۱۳۸۹ مهر ۲۲, پنجشنبه

بودا، جاتکه و وسنتره جاتکه

آیین بودا که در سده ششم پیش از میلاد در هند به وجود آمد، به تدریج به نواحی مختلف از جمله امپراتوری کوشان، در شرق ایران، گسترش یافت و در اثر نفوذ کوشانیان به نواحی شمالی، این آیین به آسیای مرکزی و به ایالت های سغد و خوارزم (در شمال شرقی ایران) هم رسید. با پیدا شدن پیروانی در این ایالات ایرانی، طبعا کتاب های دینی و متون بودایی به زبان مردم این نواحی ترجمه شد که تعدادی از این آثار به زبان سغدی باقی مانده است.
بررسی این آثار هم از نظر به دست آوردن اطلاعاتی از این آیین و هم از نظر بررسی زبان شناختی زبان سغدی، تحول آن از دوره باستان و تاثیر آن در زبان فارسی بسیار مهم است. سغدی از زبان های شاخه شرقی دوره میانه ایران است و در هزاره اول میلادی در قسمتی از شرق ایران بزرگ و در میان مستعمره های بازرگانی سغدی پراکنده در طول شاهراه ابریشم زبان زنده بوده است. سغدیان که بازرگانانی زبردست بودند در طول این راه در سرزمینی که بین کوه های جنوبی و استپ های شمالی چین گسترده می شود، از شهر سمرقند زادگاه خود، تا شهر «خومدان» چین، مهاجرنشینانی تاسیس نموده بودند و بر شاهراه تجاری که از قلب ماوراء النهر تا قلب چین می رفت، از نظر اقتصادی فرمانروایی داشتند. بی دلیل نیست که دو دانشمند و ایران شناس فرانسوی، گوتیو Gauthiot راه ابریشم را شاهراه سغدی و پلیو Pelliot زبان سغدی را زبان بین المللی یا زبان میانجی (Lingua franca) آسیای میانه در هزاره اول میلادی می دانند.
سغدیان واسطه انتقال فرهنگ و هنر از شرق به غرب و از غرب به شرق بودند، از چین ابریشم و کاغذ به شهرهای غرب آوردند و دستاوردهای هنر اشکانی و ساسانی را به چین بردند. ادیان بودایی، مانوی و مسیحی با پشتکار مبلغان سغدی در میان قبایل آسیای میانه ترویج پیدا کرد و در زمره نخستین مبلغان دین بودایی و اولین مترجمان تعالیم بودا در چین نام های سغدی دیده می شود. از آن جا که یکی از مهم ترین متون بودایی که به زبان سغدی باقی مانده است، یکی از داستان های تولدهای پیشین بودا به نام «وسنتره جاتکه» است، در این مقاله، در سه بخش می کوشیم ابتدا چگونگی شکل گیری جاتکه ها را شرح دهیم و سپس اندکی با این داستان سغدی بودایی آشنا شویم.
در حدود سال ۵۶۰ پیش از میلاد مسیح، شاهزاده گوتاما Gotama، بنیانگذار آیین بودایی، در ناحیه لومبینی Lumbini واقع در جنوب سرزمین نپال به دنیا آمد. پدرش شودودانا Suddhodana (سغدی: شنددان) حکمران قبیله شاکیا Sakya و مادرش مایا Maya یا مهامایا Mahamaya (سغدی: مغامای) بود.
گفته می شود مایا در خواب می بیند که بودای آینده از بهشت فرود می آید و به شکل فیل سفیدی وارد رحم او می شود. به همین دلیل فیل برای همه بوداییان مقدس است. مایا، بنا بر روایات، هفت روز پس از تولد پسرش می میرد.
به پیش بینی برهمنان، گوتاما در ۳۵ سالگی یا فرمانروای جهان می شود یا یک بودا، و به دیدن چهار علامت: یک پیرمرد، یک بیمار، یک جسد و یک راهب، از زندگی دنیوی دست می شوید و خرقه رهبانیت بر تن می کند. به همین دلیل، پدرش سعی کرد که نگذارد گوتاما این چهار علامت را ببیند. بدین ترتیب، گوتاما در ناز و نعمت بزرگ شد. او با دختر عمویش یشوده Yasodha (سغدی: یشودر) ازدواج کرد و دارای پسری شد. روزی در شهر گردش می کرد که آن چهار علامت را دید و تحول عمیقی در او پدید آمد. از آن پس، مسیر زندگی او تغییر کرد و در راهی قدم گذاشت که به رسیدن او به مقام بودا منتهی گشت.
گوتاما را به نام های شاکیامونی Sakyamuni (= دانای قبیله شاکیا)، سیدارتا Siddhartha (= او که به هدف نهایی رسیده است) و تتهاگتا Tathagata (= او که به حقیقت رسیده است) نیز خوانده اند. زمانی که او پس از آزمودن راه های مختلف و کشیدن مرارت های گوناگون به حقیقت دست یافت و بودا Buddha (به معنی «بوی برده، کسی که به درک و شعور رسیده»، از ریشه baod «دریافتن، پی بردن») خوانده شد و با علمی شهودی به کنه اسرار جهان، به مبدا رنج و اسارت جهانی، سرگردانی روح، گردونه مرگ و زندگی مکرر و راه نجات پی برد، شروع به تبلیغ یافته های خود در میان مردم کرد.




جاتکه ها داستان های تولدهای پیشین بوداست که در ترکیب با قصه ها و افسانه های عامیانه، به صورت داستان هایی دل انگیز و پندآموز در ادبیات بودایی برای آموزش اصول اعتقادی آیین بودا به عامه مردم شکل گرفت. از آنجایی که یکی از این داستان ها به نام وِسَنْتْرَه جاتَکَه به یکی از زبان های ایرانی به نام زبان سغدی۱ که در قسمتی از شمال و شرق ایران بزرگ رایج بوده، باقی مانده است، بررسی این گونه داستان ها برای ما اهمیت می یابد.
در مقاله پیشین، در خصوص چگونگی به وجود آمدن جاتکه ها صحبت کردیم، حال به بررسی معنای جاتکه و جایگاه آن در ادبیات بودایی می پردازیم.
در اعتقادات و ادبیات بودایی، جاتکه Jataka داستانی است که در آن بودی ستوه Bodhisattva، یعنی بودا در یکی از شکل های تولدش، نقشی دارد؛ در این داستان ها او یا قهرمان است یا شخصیتی دیگر و یا تنها ناظر و راوی وقایع داستان است. بنابراین، این واژه را می توان «داستان بودی ستوه» ترجمه کرد. اما ترجمه رایج جاتکه «داستان تولد (بودا)» است.
این کلمه از واژه سنسکریت Jata به معنی «تولد» مشتق شده است. این وجه اشتقاقی مورد قبول اکثر دانشمندان است. اما دو دانشمند آلمانی و انگلیسی، کِرن۲ و اسپیر۳، این کلمه را مشتق از Jata به معنی «آنچه شده است، آنچه رخ داده است» می دانند و به این ترتیب، می توان آن را به «داستان، قصه، گزارش» ترجمه کرد.
داستان های جاتکه همه از زبان بوداست اما به درستی معلوم نیست که این داستان ها را خود بودا گفته است یا روحانیان آیین بودایی بعدها با تلفیق اصول اعتقادی این آیین با ادبیات عامیانه این داستان ها را ساخته و از قول بودا روایت کرده اند. چرا که پس از مرگ بودا در حدود ۴۸۳ پیش از میلاد مسیح، پیروانش فعالانه شروع به نوشتن و تنظیم متون فقهی و قوانین دینی برای زندگی روزمره مردم کردند و هیچ بعید نیست که این داستان ها هم ساخته و پرداخته آنان برای آموزش دادن به مردم باشد.
داستان ها به شیوه ای ساده و واقعی نقل می شوند، چون ادبیات عامه در آنها داخل شده است. اصول عقاید بودی ستوه در مورد آموزه های تولد دوباره و کَرمَه Karma (مجموعه اعمال هر موجود)، راه خوبی برای برگرداندن هر داستان ادبی یا عامیانه به افسانه ای بودایی بود.
بودی ستوه پیش از آن که به صورت شاکیامونی _ که تبدیل به بودا می شود _ به دنیا بیاید، در زندگی های متعدد خود، مطابق با «کرمه» اش به صورت های متفاوت به دنیا آمده بود و بنا بر جاتکه ها، ایزد، شاه، براهمنه ، وزیر، زاهد، بازرگان، نجیب زاده یا از طبقه پست جامعه، بوده، همچنین باغبان، خنیاگر، دانشمند، آرایشگر، راهزن، قمارباز، فیل، شیر، میمون، سگ، قورباغه، پرنده یا انسان یا حیوانی دیگر بوده است. در این داستان ها جاودانگی انسان را می بینیم که به صورت های گوناگون در زندگی ظاهر می شود.
جاتکه ها همیشه به یک شیوه نقل می شوند. در مورد اتفاقی که می افتد، بودا داستانی از گذشته نقل می کند که در خلال یکی از زندگی های پیشین او اتفاق افتاده است. معمولا داستان های زندگی های پیشین او در زمان برهماداتا Brahmadatta می گذرد که در بنارس فرمانروایی می کرد، به عبارت دیگر: در زمان خیلی خیلی دور. جاتکه ها معمولا با کلماتی این چنین آغاز می شوند: «روزی روزگاری، وقتی برهماداتا در بنارس پادشاهی می کرد، بودی ستوه در بطن ملکه او تولد دوباره یافت.» / یا «روزی روزگاری، وقتی برهماداتا در بنارس پادشاهی می کرد، بودی ستوه در خانواده جنگلبانی تولد دوباره یافت.» / یا «روزی روزگاری ... بودی ستوه در بطن یک کلاغ تولد دوباره یافت.» و غیره.
شخصیت اصلی داستان، خود بودا به یکی از شکل های متعددش است. او در حالی که دوره طولانی زندگی بودی ستوه ای خود را طی می کرد، به هر یک از این شکل ها در آمده بود. او در هر زندگی خود وعده بیداری را دریافت کرده و برای بودا شدن تعیین شده بود و وظیفه اش کمک به همه آفریدگان برای آزاد شدن از چرخه دردناک زندگی و رساندن آنها به رستگاری بود.
در پایان هر داستان، بودا گذشته را به حال (= زمان خود) مربوط می کند و مشخص می کند که شخصیت های گذشته اکنون در قالب کدام شخصیت ها هستند. جاتکه ها بخش اصلی کتاب دینی بودایی را تشکیل می دهند. آثاری از جاتکه ها بر بعضی از نقش برجسته ها از جمله در بارهوت Bharhut هند باقی مانده است؛ دانشمندان با بررسی این آثار و نام جاتکه ها ثابت کرده اند که این عنوان کلی، Jataka، در سده سوم یا دوم پیش از میلاد به این آثار داده شده است. هر یک از جاتکه ها عنوانی جداگانه دارد، مانند وسنتره جاتکه. عناوین جاتکه ها یا بر گرفته از نام قهرمان داستان یا یکی از شخصیت های داستان است و یا از حادثه ای مهم در آن متن یا از نخستین کلمات اولین بند گرفته شده است. از این رو، یک جاتکه ممکن است چند نام گوناگون داشته باشد.










وسنتره جاتکه Vessantara Jataka از مهم ترین متون بودایی و داستان یکی از تولدهای پیشین بودا به روایت سغدی است. زبان سغدی از زبان های دوره میانه ایران و شاخه ای از گروه شرقی خانواده زبان های ایرانی است که در هزاره اول میلادی در قسمتی از شمال و شرق ایران بزرگ رایج بوده است. اغلب مستعمرات سغدی پیرو دین بودایی یا مانوی یا مسیحی بودند و نوشته های آنها متاثر از متون اصلی سه دین نامبرده است. نوشته های سغدیان بودایی که در این مقاله، به واسطه بررسی متن و سنتره جاتکه موضوع بحث ما هستند، در آغاز به زبان های هندی پراکریت و سنسکریت بود. اما در رقابت با دو دین مانوی و مسیحی که پیروان زیادی هم یافته بودند، بوداییان هم شروع به ترجمه کتاب های دینی خود به زبان های محلی این ناحیه کردند و بدین گونه، آثاری نیز به سغدی ترجمه شد.
اما از آن جا که نهضت ترجمه زمانی دیرتر به وجود آمد، نمی توان انتظار داشت که آثار ترجمه شده به سغدی از سده های چهارم و پنجم میلادی به دست آورد.
تاکنون فقط یک متن بودایی به طور احتمالی تاریخ گذاری شده و آن را حدود ۷۲۸ میلادی می دانند.
ایرانیان بودایی علاوه بر ترجمه متون بودایی به زبان های محلی خود نقش مهمی هم در گسترش آیین بودا به شرق ایفا کردند، چرا که نخستین مترجمان متون بودایی به چینی، پارتیان، سغدیان و ختنیان بودند.
از جمله مهم ترین متون بودایی که به سغدی ترجمه شد، می توان به «سوترای علت و معلول» که از کتاب های فقهی بودایی است و داستان «وسنتره جاتکه» که داستان یکی از تولدهای پیشین بوداست، اشاره کرد.
در داستان و سنتره جاتکه، بودا در قالب سوداشن Sodasan (= دارنده هدیه های خوب)، شاهزاده شاه شیوی Sivi، پادشاه کشور Sivkos تجلی می یابد. سوداشن که پس از مدت ها آرزومندی شاه شیوی برای داشتن پسری به دنیا می آید، بزرگ می شود، ازدواج می کند و صاحب پسر و دختری می شود. روزی که شاهزاده در خارج کاخ پدر به گردش می پرداخت، گدایان و معلولان بی شماری می بیند و دلش به شدت می سوزد و از پدر تقاضای هدیه به نیازمندان می کند. پدر به او اجازه بخشش هر چیزی را می دهد به جز شاه پیلان که مظهر فر و شکوه کشور بود. اما بخشش های شاهزاده سرانجام به شاه پیلان هم می رسد و به مجازات این کار با همسر و فرزندان و با هدایای بی شمار از کشور تبعید می شود. در راه، در هر صد فرسنگ یک بر همن سر راه او سبز می شود و درخواست هدیه می کند و شاهزاده به تدریج هر چه دارد می بخشد. داستان تا آن جا پیش می رود که سوداشن به خاطر هدف مقدس خود که پیوسته در داستان تکرار می شود، یعنی رسیدن به مقام بودا و رهاندن جانداران از دوزخ، فرزندان و در آخر همسر خود را نیز می بخشد. و سرانجام از سوی خدای برین یا خدای متعال مژده رسیدن به مقام بودایی را دریافت می کند!
نام داستان، وسنتره جاتکه انتخاب دو دانشمند فرانسوی، گوتیو R. Gouthiot و بنونیست E.Benveniste است که برای نخستین بار بر این متن سغدی کار کردند. هر دو واژه از زبان سنسکریت گرفته شده است. در مورد جاتکه پیش از این توضیح دادیم. وسنتره Vessantara گونه ای املایی از نام شاه ویشونتره Visvantara است که در داستان های معروف تولدهای قبلی بودا، نقش یکی از آنها را ایفا می کند.
وسنتره جاتکه بلندترین و یکی از زیباترین نوشته هایی است که از زبان سغدی برجای مانده است. البته این نوشته کامل به دست ما نرسیده، آغاز و پایان آن مفقود شده و بخش هایی از داخل متن از بین رفته است. قسمت محفوظ دارای ۲۹ برگ و ۱۸۰۵ سطر است و ظاهرا ۱۲ برگ آن مفقود شده است. این متن را می توان بیشتر یک تالیف به شمار آورد و نه یک ترجمه.
به نظر می رسد که نویسنده یا نویسندگان این داستان، کلیه عناصر ساختاری داستان اصلی را بازسازی کرده باشند. این متن از یافته های پل پلیو P.Pelliot، دانشمند فرانسوی است که در اوایل قرن بیستم همراه با متون دیگر سغدی بودایی از غارهای هزار بودا، نزدیک تون هوانگ (دون خوان) در چین کشف و به کتابخانه ملی پاریس آورده شد و با کد P۱ نامگذاری شد. با این حال، بیشتر با عنوان وسنتره جاتکه و علامت اختصاری VJ شناخته می شود.
قسمت دیگر این مجموعه را سراورل استین A.Stein در ۱۹۰۷ میلادی از همین غارها یافته و با خود به موزه بریتانیا برده بود. در متن حرف نویسی شده وسنتره جاتکه به لاتین که حاصل کار بنونیست است، بخش های مربوط به موزه بریتانیا با شماره های سطری e, d, c, b, a متمایز شده اند.
درونمایه این داستان، عمل ایثار است و رسالت شاهزاده سوداشن، بودی ستوه این داستان، نجات و رستگاری مردمان از دوزخ است. رنگ بودایی داستان در همین آرزو متجلی است و این آرزو هزاران بار در متن به زبان شاهزاده می آید و به صورت اورادی هنگام هر هدیه که با تشریفات آیینی مخصوص بودایی و شست و شوی دست همراه است، جلوه گر می شود.
آرزو رسولی