صدراعظم آلمان کیست و چرا
طرفدار ادامه جنگ اوکراین است؟
در شرایطی که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، در تلاشی نامنسجم و پرمقاومت برای دستیابی به آتش بس و صلح در اوکراین است، رهبران اروپایی هرچه بیشتر می کوشند این جنگ را طولانی تر کنند و بر آتش آن هیزم نهند. این کوشش تحت پوشش "موضعی اخلاقی" یا به عنوان "دفاع از اوکراین" در برابر "توسعه طلبی روسیه" توجیه می شود ولی دلایل عمیق دیگری دارد. در چارچوب همین سیاست طولانی کردن جنگ، فریدریش مرتس رئیس حزب دموکرات مسیحی و صدراعظم جدید آلمان در هفته اخیر اعلام کرد که ممنوعیت مربوط به ارسال و استفاده از سلاح های دوربرد به اوکراین که می تواند خاک روسیه را هدف قرار دهد لغو کرده است.
برای آنکه بتوان محتوای واقعی این سمتگیری را دریافت کافیست به سابقه مرتس اندکی توجه کرد. مرتس در فاصله سال های ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ بهعنوان رئیس هیئت نظارت شرکت سرمایه گذاری فراملیتی بلک راک در آلمان فعالیت کرد. وظیفهی اصلی او ایجاد ارتباط میان بلک راک و سیاستمداران، بانکها، نهادهای دولتی و بخش مالی آلمان بود. مرتس بهعنوان "چهره آلمانی" یک شرکت عظیم آمریکایی، مشروعیت سیاسی و ملی برای فعالیت بلک راک در اروپا ایجاد کرد. در دوران مدیریت مرتس، بلک راک آلمان حضور خود را در بازار سرمایه و صندوقهای بازنشستگی گسترش داد، از جمله نفوذ در تصمیمات مربوط به سیاستهای بازنشستگی و تنظیم مقررات مالی آن کشور.
اما بلک راک چیست؟
این شرکت بزرگترین شرکت مدیریت مالی در جهان است که سرمایه ای بیش از ۱۱ هزار میلیارد دلار و بیش از ده ها کشور بزرگ جهان، را در کنترل دارد. بلک راک نماد تمرکز سرمایه مالی جهانی است که نه فقط داراییها را مدیریت میکند بلکه در سیاستگذاریها و استاندارد سازی مالی جهانی نیز نقش دارد و حتی شاخص ها و استانداردهای مبادلات جهانی یا مقررات بازنشستگی را تعیین می کند.
ساختارهایی مانند بلک راک و شرکت های مالی سرمایه گذاری جهانی نه تنها از جنگ اوکراین آسیب نمیبینند؛ برعکس از بیثباتی ژئوپولیتیک برای بازآرایی سرمایهگذاریها، خصوصیسازی، و خرید زیرساختها سود میبرند. چنانکه بلک راک مستقیماً با دولت اوکراین برای بازسازی پساجنگ قرارداد بسته است و لری فینک، رئیس هیئت مدیره این شرکت، با زلنسکی دیدار کرده است تا ساختار مدیریت دارایی برای "بازسازی اوکراین" را طراحی کند. بنابراین، ادامه جنگ و سپس بازسازی، زمینه سودآوری بلند مدت برای سرمایه مالی جهانیشده که شرکت هایی مانند بلاک راک از بزرگترین انهاست، فراهم می کند.
بدینسان موضع مرتس و دیگر رهبران اروپایی که همگی آنها کارگزاران سرمایه مالی جهانی شده هستند و با توقف جنگ یا هرگونه امتیازدهی به روسیه مخالفت کرده اند روشن می شود. این موضع، هم راستا با ناتو، کمیسیون اروپا، و سرمایه فراملیتی است که جنگ را ابزاری برای تضعیف روسیه و تقویت نظم دلخواه خود میدانند. از آنجا که مرتس همزمان نماینده منافع سرمایهداری مالی آلمانی- اروپایی و متصل به ساختارهای مالی فراملیتی است، موضع او درون همین منطق جنگ سرد مالی جدید قابل فهم است.
در عین حال این موضع را باید درون رقابت با استراتژی ترامپ نیز فهمید. ترامپ رویکردی ملیگرایانه، ضد ناتو، و بیشتر متمایل به توافق با روسیه دارد که با موضع صاحبان سرمایه های مالی فراملیتی همسو نیست. ترامپ سرمایهداری مالی فراملی را متهم به تضعیف تولید داخلی آمریکا، نادیده گرفتن طبقه کارگر سفید پوست و کشاندن آمریکا به جنگهای بیپایان میکند. بنابراین، مرتس با ایستادن در طرف مقابل این گفتمان، عملاً موضعی در امتداد بلک راک، بروکسل، و ناتو برای تضعیف ترامپ اتخاذ کرده است. از همینجا می توان دشواری کار ترامپ و قدرت عظیم مالی نیروهایی که دربرابر وی ایستاده اند و اتحادیه اروپا را در جیب خود دارند فهمید. هرچند بلاک راک کوشید با خرید یکی از بزرگترین بنادر کانال پاناما به مبلغ ۲۲.۸ میلیارد دلار از فشار متقابل ترامپ بر روی این شرکت بکاهد.
مخالفت مرتس و اتحادیه اروپا با پایان جنگ اوکراین را نمیتوان به هیچوجه ناشی از موضع اخلاقی یا امنیتی دانست. این موضع در امتداد منافع سرمایه مالی جهانی و بازسازی آینده اوکراین قرار دارد و همزمان نوعی مرزبندی با گفتمان ناسیونالیسم اقتصادی ترامپ نیز محسوب میشود. گردانندگان اصلی اتحادیه اروپا نه تنها متأثر از این منطق سرمایه مالی هستند، بلکه بخشی از پیوند عینی این ساختارهای مالی با سیاست اروپای آتلانتیکی امروز بشمار میروند.
