب نمی دهد، به او ستم نمیکند، او را تکذیب نمیکند و پشت سر او سخن نمیگوید. با توجه به این که در تعالیم اسلامی مؤمنان برادران یکدیگرند باید تلاش شود تا این برادری محفوظ بماند و از آن چه که باعث گسست این برادری شود اجتناب گردد که به برخی عوامل حفظ وحدت اشاره میشود. 1ـ خوش اخلاقی یکی از اموری که باعث حفظ اخوّت و برادری میشود برخورد با مؤمنان با خوش اخلاقی است. امام صادق(ع) فرمود: "ما یقدم المؤمن علی اللّه عزّ و جلّ بعمل بعد الفرائض احبّ الی اللّه تعالی من ان یسع الناس بخلقه"() محبوبترین کار مؤمنان بعد از انجام فرائض الهی برخورد با مؤمن با اخلاق خوب است. در روایات فراوانی بر حسن خلق در روابط اجتماعی تکیه شده است. 2ـ گشاده رویی یکی از چیزهایی که مؤمنان برای حفظ برادری باید رعایت کنند گشاده رویی و با خوشرویی برخورد کردن است. شخصی خدمت پیامبراکرم(ص) رسید و از او نصیحتی را درخواست کرد حضرت ضمن سفارشها فرمود: "الق اخاک بوجه منبسط"() با برادر مسلمانت با گشاده رویی ملاقات کن. 3ـ رعایت صداقت و راستگویی و امانت داری امام صادق(ع) فرمود: "لاتنظروا الی طول رکوع الرجل و سجوده فان ذلک شیء اعتاده فلوترکه استوحش لذلک ولکن انظروا الی صدق حدیثه و اداء امانته"() به طولانی شدن رکوع و سجود افراد نگاه نکن، چه بسا او به آن عادت کرده باشد و اگر آن را ترک کند دچار وحشت شود اما به راستگویی و امانت داری او نگاه کن. 4ـ اهتمام به امور مسلمانان یکی از چیزهایی که درتحکیم پیوند برادری تأثیر فوق العاده دارد اهتمام به امور مسلمانان است به گونه ای که پیامبر اکرم(ص) فرمود: "من اصبح لایهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم"() انسانی که به امور مسلمانان اهتمام نداشته باشد مسلمان نیست. زیرا انسانها مخلوق خدا هستند و محبوبترین انسانها نزد خدا آنانی هستند که به مخلوق الهی سود رسانده و آنها را شادمان سازد. "الخلق عیال اللّه فاحب الخلق الی الله من نفع عیال اللّه و ادخل علی اهل بیته سروراً"() انسانها عیال خداوندند و محبوبترین مخلوق نزد خداوند آن انسانی است که به عیال الهی نفع رساند و خاندان او را شادمان سازد. 5 ـ احترام بزرگان و مهربانی نسبت به کوچکان یکی از اموری که باعث تحکیم وحدت و اخوت اسلامی میشود این است که به بزرگان احترام کنیم و نسبت به افراد کوچک مهربان و دلسوز باشیم. امام صادق(ع) فرمود: "عظموا اکبارکم و صلوا ارحامکم و لیس تصلونهم شیء اقل من کف الاذی عنهم"() بزرگانتان را احترام کنید و با خویشاوندان صله رحم نمائید و بهترین مصداق صله رحم آن است که از آزار آنان خودداری کنید. و همان حضرت فرمود: "لیس منا من لم یوقر کبیرنا و یرحم صغیرنا"() از ما اهل بیت نیست کسی که بزرگان را احترام نکرده و نسبت به کوچکها دلسوزی نداشته باشد. 6ـ به دیدار مؤمنان رفتن یکی از اموری که در آموزههای اسلامی بر آن تأکید شده است به دیدار مؤمنان رفتن است. امام صادق(ع) فرمود: "مازار مسلم اخاه المسلم فی اللّه و لله الا ناداه اللّه عزّ و جلّ ایها الزائر طبت و طابت لک الجنه"() مسلمانی که با برادر مسلمانش برای خدا دیدار کند فرشته ای از سوی خدا به او خطاب کرده و میگوید: کار خوبی کردی بهشت بر تو گوارا باد. 7ـ مصافحه و معانقه کردن یکی از آداب برخورد مسلمانان با یکدیگر آن است که در دیدار با همدیگر دست در دست برادر مسلمانش نهاده و با او معانقه نماید. امام باقر(ع) فرمود: "انّ المؤمنین اذا التقیا فتصافحا ادخل اللّه عزّ و جلّ یده بین ایدیهما و اقبل بوجهه علی اشدّ هما حباً لصاحبه"() مؤمنان در هنگام دیدار با یکدیگر مصافحه کرده و دست در دست یکدیگر گذارند و وقتی این کار را انجام دادند خدای سبحان دستش را بین دست آن دو قرار می دهد و با تمام محبت به آن که بیشتر دوستش را دوست بدارد توجه میکند. امام صادق(ع) فرمود: "انّ المؤمنین اذا اعتنقا غمرتهما الرحمة"() مؤمنان وقتی با هم معانقه میکنند رحمت الهی آنهارا در بر میگیرد. 8 ـ خوشنود کردن مؤمنان خوشحال کردن مؤمن از جمله اموری است که در تحکیم پیوند اجتماعی بین مؤمنان تأثیر فوق العاده ای دارد از این رو در تعالیم اسلامی بر آن تأکید شده است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: "ان احبّ الاعمال الی اللّه عزّ و جلّ ادخال سرور علی المؤمنین"() محبوبترین کارها نسبت به خدای متعال وارد کردن خوشحالی و نشاط بر مؤمنان است و خوشحال کردن مؤمن به آن است که گرسنگی اش را برطرف کنی، غم و اندوه را از او بزدایی، بدهکاریش را اداء کنی، حاجاتش و نیازهایش را برطرف سازی، مؤمنی را سیر کنی، برهنه ای را بپوشانی، به او لطف نموده و به او مهربانی کرده و تکریمش کنی. 9ـ صلح و آشتی صلح و آشتی از کارهایی است که در بهبود روابط اجتماعی نقش بسزایی دارد زیرا با اصلاح بین مردم کدورتها زدوده شده و دشمنیها دور میشود. از این رو در روایات اسلامی به این امر ترغیب کرده و فرموده است: "لان اصلح بین اثنین احبّ الی من اتصدق بدینارین"() اگر بین دو نفر آشتی کنم بهتر است تا این که دو دینار صدقه بدهم. و در روایت دیگری فرمود: صدقه ای که خدا او را دوست دارد اصلاح بین مردم است. برای همین است که قرآن فرمود: "انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم و اتقوا اللّه لعلکم ترحمون"() مؤمنان برادران یکدیگرند، بنابراین در میان آنها صلح را برقرار کنید(و به نزاع و تخاصم بین آنها خاتمه دهید) تقوای الهی را پیشه کنید تا مشمول رحمت خدا شوید. Ë عوامل گسست برادری و پیوندهای اجتماعی قرآن کریم برای ساختن جامعه اسلامی علاوه بر دعوت به برادری در پرتو ایمان آنها را نسبت به اموری که باعث گسستن این برادری شده و پیوندهای اجتماعی را متزلزل میکند نیز هشدار داده است از این رو در آیه 11 و 12 سوره حجرات خطاب به مؤمنان آنها را از این عوامل باز داشته است و فرمود: "یا ایها الذین آمنوا لایسخر قوم من قوم عسی ان یکونوا خیراً منهم و لانساء من نساء عسی ان یکن خیراً منهن و لا تلمزوا انفسکم ولاتنابزوا بلالقاب بئس الاسم الفسوق بعد الایمان و من لم یتب فاولئک هم الظالمون"() ای کسانی که ایمان آورده اید نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را استهزاء کنند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانی زنان را استهزاء کنند شاید آنان از اینان بهتر باشد و یکدیگر را مورد طعن و عیب جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی بعد از ایمان نام کفر بگذارید و آنها که توبه نکنند ظالم و ستمگرند. "یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظنّ ان بعض الظنّ اثم و لا تجسّسوا و لا یغتب بعضکم بعضاً ایحب احدکم ان یأکل لحم اخیه میتاً فکرهتموه و اتقوا اللّه ان اللّه تواب رحیم"() ای کسانی که ایمان آورده اید، از بسیاری گمانها بپرهیزید، چرا که بسیاری از گمانها گناه است و هرگز در کار دیگران تجسس نکنید و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند و آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد به یقین همه شما از این کار کراهت دارید، تقوای الهی پیشه کنید که خدا توبهپذیر مهربان است. در این آیه خدای سبحان مؤمنان را از شش کار باز داشته است: 1ـ استهزاء 2ـ عیب جویی 3ـ لقب زشت دادن 4ـ بدگمانی 5 ـ تجسّس 6ـ غیبت. که به تفصیل از اینها سخن به میان می آید. Ë اول: استهزاء استهزاء که به معنای بیان کردار یا گفتار یا صفتی از صفات یا نقصی از نقصهای فردی برای خنداندن مردم است یکی از کارهای زشت است که در قرآن از آن نهی کرده است. این استهزاء ممکن است به صورت صریح و با گفتار و رفتار صورت گیرد و ممکن است به صورت اشاره و کنایه باشد. باید توجه داشت که استهزاء و مسخره کردن تجاوز به حریم آبروی دیگران و تحقیر دیگران است علاوه این عمل موجب آزار مؤمنان نیز میشود. سرچشمه استهزاء حسّ خود برتر بینی و کبر و غرور است که از ارزشهای ظاهری و مادی مانند داشتن ثروت، زیبایی یا تعلّق به نژاد یا قبیله خاص به وجود می آید و از این به استهزاء میپردازد در حالی که معیار ارزش در پیشگاه خداوند تقوا و پاکی است و چون هیچ کس نمیتواند بگوید: من در پیشگاه خدا از دیگری برترم، به همین دلیل تحقیر و استهزاء دیگران یکی از زشتترین عیوب اخلاقی است. گاه ممکن است منشأ استهزاء دیگران به طمع مال یا مقام باشد که برای خوشایند دیگران به مسخره کردن دیگران میپردازد و گاه منشأ سرچشمه آن کینه و نفرت است که فردی برای نشان دادن کینه خود فرد دیگر را مورد استهزاء قرار می دهد و گاه منشأ آن حسادت به موقعیت افراد است که فرد حسود به دلیل نداشتن موقعیت فرد مورد نظرش او را مسخره میکند تا او را از رتبه و شأنش پایین بیاورد. پیامدهای استهزاء استهزاء و تمسخر دیگران برای کسی که دیگران را مورد استهزاء قرار می دهد هم پیامد دنیوی دارد و هم پیامد اخروی. پیامد دنیوی آن عبارت است از: سبک شدن مسخره کننده و کینه و دشمنی میان او و فرد مورد تمسخر و سست شدن پیوند برادری و ریشخند دیگران نسبت به او میشود و در آخرت نیز فرد مسخره کننده دچار عذاب الهی میگردد. Ë رضی الله عنه ـ عیب جویی و طعن به دیگران یکی از رذایل اخلاقی که موجب گسست اخوت و برادری ایمانی میشود عیب جویی از دیگران است که قرآن میفرماید: "ولاتلمزوا انفسکم" مؤمنان نباید همدیگر را مورد طعن و عیب جویی قرار دهند و از این طریق سبب رنجاندن آنان شوند در واقع بیان عیب دیگران تجاوز به حریم دیگران است که مانند مار یا عقربی شخص را میگزد، این عیب جویی گاهی زخم زبان با بیان عیبهای واقعی فرد است گاهی باعیبهای پنداری، به این صورت که چیزی که عیب نیست، عیب به پندارد از باب مثال کسی را به دلیل داشتن عقاید درست یا رفتاری صحیح و صداقت و یک رنگی عیب جویی کنند. خانمی که از حجاب بهرهمند است او را امّل بخوانند، انسانی که صداقت و امانت داری و رعایت دستورات دینی را مورد توجه قرار داده ساده به پندارند و او را ساده و فاقد تدبیر معرفی کنند و انسان ایثارگر را احمق و نادان بدانند. سرچشمه عیب جویی دیگران کینه توزی و دشمنی شخصی و حسد است انسانی که کینه کسی را در دل دارد از او عیب جویی میکند تا از این طریق او را برنجاند و کینه توزی خود را آرام کند و یا به خاطر موقعیت دیگران از نظر اجتماعی و فقدان آن موقعیت و جایگاه برای عیب جو او را وامیدارد تا به عیب جویی بپردازد. در قرآن کریم در سوره همزه فرمود: "ویل لکل همزة لمزه الذی جعل مالاً و عدّده یحسب ان ماله اخلده "() وای بر هر عیب جوی مسخره کننده ای، همان کسی که مال را جمع آوری و شماره کرده (بی آن که حساب مشروع و نامشروع کند) گمان میکند اموالش سبب جاودانگی اوست. پیامبر اکرم(ص) فرمود: "الاانبئکم بشرارکم قالوا بلی یا رسول الله قال المشاؤون بالنمیمه، المفرّقون بین الاحبّة الباغون للبراء المعایب"() آیا شما را از شریرترین افراد آگاه سازم، گفتند آری ای رسول خدا فرمود: آنها که بسیار سخن چینی میکنند، در میان دوستان جدایی می افکنند و برای افراد پاک و بیگناه در جستجوی عیوبند. در این آیه سرچشمه عیب جویی را غرور و تکبر ناشی از علاقه به مال می داند به تصوّر این که مال باعث جاودانگی او میشد. در حالی که مال مانند همه امور دیگر مادی، فناپذیر است و اگر آدمی بداند که منشأ جمع آوری به گفته امام معصوم(ع) ممکن است اموری نظیر بخل و حرص و مانند آن باشد چنان چه امام رضا علیه السلام فرمود: "لاتجمع المال الا بخمس خصال: بخل شدید و امل طویل و حرص غالب و قطیعة رحم و ایثار الدنیا علی الآخره"() مال جز با پنج خصلت جمع نمیشود. بخل شدید، آرزوهای دور و دراز، حرص غالب، قطع رحم و مقدم داشتن دنیا بر آخرت. از این روایت استفاده میشود که انسان سخاوتمند و کسی که آرزوهای دور و دراز ندارد مراقب حلال وحرام خواهد بود، به ارحام خود کمک میکند و از حرص به دور باشد غالباً اموال در نزد آن جمع نمیشود. علاوه در این آیه پندار جاودانگی به مال را نیز دلیل بر جمع مال دانسته است در حالی که مال فناپذیر است و امر فناپذیر سبب جاودانگی انسان نخواهد بود. Ë علیها السلام ـ لقب زشت دادن بسیاری از افراد بی بند و بار اصرار دارند که بر دیگران القاب زشتی بگذارند و از این طریق آنها را تحقیر کرده و شخصیتشان را بکوبند و از این طریق از آنها انتقام بگیرند و کینه و عقده اشان را خالی کنند. اسلام از این عمل زشت نهی میکند و هر اسم و لقبی را که مفهوم نامطلوبی دارد و موجب تحقیر مسلمانی میگردد ممنوع شمرده است. در قرآن پس از نهی از لقب بد دادن میفرماید: "بئس الاسم الفسوق بعد الایمان" بسیار بد است بر کسی که بعد از ایمان آوردن نام کفر بگذارند. در پایان آیه برای تأکید میفرماید آدمی باید از این کارهای زشت یعنی استهزاء و عیب جویی و لقب زشت دادن توبه کند و اگر توبه نکند و از این اعمال دست برندارد ظالم و ستمگر خواهد بود "و من لم یتب فاولئک هم الظالمون" چه ظلمی از این بالاتر که انسانی با سخنان نیش دار و تحقیر و عیب جویی، قلب مردم با ایمان را که مرکز عشق خداست بیازارد و شخصیت و آبروی آنها را که سرمایه بزرگ زندگی آنان است از بین ببرد. Ë رحمه الله ـ بدگمانی یکی از کارهایی که باعث گسست برادری مؤمنان میشود سوءظن و بدگمانی نسبت به آنهاست و این بدگمانی در واقع وارد شدن در حریم امن درون وجود انسان است که آدمی با این ویژگی آن حریم امن درون را نا امن میکند و حرمت و شخصیت افراد را در هم میشکند از این رو قرآن فرمود: آدمی حق ندارد نسبت به دیگری گمان بد ببرد و در اندیشه خود امنیت دیگران را سلب کند. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "انّ اللّه حرّم من المسلم دمه و ماله و عرضه و ان یظنّ به السوء"() خدای سبحان خون و مال و آبروی مسلمان را بر دیگران حرام کرده و همچنین گمان بد بردن را نیز حرام نموده است. گمان بد نه تنها به طرف مقابل و شخصیت او ضربه وارد میکند برای کسی که گرفتار سوء ظن و بدگمانی است نیز بلائی بزرگ است زیرا سبب میشود که او را از همکاری با مردم و تعاون اجتماعی برکنار کند و دنیایی آکنده از گوشهگیری فراهم سازد و این گوشهگیری عامل وحشت او گردد چنان چه حضرت علی(ع) فرمود: "من لم یحسن ظنه استوحش من کل احد"()کسی که گمان بد داشته باشد از همه کس وحشت دارد. گرچه سوء ظن و بدگمانی در اختیار انسان نیست و از اموری که از اختیار انسان خارج است در انسان به وجود می آید اما در واقع نهی از بدگمانی، نهی از ترغیب آثار است یعنی هرگاه گمان بدی نسبت به مسلمانی در ذهن آدمی پیدا شد، در عمل به آن اعتنا نکرده، طرز رفتار خود را تغییر ندهد علاوه بر آن میتوان با منصرف کردن ذهن از آن چه به آن مبتلا شده و مشغول شدن به اندیشههای مثبت، گمان بد را از خود دور سازد از این رو امیرالمؤمنین(ع) فرمود: "ضع امر اخیک علی احسنه حتی یأتیک ما یقلبک منه و لا تظنن بکلمة خرجت من اخیک سؤ رأیت تجدلها فی الخیر محملاً"() اعمال برادرت را بر نیکوترین وجه ممکن حمل کن تا دلیلی بر خلاف آن قائم شود و هرگز نسبت به سخنی که از برادر مسلمانت صادر شده گمان بد مبر مادام که میتوانی محمل خوبی برای آن بیابی... بهرحال خودداری از سوء ظن و بدگمانی از جامعترین دستورها در زمینه روابط اجتماعی انسان هاست که زمینه ساز امنیت کامل انسانها حتی در اندیشه افراد خواهد بود. Ë قدس سرّهم ـ تجسّس و جستجوگری در امور نامطلوب یکی از اموری که بر اخوت ایمانی ضربه می زند جستجوگری در کار دیگران است و سبب آن بدگمانی است که اگر این خصلت در انسان به وجود آمد او را وامی دارد تا به کشف اسرار و رازهای نهانی مردم بپردازد و چون اسلام میخواهد مردم در زندگی خصوصی خود از هر نظر در امنیت باشند به هیچکس اجازه نمی دهد در آن به تجسّس بپردازد و آبرو و حیثیت دیگران را بر باد دهد. ناگفته نماند تجسّس در زندگی خصوصی ممنوع است ولی کسب اطلاعات به منظور حفظ امنیت جامعه و همچنین کشف توطئه ای که به امنیت جامعه اخلال وارد میکند لازم و ضروری است که باید به آن پرداخته شود. Ë صلی الله علیه و آله و سلم ـ غیبت یکی از اموری که موجب جدایی مؤمنان از یکدیگر میشود غیبت دیگران است تا از این طریق آبرو و حیثیت دیگران را بر باد دهد از این رو در قرآن انسانهای مؤمن را از غیبت باز داشته است تا از این طریق آبروی انسان محفوظ مانده و حرمت افراد هم نشکند. غیبت کردن به اندازه ای زشت است که قرآن کریم آن را از نوع خوردن گوشت برادر مرده می داند و همان طور که انسان از خوردن گوشت برادر مرده کراهت دارد باید از غیبت کردن نیز کراهت داشته باشد. زیرا آبروی برادر مؤمن و مسلمان همچون گوشت تن اوست و ریختن این آبرو به وسیله غیبت و افشای اسرار پنهانی مانند خوردن گوشت بدن اوست. پیامبر اکرم(ص) فرمود: "یا معشر من آمن بلسانه و لم یؤمن بقلبه لاتغتابوا المسلمین و لا تتبعوا عوراتهم فانه من یتبع عورة اخیه تتبع الله عورته و من تتبع اللّه عورته یفضحه فی جوف بیته"() ای گروهی که به زبان ایمان آورده اید و نه به قلب غیبت مسلمانان نکنید و از عیوب پنهانی آنها جستجو نکنید زیرا کسی که در امور پنهانی برادر دینی خود جستجو کند خدای سبحان اسرار او را فاش میسازد و در دل خانه اش رسوایش میسازد. غیبت در اصل به این است که آدمی در غیاب کسی سخن بگوید که عیبی از او فاش سازد امام صادق(ع) فرمود: "الغیبة ان تقول فی اخیک ما ستره اللّه علیه و اما الامر الظاهر فیه مثل الحدة و العجلة فلا و البهتان ان تقول ما لیس فیه"() غیبت آن است که درباره برادر مسلمانت چیزی را بگویی که خدای متعال آن را پنهان داشته است اما چیزی که ظاهر است مانند تندخویی و عجله داخل در غیبت نیست اما بهتان آن است که چیزی را بگویی که در او وجود ندارد. Ë نتیجه گیری در این مقاله از رابطه ایمان و برادری سخن به میان آمده است در واقع روح برادری از ایمان برمیخیزد که یک امر معنوی است نه از امور مادی مانند نژاد، زبان و داشتن زندگی جغرافیایی مشترک و...و این برادری اگر بخواهد استمرار پیدا کند باید از عواملی که سبب تحکیم آن میگردد استفاده گردد و از آن چه که سبب گسست آن میشود پرهیز گردد در قرآن کریم اموری مانند استهزاء و بدگمانی و عیب جویی و لقب زشت به افراد دادن و بدگمانی و تجسّس به قصد افشای اسرار دیگران و غیبت کردن از جمله عواملی می داند که سبب گسست این پیوند میشود از این رو بر مسلمانان لازم است هم به عوامل تحکیم روابط اجتماعی توجه و هم از عوامل تزلزل روابط اجتماعی پرهیز کنند. Ë



Ë پینوشتها:ـــــــــــــــــــــــ. سوره حجرات، آیه. 10. محجة البیضاء، ج 3، ص. 332. اصول کافی، ج 2، ص. 166. همان،ص. 167. همان،ص. 166. همان،ص 100.. همان،ص. 103. همان،ص. 105. همان،ص. 163. همان،ص. 164. همان،ص. 165. همان.. اصول کافی،ج 2، ص. 178. همان،ص. 179. همان،ص 184.. همان،ص. 189. همان،ص 209.. سوره حجرات، آیه. 10. سوره حجرات، آیه. 11. همان، آیه. 12. سوره همزه، آیات 1 و 2 و. 3. اصول کافی، ج 2، ص. 369. نورالثقلین، ج 5، ص. 668. المحجة البیضاء، ج 5، ص. 268. غررالحکم، ص. 697. اصول کافی، ج 2، ص 362.. محجةالبیضاء، ج 5، ص. 252. اصول کافی، ج 2، ص 357.



عنوان بعد



زشتي عيب جويي در زندگي خانوادگي



نويسنده: علي محمد رفيعي محمدي





عوامل تزلزل خانواده (5)



يکي از عوامل تزلزل خانواده، عيب جويي همسران نسبت به هم است. در قرآن به اين مسئله اشاره دارد که زن و مرد همانند لباس هم مي باشند:

( هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ َ) (1)

آنها لباس عفاف شمايند و شما نيز لباس عفت آنها هستند.

لباس، عيوب آدمي را مي پوشاند و او را از چشم عيب جويان و نقالان مجالس لغو دور نگه مي دارد. همسران برتر، اين همرهان صميمي و فهيم، محرمان رازند. لباس محبتي که بر جسم و جان هم مي پوشانند، همه ي کاستي هاي رفتار، ضعف هاي احتمالي اخلاق و لغزش ها و خطاهاي يکديگر را از ديد ديگران، خويشان و نزديکان و حتي نزديکترين نزديکان خود مستور مي دارند.

« همسران برتر هرگز ضعف هاي شخصيتي و عيوب احتمالي يکديگر را براي کسي باز گو نمي کنند، به گونه اي که حتي پدران، مادران، خواهران، برادران، خويشان و دوستان ايشان نيز از عيوب احتمالي همسرشان با خبر نمي گردند. زنان و مردان هوشمند و عاقل آنان که الگوي زندگي شان فاطمه زهرا عليهاالسلام و علي عليه السلام است، هيچ گاه حکايت نارسايي ها و شکايت همسران خود را به نزد اعضاي خانواده ي پدري خويش نمي برند، ايشان همواره تلاش دارند بين همسر و والدين و خواهران و برادران خود تأليف قلوب نمايند. » (2)

شخص عيب جو هرگز به اصلاح عيوب خود و ديگران اهميتي نمي دهد و همواره در صدد است که از ديگران عيبي يافته، به منظور سرزنش، زخم زبان و انتقام جويي، عيب هاي ديگران را بازگو کند. اين گونه افراد قبل از ديگران، خود نيازمند اصلاح هستند و بايد در مرحله ي اوّل خود را اصلاح کنند که پرداختن به عيوب ديگران و غفلت از عيوب خويش يکي از لغزشگاه هاي بزرگ انسان است

علي عليه السلام مي فرمايند:

« نا آگاهي شخص به عيب هاي خويش، از بزرگترين گناهان اوست ». (3)

اين گونه افراد بنابر عادت همواره از همسر خود عيب جويي کرده، بدين طريق او را آزار مي دهند. و با اين رفتار نادرست، نه تنها عيب هاي همسر را اصلاح نمي کنند، بلکه در اخلاق او تأثير منفي مي گذارند. بدين جهت، پيشوايان دين توجه انسان را از عيب ديگران به اصلاح عيب خويش معطوف کرده اند، چرا که فقط کساني توانايي اصلاح ديگران را دارند که ابتدا عيب هاي خود را اصلاح کرده باشند.

علي عليه السلام مي فرمايند:

« خوشا به حال کسي که پرداختن به عيوب خويش، او را از توجّه به عيب هاي ديگران باز داشته است ». (4)

« خوشبختي در آن خانه اي است که اهل آن، در مراحله ي اول به بازنگري در اخلاق خويش و يافتن نقص و لغزش هاي خود پرداخته، سپس با لحني ملايم، محترمانه و بدون هيچ گونه تحقير و اهانت و با توجه به شرايط و ظرفيّت روحي همسر، به اصلاح او بپردازد، بگونه اي که با رضايت خاطر در صدد اصلاح خويش بر آيد ». (5)



عيب پوشي در برابر عيب جويي



امام علي عليه السلام مي فرمايند:

« از برترين صفات اخلاقي انسان هاي کريم النفس، تغافل آن ها از دانسته هاي خودشان است ». (6)

زندگي مشترک به طور طبيعي، شرايطي را ايجاب مي کند که زن و مرد بيش از ديگران در حالات و روحيّات يکديگر کنجکاو و دقيق شده، موشکافانه عيوب و ايرادهاي يکديگر را مورد توجه قرار مي دهند. چنانچه، اين کيفيت به بازگو کردن اين مسايل و عيب جويي يکي از ديگري منجر شود، شاد کامي را از صحنه ي زندگي به بيرون مي راند و جوّي آکنده از بد بيني و خصومت بر فضاي زندگي حاکم مي شود.

« بزرگ منشي و گذشت، ما را ملزم مي کند که نسبت به همسرمان عيب پوشي را به جاي عيب جويي بر گزينيم و تغافل را که به معناي وانمود کردن بي اطلاعي خود از اشتباه طرف مقابل است، سرلوحه مناسبات خود با همسر قرار دهيم و بايد همان گونه که علاقه منديم ديگران نسبت به ما گذشت داشته باشند و عيوب ما را نديده انگارند، متقابلاً نسبت به اطرافيان و همسر خود اينگونه باشيم ». (7)



اثرات مثبت چشم پوشي و عيب پوشي



1. اعتلاي کرامت و بزرگواري



علي عليه السلام مي فرمايند:

با چشم پوشي از چيزهاي کوچک، خود را بزرگ کنيد و بر قدر و منزلت خويش بيفزائيد . (8)

فردي که بدي هاي همسرش را مي بخشد و چشم پوشي مي کند به خود احترام گذاشته است.



2. فرصت براي اصلاح خاطي



با چشم پوشي از خطاي همسر، فرصتي فراهم مي شود که وي به بهبود رفتارش اقدام کند. در غير اين صورت، زماني که ضربات ويران گر انتقاد بر وي فرود مي آيد، هر گونه اراده و جرأت باز سازي به سستي مي گرايد.



3. تقويت آرامش خانواده



وقتي شما عيوب هم را مي گوييد، زمينه هاي به هم خوردن آرامش خانواده فراهم مي گردد؛ زيرا هيچ کس دوست ندارد عيوب او را بيان کنند؛ لذا اظطراب در خانه حاکم مي گردد.



4. پرهيز از اشاعه ي بدي ها و زشتي ها



« فلسفه ي زندگي اجتماعي، حکم مي کند که به منظور حفظ سلامت جامعه، خير و نيکي اشاعه يابد و زشتي و بدي، مکتوم و پنهان مانده، چشم پوشي از عيوب يکديگر شرايطي را به وجود مي آورد که خطاهاي ناچيز و بي اهميت پوشيده بماند و زمينه ي امور اخلاقي و معنوي توسعه يابد ». (9)

اسرار ازل را نه تو داني و نه من *** وين حرف معما نه تو خواني و نه من

هست از پس پرده گفت و گوي من و تو *** چو پرده برافتد نه تو ماني و نه من (10)



پي نوشت ها :



1. سوره ي بقره، آيه ي 187.

2. دکتر غلامعلي افروز، همسران برتر، ص 49.

3. بحارالا نوار، 78، ص 91.

4. بحارالا نوار ، ج 69، ص 380.

5. عليرضا فاخري، محمد حسين منتظري، اخلاق خانواده، ص 78-77.

6. فهرست غررالحکم، ص 297.

7. غلامعلي افروز، همسران برتر، ص 66.

8. تحف العقول، ص 224.

9. دکتر محمد رضا شرفي، خانواده متعادل، ص 231-230.

10. خيام نيشابوري .



منبع مقاله :

رفيعي محمدي، علي محمد؛ (1389)، نسيم عشق: عوامل تحکيم و تزلزل خانواده، قم: انتشارات رسول اعظم ( صل الله عليه و آله و سلم )، چاپ هفتم











مقالات مرتبط :







بد اخلاقي همسران نسبت به هم

اختلافات و دعواي همسران در محيط خانواده

سوء ظن و بدگماني در خانواده

اسراف، تبذير و بخل در زندگي خانوادگي

بد زباني، يعني زندگي تلخ

سست شدن باورهاي ديني در محيط خانواده

عواقب نا آگاهي نسبت به حقوق همسر

کينه توزي و لج بازي در زندگي زناشويي

ناتواني جنسي مردان و سرد مزاجي بانوان

اعتياد و فرو پاشي خانواده







سخن بیست و ششم: چشم پوشی از عیب دیگران



زیبایی عیب پوشی



1. زیباترین اخلاقها: عن امیرالمؤمنین علیه السلام أَنَّهُ قالَ: «أشْرَفُ أخْلاقِ الْکَریمِ تَغَافُلُهُ عَمَّا یَعْلَمُ[171]؛ شریف­ترین اخلاق فرد بزرگوار، چشم پوشی او از آنچه [در مورد دیگران و اشتباهاتشان] می­داند، است.»







2. عدم شتاب در عیب­جویی دیگران: عن امیرالمؤمنین علیه السلام أَنَّهُ قالَ: «یا عَبدَاللهِ! لاتَعْجَلْ فِی عَیْبِ عَبْدٍ بِذَنْبِهِ فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ وَ لاتأْمَنْ عَلَی نَفْسِکَ[172] ؛ای بنده خدا ! در برشمردن عیب کسی به گناهش شتاب مکن شاید گناهش بخشیده شود، و به نفس خودت اطمینان نداشته باش [که بهتر از او باشی].»







3. پیامد چشم پوشی: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «تَغافَلْ یُحْمَدُ اَمْرُکَ[173]؛ چشم پوشی کن تا کارت پسندیده شود.»







زشتی عیب­جویی



1. کینه توزترین مردم: عن امیرالمؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «أمقَتُ النَّاسِ الْعَیَّابُ[174]؛ کینه توزترین مردم، عیب­جو است.»







2. عیب­جویی؛ نشانه خودپسندی: عن امیرالمؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «عَجِبْتُ لِمَنْ یُنْکِرَ عُیُوبَ النَّاسِ وَ نَفْسُهُ أکْثَرُ شیْءٍ مَعایباً وَ لایَبْصُرُها[175]؛ در شگفتم از کسی که عیوب مردم را زشت می­پندارد در حالی که عیبهای خودش بیشتر است اما نمی­بیند.»







3. بزرگترین عیبها: عن امیرالمؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «أکْبَرُ الْعَیْبِ أنْ تَعِیبَ غَیرَکَ بِما هُوَ فِیکَ[176]؛ بزرگترین عیبها این است که عیبی را در دیگران برشماری که در خودت هم هست.»







4. پیامد سوء عیب­جویی: عن امیرالمؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «مَنْ لَمْ یَتَغافَلْ وَ لایَغُضُّ عَنْ کَثِیرٍ مِنَ الأمُورِ تَنَغَّصَتْ عِیشَتُهُ[177]؛ هر کسی [از اشتباهات دیگران] چشم پوشی نکند و از بسیاری [از اشتباهات در] کارها [ی دیگران] نگذرد، زندگیش تباه می­شود.







نکوهش عیب­جویی



مردی روستایی، پیوسته خدمت امام صادق علیه السلام می­آمد، اما مدتی امام او را ندید. حضرت از حال او جویا شد. شخصی که در محضر امام بود خواست از مرد روستایی عیب­جویی کند و به این وسیله از ارزش او نزد امام بکاهد. گفت: «آن مرد، دهاتی و بی­سواد است و چندان آدم مهمی نیست.» امام فرمود: «شخصیت انسان در عقل او و شرافتش در دین او و برتری­اش در تقوای اوست. زیرا مردم از نظر نسل یکسانند و همه از بنی­آدم هستند و مزایای مادی ارزش آفرین نیست.» آن مرد از سخنانش شرمنده شد و دیگر چیزی نگفت.[178]







در گفتن عیب دگران بسته زبان باش







با خوبی خود عیب نمای دگران باش







روز بیست و هفتم: دوستی و همنشینی



سلام



سومین گناهی که در این وبلاگ به اون پرداخته شده است عیب جویی و تجسس است. یکی از گناهان بزرگی است که اکثر انسانها به آن مبتلا هستند.



در ادامه بخوانید...



این گناه بزرگ عیبجویان، از یك سوی به این صورت است كه با علم و آگاهی از عیب و گناه دیگران، آن را در میان مردم فاش می كنند، و به این وسیله هم باعث آبروریزی ایشان می شوند، و هم ترویج كنندة فساد و فحشاء‌ در میان مردم می گردند. اما از سوی دیگر كار زشت عیبجویان، به این صورت است كه از عیب و نقص و لغزش دیگران آگاهی ندارند، اما سعی و تلاش ایشان این است كه در اطراف آن شخص تجسس كنند تا برای آبروریزی، بدنامی و رسوایی او عیب و نقصی را به دست آورند و آن را در میان مردم ترویج نمایند. حال آنكه آنچه از تعالیم اسلام به ما رسیده چیز دیگری است و این تعالیم مدام بر این امر تكیه دارند كه نه تنها در كار دیگران تجسس نكنید و دنبال این نباشید كه عیوب دیگران را فاش كنید، بلكه عیوب دیگران را بپوشانید و از بدنامی و رسوایی و هتك آبروی آنها جلوگیری نمائید، چنانكه پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله )‌ می فرمایند: « هر كس زشتكاری مؤمنی را بپوشاند، چنان است كه دختر زنده به گور شده ای را نجات دهد ».1



هر انسانی دارای اخلاقی خوب و بد، و نقاطی مثبت و منفی، و ظاهری سالم و معیوب است. عمل و گفتار زشت عیبجویان این گونه است كه هیچگاه در رابطه با دیگران نقاط خوب، مثبت و سالم ایشان را نمی بینند، بلكه درست به دنبال آن نقاط بد هستند تا با آگاهی و اشاعة آن، موجب بدنامی صاحب آن و آبروریزی وی شوند.



در حالی كه شایسته این است كه ما به جای پی جویی عیوب دیگران، به دنبال عیوب و گناهان خود، و در پی اصلاح و پاكیزه كردن وجود آلودة خویش باشیم، نه اینكه از خود غافل شویم و شبانه روز در جستجوی لغزشهای مردم باشیم و با آشكار نمودن آنها باعث بدنامی و رسوائی ایشان شویم. و بترسیم از این كه خداوند نیز به كیفر و مكافات عمل زشتمان، ما را در دنیا و آخرت در نزد خلایق رسوا و بدنام نماید. زیرا هر كس به نوعی مرتكب خطا و لغزش شده، یا هر لحظه ممكن است در دام شیطان گرفتار آید و مرتكب گناه شود، و همین خطا و آلودگی وسیله ای باشد برای بدنامی و رسوایی او، كه باید از این مصیبت و گرفتاری خانمانسوز به خدا پناه ببریم.



به علاوه، برای عامل این عمل زشت تجسس و عیبجویی، مجازات و مكافات سختی در دنیا و آخرت مقرّر شده است.



دیـدة بد بین بپوشان ای كریم عیب پوش



زین دلیریها كه من در كنج خلوت می كنم1





+ نوشته شده در دوشنبه بیستم اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت 16:0 توسط اسماعیل اکبری | نظر بدهيد

لا اله الا الله محمد رسول الله
علی ولی الله فاطمه امه الله


سبد سبد شقایق دلت پراز حقایق
خدا کند بخندد دلت همه دقایق


دنیا را برایتان شاد شاد
شادی را برایتان دنیا دنیا آرزومندم


خداوند انسان سخاوتمند رادوست دارد
دوست دارم تا می توانم بخشنده باشم


مردم تشنه محبت اند
دوست دارم تامی توانم به مردم محبت کنم
خانه
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها

نوشته‌های پیشینهفته چهارم تیر ۱۳۹۵
هفته سوم اردیبهشت ۱۳۹۵
هفته چهارم فروردین ۱۳۹۵
هفته اوّل مهر ۱۳۹۴
هفته اوّل اسفند ۱۳۹۲
هفته سوم آبان ۱۳۹۲
هفته چهارم مرداد ۱۳۹۲
هفته اوّل تیر ۱۳۹۲
هفته چهارم خرداد ۱۳۹۲
هفته اوّل خرداد ۱۳۹۲
هفته چهارم اردیبهشت ۱۳۹۲
هفته سوم اردیبهشت ۱۳۹۲
هفته اوّل اردیبهشت ۱۳۹۲
هفته چهارم فروردین ۱۳۹۲
هفته اوّل اسفند ۱۳۹۱
هفته چهارم بهمن ۱۳۹۱
هفته اوّل بهمن ۱۳۹۱
هفته سوم دی ۱۳۹۱
هفته دوم دی ۱۳۹۱
هفته اوّل دی ۱۳۹۱
هفته چهارم آذر ۱۳۹۱
هفته چهارم آبان ۱۳۹۱
هفته اوّل آبان ۱۳۹۱
هفته چهارم مهر ۱۳۹۱
هفته دوم مهر ۱۳۹۱
هفته اوّل مهر ۱۳۹۱
هفته چهارم شهریور ۱۳۹۱
هفته سوم شهریور ۱۳۹۱
هفته دوم شهریور ۱۳۹۱
هفته اوّل شهریور ۱۳۹۱
هفته دوم مرداد ۱۳۹۱
هفته اوّل مرداد ۱۳۹۱
هفته دوم تیر ۱۳۹۱
هفته اوّل تیر ۱۳۹۱
هفته چهارم خرداد ۱۳۹۱
هفته سوم خرداد ۱۳۹۱
آرشيو

پیوندهامرگ،عالم برزخ و ارواح
دانستنیها
فن بیان
خندان دلی بسان امین
گنجهای معنوی
سیدنا الغریب
پــیــامـک های مـذهـبـــی و زیـبــا
مدعی
اشعار
با خدا
گنجینه
فداییان
اشک باران
خلوت باخدا

BLOGFA.COM