۱۳۹۴ مهر ۲۱, سه‌شنبه

لقمان را گفتند حکمت از که آموختی ؟ گفت: از نابینایان که تا جای نبینند, پای ننهند...

ادموند برک، اندیشه هائی در انقلاب فرانسه (1790)
تمامی این مزایا را در کشور های خود داشتید، اما بر آن شدید چنان کنید که گوئی هیچگاه به شکل جامعه مدنی در نیامده اید و بناچار همه چیز را از نو آغاز کردید. خطا رفتید زیرا کار را با سخره همه داشته های خود آغاز کردید. کار خود را با دستان خالی آغاز کردید. اگر نسل های پیشین کشورتان در چشمانتان بی فروغ اند می توانستید براحتی از آنها گذشته دعاوی خود را از نسلی قدیم تر از اجدادتان بگیرید.
تحت گرایش پارسایانه آن اجداد دور قوه تصورتان در آنها معیار فضیلت و خردی فراتر از شیوه مبتذل فعلی می یافت و در حد سرمشقی می شدید که آرزوی تقلیدش می کردید. در صورت تکریم نیاکان احترام به خود را فرا می گرفتید. در آنصورت مردم فرانسه را مردمانی مربوط به گذشته، ملتی که پیش از آزادی در سال 1789 برده هائی مفلوک از تباری پست بوده اند بشمار نمی آوردید. در آنصورت اجازه نمی دادید بهر دادن دستاویز دفاع به کسانی که شناعت های شما را توجیه می کنند با زیر پا گذاردن شرف خود جماعتی از بردگان معرفی شوید که بناگاه از خانه اسارت خویش گریخته اید و از همین رو باید 
عذر سوء استفاده تان از آزادی که بدان خو نگرفته و در خور آن نبوده اید پذیرفته شود.
دوستان فاضل، بهتر نبود شمایانی که بشخصه ملتی بخشنده و شجاعتان یافته ام که مدتهاست بخاطر اخلاص و وفاداری و شرافت مهرورزانه خود مورد سوء استفاده قرار گرفته اید، با اینکه رویداد ها مساعد حالتان نبوده، به این فکر می افتادید که علت به بندگی کشیده شدنتان نه هیچ پستی ونوکر مآبی بلکه در اطاعت متعهدانه تان بوده است، و اینکه محرک شما اصل روح عمومی بوده و در واقع در وجود شاه میهن خویش می پرستیده اید؟
اگر این معنا را در می یافتید که در توهم این خطای مهرورزانه از نیاکان عاقل خویش فراتر رفته اید؛ اینکه مصمم شدید در عین حفظ روحیه قدما و وفاداری و شرف امروزیان امتیازات دیرین خویش پس گیرید؛ یا شرمنده از خود و بدون درک درست از قانون تقریبا محو شده نیاکان خویش می توانستید نگاهی به همسایگان اروپائی خود که اصول و سر مشق های دیرین قانون عرفی دیرپای اروپا را زنده نگاه داشته و با تعدیل و اصلاح فراخور وضعیت امروز ساخته اند بیاندازید و با پیروی از سر مشق های خردمندانه الگوهای تازه ای از خرد ورزی برای جهانیان ایجاد کنید.
در اینصورت آرمان آزادی خواهی را در هر ذهن فاضل و در هر ملتی معزز می ساختید. با نشان دادن اینکه چناچه آزادی در چاچوب قانون انتظام یابد نه تنها سازگار بلکه مددکار قانون نیز خواهد بود باعث شرم استبداد و محو آن از چهره عالم می شدید. عملکردتان نه تنها ظالمانه و سرکوبگرانه که سازنده و مولد می شد. و تجارتی پر رونق به تغذیه آن می پرداخت. مشروطیتی آزاد، سلطنتی توانا، ارتشی منضبط، روحانیتی مهذب و معزز، اشرافیتی سبک تر شده اما سرزنده می داشتید که راهنمای فضیلت تان و نه باری گران بر آن باشد. سلکی لیبرال از عوام می داشتید که به تقلید از آن اشراف و استخدامشانی می پرداخت؛ ملتی محفوظ شده، راضی، ساعی و فرمانبردار می داشتید که یاد گرفته بود در طلب و تشخیص سعادتی باشد که با فضیلت تحت هر شرایطی توان یافت؛ و در آن وضعیت است که برابری اخلاقی همه نوع بشر وجود دارد؛ نه در آن افسانه شریرانه که با تلقین آراء نادرست و انتظارات بیجایِ رسیدن به برابری در آن انسان هائی که تقدیرشان سیر در زندگی بی نام و نشان و پر زحمت است؛ کاری که صرفا آن نا برابری واقعی را که هیچگاه بر انداختنی نیست تشدید و تلخ تر می کند؛ و این که نظام زندگی مدنی به همان اندازه به نفع کسانی که می باید در وضیعتی محقر نگاه دارد می کوشد که برای کسانی که باید به شرایطی عالی تر ، هر چند نه الزاما سعادتمند تر، رسانده شوند. شما فرصت بی درد سر ایجاد خوشبختی و عظمتی بر تر از هر آنچه در تاریخ ثبت شده را داشتید؛ اما بجای این کار نشان دادید سختی برای انسان خوب است.
به جمع بندی سود های خود بنشینید: ببینید حاصل تفکرات گزاف و خود بینانه ای که به رهبرانتان آموخته تمامی پیشینیان و تمامی معاصران خود را تحقیر کنند جز این است که به جائی می رسند که خود قابل تحقیر می شوند. فرانسه با پیروی از این چراغ های راهنمای دروغین مصائب فاحش را به بهائی بس گزاف تر از سعادت بی چون و چرای هر ملت دیگر خریده است! فرانسه با ارتکاب جرم فقر و فلاکت خریده است! فرانسه فضائل خود را قربانی منافعش نکرده بلکه از منافعی دست شسته که تواند فضیلتش را به فحشا کشاند. تمامی دیگر ملل ایجاد دولتِ جدید یا اصلاح دولت قدیم را با استقرار برخی آئین های ابتکاری دینی یا اِعمال دقیق تر این یا آن آئین دینی آغاز کرده اند.
تمامی دیگر ملل مبانی آزادی مدنی را به شیوه هائی متین تر و در نظامی از اخلاقیات ریاضت کشانه مردانه گذارده اند. فرانسه وقتی حکومت قدرت قانونی را واگذاشت مجوز هرزگی سبعانه در رفتار ها و شرارت گساخانه آراء و اعمال را دو جندان کرد و چنان انحراف های تأسف بار را که معمولا بیماری ثروت و قدرت است به تمامی شئون زندگی تسری داده که گوئی امتیازی است که به مردم داده می شود یا سودی مقرر را به آنان می رساند. این است یکی از اصول جدید برابری در فرانسه.
فرانسه، با خیانت رهبران خود بکلی آبروی مشورت ملایم و با مدارا در کابینه های شاهان را برده و آنرا در مهم ترین مباحث خلع سلاح کرده است. فرانسه شوم ترین و بدبینانه ترین اصول بی اعتمادی مستبدانه را قداست بخشیده و به شاهان آموخته در برابر هر آنچه می تواند زین پس فریب باور پذیری و معقولیت سیاستمداران اخلاق مدار خوانده شود به لرزه افتند. شاهان، کسانی را که اندرزشان می دهند اعتمادی بی حد و حصر به مردم خود داشته باشند بچشم بر اندازان تاج و تخت خویش خواهند دید؛ خائنانی که با ظاهری فریبنده و استفاده از سرشت نیک و ملایم شاهان آنان را وادار می کنند با سهیم کردن ترکیباتی از مردان خیره سر و بی ایمان در قدرت ، در واقع قصد نابودی شاه دارند. همین یکی (حتی در نبود عوامل دیگر) ضربه ای است جبران ناپذیر به خودتان و به بشریت.

از یاد نبرید که پارلمان پاریس به شاهتان گفت نباید جز احتمال زیادی روی مردم در حمایت اسرافکارانه از تاج و تخت بیمی از تشکیل مجلس طبقات عموم مردم بخود راه دهد. بدرستی که باید سرِ شرم فرود آرند. بحق باید مسئولیت خویش بابت صدماتی را که نظرات مشورتی شان به شاه و کشور زده گردن گیرند. اینگونه اظهارات خوش بینانه چون لالائی، قدرت را خواب کرده ترغیبش می کند نابخردانه درگیر مخاطرات سیاست هائی شود که امتحان خود را در عمل پس نداده اند؛ از ترتیبات قبلی، آمادگی ها و احتیاط هائی که خیر خواهی را از خرفتی متمایز می کنند غافل شود؛ همانها که در نبودشان هیچ کس نمی تواند در مورد درستی نتایج هر گونه برنامه دولت یا آزادی نظر مساعد دهد. در نبود این قیود داروی شفای کشور مبدل به زهری برای آن شده است. همه دیدند که فرانسویان با چنان خشم، هتک حرمت و اهانت بر شاهی نرمخو و قانونی شوریدند که تا کنون هیچ ملتی علیه نامشروع ترین غاصبان یا سفاک ترین مستبدان نکرده است. مقاومتشان در برابر امتیازات؛ شورششان زاده حمایت و ضربه شان به دستی بود که خیر خواهی، لطف و مصونیت ارزانی شان داشته بود.