مری ولستونکرافت (97-1759)
مری ولستونکرافت کشاورز زاده در مدرسه درس می گفت و بعنوان معلم سرخانه کار کرد، تجربیاتی که الهام بخش دیدگاه هایش در نگارش اندیشه هائی در تربیت دختران (1787) شد. در سال 1788 شروع به کار بعنوان مترجم برای ناشر لندنی، جیمز جانسون کرد که چندین کار وی، از جمله مری: یک داستان (1788) را انتشار داد. اثر دوران پختگی وی دفاع از حقوق زن (1792) است که خواستار برابری زن و مرد در برخورداری از آموزش می شود.
ولستونکرافت در سال 1792 انگلستان را ترک کرد تا شاهد انقلاب فرانسه در پاریس باشد و در آنجا با کاپیتان ژیلبرت ایملی امریکائی زندگی می کرد. در 1794 دختری بدنیا آورد که فنی نام گرفت. سال بعد پریشان از بهم خوردن رابطه اش با ایملی در صدد خودکشی بر آمد. ولستونکرافت به لندن برگشت تا بار دیگر برای جانسون کار کند و به گروه رادیکال پرنفوذی پیوست که اشخاصی چون ویلیام گادوین، توماس پین، توماس هولکرافت، ویلیام بلیک و بعد از 1793، ویلیام وردزورث عضو آن بودند. در 1796 رابطه ای را با گادوین آغاز کرد و وقتی از او باردار بود روز 29 مارس 1797 ازدواج کردند. این ازدواج سعادتمندانه ولی کوتاه بود؛ مری ولستونکرافت گادوین 11 روز پس از تولد دومین دخترش مری از دست رفت.
انتشار دفاع موجب بحث و جدل فراوان شد اما نتوانست تغییراتی فوری ایجاد کند، هرچند از سال های دهه 1840 اعضاء نخستین جنبش های زنان در امریکا و اروپا برخی از اصول این کتاب را احیاء کردند.
از فصل هشتم کتاب اندیشه هائی که جهان نو ساخت
///////////////
از فصل هشتم کتاب اندیشه هائی که جهان نو ساخت
///////////////
فَرُّخرو پارسای (زاده اسفند ۱۳۰۱ - درگذشته ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹) نخستین زن ایرانی بود که در دوران حکومت پهلوی به مقام وزارت رسید و نیز نخستین نماینده زن مجلس شورای ملی بود. پست وی وزارت آموزش و پرورش ایران در کابینه دوم و سوم امیرعباس هویدا بود.
خانواده و تولد[ویرایش]
مادر وی فخرآفاق پارسا از فعالان حقوق زنان و مدیر مجله «جهان زنان» بوده و پدرش فرخدین پارسا کارمند وزارت بازرگانی و مدیر مجلههای «اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران» و «عصر جدید» بود.
وی از آن رو در شهر قم زاده شد که مادرش به دلیل نشر مقالهای با عنوان «لزوم تعلیم و تربیت مساوی برای دختر و پسر» در تبعید به سر میبرد. این مقاله اعتراضات گستردهای را در بین روحانیون آن دوران برانگیخت و موجب تبعید مادر وی گشت؛ ولی پس از تولد وی با میانجیگری میرزاحسن خان مستوفیالممالک (نخست وزیر وقت) به تهران بازگردانده شد.
زندگینامه
فرخرو پارسا تحصیلات ابتدایی خویش را در دبستان هما در تهران سپری نمود و برای ادامه تحصیل در دوره متوسطه بهدانشسرای مقدماتی رفت. وی توانست دوره متوسطه را با کسب رتبه اول به پایان رسانده و به دانشسرای عالی راه یابد. او در سال ۱۳۲۱ دانشسرای عالی را با اخذ مدرک لیسانس در رشته علوم طبیعی به پایان رسانید و به دانشگاه تهران راه یافت. وی تحصیلات دانشگاهی خویش را در رشته پزشکی ادامه داد و توانست در سال ۱۳۲۹ با اخذ درجه دکترا از دانشگاه تهران فارغالتحصیل گردد.
فرخرو پارسا در سال ۱۳۲۱ با احمد شیرینسخن ازدواج کرد و از همان سال پس از اخذ مدرک لیسانس از دانشسرای عالیبه تدریس در دبیرستانهای تهران پرداخت. او پس از پایان تحصیلات دانشگاهی تا مقطع دکترا، علیرغم اینکه در رشتهپزشکی دانشآموخته شده بود کار طبابت را رها کرد و ترجیح داد که به کار فرهنگی بپردازد؛ بدین ترتیب او در وزارت فرهنگآن دوران مشغول به کار شد.
وی در سال ۱۳۳۳خ به همراه تنی چند از همکارانش «انجمن بانوان فرهنگی» را برای دبیرستانهای دخترانه آن دوران تأسیس نمود و در سال ۱۳۳۵خ به عنوان یکی از اعضای هیئت رئیسه «شورای همکاری جمعیتهای بانوان ایرانی» انتخاب شد.
فرخرو پارسا همچنین نخستین مدیر کل زن در ایران بود. در سال ۱۳۳۹ با آغاز به کار دانشگاه ملی ایران، وی عهدهدار سِمَتمدیر کلی دبیرخانه دانشگاه ملی ایران شد. انتصاب یک زن به این سمت، اعتراضات زیادی را در محافل اداری، فرهنگی و سیاسی تهران به راه انداخت ولی مقامات دانشگاه توانستند از برکناری فرخرو پارسا جلوگیری کنند.[۱]
وزارت
او در سال ۱۳۴۷ به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شد. در هنگام وزارت وی محمد بهشتی و محمدجواد باهنر در امر تهیه کتابهای درسی از مشاورین فرخرو پارسا[۲] و از حقوقبگیران آن وزارتخانه بودند.[۳] مرکز اسلامی هامبورگ سالها زیر نظر محمد بهشتی از فرخرو پارسا بودجه دریافت میکرد. محمد بهشتی حتی از طرف همان وزارتخانه به ماموریتهایی، از جمله به آبادان، فرستاده شد.[۴] محمدجواد باهنر نیز از وزارت آموزش و پرورش تحت وزارت فرخرو پارسا امتیاز تاسیس چند مدرسه ملی مذهبی را گرفته بود که در نقاط مختلف تهران قرار داشتند.[۵]
محاکمه و اعدام
پس از انقلاب ۱۳۵۷ خورشیدی، وی با اتهاماتی چون: «حیف و میل اموال بیت المال و ایجاد فساد در وزارت آموزش و پرورش و کمک به نشو و نمای فحشا در آموزش و پرورش و همکاری موثر با ساواک و اخراج فرهنگیان انقلابی از وزارت فرهنگ ایران و غیره...»[۶] دردادگاه انقلاب اسلامی شعبه تهران به ریاست صادق خلخالی محاکمه شد و به عنوان «مفسد فی الارض» (عامل فساد بر روی زمین) در تاریخ ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ برابر با ۸ مه سال ۱۹۸۰ اعدام گردید.
مردهشویها تحت تاثیر جو انقلابی، از شستن جسد فرخرو پارسا که به نام «مفسد فیالارض» اعدام شده بود، خودداری کردند. بهناچار زنان خانواده پیکر او را شستند.