۱۳۹۰ شهریور ۱, سه‌شنبه

کوفی تزئینی، معقّلی، خط بنائی


زماني، عباس. "خط كوفي تزئيني درآثار تاريخي اسلامي ايران". دوره11، ش128 (خرداد52): 15-33، تصوير.


خلاصه:معرفي اقسام خط تزئيني كه برروي سطوح داخلي و خارجي بناها نقش بسته‌اند، نقش خط جهت تزئين ـ خط كوفي: سابقه و وجه تسميه آن، خط كوفي تزئيني درآثار اسلامي، خط كوفي ساده (محرر)، گوشه‌دار، برگ‌دار، گل‌وبرگ‌دار، گره‌دار، پيچنده ـ بررسي ظروف و بناها و و پارچه‌هائي كه اين نقوش برروي آنها نقش بسته، منشاء خط كوفي ـ خصوصيات مختلفه اين خط.
خطّ كوفي تزييني درآثار تاريخي اسلامي

دكتر عباس زماني دانشيار دانشكدة ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران

خطوطي كه درسطوح داخل و خارج بناها و يا روي ساير اشياء هنري اسلامي صورت مي‌گيرد ظاهرأ براي ذكر نام سفارش دهنده و هنرمند يا قيد تاريخ و چگونگي ملحقات و متعلقات آن و ثبت كلمات و عبارات مقدس مذهبي چون بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم و اسامي مختلف خدا و رسول‌(ص) و جانشينان رسول او ويا آيات سوره‌هاي قرآن مجيد، كه مناسب بنا و يادآور وطائف ديني و اخلاقي و غيره است،‌مي‌باشد ولي علاوه براينها خطوط عربي و فارسي، به علت خصوصيات موافق و به سبب كيفيت حروف، جنبة تزييني بخود مي‌گيرد، و دركنار گل و بته‌ها و اتصال به آنها، منظرة زيبائي بوجود مي‌آورد و رويهم رفته درمفهوم كلي خط وارد است.
«خط مفهوم وسيعي دارد ـ خط ممكن است حد باشد،‌يعني حدودي براي سطوحي باشد ... دريك بنا، ممكن است حد، كنارة سطوح و حدفاصل ميان آنها باشد: خطوط معماري،‌زيبائي ظاهري بنا را ازنظر زيباشناسي بوجود مي‌آورند ... خط ممكن است حصار شكلي باشد،‌دراين صورت شكل مزبور را محدود ميسازد؛ در مجسمه‌سازي، خطوط، با پيچ‌وخم خود موادي مانند (لباس و غيره) را به تماشاچي القاء‌مي‌كنند ... يا ممكن است،‌مقصود ازخط، نوشته،‌يا تصويري، باشد. چنين خط سرشار ازپيچ‌وخم و قوس و هلال خودبخودي است و در وجود تأثير شگرفي دارد ... اين خط داراي جنبش است و يا نمودار انديشه‌اي است ... خاصيت خط هرچه باشد، هدف آن جنبش و حركت بسور مقصدي است ... خطوط افقي، عمودي، منحني. هركدام نوعي احساس دربيننده مي‌انگيزد ... ما همه ميدانيم كه خطوط عمودي نظر را ببالا ميكشانند و خطوط افقي، آرامش مي‌بخشند ـ خطوط مورب محرك هستند ـ و انحناها نرم و مطبوعند ... البته تأثير خطوط،‌تنها به علت حركت آنها نيست بلكه اين تأثير در ارتباط ميان خطوط متنوع نيز ميباشد ... هنرمند، يمان خطوط متنوع هم‌آهنگي و ارتباط برقرار ميسازد ... براي ايجاد هم‌آهنگي گاه خط را تكرار مي‌كند و براي القاء تنوع، گاه خطي را بموازات خط ديگر و گاه بخلاف جهت حركت همان خط ترسيم مي‌نمايد ... به كمك خط اريب، تعادل آرامش بخش خطوط افقي و عمودي را بهم ميزند و ايجاد حركت و جنبش مي‌كند ... براي ايجاد تأثير تمثيلي و يا حالتي كاملأ دراماتيك خطوط اريب را بهم ميآميزد و خطوط جناقي (زيگزاگ) بوجود ميآورد ... خطوط ممكن است ادامه يابند،‌يا قطع شوند، ـ بيننده ممكن است درعين مشاهدة خطوط شكسته احساس ادامة‌حركت آنها را بنمايد هرچند عملأ اين حركت مرئي نباشد ... كمتر اتفاق ميافتد كه در طرحي يا نقشي فقط يك نوع خط بكار رود: هنرمند بسته به تنوع و هم‌آهنگي اثرش ممكن است از دو يا چند نوع خط استفاده كند، ‌و درست مانند تم‌هاي گوناگوني كه دريك قطعه هم‌آهنگ موسيقي بكار برده ميشود، چند نوع خط را بهم بياميزد»(1).
در لحظة اول ممكن است بين مطالب مذكور و خط كوفي تناسبي بنظر نرسد ولي وقتي در فلسفه و چگونگي ايجاد خط،‌بطور اعم،‌و اختراع نوشته،‌بطور اخص، دقت شود معلوم خواهد گرديد كه خط كوفي مشمول مطالب مزبور و واجد اكثر شرايطي است كه در آن مطالب اظهارشده و طبعأ بهمين علت در تزيين بناها و ساير آثار تاريخي و هنري نقش مهمي بعهده داشته كه نگارنده اين نقش را، حتي‌الامكان،‌بشرح ذيل بيان مي‌نمايد:
سابقه و وجه تسمية‌خط كوفي.
خط كوفي تزييني درآثار تاريخي اسلامي ايران.
منشأ خط كوفي تزييني.

يك قطعه پارچة ابريشمي منسوب به قرن ششم هجري كه شامل خطوط كوفي برگدار است. بعضي از حروف تبديل به يك درخت كوچك كاجي شكل و برخي تبديل به يك برگچة سه لبي راست يا خميده شده است.
عكسي از سردر مدرسة الغ بيگ سمرقند مورخ 822 هجري كه با كوفي گوشه‌دار زيبائي مزين شده است.
قسمتي از نماي سمت راست ايوان جنوبي مسجد جامع گناباد مورخ 609 هجري كه كتيبه‌اي را با خط كوفي ساده نشان مي‌دهد.
الف ـ سابقه و وجه تسمية خط كوفي
برطبق نوشتة اطلس خط تأليف و تصنيف دانشمند محترم حبيب‌الله فضائلي، كه در نوشته‌هاي ديگر تأييد گرديده(2)،‌خط كوفي منسوب به خط نبطي متأخر و نبطي متأخر مربوط بدو اصل «صفوي مسند» و «نبطي قديم آرامي» و اين دواصل ناشي ازخط فينيقي است و خط فينيقي به دوخط ميخي و هيروگليفي منتهي مي‌شود. اين خط درجريان تحول خود زماني بنام حيري و انباري و با رفتن بمكه و مدينه، مكي و مدني ناميده شده و بدو صورت مبسوط و مستدير متداول بوده است ودر آخرين مرحله يكي ازآن‌دو «مبسوط»، پس ازبناي شهر كوفه و تكامل و تجويد،‌بخط كوفي معروف گرديد(3).
جرجي زيدان نويسندة عرب دركتاب تاريخ تمدن اسلام(4) مي‌نويسد: «درآثار باقيماندة ازاعراب حجاز چيزي دردست نيست كه برخط و سوادداشتن آنان دلالت كند،‌درصورتي كه از عربهاي مقيم شمال و جنوب حجاز آثار كتاب تبسيار موجود ميباشد،‌مشهورترين آن اعراب مردم يمن هستند كه با حروف مسند مينوشتند و ديگر نبطي‌هاي شمال كه خطشان نبطي بود و هنوز آثار كتبي آنان در نواحي حوران و بلقاء‌موجود مي‌باشد و علت بيسوادبودن آنان اين بوده كه مردم حجاز يا اعراب مصر زندگي صحرانشيني داشتند و خواندن و نوشتن از عادات مردم شهري ميباشد از آنرو تاكمي پيش از اسلام كتابت درميان اعراب حجاز معمول نبوده است. اما بعضي از مردم حجاز كه (كمي) پيش ازاسلام بعراق و شام ميرفتند با اخلاق شهرنشيني آشنا ميگشتند و بطور استعاره نوشتن را از عراقيان و شاميان فرا ميگرفتند و همينكه بحجاز ميآمدند عربي را با حروف نبطي يا سرياني و يا عبراني مينوشتند و خط سرياني و نبطي پس از فتوحات اسلام نيز ميان اعراب باقي ماند و تدريجأ از خط نبطي خط نسخ (دارج) پديد آمد و از سرياني خط كوفي پيدا شد. خط كوفي در ابتدا بخط حيري مشهور بود و آنرا بشهر حيره از شهرهاي عربي عراق نسبت ميدادند و بعدهاكه مسلمانان در نزديكي حيره شهر كوفه ساختند شهرت خط حيري بخط كوفي تبديل يافت .... »(4).
درمقدمة‌ابن‌خلدون، ترجمة دانشمند محترم محمد پروين گنابادي، سابقه و مراحل تحول خط كوفي به اين شرح بيان شده است: «وخط عربي هنگام دولت تبابعه در زيبائي و آرايش بمنتهي درجة‌استواري رسيده بود زيرا دولت مزبور بمرحلة‌شهرنشيني و تجمل و شكوه نائل آمده بود و خط مزبور بنام «خط حميري» ناميده شده است و آن از تبابعه به مردم حيره انتقال يافت كه درآن دولت خاندان منذر تشكيل يافته بود و اين خاندان در عصبيت از وابستگان و خويشان تبابعه بودند ... و مردم طائف و قبيلة‌قريش چنانكه گفته‌اند خط را از اهالي حيره فراگفتند و گويند كسي كه خط را از مردم حيره آموخته سفيان‌بن اميّه و بقولي حرب‌بن اميّه بوده است ... پس نظر آنانكه ميگويند مردم حجاز خط را از اهالي حيره فراگرفته و مردم حيره آنرا از تبابعه و حمير آموخته‌اند ازديگر اقوال شايسته‌تر است ... آنگاه چون تازيان بفرمانروائي و كشورداري نائل آمدند و شهرهاي گوناگون را فتح كردند و كشورها را متصرف شدند و ببصره و كوفه فرود آمدند و دولت آنان بنوشتن و خط كوشيدند و آنرا آموختند و متداول كردند و در نتيجه بمرحلة ترقي و استواري رسيد و در كوفه و بصره از لحاظ زيبائي پاية‌بلندي يافت،‌ولي البته فروتر از مرحلة ترقي نهائي و هدف مطلوب بود، و رسم خط كوفي دراين دوران هم معروفست.
آنگاه تازيان در سرزمينهاي و كشورهاي گوناگون پراكنده شدند و افريقيه و اندلس را نيز فتح كردند و خاندان عباسيان شهر بغداد را بنيان نهادند و درآن شهر پس ازآنكه از لحاظ عمران توسعه يافت خطوط هم بآخرين مرحلة ترقي رسي دو آنشهر بعنوان پايتخت اسلام (دارالاسلام) و مركز دولت بشمار مي‌آمد ... »(5).
برطبق مندرجات كتاب راهنماي صنايع اسلامي، صنعت خط يا خوشنويسي از دوره‌هاي اوليه ميان مسلمانان مورد توجه بود و حتي پيش ازنقاشي احترام و مقام داشت. خط عربي دو اسلوب عمده دارد،‌يكي اسلوب رسمي با حروف زاويه‌دار و ديگري اسلوب شكسته با حروف منحني و قوس‌دار. اسلوب اول معروف بخط كوفي است كه بشهر كوفة عراق كه شايد اولين بار بطور رسمي درآنشهر اين خط شايع شد،‌نسبت داده ميشود؛‌اسلوب دوم خط نسخ است(6).
برطبق همين كتاب خط كوفي مدت پانصد سال براي كتيبه‌نويسي و كتابت قرآن كريم استعمال ميشد و اغلب نسخ قرآن دورة‌عباسي متعلق به قرن سوم هجري روي پوست نوشته شده و حروف كوفي آنها داراي مد كوتاه و جر طويل بوده و طي قرن سوم و قسمتي از قرن چهارم درمصر و سوريه و عراق بكار ميرفته است.

يك قطعه پارچة ابريشمي منسوب به قرن ششم هجري كه كوفي گل و برگدار را نشان مي‌دهد.
مؤلف كتاب مزبور مي‌گويد: «ايرانيان مسلمان خط و تذهيب را از اعراب اقتباس كردند. خطاطهاي ايراني نوعي خط ابتكار كردند كه از خط كوفي عباسي مشتق است و درآن مدها واضحتر از جرها است، يعني قسمتهاي عمودي حروف از قسمتهاي افقي روشنتر و واضحتر است ... درقرآنهاي عهد سلاجقه متعلق بقرن يازدهم و دوازدهم(7) خط كوفي ايراني حداكثر نمو و رشد و ترقي را نموده و تذهيبات آن نيز غني‌تر است.»(8).

دركتاب «تاريخ ادبيات درايران» به اين ترتيب نفوذ خط عربي به ايران و بكاررفتن خط كوفي بيان شده است:‌«از وقتي كه زبان عربي با سپاهيان عرب بايران نفوذ كرد خط عربي نيز باآن همراه بود. خط عربي بنحوي كه در دورة اسلامي معمول بود در زماني قريب باسلام از دو قوم اخذ شد: نخست از قوم نبطي درجانب حوران و دوم ازسريانيان از طريق حيره (نزديك كوفه). اين هردو خط از خطوط سامي و براي عرب كاملأ قابل تقليد بود. خط نخستين منشاء خط نسخ و خط دومين مبداء خط كوفي شد .... دوخط نسخ و كوفي هردو بعد از غلبة اسلام ميان مسلمانان باقي مانده و ظاهرأ اين هردو خط را باهم بكار ميبردند. خط نسخ بيشتر براي كتاب نامه‌ها و امثال اين مورد بكار ميرفت و خط كوفي مانند خط سطرنجيلي بيشتر بكار كتابت مصاحف ميآمد و بعدها در تزيين مساجد و سكه‌ها نيز مورد استفاده قرار گرفت.»(9).
از مجموع بيانات دانشمندان و مؤلفين كه فوقأ نقل و خلاصه گرديد، استنباط مي‌شود كه:
1- خط كوفي پيش ازظهور اسلام رواج داشته و توسط اعراب و مسلمانان اشاعه يافته است.
2- خط كوفي درشهر كوفه بوجود نيامده بلكه ناشي از ريشه‌هاي كهن بوده و چون احتمالأ درآن شهر بمرحلة‌ترقي خود رسيده مسمّي به خط «كوفي» شده است.
3- خط كوفي انواع و اقسامي داشته و بدو دستة‌بزرگ شرقي و غربي منقسم بوده و دردستة شرقي شيوة‌ايراني مقام خاصي داشته است.
عكسي از برج رادكان منسوب به قرن پنجم هجري كه كتيبة كوفي گره‌دار را نشان مي‌دهد. انتهاي دستة بعضي از حروف آن دو دفعه گره خورده و بالاخره راست شده است.
ب ـ خط كوفي تزييني درآثار اسلامي ايران
خطوط، از جمله نوشته‌ها، بطور كلي و اساسأ داراي زيبائي و درزمرة هنرها است و اضافه برنوشتة استاد محترم علي نقي وزيري، كه درابتداي مقاله نقل گرديد، ابن‌خلدون درمقدمة خودخط را فن و هنر ناميده و گفته است: «واين فن از هنرهاي شريف است زيرا نوشتن ازآن گونه خواص انساني است كه بدان از حيوان بازشناخته ميشود و هم فني است كه انسان را از نيات دروني يكديگر آگاه مي‌كند و مقاصد آدمي را به شهرهاي دوردست ميرساند و نيازهاي انسان را برميآورد ...»(10).

كتيبة كوچك مجاور محراب مسجد جمعة‌ نائين كه حروف آن با عناصر سادة گياهي و غيره، دربين و يا بالا، همراه است.
كتيبة بزرگ مجاور محراب مسجد جمعة نائين منسوب به قرن چهارم هجري كه دسته‌هاي حروف آن به برگچه‌هاي سه‌لبي منتهي مي‌گردد.
بشقاب سفالي مربوط به ماوراءالنهر و راجع به قرن چهارم هجري كه بايك كتيبة كوفي ساده مزين شده است.
‌يك قطعه پارچة ابريشمي منسوب به قرن 5 يا 6 هجري كه دستة بعضي ازحروف كتيبة كوفي آن به دور خود گره خورده و سپس دوتائي بهم گره پيچيده است.
ولي درمقالة حاضر مقصود ازخط كوفي تزييني بيشتر خطي است كه هم خود مزين به موضوعات تزييني باشد يعني ازهيأت ساده خود خارج شده و اضافه بر كتابت، نقوش ديگري از گياهان و يا اشكال هندسي و غيره نشان دهد و هم سطوحي را با فرم خود و اشكال ملحق بخود مزين سازد و براي اين مقصود ابتدا بعضي مطالب مربوط نقل و سپس بعضي موارد استفاده بيان مي‌گردد.
مؤلف محترم اطلس خط مي‌نويسد: « تمام اين شيوه‌ها،‌ازنظردقت و بررسي در خطوط مصاحف و كتيبه‌هاي مساجد و ابنيه از آجري ـ و كاشيكاري و ظروف سفالين و فلزي و سنگ نوشته‌ها، به سه نوع عمدة متمايز منقسم ميگردد:

1- نوع ساده (محرر) و آن بردوشيوه است: شيوه‌اي قديمي كه سادة خالص و خالي ازهرگونه تزيين است و نمونه‌هائي از قرآن و كتيبة متعلق بقرن اول هجري ازاين شيوه بدست هست و كتيبة موجود ازآن زمان درمسجد ابن‌طولون درقاهره ميباشد. ديگري شيوة سادة‌ايراني كه اكثر قرآنهائي كه درايران نوشته شده و حتي بعضي كتيبه‌ها، ‌باين شيوة منكسر و متطوراز كوفي اول است كه تقريبأ بوي و رنگي از تزيين نيز بدان راه يافته است و بهمين شيوه است كه پس از تحولات و تطورات زياد،‌سرانجام خطوط خاص ايراني ازآن بيرون آمده است.
2- نوع تزييني ـ فرق اساسي ميان اين دونوع يعني ساده و تزييني اين است كه نوع ساده داراي اصول و قواعد معينه است، ولي كوفي تزييني جز رعايت حروف الفباء،‌تحت قواعد اساسي ثابت و معين نميباشد، واكثر پيچيده و سخت خوانده است، زيرا درآن تصرفات و ابداعات بسيار شده است و براي نظم و ترتيب و قرينه‌سازي وپركردن زمينه متوسل برسم و نقاشي شده، و خط درميانة شاخة و گل وبرگ و تزيينات هندسي كه همراه حروف بكار رفته، پنهان ساخته‌اند.
3- نوع بنائي (معقلي) است كه بصورتهاي مختلف پديد آمد و به آسان و متوسط و مشكل دسته‌بندي مي‌شود ... »(11).
مؤلف دانشمند كتاب راهنماي صنايع اسلامي مي‌نويسد: «ازنسخه‌اي از قرآن سلجوقي مورخ 1054 ميلادي دو ورق در مزوة متروپوليتن موجود است. اين اوراق كه بخط كوفي ايراني نوشته شده، داراي خصوصيات تزييني اسلوب سلجوقي است. دريكي از اوراق عنوان سوره بطلا و رنگهاي متعدد نوشته شده و در ديگري عنوان سوره فقط طلائي رنگ است. بعضي ازآيات (شكل 40) بخط كوفي نوشته شده كه حالت تزييني دارد. در زمينة‌اين خط كوفي اشكال كوچك گل و گياه برنگ طلائي كشيده شده است.

برج مسعود غزنوي مورخ 508 هجري كه دستة بعضي از حروف كتيبة بالاي آن متقارنأ گره خورده و بالاخره به شكل اسليمي‌هاي بسيار ظريف درآمده است.
سيني نقره مورخ 459 هجري كه با اسليمي‌ها و حيوانات متقابل و كتيبة كوفي مزين گرديده و انتهاي دستة حروف آن بايك پيچ ظريف به دولب تقسيم شده است.
اين نوع خط كوفي مزين درابنية سلجوقي و نقاشيهاي برديوار آن دوره مانند داخل برج پير علمدار دامغان كه درسال 1026 ميلادي (417 ه.) تكميل شده، ديده مي‌شود ... سه ورق كه در موزة متروپوليتن وجود دارد، نشان ميدهد چگونه خط و تزيين با هم تركيب شده و اشكال برگ نخلي با مركب قهوه‌اي كشيده شده است (شكل 41)»(12).
برطبق نوشتة دكتر زكي محمدحسن دانشمند مصري، عربهاموفق شدند زبان خود را بر ممالك مفتوحه تحميل كنند ولي در ايران نتوانستند زبان ايران باستان راازميان تودة ملت براندازند و فقط ايرانيان لغت زبان فارسي را باحروف عربي نوشته‌اند ولي طولي نكشيد كه همان كتاب و خط را يكي از موضوعات تزييني قرار دادند. وي مي‌افزايد: «واقعأ هم نقوش خطي و كتابتي يكي از مهمترين موضوعات تزييني فنون اسلامي بشمار ميرود، .... و خطوط عربي تنها درساختمانها و آثار فني براي ثبت نام مالك آن اثر نفيس و يا باني آن ساختمان ويا براي ثبت تاريخ يا تبرك ببعضي آيات قرآني و يا ادعيه بكار نرفته است بلكه صنعتگران ساير ممالك اسلامي آن را بمنظور اينكه يك موضوع تزييني است مورد استفاده قرار داده و در مشاهد و قبور و روي خزف و كاشي و صنايع فلزي نيز بكار برده است ... »(13).
از نوشته‌هاي فوق‌الذكر برمي‌آيد كه خط كوفي از موضوعات مهم تزييني معماري و آثار ساير رشته‌هاي هنري بوده و عناوين مختلف بخود گرفته است. با توجه بهمين نوشته‌ها و عناوين داده شده و هم‌چنين دقت در نقوش آثار تاريخي، نگارنده شش نوع خط را، كه كم و
بيش جنبة‌تزييني دارد،‌مورد بررسي قرار مي‌دهد:

پائين منارة مسجد گار اصفهان مورخ 515 هجري كه بدنة‌ آن با خطوط كوفي گوشه‌دار مزين و عبارت «الملك‌لله» تكرار شده است.
1- كوفي ساده ـ حروف اين نوع كوفي به صورت اصلي و بدون ملحقات يا تغييرات است ولي گاهي دستة حروف آن دراز يا پهن مي‌شود و، با اينكه خود يا زمينه‌اش مزين نيست، مي‌تواند يك حاشية‌جالب توجه را القاء‌نمايد (شكل1).
2- كوفي گوشه‌دار (معقّل) ـ قطعات حروف اين نوع كوفي بصورت تسمه‌ها و يا رشمه‌هاي افقي و عمودي است و درآن معمولأ انحنا وجود ندارد(شكل2). به اين نوع خط،‌خط مربع و مستطيل و بنائي نيز گفته مي‌شود.(14).
3- كوفي برگدار(مورّق) ـ دستة حروف اين نوع كوفي،‌بخصوص الف و لام، در انتهاي فوقاني غالبأ به يك برگچة سه لبي منتهي مي‌گردد(شكل3).
4- كوفي گل و برگدار(مزهّر) ـ اين نوع كوفي غالبأ در زمينه‌اي از گل و برگ و اسليمي قرار داده مي‌شود و يا انتهاي حروف آن تبديل به شاخه‌هاي باريك گياهي مي‌گردد (شكل4). به اين نوع، اگر با شاخه‌هاي گياهي همراه باشد، مي‌توان كوفي مشجّر اطلاق كرد.

5- كوفي گره‌دار (معقّد) ـ دستة‌حروف اين نوع كوفي درحين صعود بدور خود يا باهم گره مي‌خورد (شكل5). اگر دويا چند دستة حروف باهم گره بخورد و اين گره‌ها،‌كه غالبأ به صورت مربع القاء‌مي‌گردد، تكرار شود مي‌تواند مشبّك نيز ناميده شود.
6- كوفي پيچنده (معشّق) ـ دسته‌هاي حروف اين نوع كوفي درحين صعود، مانند عشقه، بدور هم مي پيچند و تقريبأ شبيه كوفي گره‌دار است(شكل6) و ندرة بكار مي‌رود.
انواع اين خطوط كوفي درآثار معماري اسلامي ايران با روش حجاري، گچ‌بري، كاشيكاري، آجركاري بكار رفته و يا درروي اشياء‌هنري چون سفال، فلز،‌پارچه و غيره القاء‌گرديده و مثالهاي ذيل از آن جمله است:‌
بشقاب سفالي ـ اين بشقاب كه در موزة‌لوور است از آثار تاريخي ماوراءالنهر و راجع به قرن سوم هجري است. دروسط اين ظرف يك نقطه و پس ازآن يك دايره بنظر مي‌رسد و بين اين دايره و لبة آن يك كتيبة‌كوفي ساده و زيبا نقش گرديده است (شكل7). دستة‌حروف اين كتيبه درجهت دايره است و عبارت «العلم‌اوله‌مر مذاقته لكن آخره احلي من العسل السلامه» را ازآن استخراج كرده‌اند(15). دكتر زكي محمدحسن دانشمند مصري دربارة اين ظرف مي‌گويد: «صنعتگراني كه روي خزفها را مينوشتند در خواندن و نوشتن كامل نبوده و اطلاعي از موضوعهائي كه مينوشتند نداشته‌اند،‌و آنچه مينوشته‌اند بطور نقل و رونويس بوده و بنقاشي شباهت داشته است»(16).
بشقاب سفالي ديگر ـ اين ظرف كه در موزة متروپوليتن است از آثار منسوب به نيشابور و مورخ قرن سوم هجري مي‌باشد. دروسط اين ظرف يك پرنده كه برگي در منقار دارد نقش شده و بين آن و لبة ظرف يك كتيبة كوفي قرار داده شده است. اين كوفي نسبة ساده است ولي ابتدا و يا انتهاي بعضي از حروف آن با خط منحني صعود كرده و درسمت چپ بصورت سر مرغابي درآمده است(17).
محراب گچ‌بري شدة مسجد شاه ابوالقاسم يزد منسوب به قرن 5 و 6 هجري كه درضمن تزيينات آن دو كتيبة كوفي بچشم مي‌خورد. بعضي از دسته‌هاي حروف كتيبه در پائين پهن و دربالا باريك است و بعضي از حروف شكل اس فرنگي وارونه بخود گرفته است.
اين بنا منسوب به قرن چهارم هجري است و محراب و طاق بالاي آن داراي تزيينات گياهي و هندسي و خطي است. تزيينات خطي آنر را دوكتيبه، يكي با اندازة‌ بزرگ در سطوح زير گنبد بالاي محراب (شكل8) و ديگري با اندازة كوچك در نبش قوس روي محراب، وجود دارد. دسته‌هاي حروف اين دو كتيبه به برگچه‌هاي سه لبي منتهي مي‌گردد و اضافه برآن عناصر سادة گياهي مانند برگهاي گلابي شكل و برگهاي سه لبي در بالاي بعضي ازحروف آن بچشم مي‌خورد(18) (شكل9).
سيني نقره ـ اين ظرف توسط ملكة وقت به آلب‌ارسلان پادشاه سلجوقي هديه شده است و فعلأ در موزة‌هنرهاي زيباي بستن وجود دارد. تاريخ اين سيني 459 هجري است و با اسليمي‌ها،‌حيوانات متقابل و متقارن و دوكتيبة كوفي نسبة ساده مزين گرديده است. يكي از دوكتيبه درلبة آن است و نام سازنده، حسن كاشي، را دربر دارد و كتيبة ديگر افقأ درمركز ظرف واقع و داراي حروف درشت است(شكل10) ولي دستة حروف و آخر «ن»ها،‌كه صعود كرده، با يك پيچ ظريف به دولب تقسيم شده است(19).
تالار شمالي مسجد جامع اصفهان ـ درحلقة زيرگنبد مدرو اين تالار، كه مورخ 481 هجري است،‌يكي از كوفيهاي زيبا وجود دارد. دراين كوفي دستة اكثر حروف مستقيم و ساده و بلند است ولي دستة بعضي بطور اريب صعود مي‌كند و درانتها با يك برگچة سه لبي بشكل سر مرغابي يا انگشتي كه اشاره مي‌كند درمي‌آيد؛ اين سه لب گاهي افقي و گاهي به بالا متمايل است(20).

كتيبه‌اي ازمدرسة حيدرية قزوين منسوب به قرن ششم هجري كه خطوط آن مي‌تواند در زمرة كوفي برگدار، گل و برگدار و پيچنده محسوب شود.
برج مسعود غزنوي ـ دربالاي اين برج، كه مورخ 508 هجري است، يك حلقه كتيبه با قطعات فرجه‌دار و گوشه‌دار ايجاد گرديده است. هريك از فرجه‌ها مانند كتاب بازي است كه دردو صفحة آن حروف كوفي درشت و زبا القاء گرديده است (شكل11). دستة بعضي از حروف، ازجمله الف. صعود مي‌كند و در بالا متقارنأ گره مي‌خورد و بالاخره راست و درانتها باريك مي‌شود و به شكل اسليمي‌هاي بسيار ظريف توريقي درمي‌آيد و، دراين‌صورت، مي تواند كوفي برگدار محسوب گردد ولي چون قبل ازآنكه دستة‌حروف به اسليمي ختم شود بطور درشت و محسوسي گره مي‌خورد، مي‌توان آنها را در زمرة كوفي‌هاي گره‌دار(معقد) محسوب داشت(21). نظير اين وضعيت دربرج محمود غزنوي مورخ 421 هجري نيز ديده مي‌شود(22).
منارة مسجد گار ـ دهكدة گار در 22 كيلومتري مشرق اصفهان است. تزيينات منارة مسجد اين دهكده مورخ 515 هجري است و قسمت بالاي پاية آن با يك كتيبة سادة كوفي و بدنة آن با خطوط كوفي گوشه‌دار مزين بوده سات. خطوط كوفي بدنة مناره بر زمينة شطرنجي، با گذاردن آجرها بطور افقي و با تكرار كلمة «الملك‌لله» صورت گرفته است(23)(شكل12).
مسجد اردستان ـ درگچ‌بريهاي اين مسجد، كه مربوط به قرن ششم هجري است، دستة حروف كوفي مستقيمأ‌بالا مي‌رود و درانتها بيك برگچة سه لبي تبديل مي‌شود و چنانچه الف و لام نزديك هم باشد رويهم رفته و متقارنأ يك برگچة پنج لبي را القاء مي‌كند. غيرازاين برگچه‌هاي داراي دستة مستقيم، دنبالة واو و يا اول كاف با خط منحني نازك صعود مي‌كند و درانتها مانند سر مرغابي و يا انگشتي كه اشاره مي‌كند،‌با سه لب، قرار مي‌گيرد(24).
محراب مسجدشاه ابوالقاسم يزد ـ اين بنا منسوب به قرن 5 يا 6 هجري است و يكي از گچ‌بريهاي پركار درآن صورت گرفته است(شكل13). اين گچ‌بري ازبالا به پائين عبارت است از:
1- يك حاشية نسبة‌پهن شامل دواير و ستاره‌هاي مشبك و نقوش مركب با بالهاي برافراشته.
2- يك نوار با نقوش هندسي متشكل از خطوط عمودي و افقي و اريب.
3- يك كتيبة كوفي كه بعضي از حروف آن داراي دسته‌هاي پهن،‌با انتهاي باريك، است و بعضي ازآنها داراي دسته‌هائي است كه درانتها به سمت چپ حلقه مي‌شود و اگر اين حروف (و) باشد شكل اس وارونه بخود مي‌گيرد.
4- قوس جناغي محراب كه درنماي خود شامل كتيبة ديگري با همين حروف است ولي انتهاي بعضي (و)ها صعود مي‌كند و مانند كوفي داخل تالار شمالي مسجد جامع اصفهان به يك برگچة‌سه لبي تبديل مي‌شود.
5- دوسه گوشة طرفين قوش كه شامل يكي از اسليمي‌هاي متقارن و درهم پيچيده است.
هريك از دو كتيبة كوفي رايك اسليمي طوماري گياهي ظريف دربر مي‌گيرد و اين اسليمي‌ها به چپ و راست مي‌پيچد و برگهاي كوچك و شبه گلهاي پنج برگي يا سه برگي مي‌دهد و درنتيجه خطوط دو كتيبه در زمرة كوفي گل و برگدار (مزهر) قرار مي‌گيرد(25).
برج رادكان ـ در بالاي ساقة‌اين برج، كه در جملة‌بناهاي قرن پنجم هجري است،‌چند حلقة تزييني القاء‌شده كه يكي از آنها كتيبه‌اي با خط كوفي است. دستة حروف اين كتيبه اشكال مختلفي بخود مي‌گيرد ودربين بعضي ازآنها نقوش شبه تاج بنظر مي‌رسد و انتهاي بعضي ازحروف ازجمله (و) دومرتبه گره مي‌خورد و بالاخره راست مي‌شود و بهمين علت در زمرة كوفي گره‌دار (معقد) محسوب مي‌گردد(26)(شكل5).
پارچة ابريشمي ـ يك قطعه پارچة ابريشمي راه‌راه مروبط به مجموعة‌اكرمن (Ackerman) و منسوب به قرن 5 يا 6 هجري داراي حاشية مزين به خط كوفي است. دستة‌بعضي از حروف اين كتيبه به دور خود گره خورده و سپس دوتائي بهم پيچيده است و برخي ازدسته‌ها بدور دستة ديگر پيچيده و گاهي،‌از پيچيدن مكرر جفت دسته‌ها،‌مشبكهائي القاء گرديده است (شكل6). بنابراين مي‌توان خطوط كوفي آن را گره‌دار (معقد و مشبك) و پيچنده (معشق) بشمار آورد(27).
پارچة ابريشمي ديگر ـ يك قطعه پارچة‌ابريشمي منسوب به قرن ششم هجري است. دراين پارچه دو كتيبة كوفي وجود دارد كه دستة‌بعضي از حروف آنها تبديل به يك درخت كوچك، شبيه كاج، و بعضي تبديل به يك برگچة سه لبي راست يا خميده گرديده (شكل3) و مي‌تواند در زمرة‌كوفي‌هاي برگدار (مورّق) يا مشجر قرار گيرد(28).
پارچة ابريشمي سوم ـ يك قطعه پارچة ابريشمي مربوط به مجموعة W.H. Moor شمرده شده و منسوب به قرن ششم هجري گرديده است. دراين پارچه يك كتيبة درشت كوفي القاء گرديده كه دستة بعضي از حروف آن ساده است و بعضي ديگر از اواسط مستقيمأ صعود كرده و سپس افقأ به چپ ادامه يافته و تبديل به يك برگچة سه لبي شده است. اين كتيبه را يك شاخة گل و برگدار،‌يا اسليمي، كه به چپ و راست پيچيده، و در خميدگي‌هاي خودبرگ و گل‌داده،‌دربرگرفته است. برگچه‌هائي كه درزير حروف القاء‌شده مي‌فهماند كه هنرمند مي‌خواسته كتيبة كوفي را درروي اسليمي بنشاند(شكل4). اين كتيبه را مي‌توان در زمرة كوفي‌هاي گل و برگدار محسوب كرد(29).
مدرسة‌حيدرية قزوين ـ يكي اززيباترين خطوط كوفي تزييني با گچ‌بري در مدرسة حيدرية قزوين، منسوب به قرن ششم هجري، صورت گرفته و، با نقوش غني خود و اطراف خود،‌چند نوع خط كوفي را القاء‌نموده است(شكل14):
اول كوفي برگدار زيرا دستة‌بعضي ازحروف آن در انتها با يك شيار ظريف S شكل يا قرينة آن به صورت يك برگچة سه لبي درمي‌آيد و گاهي دستة دوحرف در جوارهم قرار مي‌گيرد و متقارنأ صعود مي‌كند و مجموعأ يك برگچة پنج لبي را القاء‌مي‌كند.
دوم كوفي گل و برگدار زيرا كتيبه در روي گل و برگها قرار گرفته و بنظر مي‌رسد بعضي شاخه‌ها از انتهاي دستة حروف جستن مي‌كند.
سوم كوفي پيچنده (معشق) زيرا دستة‌بعضي از حروف متقارنأ بهم مي‌پيچد و درانتها چون دوسرمار مقابل هم قرار مي‌گيرد.
اضافه براين دراواسط دستة حروف كتيبة‌درشت، خطوطي با حروف ريز گچ‌بري شده كه دستة بعضي ازآنها بدور دستة بعضي از حروف درشت حلقه مي‌شود(30). شبيه اين كتيبه، منتهي با وضع ساده‌تر،‌در روي يك كاشي براق نقاشي شدة كاشان (شكل15) و منسوب به قرن هفتم هجري نيز وجود دارد(31).
مسجد جامع گناباد ـ اين مسجد مورخ 609 هجري است و ايوان جنوبي آن در داخل و نماي خود داراي كتيبه‌هاي زيباي آجري است. يكي از كتيبه‌ها درطرفين وبالاي دهنة ايوان قرارداشته و تا زلزلة اخير(32) شش متر درطرف راست و 5ر6 متر درطرف چپ آن باقي بوده و قسمتهاي بالاي آن در نتيجة‌ زلزله‌هاي شديد گذشته خراب شده بوده است. طول دسته‌هاي حروف اين كتيبه پنجاه سانتي‌متر بوده (شكل1) و رويهم رفته يك حاشية شصت سانتي‌متري زيبا را درنماي ايوان نشان مي‌داده است(32).

مقبرة پيربكران ـ اين بنا مورخ 703 هجري است و در آن كتيبه‌هاي متعدد و نقوش متنوع و بسيار جالب وجود دارد. دراين كتيبه‌ها خطوط كوفي گوشه‌دار (معقل) در زمينه‌هاي نسبة وسيع ديده مي‌شود(33).
حروف اين كتيبه‌ها كلأ ازقطعات راست عمودي يا افقي تشكيل گرديده و يكي از كوفيهاي مفصل و زيباي معقلي را نشان مي‌دهد(شكل16).
خانقاه نطنز ـ اين بنا مورخ 717 هجري است و درآن تزيينات متنوع و چند كتيبه وجود دارد. بعضي از آن‌ها با كوفي گوشه‌دار (معقل) مزين مي‌باشد و حروف آنها تمامأ از رشته‌هاي راست،‌عمودي يا افقي، تشكيل مي‌گردد و انحنا درآن وجود ندارد(34).
مسجد شاه اصفهان ـ اين بنا در ربع اول قرن يازدهم هجري بنياد گرديده و درآن، علاوه بر تزيينات مفصل ديگر،‌از خط كوفي نيز استفاده شده است. يكي از مواضعي كه با خط كوفي مزين شده ساقة گنبد تالار بزرگ آن است كه مشتمل برسه قسمت مي‌باشد:
كتيبة روي يك كاشي براق، ار كاشان و منسوب به قرن هفتم هجري.

اول بالاي ساقه كه شامل عبارات صلوات برچهارده معصوم است.
دوم پائين قسمت مزبور كه شامل عبارات (سبحان‌الله والحمدالله و الااله الاالله والله اكبر) و «الحكم لله» است.
سوم پائين ساقه كه شامل آيات سورة‌دهر ازقرآن مجيد است.
خطوط كوفي روي ساقه با قطعات موزائيك بر زمينة فيروزه‌اي يا سفيد نصب گرديده و در زمرة كوفيهاي گوشه‌دار يا بنائي است ولي در اينجا كلمات مربع يامستطيل نيست بلكه در بعضي نقاط دندانه‌دار بنظر مي‌رسد. درعين حال درحروف ين كلمات انحنا وجود ندارد و دندانه‌ها،‌كه ظاهرأ براي سهولت خواندن صورت گرفته، وسيلة چهار گوشهاي كوچك ايجاد گرديده است(35).
ج ـ منشاء‌خطوط كوفي تزييني
ظاهرأ اين قسمت از مقاله لازم بنظر نمي‌رسد زيراچگونگي انتخاب خط كوفي براي كتابت قرآن مجيد و وابستگي آن، مع‌الواسطه، با دوخط ميخي و هيروگليفي و هم‌چنين نتاج اشكال تزييني آن به اختصار، با توجه به نوشته‌هاي اهل فن، بررسي گرديد ولي مي‌بايد يادآور بود كه هميشه نشوونماي يك پديده، هنري يا غير آن، يكنواخت و مسلسل‌وار صورت نمي‌گيرد و درجريان آن،‌اضافه برعامل مستقيم پدروفرزندي، عوامل غيرمستقيم نيز دخالت مي‌كند. به عبارت ديگر اگر دو ولد والديني در دو نقطة متفاوت و تحت تربيت دومربي جداگانه قرار گيردند به احتمال قوي دراي بشره و صفات جداگانه خواهند بود و دليل روشن آنكه،‌با قبول خطوط ميخي و هيروگليفي به عنوان اجداد كهن، خط كوفي مقارن ظهور اسلام به دوشاخة شرقي و غربي و شيوه‌هاي ايراني و غيرايراني تقسيم گرديد. بهمين جهت مي‌توان براي خط كوفي دودسته منشاء‌و يا خصوصيات قائل شد: يك دسته خصوصيات كلي و تقريبأ مشترك و دستة ديگر خصوصيات محيطي. خصوصيات كلي به اين قرار است:

يك پلاك گچي تزييني از كاخ تيسفون منسوب به زمان شاپور اول (272-241 ميلادي) كه چهار جفت برگچة دو قسمتي درچهار گوشة آن ديده مي‌شود. هريك ازاين برگچه‌هاي دو قسمتي مانند برگچه‌هاي انتهاي حروف كوفي مسجد نائين سه لبي است و محاذي يا پشت به پشت هم قرار گرفته است.
عكسي از داخل مقبرة پير بكران اصفهان مورخ 703 هجري كه درسمت راست آن يك كتيبة كوفي گوشه‌دار ديده مي‌شود.
اول خصوصيات زيبائي و زيبائي شناسي ـ بعضي از حروف كوفي هرسه نوع خط (به مفهوم وسيع) را القاء مي‌كند مثلأ اگر كتيبة كوفي روي سيني نقرة سلجوقي(36) دقت شود ملاحظه مي‌گردد كه:
1- دستة بعضي ازحروف، چون الف و لام، و انتهاي بعضي ديگر، چون «ن»، عمودي است و مي‌تواند كم‌وبيش احساسي را كه ساير خطوط عمودي در بيننده ايجاد مي‌كند، بوجود آورد.
2- حروف مختلف با قطعات افقي بهم متصل مي‌شود و اين قطعات، بخصوص در كتيبه‌هاي بزرگ، مي‌تواند همان احساسي را كه ساير خطوط افقي در بيننده القاء مي‌كند بوجودآورد.
بعضي ازحروف، ازجمله «ن»، مدور است و مي‌تواند مانند ساير خطوط منحني متعادل كنندة‌قطعات عمودي و افقي و به عبارت ديگر نرم و مطبوع باشد.
4- انتهاي دستة حروف اريب است و مي‌تواند همان خصوصيت احساس ساير خطوط مورب را داشته باشد.
5- انتهاي دستة حروف يك پيچ ظريف را نشان مي‌دهد و گوئي مي‌خواهد تأثير شگرفت «پيچ‌وخم وقوس وهلال» مندرج درنوشتة استاد علي نقي وزيري را دربيننده ايجاد كند.
دوم خصوصيات هندسي ـ موضوعات هندسي از قديم الايام مورد توجه بوده و شايد اولين نقوشي كه بشرايجاد كرده، نقوش هندسي بوده است زيرا كشيدن اين نقوش آسان و ساده و مركب ازچند خط بوده است. نقش زگزاگها، جناغها،‌مثلثات، مربعات، لوزيها و غيره ازجملة نقوشي است كه انسان درروي دست ساختهاي خود، بخصوص سفال‌ها،‌ايجاد كرده و با كاوشها دراختيار بشر امروزي قرار گرفته است(37).
چنانچه در كوفي گوشه‌دار مقبرة پير پكران دقت شود معلوم خواهد گرديد كه علاقه به روش هندسي چگونه حروف را از خطوط افقي و عمودي تشكيل داده و حتي قسمتي از كلمات را براي اين منظور شكسته و برگردانده است و گوئي درنظر هنرمند حروف كتيبه با قطعات آجر تفاوتي نداشته است؛‌او آن حروف را دركنار هم نصب كرده و يك چهارگوش نسبة بزرگ را بوجود آورده است كه در لحظات اول شخص بي‌سواد و باسواد يك نوع كشش هنري را احساس مي‌كند.
سوم خصوصيات انديشه و فكري ـ انديشه و افكار هنرمند و هنردوست درايجاد آثار هنري از قديم‌الايام مؤثر بوده وهست و همين تأثيرات فكري است كه مكاتب مختلف هنري چون رمانتيزم(38)،‌ناتوراليزم(39) و غيره را بوجود آورده است. هرخط، ازجمله كتابت كوفي، نمي‌تواند ازاين قاعده مستثني باشد. وقتي خطاط حروف كوفي گوشه‌دار رامي‌ريزد احتمالأ ميل دارد حركت اين حروف رابرطبق قواعد مدون و منظم هندسي ترتيب دهد و هنگامي خطاط ديگري انتهاي حروف كوفي را به گل و برگ استيليزه مبدل مي‌كند شايد غرق در تخيل و تصور است و خيال مي‌كند اين حروف مي‌تواندگل و برگ بدهد، آنهم گل و برگي كه در طبيعت واقعيت ندارد.
بالاخره زماني كه خطاط كوفي پيچنده (معشق) را بكار ميبرد ممكن است داراي افكار شاعرانه است و خيال مي‌كند حروف كوفي مي‌تواند مانند «طرة پرپيچ‌وخم» به پيچد و حلقه شود و يا رشد و حركتي نظير عشقه داشته باشد.
چهارم خصوصيات تصويري ـ حروف كوفي مي‌تواند، توسط هنرمند، چون موضوعات تصويري و نقاشي بكار رود و دراين صورت رجعت به زماني است كه خط در مرحلة‌تصويري و درحقيقت خلاصه‌اي ازاصل مورد نظر بوده است(40).
شايد اظهار شود كه يك گچ‌بر و يا كاشيكار و درعين حال خطاط متوجه خصوصيت‌هاي فوق‌الذكر نبوده و به عبارت ديگر از زبائي‌شناسي و دقايق آن،‌از هندسه و قواعد آن، از انديشه و مراحل آن، از تاريخ الفباء و سوابق آن مطلع نباشد. دراين صورت اين هنرمند اجراكنندة دستورات و تمايلات هنردوست و يا الهام گيرنده از محيط و سنتهاي آبا و اجدادي خوداست و با توجه بهمين موضوع مسألة خصوصيات محيطي مطرح مي‌شود و نگارنده مي‌خواهد بگويد منشاء خط كوفي شيوة ايراني را، ولو با دخالت خصوصيت‌هاي فوق‌الذكر،‌مي‌توان درخود ايران جستجو كرد و چون ازجريان تغيير مدّ و جرّ حروف ساده كوفي، بدست ايرانيان، و هم‌چنين خاصيت هندسي آنها فوقأ صحبت شد، ذيلأ دربارة بعضي عناصر و موضوعاتي كه احتمالأ درتركيب انواع ديگر كوفي تزييني (برگدار،‌گل‌وبرگدار، پيچنده و گره‌دار) مؤثر بوده است جستجو مي‌شود.

عكسي ازبدنة يك كوزه سفالي منسوب به قرن دوم يا سوم هجري كه داراي تزيينات گياهي ازجمله برگچه‌هاي پنج لبي گلابي شكل و ساقه‌هاي راستي است كه انتهاي آن به برگچه‌هاي سه‌لبي ختم مي‌شود و شباهت به دسته‌هاي حروف كوفي برگدار مسجد نائين دارد.
راجع به كوفي برگدار يعني حروفي كه انتهاي دستة آنها به يك برگچة سه لبي ختم مي‌شود ويا جفت دستة آنها يك برگچة پنج لبي را نشان مي‌دهد مي‌بايد يادآور شد كه شبيه اين زينت درتزيين بناهاي ساساني بكاررفته و براي روشن شدن مطلب در خطوط كوفي مسجد نائين، ازنظر برگهاي انتهائي دستة آنها، دقت مي‌شود.
به طوريكه گفته شد(41) دوكتيبه يكي با اندازة بزرگ در زيرگنبد بالاي محراب و ديگري با اندازة كوچك درنبش قوس آن

وجوددارد. انتهاي دستة حروف اين كتيبه‌ها به يك برگچة سه لبي ختم مي‌شود و گاهي جفت دستة بعضي حروف دركنارهم قرار مي‌گيرد و متوازيأ صعود مي‌كند و دوبرگچة سه‌لبي متقارن مي‌دهد بطوريكه مجموعأ‌مانند يك برگچة‌پنج‌لبي بنظر مي‌رسد. اين نوع برگهاي سه‌لبي و پنج‌لبي و يا سه‌لبي متقارن در تزيينات دورة ساساني و قرون اولية دوران اسلامي بكار رفته است:
1- پلاك گچي تيسفون ـ كاخ تيسفون در زمان سلطنت شاهپور اول (272-241) ساخته شده و درآن تزيينات مختلف بكار رفته است. نوعي از تزيينات پلاكهاي گچي است كه قبلأ تهيه و در سطوح ديوارها نصب مي‌شده است. روي يكي ازاين پلاكها زينتهاي ذيل بنظر مي‌رسد:
يك جفت بال برافراشته كه يك كلمه را درميان گرفته است.
يك حلقة مرواريد شكل كه بالهاي برافراشته را درميان گرفته است.
چهارجفت برگچة دوقسمتي كه در چهارگوشة پلاك و خارج حلقة مرواريد شكل گچ‌بري شده است. هريك ازاين برگچه‌هاي دوقسمتي، مانند برگچه‌هاي انتهاي حروف كوفي مسجد نائين، سه لبي است (شكل17) و متقارنأ محاذي هم يا پشت به پشت قرار گرفته است(42).
2- كوزة سفالي خوزستان ـ اين كوزه منسوب به قرن دوم يا سوم هجري است و در گردن و بدنه داراي تزيينات گياهي و مرواريدي و غيره است(43). ازجملة‌تزيينات گياهي برگچه‌هاي پنج‌لبي گلابي شكل و ساقه‌هاي راستي است كه انتهاي آن به برگچه‌هاي سه لبي ختم مي‌شود. اين ساقه‌ها، كه پشت به پشت قرار گرفته، شباهت فوق‌العاده به دسته‌هاي حروف كوفي برگدار مسجد نائين دارد(شكل18) و پرفسور پوپ دركتاب شاهكارهاي هنر ايران اين مطلب را يادآور شده است(44).
يك ظرف سفالي از نيشابور منسوب به قرن چهارم هجري كه بعضي از تزيينات آن را ساقه‌هاي متقارن و پشت به پشت سه لبي تشكيل مي‌دهد و اين ساقه‌ها شبيه جفت دسته‌هاي حروف كوفي مسجد نائين و مسجد اردستان است.
3- ظرف سفالي نيشابور ـ اين ظرف منسوب به قرن چهارم هجري است(45) و ازجملة‌تزيينات آن ساقه‌هاي متقارن و پشت به پشت است كه مانند جفت دسته‌هاي حروف كوفي مسجد نائين بنظر مي‌رسد(شكل 19).
4- ظرف سفالي ديگر ـ اين ظرف منسوب به قرن سوم يا چهارم هجري است و حلقه‌اي از ساقه‌هاي راست، كه انتهاي آنها به برگچه‌هاي سه لبي ختم مي‌شود، لبة آن را زينت مي‌دهد منتهي دراين جا قاعدة تقارن رعايت نشده و ساقه‌ها متواليأ و بطور شعاعي قرار داده شده است(46).
پلاك گچي تيسفون، كوزة خوزستان و دوظرف ديگر ميفهماند كه بر گچه‌هاي سه لبي وپنج لبي قبل ازايجاد مسجد نائين معمول بوده ودرواقع هنرمند گچ‌كار دسته هاي حروف كوفي را بجاي ساقة بر گچه‌هاي دوره ساساني وقرون اوليه اسلامي بكار برده وكوفي بر گدار را آغاز كرده است(46 ).
قرائن ديگري كه توجه گچ بران مسجد نائين را به‌موضوعات تزئيني سنتي روشن مي‌كند وجود گلهاي كوچك شش لبي، در بين حروف، وبر گچه هاي دو شاخه، به شكل بالهاي برافراشته، است كه درزينت فلزات وحجاري آن دوره ساساني معمول بوده وازآنزمان جمله برگهاي برافراشته‌اي است كه جسم مدور وانارشكل را دربر مي‌گيرد ويا بالهاي برافراشته‌اي است كه تاج بعضي شاهان ساساني(48 )رادر ميان مي‌گيرد.
در كوفي بر گدار مسجد اردستان، بطوريكه فوقأ گذشت، بعضي حروف دستة خميدة نازك داردومنتهي به يك برگچة سه لبي مي‌شود(شكل20 ). نظير اين دسته‌ها، يا بطور بهتر ساقه‌ها، نيز در گچ‌بري دورة ساساني وجود داردو مثال روشن آن در يك پلاك گچي بدست‌آمده از كاخ بيشاپور(شكل21 )ديده مي‌شود(49 )به‌اين معني كه درچهار گوشة آن چهار جفت برگچة دوقسمتي ساخته شده و ساقة هرقسمت از برگچه‌ها،‌مانند مورد مسجد اردستان، خميده و نازك است و درانتها داراي يك برگچة سه لبي است.
قرينة ديگري كه نشان مي‌دهد گچ‌كاران مسجد نائين به سنتهاي قبل ازخود توجه داشته‌اند بكاربردن رشته‌هاي مرواريد شكل است كه در پلاكهاي دورة‌ساساني و گچ‌بريهاي روي ستونهاي نزديك محراب مسجد نائين بكار برده شده(50) و حتي اين زينت در زه كتيبه نيز بچشم مي‌خورد.
راجع به كوفي گل و برگدار مي‌بايد يادآور شد كه اين كوفي نيز از روش كوفي برگدار مستثني نيست. دراين نوع،‌كتيبه‌ها در زمينه‌اي از گل و برگ قرار داده مي‌شود و يا انتهاي حروف به شاخه‌هاي نازك گياهي منتهي مي‌گردد. درموردي كه دسته‌هاي حروف به شاخه‌ها منتهي مي‌شود تفاوت قابل ملاحظه‌اي دربين نيست و درواقع برگهاي سادة كوفي برگدار به شاخه‌ها تبديل شده است.
زمينة پوشيده ازگل وبرگ،‌به عبارت ديگر پوشيده از اسليمي، نيز ازسابق درايران معملو بوده و، به گفتة پرفسور پوپ امريكائي، جاهاي خالي صفحات تزييني را پر مي‌كرده است(51). اين اسليمي‌ها كه در اغلب آثار هنري ايران و ساير ممالك اسلامي بچشم مي‌خورد،‌زمينة كتيبه‌ها را نيز مزين كرده و در واقع همان گياهاني كه خطوط و ابعاد يك بناي دورة‌ساساني را دربرگرفته بوده، خطوط كوفي اسلامي را نيز درميان گرفته است(52) و يا همان شاخه‌هائي كه در دم بعضي نقوش دورة ساساني روئيده(53)،‌از انتهاي حروف كوفي نيز جستن كرده است.
و اما راجع به كوفي پيچنده و گره‌دار،‌دراين دونوع، دستة حروف بدور خود يابدور دستة ديگر و يا دودسته بدور هم پيچيده و گره خورده و درواقع بمنزلة رشته‌ها و ساقه‌ها شمرده شده است.
اين پيچش، كه خاصيت احساسي و زيبائي‌شناسي دارد،‌از قديم‌الايام درايران و ساير كشورها مورد توجه بوده و نگارنده درشمارة 93 مجلة‌هنرومردم به عنوان «پيچ تزييني در آثار تاريخي اسلامي ايران» درآن‌باره و منشاء آن صحبت كرده است(54). گره خوردگي و مشبك شدن نيز درواقع نوعي پيچ مركب و متداخل است كه درآن رشته‌ها،‌اضافه‌برخميدگي‌ها،‌بدور هم مي‌پيچد، محكم مي‌شود و يا از لابلاي هم مي‌گذرد كه شكل سادة‌آن بافت حصيري و طرز پيچيدة آن بافت بعضي پارچه‌ها و قالي است. اين نمونه‌ها همه جا در دسترس هنرمند و خطاط بوده و اضافه برآن مي‌توانسته از سرمشق‌هاي طبيعي حول‌وحوش خود استفاده نمايد؛ مثلأ گچ‌بر مسجد جمعة‌نائين،‌كه در روي ستونهاي آن مسجد برگها و ساقه‌هاي مو و خوشه‌هاي انگور را مجسم كرده(55)، شكل زنجيرة ساقه‌هاي مو و پيچ و تاب و گره خوردگي آن را مي‌ديده و مي‌توانسته آن را چون نمونه هنگام ساختن كوفي مدرسة حيدرية قزوين(56)، كه چند سال مؤخر بر مسجد نائين است، انتخاب نمايد.

‌يك پلاك گچي بدست آمده از كاخ بيشاپور منسوب به قرن سوم ميلادي كه درگوشه‌هاي آن جفت برگچه‌هاي دوقمستي القاء‌ گرديده است و ساقة هرقسمت از برگچه‌ها مانند دستة بعضي از حروف كوفي مسجد اردستان و مسجد نائين خميده و نازم و سه لبي است.
پاورقي‌ها:
1- تاريخ عمومي هنرهاي مصور،‌تأليف استاد علي نقي وزيري، تهران 1337، ص 9 و 10.
2- به صفحات بعد مراجعه شود.
3- اطلس‌خط، تأليف حبيب‌الله فضائلي، اصفهان 1391 قمري،‌ص 125 و بعداز آن.
4- تاريخ تمدن اسلام، تأليف جرجي زيدان، ترجمه و نگارش علي جواهر كلام، تهران 1345، ص 452.
5- مقدمة ابن‌خلدون،‌جلد دوم،‌ترجمة محمدپروين گنابادي، تهران 1337، ص 839 تا 844.
6- راهنماي صنايع اسلامي، تأليف دكتر س ـ م ـ ديماند، ترجمة دكتر عبدالله فريار، ترهان 1336، ص 77.
7و8- ايضأ ص 79.
9- تاريخ ادبيات درايران، جلد اول، تأليف دكتر ذبيح‌الله صفا،‌تهران 1338، ص 154 و 155.
10- مقدمة‌ابن‌خلدون، جلد دوم، تأليف عبدالرحمن‌بن خلدون،‌ترجمة‌محمدپروين گنابادي، تهران1337، ص838.
11- اطلس خط، تحقيق در خطوط اسلامي، تأليف و تصنيف حبيب‌الله فضائلي، 1391 هجري قمري، ص 149 بعدازآن.
12- ايضأ زاهنماي صنايع اسلامي، ص 79 و 80.
13- صنايع ايران بعدازاسلام، تأليف دكتر زكي محمدحسن، ترجمة محمدعلي خليلي، تهران 1320، ص 292 و 293.
14- اطلس خط، تأليف حبيب‌الله فضائلي، اصفهان 1391 قمري، ص 149 و بعدازآن.
15و16- ايضأ صنايع ايران بعدازاسلام، ص 295.
17- ايضأ راهنماي صنايع اسلامي، ص 163 و شكل 98.
18- A Survey of Persian Art, V. 4, Lonson, 1938, PL. 266 A, 265.
19- Idem. V. VI, London, 1939 PL. 1347, 1348.
20- Idem. V. 4, PL. 289.
21و22- Idem. V. 4, PL. 356, 355, 357.
23- گنجينة آثار تاريخي اصفهان، تأليف دكتر لطف‌الله هنرفر، اصفهان 1344، ص 182 و 183 و 185.
24- Idem. A Survey of Persian Art, V. 4, PL. 270 B.
25- Idem PL. 312 B.
26- Idem PL. 340 C.
27- Idem. V. VI, PL. 985 B.
28- Idem. 989 B.
29- Idem. 997.
30- Idem. V.V, PL. 524.
31- Idem. PL. 724 B.
32- شمارة 92 مجلة هنرومردم «مسجد جامع گناباد»، نوشتة نگارنده، ص 6-14.
33- Idem. A Survey of Persian Art, V. 4, PL. 387, A, B.
34- Idem. PL. 368 A, C.
35- گنجينة‌آثار تاريخي اصفهان، تأليف دكتر لطف‌الله هنرفر،‌اصفهان 1344،‌ص 462.
36- به رفرانس 19 مراجعه شود.
37- Edith porada, Iran ancien, Paris 1963. p. 236-238.
38- (تخيلي و تصوري) Romantisma,
39- (طبيعت گرائي) Naturalisme,
40- تاريخ تمدن ويل دورانت، كتاب اول، بخش اول،‌ترجمة احمد آرام،‌تهران 1337، ص 161.
41- به رفرانس شمارة 18 مراجعه شود.
42- Edith Porada, Iran ancien, paris 1963, p. 211, Fig. 110.
43- A.U. Pope, A Survey of Persian Art, V 5, PL. 555.
44- شاهكارهاي هنر ايران، تأليف پرفسور پوپ، ترجمة دكتر خانلري، تهران 1338، ص 74.
45- D.T. Rice, L’Art de l’Islam, Paris, 1966, p. 51, No. 43.
46- A.U. Pope, A Survey of Persian Art, V. 5, 1938, PL. 584 A.
47- M. Flury, Syria, T. II, p. 232, Paris, 1921.
48- Edith Porada, Iran ancien, Paris, 1963, p. 198, Fig. 106.
49- Idem. p. 211, Fig. 109.
50- Idem. A Survey of Persian Art, V. 4, PL. 268 C., 266.
51- شاهكارهاي هنر ايران، تأليف پرفسور پوپ، ترجمة دكتر خانلري، تهران 1338،‌ص 78.
52- Idem. A Survey of Persian Art, V-4, PL. 237.
53- Idem. PL. 227.
54- مجلة شماره 93 هنرومردم، تيرماه 1349، در 16 صفحه.
55- Idem. A Survey of Persian Art, V. 4, PL. 265 B.
56- Idem. V. 5, PL. 324.