درگذشت حسن کامشاد؛ «دوست دارم سوگنامهام را مسکوب بنویسد»

- حسام محبوبی
- روزنامهنگار
«اگر این [کار ترجمه کتاب] نبود شاید در همان شصت و پنج سالگی مرده بودم. حالا طوری شده که هر روز صبح به عشق این بیدار میشوم که کاری را که دارم میکنم تمام کنم.»
حسن کامشاد، فارغالتحصیل و استاد پیشین دانشگاه کمبریج که پنجشنبه اول خرداد در آستانه صدسالگی درگذشت، از نسل «مترجم-نویسنده»ها بود؛ به این معنا که کار ترجمه را خلاق، و همردیف کار نوشتن میدانست.
او پیشتر در گفتوگویی با سیروس علینژاد که در بیبیسی فارسی منتشر شد، گفته بود: «مترجم اگر نویسنده نباشد نمیتواند مترجم باشد. ممکن است خودش این را نداند، ممکن است چیزی هم به آن معنا ننوشته باشد، اما حتما استعداد نویسندگی در کنه ضمیرش نهفته است.»
نوع انتخاب کتابها پیش از ترجمه، و انتخاب نوع زبان ترجمه هنگام کار ترجمه، محصول کار کامشاد را برجسته میکرد؛ به گونهای که در زمینه آثار تاریخی به دنبال کتابهایی فراتر از روایت ساده و پیشپاافتاده وقایع تاریخ میگشت و بالعکس، در میان آثار فلسفی، در جستوجوی آثاری نسبتا همهفهم و ترجمه آنها به زبانی ساده بود.
این مترجم پرکار همچنین مترجمان را انتقالدهندگان «تجدد» میدانست: «چیزی که بیش از هر چیز، تجدد یا اقلا یک مقدار از تجدد را به ایران آورده ترجمه است.»
End of پربینندهترینها
در مرور کلی زندگی کامشاد، با سه نفر از بزرگان ادبیات فارسی مواجه میشویم که در سه نقطه عطف زندگی کامشاد، مسیر او در نوشتن و ترجمه را تعیین کردند: شاهرخ مسکوب که او را با نثر فارسی آشنا کرد، ابراهیم گلستان که او را به بریتانیا فرستاد و موجب تقویت زبان انگلیسیاش شد و صادق چوبک که او را به کار ترجمه پس از دوران بازنشستگی تشویق کرد.
از کودکی تا بازنشستگی نابههنگام
حسن کامشاد، با اسم حسن میرمحمدصادقی، چهارم تیرماه سال ۱۳۰۴ در اصفهان به دنیا آمد و برخلاف نظر پدرش که دوست داشت پس از دوران ابتدایی به کار در بازار بپردازد، تحصیل خود را در دبیرستان ادامه داد.
او در دبیرستان ادب یا همان «کالج انگلیسیها» بود که با زبان انگلیسی آشنا شد: «آنجا شروع کردم به انگلیسی خواندن. معلمهای انگلیسی در واقع مختصری انگلیسی میدانستند. آنچه به ما درس میدادند سر تا پا غلط بود، مخصوصا تلفظ کلمات. سالها بعد که من در کمبریج، شروع کردم انگلیسی را جدیتر یاد بگیرم، مدتها کارم این بود که تلفظهای غلط را از ذهن بشویم و تلفظ درست لغات را به حافظه بسپرم.»
در پایان دوران دبیرستان، همکلاسی و دوستی با کسانی چون شاهرخ مسکوب و مصطفی رحیمی، دریچهای تازه به روی او گشود: «ما سه تن انشانویسان برجسته کلاس بودیم.» به راهنمایی مسکوب، خواندن کتابهای کلاسیک مانند تاریخ بیهقی و قابوسنامه را آغاز کرد: «شاهرخ مسکوب بیش از هر کسی در نثر من تأثیر گذاشت.»
این دوستی و تاثیرگذاری بعدا در دوران ترجمه نیز ادامه داشت: «اولین کسی که دستنوشته ترجمههای مرا میخواند، شاهرخ بود و در کمتر کتابی هست که ویراستاری نکرده باشد. هر جا که فارسی من سست بوده، در آن دست برده است.»
در سال ۱۳۲۴ وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد و در همان سال نخست، نام خانوادگی خود را به «کامشاد» تغییر داد.
کامشاد پس از پایان تحصیلاتش در سال ۱۳۲۷ به استخدام شرکت نفت درآمد و به منطقه نفتخیز جنوب ایران رفت. او در این دوران به عضویت حزب توده درآمد و در پی کودتای ۲۸ مرداد به تهران نقل مکان کرد.
در ۱۳۳۳، زمانی که احتمال دستگیر شدن کامشاد وجود داشت، ابراهیم گلستان زمینه تدریس کامشاد در دانشگاه کمبریج را فراهم کرد.
برای مدت پنج سال به بریتانیا رفت تا ضمن تدریس در دانشگاه کمبریج، دکترای خود را در رشته ادبیات فارسی از این دانشگاه بگیرد: «در کمبریج به عنوان استاد زبان فارسی، سروکارم با دانشجویان انگلیسیزبان بود. از همه مهمتر وقتی شروع کردم به نوشتن رساله دکتری، ناچارشدم بطور جدیتری انگلیسی بیاموزم. بعد از پنج سال که به ایران برگشتم، نسبتا انگلیسی میدانستم.»
در بازگشت به ایران، کار در شرکت نفت را از سر گرفت تا این که چند پس از انقلاب و در ۵۷ سالگی به طور «غیرمنتظره» بازنشسته شد: «تا پنج سال بعد از انقلاب در لندن نشسته بودیم کارمان را می کردیم در شرکت کشتیرانی ایران و انگلیس، و اولیای امور در تهران گویی از وجود ما خبر نداشتند. حقوق ما را اینجا شرکت می پرداخت و کسی کاری به کارمان نداشت. ولی یک روز متوجه شدند که ما هم وجود داریم. اولین کاری که کردند مدیر آن را که بنده بودم بازنشسته کردند.»

ترجمه، حسی که در او بیدار شد
پس از بازنشستگی، به توصیه صادق چوبک، نویسنده ایرانی که او نیز زمانی در شرکت نفت کار میکرد، کار ترجمه را از سر گرفت: «چوبک گفت تو به انگلیسی کتاب نوشتهای، چند تا کتاب ترجمه کردهای، چرا این کار را ادامه نمیدهی؟ حرف چوبک حسی را در من بیدار کرد.»
کامشاد کار ترجمه را سالها پیش از بازنشستگی، در همان سالهای آغازین کار در شرکت نفت انجام داده بود: «وقتی به مسجد سلیمان منتقل شدم شرکت نفت در آنجا خانه نداشت به ما بدهد، چادر داده بودند. من "تام پین" (نوشته هاوارد فاست) را زیر همان چادر ترجمه کردم و چاپ شد.»
او بعدا گفت که حین ترجمه این کتاب، استفاده زیاد از فرهنگ حییم، موجب ارتقاء سطح تسلطش بر زبان انگلیسی شد: «چون در هر سطر، ناگزیر دو بار، سه بار به فرهنگ او مراجعه می کردم.»
اما دلیل ترجمه این حجم از آثار تاریخی در سالهای آغازین کار ترجمه کامشاد چه بود؟
کامشاد که کار ترجمه را با ترجمه آثار تاریخی از سر گرفت، از همان دوران مدرسه در اصفهان به تاریخ علاقهمند شده بود: «معلم تاریخ ما، آقای نادری هرگاه سر کلاس از شاگردی چیزی می پرسید و او نمیدانست، رو به من می کرد که آن سوال را جواب بدهم.»
اولین کتابی که به قول خودش «به طور جدی» به آن پرداخت، «تاریخ چیست؟» نوشته ادوارد هالت کار بود که در دهه ۱۳۵۰ انتشارات خوارزمی منتشر کرد: «نویسنده کتاب را میشناختم. در کمبریج سر کلاسهاش رفته بودم.»
اما در بریتانیا بود که به فلسفه تاریخ علاقهمند شد: «میدیدم مورخان ما بیشتر شرححالنویساند. اینکه فلان پادشاه، پسر کی بود و پدر کی و این حرفها. اصل اساسی، فلسفه تاریخ، در کارهایشان دیده نمیشد.»
در دهههای بعد، چند کتاب دیگر از جمله «مورخ و تاریخ»، «استفاده و سوءاستفاده از تاریخ» و «تاریخ بیخردی» را ترجمه کرد که برخی از آنها تاریخ را به گونهای متفاوت روایت میکردند.
در زمینه ترجمههای تاریخی، کتاب «ایران، برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها» نوشته سیروس غنی که سال ۱۳۷۷ انتشارات نیلوفر منتشر کرد، قابل توجه است. این کتاب نظر عباس امانت دیگر مورخ ایرانی و استاد تاریخ دانشگاه ییل را به خود جلب کرد.
امانت کتابش با عنوان «قبله عالم» را که مربوط به دوره ناصرالدین شاه قاجار است، برای ترجمه به کامشاد سپرد.
از ویژگیهای کامشاد در ترجمه متون تاریخی این بود که تلاش میکرد زبان ترجمه هر کتاب را متناسب با محتوای آن تنظیم کند: «کتاب قبله عالم زبان خاصی لازم داشت. نوشتههای کسانی چون قائم مقام، امیرکبیر، مهدی قلی خان هدایت و دیگران انشای قاجاری مخصوصی دارند، بقیه کتاب نمیتوانست به نثر امروزی نوشته شود. انسجام از بین میرفت. باید نثری نزدیک به دوران قاجار پیدا میکردم.»
کامشاد معتقد بود که زبان ترجمه هر اثر را خود اثر به مترجم القا میکند: «البته اگر مترجم بفهمد، و سوادش طوری باشد که بتواند این متن را با زبان فارسی آشتی بدهد و زبان مناسب را پیدا کند.»
از فلسفه تاریخ تا تاریخ فلسفه
کامشاد پس از ترجمه کتابهایی که فلسفه تاریخ را بررسی میکردند، به تاریخ فلسفه و سپس خود فلسفه علاقهمند شد.
اولین کتابش در این زمینه، ترجمه «دنیای سوفی» اثر یوستین گردر نویسنده نروژی بود که در سال ۱۳۷۵ انتشارات نیلوفر منتشر کرد. مثل کشورهای دیگر، این کتاب در ایران نیز به سرعت به کتابی پرفروش تبدیل شد.
دلیل اقبال عمومی به «دنیای سوفی» این بود که یک رمان فلسفی است؛ هم جنبه داستان دارد، و هم فلسفه را به زبان ساده برای یک دختر پانزده ساله بازگو میکند.
سپس کتاب «ویتگنشتاین، پوپر و ماجرای سیخ بخاری» اثر دیوید ادموندز و «سرگذشت فلسفه» نوشته براین مگی را ترجمه کرد که هر کدام شباهتهایی با «دنیای سوفی» دارند و تاریخ فلسفه و تئوریهای فلسفی را به زبان ساده بیان میکنند.
کامشاد در زمینه ترجمه آثار فلسفی معتقد بود که در عین وفاداری به متن، مترجم باید زبان اثر را سادهسازی کند: «طبعا بایستی همان لغات و همان زبان و لحن و فحوای کلام را به کار بگیرید. اما اگر حتی گفتههای هگل را بتوان سادهتر گفت چرا نه؟ چرا پیچیده بنویسیم. این اعتقادی بود که من به تدریج پیدا کردم. و هرچه پیشتر آمدم بیشتر در کارهایم به کار بردم.»

راوی سرگذشت نثر فارسی و سرگذشت خویش
علاوه بر ترجمه، کامشاد چند کتاب تالیفی نیز روانه بازار کتاب کرد که در آنها هم به سرگذشت نثر معاصر فارسی پرداخته و هم زندگی خود را روایت کرده است. مهمترین آنها، کتاب «پایهگذاران نثر جدید فارسی» است که ترجمه پایاننامه دکتری اوست.
او در این کتاب، نخستین ترجمههای صورت گرفته در دوران قاجار را برشمرده و از تعدادی از آنها از جمله ترجمه عبداللطیف طسوجی از هزار و یک شب به عنوان ترجمهای «بسیار سلیس و زیبا» نام برده، اما در کل معتقد بود که «ترجمههای خوب در زمان حیات خود ما صورت گرفته است.»
کامشاد در حوزه ادبیات، ترجمههای محمد قاضی و در زمینه فلسفه، ترجمههای عزتالله فولادوند را به عنوان بهترین ترجمهها میدانست.
این مترجم آثار تاریخی، مورخ زندگی خود نیز بود: «حدیث نفس» که سال ۱۳۸۷ در تهران منتشر شد. او در این کتاب، علاوه بر وقایع زندگی خود، شرح دیدگاههای خود و دوستیاش با دیگران میپردازد.
کامشاد یک سال قبل از آن، مجموعه نقدهای خود بر ترجمه دیگران را در قالب کتابی با عنوان «مترجمان، خائنان» منتشر کرد که به قول خود کتاب «مته به خشخاش چند کتاب» بود.
در پایان این کتاب، به ذکر خاطراتش از شاهرخ مسکوب پرداخت: «در یکی از سفرهای شاهرخ به لندن، با هم در پارک قدم میزدیم، شوخی جدی گفتم بدم نمیآید قبل از تو بمیرم و تو یکی از ان سوگنامههایی که در مرگ هوشنگ مافی و سهراب سپهری و امیر جهانبگلو نوشتی برای من بنویسی...» حسن کامشاد (زادهٔ ۴ تیر ۱۳۰۴ – درگذشتهٔ ۲ خرداد ۱۴۰۴) مترجم و پژوهشگر ادبیات فارسی بود. او استاد زبان فارسی در دانشگاه کمبریج[نیازمند منبع] و استاد مدعو در دانشگاه کالیفرنیا[نیازمند منبع] و از مسئولان شرکت ملی نفت ایران بود. مهمترین ترجمهٔ کامشاد، تاریخ چیست اثر ه.ا. کار و مهمترین اثر تألیفی او پایهگذاران نثر جدید فارسی است.[نیازمند منبع]
تحصیلات
[ویرایش]حسن کامشاد (سید حسن میرمحمد صادقی) متولد محلهٔ گود لرها در اصفهان است. پدرش میرزا سیدعلی آقا تاجر پوست و روده بود. تحصیلات دبستانی را در مدرسه علیه و ایتام به پایان رساند. دو سه ماه آغازین دورهٔ متوسطه را در هنرستان صنعتی گذراند و سپس به دبیرستان ادب رفت که به کالج انگلیسیها معروف بود.
دورهٔ پنجسالهٔ متوسطه را در سال ۱۳۲۳ در دبیرستان ادب به پایان رساند. سپس برای گذراندن سال پایانی به دبیرستان البرز رفت اما پس از گذراندن حدود دو ماه در شبانهروزی این دبیرستان به اصفهان بازگشت و دیپلم خود را در رشتهٔ ادبی از دبیرستان صارمیه گرفت. در آن ایام با مصطفی رحیمی، ارحام صدر و شاهرخ مسکوب در ادب همکلاسی بود که دوستیاش با مسکوب تا پایان عمر او ادامه یافت.
نخستین تجربهٔ کامشاد در ترجمه، در دورهٔ تحصیل در دبیرستان صارمیه بود که مقالاتی را که نخستوزیران تبعیدی در دورهٔ جنگ در لندن دربارهٔ آیندهٔ کشورشان نوشته بودند، به فارسی برگرداند و داییاش سید حسین نورصادقی آنها را در نشریهٔ خود نقش جهان به چاپ رساند.
حسن میرمحمدصادقی در سال ۱۳۲۴ همراه با شاهرخ مسکوب وارد دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران شد. در همان سال نخست نامخانوادگی خود را با درخواستی به ادارهٔ ثبتاحوال اصفهان به کامشاد تغییر داد.
کار در شرکت نفت
[ویرایش]کامشاد پس از پایان تحصیلاتش در دانشگاه تهران، در سال ۱۳۲۷ به استخدام شرکت نفت درآمد و به آبادان رفت. یک سال و اندی در آبادان و سپس مدتی در اهواز مسئول امور کارگری و رابط میان ادارهٔ کار و شرکت نفت بود. سپس به مسجد سلیمان منتقل و معلم زبان انگلیسی برای کارآموزان تازهاستخدام ایرانی و زبان فارسی برای پرستاران تازهاستخدام انگلیسی شد.
در مسجد سلیمان نخستین ترجمهٔ کتاب را انجام داد: همشهری توم پین نوشتهٔ هوارد فاست. سپس در امتحان بورس تحصیلی فولبرایت پذیرفته شد تا به مدت دو سال برای ادامهتحصیل به آمریکا برود اما نامهای از شاهرخ مسکوب، تصمیمش را عوض کرد. مسکوب که در حزب توده فعال بود، با یادآوری چند تن از دوستان نزیکشان که دستگیر شده و زیرِ شکنجه بودند، نوشته بود:
در این گیرودار آقا میخواهند بروند آمریکا چه غلطی بکنند؟ میخواهی انگلیسی یاد بگیری یا عیشونوش کنی؟
فعالیت در حزب توده
[ویرایش]کامشاد که از دوران دانشجویی هوادار حزب توده بود و به کلوپ این حزب در تهران رفت و آمد داشت، به جای رفتن به آمریکا به حزب توده پیوست که غیرقانونی شده بود. در آغاز در مسجد سلیمان فعال بود و سپس به اهواز منتقل و مسئول فعالیتهای کارگری حزب شد. حزب توده او را همراه با پنج تن از کارگران شرکت نفت برای شرکت در کنگرهٔ صلح جهانی به وین فرستاد که از ۲۱ تا ۲۸ آذر ۱۳۳۱ برگزار شد و شخصیتهایی همچون ژان پل سارتر، لویی آراگون، پابلو نرودا، دیگو ریورا، ناظم حکمت، دیمیتری شوستاکوویچ، آرنولد تسوایگ و ایلیا ارنبورگ در آن شرکت جستند. او پیش از بازگشت به تهران، سفری هم به پاریس و رم کرد.
هنگامی که کودتای ۲۸ مرداد رخ داد، کامشاد برای مرخصی در اصفهان بود. در غیابش به خانهاش در اهواز ریخته، کتابها و وسائلش را آتش زدند. به تهران رفت و خود را به شرکت نفت در پایتخت منتقل کرد و در ادارهٔ کارگزینی شرکت مشغول شد. در این اداره با ابراهیم گلستان همکار بود و با معرفی گلستان، پروفسور روبن لیوی استاد زبان فارسی دانشگاه کمبریج که برای شرکت در کنگرهٔ هزارهٔ فردوسی به ایران رفته بود، کامشاد را برای تدریس زبان فارسی به دانشجویان کمبریج استخدام کرد.
تدریس و تحصیل در کمبریج
[ویرایش]کامشاد در سال ۱۳۳۳ به انگلستان رفت و در کنار تدریس متون کهن فارسی به دانشجویان، نمونههایی از نثر معاصر فارسی را در جزوهای به نام Modern Persian prose reader گردآورد که بعدها انتشارات دانشگاه کمبریج آن را به چاپ رساند و کتاب درسی دانشجویان زبان فارسی در دانشگاههای بریتانیا و آمریکا شد.
در کنار تدریس به ادامهتحصیل پرداخت. پایاننامهٔ دکتری او به نام Creative writing in modern Persian prose دربارهٔ نثر معاصر فارسی بعدها در انگلستان به چاپ رسید و سالها بعد خودش ترجمهٔ آن را در ایران به عنوان پایهگذاران نثر جدید فارسی در نشر نی به چاپ رساند.[۲] یکی از دانشجویانش در کمبریج حامد الگار بود.
بازگشت به شرکت نفت
[ویرایش]کامشاد پس از گرفتن دانشنامهٔ دکتری در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی در سال ۱۳۳۸ به ایران بازگشت. بر اساس سفارشی که پروفسور روبن لیوی استاد زبان فارسی دانشگاه کمبریج به حسین علاء وزیر دربار کرده بود، سرپرست هیئتی از مدیران کل دولتی شد که برای شرکت در نشست جمعیت تسلیحات اخلاقی به سوییس رفتند. پس از بازگشت، بهجای ابراهیم گلستان سرپرست نگارش ادارهٔ روابط عمومی کنسرسیوم شد.
در بهار ۱۳۴۱ با استفاده از بورسیهٔ بنیاد راکفلر بار دیگر به مدت شش ماه به کمبریج رفت تا جزوهای را که در دوران تدریس در این دانشگاه با عنوان Modern Persian prose reader گردآوری کرده بود در قالب کتابی ویرایش کند. این کتاب را انتشارات دانشگاه کمبریج در سال ۱۹۶۶ (۱۳۴۵) با نام Modern Persian prose literature به چاپ رساند.
تدریس در دانشگاه کالیفرنیا
[ویرایش]کامشاد در سال ۱۳۴۲ برای تدریس زبان فارسی به عنوان استاد مهمان به دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس (UCLA) دعوت شد و به مدت یک سال در این دانشگاه تدریس کرد.
نمایندهٔ شرکت نفت در لندن
[ویرایش]کامشاد از روابط عمومی کنسرسیوم به ادارهٔ امور بینالمللی شرکت ملی نفت ایران منتقل و نمایندهٔ ایران در کمیسیون اقتصادی اوپک شد. همزمان، تابستانها به دعوت دکتر سید حسین نصر در دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برای خارجیها، زبان و ادبیات فارسی تدریس میکرد. کتاب تاریخ چیست اثر ا.ه. کار را هم در همین دوره ترجمه کرد که مهمترین و اثرگذارترین ترجمه در کارنامهٔ حسن کامشاد شد.
سِمَت بعدی کامشاد در شرکت نفت، عضویت هیئتمدیرهٔ شرکت ملی نفتکش ایران و در واقع پس از مدیرعامل، مهمترین مسئول این شرکت بود. سپس در سال ۱۳۵۵ به عنوان نمایندهٔ شرکت نفت در لندن مقیم شد و تا هنگام انقلاب در این سِمَت بود.
زندگی خانوادگی
[ویرایش]حسن کامشاد در خرداد ۱۳۴۰ با ناهید امامی ازدواج کرد. ناهید دختر حیدرعلی امامی تاجر چای و از بازرگانان سرشناس اصفهان بود و چند دوره نیز نمایندهٔ اصفهان در مجلس شورای ملی شد. ناهید از دوازدهسالگی برای تحصیل به مدارس شبانهروزی در انگلستان فرستاده شده بود. حاصل این ازدواج دو پسر به نامهای امید (زادهٔ ۱۳۴۱ در کمبریج) و مرید (زادهٔ ۱۳۴۲ در لسآنجلس) است.
تأثیر شاهرخ مسکوب
[ویرایش]کامشاد در سال ۱۳۲۳ در اثر آشنایی با شاهرخ مسکوب مجذوب ادبیات کهن فارسی و آثاری چون تاریخ بیهقی میشود. خودش این ماجرا را به این شرح نقل میکند:
من و مسکوب در کلاس ششم متوسطه با هم همکلاس شدیم و همزمان مصطفی رحیمی نیز همکلاس ما بود و ما هرسه از شاگردان برجستهٔ آن دبیرستان بهشمار میآمدیم. هرسهٔ ما نیز از شاگردان برجستهٔ کلاس انشا بودیم که پس از قرائت انشا دبیران و شاگردان همیشه ابراز احساسات میکردند. اما آنچه باید بگویم این است که انشاهای آن دو تن اصیل و بافکر بود اما نوشتههای من همه اقتباس و سرقت از ترجمههای لامارتین و شاتوبریان بود. اوایل سال تحصیلی، هنگام زنگ تفریح، یک نفر به پشت من زد، برگشتم، مسکوب بود. بدون مقدمهچینی گفت: این مهملات رمانتیک چیه که به خورد معلم جاهل و شاگردان میدهی؟ چرا بهجای این کتابها، کتاب حسابی نمیخوانی؟ من که نمیخواستم کم بیاورم گفتم مثلاً چی؟ گفت: بهت میگویم. فعلاً بگو چقدر پول نقد داری؟ با تعجب گفتم: ۱۵ ریال! گفت: فردا همهٔ پولت را بیاور تا بعد! فردای آن روز با ۱۵ ریال به مدرسه رفتم. مسکوب نیز ۱۵ ریال را گرفت و یک کتابِ «تاریخ بیهقی» به من داد و گفت: ۵ ریال هم بابت خرید این کتاب به این پسر بدهکار شدی که بعداً باید بدهی و عصر همان روز با هم به خانهٔ مسکوب رفتیم و شروع به خواندن تاریخ بیهقی کردیم. پس از آن روز با پول توجیبیام توانستم «سیاستنامه»، «شاهنامه»، «خمسه نظامی» و… را خریداری کنم.»
این دوستیِ ۶۱ ساله با درگذشتِ شاهرخ مسکوب به پایان رسید. کامشاد کتاب پایهگذاران نثر جدید فارسی را به شاهرخ مسکوب تقدیم کرد.
زندگینامهٔ خودنوشت
[ویرایش]کامشاد زندگینامهٔ خودنوشتی را با عنوان «حدیث نفس» در دو جلد منتشر کردهاست. اهمیت کتاب مجموعهای از خاطراتی است که او از برترین چهرهای ادبیات و فرهنگ و سیاست نقل کردهاست.[۳]
کتابهای حسن کامشاد
[ویرایش]تألیف
[ویرایش]- پایهگذاران نثر جدید فارسی (تألیف به دو زبان انگلیسی و فارسی)، چاپ متن اصلی: لندن، انتشارات دانشگاه کمبریج، ۱۹۶۶؛ چاپ متن فارسی، تهران: نشر نی، ۱۳۸۴.
- مترجمان، خائنان: مته به خشخاش چند کتاب، نشر نی، ۱۳۸۶.
- حدیث نفس (زندگینامه)،[۴] (ج. ۱، ۱۳۸۸؛ ج. ۲، ۱۳۹۲)؛ ۲ جلد در یک مجلد، نشر نی، ۱۳۹۵.
ترجمه
[ویرایش]- تاریخ چیست؟، ادوارد هالت کار، انتشارات خوارزمی، ×۱۳۵.
- ۸۰۰۰۰۰۰۰۰ مردم چین، راس تریل، انتشارات خوارزمی، ۱۳۵۲.
- تام پین، هاوارد فاست، انتشارات خوارزمی، ۱۳۵۳.
- امپراتور، ریشارد کاپوشینسکی، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۶؛ انتشارات ماهی، ۱۳۹۳.
- آخرین امپراتور، ادوارد بر، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۸؛ انتشارات فرهنگ جاوید، ۱۳۹۳.
- استفاده و سوءاستفاده از تاریخ، پیتر خیل، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۲؛ انتشارات فرهنگ جاوید، ۱۳۹۳.
- دانیل دفو، جیمز ساذرلند، نشر نشانه: دفتر ویراسته، ۱۳۷۲.
- توماس پین، مایکل ترو، کهکشان، ۱۳۷۳.
- یاکوب بورکهارت، جان لوکاچ، کهکشان، دفتر ویراسته، ۱۳۷۳؛ نشر ماهی، ۱۳۸۴.
- توکویل، لری سیدنتاپ، طرح نو، ۱۳۷۴؛ اندیشه توکویل، انتشارات فرهنگ جاوید، ۱۳۹۵.
- عیسی، هامفری کارپنتر، طرح نو، ۱۳۷۵؛ اندیشه عیسی، انتشارات فرهنگ جاوید، ۱۳۹۶.
- تاریخ بیخردی: از ترویا تا ویتنام، باربارا تاکمن، نشر و پژوهش فرزان روز، ۱۳۷۵؛ نشر کارنامه، ۱۳۸۸.
- مورخ و تاریخ، آرنولد توینبی، انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۵.
- دنیای سوفی: داستانی درباره تاریخ فلسفه، یوستین گردر، انتشارات نیلوفر، ۱۳۷۵.
- شبح خانم ویل، دانیل دفو، تجربه، ۱۳۷۶.
- دریای ایمان، دان کیوپت، طرح نو، ۱۳۷۶؛[۵] انتشارات فرهنگ جاوید، ۱۳۹۶.
- مردی که هفتاد سال دنیا را فریب داد: پرونده زندگانی پنهانی آرماند هامر، ادوارد جی اپستاین، انتشارات نیلوفر، ۱۳۷۷.
- روح داروثی دینگلی، دانیل دفو، تجربه، ۱۳۷۷.
- ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و پادشاهی پهلوی، سیروس غنی، انتشارات نیلوفر، ۱۳۷۷.
- خاورمیانه: دو هزار سال تاریخ از ظهور مسیحیت تا امروز، برنارد لوئیس، نشر نی، ۱۳۸۱.
- قبله عالم: ناصرالدینشاه قاجار و پادشاهی ایران، عباس امانت، نشر کارنامه، ۱۳۸۲.
- استالین مخوف، خنده و بیست میلیون، مارتین ایمیس، نشر نی، ۱۳۸۲.
- در خدمت تخت طاووس: یادداشتهای روزانه آخرین سفیر شاه در لندن، پرویز راجی، طرح نو، ۱۳۸۲.
- ویتگنشتاین، پوپر و ماجرای سیخ بخاری: ده دقیقه جدل میان دو فیلسوف بزرگ، دیوید ادموندز، جان آیدینو، نشر نی، ۱۳۸۳.
- سرگذشت فلسفه، برایان مگی، نشر نی، ۱۳۸۶.
- هنر داستاننویسی: گزیدهای از گفتوگو با نویسندگان در پاریس ریویو، گزیده و ترجمه، نشر نی، ۱۳۸۹.
- یکی دربارهٔ دیگری: برخوردهای تاریخی، کریگ براون، انتشارات نیلوفر، ۱۳۹۲.
- عادات و آداب روزانه بزرگان: چنین کنند بزرگان، چو کرد باید کار، میسن کاری، انتشارات فرهنگ جاوید، ۱۳۹۴.
- درک یک پایان، جولیان بارنز، فرهنگ نشر نو، ۱۳۹۵.
- اتفاق میافتد، دیوید هئر؛ روزبهان، ۱۳۹۶.
- همصحبتی با خیال، گفتوگو با واقعیت، مایلز کینگتن، گزیده و ترجمه، انتشارات فرهنگ جاوید، ۱۳۹۸.[۶]
گفتگو
[ویرایش]فیلم ها
[ویرایش]مستند «حدیثِ نفس» به کارگردانی محمد ناصریراد به صورت مستقیم به زندگی دکتر حسن کامشاد میپردازد که متاسفانه با درگذشت حسن کامشاد به اتمام نرسیده است.[۷][۸]
منابع
[ویرایش]- ↑ «دربارهٔ حسن کامشاد». بایگانیشده از اصلی در ۸ ژانویه ۲۰۰۹. دریافتشده در ۴ آوریل ۲۰۰۹.
- ↑ کامشاد، حسن (۱۳۸۶). مترجمان، خائنان. تهران: نشر نی.
- ↑ «حامد داراب، گفتوگو با حسن کامشاد». مجله مهرنامه شماره ۳۱ صفحات ۲۶۴ الی ۲۶۶. مهر ۱۳۹۲.
- ↑ ««حدیث نفس» حسن کامشاد به نمایشگاه میرود». ایبنا. ۳۱ فروردین ۱۳۸۸. بایگانیشده از اصلی در ۲۲ آوریل ۲۰۰۹.
- ↑ «دریای ایمان». opac.nlai.ir. دریافتشده در ۲۰۲۵-۰۱-۲۰.
- ↑ «کتابشناسی حسن کامشاد براساس کتابخانه ملی ایران است». بایگانیشده از اصلی در ۲۳ اکتبر ۲۰۱۷. دریافتشده در ۳۰ اکتبر ۲۰۱۷.
- ↑ رعیت، تیا (۲۰۲۵-۰۵-۲۰). «از شریفی تا کامشاد، مستندساز شیرازی در مسیرِ پرتره سازی مفاخر فرهنگی». پایگاه خبری حاشیه سود. دریافتشده در ۲۰۲۵-۰۵-۲۳.
- ↑ ناصریراد، محمد (۲۰۲۵-۰۵-۲۰). «چهره های فرهنگی در قابِ تصویر». دیدگاه نیوز. دریافتشده در ۲۰۲۵-۰۵-۲۳.
- کامشاد، حسن (۱۳۹۱). حدیث نفس. تهران: نشر نی.
پیوند به بیرون
[ویرایش]




