۱۳۹۰ شهریور ۶, یکشنبه

عجایب نامه

عجایب نامه
آثار شفاهی و نوشتاری ایرانی، آكنده از خیال پردازی و خلق تصاویر غریب متعلّق به موجودات یا اشیای گوناگون است. مثل : غول چراغ جادو، قالیچه ی پرنده. خلق این تصاویر منجر به زایش سنّت ویژه ای شد كه به عجایب نامه نویسی معروف است و به مدّت پنج قرن، تجربه ای برای نویسندگان ایرانی بود. در این متون برای نخستین بار موجودات غریبی ظاهر شدند كه نشانه ی آن ها در هیچ كتاب دیگری دیده نشده بود. نقطه ی اوج خیال پردازی ایرانی را در قصّه های هزار و یك شب می بینیم .
آن چه كه امروزه " ادبیات شگرف یا فانتزی " ( fantastic or fantasy literature ) نامیده می شود، تنها در قرن بیستم بیان تئوریك به خود گرفت و منتقدان و نویسندگان بزرگی سعی كردند تا جنبه های نظری و تئوریك این ادبیات را قوّت ببخشند. افرادی چون : رزماری جكسون (Rosemary Jackson )، كریستین بروك رُز ( Christine Srook-Rose )، برایان مك هیل ( Brian McHale ) و به ویژه تزوتان تودوروف ( Tzvetan Todorov ) نویسنده ی بلغاری كه كتاب مهمّ " پیش درآمدی بر ادبیات شگرف " را نوشت. او در این كتاب به تحلیل همه جانبه ی ادبیات شگرف پرداخت و در كنار ادبیات شگرف معاصر، به روایت های شرقی، به ویژه " قصّه های هزار و یك شب " توجّه بسیار داشت. او داستان " مسخ " فرانتس كافكا را طلایه دار ادبیات فانتزی قرن بیستم می داند. مك هیل نیز آثار نویسندگانی چون " خورخه لوئیس بورخس، دونالد بارتلمی، توماس پینچون، ریچارد براتیگان، ایتالو كالوینو، موریس بلانشو، جان بارت، ویلیام كاس، خولیو كورتاسار" و. .. را در زمره ی بهترین آثار فانتزی پست مدرن می داند.
خیال پردازی مرز و محدوده ای ندارد. مختص به مردمان پیشین نیست. انسان های معاصر هم عادت به زیستن در چنین عرصه ای دارند. تنها تفاوت خیال پردازی دیروز و امروز، دگرگونی های هستی شناختی است. تردیدی مطلق با رهیافتی معرفت شناسانه، اساس ادبیات شگرف است. این تردید بر سر توجیه طبیعی یا فراطبیعی رخدادهاست كه در مرتبه ی اوّل به شخصیت داستانی و بعد به خواننده دست می دهد. جهانی كه در آن پدیدارها و موجودات فراطبیعی حضور دارند، همانی است كه در همسایگی جهان هر روزه ی ما است كه قلمرو تردید به حساب می آید. و عجایب نامه های ایرانی، عرصه ی گسترده ی حضور این موجودات خیالی و فراطبیعی است. در كتاب " عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات " از محمّد بن احمد طوسی می خوانیم :
" گویند كه در حدود مغرب حیوانی است. چون آفتاب برآید، حالی بچّه بزاید و بچّه را در آفتاب نهد. به یك روز بزرگ گردد. چون آفتاب فرو رود، بمیرد و بچّه آبستن گردد. دیگر روز كه آفتاب برآید، بمیرد وعمر وی یك شب و دو روز بود. "
ادبیات شگرف همواره دارای وجهی گفت و گویی است. داستان واقع گرا، منشی تك صدایی دارد و داستان شگرف، این تك صدایی را به چالش می كشد و در این حالت، نوعی مواجهه ی رودررو بین ممكن و ناممكن، هنجار و فراهنجار، یا امر واقعی و امر شگرف است. هرچند " تردید"، اساس این نوع ادبیات شگرف است، امّا گاهی هیچ تردیدی به شخصیت داستان یا خواننده دست نمی دهد. مثلاً در داستان " مسخ " كافكا، گرگوارسامسا صبح كه از خواب بیدار می شود، می بیند به حشره ای تبدیل شده است ؛ امّا روند حشره شدن او در داستان به گونه ای است كه همه چیز طبیعی است و هیچ نقطه ی تردیدی برای شخصیت یا خواننده باقی نمی گذارد. در كنار تردید خواننده در مواجهه با پدیده ها و رخدادهای فراطبیعی، مقاومت او بر سر نپذیرفتن این فراهنجارها هم وجود دارد. در كتاب میخائیل بولگاكف، " مرشد و مارگریتا "، وقتی كه شیطان در لوای یك سایه ی جادویی به مسكو حمله می برد، مسئولان شهر تلاش می كنند از راه توجیهات عقلی، جادوگری های شیطان را بی اثر و خنثی سازند. و این امر در نوع خود، مقاومت شخصیت های داستان – و به دنبال آن خواننده ی متن – بر نپذیرفتن این رخدادها و وضعیت های فراطبیعی است.
آغاز پیدایش سنّت عجایب نامه نویسی
قزوینی در مقدّمه ی اوّل كتاب خود، عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات، در مورد واژه ی " تعجّب " می نویسد : " قالَ الحكماء: التعجّبُ حیره الانسان لقصوره عن معرفه سبب الشئُ او عن معرفه كیفیه تأثیر سَبَبِ لَشَّئ فیه. " یعنی : " تعجّب حیرتی است كه بر انسان عارض می شود به واسطه ی آن كه چیزی بیند كه سبب آن را نداند. در شگفت می ماند از آن چیز، قبل از آن كه سبب آن دانسته باشد. "‌ از سویی دیگر قزوینی امر غریب را هم برای ما تعریف می كند : " امری باشد كه مثل آن كم واقع شود و مخالف عادات بود. یا تأثیر نفوس باشد یا تأثیر اجرام عنصری. " او امور و پدیده هایی مانند رعد و برق، باران، برف، ستاره، ابر، زنبور عسل و. .. را جزو "عجایب" و معجزات پیامبران، اخبار كاهنان، پدیدار شدن آتش در آسمان، افتادن پاره ای آهن از آسمان یا تولّد حیوانات عجیب الشكل را هم از جمله ی "غرایب" می داند .
عجایب، پدیده ها و امور پیش بینی ناپذیر و نامعمول هستند كه از یك سواز ذهنیت یونانی ( ارسطویی ) و از سوی دیگر از تصوّرات انجیلی شرقی نشأت گرفته اند. با این حال خاستگاه عجایب نامه ها را در اسلام هم می توان جست و جو كرد. اسلام تداول دهنده ی سنّتی كلاسیك است كه در شرق فرمول بندی شده بود. كلمه ی " عجایب " و مشتقات آن در قرآن هم آمده است. عجایب خلقت خدا. البتّه اشارات قرآن به پدیده های شگفت انگیز، كاركردی اخلاقی دارند و ذكر عجایب در این كتاب، برای آن است تا مخاطب به تفكّر در آفرینش و صنع خداوند بپردازد. كرامرز در مقاله ی مهم خود در دایره المعارف اسلام كه یگانه مقاله ی مدوّن در باره ی عجایب نامه ها محسوب می شود ،عجایب را داستان پردازی ناموجّه صِرف نمی داند، بلكه عقیده دارد این پدیده ها اغلب مبتنی بر مشاهدات دقیق و جزئی نگرانه ی طبیعت هستند .
پرداختن به شگفتی های جهان، پیش از آن كه قالب عجایب نامه ای بگیرد، در رسالات و كتاب های جغرافیایی دیده می شود. تنها در قرن پنجم هجری ( یازدهم میلادی ) بود كه این قوم شناسی ها، حیوان شناسی ها و دیرینه شناسی های پراكنده، به یك شكل خاص ادبی منتهی شد .
از اواخر قرن سوم هجری ( نهم میلادی ) كه زبان فارسی به زبان فرهنگ تبدیل شد، ایرانیان به واسطه ی ترجمه ی كتب، علم عربی را - كه خود در به وجود آئردنش نقش تأثیرگذاری داشتند - به قلمرو فرهنگ فارسی برگرداندند و از این جا بود كه مشخّصه ی مهم ادبیات عرب در قرن های چهارم و پنجم هجری ( دهم و یازدهم میلادی )، یعنی موازنه ی بین دانش و خلّاقیت زیباشناختی، را برهم زدند و چنین بود كه نویسندگان شدیداً به علم بی اعتنا شدند و درعوض عجایب نامه نویسی رونق یافت.
دایره المعارف های علوم طبیعی، رایج ترین نوشته های جهان اسلام در قرون وسطی هستند. این كتب ابعاد عامیانه نیز دارند و طرح ساختی آن ها متأثّر از طبقه بندی طبیعیات ارسطویی است. عجایب نامه ها، شكل های منحصر به فردی از این دایره المعارف ها هستند. با این حال محتوای علمی آن ها ضعیف است. در این دوران، آثار كیهان شناختی به طور فزاینده ای جغرافیا را نادیده گرفته و آن چه باقی می ماند، مجموعه ای از داستان های سرگرم كننده بود .
هرچند نمی توان بر وجه علمی عجایب نامه ها تكیه كرد، با این حال، این متون نقش ویژه ای در تاریخ آگاهی ایرانیان ایفا كردند. زیرا ما را از واقعیت ملموس و عینی به قلمرو خیال می برند، قلمروی كه به واسطه ی قصّه های شرقی شكل می گیرد. داستان های عجایب نامه ای سهمی اساسی در خلّاقیت ایرانیان در قبال ادبیات جهان دارند و آن، ظهور "قصّه های هزار و یك شب " است.
بر اساس شواهد، اوّلین كتاب عجایب نامه ای كه به دست ما رسیده، " تُحفَه الغَرائِب " منسوب به محمّدبن ایوب الحاسب الطبری، دانشمند قرن چهارم و پنجم هجری، است. این كتاب می بایست حداكثر تا سال 485 یا یكی دو سال بعد از آن نوشته شده باشد. اغلب عجایب نامه هایی كه بعد از این تاریخ نوشته شده اند، مطالبی از این كتاب نقل قول كرده اند. این كتاب 27 باب دارد و نویسنده به ذكر عجایب و امور شگفت آور و غریب زمان خود پرداخته است. به این ترتیب سنّت نوشتاری عجایب نامه نویسی از اواخر قرن پنجم هجری ( یازدهم میلادی ) در ایران رواج یافته است. امّا در واقع باید اشاره ای هم به دو عجایب نامه ی دیگر بكنیم كه قبل از تحفه الغرائب نوشته شده اند، ولی هیچ نسخه ای از آن ها به دست ما نرسیده است. یكی " عجایب البلدان " اثر ابوالمؤید بلخی است كه به نام های " عجائب برّ و بحر "، " عجائب الاشیاء " و " عجائب الدّنیا " هم معروف است. ما اطّلاعاتمان در باره ی این كتاب را مرهون نویسنده ی ناشناس "‌تاریخ سیستان " هستیم كه از این اثر، با نام " عجائب برّ و بحر " یاد كرده است. [ تاریخ سیستان، تصحیح محمّد تقی بهار، صص 13، 17 و 18 ] و در باب عجایب سیستان، قطعاتی از این كتاب را بدون ذكر نام نویسنده آورده است. امّا عجایب نامه ی دیگر كه پیش از كتاب ابوالمؤید نوشته شده و متن فارسی آن به دست ما نرسیده، " عجایب هند " نام دارد و نوشته ی ناخدا بزرگِ شهریار رامهرمزی است كه در نیمه ی اوّل قرن چهارم هجری می زیسته است. البتّه ساختار این كتاب با ساختار متعارف دیگر عجایب نامه ها تفاوت دارد. فاقد بخش های حیوان شناسی تخیلی است و جنبه های داستانی و روایی آن پررنگ تر است. این كتاب مجموعه ای از حكایت های عجیب است كه بازرگانان و دریانوردان هندی، ایرانی و عرب برای ناخدا نقل می كنند. مكان رخدادهای این كتاب، بیشتر چین و هندوستان است. در قرن های بعد، متنی به عربی از این كتاب تهیه می شود كه امروزه همین متن عربی باقی مانده است .
امّا معروف ترین عجایب نامه ای كه به دست ما رسیده، كتاب " عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات " نوشته ی زكریا بن محمّد بن محمود المكنونی قزوینی است. این نویسنده كه در اواخر خلافت عبّاسیان قاضی حلّه و واسط شد، در سال 682 هجری درگذشت. از دیگر آثار مهم او می توان به كتابی در جغرافیا به نام " آثار البلاد و اخبار العباد " اشاره كرد. منابع مهم این عجایب نامه نویس، آثار ابوعلی سینا، ابوریحان بیرونی و به ویژه كتاب " الحیوان " نوشته ی ابوعثمان جاحظ است. هم چنین در این كتاب بارها از " تحفه الغرائب " نام برده شده است.
"عجایب المخلوقات " مشتمل بر دو مقاله است : مقاله ی اوّل در علویات ( جهان برین ) شامل یك مقدّمه و 13 فصل است كه هرفصل خود به زیر بخش هایی تقسیم می شود و مقاله ی دوم در سفلیات ( عالم زمینی ) شامل پنج فصل است كه هركدام بخش های جداگانه ای دارد. این كتاب در اصل به عربی نوشته شده و خود نویسنده در فاصله ی كوتاهی متن فارسی آن را می نویسد. از عجایب المخلوقات قزوینی، نسخه های فراوانی در ایران و خارج از آن وجود دارد و در اروپا هم چاپ های زیادی از این كتاب صورت گرفته است. حاجی خلیفه در كتاب " كشف الظنون عَن اسامی كتب والفنون " از دو كوتاه شده ی این كتاب، یكی " الدُرّ المنتقات من عجایب المخلوقات " و دیگری " الآثار عن عجائب المخلوقات " نام می برد .
عجایب نامه ی دیگری كه متن آن به طور كامل به دست ما رسیده، " عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات " از محمّد بن محمود بن احمد طوسی است. به جز عجایب نامه هایی كه از آنان نام برده شد، در فهرست نامه های گوناگون فارسی و عربی، به كتب دیگری هم اشاره شده كه تنها تعداد كمی از آن ها تا امروز باقی مانده است. حاجی خلیفه در كشف الظّنون از بیش تر این آثار نام برده است :
◘ " اَلمَغرب عَن بَعض ِِ عَجائب ِالمغرب " نوشته ی تبوحامد محمّد بن عبدارّحمان اندلسی كه در سال 556 هجری نوشته شده و البته به دست ما نرسیده است .
◘ " تحفه العجایب " از ابن اثیر جزری ( متوفّی به سال 630 هجری ).
◘ " عجایب المخلوقات " اثر شهاب الدّین احمد حموی .
◘ " عجایب المخلوقات " نوشته ی ابوحسین صوفی عبدالرّحمان .
◘ " عجایب المخلوقات " ابوعبدالْه محمّد مازنی ( متوفّی به سال 565 هجری )
◘ " الاستبصار فی ... عجائب الامصار " از عبداللْطیف بغدادی. تاریخ نگارش آن، سال 587 هجری است .
◘ " عجایب المخلوقات " نجیب همدانی

كتاب مهم دیگر " نخبه الدّهر فی عجائب البرّ و البحر " تألیف علّامه شمس الدّین ابی عبداللّه محمّد بن ابی طالب الانصاری الصّوفی الدّمشقی " ( متوفّی به سال 727 هجری ) است .اصل این كتاب به عربی است. كتاب دیگر " نوادر التّبادر لتحفه البهادر " نوشته ی شمس الدّیم محمّد بن امین الدّین ایوب دُنیسری است كه در سال 660 نوشته شده است. فنّ نهم این كتاب، خود عجایب نامه ای مختصر و مستقل است .
عجایب نامه ی شهاب الدّین ابوالعبّاس احمد بن علی بن احمد مصری معروف به قلشقندی ( متوفّی به سال 821 هجری ) هم جزو آثاری است كه حاجی خلیفه در اثر خود از آن نام برده. تاریخ نگارش این كتاب نیمه ی اوّل سده ی نهم هجری است. تقریباً می توان قلشقندی را مهم ترین و آخرین عجایب نامه نویس دانست. به این ترتیب باید نیمه ی اوّل سده ی نهم هجری را پایان دوره ی عجایب نامه نویسی در ایران قلمداد كرد. عجایب نامه هایی كه بعد از این زمان نوشته شده اند، درواقع یا بازنویسی و استنساخ كتب پیشین بوده اند، یا نسخه هایی مغلوط و تحریف شده از همان آثاز پیشین هستند و ارزش ادبی ندارند.

زمینه های ظهور عجایب نامه ها
تأثیر متن های پیشین بر عجایب نامه ها
از روی شواهد باقی مانده می توان حدس زد كه قرن پنجم هجری مقارن با ظهور عجایب نامه نویسی در ایران است. با این حال زمینه های ظهور این سنّت به قرن ها پیش باز می گردد. ساخت عجایب نامه ها متأثّر از طبیعیات ارسطویی است كه در واقع بخشی از دانش یونانی را تشكیل می دهد و این دانش نیز از دوره ی ساسانی به بعد، همراه با ترجمه ها وارد حوزه ی علمی ایران شده است. اردشیر بابكان پسرش، شاپور، و تِنسِر، روحانی معروف دربار اردشیر، اهتمام بسیاری در گردآوری و ترجمه ی آثار یونانی، سریانی و هندی داشتند. در دوره ی اسلامی نیز این كار ادامه یافت. اوج جریان ترجمه در ایران كه تحت عنوان " نهضت ترجمه " از آن یاد می شود، قرن های دوم و سوم و تا حدّی چهارم هجری است. برخی از مترجمان بزرگ و معروف این دوره عبارتند از : جورجیس پسر بختیشوع، ربّن الطبری ( مترجمان آثار یونانی به عربی )، ابن مقفّع ( مترجم آثار پهلوی و یونانی به عربی )، ابراهیم بن حبیب الفزاری و پسرش محمّد ( مترجمان آثار هندی به عربی ) .
در این دوره مترجمان غیر ایرانی هم همپای ایرانیان، كتاب های یونانی، هندی، سریانی و نبطی را به عربی ترجمه می كردند كه می توان از این افراد نام برد :
اصطفان القدیم، ماسرجیس ( ماسرجویه )، ابو یحیی البطریق، ابوزكریا یحیی بن البطریق، حنین بن اسحاق و پسرش اسحاق بن حنین و قسطای بعلبكی .

عدّه ای از محقّقان و منتقدان ایرانی و خارجی مانند علینقی منزوی و جی. اچ. كرامرز عجایب نامه نویسی را سنّتی برخاسته از جغرافیا می دانند. انگیزه ی پیدایش دانش جغرافیا در آغاز، راهنمایی بازرگانان جهانگرد در یونان باستان بوده و بعدها دولت های ایران و روم برای شناخت سرزمین ها و نیز راهنمایی گردآورندگان مالیات و باج و علاوه بر این فرمانروایان عرب به خاطر مقاصد مذهبی، مانند رفتن به حج و مراكز آموزش حدیث و فقه، به جغرافیا نیازمند شدند. به همین علّت علم جغرافیا مانند سایر علوم در دنیای اسلام مورد توجّه قرار گرفت و اوّلین كسی كه به نگارش جغرافیا پرداخت، " ابن خرداد به "، دانشمند زرتشتی ایرانی، بود كه به دستور وزیران برمكی مسلمان شد و كتاب " المسالك و الممالك " را در چگونگی گرفتن باج و خراج از كشورهای اسلامی نوشت. او بارها به دستور خلیفه به سرزمین های ناشناخته سفر كرد و همین سفرها، منبع گردآوری اطّلاعات برای كتاب مهمّ او بود .
اشراف پایتخت های اسلامی برای سرگرمی و گذراندن اوقات بیكاری خود از كتب جغرافی استفاده می كردند و رفته رفته بیان عجایب و غرایب و افسانه های شگفت انگیز با جغرافیا درهم آمیخت و نویسندگان این كتاب ها در خیالبافی و اغراق بر یكدیگر پیشی می گرفتند. تا آن جا كه از دل این كتاب های جغرافیا، سنّت ویژه ای به نام " عجایب نامه " پدید آمد .
اوّلین كتاب از نوع جهان شناسی، " تحفه الالباب " نوشته ی ابوحامد اندلسی به سال 558 هجری است. مطالب جغرافیایی این كتاب كم و نامنظّم و در عوض شرح وقایع حیرت آور وشگفت انگیز بیش تر مورد توجّه نویسنده قرار گرفته است. البتّه این كتاب تأثیر عمده ای بر روند شكل گیری عجایب نامه نویسی نداشته، زیرا لااقل شصت سال بعد از " تحفه الغرائب " محمّد بن ایوب الحاسب الطبری نوشته شده است .
درهرحال عجایب نامه نویسی علاوه بر جغرافیا، پیوند محكمی با كتاب های حیوان شناسی یونانی، رومی و عربی دارد. درواقع این آثار، پیش متن ( Hypo text ) و عجایب نامه ها، پس متن ( Hyper text ) محسوب می شوند .
در كنار كتب جغرافیا، از دیگر پیش متن ها باید از كتاب قطور و چند جلدی " الحیوان " ابوعثمان عمرو بن بحر الجاحظ، مؤسّس فرقه ی معتزله ی جاحظیه، و كتاب " تاریخ طبیعی " پلینی نام ببریم. " الحیوان " از مهم ترین منابع حیوان شناسی در تاریخ زبان عربی به شمار می آید و از مهم ترین منابع عجایب نامه نویسان ایرانی است. در این دایره المعارف ده جلدی، حكایت های عامیانه و دانسته های علمی در هم آمیخته شده اند. نویسنده مشاهدات خود را از دنیای حشرات و حیوانات در قالبی علمی – طنزآمیز به تصویر می كشد و از تأثیرات زیستی بر حیات جانوران و انسان ها سخن می گوید. منابع او در این كتاب عبارتند از : قرآن، حدیث، اشعار عربی پیش از اسلام، حكایت های عربی و كتاب های مهم ارسطو مانند " نعت الحیوان " یا " الحیوان " ( Generation of animals ) است .
اگرچه كتاب " الحیوان " جاحظ، مطالعه ای جامع در باره ی طبیعت و شامل طبقه بندی گسترده ی حیوانات و حشرات است، به نظر برخی منتقدان غربی گنجینه ای ارزشمند درباره ی حكایات، خرافه ها و سنّت های جهان عرب به شمار می آید. و جاحظ اساسا ً پایه گذار ادبیات منثور عرب به شمار می آید.
جاحظ در مورد روش كار خود در " الحیوان " می گوید : " كتاب من سراسر حكایت ها و قصّه های نامعمول است. .. هم چنین مشتمل بر داستان های پادشاهان، خلفا و وزیران آن هاست .این كتاب سرشار از حكمت هایی است كه پیامبران پیش از این به زیبایی بیان كرده اند ؛ حكمت هایی كه خوب زیستن و خوب عمل كردن را می آموزند. "
" الحیوان " جاحظ به زبان های متعدّد از جمله انگلیسی و اسپانیایی ترجمه شده است. خورخه لوئیس بورخس، نویسنده ی معروف آرژانتینی در كتاب " موجودات خیالی " در معرفی و تو صیف سرطان البحر یا خرچنگ، به افسانه ای از جاحظ استناد می كند :
" و امّا در مورد سرطان البحر، من هرگز كسی را ندیدم كه به چشم خویش این جانور را دیده باشد. ملّاحانی هستند كه می گویند
در وسط دریا به جزیره ای پا گذاشتند و درّه هایی پردرخت و مغاك هایی در دل كوه دیدند. پس آن جا اطراق كردند و آتش بیفروختند و آن گاه كه گرمای آتش به عصب سرطان اثر كرد، جانور از جای خود جنبید و با همه ی موجوداتی كه بر پشت داشت و درختانی كه برو رسته بودند، به زیر آب رفت و فقط آنان كه شنا كردن می دانستند، از هلاك برستند. این حكایت از متخیل ترین قصّه ها فراتر است. " ( موجودات خیالی. خورخه لوئیس بورخس. ترجمه ی احمد اخوّت. ص 126 )
در كنار كتاب جاحظ، كتاب مهم پلینی یعنی " تاریخ طبیعی " ( Natural History ) هم یكی از مهم ترین پیش متن های عجایب نامه های ایرانی است. " گایوس پلینوس سكوندوس " ( Gaius Plinius secundus pline ) معروف به " پلینی كبیر "، دانشمند و طبیعی دان رومی ( متولّد 23 میلادی در شهر كومو ایتالیا ) است. " تاریخ طبیعی " كه دایره المعارفی هفت جلدی و مطالعه ای جامع در طبیعت، انسان و موجودات است، مهم ترین و تنها اثر اوست كه تا به امروز باقی مانده است.
گفته می شود كتاب پلینی، نخستین كتاب در عجایب و غرایب جهان است. كار نگارش این اثر به سال 77 میلادی پایان یا فت. بخش قابل توجّهی از آن، حیوان شناسی تخیلی و توصیف جانوران شگفت انگیز و فراطبیعی است كه بعدها در فرم عجایب نامه های ایرانی، شكل تثبیت شده تری گرفت .
پلینی در این كتاب به توصیف موجودات خیالی می پردازد و اسطوره ها و پدیده های غیر متعارف را با طبیعیات خاص خود درهم می آمیزد. به عنوان نمونه در بند 33 كتاب، از " كاتوبلپاس " ( The Catoblepas )، جانوری كه در اتیوپی در مصب رود نیل زندگی می كند، سخن می گوید :
" حیوانی وحشی یافتند كه نامش كاتوبلپاس بود. این حیوان متوسّط القامه است، امّا از دیگر لحاظ اندام هایش با هم تناسب ندارند و كاهلانه حركت می كند. سرش به شكل بارزی سنگین است و حیوان آن را به سختی تمام حمل می كند. سری كه پیوسته به طرف زمین متمایل است. اگر این چنین نبود، حیوان به راستی می توانست نسل بشر را از روی زمین بردارد، زیرا هركسی به چشم های او بنگرد، در دم هلاك می شود. " ( موجودات خیالی. خورخه لوئیس بورخس. ترجمه ی احمد اخوّت. ص 155 )
در متون و عجایب نامه های ایرانی به دفعات زیاد از پلینی، البتّه تحت عنوان " بلیناس " یا " بلیناس حكیم " یاد شده است و می توان تأثیر این طبیعی دان رومی را بر عجایب نامه نویسی به عینه دید. بنابراین به احتمال زیاد عجایب نویسان ایرانی، نسخه ای عربی یا شاید فارسی از " تاریخ طبیعی " پلینی در اختیار داشته اند. در این جا نمونه هایی از حضور پلینی در روایات ایرانی را می بینیم :
- در " عجایب المخلوقات قزوینی در فصل درختان و خواص آن ها، ذیل مدخل درخت ترنج می خوانیم : ". .. و بلیناس گوید كه در كتاب خواص دیدم اگر ورق ترنج را بسایند و به زیت و بوره عجین كنند و به هركه دهند، او را دوست دارد. " ( ص 217 ) در صفحه ی 244 این كتاب، ذیل مدخل مربوط به درخت نارجیل ( نارگیل ) آمده : " بلیناس گوید در كتاب خواص دیدم اگر از پوست جوز هندی فتیله سازند و در چراغ نهند و برافروزند و در میان قومی نهند، در دم خواب بر ایشان غلبه كند. " و یا در صفحه ی 258 در صفت گیاهان و خواص آن ها ذیل گیاه خس ( كاهو ) می خوانیم : " بلیناس گوید كه اگر بذر خس در آب كنند یك ساعت، آن گه كه او را بر صحن بركشیده بود، در حركت آید. " و نیز در صفحه ی 417 در صفت حیوانات و خواص آن ها، ذیل حیوان سنور ( گربه ) : " و بلیناس گوید هركه خون گربه ی سیاه بیاشامد، زنان او را دوست دارند، و زن اگر خورد، مردان او را دوست دارند. .. "
- و در كتاب " مجمل التّواریخ و القصص " ( نویسنده نامعلوم. به تصحیح ملك الشّعرا بهار. ص 629 ) روایتی است كه در آن بلیناس كتاب خودرا از دست دیو می گیرد و آن دیو از دیوهای دانشمندی است كه با حضرت سلیمان هم نشینی دارد : " چنان روایت كرده اند كه بلیناس را پدر بمُرد و مادرش عظیم درویش بود و آن جایگاه كنیسه ای بود كه به سالی یك بار درش بازگشادندی. .. پس چنان افتاد كه مادرش بلیناس را آن جا برد. بلیناس رفت و پیش بتی بیارمید كه تعلّق به علم نجوم و فسون ها و سحر و صناعت های بزرگ داشت. .. و مدّت هفت سال برآمد و بلیناس عظیم زیرك بود و صاحب اقبال. .. چنین روایت كنند كه در این كنیسه شیطانی مقام داشت از بقیت خداوندان علم كه اندر عهد سلیمان پیغامبر بودند و شیطان پیش بت بزرگ بنشست و كتاب علم و فسون ها به زبان جنّی همی خواند به آواز بلند. .. " در ادامه ی این روایت می خوانیم كه شیطان قصد سوزاندن بلیناس می كند، امّا او با تدبیر، شیطان را از كنیسه بیرون می كند .
- در باب سی و یكم كتاب " تحفه الغرائب ( اندر پیدا كردن حل طلق و زر و نقره و جواهر ) آمده كه : " اگر خواهی [ طلق را حل كنی و مانند زر كنی ] چنان كه نرم بود و كسی نشناسد نه به آتش و نه به خایسك، و این عمل به گوهرست كه جهت رای كرد ملك هند، و این از جواهر بلیناس گرفته اند، بگیر گوشت فربه و تنك كن و زرنیخ ارمنی با زردچوبه خُرد بسای و اندر نمدی پیچ و یك هفته بگذار. "
- در عجایب نامه ی محمّد بن محمود همدانی در عجایب كوه ها آمده : " حارث و حویرث دو كوهند به ارمنیه، بلند. بر آن گورهای ملوكان عجم. قباد اكبر بلیناس را گفت تا طلسمی سازد كه بر آن كس نرود. چنان كرد كه كس بر آن نتواند رفت. " یا در فصل عجایب سنگ های همین كتاب می خوانیم : " احجار بسیار است. بلیناس گوید در حوصله ی مرغ خانگی سنگ زرد باشد كوچك. اگر بر انگشتری زرّین نهند، هركه در انگشت كند، پیش خلایق محبوب بود. " یا " بلیناس گوید اگر از رُخام نگینی كنند روز چهارشنبه، بر آن صورت مردی، در دست چوبی و در دست دیگر كوزه ای بی دسته. .. هركه این خاتم دارد، فراموشی از وی برود. " و یا " قرمیسین شهری است پر نعمت، نزدیك همدان. آن را بنا كرد قباد ابن فیروز، و در آن قصری بكرد با ستون ها بر هزار باغ. و وی به مداین فرو آمد، با دویست هزار مرد. باد آن را بیفكند. بلیناس را بفرستاد آن جا، به ایوان طلسمی بكرد از بهر سرما و باد و كژدم و تب، تا باد ساكن شد و كژدم كم شد. "

عجایب نامه نویسی : نظریه ی شكل های ساده
بعضی از محقّقان و منتقدان از جمله اچ. جی. كرامرز، عجایب نامه ها را یك " ژانر " ( Genre ) قلمدادكرده اند. به عقیده ی آن ها، بیرون آمذن از قالب جغرافیای صرف و تبدیل جغرافیا به زمینه ای برای خیال پردازی و داستان پردازی، منجر به خلق یك ژانر پرجاذبه شد و عجایب نویسی به تدریج رونق گرفت. امّا درواقع نمی توان این متن ها را یك ژانر یا نوع ادبی به شمار آورد ؛ آن ها را باید یك " وجه " ( Mode ) یا به بیانی دقیق تر، یك شكل ساده ی بیان ادبی دانست. زیرا عجایب نویسی در طول زمان نتوانسته است گسترش یابد و درحقیقت امروزه یك سنّت نوشتاری مرده است. عجایب نامه ها را می توان شكل های فراموش شده ی نوشتار ایرانی نامید .
آندره یولس ( Andre Jilles )، نویسنده و منتقد هلندی ( 1946-1874)، واضع نظریه ی " شكل های ساده ی بیان ادبی " است. او شناخت این شكل های ساده را راهی برای درك شكل های پیچیده ی ژانرهای ادبی امروز می داند و شكل ساده را این گونه تعریف می كند : " هرگاه زبان از پیكره ی شكلی خود جدا شود، به سمت دگرگون كردن آن و ساختن الگویی جدید حركت كند، شاهد ظهور شكل ادبی تازه ای هستیم. " یولس معتقد بود كه شكل های ساده بخشی از یك دستور زبان جهانی است. این شكل ها حاصل ذهن نویسندگانی مشخّص در جوامعی مشخّص هستند كه در پاسخ به شرایط تاریخی مشخّصی پدید آمده اند. عجایب نامه ها هم پاسخی به میل انسان برای كشف و بازگویی ناشناخته ها هستند. پس با این تعریف یولس كاملاً منطبق هستند، زیرا در این متون شاهد انتزاع زبان از پیكره ی شكلی خود و حركت به سمت الگویی تازه هستیم. حركت عجایب نامه ها از متن های جغرافیایی و حیوان شناسی ها به سمت یك الگوی نوشتاری جدید، درواقع همان حركت به سمت شكل گیری یك الگوی نوظهور است كه باید آن را جهشی روایی در تاریخ روایت و زبان فارسی بدانیم. به این ترتیب می توانیم استدلال كنیم كه تاریخ ادبی در ایران شاهد حضور تأثیرگذار شكل های ساده بوده و به واسطه ی رخدادی دویست ساله، ادبیات امروز جهان، تأثیرات و الگوهای خود را از فرهنگ و روایت ایرانی اخذ نموده است. این رخداد با ترجمه ی قصّه های " هزار و یك شب " در قرن هیجدهم میلادی شروع شد و تا آغاز قرن بیستم كه مصادف با شكوفایی ادبیات مدرن جهان بود، ادامه داشت. قطعاً بخشی از شكوفایی ادبیات امروز غرب، مرهون زبان و ادبیات شرق است .

ارتباط هستی شناسی ایرانی با عجایب نامه ها
ذكر برخی عجایب از عجایب نامه های ایرانی
در بررسی عجایب نامه ها باید به این نكته ی مهم توجّه كرد كه جهان شناسی و به تبع آن هستی شناسی قدیم ایرانی مبتنی بر جغرافیای بطلمیوسی است كه برای زمین كرویتی قائل نیست. از این رو جهان به عرش، فرش و طبقات مختلف ارض تقسیم می شده است. در مقام تفسیر جهان شناسی مردمان قدیم به این جا می رسیم كه چون مفهوم " هستی " در گذشته با آن چه امروز می شناسیم تفاوت داشته، انسان قدیم جهان را همواره در هاله ای از ناواقعیت می دیده و بسیاری از پدیدارها و رخدادهای طبیعی و منطقی برای او توجیه طبیعی، علّی و معلولی نداشت و چون مشاهدات او بر مبنای علم نبود، به تفاسیر توأم با خرافات متوسّل می شد. این است كه جغرافیای قدیم ارتباط تنگاتنگی با عجایب نامه ها پیدا می كند. در این الگوی جغرافیایی، بهشت در آسمان چهارم جای دارد و زیر عرش است و یا قطب جنوب و شمال جایگاه ملائكه است. این جهان شناسی در محدوده ی زمانی ِ نگارش عجایب نامه ها مبتنی بر دین اسلام است. قطعا ً عجایب نامه ها با طبقه بندی دانش در قدیم ارتباط تنگاتنگی دارند. دایره المعارف هایی كه دانش قدیم را معرفی می كنند، ما را با وجوه مختلف عجایب نامه ها آشنا كرده و به تحلیل بهتر آن ها نزدیك می كنند. این جاست كه به الگوی دقیقی از روش شناسی عجایب نامه ها می رسیم. تمام این ها به ما كمك می كند تا به دلایل جالب توجّهی در خصوص گرایش مردمان قدیم عجایب نویسی و عجایب خوانی برسیم. طبعاً از نگاهی هستی شناسانه، ما در دوران معاصر و دوران كلاسیك با دو نوع مخاطب رو به رو هستیم كه وجوه معرفتی و سوژكتیویته ی حاكم بر دوران زندگی شان یكسر متفاوت است. این جا با دو هستی مختلف مواجه می شویم : هستی ظلمانی و سوبژكتیویته ی دامن گرفته در دلالت های متعین ( Determinate ) دیروز، در برابر هستی ابژكتیو ( Objective Ontology ) و نامتعین ( Undeterminate ) امروز. خواننده ی امروز - كه به باور مارتین هایدگر به هستی پرتاب شده – ظلمت حاكم بر زیست جهان انسان دیروز را بازخوانی می كند. او ناگهان پا به قرن ششم هجری می گذارد و محمّد بن احمد طوسی [ در كتاب عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات ] در عجایب كوه طما می گوید : " جبل طما كوهی است عظیم به حَضرَموت. بر ذروه ی ( بلندترین نقطه ی ) این كوه شمشیری. كس آن را از جای بر نتواند گرفت. بر آن كتابه ای نبشته. كس آن را نداند خواند. و هركه قصد كند كه آن تیغ بردارد، از هرجانبی سنگ ها اندازند به وی. چون بگذارد، سنگی نیاید. طلسم بود یا معدن دیو بُوَد و بس نادر می نماید. " و یا از كوهی و چاهی برایش می گوید كه در اصفهان است و " قعر آن پدید نیست. كودكی در آن افتاد به روزگار اسحاق سیمجوری و وی پادشاه بود. دلتنگ شد و مادر وی جزع می كرد. مردی را از زندان به در آورد كه مستوجب قتل بود و در زنبیلی نهاد و فروفرستاد، به شرط آن كه تا هفت روز بركشند و هفت روز می رفت و وی سنگی در زنبیل داشت. فروافكند و سه شبانروز گوش می داشت. هیچ آواز برنیامد. و وی را بركشیدند. گفتند چه دیدی ؟ گفت ظلمت. " ظلمتی كه همدانی در عجایب نامه اش از آن یاد می كند، ظلمت حاكم بر جهان انسان ایرانی است كه حتّی خانه هایش هم از استبداد خشت و گل مصون نمانده و در سیطره ی خطوط مستقیم و صاف قرار داشته است. صورت های ذهنی و شكل های زندگی این انسان در جهانی رمزآمیز ( Myterious ) قرار داشته : جهان طبقه، جهان قطعیت، جهانی مسطّح با هندسه ای اقلیدسی و جغرافیای بطلمیوسی. در همین جهان است كه در " هزار و یك شب " دیواری با نگاه علی بابا كنار می رود.

در جهان شناسی امروز، هنگامی كه از پدیده ها یا رخدادهای واقعی سخن می گوییم، هیچ وجه ناواقعی برای آن ها قائل نیستیم ؛ امّا یك عجایب نویس برای ساخت واقعی رویدادها و پدیده ها هم قائل به ابعاد خیالی و شگفت انگیز است. در این جا مرزهای واقعیت و ناواقعیت درهم تنیده می شوند و جهانی پدیدار می گردد كه می توانیم آن را این گونه بنامیم : " جهانی در همسایگی " .

******
در این جا بخش هایی از فنّ ( فصل ) نهم كتاب " نوادر التّبادُر لِتُحفَه البَهادُر " اثر شمس الدّین محمّد بن قاضی امین الدّین ایوب بن ابراهیم الدُّنیسری تألیف سال 682 هجری را می خوانیم. این فصل شامل شش مقاله است : مقاله ی اوّل اندر عجایب بحرها، مقاله ی دوم اندر عجایب شهرها، مقاله ی سوم اندر عجایب جوی ها و كوه ها، مقاله ی چهارم اندر عجایب صحراها، مقاله ی پنجم اندر عجایب گوناگون .
- بباید دانست كه ایزد سبحانه و تعالی عجایب در دنیا بسیار آفرید، امّا همه را نتوان نمودن و یاد كردن ؛ امّا آن چه گزیده ترین است در دنیا و از سیاحان شنیده آمد و در كتاب های حكمای ماتَقَدّم یافته شد، در این كتاب یاد كرده شد. ( مقاله ی اوّل )
- دیگر، در آن بحر ( بحر صین ) خرچنگ ها بُوَد كه طولشان یك گز كمابیش بود. چون از آب به جزیره بیرون آیند، در حال سنگ گردند و آن سنگ، داروی چشم است. ( مقاله ی اوّل )
- دیگر به حدّ قیصُر در دریای بزرگ ماهی هست كه چون او را از آب بیرون آرند و هوا بر او جهد، سنگ گردد. ( مقاله ی اوّل )
- دیگر د ر حدّ مغرب در جزیره، چشمه ای هست و آب وی چون دوشاب است. ( مقاله ی اوّل )
- دیگر به شهر چین مگس و ملخ و پشه در نیایند كه به طلسم بسته اند. وقتی برجی را عمارت می كردند، ملخی و مگسی نرین یافتند، در پستوی نهاده. چون آن را برداشتند، شهر پر ملخ و مگس شد. باز بر جا نهادند. ملخ و مگس به كلّی از شهر بیرون شدند. ( مقاله ی دوم )
- دیگر به زمین صَقلاب رودی هست كه پیوسته خشك بود، الّا روز شنبه از او آب روان شود. ( مقاله ی سوم )
- دیگر میان بصره و اهواز جایی هست كه آن را حصن مَهدی خوانند. و آن جا رودی هست بزرگ و آب بسیار دارد. گاه گاه از این آب چند مناره ای برآید و از او بانگ ها خیزد سخت صعب. و كس نداند كه آن چیست. ( مقاله ی سوم )
- اندر كرمان كوهی هست و سنگ آن كوه را چون بشكنند، در میان آن، سنگی دیگر باشد بر صورت آدمی. پس چون آن سنگ را بشكنند و خُرد بسایند و در طاسی آب بریزند و لختی بگذارند تا بنشیند، به صنع خدا آن صورت هم چنان پیدا شود. ( مقاله ی سوم )
- اندر زمین بصره دیهی است كه آن را شانَه القُری گویند، در آن دیه كنیسه ای هست از جمله ی كنیسه ها ی رومیان، و اندر آن خانه ای هست كه بیست پایه ( پلّه ) به زیر باید رفتن. و در آن جا تختی نهاده اند و در زیر آن تخت، كودكی كرده اند از سنگ تراشیده. هربیماری كه برود و او را در كنار گیرد، به صنع خدا رنج از او زایل شود. ( مقاله ی چهارم )
- دیگر اندر بادیه ی عرب درختی است و بر او برگ ها ست كه به شب هركه آن را بیند، پندارد كه جمله چراغ ها هست و چون نزدیك رود، هیچ نبود. ( مقاله ی چهارم )
- دیگر به حدّ خلوان درختی هست كه برگ او همه شب چون چراغ می سوزد و شبانان، شب به روشنایی آن، گوسفند می چرانند. ( مقاله ی چهارم )
- دیگر، هم در هندوستان مرغی است كه هزار سال بزید. و چون هزار سال برآید، هیمه جمع كند بسیار ومنقار بر هم ساید و از منقار او آتش به درآید و اندر هیمه افتد و او خود را بسوزاند و خاكستر شود. چون باران ببارد، كرم در آن خاكستر افتد و آن كرم ها از یكدیگر همی خورند تا یك كرم بماند بزرگ و پَر به دَر كند، و از آن مرغی پیدا شود. ( مقاله ی پنجم )
- دیگر، گوهری هست كه آن را شاه گوهران خوانند و آن را بر جوهر بدارند و جوهر را به خویشتن كشد. و حكایت كردند كه شخصی انگشتری كه نگینش یاقوت بود، در دجله انداخت و آن شاه گوهران در زنجیر بست و فروگذاشت و بجنبانید. چون بركشید، آن انگشتری با خود آورده بود. و آن را قیمت بسیار باشد از این سبب. ( مقاله ی پنجم )
از: لغت نامه دهخدا.