نقد قوه حکم کانت به روایت هانا آرنت
صدمین سال تولد هانا آرنت بهانهای است تا بیورود به تاریخنگاری زاد و مرگ این اندیشمند كه مورد اعتنای بسیاری از علاقهمندان در صد سالگی وی بوده است، نیمنگاهی به رساله كوچك وی با عنوان «داوری» بیندازیم كه آخرین اثر از این فیلسوف سرشناس سیاست است و او در آن به نقد سوم یا نقد قوه حكم كانت پرداخته است. «داوری» از چند سو قابل اعتناست، از جمله آنكه تفسیر آرنت بر حكمت عملی فیلسوف قدر اول دوران مدرن است كه در دوران پختگی و فرزانگی این بانوی اندیشمند حوزه سیاست، نگارشیافته و بهجای تمركز كار بر نقد دوم یا عقل عملی كانت، او به دنبال تعیین جایگاه برای اندیشه سیاسی از دریچه داوری و ذوق زیباشناختی است. نكته مهمتر آنكه این اثر كه جزئی از رساله «حیات ذهن» آرنت است و میتوانست یكی از آثار كامل فلسفه سیاست باشد، شوربختانه با مرگ او ناتمام مانده است. اصل اثر چندان حجیم نیست و در فرانسه كه با مقدمه و ترجمه «رونالد بنیه» و «روو دالون» تقدیم و تاخیر یافته است حدود ۲۵۰ صفحه جیبی است. با همه اینكه آرنت در تمام عمر و برای بازشناسی رفتار سیاسی از فلسفه به سیاست كوچیده ولی این اثر او رویكردی دوباره و با تامل از سیاست به مبانی فلسفی آن است تا با واكاوی اراده و داوری آن در عمل سیاسی به ریشههای كانتی بحث نزدیك شود. «داوری» نگاهی انسانشناختی به سیاست به عنوان یك پدیدار است، پدیداری كه بر مبانی نظری فلسفه پسااگزیستانسیالیستی استوار و باز، چون همیشه اندیشه آرنت به مقوله قدرت فراتر از نگاه تاریخی در مقطعی خاص و فراسیاسی میپردازد. موضع آرنت در این اثر حساستر و شكنندهتر از موضع یك فیلسوف است چرا كه به مرزهای عمل سیاسی نزدیك میشود و عمیقتر از یك انسان سیاسی است چرا كه ناپایداریهای عمل سیاسی را در مرزهای اندیشه از دست میدهد. در این اثر آرنت نشان میدهد كه رسالت یك فیلسوف ایفای یك نقش آكادمیك نیست و از همین روی او بر آن است تا تفسیر نادری از «نقد قوه حكم» كانت بهدست دهد. با همین رویكرد آرنت در صدر كنفرانس خود در «مدرسه تحقیقات اجتماعی» آمریكا در سال ۱۹۷۰ با عنوان «كنفرانسی در باب فلسفه سیاسی كانت» با اشاره به تفاسیر كمشمار در زمینه فلسفه سیاسی كانت میگوید: «به عكس بسیاری دیگر از فلاسفه چون افلاطون، ارسطو، سنت آگوستین، سن توماس، اسپینوزا، هگل و بسیاری دیگر، كانت هرگز یك فلسفه سیاسی تدوین نكرده است». او در شروح وارده بر حكمت عملی كانت نیز بر این كمشماری تفاسیر اشاره كرده و در جایی یكی، دو منبع مهم از جمله یك منبع فرانسوی ذكر میكند. گو اینكه راولز مهمترین شارح حكمت عملی كانت در دوران ما چندان دور از آرنت نبوده است و البته از آن زمان تاكنون نیز تفاسیر فراوانی در اندیشه سیاسی كانت تالیف و تحقیق شده است. نگاه آرنت به فلسفه سیاسی كانت یا بهمعنای خاصتر نقد دوم و سوم این فیلسوف بلند آلمانی به گونهای بازتاب نگاه هایدگر به نقد اول او یعنی «سنجش خرد ناب» است، با این تفاوت كه هایدگر بر آن نبوده است كه نقد اول كانت فقط تئوری شناخت به دست میدهد، بلكه او در این اثر به دنبال رد پای یك مبنای هستیشناختی و یا بنیاد نوین یك متافیزیك بود و رویكرد آرنت به نقد سوم كانت، ادامه نگاه هستیشناسانه هایدگر نیست. آرنت در اثر ناتمام خود به ویژه در شرح بخش اول از نقد قوه حاكم زیباشناختی كانت در پی آن است تا نشان دهد كه دم زدن از فلسفه سیاست و یا فلسفی نمایاندن امر سیاسی (مركب از گفت و عمل) اغلب بهعنوان راه برونرفتی از شكنندگی عمل سیاسی و رفتار انسانی است تا به پناه امن و مستحكم اندیشه ختم شود. آرنت در این اثر به دنبال فلسفه سیاسی كانت در جاهایی نگشته است كه همه میگردند، منظور من فلسفه تاریخ، صلح جاودان و دكترین حقوق است. حتی در این اثر كمتر به نقد دوم پرداخته كه محور آن نیروی مقنن و تشریعی عقل است كه پایه در «امر مطلق» او در اخلاق دارد. آرنت پیش از این اثر در مقالهای به نام «سیاست و آزادی» آورده است كه «آن اندازه كه كانت به داوری بها داده به عقل عملی بها نداده است»! پایه استدلال آرنت چنین است كه «آزادی» در نقد قوه حكم ویژگی خاص قدرت تصور انسانی است و نه نیروی اراده او و نیروی تصور در ربط تنگاتنگ با اندیشه سیاسی یعنی «دیگراندیشی» است و دیگراندیشی خود مقتضی ارتباط است. مبحث تصور خود یك بخش جدا در این رساله كوچك آرنت است. «داوری» به تعبیر آرنت همان عقل عملی نیست كه عقل عملی در مقام تشریع حكم میكند و در تمیز باید و نباید فعال است و از همین روی است كه به «امر مطلق» میآویزد، امر مطلقی كه در حوزه سیاست درگیر تناقض است چرا كه در چالش با امر اخلاقی است، حال آنكه به روایت آرنتی متون كانت، داوری فرد امری اساسا سیاسی است چرا كه هر فعل سیاسی داوریبرانگیز است. آرنت در جایی به نیروی داوری نزد یونانیان استناد میكند كه Phronesis گفته میشد و این مفهوم دقیقا مرتبط با تجربه امر سیاسی بوده است. نگاه آرنت به مقوله سیاست در این بحث نگاهی فنومنال است كه ظهور دارد و برای شناسایی آن ابتدا باید آزاد بود و سپس با خودآگاهی (با همه ظرفیتها و شرایط انسانی) از آن فاصله گرفت و آن را چنانكه هست كاوید. شاید این اثر اولین و زیباترین تفسیر سیاسی است كه تا آن زمان آرنت از نقد قوه حكم و زیباشناختی كانت بهدست میدهد و بر همین سیاق او نتیجه میگیرد كه نیروی داوری منظور نظر كانت، مقتضی فعل سیاسی است بیش از آنكه بار صرفنظری داشته باشد و همین باور را آرنت در رساله «بحران فرهنگ» خویش نیز دنبال كرده است. این «داوری» كه از چنبره فردیت منزوی بیرون جسته و به عرصه دیگراندیشی و سیاست گام نهاده است محصولی جز كثرتگرایی ندارد. آرنت در پی آن است تا قدرت داوری را به عرصه وساطت میان فرد و قدرت سیاسی بكشاند، چرا كه جز این، داوری در خلوت و تنهایی فرد نتیجهای جز چالش با خویش ندارد و این همان نكته سوم پیشگفته یا اجتماعی بودن انسان است كه آرنت معتقد است این ویژگی و سیاسی بودن انسان ناشی از كثرت باوری اوست چنانكه رومیان باستان آن را به Inter homines esse تعبیر میكردند. به نظر میرسد كه تمیز حدود این بحث برای خود آرنت نیز بیش از این رساله كوچك كار و زمان میطلبیده است و اگر عمر او كفاف میداد در شفافیت مطلب و تناقضهای مربوط به آن میكوشید. |
منبع: http://beheshtimoez. blogspot. com ْ رضا بهشتی معز |
منبع : روزنامه تهران امروز |