۱۳۹۱ شهریور ۱۳, دوشنبه

تاریخ شمال غرب ایران در دوره‌ی اورارتو


باستان‌شناسی و فقه‌اللغه:
بازسازی تاریخ شمال غرب ایران در دوره‌ی اورارتو (قرون نهم- هفتم ق.م.)

نویسنده: میریو سالوینی
مترجم: پروژه‌ی ترجمه‌ی حسنلو

در مجال اندک حاضر به ارایه‌ی رئوس کلی برخی از وجوه برگ‌های آغازین دفتر تاریخ آذربایجان بسنده می‌شود. در مقاله‌ی حاضر ابتدا سه کتیبه به خط میخی اورارتویی که در موزه‌ی ارومیه در معرض دید عموم قرار دارند بررسی و سپس اهمیت تاریخی و ارتباط آنها تشریح می‌شود. این کتیبه‌ها به ترتیب قدمت عبارت‌اند از استل کله شین، سنگ‌نوشته‌ی محمودآباد و استل موانا. این کتیبه‌ها به همراه سایر کتیبه‌های به‌دست‌آمده از منطقه که در موزه‌ی ملی ایران نگه‌داری می‌شوند اسناد تاریخی آذربایجان را تشکیل می‌دهند.
اولین کتیبه و آنچه بیش از بقیه با موضوع حاضر ارتباط دارد استل کله شین و متن دوزبانه‌ی اورارتویی- آشوری آن است. این تخته‌سنگ دیوریت یک‌تکه و بسیار سخت را ایشپوئینی و منوآ پادشاهان اورارتو در حدود سال 815 ق.م. در گردنه‌ی رفیعی در رشته‌کوه‌های زاگرس بر پا کرده‌اند و به نام همین گردنه کله شین یعنی «سنگ آبی» نامیده شده است. گردنه‌ی کله شین در ارتفاع 3000 متری و در 30 کیلومتری جنوب غربی شهر اشنویه قرار دارد. این استل داخل پایه‌ی سنگی خود که دقیقاً به موازات خط آب‌پخشان قرار داشت 2800 سال در همان محل نصب اصلی خود باقی مانده بود. به لطف قرماندار اشنویه، نگارنده توانست در سال 1976 میلادی از کله شین بازدید و کتیبه‌های استل آن را قرائت و مقابله کند. چند سال بعد، این اثر ارزشمند که بیش از عوامل طبیعی در نتیجه‌ی فعالیت‌ها و دخالت‌های انسانی آسیب دیده بود به موزه‌ی ارومیه انتقال می‌یابد و هم‌اکنون نیز در آن جا در معرض دید عموم قرار دارد.
تاریخ تقریبی بین سال‌های 820 و 810 ق.م. مقارن با دوره‌ای است که باید کتیبه‌های مشترک پرشمار ایشپوئینی و منوآ را به آن تاریخ‌گذاری کنیم. این برهه با دوره‌ی سلطنت مشترک ایشپوئینی پادشاه حاکم و منوآ پسر و وارث مسلم ایشپوئینی که بعداً جانشین وی می‌گردد مصادف است (به گاه‌نگاری اورارتو در سطور پایین رجوع شود). به لطف حوادث هم‌زمان ثبت‌شده در اسناد کتبی آشوری و نیز به لطف این واقعیت که اسناد کتبی اورارتویی امضای پادشاهی را بر خود دارند که نام پدری خود را نوشته است (به طور مثال، ایشپوئینی پسر ساردوری، منوآ پسر ایشپوئینی و غیره) تعیین قدمت تقیربی این کتیبه‌ها و بازسازی حوادث تاریخی مرتبط با آنها امکان‌پذیر می‌باشد.
با این حال، معضل بزرگی وجود دارد و علت آن این است که اورارتوها، بر خلاف آشوریان، از نظام تاریخ‌گذاری چندان دقیقی برخوردار نبودند. در تاریخ‌گذاری نسبی کتیبه‌های مختلف ایشپوئینی و منوآ که با بازسازی تاریخ منطقه‌ی آذربایجان در انتهای قرن نهم ق.م. ارتباط دارند هیچ نوع ملاک و معیار داخلی در اختیار نداریم. این کتیبه‌ها را تنها می‌توان بر پایه‌ی استدلال‌های دیگر، مقایسه‌ی کتیبه‌های مختلف و نیز داده‌های جغرافیایی تاریخ‌گذاری کرد.
استل کله شین روایت سفر زیارتی ایشپوئینی و پسرش منوآ را به معبد هالدی در موساسیر نقل می‌کند که در مجاورت سیدکان در کردستان عراق قرار داشت. در زیر بخشی از متن این کتیبه را می‌خوانیم:
«چون ایشپوئینی، پسر ساردوری، شاه اعظم، شاه قدرتمند، شاه عالم، شاه نائیری، ارباب شهر توشپا، (و) منوآ، پسر ایشپوئینی برای رسیدن به حضور ایزد هالدی به موساسیر آمدند، آنان تدارک دیدند(؟) پایه‌ای برای هالدی در کنار راه اصلی(؟). ایشپوئینی، پسر ساردوری، کتیبه‌ای مقابل این پایه قرار داد... هر آن کو در شهر موساسیر، اگر بشنود کسی این بیبو را از دروازه‌های هالدی به سرقت می‌برد، اگر ببیند آن را(؟)، باشد که هالدی تخمش(؟) را از زمین بزداید(؟). هر آن کو این کتیبه را از این محل بردارد، هر آن کو آن را بشکند، هر آن کو بگوید «آن را نابود کنید» باشد ایزد هالدی، تئیشبا، شیئوئینی و ایزدان شهر موساسیر تخم (او) را از زمین بزداید».
این نوشته‌ها مشخص می‌سازد که  ایشپوئینی اصل مسئولیت عمومی را برای شهروندان دولت‌شهر موساسیر، که پیداست در آن زمان تحت‌الحمایه‌ی دولت اورارتو بود، مطرح می‌سازد.
همان گونه که قبلاً اشاره شده است، استل کله‌شین مهم‌ترین اثری است که بُعد مذهبی دولت اورارتو را به نمایش می‌گذارد. هالدی از زمان ایشپوئینی به بعد خدای ملی دولت اورارتو و بزرگ ایزدان آن دولت می‌شود. در سراسر تاریخ اورارتو هالدی ضامن مشروعیت سلطنت پادشاهان اورارتو باقی می‌ماند. در قدیمی‌ترین کتیبه‌ی مربوط به اورارتوها که به دستور ساردوری اول ــ بنیان‌گذار وان قالاسی، تخت‌گاه دولت اورارتو ــ به زبان آشوری نقر شده بود و نیز در کتیبه‌ی مذهبی دیگری در وان قالاسی که به همان دوره تعلق دارد نامی از ایزد هالدی نیامده است. بر این اساس، به اعتقاد نگارنده هالدی از سوی ایشپوئینی و با اهداف سیاسی به عنوان بزرگ ایزدان اورارتو تعیین شده است. هالدی در اصل از ایزدان اورارتو نبود. نام او مدت‌ها پیش از شکل‌گیری دولت اورارتو در بین اسامی شخصیت‌های آشوری مربوط به قرن سیزدهم ق.م. و پس از آن ثبت شده است. به علاوه، هالدی در میان ایزدان هوریان نیز که زبان و تمدنشان پیوندهای تنگاتنگی با اورارتوها دارد دیده نمی‌شود. به موجب گزارش لشکرکشی هشتم سارگون دوم پادشاه آشور که در سال 714 ق.م. موساسیر را اشغال و غارت کرده است عبادتگاه هالدی غیر از اورارتوها از سوی مردمان سرزمین‌های دیگری نیز پرستش می‌شده است. موساسیر خارج از قلمرو اصلی اورارتو قرار دارد و پیش از مداخله‌ی اورارتوها دولت پادشاهی کوچک و مستقلی همانند هوبوشکیا، گیلزانو و ممالک مشابه دیگر منطقه‌ی زاگرس بود.
اتحاد نهایی تمامی ساکنان سرزمین‌های کوهستانی پهناور در قالب دولت واحد تحت حمایت یک ایزد واحد و نیز انضمام نواحی شرقی رشته‌کوه‌های زاگرس به خاک دولت اورارتو را باید از اقدامات دوره‌ی ایشپوئینی دانست. ایشپوئینی اولین پادشاه اورارتویی بود که از عنصر مذهب بهره‌برداری کرده و آن را اساس دولت اورارتو قرار داده است. به علاوه، محل برپایی این استل دوزبانه‌ی اورارتویی- آشوری مؤید وجود جاده‌ای باستانی است که با عبور از از رشته‌کوه‌های زاگرس از طریق گردنه‌ی کله‌ شین به ناحیه‌ی رواندوز در عراق منتهی می‌شد.
در ارتباط با کیش هالدی لازم است گریز کوتاهی به کشف اخیر استل آرامی مکشوفه از قلایچی در نزدیکی بوکان بزنیم که در جنوب میاندوآب در قلمرو دولت باستانی ماننا نصب شده بود. این کتیبه مسأله‌ی تاریخی جدیدی را مطرح می‌سازد. متأسفانه، بخش فوقانی این استل شکسته و تنها کلیشه‌ی نفرینی آن سالم است، اما آمدن نام ایزد هالدی در نوشته‌ای به زبان آرامی تعجب‌انگیز و بسیار معمایی است. نام هالدی از قرار معلوم با نام شهری ارتباط دارد که آن را برخی موساسیر و برخی دیگر زیکیرتو دانسته‌اند. زیکیرتو از شهرهای مهم ماننایی بوده است.
استل قلایچی- بوکان به قرن هشتم ق.م. تاریخ‌گذاری شده و قدیمی‌ترین سند کتبی به زبان آرامی است که از شرق زاگرس کشف شده است. معلوم نیست این استل به دستور چه کسی نوشته شده یا چرا از زبان و خط آرامی در آن استفاده شده است. با این حال، این سند به دولت اورارتو ارتباط ندارد. نه از مناسبت برپایی این استل و نه از فحوای آن آگاهی داریم. در حال حاضر باید به این نکته‌ی جالب توجه کنیم که ایزد هالدی نه تنها نزد اورارتوها از قدر و منزلت برخوردار بود بلکه خارج از اورارتو نیز پیروانی داشت.
در ربع آخر قرن نهم ق.م. ارتش قدرتمند اورارتو پایتخت خود توشپا را در ساحل شرقی دریاچه‌ی وان ترک می‌گوید و با عبور از دامنه‌های شمالی رشته‌کوه‌های زاگرس به حوضه‌ی دریاچه‌ی ارومیه وارد می‌شود. نقاط مشخصی وجود دارد که می‌توان به استناد آنها حدود جغرافیایی این لشکرکشی اورارتوها را مشخص ساخت. استل کله شین و سایر اسناد مکتوب آن زمان نشان می‌دهد دشت‌های شمالی و جنوبی دریاچه‌ی ارومیه به دست ارتش اورارتو اشغال شده است.
کنترل کامل دره‌ی رود گدار قبل از سال 800 ق.م. در اختیار اورارتوها قرار داشت. این موضوع با کشف کتیبه‌ی قلاتگاه که توأمان امضای ایشپوئینی و منوآ را دارد قطعی به نظر می‌رسد. دژ قلاتگاه با موقعیت طبیعی مستحکم خود بر دره‌ی رود گدار اشراف دارد. این دژ که حدود 20 کیلومتری شرق اشنویه در کنار جاده‌ی منتهی به نقده قرار دارد بر سلطه‌ی اورارتوها بر این اراضی در انتهای قرن نهم ق.م. گواهی می‌دهد.
اخیراً صخره‌نوشته‌ی دیگری به امضای همین پادشاه از منطقه‌ی نخجوان در شمال جلفا کشف شده است. اورارتوها برای رسیدن به رود ارس به سمت پایین‌دست قطور چای حرکت کرده و جلگه‌های خوی و او اوغلو را اشغال کرده‌اند. آنان بعدها در قرن هفتم ق.م. دژ بزرگ بسطام را در جلگه‌ی اخیر بنا نهاده‌اند.
ایشپوئینی و منوآ پیش از رسیدن به رود گدار می‌بایست منطقه‌ی ارومیه و ساحل غربی دریاچه‌ی ارومیه را به طور کامل تسخیر می‌کردند. آنان به منظور تثبیت سلطه‌ی خود در منطقه دژهایی را احداث کرده‌اند که بزرگ‌ترین آنها قلعه‌ی اسماعیل آقا واقع در 30 کیلومتری شمال غربی شهر ارومیه بود. از این محوطه هیچ سند کتبی به دست نیامده است. پس از آن اورارتوها تمامی شهرها و قصبات مربوط به عصر آهن را در منطقه به اشغال خود در آورده‌اند. بر اساس نتایج پژوهش‌های باستان‌شناسان، در این زمینه می‌توان حداقل به محوطه‌های هفنوان تپه در نزدیکی سلماس، گوی تپه، گیجلر، دینخواه تپه و تپه‌ی حسنلو در جنوب دریاچه‌ی ارومیه در نقده اشاره کرد.
شواهد باستان شناختی به‌دست‌آمده از حسنلو رابطه‌ی مهمی را میان داده‌های تاریخی موجود در اسناد کتبی اورارتویی برقرار می‌کند. ویرانی استقرارگاه طبقه‌ی چهارم حسنلو (با قدمت 1000-800 ق.م.) بر اساس سالیابی‌های رادیوکربن به حوالی سال 800 ق.م. تاریخ‌گذار شده و کلایس و دایسون آن را به اورارتوها نسبت داده‌اند.
سند مکتوبی وجود دارد که به اعتقاد نگارنده باید با ویرانی این استقرارگاه حسنلو مرتبط باشد. این سند استل کاراگوندوز است که در موزه‌ی وان قرار دارد و به دستور ایشپوئینی و منوآ به مناسبت تصرف مشتا نقر و نصب شده بود. بر اساس وجود کتیبه‌ی اورارتویی دیگری در ناحیه‌ای در جنوب ارومیه که نام شهر مشتا در آن آمده است، یعنی صخره‌نوشته‌ی تاش تپه، نگارنده سال‌ها پیش پیشنهاد برابرگیری مشتا را با حسنلو مطرح ساخت. قطعات وصالی‌شده‌ی این استل شکسته در موزه‌ی بریتانیا قرار دارند. اگر ثابت شود حسنلو به دست ایشپوئینی و منوآ در زمان سلطنت مشترک آنان (حدود سال 810 ق.م.) ویران شده است، می‌توان حضور آنان را در قلاتگاه توجیه کرد. آنان در قلاتگاه دژی را با هدف تثبین سلطه‌ی خود بر دشت حاصلخیز رود گدار بنا کرده‌اند.
صخره‌نوشته‌ی منوآ در تاش تپه، واقع در دشت آبرفتی سولدوز در حدود 40 کیلومتری شرق حسنلو، آخرین شاهدی است که نشان می‌دهد اورارتوها بین قرون نهم و هشتم ق.م. کنترل کامل منطقه‌ی بین مهاباد و میاندوآب را نیز در دست داشتند. از این موضوع می‌توان به سر نخ مهمی در زمینه‌ی جغرافیای تاریخی دست یافت. در جریان همان لشکرکشی که در استل کاراگوندوز گزارش شده است اورارتوها به سرزمین پارسوا بر می‌خورند که از طریق اسناد کتبی آشوری مربوط به عصر شلمنصر سوم (اواسط قرن نهم ق.م.) با آن آشنا هستیم.
بر این اساس، پارسوای موجود در این سند اورارتویی نباید فاصله‌ی چندان زیادی با ساحل جنوبی دریاچه‌ی ارومیه داشته باشد. البته، این موضوع با موقعیت جنوبی‌تر پارسوا به استناد اسناد کتبی آشوری مربوط به خود قرن نهم ق.م. تعارض دارد. شاهد موجود در کتیبه‌ی کاراگوندوز صراحتاً با سالنامه‌های مربوط به سال پنجم(؟) سلطنت آرگیشتی اول (5±781 ق.م.) نیز در تعارض است. در این اسناد نام پارسوا در کنار نواحی مرتبط با منطقه‌ی خوزستان آمده است. اما، پذیرش این موضوع بسیار دشوار است که ایشپوئینی و منوآ در لشکرکشی خود به مشتا تا این حد به سمت نواحی جنوبی پیشروی کرده‌اند بی آن که به سرزمین‌های بینابینی اشاره‌ای بکنند. این تناقض قطعی را شاید بتوان با فرضیه‌ی مهاجرت آهسته و تدریجی قبایل پارسی در امتداد رشته‌کوه‌های زاگرس به سمت استقرارگاه‌های متأخر خود در استان امروزی فارس توجیه کرد. شاید ایشپوئینی و منوآ با دسته‌ای از عقبه‌ی قبایل پارسی برخورد کرده باشند که در آن زمان هنوز از سواحل جنوبی دریاچه‌ی ارومیه چندان دور نشده بودند.
لازم به ذکر است طبق قراین موجود در سالنامه‌های شلمنصر سوم قبایل پارسی در آن زمان هنوز به اتحاد سیاسی نرسیده بودند و در قالب نظام عشیره‌ای می‌زیستند. در سالنامه‌های مربوط به سال بیست و چهارم اخذ خراج از 27 «شاه» (رئیس قبیله) پارسوایی ثبت شده است و دوباره شش سال بعد دولت آشور از چندین «شاه» پارسوایی خراج دریافت می‌کند.
دومین کتیبه‌ی اورارتویی موجود در موزه‌ی ارومیه کتیبه‌ی مکشوفه از محمود آباد است واقع در کنار جاده‌ی ارومیه به اشنویه است. متأسفانه بخش اول این کتیبه از بین رفته است و اطلاعات جغرافیایی و اسامی مکان‌های آن موجود نیست. بخش سالم این کتیبه رنگ و بوی مذهبی دارد و در آن توصیف قربانی‌هایی که به ایزدان محلی دشت ارومیه عرضه شده‌اند آمده است: یعنی شبیتو و آرتوآراسائو. قدمت این کتیبه به عصر روسای اول یعنی ربع آخر قرن هشتم ق.م. بر می‌گردد. از نقطه نظر تاریخی، استل‌های موانا و مرگ کاروان از اهمیت بیشتری برخوردارند. استل موانا در سال 1995 میلادی از نزدیکی موانا در حدود 20 کیلومتری غرب ارومیه کشف شده است. قدمت این استل نیز به زمان روسای اول بر می‌گردد و کتیبه‌ی آن رونوشت تقریبی کتیبه‌ی توپزاوا می‌باشد که در انتهای قرن نوزدهم میلادی در کردستان عراق کشف شده است. استل شکسته‌ی مرگ کاروان نیز در سال 1976 میلادی از مرگ کاروان بر سر راه جاده‌ی منتهی به کله شین کشف شده است. کتیبه‌ی موانا کامل است، اما دو نمونه‌ی دیگر ناقص هستند. محل استقرار این کتیبه‌ها نشان می‌دهد جاده‌ی اصلی که اورارتوها در سفر از توشپا به موساسیر استفاده می‌کردند از طریق رشته‌کوه‌های زاگرس، دره‌ی موانا-زیوه و سپس منطقه‌ی اشنویه بوده ست. در کتیبه‌های تقریباً مشترک این سه استل (که به دو زبان اورارتویی و آشوری هستند) داستان شکست اورزانا شاه موساسیر نقل می‌شود که با روسا همانند دشمن رفتار کرده و از ورود وی به عبادتگاه هالدی ممانعت کرده بود.
همان‌گونه که در مقاله‌ی قبلی نیز اشاره شده است، در پی این شکست شاه موساسیر به آشور پناهنده می‌شود و لذا می‌توان استنباط کرد سارگون در برابر روسا از وی حمایت کرده است. اما، وی دوباره در کوه آندارتو در مرز آشور به اسارت گرفته می‌شود. پادشاه اورارتو بار دیگر اورزانا را به حکومت موساسیر منصوب می‌کند، اما وی این بار به روشنی باج‌گزار و دست‌نشانده‌ی دولت اورارتو می‌باشد. پادشاه اورارتو پانزده روز در موساسیر اقامت می‌کند و مراسمی را در عبادتگاه آن در سپاسگزاری از ایزدان که «روزهای خوشی» را به وی ارزانی داشته بودند به جای می‌آورد. 
این ماجرا زمینه‌ساز لشکرکشی سال 714 ق.م. سارگون می‌گردد و به واسطه‌ی آن می‌توان جنبه‌هایی از مناسبات پیچیده‌ی این دو ابرقدرت رقیب و نقشی را که اورزانا در این میان ایفا کرده است تشریح ساخت. کتیبه‌هایی که به خط میخی از منطقه‌ی آذربایجان یافت شده‌اند روایت اورارتویی حوادث تاریخی را نقل می‌کنند و اسناد کتبی پرتفصیل‌تری را که به زبان آشوری از شهرهای آشور و کویونجیک کشف شده‌اند تکمیل می‌نمایند.