۱۳۸۹ مهر ۱۵, پنجشنبه

دورَه “آئینی کهن در ستایش انسان”... شکست حماسه، حماسه شکست... یا برترین پیروزی در اوجگیریِ نیستانه، گلستانه، سیاوشون...

دورَه “آئینی کهن در ستایش انسان” با یاد پدرم “استاد عباس نجار” که خود کلام ‌دان دورَه بود

جعفر پویه

درآمد
آئینهای کهن ایرانی که به مناسبت های مختلف اجرا می گردند گاه از قدمتی چند هزار ساله برخوردارند. بعضی از این آئینها به دلایلی مشخص در زمانهای متفاوت رنگ زمانه را بخود گرفته‌ و با اندکی تغییر در جهت سازگاری با وضعیت جدید ماندگاری خود را تضمین کرده اند. رمز ماندگاری اکثر این آئینها انسانی بودن آنهاست. بسیاری از آئینها در سرزمین های مختلف رنگ و بویی دینی، مذهبی، قومی و قبیله‌‌ای دارند. در توالی قرون و اعصار آن بخش از آئینها ماندگار می شوند که انسان و هستی او را در مرکز خویش می نشانند و بدون توجه به دیگر مظاهر جلوه گری زمانه مردمان را دعوت می کنند تا در تجمع‌های خویش به اجرای آنان بپردازند. مرکزیت یافتن هستی و انسان در این آئینها و گردهم آوری مردم برای برپایی ستایش زندگی و تجلیل از خصایل نکوی انسانی و توصیه هایش برای برقراری رابطه با پیرامون خویش و تاکید بر مهرورزی و دوستی می تواند وجوه دیگری از این آئینها باشد.
در کیلان شهری از شهرهای دماوند به دلیل کهن سالی این دیار و قدمت تاریخی آن و دور ماندن از تاراج تاریخی و آسیب های حاصل از تلاشی جوامع به دلایل گوناگون، آئینهای بسیاری وجود دارند که بسته به موقعیت و زمان و مکان خاص توسط مردم به اجرا در می آیند.
دورَه “دایره” یا "ماتمحسین" یکی از این آئینهاست. قدمت دورَه به قبل از اسلام می رسد. با بررسی دقیق شیوه اجرا و فرم و شکل گیری آن معلوم می شود که همچنان از بَدَویت اولیه خود برخوردار است. نوع کلام و نمادهای سازنده دورَه نشان می دهد که باید به سالیانی بسیار دور تعلق داشته باشد. این آئین که حداکثر سالی دوبار اجرا می گردد، آنچنان ستایش زندگی و فلسفه وجودی انسان را می نمایاند و دلاوری و رشادت او را در مرکز می نشاند و در عمل اجرایی می کند که خود می تواند نمونه ای باشد از هزاران آئینی که مردم در سینه خود دارند و به حفظ و حراست از آن می پردازند تا در وجود انسانی خویش مظهریت داشتن انسان را به ثبوت برسانند.
گفتم آئین دورَه یا “ماتمحسین” سالی دوبار اجرا می شود. یکبار در روز هشتم محرم که کیلانی ها گردهم می آیند تا نَخل را آذین دهند. نخل در مراسم عزاداری محرم مردم شهرهای مختلف ایران وجود دارد و خود نمادی است از موضوعات متنوعی که در مجالی دیگر به آن خواهم پرداخت. به هرحال روز هشتم از ماه محرم و روز دهم آن که به عاشورا معروف است آئین دورَه اجرا می شود. شاید به هم این دلیل که در ماه محرم و عزای حسین اجرا می شود ماتمحسین نام گرفته است. اما چگونگی شکل گیری این آئین و برپایی آن خود جاذبه هایی دارد که سعی می کنم به آن بپردازم.

کیلان، اجرای آئین دورَه
مکان اجرای دورَه
در گذشته اسباب و وسابل نخل توسط طایفه عمادین یکی از چهار طایفه کیلان “عمادین، شرف‌دین، شمس، رَع طیفه” نگهداری می شد و بطور سنتی وظیفه تزئین و برپایی آن نیز بعهده همان طایفه عمادین بود. پدر نگارنده “استاد عباس نجار” از طایفه عمادین وظیفه نگهداری از این وسایل را بعهده داشت. یعنی ابزاری از قبیل شمشیر، آئینه، پارچه‌های ترمه، پارچه دوخته شده سیاه بزرگ و بلندی که بصورت لباس بر قامت نخل کشیده می شد، تعداد بسیار زیادی دستمال و چارقد و … همیشه در گوشه‌ خانه‌ ما در محلی تمیز و نظیف محفوظ بود و سالی یکبار آنرا بیرون برده و در پایان مراسم با برچیدن نخل آنرا به جای خود باز می آوردند. و آن در خانه ما می ماند تا سالی دیگر و مراسمی دیگر.
باری عمادین‌ها نخل را در کنار مسجد خود که در گذشته به نام “درمسجد” معروف بود و در مرکز تجاری کیلان قرار داشت برابر دید همگان آذین می دادند و آماده می ساختند. بعد از اینکه مراسم تزئین نخل پایان می یافت تازه آغاز برگزاری آئین دورَه می شد.
مراسم با چاووشی که توسط یکی از افراد سرشناس خوانده می شد آغاز می گشت. چاووشی که کیلانی‌ها به آن “چووشی” می گویند به معنی فراخوان همگانی به امری عمومی اجرا می شده است. چاووشی با توجه به مضمون عملی که به آن فراخوان داده می شد، خود از شعر و یا کلماتی استفاده می کند که گواه فراخوان مضمونی خود است. چاووشی معمولن در دستگاه بیات تُرک “گوشه جامه دران”، دستگاه سه گاه و یا چهارگاه “گوشه مخالف”، در دستگاه افشاری “گوشه عراق” و یا دستگاه ابوعطا در “گوشه حجاز” اجرا می شد. صدای خوش چاووشی خوان گاه با طبل و شیپور دو نوازنده نه چندان چیره دست همراه بود. برخواستن صدای چاووش آغاز کاری همگانی را ندا می دهد و کسان شنونده برای انجام و عمل بدان آماده می شوند، برای تماشاگران نیز به معنای حضور در امری عمومی و اشتراک و دست بهم رساندن و توجه به مضمون آن چاووش فراخوان است. چاووشی خوان ماتمحسین با آوای خوش بانگ بر می دارد که “هرکه دارد هوس کرب‌و‌بلا بسم الله” باز در همان مایه آوا می دهد که “هرکه دارد سر همراهی ما بسم الله”. آوای خوش چاووش همراهان را گرد می آورد؛ و همه آنان که دانسته اند به کجا می روند و چه می خواهند بکنند همراه می شوند. قانونی نانوشته آئین داران را به اجرای آنچه خود بخوبی می دانند راهی می کند. دسته‌های مردمان در درمسجد “جلو مسجد طایفه عمادین” همانجایی که نخل اکنون آذین شده و آماده است، گرد می آئیند.

سفید پوشان
لازم به ذکر است که در گذشته بر خلاف اکنون لباس عزا و کسانی که در مراسم بزرگداشت بزرگانی همچون سالار شهیدان حسین شرکت داشتند سفید بود. این آئین که گونه تغییر یافته سیاووشان در ایران پیش از اسلام است، با لباس و پوشش سفید انجام می گرفت. در سالهایی نه چندان قبل نیز بسیاری از مردمان در کیلان لباس سفید به بر می کردند به نشانه‌ی پاکی، بِهی و خالی بودن از هرگونه آلودگی و با زبان تمثیل نشانه‌ای از ارواح پاک و نیک درگذشتگان که به باور آنان اکنون به صورت مجازی در آئین حضور دارند و بدین گونه حضور آنان گرامی داشته می شود. برداشت نادرست بسیاری در نسبت دادن آن به کفن و یا کفن پوش دانستن آنها بکلی نابجا و نادرست است. لباس سیاه به معنی رمز و راز و مجهول کردن مرگ و نادانستن و ترس انسان از آن سالهای بعد متداول گشت و به سرعت همه گیر و جانشین پوشش سفید عزاداران و برگزار کنندگان آئین دورَه نیز شد.
اما دسته‌ای که اکنون ما از آن برای اجرای ماتمحسین یاد می کنیم گرد هم آمده اند، تقریبن همگی سفید پوش اند. به نشان پاکی، و احترام به ارواح پاک کس یا کسانی که اکنون برای ستایش او گردهم آمده اند و نمادی از قداست پاکان و برگزیدگان و نشانی از پرهیزکاری و دوری از پلشتی و آلودگی پوشنده گان. به هرحال پس ازگرد آمدن مردم کار چاووش خوان به پایان می رسد. مردانی جوان و نو باوگانی که تازه تصمیم دارند خود را در جامعه و جمعی بزرگتر همراه بزرگان ببیند، سالخوردگانی که سمت بزرگی و پیش‌کسوتی دارند با راهنمایی جوانترها را آماده اجرای آئین می کنند. تا به یاد هست این آئین بدست مردان اجرا می شده و هیچ گزارش و نقلی مبنی بر اینکه بانوان نیز در عمل چنین آئینی را اجرایی کرده باشند حتا از گذشته‌های دور نیز در دست نیست. مردان آماده شده از سنین متفاوت گرد درخت توتی که در جلو مسجد قرار داشت به صورت دایره کنار هم می‌ایستند و دایره ای بزرگ را سامان می دهند.

تقدس نمایه‌ها
درخت توت در کیلان و دیگر نواحی آن درختی مقدس است. هرکجا که درخت توت است مردم می توانند به راحتی و بدون پروا از آن میوه چینند و استفاده کنند. در کنار و نزدیکی همه‌ی مساجد، تکایا و امامزاده‌ها یک یا چند درخت توت خود نمایی می کند. میوه این درخت سفید است و شیرین. سفید است نمادی به معنای بهشتی و متبرک بودن آن و شیرین است به معنای اینکه همه مائده های فرا زمینی شیرین است و گوارا. ای این گذشته برگ این درخت خوراک کرم ابریشم است که حاصل آن نیز نخی است سفید و پُربها که پارچه بافته شده از آن نیز سفید است و از آنچنان جلایی برخوردار که انگار چیزی از درخت مقدس توسط کرم ابریشم در او به یادگار مانده است تا گواهی دهد که سرشتی پاک دارد و از جایی دیگر است. چوب این درخت در ساخت ابزارهای موسیقی بکار گرفته می شود. ساز ساخته شده از چوب درخت توت بسیار خوش صداست. انگار آواز دوست را چوب درخت توت از جایی دیگر به امانت در خود دارد که با سرپنجه استادی عاشق به نجوا در می آید و بر لوح جان می نشیند. همچنین درب و پنجره اکثر مکانهای مذهبی و مقدس و ضریح امام زاده ها از چوب درخت توت تهیه و ساخته می شده است و …
به هرحال درخت توت که خود تقدس دارد در مرکز گروه یا دسته‌ای قرار می گیرد که برای اجرای مراسم ماتمحسین گردهم آمده اند. به زبان دیگر آنها به گرد تک درختی حلقه زده اند و با محوریت او مراسم را آغاز خواهند کرد. در دسته ی گردهم آمده هر فرد دست چپ را در گوشه لباس یا کمربند و یا شالی که فرد کناری‌اش به کمر دارد محکم می کند. بدینگونه دسته در حالی که دایره وار به گردهم درآمده اند به هم متصل می شوند و در نهایت حلقه کاملی را شکل می دهند. نمادی از پندار نیک و فرزانگی، مِهر و پیمان، تمثیلی از کائنات و چرخه‌ی زندگی بر محوریت درختی مقدس به نشانه‌ی عملی نیکو و بهره‌ور، همچنین صُوَری مثالی از یکتایی که همه چیز بر محور او می چرخد. فردی از بین جمع به تهییج دسته می پردازد. یعنی او تک خوان می شود و جمع گرد آمده به دسته همسرایان تبدیل می گردد. کسی که سخن می گوید “کلام می دهد” باصدایی بلند جمع را به تحرکت وا می دارد و به گفتار نیک می پردازد. اما او چون مراسم های مشابه عزاداری نوحه خوان نیست. تک گوی دورَه تنها یک کلمه بر زبان می آورد و جمع هم تنها با گفتن یک کلمه “حسین” به همراهی می پردازد. گاه ممکن است در طول اجرای مراسم فرد دیگری به کمک تک گوی آمده و در جایی ادامه کار یعنی کلام دادن را بعهده بگیرد. این کار توسط کسی که کلام می دهد به او واگذار می شود. شیوه واگذاری نیز اینگونه است که تک گو یا کلام ‌ده “کلام‌دهنده” نام او “کلام‌دهنده جدید” را در انتهای کار خویش بر زبان می آورد و اینگونه او ادامه کلام را بعهده می گیرد. همینطور این چرخیدن تک خوان دسته همسرایان ممکن است چند دست بچرخد تا هم کلام متنوع تر گردد و هم از یکنواختی بدرآید.

کیلان، اجرای آئین دورَه
موسیقی تک هَجائی
موسیقی و ریتم این مراسم چهار چهارم و بسیار ساده است. کلام آن نیز از یک هَجا ساخته شده است و تکرار همسرایان نیز تک هَجایی ست. هم این نشان می دهد که این آئین باید بسیار کهن و قدیمی باشد. زیرا ساختار آن بسیار بَدَوی و ابتدایی است. تِم چهار چهارم تنها با کلامی تک هجایی و ساده همراه است. این درحالی است که همصدایی و گروه خوانی و همسرایی در تاریخ ایران قدمتی بسیار کهن دارد. موسیقی اوستا و تِم آوازی آن گاه پنج هجایی گاه هفت و گاه نه و گاه چهارده است. بعد از آن نیز در دوره اسلامی موسیقی و کلام آهنگین در اوراد و دعاها و حتا خوانش قرآن بسیار بکار گرفته شده است. کلام موزون عصر اسلامی مرکب و گاه بسیار پیچیده است. در حالیکه وزن کلام در دورَه تک هجایی، ساختار آن بسیار ابتدایی و در ریتم چهار چهارم که بسیار ساده است؛ همچون مارش اجرا می شود. به دلایلی دیگر به نظر می رسد که این آئین از دوران شمنیزم و چیزی در آن حدود بجا مانده باشد. ستایش هایی که کلام به علت تغییر موضوع پی می گیرد نشان می دهد که می توان در وصف و یا ستایش هرچیز و یا موضوعی دیگر آنرا جاری کرد. مرکزیت دادن درخت می تواند تقدس آنچه که نشان از نوعی زیست انسانی و ابتدایی دارد بصورت نمادین باشد.
یادم می آید یکی از کسانیکه بسیار در گرداندن و مرکزیت دادن و کلام دادن به دورَه تبحر داشت “عمو حسین” بود. حسین میرزا “حسین کاظمی” مردی میانه بالا، ورزیده و شیرین کلام بود. همیشه در آغاز ماتمحسین او را می دیدم که بخش جلویی سر را تراشیده و رد سه تیغ نه چندان عمیق بر آن خود نمایی می کرد. همیشه دلم می خواست از او بپرسم که چرا سه خط؟ اما کودکی بود و موقعیت بزرگان در ولایت سنتی ما اجازه چنین پرسشی را از من سلب می کرد. بسیاری دیگر بودند در بین جمع که اینگونه عمل کرده بودند و با رد سه خط به بخش جلویی سر زخم زده بودند. اشتباه نکنید، تثلیث نیست، اندکی حوصله کنید موضوع را بیشتر توضیح خواهم داد. صفحه مشبک جلویی نخل کیلانی ها نیز مثلثی است. نمادی از سه گانه کهن ایرانی.
گروه همسرایان در اجرای آئین دورَه یا ماتمحسین با آوای میاندار که باز همچون دیگر مراسم سنتی ایرانی میاندار نیست و خود در صف همسرایان قرار دارد خود را نظم می دهد. همسرایان با آهنگ صدای تک هجایی گوینده حرکت خود را آغاز می کنند. آنها در حالی که با دست چپ کمر فرد کناری را گرفته اند، دست راست خود را که آزاد است بر سینه می زنند و با گفتن حسین با پای چپ یک گام به جلو بر می دارند و پای راست را به جلو پای چپ آورده به زمین اشاره می کنند و آنرا یک گام به عقب می رانند؛ حالا پای چپ را نیم گردشی داده و جلو پای راست به زمین اشاره می کنند؛ بار دیگر بر سینه زده حسین می گویند و اندکی پا را به سمت راست برده بر زمین می نشانند. اینگونه رقصی آئینی آغاز می شود. بسیار آرام با ریتمی سنگین و کلامی آهنگین، خوش و پر طُمأنینه. گوینده همسرایان و آئین گزاران را به نظم می خواند. در دور اول گوینده سعی می کند نه تنها دیگران را دعوت به همگرایی و اجرای آئین کند، بلکه آنان را به نظم، همصدایی، پاسخگویی، همراهی و همآهنگی فرا می خواند.
گوینده: حسین
همسرایان: حسین
گوینده: جاخود
همسرایان: حسین
گوینده: جواب
همسرایان: حسین
گوینده: سینه
همسرایان: حسین
گوینده: محکم
همسرایان: حسین
گوینده: حسین
همسرایان: حسین
گوینده: نظام
همسرایان: حسین
گوینده: جواب
همسرایان: حسین
گوینده: بلند
همسرایان: حسین
پس از یک یا دوبار اجرا که همراهان منظم و همصدا و همآهنگ شدند. گوینده کلام را تغییر داده و به برشمردن خصایل حسین که آئین در ستایش او شکل گرفته است می پردازد.
گوینده: آقام
همسرایان: حسین
گوینده: بزرگ
همسرایان: حسین
گوینده: رشید
همسرایان: حسین
گوینده: جوان
همسرایان: حسین
گوینده: امام
همسرایان: حسین
گوینده: دلیر
همسرایان: حسین
گوینده: رهبر
همسرایان: حسین
گوینده: سالار
همسرایان: حسین
گوینده: جاوید
همسرایان: حسین
باز این مرحله ممکن است تا دوبار تکرار گردد و هربار گوینده با ظرافتی که در برشمردن خصایل درکار می کند می کوشد ت دسته همراهان را به شور و شعف آرد. دسته نیز با همآهنگی و همراهی و سینه و کلام و حرکات موزونِ پا هر دور بر سرعت حرکت خویش می افزاید و هر لحظه صداها بیشتر در خود می شکنند و ضربه های محکم‌ تَرنُم بیشتری می گیرند. در دور بعدی گوینده باز کلام را تغییر می دهد و از برشماری خصایل می گذرد و به برشماری مصائب رفته بر آن می پردازد.
گوینده: مظلوم
همسرایان: حسین
گوینده: تشنه
همسرایان: حسین
گوینده: غریب
همسرایان: حسین
گوینده: بی‌کس
همسرایان: حسین
گوینده: شهید
همسرایان: حسین

جالب اینکه تنها در پایان مرحله سوم است که به شهادت حسین اشاره می کند. باید اشاره کنم که کلماتی که برشمردم تنها تعداد اندکی از این خصایل و مصائب است. زیرا گوینده به سلیقه خود به رنگ آمیزی کلمات می پردازد و همآهنگ کردن آنها در پی هم ممکن است دهها خصلت و مصائب را برشمارد.
اما بعد از اینکه جمع به اندازه کافی به شور آمد و آماده شد. گوینده بخش دوم و سوم را در می آمیزد یعنی یکی از خصلتها و یکی از مصائب رفته به آن بزرگوار را در پی هم برمی شمارد. یعنی یک در میان یکی از خصایل و یکی از مصائب بر شمرده می شود و ضرب آهنگ حرکت نیز تند تر می گردد. یعنی:
گوینده: آقام
همسرایان: حسین
گوینده: مظلوم
همسرایان: حسین
گوینده: سالار
همسرایان: حسین
گوینده: تشنه
همسرایان: حسین
گوینده: بزرگ
همسرایان: حسین
گوینده: بی‌کس
همسرایان: حسین
گوینده: امام
همسرایان: حسین
گوینده: غریب
همسرایان: حسین
گوینده: مظلوم
همسرایان: حسین
گوینده: شهید
همسرایان: حسین

در پایان این دور دسته همسرایان همچون دایره بر گرد درخت توت می چرخد و با جلو و عقب رفتن قطر دایره را بزرگ و کوچک می کند، به معنی حد و اندازه زندگی در برخورداری آدمی از مواهب آن که عمر را نماد است، شورانگیز و سرانداز رقص آئینی در ستایش کسی که شایسته است را در حرکات خویش معنا می بخشد. دایره‌ی متحول شده نمادی از فرزانگی، بهم پیوسته و استوار حالا با ضرباهنگی تند به حرکت در آمده با همآهنگی به هرطرف موج بر می دارد و صدا در صدا می پیچد و با همراهی میاندار خود به پایان راه نزدیک می شود. در پایان مرحله‌ای که مخلوط دومرحله قبل است دسته با شور و شعف بر زمین پای می کوبد و در حالیکه تنها با تکرار یک کلمه ثابت به نوای میداندار پاسخ می دهد گرد درخت را درمی نوردد و به یکباره میاندار فریاد بر می دارد: حیدر
دسته از جاکنده می شود به هوا بر می خیزد و هر دو پای را محکم بر زمین می کوبد و یک صدا فریاد بر می دارد حیدر و بار دیگر به هوا می پرد.
سعی و تلاش نمادین برای جدا شدن از زمین خاکی و شوق به پرواز درآمدن و به آسمان رفتن و سلسله در سلسله کردن تقلای شکل گرفته در هیأت جمع در دایره ای از هستی بر گرد محوری که استوار است و پای برجا، همگی نمادین می شود.
حالا دیگر می رود تا درخت و انسان هماهنگ شده هردو بر زمین پای کوبند و هرسه در همراهی هم چرخه‌ای را کامل کنند که زندگی “حیات دنیوی” نام دارد. هرسه به ستایش کسی برخواسته‌اند که زندگی را معنایی دیگر گونه بخشیده است که زمین و درخت و انسان به نام او سربلند است.
این عمل پنج یا هفت بار تکرار می شود و در اوج خود دورَه یا ماتمحسین به پایان می رسد.
همین مراسم در روز عاشور در مقابل تکیه به همین ترتیب اجرا می شود. در گذشته مقابل تکیه میدانگاهی کوچک بود با درخت توتی نه چندان بزرگ که دورَه بر گرد آن اجرا می شد.

کیلان، اجرای آئین دورَه
پایان در اوج
دورَه یا ماتمحسین با اینکه بسیار بدوی و ساده است بس عالی طراحی شده. این حرکت آئینی که در مشارکت درخت و زمین و آدمی به اجرا در می آید برخلاف دیگر نمادهای آئینی ایرانی از ویژه گی خاصی برخوردار است. برخلاف دیگر مظاهر آئینی ایرانی و اجراهای نمادین آنها به چیزهائی چون موسیقی و قالی و گلیم، ماتمحسین از جنسی دیگر است، زیرا فرش ایرانی و یا موسیقی ما در آغاز بسیار آرام شروع می شود در میانه راه به اوج خود می رسد و همانگونه که به اوج رفته است فرود می آید و آرام می گیرد. در موسیقی با حذف پیش درآمد که جدید است، هر دستگاه موسیقی با درآمد که بسیار آرام است، شروع می شود، کم‌کمک اوج می گیرد و سپس رو به پائین کرده در همان نقطه ای که شروع کرده و یا همان نُت فرود می آید و پایان می پذیرد. فرش ایرانی نیز به همچنین؛ از هر گوشه‌ی که آغاز کنیم با رج هایی ساده شروع می شود سپس کم‌کمک نقش ها بزرگتر و پیچیده تر می شوند و در مرکز در تُرنج به اوج می رسد. اگر از مرکز شروع کنیم و به هر کدام از گوشه‌ها برویم خواهیم دید همانگونه که آغاز کرده ایم به پایان راه خواهیم رسید. این نمادی است از زندگی انسان. شروعی که با تولد آغاز می یابد و با رشدش در اوج جوانی به حداکثر خود می رسد و سپس سرازیر شده راه رفته را باز میگردد و در نقطه ای پایان می یابد.
اما ماتمحسین یا دورَه چنین نیست. آرام آرام شروع می شود، اوج می گیرد و در بالاترین نقطه خود در اوج پایان می یابد. این رمز بزرگ دورَه است که با دیگر مراسم آئینی و نمادهای نمایشی و اجرایی پرداخته شده بسیار تفاوت دارد. برآشفتن برابر ظلم نیاز به آماده سازی دارد. آرام شروع می شود و کم کمک بالا می گیرد. تا به اوج آمدن فریادهای خفته بسیار راه است. اما در اوج آن در بالاترین نقطه برآشفتنِ انسان در برنتابیدن ظلم؛ در حد اعلای شورش برای سرخم نکردن در مقابل ستمگر، در اوج شهامت و رشادت باید بود تا بتوان سر باخت و کوچکترین گامی پس نگذاشت. شهادت کالای کم بهائی نیست که در هر دکانی پیدا شود. انسان باید به جایی رسیده باشد تا بتواند خود را فدای دیگران کند. اوج رشادت و دلیری او در دورَه آنجاست که دوره نمادین صحنه رزم را می آراید و بسان حمله و تهاجم دو لشکر بر یکدیگر محکم و استوار تهییج شده پای بر زمین می کوبد و به بالا می پرد تا راهی برای گریز از سرنوشت بیابد. افسوس که نمی تواند این رقص، این تلاش و تکاپو را به آرامش برگرداند و در اوج فوران خود با همه‌ی رشادت ها باز می ایستد تا نمادی باشد از آنکه دلیرانه ایستاد و سربلند و استوار برنتابید بساط ظالمان و زور گویان را؛ تا این حکایت بی پایان بماند و درسی باشد مر آیندگان را؛ تا دیگرانی دستی بالا کنند پایان بخشیدن مضمونی را که تا یک ظالم بر زمین است حکایتش مکرر می شود. و اینگونه است که می ماند و نام و یادش درنمایش هایی آئینی تکرار می شود. نماد آئینی به هیأت درختی سایه گُستر با میوه هائی شیرین، زمین با همه زایندگی هایش و جمعی شوریده با رویاهای بسیار به هم می پیوندند و دست مایه می شوند دورَه‌هایی را که مردمان در ستایش زندگان جاوید مکرر در مکرر کرده بزرگش می دارند.
دورَه یا ماتم حسین ساده است. بی پیرایه و بی آلایش، تک هجایی است، زیرا سازندگان و برگزار کنندگان اش مردمانی ساده و بی آلایش بودند هرچند درکشان از هستی و چیستی زندگی آنقدر زیرکانه است که بتوانند تمام آنچه را خود می خواهند به شکل نمادین و سمبلیک در آئینی به ظاهر ساده بیان کنند. اینکه پیشینه اش به کدام دوره و تاریخی می رسد چندان مهم نیست، هرچند ساخت و پرداختش گواهی سالیانی بس دورتر از تاریخ مدون را با خود دارد. آنچه مهم است نگهداری و نکو داشت آن است که طی سالیان در قرون و اعصار از حافظه مردم نرفته و همچون دُرّی ناب از هرچه پلشتی و پیرایه بد سگالی است پالوده است.
آمستردام – دوم آبان 1387

کاستی هائی داشت. دریغم آمد نادیده بگذارم پس ویراستم و آراستم. بخشش خداراست