من ۵۵/۵/۵ را با تلویزون سیاه سفید در اطاقی بدون مبل کنار بخاری علاالدین که کتری آب روی آن می جوشید همراه با خواهرها و برادرانم درحال نوشتن مشق شب در دفتر کاهی زیستم.
۶۶/۶/۶ را با پاترول کمیته و با چسب ضربدری روی شیشه،خاموشی،صدای آژیر خطر و جنگ و عشق ایثار گذراندم.
۷۷/۷/۷ را به آرزوی دموکراسی و اصلاحات و کمی رونق اقتصادی طی کردم.
۸۸/۸/۸ را با کتک خوردن مردم کف خیابان، بگیر ببند و راز بقا در شهرم سپری کردم .
۹۹/۹/۹ را با ویروس،میکروب،انگل،آفتی بنام کرونا، آقازاده، امنیت ملی ،گرانی ،زنهای گرسنه و شوهردار خیابانی، ماشینهای چند میلیاردی، بچه های کار بدنبال غذا تو سطل آشغال و دروغ،دروغ،دروغ.
من بیش از نیم قرن زیسته ام و خوش ترین ایامم روزگار اطاق بدون مبل با تلویزون سیاه و سفید و علاالدین درحال نوشتن مشق شب در دفتر کاهی بود.🌹🌹