۱۳۹۹ بهمن ۲۵, شنبه


غزل شمارهٔ ۴۳۸

 
حافظ
 

سبت سلمی بصدغیها فؤادی

و روحی کل یوم لی ینادی

نگارا بر من بی‌دل ببخشای

و واصلنی علی رغم الاعادی

حبیبا در غم سودای عشقت

توکلنا علی رب العباد

امن انکرتنی عن عشق سلمی

تزاول آن روی نهکو بوادی

که همچون مت به بوتن دل و ای ره

غریق العشق فی بحر الوداد

به پی ماچان غرامت بسپریمن

غرت یک وی روشتی از امادی

غم این دل بواتت خورد ناچار

و غر نه او بنی آنچت نشادی

دل حافظ شد اندر چین زلفت

بلیل مظلم و الله هادی

 


🖰 با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

🖐 شماره‌گذاری ابیات | وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکی‌درج | ارسال به فیس‌بوک

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...

تصاویر مرتبط در گنجینهٔ گنجور

حاشیه‌ها

تا به حال ۲۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...

پیام بهرامیان نوشته:

این غزل تنها سروده ی مثلث حافظ است که به سه زبان فارسی دری , عربی و لهجه ی قدیم شیرازی سروده شده.لهجه ی قدیم شیرازی که همان پهلوی متغیر است گونه ای از پارسی بوده که در مرحله ی گذار از حالت میانه(پهلوی جنوبی) به نوین(پارسی دری) قرار داشته است.تقریبا بصورت فارسی در آمده بوده اما هنوز برخی آداب پهلوی را می توان در لهجه آن زمان مردم فارس یافت.اندکی بعد آن حالت ها نیز کنار گذاشته شد و گویش مزبور بصورت لهجه ی شیرازی کنونی در آمد.(این زبان نوشتاری نبوده و فقط در محاوره های محلی بکار می رفته است و حالت نوشتاری اش همان فارسی دری بوده است)
شرح ابیات محلی غزل مثلث خواجه:
*
امن انکرتنی عن عشق سلمی/ته ز اول آن روی نهکو بوا دی* :
ای که مرا از عشق سلمی نهی میکنی/تو از اول آن روی نیکو را باید دیدی(می دیدی)**
*
که همچون مـُت ببوتن دل و ای ره / غریق العشق فی بحر الودادی* :
برای همچون من ببودن (شدن) دل به این راه بده/ و غریق عشق در دریای دوستی شو
*
به “پی ماچان” غرامت بسپریمون/غرت یک وی روشتی از اما دی* :
به “پاماچان” (تنبیهی صوفیانه) غرامت بسپاریم(می سپاریم) / اگر تو یک بی روشی (سرپیچی و کجروی) از ما دیدی*
*
*غم این دل بوادت خورد ناچار/وغرنه وابینی آنچت نشادی* :
غم این دل ببایدت خورد ناچار / وگرنه بازبینی آنچه ترا نشاید*
*
.

👆⚐

سمن نوشته:

معنی کامل شعر گذارده شود.الان فقط از بیت ۴ تا بیت ۸ معنی دارد .۳معنی بیت اول و بیت آخر را نیز اضافه کنید.

👆⚐

ملیحه رجایی نوشته:

سَبَت = اسیر کرد (کلمه عربی)
سَلمی = معشوق (نامی است عربی، سَلما تلفظ می شود.)
صُدغَی = مخفف صُدغَین یعنی دو گیسوی آویخته (کلمه عربی)
فُواد = قلب (کلمه عربی)
یُنادی = ندا می دهد. (فعل عربی از باب مفاعله)
واصِلنی = مرا به وصال برسان ( واصِل فعل امر از باب مفاعله + ن + ی )
اَعادی = دشمنان (کلمه عربی جمع عدو)
تَوَکَّلنا = توکل کردیم. (فعل عربی باب تفعّل)
اَمَن = آیا کسی ، ای کسی (اَ + مَن ، عربی)
اَنکَرتَنی = انکار کردی مرا ، انکار می کنی مرا (اَنکَرتَ فعل عربی باب افعال + ن + ی)
تُزاوَّل = تو از اول ( فارسی دری)
نِهکو = نِکو ، زیبا ( فارسی دری)
بِوادی = ببینی ، دیده باشی ( فارسی دری)
همچون مُت = همچون مَنَت ، تو مانند من ( فارسی دری)
بِبوتَن = ببودن ، بودن ( فارسی دری)
دل وَ ای رَه = دل و این راه ( فارسی دری)
غَریقُ العِشق = غرق در عشق (عربی)
بَحر = دریا
وِداد = دوستی
بَحرِ الوِدادی = دریای دوستی
پی ماچان = پابوسی ( پی به معنی پا + ماچ به معنی بوسه ، فارسی دری)
بِسپُریمُن = می سپریم. ( فارسی دری)
غَرَت = گََرَت ، اگر تو را ( فارسی دری)
وی رَوِشتی = بی روشی ، گناه و تقصیر ( فارسی دری)
از اِما دی = از ما دیدی ( فارسی دری)
بِواتِت = ببایدت ، باید تورا ( فارسی دری)
وَغَرنَه = وگرنه ( فارسی دری)
اوبِنی = می بینی ، خواهی دید ( فارسی دری)
آنچَت = آنچه تو را ( فارسی دری)
نَشادی = نَشایَد ( فارسی دری)
لَیل مُظلِم = شب تاریک (عربی)
هادی = راهنما
معنی بیت ۱: سلمی با گیسوان آویخته در دو سوی صورتش، قلبم را اسیر کرد و روح من هر روز این ندا را می دهد که:
معنی بیت ۲: معشوق من! به من غاشق رحم کن و علیرغم دشمنان، مرا به وصال خود برسان.
معنی بیت ۳: محبوب من! در غم عشق و آرزوی تو، به پروردگار بندگان توکل کردیم.
معنی بیت ۴: ای کسی که عشق سلمی را منکر می شوی! تو اول باید آن روی زیبا را ببینی.
معنی بیت ۵: تا همچون من، دل تو یکباره در دریای دوستی غرق شود.
معنی بیت ۶: ما با پای بوسی ، غرامت خواهیم سپرد اگر تو گناه و تقصیری از ما دیدی.
معنی بیت ۷: غم این دل را تو ، به ناچار باید بخوری وگرنه آنچه تو را شایسته نباشد ، خواهی دید.
معنی بیت ۸: دل حافظ در چین زلف تو رفت در شب تاریکی که فقط خداوند راهنماست.