سیدعلی ساقی در ۸ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۳ نوشته:
معانی لغات غزل(220)
خون دل:کنایه از اشک چشم ؛ اشک خون آلود.
هوایی: آرزویی.
ماه مهر پرور:محبوب ماه مانند و مهر انگیز، معشوق مثل ماه و نازک طبع.
آشنا:یار آشنا.
بر روی مارواست اگر آشنا رود:اگر یار آشنا، قدم بر روی صورت ما گذارد و برود روا پسندیده است.
ماجرا: بحث وگفتگو، گرفتاری وبگو مگو ، کشمکش.
صدق دل:خلوص نیت ، صفای باطن.
صوفیانِ صُفّه :اهل صفه که در صدر اسلام فاقد عشیره و قبیله ومنزل بوده وروزها بر روی صفه و سکویی مجاور حرم رسول اکرم ( ص) گرد هم جمع می شدند.
دارالصفا:اشاره به خانه پیامبر اسلام .
معانی ابیات ابیات غزل (220)
(1) پیوسته خون دل ، از دیدگان بر وری چهره ما جاری است. چه بگویم که از دست دیدگان بر صورت ما چه می گذرد؟
(2) مادر سینه و درون دل خود میل وآرزویی پنهان کرده ایم که اگر سر ما ( روزی) بر باد رود ، به خاطر آن آرزوست. (3) اگر آن محبوب ما پیکر نازپروده من ، قبا پوشیده خرامان بگذرد ،خورشید مشرق از حسادت جامه بر تن چاک خواهد کرد.
(4) صورت خود را بر روی خاک راه محبوب نهادیم . روا باشد اگر آن یار آشنا پای خودرا بر روی صورت ما بگذارد .
(5) اشک دیدگان ما به سیل می ماند . بر هر کسی که بگذرد ، اگر دل او هم چون سنگ باشد، از جای کنده و باخودمیبَرَد.
(6) ما هر شب و روز با اشک دیدگان خود کشمکش داریم که چرا این اشک روان ( بدون ما) به سر کوی محبوب می رود.
(7) حافظ ، همانطورکه مؤمنین اهل صفه همه روزه در محل صفّه ( مجاور حرم رسول اکرم (ص ) جمع می شدند،ازپاکینیّت و صفای دل به کوی میکده می رود.
شرح ابیات غزل(220)
وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
بحر غزل: مضارع اخرب مکفوف محذوف
*
این غزل احتمالاً در اوایل حکومت شاه شجاع سروده شده و به جز بیت سوم آن که می توان ایهام آن را به شاه شجاع ربط داد ، بقیّه ابیات آن یک غزل عاشقانه را تشکیل می دهد . در نسخه های مختلف ، مصراع دوم بیت مقطع غزل به صورتهای : ( چون صوفیان صومعه دار از صفا رود، ( .. دارالصفا رود) آمده که ( چون صوفیان صُفه دارالصفا) رود مضمون مناسبتری بود انتخاب گردید.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
سلام
رضا ساقی/سید علی ساقی یا ساقی گرامی
سپاس که از دل می نویسید چراکه خوب به دل هر خواننده ای می نشیند.
بای هر تفسیر و شرحی اینگونه باشد چراکه غزل های حافظ همگی عز دل گفته شده و درباره دل و دل دادگی است.
صمیمانه شما را دوست داشته و امیدوارم شما را روزی ملاقات کنم.
همیشه شاد و تندرست باشید
گویا همه خون دلهای عشق از چشمان ما به چهره میریزد و تو نمیبینی بر سر ما از این اشکها چه میآید!
۲- ما در سینه عشقی سوزان پنهان کردهایم، اگر دلمان به فنا و نیستی رود از این عشق است( ایهام هوا: عشق-خواهش نفس- باد- هوای کسی را داشتن)
۳- آنگاه که معشوق زیبا و شوق آفرینم در لباس زیبایش رخ نماید، خورشید از حسادت جامه پاره کند!( تشبیه تفضیل و نیز مهر پرور صفت خورشید است که به معشوق نسبت داده شده)
۴- از شوق صورت بر خاک قدمش نهادهایم، بجاست که بر رویمان قدم گذارد.
۵- آب چشم عاشق چون سیلی است و از هر که عبور کند، از جای میکندش گرچه دلش از سنگ باشد( خانلری: بر هر که بگذرد گرچه دلش ز سنگ بود هم ز جا رود)
۶- ما شب و روز با اشک چشم ماجراها داریم و از این که رهگذری به کوی یار رسد در گدازیم( ایهام: حتی به اشک خودم هم از این که به کوی یار میرود و او را میبیند غیرت و رشک میورزم- ایهام رهگذر: از آن راه عبور، شرح شوق، ۲۵۹۷)
نکته: رشک حتی از گذرگاهی که میرسد و عاشقی که نمیرسد!
۷- آری حافظ از روی راستی پیوسته به میکده میرود، بر خلاف صوفیان که بی صفای باطن وارد صومعه شوند(رود: استخدام شده: الف- برای شاعر: از روی صفا رفتن. ب- برای صوفی: از صفا عاری شدن، شرح شوق، ۲۵۹۸)
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح
reply flag link