۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه

زعفران، زردچوبه کرکوم

16. زعفـــــران را از کلاله‌های نارنجی پـــــــــررنگ و بخشی از خامه گــــــــلِ Crocus sativus (تیره زنبقیان) گیرند. کلاله‌های خشک شده به درازائی پیرامون سه سانتیمتر، قرمز تیره و خوشبویند، و وزن دور و بر بیست‌هزار کلاله چهارسد وپنجاه گرم می رسد، یا به دیگر سخن هر یک گندم زعــــــفران از کلاله و خامه نُه گل بدست می‌آید. زعفران گیاهی است کوچک با پیازی گوشتی و برگهای علفی و گل زیبای پائیزی به رنگ ارغوانی. همیشه در جای ماده رنگی، چاشنی، عطر، و دارو بس گرانبها بوده و در تاریخ تجارت هماره نقشی مهم داشته است. این گیاه از دیر باز درباختر آسیا کشت می‌شده،‌ و تاریخ کشتش چنان دیرینه است که از گونه خودرویش چیزی نمی دانیم. زعفران همیشه کالایی گرانبها بوده که کاربردش بیشترنزد شاهان و فرادستان اجتماع می‌ مانده و از همین رو بسی نادرستی که در کار آن شده و بسا چیزهای دیگر که در پوست آن عرضه می‌شده است. 1 در هند آن را با گُلِ رنگ (Carthamus tinctorius) در آمیزند که همان رنگ نارنجی تیره را می‌دهد،‌ و در بسیاری از اسناد خاوری این دو با یکدیگر درآشفته شده‌اند. آنچه بیشتر رخ داده،‌ درآشفتگی میان زعفران (Crocus) است با زردچوبه (Curcuma) (از تیره ‌ زنجبیل)،‌ گیاهی با ساقه‌های زیر زمینی چند ساله که گندهای آن را خشگانده زردچوبه تجاری گیرند و بیشتر در آمادن کاری و نیز رنگ زرد بکار است. گویا از نخستین سالــــــــهای ســـــــــــــــده هــفتم ترسائی گلــهای ورس، ,Memecylon tinctorium نیز به جای زعفران بکار رفته است . پس، پژوهش تاریخی زعفران کاری است دشوار و پیچیده.

خاور ‌شناسان سردرگمی خاور زمینی ها را فزوده اند، بیشتر از آنرو که با کارگیری نام علمی Curcuma آنان را گمراه کرده‌ایم؛ این نام علمی بر گرفته از واژه‌ای است خاوری که در اصل به Crocus،یعنی زعفران بر می گردد، هرچند اعراب نیز آن را با Curcuma، یا همان زردچوبه ما درآشفته‌اند. بــــاید تأکید کرد واژه سنسکریت Kun kuma [ در پهلوی کُرکُم] درست به Crocus sativus [زعفران] بر می گردد و هیچ‌‌گاه به معنای Curcuma یا زردچوبه ی ‌ما (که در سنسکریت haridrā نامند ) نبوده،1 و آن جنس گیاه که ما Curcuma می‌نامیم، هیچ ربطی به Crocus یا زعفران ندارد.
درباره آشنائی مردم چین با زعفران باید دو دوره دراز آهنگ را از یکدیگر جدا کرد ـ دوره نخست، از سده سوم تا پایان دوره فرمانروائی دودمان تانگ که در آن مردم چین اطلاعاتی درباره این گیاه و فراورده آن یافته گاه آن را به رسم پیشکش دریافت می‌کردند؛ دودیگر، دوره مغول (1260 تا 1367) که در آن مسلمانان محصول زعفران را عملاً وارد چین کردند و کار گیری اش رایج شد. نخست از دوره دوم می گوئیم.
باورهای مردم چین درباره زعفران در برابر دیگر فرآورده های بیگانه از همه دربسته تر است. بیشتر از آنرو که گیاه Crocus sativus را هیچگاه برای کشت به سرزمین خود نیاوردند،2 و هرچند نخستین جهانگردان بودایی که به هند رفتند این گیاه را در کشمیر دیدند،‌ اطلاعاتشان درباره آن همواره ناقص باقی‌ماند. نخست زعــفران را با گُلِ رنگ (Carthamus tinctorius) جابجا گرفتند،‌ زیـرا محصول هر دو گیاه در زبان گفتگو " گل قرمز" ( hun hwa) نامیده می شد. لی شی‌ـ‌چن3 شرح می دهد " گل قرمز بیگانه ( fan) یا تبتی [زعفران] از تبت (سی‌ـ‌فان/Si-fan)،‌ سرزمینهای مسلمانان و از عربستان (تی‌ین‌ـ ‌فان/T‛ien-fan ) می‌آید. ایـن همان hun-lan [Carthamus/گُلِ رنگ ] آن سرزمین هاست. در دوره یـوان (1260 تا 1367) زعفران را در کار خورشها می‌کردند. بر پایه Po wu či نوشته چان هوا (Čan Hwa)، چان‌ کی‌ین تـــــــخم [Carthamus] hun-lan را در سرزمینهای باختری (سی‌ یو/Si yü) بدست آورد که همان جنس گیاه ما [زعفران] است، هرچند پرپیداست که گونه گونی شرایط آب و هوائی را تفاوتهائی میانشان هست." پس اگر همچون اف. پی. اسمیت1 بگوییم "داستان رهاوردهای چان ‌کی‌ین در مورد زعفران و گُلِ رنگ نیز تکرار شده" لغزیده ایم و استوارت2 هم بسر در می آید آنجا که می‌نویسد: "بر پایه Pen ts‛ao، چان‌ کی ین، Crocus را همزمان با گُلِ رنگ و دیگر داروها و گیاهان باختری، از عربستان به چـــین آورد." چان‌ کی ین در عربـــــستان! در Po wu či تنها از گُلِ رنگ (Carthamus) سخن رفته نه از زعفران (Crocus)- دو گیاه یکسره متفاوت که حتی از دو تیره جدایند و هیچ نوشته چینی نیست که ورود زعفران را به چان ‌کی‌ین بسته باشد. در واقع، چینی‌ها چیزی ندارند که درباره ورود یا کشت زعفران بگویند. 3سردرگمی لی‌ شی‌ـ‌ چن در واقع زاده یکی گرفتن دو گیاه است که " گل قرمز" نامیده می‌شوند. گُلِ رنگ در کتاب Ts‛i min yao šu چنین نامیده شده است؛ همچنان که بعدتر هم لی ‌چون (Li Čun) از دوره تانگ، و نیز در Sun ši نیز چنین نام گرفته و در آن گفته شده بخش هین‌ـ‌ یوان (Hin-yüan) در شن‌ـ ‌سی (Šen-si) گل قرمز yen-či را خراج دربار می کرد. 1
این که لی شی‌ـ ‌چن در نوشته بالا زعفران را در نگر داشته از روی دو نام بیگانه که در نامگذاری این محصول کار گرفته نمایان می‌شود، یــــعنی: ki-fu-lan و sa-fa-tsi. نویسه آغازین آوانگاشت نخست غلط چاپی (*tsap, dzap) tsa است؛ نویسه آخر صورت دوم را باید به شکل lan درست کرد. 2 tsa-fu-lan و sa-fa-lan (safuran ژاپنی، faran سیامی) همچنان که از مدتها پیش روشن شده، آوانگاشتهای واژه‌های عربی zäferān (زعفران) یا zäfarān (زعفران) اند که saffron انگلیسی نیز از همان آمده است. 3 صورت این آوانگاشتها خود گواهند که دیرپائی شان به پیش از دوره مغول نمی‌رسد، یعنی روزگاری که همخوانهای پایانی دیگر افتاد. اگراز دوره تانگ بودند باید آوایش *dzap-fu-lam و *sat-fap-lan می داشتند. این نتیجه‌گیری با گواهی لی ‌شی‌ـ ‌چن که گوید در دوران یوآن زعفران را به خوراک می‌زدند‌–‌ که رسمی است هندی-ایرانی– همخوانی دارد . در واقع گویا زعفران تا آن وقت وارد چین نشده بوده و بکار نمی‌رفته است؛ دست کم توان گفت که هیچ سند کهن ‌تر نمایانگر آشنایی مردم چین با زعفران دردست نداریم.
زعفران در تبت کشت نمی‌شود. برخلاف آنچه پرو و اوریه4 با قید احتیاط و بر پایه نام چینی " گل قرمز تبتی" پیش نهاده اند، گیاهی به نام Crocus tibetanus نیست. مراد از این نام تنها این است که زعفران از تبت به چین و بیشتر به پکن صادر می‌شود؛ هرچند از تبت هیچ زعفرانی نخیزد و خود تنها از کشمیر آرد. استوارت1 گوید : "برخی نویسندگان بیگانه نام دیگر زعفران را ts‛an hun hwa (گل قرمز تسان؛ یعنی مرکز تبت) آورده ‌اند، هرچند هیچ نویسنده چینی چنین چیزی نگفته است." در واقع این نام در Pen ts‛ao kan mu ši i 2 و Či wu min ši t‛u k‛ao از سال 1848‌3‌ آمده و گفته شده آن را از تبت (سی‌ـ‌تسان/Si-tsan) می‌آورند و همان Fan hun hwa است که در Pen ts‛ao kan mu آمده است. در پکن هنوز هم در گفتگو زعفران را ts‛an hwa می‌گویند؛ آن را بسادگی hun hwa ("گل قرمز") نیز می‌نامند. 4 از تبتی‌های پکن شنیدم که آن را gur-kum، ša-ka-ma و dri-bzan ("با عطر خوب") نیز می‌نامند. چینی‌ها زعفران را ارزشمندترین داروی ارسالی از تبت می‌دانند که ts‛an hian ("بخور تبتی") پس از آن جای دارد.
لی شی‌ـ‌چن5 براین است که دو گونه yü-kin هست ـ yü-kin خوشبو که تنها گلش را کار گیرند؛ و yü-kin ای که ریشه اش را در کار کنند. اولی زعفران (Crocus sativus) است؛ دومی گونه ای Curcuma [زردچوبه]. با این همه چنانکه خواهیم دید، دست کم سه گونه yü-kin هست .
چندین گونه از جنس Curcuma در چین و هندوچین یافت می‌شود. (yü-kin) C. leucorrhiza، C. longa (kian hwan یا ) ("زرد زنجبیلی")، C. pallida، C. petiolata، C. zedoaria. تعیین اینکه کدام گونه در چین باستان شناخته بوده دشوار است، هرچند گویا در دوران باستان دست کم یک گونه بکار می رفته است. باز نمودی از C. longa [زردچوبه] و C. leucorrhiza از پیش از دوره تانگ در دست نیست و این احتمال هست که یا از باختر وارد چین شده باشد یا در صورتی که بتوان با مدارک استوار گیاه‌شناسی اثبات کرد این گونه‌ها بومی چین هستند،1 چاره‌ای نیست جز اینکه گمان کنیم انواع بستانی ممتازتر در دوره تانگ وارد چین شده است. سو کون (Su Kun) از سده هفتم درباره (C. leucorrhiza) yü-kin می‌نویسد این گیاه در شو (Šu) (سه‌ـ‌ چوان) و سی‌ـ ‌ژون (Si-žun) می‌روید و مردم هو ma-šu، *mo-džut (dzut)، ‌نامند،2 در حالی که در مورد kian-hwan (C. longa) گوید مردم ژون (Žun) آن را šu، *džut (dzut,dzur) گویند؛ او برشباهت زیاد این دوگونه نیز تأکید می‌کند. چن تسان- کی (Č‛en Ts‛an-k‛i) نیز، که در نیمه نخست سده هشتم می‌نوشت، درباره kian-hwan گوید آن گونه که از سرزمین بربرهای باخــتر (سی فان/Si Fan) می‌آید و مــانند yü-kin و šu yao است. 3 سوسون (Su Sun) از دوره سونگ گوید اکنون yü-kin در تمامی سر زمین های کوان‌ـ ‌تون (Kwan-tun) و کوان‌ـ‌ سی (Kwan-si) یافت می‌شود، هرچند فراوانی آن در این جا به پای سه ‌ـ ‌چوان که ازپیش در آنجا کشت می شده نمی‌رسد. کو تسون‌ـ ‌شی (K‛ou Tsun-ši) 4 گوید yü-kin خوشبو نیست و در دوره وی بکار رنگ آمیزی پوشاک زنان می کرده اند. لی شی‌ـ‌ چن یادآور می‌شود که yü-kin محصول سرزمین های خاور یونان گرای (Ta Ts‛in) بوده است: این نکته در کتاب Wei lio از سده سوم آمده است،5 و در Lian šu،6 yü-kin در میان کالاهایی برشمرده شده که از تا تسین (Ta Ts‛in) به سرزمین های باختری هند آورده می‌شود. 7
آنچه درباره نامهای بیگانه šu و ma-šu آوردیم چون و چرای بسیاردر بومی بودن Curcuma را بس و نگارنده به سهم خود بر این است که دست کم دوگونه از این جنس نخستین بار از راه آسیای مرکزی وارد سه‌ـ‌ چوان شده است. به هر روی روشن است که این باور امکان وجود گونه‌های دیگری از این جنس یا حتی انــــــواعی دیگر از گونه‌های وارداتی در چین مدتها پیش از این تاریخ را از میان نمی برد؛ در واقع بسا که چنین بوده است، زیرا در کتاب باستانی Čou li، آئین فرمانروائی دودمان چو، و در کتاب Li ki، از گیاهی خوشبو به نام yü سخن رفته که با شراب آئین قربانی می‌آمیختند. بیشتر مفسران، جز چند تن، همداستانند که این yü باستانی گونه ایی yü-kin یعنی گونه ایی Curcuma بوده است. 1
Curcuma longa در سرتاسر هند فراوان کشت می‌شود و بسا که از روزگاران کهن نیز چنین بوده است. نام این گیاه (که در سنسکریت هریدر haridrā گویند) در نسخه خطی بوئر نیز آمده است. ساگ زیرزمینی (ریزوم) این گیاه را از هند به تبت فرستند و در آنجا yun-ba یا skyer-pa گویند که نـــام دوم در اصــل به زرشک داده می‌شد که از چوب و ریشه اش، چون Curcuma، رنگی زرد گیرند .
این بیطار kurkum را جنس Curcuma و نه Crocus می‌داند و این از تعریفی که به دست می‌دهد پیداست؛ گوید kurkum گونه نیکوی ریشه‌های رنگی است. این ریشه‌ها را از هند ‌آرند و در فارسی هرد،hard گویند و بر گرفته از واژه سنسکریت هریدر (Curcuma longa) است. هرچند ابن حسن می‌نویسد مردم بصره هرد را کُرکُم، kurkum، نامیده‌اند که نام زعفران است و آن را با زعفران همگون کرده‌اند؛ هرچند در پیش زعفران را با ریشه وَرس، wars، که گونه ایی است از Memecylon (نک صفحات پیش رو ) درمی آشوبد. 2 turmeric [زردچوبه در انگلیسى] را در فارسی زردچوبه، zird-čūbe، یا دارزرد، darzard ("چوب زرد") می‌نامند. به گفته گارسیا دا اورتا، هند زردچوبه بسیار به ایران و عربستان می فرستاد و همگان بر این بودند که در ایران، عربستان یا ترکیه نمی‌روید،‌ بلکه یکسره از هند می‌آید. 3
در اسناد باستانی بارها نام yü-kin با یا بی hian ("خوشبو ")1، به دوگیاه متفاوت از سرزمینهای هند و ایران داده شده است: Memecylon tinctorium و Crocus sativus که شاید دومی باری دیگربا Curcuma درآشفته شده باشد. 2 شگفتا که در هیچ یک از گیاهنامه‌ها پروای این واقعیت نشده که باز نمودِ کهنِ نامِ درختی زیر همین نام آمده است. جز پالادیوس نویسندگان اروپایی هم پروای آن نکرده‌اند. او در فرهنگ ستودنی چینی‌ـ‌ روسی خویش 3 در توضیح yü-kin آورده است: "نـــــام درختی در کی- پین [ki-pin] با گلهای زرد که چیده در آستانه پژمردگی ‌فشرده شیره‌شان را با دیگرمواد خوشبو در آمیزند؛ این درخت در سرزمینهای تا تسین نیز یافت می‌شود و گلهایش چون گل زعفران است ودر کار خوشرنگ کردن شراب کنند. "
در فرهنگ بودایی Yi ts‛ie kin yin i1‌ از سال 649 ترسائی در بازنمائی درخت
yü-kin چنین آمده: "نام درختی که در سرزمین کی‌ـ ‌پین (کشمیر) می‌روید. گلهایش زرد است. درخت را با گلش بسیار می‌کنند. می گذازند گلها پلاس خورند؛ سپس شیره شان را ‌‌گرفته با مواد دیگر در‌آمیزند. ماده‌ای که به دست می‌آید چون عطر بکار رود. دانه‌ گلها نیز خوشبوست و به همین کار رود. "
بر آنم که این درخت را همان Memecylon tinctorium، M. edule یا M. captellatum (Melastomaceae) [تیره ملاستوماسه] بدانم که درخت کوچک یا بوته بزرگی است که در خاور و جنوب هند، سیلان، تناسریم و جزایر اندامان بسیار یافت می‌شود. در جنوب هند برگها را که رنگ "زرد لاکی بسیار زیبا" می دهد در کار رنگرزی کنند. از گلها رنگ زرد بی‌ثباتی گیرند. 1 روشن است که هوان یین (Hüan-Yin) با این گمان که زعفران (yü-kin) تنها از کشمیرخیزد (نک صفحات پیش رو )،‌ زیستگاه این درخت راتنها کشمیر شمرده است.
ابومنصور همین درخت را با نام وَرس (wars) آورده و در باز نمود آن گوید گیاهی است مانند زعفران به رنگ زرد و خوشبو که زنان عرب در کار رنگرزی پارچه کنند. 2‌ مردمان باستان با آن آشنا نبودند. ابوحنیفه جستاری گسترده درباره اش دارد. 3 ابن‌ حسن ریشه وَرس را می‌شناخت و آن را بنادرست زعفران پنداشت. 4 ابن‌بیطار بازنمودی دراز آهنگ از آن آورده5 گوید دوگونه اش یکسان نیستند- آنکه از حبشه می‌آید، سیاه رنگ است با کیفیتی پست؛ دیگری که از هند می‌آورند به رنگ سرخ روشن است و رنگ زرد ناب به دست می‌دهد. از گونه ایی که bārida نامند قرمز آید. این گونه در یمن کشت می‌شود. به این همانی آن با Curcuma و Crocus نیز اشاره کرده است. اسحاق ‌ابن عمران گفته است: "می‌گویند وَرس همان ریشه‌های Curcuma است که از چین و یمن می‌آید. " و ابن مسیحی بصری گوید : "ماده‌ای است قرمز روشن چون زعفران کوبیده‌. " از همین جا می‌توان دریافت چرا چینی‌ها برای آن هم نام yü-kin را به کار گرفته‌اند. لکلر هم ورس اعراب را همان Memecylon tinctorium دانسته و می‌افزاید:
"L'ouars n'est pas le produit exclusif de l'Arabie. On le rencontre abondament dans l'Inde, notamment aux environs de Pondichéry qui en envoyé en Europe aux dernières expositions. Il s'appelle kana dans le pays."
1در گیاهنامه ژاپنیYamato honzō درباره yü-kin آمده که ماده‌ای است رنگی که از سیام ‌آرند؛ گویا اینجا نیز مراد Memecylon باشد.
اینکه مردم چین محصول Memecylon را نیز yü-kin نامیده‌اند گیا نشان آنست که این رنگینه ارزان جایگزین زعفران گرانبها می‌شده است.
نویسندگان چینی که در گیاه‌شناسی و داروشناسی می‌نوشته‌اند به yü-kin همچون نام یک درخت نگاه نکرده‌اند، هرچند بروشنی دریافته اند که این نام اصولاً نام زعفران است که از Crocus sativus به دست می‌آید. این را از بازنمودها و نامهای این گیاه و نیز گواهان دیگر به روشنی می‌توان دریافت.
در باز نمود مرکز هند در سالنامه‌های دودمان لیانگ2 بروشنی آمده که yü-kin تنها از کشمیر (کی‌ـ ‌پین) خیزد، گلش یکسره زرد است و بس زیبا چون گل fu-yun (Hibiscus mutabilis) [خطمی گل سرخ]. ازدیرباز همواره کشمیر را سرزمینی بلند آوازه به کشت زعفران می شناختند؛ فرآورده ای که از آنجا به هند، تبت، مغولستان و چین صادر می‌شده (و هنوز هم می‌شود). هوان تسان (Hüan Tsan)، زائر نامی، در سده هفتم زعفران را در کشمیر،‌ اُدّیانه (Uddiyāna)،‌ و جغتای (Jāguda) (زابلستان) مشاهده کرده است. 3 یی‌تسین، جهانگرد بودایی (671 تا 695)، آن را به شمال هند می بندد. 4
کهن ترین باز نمودش را در کتاب Nan čou i wu či، ‌نوشته وان چن (Wan Čen) در سده سوم ترسائی می‌توان یافت،1 که گوید: "زیستگاه yü-kin سرزمین کی‌ـ ‌پین (کشمیر) است و بیش ازهر چیز بهر پیشکشی بودا کشت می‌کنند. گلش پس از روزی چند پلاس می خورد و زان پس برای رنگ زرد یکدستش به کار می‌برند. گلها به fu-yun (Hibiscus) [خطمی] وغنچه نیلوفر آبی (Nelumbium speciosum) [نیلوفر هندی] مانند و شراب را خوشبو می‌کنند." این سخن کمابیش درست است و بی گمان به Crocus بر می گردد که براستی چون گیاهی سوسنی است و از همین رو از خانواده Irideae [زنبقیان] و راسته Liliiflorae است. نکته مربوط به زندگی کوتاه گلها نیز درست است. 2
در سال 647 ترسائی سرزمین کیا‌ـ ‌پی (Kia-p‛i) در هند، yü-kin hian را به دربار چین پیشکش کرد و در همین روزگار آن را چنین بازنمائی کرده‌اند: "برگهایش چون mai-men-tun (Ophiopogon spicatus) است. در ماه نهم سال گل می‌کند. به ظاهر (Hibiscus mutabilis) fu-yun [خطمی گل سرخی] را ماند. رنگش آبی ارغوانی فامست. بویش از فاصله چند ده قدمی شناخته می شود. گل می‌آورد هرچند میوه ندارد. برای بسیار کردن باید ریشه را کار گرفت. "3
آخرین جمله می نماید بسیار کردنش با پیاز است. سندی بسیار کهن ‌تر در پیشکش زعفران هست . در سال 519 ترسائی، جایاوارمان، شاه فو‌ـ ‌نان (Fu-nan) (کامبوج) زعفران را با عنبر و مواد خوشبوی دیگر چین پیشکش دربار کرد. 1 براین پایه باید گفت زعفران را در سده ششم از هند به کامبوج می‌بردند. در واقع از سالنامه‌های تانگ چنین برمی‌آید که هند در دادوستد با کامبوج و خاور مقدم الماس، چوب صندل و زعفران به این سرزمینها می فرستاد. 2 افزون بر این،‌ در سالنامه‌های تانگ زعفران محصول هند، کشمیر،‌ اُدّیانه، ‌جغتای و بالتستان دانسته شده است. 3 در سال 719 ترسائی، شاه نان (Nan) (بخارا) پانزده کیلو زعفران به فغفور چین پیشکش کرد. 4
لی‌شی- چن در بازنمائی yü-kin hian نام سنسکریت č‛a-kü-mo،*dža-gu-ma، را افزوده؛ او این نام را از Suvarnaprabhāsa-sūtra
گرفته است. 5 این نام در فرهنگ چینی‌ـ ‌سنسکریت Fan yi min yi tsi، yü-kin برگردان شده است. 6 من هم در جستاری این نام را بر پایه صورت بومی واسطه‌ای *jāguma با jāguda سنسکریت یکی دانسته‌ام که پایانه -ma در آن با پایانه نام تبتی ša-ka-ma برابر است. 7
چن تسان‌ـ‌کی موضعی شگفت گزیده گوید : "yü-kin خوشبو در سرزمین تا تسین (Ta Ts‛in) می‌روید. در ماه دوم یا سوم سال گل می‌آورد و ظاهری چون hun-lan (گُلِ رنگ، Carthamus tinctorius) دارد. 8 گلها را در ماه چهارم یا پنجم سال می‌چینند و ماده‌ای خوشبو از آن سازند. " پرپیداست که این شرح نمی‌تواند به زعفران برگردد که در شهریور یا مهر ماه گل می‌کند. چن تسان‌ـ‌کی این درآشفتگی را پیش آورده و لی‌شی‌ـ ‌چن را هم گمراه کرده تا بنادرست hun-lan hwa را از همبرابرهای yü-kin hian بر‌شمارد.
مردم کو‌ـ ‌لین (Quilon) (Ku-lin) پس ازهر گرمابه به تن خویش yü-kin می‌مالیدند با این هدف که تنشان چون "تن طلایی" بودا بشود. 1 بی‌شک آنها به تن خود نه "زردچوبه"2 که کاربردش تنها در رنگرزی است، بلکه زعفران می‌مالیدند. مادران آنامی برای نیرو بخشی به پوست نوزادان به تنشان زعفران مالند. 3
کتاب آئین اکبری نوشته ابوالفضل علامی (1551 تا 1602) به سال 1597 اطلاعاتی مفصل از کشت زعفران در کشمیر آورده،4 که گزیده‌ای از آن را می آوریم : "در دهکده پمپور (Pāmpūr)،‌ یکی از توابع وی هی (Vīhī) (در کشمیر)،‌ کشتزارهای زعفران به گستره ده یا دوازده بقه (bigha) هست، چشم اندازی که دیر ‌پسند ترین بینندگان را افسون می‌کند. در آغاز بهار که هنگام کشت است زمین را شخم ‌زده خاک را نرم می‌کنند و هرکرت را با بیل برای کاشت آماده کرده پیازهای زعفران را در خاک می‌نشانند. پس ازماهی جوانه می‌زنند و در آغاز مهر به بیشترین رشد خود می‌رسند و بلندای ساقه‌ها یک وجبی شود. ساقه سفید رنگ است و آنگاه که یک انگشت قد کشید، غنچه‌ها یکی پس از دیگری باز می‌شوند تا اینکه به هشت برسند. هر گل شش گلبرگ بنفش دارد. در بیشتر گلها از شش میله پرچم سه تا زرد و سه تا شنجرفی‌اند. از همین سه میله شنجرفی است که زعفران به دست می‌آید. [هر گل سه خامه و سه پرچم دارد که زعفران از سه پرچم به دست می‌آید.] آنگاه که دفتر زندگی گلها بسته می شود،‌ برگها بر ساقه پدید آیند. هر بوته زعفران شش سال پی درپی گل می‌آورد. در سال نخست محصول اندک است:‌ در سال دوم هر ده بوته سی‌گل می‌دهد. در سال سوم به بیشترین رشد خود می‌رسد و پیازها را از خاک درمی‌آورند. اگر پیازها در همان خاک بمانند کم کم از میان می‌روند،‌ هرچند اگر آنها را درآورند و در جایی دیگر بکارند،‌ ثمر خواهند داد. "
کشتزارهای زعفران سخت بر جهانگیرشاه تأثیر گذارد و در روزنامه خویش چنین نوشت:1
"فصل گلِ زعفران بود، از این رو شاهنشاه از شهر عازم پمپور شدند که تنها سرزمین زعفران‌خیز کشمیر است. هر باغچه، هر مزرعه تا آنجا که چشم کار می‌کرد پوشیده از گل بود. ساقه به سمت زمین خم می‌شود. گلش گلبرگ بنفش رنگ دارد با سه پرچم در درون، که زعفران از آنها به دست می‌آید؛ و این ناب ترین زعفران است. اگر رویدادی پیش نیاید،‌ هر سال چهار سد ماند یا سه هزار و دویست ماند خراسانی زعفران ازاین سرزمین خیزد. نیمی ازبرداشت برای دولت و نیم دیگر آنِ کشتکاران است. هر سیر زعفران ده روپیه به فروش می‌رسد،‌ هرچند گاه نرخ اندکی بالا و پائین شود. رسم بر این است که گلها را کشیده به کشتکاران می‌دهند؛‌ به خانه برده زعفران را که همسنگ یک چهارم گلهاست جدا کرده به ماموران دولت تحویل می‌دهند و بجای دستمزد نقدی هموزنش نمک می‌گیرند."
مردم چین باستان زعفران را افزون بر کشمیر از ایران ساسانی نیز دانسته اند. در Čou šu‌,2 yü-kin از جمله فرآورده های پو‌ـ‌ ســـه (Po-se) (ایران) برشمرده شده است. در کتاب Sui šu نیز چنین است. 3 در واقع،‌ در ایران زعفران خودروست و کشتش باید از دیر باز آغاز شده باشد. آیسخولوس از پای‌افزارِ زردِ زعفرانی داریوش شاه یاد کرده است. 4 زعفران در نوشته های پهلوی نیز آمده است. (ص 193 کتاب پیش رو). اصطخری و ادریسی در آثار خود در سده دهم به وجود زعفران در دربند، اصفهان و فرارود گواهی داده‌اند. 5 یاقوت زعفران را محصول اصلی روستای روذآور در استان جبال، سرزمین ماد باستان،‌ می‌داند که فراوان به سرزمینهای دیگر می رفت. 1 ابومنصور زیر نام عربی زعفرانش (zafarān) آورده است. 2 مصرف‌ کنندگان ارمنی زعفران خراسان را بهترین می‌دانند،‌ هرچند عرضه آن چنان کم است که ایرانیان خود ناچارند با بردن زعفران از قفقاز پاسخگوی تقاضا شوند. 3 به گفته شلیمر،4 بخشی از زعفران ایران از باکو در روسیه می‌آید و بخشی دیگر در خود کشور در منطقه قائن کشت می‌شود، هرچند پاسخگویی به تقاضا را بس نیست. شلیمر گوید در دو سرزمین رودزبر (همان روذآور بالا) که ناحیه‌ای است کوهستانی نزدیک همدان،‌ و کوه دربند که نویسندگان پیش از او به کشت زعفران در آنجا اشاره کرده‌اند،‌ نشانی از زعفران نیافته است.
چه بسا زعفران را بهر کشت از ایران به کشمیر برده باشند. آثار این رویداد را می‌توان در نام سنسکریت vāhlīka یافت که همبرابری است برای زعفران، به معنای "برخاسته از پهلوا". 5 بوداییان افسانه‌ای دارند که گوید ماذیانتیکه (Madhyāntika)، نخستین مبلغ سخنان بودا در کشمیر، زعفران را در آنجا کاشته است. 5 اگر هم هیچ رگه‌ای از حقیقت در این افسانه نباشد، دست کم گواهی است بر اینکه این گیاه از خارج به کشمیر وارد شده است. نقش ایرانیان در پراکندن زعفران در سرزمینهای گوناگون را در نام تبتی "زعفران" می‌توان به روشنی دید: kur-kum، gur-kum، gur-gum، که می‌توان آن را به سادگی در kurkum یا karkam فارسی یافت و نه در kunkuma سنسکریت. 5 تبتی‌ها این واژه را به مغولستان بردند و هنوز می‌توان آن را در میان مردمان کلموک برِ ولگا شنید. گروهی ریشه این واژه فارسی (kulkem پهلوی) را سامی می‌دانند، karkuma آسوری، karkōm عبری،‌ kurkum عربی؛ هرچند به باورگروهی دیگر ریشه سامی اش چون و چرا پذیرد. 2 نمی توان سرگذشت زعفران در باختر و اروپا را که بسیار درباره آن نوشته اند در اینجا آورد. 3
از پژوهشهای بالا چنین برمی‌آید که واژه yü-kin که چند معنی دارد ترزبان (ترجمانِ) نوشته های چینی را به درد سر می اندازد. می‌توان از دستوری کلی سخن راند که هر گاه yü-kin به گیاه یا فرآورده ای چینی برگردد،‌ گونه‌ای از Curcuma [زردچوبه] درنگراست،‌ هرچند هرگاه در اشاره به هند،‌ هندوچین و ایران به کار رود،‌ چــــه بســــا مراد Crocus [زعــــفران] باشد. نام yü-kin hian ("yü-kin خوشبو ") با اشاره به کشورهای بیگانه، گویا کمابیش همیشه به زعفران بر می گردد که عملاً به عنوان ماده‌ای خوشبو به کار می‌رفت؛ در حالی که، چنانکه خواهیم گفت، همین نام وقتی در اشاره به چین بیاید،‌ به معنای Ccurcuma [زردچوبه] است. اکنون می‌توان این پرسش را پیش گذارد که واژه yü-kin از کجا آمده است؟ و معنای نخستینش چه بوده است؟‌ هیرت،4 در سال 1886، yü-kin را همان karkam ("زعفران") فارسی دانست و این باور را در سال 1911 نیز واگوئی 5 و این بار به آوایش باستانی *hat-kam استناد کرد. این گفته از نظر آواشناسی چندان قانع‌کننده نیست،‌ زیرا بسیار دور است که مردم چین برای باز ساختن k در واژه ای بیگانه حرف h رادر آغازش کار گیرند؛ هرچند نویسه yü در آوانگاشتها معمولا برابر است با *ut، ud. به هر روی، این نظریه در کل جا برای اعتراضهایی سنگین تر دارد. خود چینی‌ها yü-kin را نمایانگر واژه‌ای بیگانه نمی‌دانند؛ در هیچ جا هم نگفته‌اند yü-kin فارسی،‌ سنسکریت یا چیزی از این دست است؛ برعکس، آن را از واژه های زبان خود می‌دانند. افزون بر این،‌ اگر yü-kin در اصل به معنای زعفران بوده، چگونه است که این واژه که ادعا می‌شود فارسی است برای نامیدن جنس Curcuma به کار رفته که برخی گونه‌های آن حتی بومی چین هستند و در هر صورت از مدتها پیش با آب و هوای آنجا خو گرفته ‌اند؟ قضیه ‌ساده‌ نیست و نیازبه پژوهشهای دقیق دارد. بگذارید ببینیم چینی‌ها درباره واژه yü-kin چه می‌گویند. پلیو1 پیشتر بروشنی، هرچند کوتاه، موقعیت کلی را با جلب توجه به این واقعیت ترسیم کرده که در نخستین سالهای سده دوم ترسائی واژه yü-kin در فرهنگ Šwo-wen به عنوان نام گیاهی خوشبو آمده است که مردمان یو (Yü)،‌ یو‌ـ ‌لین (Yü-lin) امروزی در استان کوان‌ـ‌ سی (Kwan-si)، به‌عنوان خراج پیشکش می‌کرده‌اند؛ و از همین جا نتیجه می‌گیرد که مفهوم این واژه باید "طلای یو" باشد که اشارتی است به رنگ زرد این فرآورده. در Šwi kin ču‌2 چنین آمده است: "سرزمین کوی‌ـ ‌لین (Kwei-lin) از دودمان تسین (Ts‛in) در سال ششم دوره یوان‌ـ‌ تین (Yüan-tin) (111پ م ) از دوران فرمانروائی فغفور وو از دودمان هان به سرزمین یو‌ـ ‌لین (Yü-lin) تغییر نام یافت. وان مان (Wan Man) آن را به سرزمین یو‌ـ ‌پین (Yü-p‛in) تغییر داد. یین شائو (Yin Šao) [سده دوم ترسائی ] در کتاب خــــویش Ti li fun su ki گوید : "در کتاب Čou li از yü žen از ("مقاما ت متصدی گیاه yü ") سخن رفته است که تصدی قراوه های ساغرریزی را دارند و هر وقت ساغرریزی برای آئین قربانی یا پذیرایی ضرورت یابد،‌ آنان گیاه yü را با شراب خوشبو č‛an در آمیخته در ظرف های مقدس ریخته در جایش می‌گذارند". 1 yü گیاهی است خوشبو. گل چندین گیاه را جوشانده و آن را با شرابی درمی‌آمیزند که از تخمیر ارزن سیاه به دست آمده و پیشکش ارواح می‌گردد. به باور برخی این گیاه همان است که امروزه yü-kin hian (Curcuma/ زردچوبه) گویند؛ هرچند دیگران با این نظر مخالف‌اند و می‌گویند مردم یو آن را پیشکش خراج می‌کردند و از این راه نام گیاه را با نام طایفه و سرزمین یو مرتبط می‌سازند. " در Šwo wen توضیح دوم بهتر دانسته شده است. 2 هر دو توضیح منطقی است،‌ هرچند تنها یکی از آن دو می‌تواند درست باشد. 3 به باور خود من: yü نامی چینی باستانی است برای گیاهی خوشبو بومی آن سرزمین؛ بدرستی نمی توان گفت این گیاه Curcuma [زردچوبه] بوده یا جنسی دیگر. 4 معنای واژه به واژه yü-kin "طلای گیاه yü" است که در آن "طلا" اشاره به ساقه زیرزمینی زرد رنگش دارد،5 و yü به چیستی گیاه در کل، و بر این پایه معنای عینی اش می‌شود: "ساقه زیرزمینی yü" یا "ریشه yü". به هر روی باور ندارم که نام yü-kin از سرزمین یا طایفه یو گرفته شده باشد؛ چنین گمانی ناشدنی است، زیرا نام- گیاه yü پیش ازنام سرزمین بوده است. گواه روشن این مدعا را می‌توان درنوشته Šwi kin ču یافت، زیرا تازه در سال 111پ م بود که نام یو‌ـ ‌لین (Yü-lin) ("باغچه گیاه yü" ) پدیدار و از آن پـــس جانشــــین کوی‌ـ ‌لیــــــــــن (Kwei-lin) ("باغچه Cinnamomum cassia[دارچین خطایی]") شد. پس، گیاه است که نام خود را به منطقه داده نه منطقه به گیاه. در این مورد هم همچون بسیاری موارد دیگر، مردم چین علت و معلول را با هم جا به جا می کنند. اینکه چرا نام این سرزمین به یو‌ـ ‌لین تغییر یافت نیز امروزه روشن شده است. شاید در دوره هان این سرزمین به فراوانی گیاهان yü-kinخود بلند آوازه بوده است هرچند در دوره تسین عنبر در آنجا بیشتر به چشم می‌آمده تا yü-kin. به هر روی روشن است که yü-kin ازنامهای راستین و ریشه دار چینی است نه واژه‌ای بیگانه . مراد از آن گونه ایی Curcuma [زردچوبه ] بومی است؛ هر چند، چنانکه گفتیم، شاید در دوره فرمانروائی دودمان تانگ گونه‌های دیگری از این جنس از خارج وارد چین شده باشد. پس اهل زبان از لحاظ روانی با واژه yü-kin همان کاری را کــرده‌اند که با واژه yen-či : همچنانکه نام yen-či "گُلِ رنگ " را به هر گرد آرایشی یا سرخاب دادند، yü-kin، "زرد چوبه" را نیز به هر رنگینه که همان طیف رنگ زرد را به دست می‌داد گفتند. چنین شد که بر زعفران کشمیر و ایران نیز همین نام نهادند.
از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، برگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو-ایرانیکا اثر جاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار. لغت نامه دهخدا

* واحد وزن برابر با 045/0 گرم.
1. پلینی نیز می‌دانست كه در هیچ چیز به اندازه زعفران نادرستی نمی‌شود (adulteratur nihil aeque-xxi, 17, § 31).
ویده‌مان (E. Wiedemann, Sitzber phys-med. Sez. Erl., 1914, pp. 162, 197) با بکار گیری منابع عربی به مسئله نادرستی در زعفران پرداخته است. به گفته وات (Watt, Commercial Products of India, p. 430) زعفران گرانتر از آن است كه چندان مصرفی در هند داشته باشد،اما در آئین ازدواج شاهزادگان و در نمایش جایگاه طبقاتی توانگران بکار آید.
1. بـــــــــا تــــوجه به تــــــــعریف نـــــادرستی كه ایتل (Eitel, Handbook of Chinese Buddhism, p. 80) از kunkuma به دست داده،‌ آوردن این نام در اینجا بیراه نخواهد بود. واژه‌های سنسكریت kāvera (’’زعفران‘‘) و kāverī (’’زردچوبه‘‘) نمایانگر در آشفتن این دو نام نیست، زیرا هر دوبرگرفته از نام محل فروش این مواد یعنی كاورا (Kavera) اند كه همان خاوریس (Chaveris) بطـــــــــــــــلمیوس و كابر (Caber) كوسماس باشد (نک: MacCrindle, Christian Topography of Cosmas, p. 367).
2. شگفتا كه موسی خورنی مورخ، ارمنی، كه در میانه های سده پنجم می‌نوشت، ‌مشك، زعفران و پنبه را از محصولات چین دانسته است (Yule, Cathay, Vol. I, p. 93). در آن روزگار در چین پنبه تولید نمی‌شد؛ كشت زعفران هم در چین آن دوران به هیچ روی پذیرفتنی نیست.
3. Pen ts'ao kan mu, Ch. 15, p. 14b.
1. F. P. Smith, Contributions towards the Materia Medica of China, p. 189.
2. Stuart, Chinese Materia Medica, p. 131.
3. برتشنایدر (Chinese Recorder, 1871, p. 222) مدعی است زعفران در پكن كشت نمی‌شود،‌ اما چنین می نماید که در دیگر سرزمین های چین در سطح وسیع می کارند. در این مورد هیچ نمی‌دانم و هیچگاه در مورد كشتش در چین نه چیزی دیده‌ و نه شنیده‌ام و تا آنجا كه می‌دانم، هیچ متن چینی مؤید این معنا نیست.Crocus sativus در کتاب بـزرگ فـــــــــــــوربز و هـمــــــزلی:
F. B. Forbes and W. B. Hemsley, (An Enumeration of All the Plants Known From China Proper,
که مندرجات جلدهای 23، 26 و 36 پژوهشنامه Journal of the Linnean Society را تشکیل می دهد كه جامعترین منبع علمی گیاهشناسی چین به شمار می‌رود) نیامده است. انگلر ( Hehn, Kulturpflanzen, p.270)گوید Crocus sativus در چـــــــــین كشت می‌شود. وات (Watt, Dictionary, Vol, II, p. 593) از زعفران چـــــــین كه به هند صادر می‌شد سخن گوید . بس گیراست كه ماركو پولو زعفران را در چین نیافت، اما گزارش می‌كند كه در ایالت فو‌ـ ‌كی‌ین (Fu-kien) ’’گونه ای مـیوه مانند زعفران [دارند] كه درست چـون زعــفران کاربرد دارد.‘‘ (Yule, Marco Polo, Vol. II, p. 225). می شود همچنان كه یول به پیروی ازفلوكیگر (Flückiger) گفته ، این گیاه Gardenia florida باشد كه در چین میوه آن رابکار رنگرزی برده رنگ زرد زیبایی از آن گیرند. از سوی دیــــگر، در Pen ts‛ao kan mu ši i (Ch. 4, p. 14b) در بازنمائی گونه ای ’’زعفران بـــومی" ( t‛u hun hwa در برابر ’’گل قرمز تبتی‘‘یا زعفران راستین ) به پیروی از فرهنگ جغرافیایی دنباله‌دار فو‌ـ‌كی ین آمده است: ’’در مورد زعفران بومی، باید گفت بلندای بزرگترین نمونه‌ها به هفت تا هشت پا می رسد. برگـــــــها مانند برگهای p‛i-p‛a (Eriobotrya japonica) است اما كوچكتر و بی كرك. در پاییز گلی سفید ‌آرد چون دانه ذرت (su-mi ، Zea mays). در فو‌ـ‌چو (Fu-čou) و نان‌ـ‌نــــــــن‌ـ‌ چو (Nan-nen-čou) [یان-کیان (Yan-kian) امروزی واقع در كوان‌ـ‌تون (Kwan-tun)] در دامنه های بیابانی می‌روید. گونه‌ای كه در فو‌ـ‌چو می‌روید رونده‌ای است زیبا، چون fu-yun (Hibiscus mutabilis/ خطمی گل‌سرخی) با رویه سبز و زیره سفید و ریشه‌اش چـــــــــــون ریشه (Pachyrhizus thunbergianus) ko. این گیاه در قرابادین بکار است و خوبش کوبیده شبی را در آب برنج شسته‌ می‌خیسانند؛ سپس شبی دیگر در آب خالص خیسانده می‌کوبند: اینک دارو آماده کارگیری است.‘‘ این گونه شناسایی نشده ، هرچند بسا که همان شبه زعفرانی باشد كه ماركو پولو از یافت شدنش در فو‌ـ‌كی‌ین یاد كرده است.
1. T‛u šu tsi č‛en, XX, Ch. 158.
2. بسنجید با: Watters, Essays on the Chinese Language, p. 348. به هر روی این آوانگاشت برخلاف گفته واترز ثابت نمی کند كه ’’این محصول نخستین بار یکراست از ایران وارد چین شد یا دست‌كم بی‌واسطه از راه بازرگانان ایرانی به چین رسید. زعفران واژه‌ای است كه از عربی به فارسی در آمده و دور نیست كه بازرگانان عرب آن را به چین هم برده باشند.
3. نخستین بار اعراب زعفران را به اسپانیا بردند و azafran اسپانیولی، açafrão یا azafrão پرتغالی، safrão هند و پرتغالی، zafferano ایتالیایی، safran فرانسوی، safrán رومانیایی همه از واژه عربی زعفران بر خاسته اند. همین ریشه عربی (اَصفَر ’’زرد‘‘) خاستگاه واژه‌های رومیایی همبرابر با safflow، (Carthamus tinctorius) safflower [گل رنگ] ماست: مثل azafranillo و alazor اسپانیولی؛ açafroa پرتغالی؛ asforo ایتالیایی؛ safran فرانسوی؛ zavhran ارمنی كهن، zafran ارمنی امروزی؛ safran روسی؛ sakparan اویغوری.
4. Perrot and Hurrier, Mat. méd. et pharmcopée sino-annamites, p. 94.
1. Chinese Materia Medica, p. 132.
2. Ch. 4, p. 14b.
3. Ch. 4, p. 35b.
4. نباید فراموش کرد این نام چیزی بیش ازآنچه امروز در کفتگو بکار می رود نیست ، اما در نوشته های باستانی hun hwa نه به معنی ’’زعفران‘‘ كه به معنی ’’گل رنگ‘‘ (Carthamus tinctorius) است؛ نک ص 334 كتاب پیش رو .
5. Pen ts‛ao kan mu, Ch. 14, p. 18.
1. به گفته لوریرو (Loureiro, Flora Cochin-Chinensis, p. 9) ، Curcoma longa در هندو‌چین به صورت خودرو هست .
2. نه برتشنایدر، نه استوارت و نه هیچ‌ یك از نویسندگان پیش از آنها از این نام بیگانه یاد نكرده‌اند.
3. این نام (ندانم به درست یا نادرست) به Kaempferia Pundurata داده شده است (Stuart, Chinese Materia Medica, p. 227). نام دیگر این گیاه p‛un-no šu (نه mou)، *bun-naاست. اما تا مین (Ta Min) گوید آن Curcuma كه در هایی‌ـ ‌نان (Hai-nan) ‌روید p‛un-no-šy است، در حالی كه گونه ای كه در كیان‌ـ‌ نان (kian-nan) می‌روید (Curcuma longa) Kian-hwan است. Kaempferia به همان راسته‌ای تعلق دارد كه Curcuma ، یعنی راسته Scitamineae . به گفته ما چی (Ma Či) از دوره سونگ،‌ این گیاه درسی‌ـ ‌ژون و تمامی بخشهای كوان‌ـ ‌نان می‌روید؛ سمی است و مردم باختر نخست روی گوسفند می آزمایند: اگر گوسفندان از خوردن آن سرباز زدند،‌ دور می‌اندازند. p‛un-no چینی، *bun-na، ‌مانند است به آوانگاشت واژه تبتی bon-na، هرچند در زبان تبتی اقونیطون را نیز bon-na می‌گویند.
4. Pen ts‛ao yen i, Ch. 10, p. 3.
5. San kwo či, Ch. 30, p. 13.
6. Ch. 78, p. 7.
7. روشن نیست مقصود Curcuma است یا Crocus؛ هر دو محصول در باختر آسیا شناخته شده بود. چن تسانكی عقیده دارد كه yü-kin در سرزمین تا تسین گل رنگ بوده است (نک صفحات آتی ).
1. بسنجید با: Bretschneider, Bot. Sin. pt. II, No. 408.
2. Leclerc, Traité des simples, Vol. III. p. 167.
3. Garcia da Orta in C. Markham, Colloquies, p. 163.
1. اصولاً" نام yü-kin hian درست " به زعفران بر می گردد. این همان نامی‌ است كه برتشنایدر نتوانست شناسایی كند (Bot. Sin., pt. II, No. 408)؛ و استوارت (Chinese Materia Medica. p. 140) ناچار شد بپذیرد : ’’این گیاه هنوز شناسایی نشده اما احتمالاً Curcuma نیست.‘‘ این سخن درست است. چند بازنمائی كه از yü-kin hian در دست داریم و بعدتر ارائه شده، راه رابر یكی دانستن این گیاه با Curcuma می‌بندد. گیاه‌شناسان امروزی ژاپن yü-kin hian (ukkonkō ژاپنی (را برای نامیدن Tuli, pa gesneriana، كه گلی است ژاپنی،‌به كار می‌برند (Matsumura, No. 3193).
2. برتشنایدر نیز آن را با گیاه سومی یكی دانسته (Chinese Recorder, 1871, p. 222) و تصور كرده است احتمالاً مراد از آن (Sumbulus moschatus) sumbul بوده است. این نام علمی نادرست است، اما گویا منظور او ریشه به اصطلاح مشكی Euryangium یا Ferula sumbul بوده كه بویی مشک‌گونه و طعمی تند دارد. تنها مبنای این شناسایی را می‌توان در این نكته یافت كه یكی از مترادفهایی كه در گیاهنامه‌ها برای yü-kin hian داده شده، ts‛ao še hian (’’مشک نباتی‘‘) است؛ روشن است که خود این نام بازنمائی نشده است. روشن است كه زعفران هیچ‌گاه بوی مشگ نمی‌دهد؛ و بی گمان مراد از ts‛ao še hian زعفران نبوده و آن را بنادرست در اینجا آورده‌اند. همچنین در Tien hai yü hen či (Ch. 3, p. 1b؛ نک ص 238 كتاب پیش رو) yü-kin hian با ts‛ao še hian یكی دانسته و اضافه شده كه آن ریشه مانند زنجیل است و اگر به شراب افزاین رنگش زرد کند. در اینجا بی گمان مقصود گونه ای Curcuma است.
3. Palladius, Chinese-Russian Dictionary, Vol. II, p. 202.
1. p. 8 و ch. 24 (بسنجید با خاستگاه ظروف چینی [این بخش برگردان نشده چون در متن اصلی نبوده است] و ص 258 کتاب پیش رو.
1. Watt, Dictionary of the Economic Products of India, Vol. V, p. 227.
2. Achundow, Abu Mansur, p. 145.
’’ورس طَلّی است برگیاه افتد اندر بادیه،‌ رنگش زرد باشد عطری، زنان عرب جامه بدو رنگ كنند...‘‘ ابنبیه‌عن‌الحقایق الادویه. ابومنصور موفق هروی،‌دانشگاه تهران، ‌ص 134،‌ص 338. گیا برگردان آخوندف درست نباشد.
3. Achundow, Abu Mansur, p. 272.
4. Leclerc, Traité des simples, Vol. III, p. 167.
5. Ibid., p. 409.
1. wars عربی را (Watt, Dictionary, Vol. III, p. 400) Flemingia congesta و (ibid, Vol. V, p. 114) Mallotus philippinensis نیز دانسته‌اند. سراسر موضوع بسیار آشفته است و این درآشفتگی را بیش از همه فلوكیگر و هانبری دامن زده‌اند:
Flückiger and Hanbury , Pharmacographia, p. 573;
نیز بسنجید با G. Jacob, Beduinenleben, p. 15 وArab Geographen ، اما جای گفتگوی آن اینجا نیست. بازنمائی درخت yü-kin در متن چینی با هیچ‌یك از این گیاهان نمی‌خواند.
2. Lian šu, Ch. 54, p. 7b.
این كتاب را یائو سه‌ـ ‌لی‌ین (Yao Se-lien) در نیمه نخست سده هفتم میلادی با بکار گیری اسناد از دودمان لیانگ، كه از سال 502 تا 556 فرمانروائی می‌كرد، گرد آورده است.
3. S. Julien, Mémoires sur les contrées occidentales, Vol. I, pp. 40, 131; Vol. II, p. 187 (Story of the Saffron-Stūpa, ibid., Vol. I, p. 474; or S. Beal, Buddhist Records, Vol. II, p. 125); W. W. Rockhill, Life of the Buddha, p. 169; S. Lévi, Journal asiatique, 1915; I, pp. 83-85.
4. در برگردان تاكاكوسو، ‌ص 128؛ وی بنادرست می افزاید: ’’گونه‌ای از Curcuma‘‘.
1. Pen ts‛ao kan mu, Ch. 14, p. 22.
2. بسنجید با باز نمود پلینی (xxi, 17, § 34) از Crocus:
“Floret vergiliarum occasu paucis diebus folioque florem expellit. Viret bruma et colligitur; siccatur umbra, melius etiam hiberna.”
3. T‛an hui yao, Ch. 200, pp. 14 a-b.
این متن در Pen ts‛ao kan mu (Ch. 14, p. 22) به نقل از از سالنامه‌های تانگ آمده است. لی شی‌ـ‌ چن گوید این سخن با باز نمودی که در Nan čou i wu či آمده همخوانی دارد جز در مورد رنگ گل كه احتمالاً علت گمان وجود چندین گونه از این گیاه بوده است؛ در این مورد یکسره حق با اوست. در واقع هم گلهای این گیاه رنگهای بسیار متنوع دارند. ارغوانی، زرد، سفید و رنگهای دیگر. وودویل (W. Woodville, Medical Botany, Vol. IV, p. 703) Crocus را چنین بازنمائی می‌كند:. ’’ریشه آن پیاز دار و پایاست؛ گلها پس از برگها و در فاصله‌ای بسیار كم از زمین روی ساقه‌ای باریك و گوشتی ظاهر می‌شوند؛ برگها بالاتر از گلها می‌روند،. باریك و ساده‌اند و از قاعده ساقه در می‌آیند،‌ ر سبزپررنگ اند با خطی سفید در میان و پایه همه برگها با پایه گلها در یك غلاف پوسته‌ای جای دارند. گلها بزرگ و به رنگ آبی مایل به ارغوانی یا بنفش یاسی‌اند: جام گل از شش گلبرگ تشكیل شده كه تقریباً بیضوی و هم‌اندازه‌اند و لبه‌هایشان به سمت داخل برگشته است. گلها سه میله پرچم دارند كه كوتاه‌اند و مخروطی و بساكشان دراز و قائم و زردرنگ است. گیاهک مدور است و خامه باریكی از آن خارج می‌شود كه به سه كلاله دراز پیچیده از پهنا به رنگ زرد پررنگ ختم می‌شود. تخمدان مدور،‌سه لُبی، سه‌‌خانه‌ای و سه‌تیغه‌ای است و چندین دانه گرد در آن جای گرفته است. در شهریور و مهر گل می‌كند.‘‘
1. به گفته كتاب Lian šu؛ بسنجید با Pelliot, Bull. de l'Ecole française, Vol III, p. 270.
2. T‛an šu, Ch. 221 A, p. 10b.
3. Kiu T‛an šu, Ch. 221 b, p. 6; 198, pp. 8b, 9; T‛an šu, Ch. 221A, p. 10b; cf. Chavannes (Documents sur les Tou-Kiue occidentaux, pp. 128, 150, 160, 166);
شاوان این گیاه را بنادرست Curcuma longa [زردچوبه] دانسته است.
4. Chavannes, ibid., p. 203.
5. نوشته ‌ای كه لی‌شی‌ـ‌چن این نام را در آن می آورد به روشنی نشان می‌دهد كه او فرق Crocus [زعفران] و Curcuma [زردچوبه] را به خوبی تشخیص می‌داده است؛ زیرا در ادامه گوید : ’’č‛a-kü-mo ماده خوشبوئی است كه از گل yü-kin (Crocus) به دست می‌آید، اما هر چند نامش با ریشه (Curcuma) yü-kin كه امروزه به كار می‌رود یكی است، ‌این دو گیاه با هم فرق دارند.‘‘
6. Ch. 8, p. 10b.
7. T‛oung Pao, 1916, p. 458.
8. نک: صفحه 324 كتاب پیش رو .
1. Lin wai tai ta, Ch. 2, p. 13.
2. Hirth, Chau Ju-kua, p. 91.
3. Perrot and Hurrier, Mat. Méd. et pharmacopée sino-annamites, p. 94.
نیز بسنجید با مشاهدات ماركوپولو (Yule's edition, Vol. II, p. 286) بر این پایه که در جاوه صورت میمونهای كاه‌آكند را زعفران می‌مالیدند تا ظاهری چون مردم پیدا كنند.
4. به برگردان H. B.lochmann, Vol. I, p. 84; Vol. II, p. 357.
1. H. M. Elliot, History of India as told by Its Own Historians, Vol. VI, p. 375.
maund *: یکا (واحد) جرم (وزن). انگلیسی شده یکای جرم سنتی در هند دوره استعمار بریتانیاست؛ و در افعانستان و ایران و عربستان نیز. همین یکا را در فرمانروائی مغولان هند مون می گفتند در حالیکه همبرابرش در امپراطوری عثمانی و آسیای مرکزی باتمان گفته می شد. در جنوب آسیا بسته به زمان و مکان جرمش گونه گون شد، از یازده کیلو گرفته تا هفتاد و دوکیلو و بیشتر در ایران و عربستان. در هند دوره استعمار اول بار بسال 1833 در ولایت بنگال استانده و برابر با 82.28 پوند، نزدیک به چهل کیلوگرم شد. پس از باز گشت هند و پاکستان به استقلال و برگزیدن سامانه یا همان سیستم متریک (از سال 1960م سامانه استاندارد بین‌المللی یکاها) هر ماوند درست برابر با 37.3242 کیلوگرم شد. خاستگاه این یکا را کلده شمرده اند و ... برگردان از ویکیپدیای انگلیسی. از لغت نامه دهخدا.
2. Ch. 50, p. 6.
3. Ch. 83, p. 7b; also Wei šu, Ch. 102, p. 5b.
4. Hehn, Kulturpflanzen, p. 264.
5. A. Jaubert, Géographie, pp. 168, 196.
* «در نیمه راه بین همدان و نهاوند رستاق روذآور است كه رستاق بزرگی بود و در آنجا زعفران زراعت می‌گردید. شهر بزرگ این ولایت كرج روذآور بود» (لسترنج به نقل از حمدالله مستوفی،‌ جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلاقت شرقی، تهران،‌ انتشارات علمی فرهنگی،‌ 1373، ص 213).
1. B. de Meynard, Dictionnaire géogr. de la Perse, p. 267.
نیز،‌ نک:
G. Ferrand, Textes relatifs à l'Extrême-Orient, Vol. II, pp. 618, 622.
2. Achundow, Abu Mansur, p. 76.
3. E. Seidel, Mechithar, p. 151
شاردن (Chardin, Voyages en Perse, Vol. II, p. 14) حتی گوید كه زعفران ایران بهترین زعفران جهان است.
4. Terminologie, p. 165.
5. بسنجید با: T‛oung Pao, 1916, p. 459.
6. Schiefner, Tāranātha, p. 13 ؛ نیز بسنجید با: J. Przyluski, Journal asiatique, 1914, II, p. 5.
7. T‛oung Pao, 1916, p. 474 ؛ نیز بسنجید با: kurkumba سغدی و kurkama تخاری.
2. Horn, Grundriss der iranischen Philologie, Vol. I, pt. 2, p. 6.
فزون بر Kurkum،‌ در فارسی kākbān و kāfiša نیز هست به معنی ’’زعفران دلِ گل‘‘. واژه ارمنی باستان K'rk'um را وام گرفته از Kurkemā سریانی می‌دانند (Hübschmann, Armen. Gram., p. 320).
3. درباره‌ زعفران در میان اعراب، نک : Leclerc, Traité des simples, Vol. II, pp. 208-210 . به طور كلی،‌ بسنجید با: J. Bechkmann, Beyträge zur Geshichte der Erfindungen, 1784, Vol. II, pp. 79-91 (که به انگلیسی نیز برگردان شده است)؛
Flückiger and Hanbury, Pharmacographia, pp. 663-669; A. de Candolle, Géographie botanique, p. 857, and Origin of Cultivated Plants, p. 166; Hehn, Kulturpflanzen (8th ed.), pp. 264-270; Watt, Dictionary, Vol. II, p. 592; W. Heyd, Histoire du Commerce du levant, Vol. II, p. 668, etc.
4. Journal China Branch Roy. As. Soc., Vol. XXI, p. 221.
5. Chau Ju-kua, p. 91.
1. Pelliot, Bull. de l'Ecole française, Vol. III, p. 270.
2. این كتاب تفسیری است بر Šwi kin،‌ كه كتابی است رسمی درباره آبهای جاری، و گویند سان كین (San K‛in) در دوره زمامداری دودمان هان پسین آن را نوشت،‌ اما در واقع در سده سوم شرح و بسط یافت. این تفسیر كار لی‌تائو‌ـ‌یوان (Li Tao-yüan) است كه در دوره هو وی (Hou Wei) می‌زیست و در سال 527 م درگذشت (زندگینامه او در منابع زیر آمده است: .(Wei šu, Ch. 89; Pei si, Ch. 27 درباره تصحیحات و چاپهای گوناگون این کتاب، رك:
Pelliot, Bull. de l'Ecole française, Vol. VI, p. 364, note 4.
1. بسنجید با: Biot, Le Tcheou-,li-Vol. I, p. 465.
2. در چاپ قدیمی‌تر این کتاب صورت yü-kin ذكر نشده و yü كهن به تنهایی آمده است. تنها در Fan yi min yi tsi (Ch. 8, p. 10b) است كه (به گمانم، به خطا) كاربرد yü-kin به کتاب Šwo wen نسبت داده شده است.
3. لی شی‌ـ‌چن (Li Ši-čen) گوید كه سرزمین یو‌ـ ‌لین در دوره هان متشكل بوده است از سرزمین مردم چو (čou) امروزی در استان سون (Sün) ، لیو (Liu) ، یون (Yun) و پین (Pin) از استان كوان‌ـ‌ سی (Kwan-si) و كوای‌ـ‌چو (Kwei-čou) و برپایه Ta min i t‛un či، yü-kin hian كه در اینجا از آن سخن رفته است (یعنی Crocus/ زعفران)، تنها در سرزمین لو چن (Lo-č'en) در لیو‌ـ‌چو فو (Liu-čou fu) (كوان‌ـ‌ سی) به عمل می‌آمده، حال آنكه در واقع باید از آن Curcuma [زردچوبه] را برداشت كرد.
4. این عقیده هم هست كه yü باستانی گیاهی بوده مانند lan، از تیره ثعلبیان (نک‌: P‛i ya نوشته لو تی‌ین Lu Tien و T‛un či از چن تسیائو (Čen Tsiao).
5. پاله‌گوا (Pallegoix, Description du royaume Thai ou Siam, Vol. I, p. 126) گوید :
“Le curcuma est une racine bulbeuse et charnue, d'un beau jaune d'or.”