۱۳۹۹ بهمن ۱۷, جمعه





گر چشم دل بر آن مه آیینه رو کنی

سیر جهان در آینه ی روی او کنی




خاک سیه مباش که کس برنگیردت

آیینه شو که خدمت آن ماهرو کنی




جان تو جلوه گاه جمال آنگهی شود

کایینه اش به اشک صفا شست و شو کنی




خواب و خیال من همه با یاد روی توست

تا کی به من چو دولت بیدار رو کنی




درمان درد عشق صبوری بود ولی

با من چرا حکایت سنگ و سبو کنی




خون می چکد ز ناله ی بلبل درین چمن

فریاد از تو گل، که به هر خار خو کنی




دل بسته ام به باد، به بوی شبی که زلف

بگشایی و مشام مرا مشکبو کنی




اینجاست یار گم شده گرد جهان مگرد

خود را بجوی سایه اگر جست و جو کنی




برچسب‌ها: یار گم شده