۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

شرفا


شُرَفا(1)
لوى پروونسال‏
ترجمه: فهيمه مخبر دزفولى(دانشجوى دكترى تاريخ و تمدّن ملل اسلامى)

شُرَفا، علويانى بودند كه در سرزمين‏هاى اسلامى همواره مورد احترام مردم بوده و موفق به تشكيل دول مهمى در جهان اسلام شدند. شرفا به شاخه‏هاى مختلف تقسيم شدند كه مهم‏ترين آنها شرفاى حسنى و حسينى‏اند. شرفاى حسنى از نسل حسن مثنى بوده كه موفق به تشكيل دولت ادريسيان در مغرب شدند. شرفاى حسينى از نسل امام صادق‏عليه السلام بوده كه فاطميان خود را به ايشان منتسب مى‏كردند. مطلب حاضر، ترجمه مقاله‏ى شرفا از دائرةالمعارف اسلام (چاپ دوم) است كه توسط لوى پروونسال مستشرق مشهور فرانسوى نوشته شده است. وى ضمن بررسى تبارشناسانه شاخه‏هاى مختلف شرفا آثار مهم مربوط به آنان را معرفى كرده است. كتابشناسى شرفا، در مقاله حاضر، جهت محققين و پژوهشگران در اين زمينه حائز اهميت است‏
واژه‏هاى كليدى: شرفا، حسنى، حسينى، تبارشناسى، ادريسيان، فاطميان.

در گويش مراكشى، «شرفاء» جمع شريف به معناى اصيل است. اين اصطلاح متعلق به خاندان پيامبر (اهل بيت)عليهم السلام است و در مورد نسل پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم از طريق دخترش فاطمه و پسر عمويش على عليهما السلام به كار مى‏رود. فرزندانى از اين زوج به دنيا آمدند كه از آن جمله حسن و حسين، اجداد شرفاى حسنى و حسينى در خاورميانه و مغرب‏اند. شرفا همواره از توجهى در خور و امتيازاتى ويژه از جانب حاكمان و مردمان سرزمين‏هايى كه در آن‏ها مى‏زيسته‏اند، بهره‏مندند. نكته‏اى كه بايد متذكر شويم، اين است كه در كنار خاندان موثق رسالت، نسلى از مرابطينِ مشهور، به دروغ لقب «شريف» گرفته‏اند.
تاريخ‏

على‏عليه السلام پسران متعددى از زنان ديگرش جز فاطمه‏عليها السلام داشت كه زنجيره‏ى مهمى از نسل‏ها را تشكيل مى‏دهند. اينان گرچه عموماً علوى‏اند، تنها بخشى از علويان كه حسنى و حسينى‏اند مى‏توانند ادعا كنند كه از نسل شرفا هستند. اينان و شاخه‏هايى از آنها، در بسيارى از سرزمين‏هاى اسلامى حضور داشته‏اند:
1. كليه‏ى شرفاى حسنى در خاورميانه از نسل دومين پسر حسن‏بن على‏عليهما السلام ، يعنى حسن مثنّى ريشه مى‏گيرند.
الف) از آخرين پسرش عبداللَّه كامل از طريق فرزندانش موسى‏الجَوْن، بنو اخيضر(2) مكه و يمن (350 - 251ق / 961 - 865م) موسوى‏ها و هاشمى‏ها، بنوقتاده(3) (اميران مكه، از 598ق / 1202 - 1201م به بعد)، بنوفلَيْته(4) و سرانجام بنوصالح از غانه و نيز شرفاى مشهور به سليمانيه.
ب) نسل داوود، پسر ديگر حسن مثنى، سليمانيان يمن و مكه‏اند.
ج) از ابراهيم، پسر ديگر حسن ثانى، دودمان امامان رَسّى يمن از طريق قاسم الرّسى.
2. شرفاى حسينى خاورميانه فرزندان جعفر صادق‏بن محمد باقرعليهما السلام ، نوه‏ى امام‏حسين‏عليه السلام از طريق على‏عليه السلام زين‏العابدين هستند. فاطميان يا عبيديان آفريقا و مصر مدعى‏اند كه از اين نسل‏اند. هم‏چنين بنومُهنّا، اميران مدينه در سال‏هاى قبل از 601 قمرى / 1204 ميلادى و بالاتر از همه، امامان شيعيان اثنى عشرى كه دوازدهمين آنان محمدالمهدى(عج) پسر حسن عسكرى‏عليه السلام (د .260ق / 874م) است، هم‏چنين فرزندان يكى از برادران حسن مثنى، زيد، كه جدّ زيديان طبرستان (287 - 247ق / 861 - 900م) است، مى‏توانند از شرفا به شمار آيند.
3. در دورترين نقطه‏ى شمال آفريقا، مغرب‏الاقصى، تعداد زيادى از شرفا زندگى مى‏كنند(شرفاى مغرب). يك قرن يا بيش‏تر بعد از ورود اسلام به مراكش اين گروه نقش مذهبى و سياسى مهمّى داشتند و از اين زمان يك علوى از نسل حسن‏بن على‏عليهما السلام به نام شريف ادريس اول پسر عبداللَّه الكامل و برادر موسى الجَوْن (مذكور در بالا) اولين حكومت شرفاى مراكش را بنياد نهاد.
اكثريت وسيعى از شرفاى مغرب از نسل حسنيان و از فرزندان ادريس اول و پسرش ادريس دوم‏اند. ادريس دوم هفت پسر داشت، پنج تن از آنان كه پراكنده شدند عبارت‏اند از:
الف) عمر كه فرزندان او بر جَبَل‏العَلَم و سپس بر تلمسان(Tlemcen) حكومت كردند. اين‏ها همان شرفاى حمودى هستند كه چند سال در اسپانيا خلافت قُرطُبه را در اختيار داشتند و سپس در مالِقه حكومت يافتند. (414 - 407ق / 1023 - 1016م).
ب) قاسم كه پسرش يحيى در جُوطه، واقع در غرب مراكش، بر وادى سَبو مستقر شد و جدّ تمام شرفاى جُوطى (جُوطيّون) فاس بود. موضوعى كه بايد مورد توجه قرار گيرد عِمْرانيان‏اند كه به عنوان نقيبان حاكميت داشتند و مخالف مرينى‏ها (نيمه‏ى دوم قرن 9 ق / 15م) بودند.
ج) عيسى بنيان‏گذار شرفاى دبّاغيون كه در قرن 4 قمرى / 10 ميلادى با حسن‏بن غَنُّون به حوالى قُرْطُبه مهاجرت نمودند و بعد از تسلط مسيحيان به سَلا(Salإ) و فاس برگشتند.
د) عبداللَّه كه فرزندان او، با عنوان اَمغاريّون در شمال مراكش، سپس در جنوب آزمّور مستقر شدند.
ه) محمد كه دو پسر داشت: يحيى، جدّ شرفاى كَتّانيون در مِكْناسه و سپس در فاس (نيمه‏ى دوم قرن 10ق / 16م) و على، كه چند شاخه از شرفا به او مى‏رسند. عبداللَّه الكامل پسر ادريس اول دو پسر ديگر هم داشت كه بعداً به مراكش آمدند:
الف) جعفر نياى شرفاى سوس‏
ب) موسى‏الجَوْن كه شرفاى قادرى (قادريّون) به واسطه‏ى عبدالقادر جيلانى، بنيان‏گذار گروه صوفيان قادرى، از نسل او هستند. اين گروه از شرفا در پايان قرن 9 قمرى / 15 ميلادى در فاس ساكن شدند. سرانجام، محمدنفس زكيه، جد دو سلسله از شرفاى مراكش كه بعد از سقوط آخرين سلسله‏ى بربر بنى‏وَطّاس (10ق / 16م) به قدرت رسيدند. شرفاى سَعْدى، كه نسب شريفى آن‏ها جاى بحث داشت و جانشينان آنان در قرن بعد، شرفاى علوى از سِجلْماسه در تفَيلت.(Tafilat)
اعضاى اصلى سلسله‏ى عرفاى شاذليه از شرفا هستند؛ عبدالسلام‏بن مَشيش الحسنى (د 625 ق / 1228م)، شريف ادريسى از بنى محمدبن ادريس تا پايان حكومت موحدون رييس آنان بود. گفته‏اند: جانشين او، كه نامش را به فرقه داد، ابوالحسن على‏بن عبداللَّه الشاذلى، نيز يك شريف ادريسى مانند اغلب شرفاى جَبَل العَلَم بود.
4. در كنار تمام اين شرفاى حسنى كه در مراكش، خصوصاً در فاس وجود داشتند، دو گروه از شرفاى حسنى، از طريق موسى الكاظم‏بن جعفر الصادق پسر محمدالباقرعليهم السلام ، نوه‏ى الحسين‏عليه السلام را هم بايد ذكر كرد. اين‏ها شرفاى صقليون هستند، فرزندان على‏بن موسى الرضاعليهما السلام و شرفاى عراقيون، اولاد برادر الرضا، به نام ابراهيم المرتضى.
ادبيات شرفا

اهميت خاصى كه به شرفاى مغرب داده شد، عجيب نيست؛ زيرا اين در پرتو ادبيات درخشان خاصى شامل بيوگرافى و تبارشناسى فراهم شده است. اولين آثار قابل توجه در اين زمينه را شريف قادرى فاس، ابومحمد عبدالسلام‏بن الطيّب‏القادرى (1110 - 1058ق / 1698 - 1684م) به عهده گرفت (رك: پروونسال، Historiens des charfa, P.672 - 993).
وى علاوه بر سه تك‏نگارى در تاريخ انبيا، چند اثر در مورد گروه‏هاى شرفاى مراكشى نوشت: اولين اثر مطالعه‏ى عمومى درباره‏ى شريف‏شناسى در پايتخت مراكش، با نام الدرالسَنى فى بعض مَن بفاس من اهل النَسَب الحسنى كه على‏رغم عنوان آن، شامل شاخه‏هاى حسينى هم مى‏شود. نويسنده هنگام نوشتن اين اثر، عمداً شرفاى سعدى را كه سريعاً به دليل فقدان فرزند از بين رفتند، كنار گذاشت. اين اثر در فاس در سال 1302 و 1308 قمرى چاپ شده است. مقالات ديگر قادرى عبارت‏اند از:
1. «عرف العاطر فى من بفاس من ابناءِ الشيخ عبدالقادر»، مربوط به شرفاى قادرى.
2. «متاع الاشراق فى الاشراف الواردين من العراق»، مربوط به شرفاى عراقى.
در پايان قرن يازدهم قمرى / هفدهم ميلادى و شروع قرن دوازدهم قمرى / هجدهم ميلادى، دو اثر ديگر تبارشناسى شريفى در مراكش تأليف شد؛ يكى كه به شرفاى علوى سجلماسه اختصاص دارد، توسط ابوالعباس احمدبن عبدالملك الشريف السجلماسى تحت عنوان الانوار السنيّة فى نسبة من بسجلماسة فى اشراف المحمدية تأليف شد و ديگرى با عنوان شُذور الذَهَب فى خير نَسَب اثر شريف جَبَل العَلَم، التهامى‏بن محمدبن احمدبن رَحْمون است كه آن را در سال 1105 قمرى / 1603 ميلادى نوشت.
در سال 1127 قمرى / 1715 ميلادى، فرزند يك خانواده مرابطون از زاويه‏ى دِيلاء [نك: الديلأ در ضميمه‏]، ابوعبداللَّه محمد المَسْناوى‏بن احمد الديلائى (د. 1136ق / 1721م) اثرى جديد درباره‏ى شريف‏شناسى قادرى، به نام نتيجة التحقيق فى بَعض اهل الشرف الوثيق نوشت (چاپ توسن 1296ق و فاس 1309ق، بخشى از آن توسط وير(T.H. Weir) به نام بخش اول نتيجة التحقيق چاپ ادينبورگ 1902م).
تك پژوهشى ديگر، اندكى بعد به شرفاى صقليون فاس اختصاص يافت. اين اثر را نوه‏ى قادرى، نويسنده‏ى الدرالسنى، محمدبن طيب القادرى (د. 1187ق / 1773م) با عنوان لمحة البهجة العالية فى بعض فروع الشعب الحسينية الصقليه نگاشته است. شرفاى وازّان چند مورخ در قرن 12 قمرى / 18 ميلادى داشته‏اند كه چند اثر را بايد ذكر كرد: تحفة الاخوان ببعض مناقب شرفاءِ وازّان، نويسنده‏ى آن حَمدون الطاهرى الجُوطى (د. 1191ق / 1777م) است. اين اثر در سال 1324 قمرى در فاس چاپ شده است.
كتاب التحقيق فى النَسَب الوثيق كه تبارشناسان فاس آن را ساختگى و منسوب به احمدبن محمد الأشماوى المكّى مى‏دانند، در تاريخ پايان قرن 12 قمرى / 18 ميلادى نوشته شده است. اين اثر كه تنها شامل شاخه‏اى از شرفاست كه در الجزيره ساكن بوده‏اند، توسط پيرگياكوبتى(Pere Giacobetti) در 1906 ميلادى ترجمه شده است.
ابوالربيع سليمان‏بن محمد الشفشاوانى الحَوّات، متولد 1160 قمرى / 1747 ميلادى، متوفى در فاس (1221ق / 1816م) متخصص تبارشناسى شريفى بود. او در ميان آثارش تك پژوهشى درباره‏ى شرفاى دَبّاغيون، كه در محلّه‏ى خودشان در فاس، «شرفاءِ العُيون» خوانده مى‏شدند، باقى گذاشت. نام اين اثر قُرّة العيون فى الشرفاءِ القاطنين بالعيون است. هم‏چنين يك تك‏نگارى درباره‏ى شرفاى قادرى به‏نام «السّرّ الظاهر» دارد.
مورخ شرفاى عراقيون، عبدالوليدبن العربى العراقى (د. 1263ق / 1894م) بود. اثر او تحت عنوان الدرّ النفيس فى من بفاس من بنى محمدبن نفيس در فاس چاپ شده است. سرانجام، از ميان اكثر آثار معاصر، علاوه بر اطلاعاتى كه در اثر ارزشمند سلوة الألفاس از محمدبن جعفر الكتانى (نك: الكتانى) جمع آورى شده است، دو اثر درباره‏ى شاخه‏هاى شريفى در مراكش وجود دارد: اولين اثر از محمدبن الحاج المدنى كَنّون (د. 1302ق / 1885م) به نام الدُرر المكنونة فى النِسَب الشريفة المَصونه است؛ اثر ديگر كه اهميت بيش‏ترى دارد، تحت عنوان الدُرر البهيه و الجواهر النبويّه فى الفروع الحسنية و الحسينيه اثر ابوالعلاء ادريس‏بن احمد الفُضيلى (د. 1316ق / 9 - 1898م) كه در سال 1314 قمرى در فاس چاپ شده است، كه مجموعه‏اى ارزشمند با اطلاعات چاپ نشده‏ى فراوان است.
منابع:

علاوه بر كتب عربى كه در مقاله ذكر شده نگاه كنيد به:

- G. Salmon; les chorfa Idrisites de Fes, i, 4091, 424 - 95.
les chorfa Filala et D\jilala de Fes, ن‏امه, iii, 5091, 79 - 811; ومه, Ibn Rahmoun, ن‏امه, 951 - 562.
- E.Aubin, le Maroe daujourd' hui Paris 7091, passim.
- A.Cour, L'Etablissement des dynasties des cherifs au Maroc, Paris 4091,71 ff.
- R.P. Giacobehi, Kitab en - Nasab, Genealogie des chorfa, in R. Afr. )6091(.
- E.Miclaux - Bellaire, lamaison d'Ouezzan, in RMM, iv )8091( 32 - 98.
- Levi. Provencal, les historiens des chorfa, Paris, 3291, repr. 1991; ومه, Le Maroc en face de l'etranger a' lpoque moderne, Parise 5291.
- K.Ohrnberg, The offspring of Fatima disperdal and ramification, stvdia orientalia souetatis Fennicae, 45. Helsiniki 3891.
- H.Beck, L'image d'Idris II, ses descendants de Fas et la politique sharifienne des sultans Marinides, leiden, 4891.
پى‏نوشت‏ها:
1 .لوى پروونسال خاورشناس فرانسوى است كه به سبب تحقيقاتش در زمينه‏ى تاريخ مسلمانان اندلس (اسپانيا) شهرت دارد. وى در سال 1920 به استادى «مركز تحقيقات عالى مراكش» در رباط منصوب شد و براى دريافت دكترى به تأليف دو رساله موظَّف شد. عنوان يكى از رساله‏ها «مورخين شرفاء: تحقيقى در زمينه‏ى كتب تاريخ و سيره در مراكش از قرن شانزدهم تا نوزدهم (ميلادى)» بود. وى آثار متعددى درباره‏ى تاريخ مغرب و اسپانيا دارد.
نوشته‏ى حاضر ترجمه‏ى مقاله‏ى «شرفا» از اين خاورشناس است كه در دايرة المعارف اسلام چاپ شده است. اين مقاله بيش‏تر ارزش كتاب‏شناسى دارد و به معرفى منابع تاريخى مربوط به شرفا مى‏پردازد و براى محققينى كه در اين حوزه به پژوهش مشغول‏اند، مفيد است.
2. بنواخيضر، از فرزندان حسين‏بن‏على‏عليهما السلام، هاشمى، عدنانى، فرزندان محمد الاخيضربن يوسف‏بن ابراهيم‏بن موسى الجون بن حسن بن على بن حسين السبط، كه بر يمامه حكومت كردند. (كحاله، عمررضا، معجم قبائل العرب القديمه و الحدثيه، مؤسسة الرساله، 1982، ج 1، ص 11).
3. بنوقتاده، از فرزندان حسن‏بن على‏عليهما السلام، بنوقتادةبن ادريس‏بن سطاعن‏بن عبدالكريم... ابن الحسن السبط كه بر مكه حكومت كردند و امارت مكه تا عصر قلقشندى (د. 821) از آنان بود (كحاله، همان، ج 5، ص 385).
4. الفليته، از جمله طيئى بوده بعضى از آنان زبيدى و بعضى فليته ناميده شده‏اند. آنان در شمامك در كوير عراق زندگى مى‏كردند. (كحاله، همان، ج 5، ص 126).

منبع:http://www.shareh.com/persian/magazine/tarikh_i/13/08.htm
این مطلب را به اشتراک بگذارید