۱۳۹۴ مهر ۱۲, یکشنبه

جلوی اتحاد روسیه و آلمان به هر قیمتی باید گرفته شود!


"جورج فریدمان چه می گوید!"-
جلوی اتحاد روسیه و آلمان
به هر قیمتی باید گرفته شود!
ترجمه رضا نافعی
" شیکاگو کانسل آن گلوبال آفرز" در سال1922 تاسیس شد. از سالهای 1940 بسیاری از رهبران و بزرگان جهان با دیدگاهای گوناگون سخن گفته اند. این سازمان هم اکنون 30 هزار عضو دارد، از جمله رهبران نظامی آمریکا، مدیران، سیاستمداران معروف و کنسرن های بین المللی. کسانی که بین سال 1940 تا 1950 در این مجمع سخن گفته اند از جمله عبارتند از نخست وزیر هند، النا روزولت همسر رئیس جمهور آمریکا، سناتور آمریکائی جان اف کندی و دیگران، درسالهای دهه های   60 و 70 کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل و هنری کیسینجر، در سالهای دهه 80 تا 90 هلموت کهل صدر اعظم آلمان، ایزاک شامیر نخست وزیر اسرائیل، حسنی مبارک رئیس جمهور مصر، مارگارت تاچر نخست وزیر انگلیس و کیم یونگ سام رئیس جمهور کره جنوبی، از سال 2000 به بعد کسانی چون ویکتور یوشچنکو رئیس جمهور اوکرائین، کوندلیزا رایس وزیرخارجه آمریکا، تونی بلر نخست وزیر انگلستان و شخص باراک اوباما .
این فهرست بسیار کوتاه نشان می دهد که اعتبار سخنانی که در این مجمع رانده می شود از چه عیار بالائی برخوردار است.
جورج فریدمان، که اینک سخنان او را در این مجمع می شنوید رئیس اتاق فکر استارتفورد، یک تحلیلگر برجسته آمریکاست که در باره برنامه های آتی ژئوپلیتیک، مسائل امنیتی و چالش های جهانی تحلیل و خبر عرضه می کند.
از وقتی که هکرها به شبکه همکاران جورج فریدمان راه پیدا کردند معلوم شد که او عامل سیا، سازمان اطلاعاتی آمریکاست. ویکیلیکس در حدود 150 پست الکترونیکی استارتفورد را، که فریدمان در سال 1996 تاسیس کرد، منتشر ساخت. ویکیلیکس اعلام کرد که 5 میلیون سند در اختیارش گذاشته شده که حامل رهنمودهائی است که جورج فریدمان داده است. از جمله :" در تاریخ 6 دسامبر 2011 او به زنی که از همکاران او در ونزوئلاست چنین توصیه می کند وقتی که منبع با اهمیت است باید او را تحت کنترل درآوری. کنترل یعنی کنترل مالی، سکسوئل( جنسی) یا روانی. تا وقتی که منبع حاضر به پذیرفتن دستور ها شود." همانطور که گفتیم او رئیس لو رفته سیا است. آنچه او در 4 فوریه Chicago Council on Global Affairs   در   2015   بر زبان آورد، باور کردنی نبود اگر به این صورت دیده و شنیده نمی شد.
اینک توجه کنید به آنچه که این منبع اتاق فکر در باره چالش اوکرائین می گوید. این ها سخنانی است که بسیاری از رسانه ها انگ " تئوری توطئه " به آن می زنند. ولی فریدمان با سخنانی که می گوید ناخواسته موضوع را روشن می کند. البته او فکر نمی کرد که روزی اظهاراتش علنی شوند و بگوش همگان برسند.
فریدمان : منطقه ای ( در جهان) نیست که بتواند برای همیشه آرام باشد. از جمله آمریکا، منظورم این است که جنگ با ما( آمریکا) همگام است، بعبارت دیگر به ما مربوط می شود. من حدس می زنم که اروپا هم به جنگ باز می گردد، و دوباره به وضع عادی انسانی بر می گردد" دوران جنکی خواهد داشت و زمان های صلح خواهد داشت و زندگی خود را از دست خواهد داد. مثل جنگ گذشته صدمیلیون نفر نخواهد بود. ولی بنظر من اندیشه برتری اروپائی نقش خواهد داشت . در اروپا چالش هائی بوجود خواهد آمد، چالش هائی وجود داشت. در یوگسلاوی چالش بود و حالا در اوکرائین هست. مناسبات ما با اروپا---- ما با باصطلاح اروپا مناسباتی نداریم. ما با رومانی مناسبات داریم، با فرانسه مناسبات داریم ولی آمریکا با اروپا مناسبات ندارد.
پرسش: آیا افراط گرائی اسلامی خطر اصلی برای آمریکاست، آیا حیات اسلامگرائی پایان خواهد یافت یا به حیات خود ادامه خواهد داد؟
فریدمان: افراطگرائی اسلامی برای آمریکا یک مسئله است ولی خطری نیست که موجودیت آمریکا را تهدید کند. باید در حدی که ضروری است به آن توجه داشت. سیاست خارجی ما علائق دیگری دارد.
علاقه اساسی سیاست خارجی آمریکا در صد سال گذشته، در جنگ های اول و دوم جهانی و در جنگ سرد، سیاست آلمان و روسیه بوده است، چون آنها یگانه قدرتی هستند که می توانند برای ما تهدیدی باشند. مهمترین اصل مورد علاقه ما این بود که مانع نزدیکی این دو کشور به یکدیگر شویم. اگر شما اوکرائینی باشید نگاه می کنید ببینید کیست. تنها کسی که بتواند به شما کمک کند. این ایالات متحده آمریکاست. هفته گذشته یا حدودا ده روز پیش سرفرمانده نیروی نظامی آمریکا در اروپا، ژنرال "بن هاجس" برای دیدار به اوکرائین رفته بود. او در انجا اعلام کرد که قرار است مشاوران نظامی آمریکا بزودی رسما به اوکرائین بیایند. او در واقع در آنجا به رزمجویان اوکرائینی مدال هائی داد که طبق مقررات آمریکا دادن چنین مدال هائی به خارجیان ممنوع است. ولی او این کار را کرد، چون می خواست نشان دهد که ارتش اوکرائین ارتش خودش است. بعد او ر فت. ایالات متحده آمریکا اسلحه، توپخانه و دیگر ابزار نظامی در اختیار کشورهای بالتیک رومانی، لهستان و بلغارستان گذاشت – این نکته بسیار جالبی است. و دیروز اعلام شد که ایالات متحده آمریکا می خواهد اسلحه در اختیار اوکرائین بگذارد. این خبر تکذیب شد ولی آنها تسلیحات را ارسال می کنند. تمام این اقدامات ایالات متحده خارج از محدوده ناتو صورت می گیرد. چون تصمیماتی که در ناتو گرفته می شود باید به اتفاق آراء به تصویب تمام اعضای ناتو برسد. نکته اینجاست که ایالات متحده آمریکا، گرداگرد روسیه یک کمربند بهداشتی، یک کمربند امنیتی بر پا می سازد و روسیه این را می داند. روسیه فکر می کند که آمریکا می خواهد فدراسیون روسیه را منهدم کند. بنظر من ما نمیخواهیم روسیه را ازپا درآوریم، فقط می خواهیم مجروحش کنیم ، می خواهیم به آن صدمه بزنیم. به هر حال ما به بازی قدیمی بازگشته ایم . وقتی با لهستانی ها، مجارستانی ها یا رومانی ها صحبت کنیم می بینیم که آنها بکلی در دنیای دیگری غیر از دنیای آلمانها زندگی میکنند و دنیای آلمانها با دنیای اسپانیائی ها تفاوت دارد، یعنی در اروپا وحدت وجود ندارد. اما این که اوکرائینی ها چه چیز را ترجیح می دهند، می توانم دقیقا به شما بگویم: آنها کوشش خواهند کرد، تلاش خواهند کرد تا آمریکا را به اوکرائین بیاورند. ایالات متحده آمریکا به پیروی از علائق بنیادین خود تمام اقیانوس های جهان را تحت کنترل خود دارد. هیچ قدرت دیگری در جهان، چنین کاری نکرده است. از این رو ما می توانیم وارد خاک تمام کشورهای جهان بشویم ولی آنها نمی توانند به ما حمله کنند. این امریست بسیار دلپسند. قدرت ما متکی بر تسلط ما بر اقیانوس ها و بر فضاست. بهترین راه برای چیره شدن بر نیروی دریائی دشمن آنست که نگذاریم چنین نیروئی بوجود آید، راه انگلستان برای پیشگیری از این که دیگر قدرت های اروپائی به قدرت دریائی دست یابند این بود که اروپائی ها با یکدیگر بجنگند. سیاستی که من توصیه می کنم سیاستی است که رونالد ریگان در مورد ایران و عراق بکار بست. او از هر دو کشور حمایت کرد ( جنگ عراق و ایران/88 1980 (انها با یکدیگر می جنگیدند نه با ما.
این کار بد جنسی بود، اخلاقی هم نبود ولی کارساز بود. و همین است که اهمیت دارد . ایالات متحده آمریکا در موقعیتی قرار ندارد که بتواند سراسر اروپا و آسیا را تسخیر کند. در آن لحظه که چکمه ما با خاک آنجا تماس پیدا کند، ما از حیث نفرات در اقلیت هستیم. ما می توانیم یک ارتش را نابود کنیم ولی قادر به تسخیر عراق نیستیم. اصلا این فکر که ارتش 130 هزار نفری آمریکا کشوری با 25 میلیون جمعیت را تسخیر کند...تعداد افراد پلیس نیویورک نسبت به جمعیت آن بیشتر است تا نسبت سربازان آمریکائی به مردم عراق. بنا بر این ما در موقعیتی قرار نداریم که همه جا دخالت نظامی کنیم، ولی در موقعیتی هستیم که اولا از قدرت هائی که با هم می جنگند حمایت کنیم تا آنها بتوانند توجه خود را بر یکدیگر متمرکز کنند. حمایت یعنی حمایت سیاسی، مالی، نظامی، تسلیحاتی از آنها و فرستادن مشاور نظامی برای آنها. و در موارد ویژه مانند کاری که ما در ژاپن، نه در ویتنام، عراق و افغانستان کردیم، با ضربه پیشگیرانه مداخله کردیم. هدف تاکتیک حمله پیشگیرانه چیره شدن بر دشمن نیست، هدف برهم زدن تعلدل دشمن است. ما این تجربه را در هر جنگی کرده ایمو مثلا در افغانستان تعادل القاعده را بر هم زدیم. مشکلی که ما داریم – وقتی جوان و نادان هستیم- این است که وقتی تعادل دشمن را بر هم بزنیم بجای آن که بگوئیم کارمان را خوب انجام دادیم، حالا به خانه باز گردیم، می گوئیم به به ، چه کار آسانی بود، بیا همین جا یک دموکراسی درست کنیم . این همان وقتی بود که ما گرفتار ضعف عقل شدیم. از این رو پاسخ ما این است که آمریکا نمی تواند همه جا در اروپا و آسیا مداخله نظامی کند. مداخله باید گزینشی باشد و تا جائی که ممکن باشد بندرت صورت گیرد. یک مداخله نظامی برای ما یک مورد استثنائی است. آخرین امکان است.. ما نمی توانیم در همان گام اول نیروی نظامی آمریکا را بفرستیم. ولی وقتی که ما نیروی نظامی آمریکا را بفرستیم، آنوقت – این تجربه به روشنی به ما آموخته است که دخالت باید محدود باشد و نباید ابعاد عظیم پیدا کند. امید می رود که این بار این درک را کرده باشیم. معمولا مدتی طول می کشد تا بچه ها درس خود را یاد بگیرند. ولی حق کاملا با شماست، ما بعنوان امپراتوری نمی توانیم ( همه جا مداخله کنیم) . انگلیس ها در آن زمان   هندوستان را تسخیر نکردند. آنها فقط حکومت های هند را می گرفتند و آنها را به جنگ علیه یکدیگر برمی انگیختند. انها افسران انگلیسی را در ارتش هند بکار گمارده بودند.
رم قدیم هم نیرو به دورترین مناطق که بیرون از حیطه امپراتوری بودند نمی فرستاد، بلکه شاهان هوادار رم را بر تخت می نشاند. این شاهان را رم برتخت می نشاند و آنها در خدمت امپراتوری رم بر دیگر کشورها حکومت می کردند و این شاهان مسئول حفظ صلح ( بسود رم) در مرزهای امپراتوری بودند. نمونه آن ، بعنوان مثال، امپراتوری پارت بود ( پارت، پارث، پَرثَوه یا پهلَو (ریشه کلمه پهلوی)، یکی از ساتراپ‌نشین‌های هخامنشی و ازاقوام ایرانی سکاها در خراسان(دره رود اترک شیروان) که پس از هجوم اسکندر در حدود شمال شرق فلات ایران پراکنده شده بودند. در پی مرگ اسکندر، بلخ تحت سلطه استاسَندر از فرماندهان سلوکوس قرار گرفت و به عنوان فرمانده پارت نیز گمارده شد. وی تا رستاخیز اشک اول فرمانده آن سرزمینها بود. ویکیپدیا. مترجم)
بنا بر این امپراتوری هائی که تلاش می کنند تا در منطقه تسخیر شده حکومت کنند با شکست مواجه می شوند. نمونه آن امپراتوری نازی ها بود. چون هیچکس آنقدر قدرت ندارد که بتواند بطور مستقیم حکومت کند. باید با تدبیر پیش رفت. به هر حال این فعلا مسئله ما نیست. واقعیت این است که ما یک امپراتوری هستیم. ولی این به آن معنی نیست که ما خیالمان را راحت کنیم، به خانه برگردیم و دیگر بفکر چیزی نباشیم. ما تازه به فصل سوم کتاب رسیده ایم.
پرسش بعدی- آیا درست فهمیدم که پول اروپائی یورو قادر به ادامه حیات نخواهد بود؟
فریدمان- پرسشی که الان بر روی میز است این است که آیا اوکرائین بعنوان منطقه بی طرف بین روسیه و غرب باشد و دست کم بی طرف بماند یا این که غرب آنقدر در اوکرائین پیش خواهد رفت که غرب ( ناتو) فقط 100 کیلومتر تا استالینگراد و 500 کیلومتر تا مسکو فاصله داشته باشد. وضعیت اوکرائین برای روسیه یک مسئله حیاتی است و روسها نمی توانند چشم خود را ببندند و آنرا نادیده بگیرند. موضع آمریکا این است که اگر روسیه بازهم به اوکرائین بچسبد ما جلوی روسیه را خواهیم گرفت. از این رو آمریکا دست به اقداماتی خواهد زد، نظیر آنچه که ژنرال هاجس اخیرا اظهار داشت، در باره نیروهای مهاجم در رومانی، بلغارستان، لهستان و کشورها بالتیک. این پایه استدلال برای " اینترماریوم" ( یعنی سرزمین های میان دو دریا) منطقه میان دریای سیاه و دریای بالتیک است، این طرح پیلسودسک Pilsudsk ( سیاستمدار و مارشال لهستانی (1867–1935) ) است که او در آرزویش بود. راه حل برای آمریکا نیز همین است.

snapshot نقشه آمریکا قطع رابطه میان روسیه و آلمان


نقشه آمریکا قطع رابطه میان روسیه و آلمان

کشورهائی که طبق نقشه آمریکا باید مانع ارتباط مستقیم آلمان و روسیه شوند
موضوعی که ما برای آن پاسخی نداریم این است که آلمان در این وضع چه سیاستی در پیش خواهد گرفت. عامل واقعی و نامشخص در اروپا آلمان است، وقتی که آمریکا کمربند امنیتی برپا کند، نه در اوکرائین، بلکه درغرب، نفوذ روسیه در اوکرائین از بین خواهد رفت – ما نمی دانیم آلمان چه روشی درپیش خواهد گرفت. آلمان در وضعیت ویژه ای قرار دارد. گرهارد شرودر صدراعظم پیشین آلمان، عضو هیئت مدیره گاز پروم است. آلمانها مناسبات بسیار پیچیده ای با روسیه دارند. ولی آلمان خود نیز نمی داند که چه باید بکند. آلمان باید تولیدات خود را صادر کند، روسیه می تواند کالاهای آلمان را بخرد. از سوی دیگر آلمانها منطقه تجارت آزاد را از دست می دهند که برای چیزهای دیگر به آن نیاز دارند. نگرانی اصلی امریکا پیوند سرمایه و تکنولوژی، منظورم سرمایه و تکنولوژی آلمان است، پیوند سرمایه و تکنولوژی آلمان با مواد خام روسیه و نیروی کار روسیه، این دو ترکیبی بوجود می آورند که آمریکا از صد سال پیش در تلاش بوده تا مانع   ایجاد آن گردد. خب چگونه می توان مانع تحقق پیوند آلمان و روسیه شد؟ آمریکا حاضر است کارت خود را روی میز بگذارد که عبارتست از بکار گرفتن مسیر میان دریای بالتیک و دریای سیاه.
نظر روسیه روشن است. آنها خواستار این هستند که اوکراین یک کشور بیطرف بماند، نه طرفدار غرب. روسیه سفید مسئله دیگریست.
حال آنکس که بتواند به من پاسخی بدهد که آلمان در این موقعیت چه خواهد کرد او درعین حال می تواند بگوید که تاریخ بیست سال آینده چگونه خواهد بود. ولی متاسفانه همیشه آلمانها باید تصمیم بگیرند. این مسئله همیشگی آلمان است. آلمان از لحاظ اقتصادی بسیار نیرومند است اما درعین حال از لحاظ ژئوپلیتیک بسیار شکننده . آنها هیچوقت نمی دانند کالاهای خود را به که و کجا بفروشند. از سال 1871 این همیشه مسئله آلمان بوده است و مسئله اروپا. در باره " مسئله آلمان " فکر کنید، این پرسشی است که بار دیگر مطرح می شود. این مسئله بعدی است که ما باید طرح کنیم، یعنی کاری که نمی توانیم بکنیم، چون نمی دانیم آلمان چه خواهد کرد.