۱۳۹۹ بهمن ۳۰, پنجشنبه


یعقوب لیث صفاری و احیای شعر پارسی


گزارش مراسم یعقوب لیث صفاری و احیای شعر پارسی

۱۱/۱۰/۹۸‌‌‌

 

هشتم دی ماه هر سال در سالروز ثبت ملی آرامگاه یعقوب لیث صفاری در دزفول، برنامه‌هایی در سراسر کشور به یاد این شهریار ایرانی برگزار می‌شود. یعقوب لیث صفاری با نام اصلی رادمان پور ماهک یا به شکل رایج در پارسی میانه، رادمان ماهکان (رادمان پسر ماهک) پادشاه ایرانی و بنیان‌گذار دودمان صفاریان در سیستان بود. او شهر زرنج را به پایتختی برگزید. بسیاری از پژوهشگران، یعقوب لیث را نخستین شهریار ایرانیِ احیاگر زبان پارسی، پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانیان می‌دانند. وقتی شاعری بنا بر رسم زمان قصیده‌ای به عربی در مدح او سرود، وی او را ملامت کرد که چرا به زبانی که نمی‌فهمد برایش شعر سروده است که «چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت». با شنیدن این سخن، محمد بن وصیف که اداره امور دیوان یعقوب را بر عهده داشت، قصیده‌ای به فارسی در مدحش سرود و این قصیده (براساس روایت مؤلف ناشناس تاریخ سیستان که قصیده را نقل نموده) آغاز سرودن شعر درباری به این زبان گردید. به همین مناسبت نشست تخصصی تحت عنوان " یعقوب لیث صفاری و احیای شعر پارسی" نهم دی‌ماه ۱۳۹۸ با همکاری دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و مؤسسه فرهنگی نگارستان اندیشه و همراهی انجمن‌های ادبی افغانستانی در ایران، در تالار استاد اقبال آشتیانی برگزار شد.
 
در ابتدا دکتر علی رواقی استاد پیشکسوت زبان و ادبیات فارسی و عضو پیوسته فرهنگستان، در سخنرانی خود با اشاره به قرآن قدس از گونه سیستانی زبان فارسی سخن گفت. وی در بخشی از سخنرانی‌اش با اشاره به ترجمه‌های متعدد قرآن از «ترجمه تفسیر طبری» به عنوان قدیمی‌ترین ترجمه فارسی قرآن یاد کرد و افزود این ترجمه و نمونه‌های مشابه به حوزه ماوراءالنهر مربوط می‌شود. البته در مقدمه تفسیر طبری، بلخ را از شهرهای ماوراء‌النهر، یعنی فرارود می‌داند، در حالی که بلخ در حوزه فرورود است. اما اینکه چرا فرارود می‌داند، شاید به دلیل زبان همخوانی است که با حوزه فرارود دارد. وی در ادامه سخنان خود افزود: نمونه‌های مختلفی که از ترجمه‌ها داریم، فقط یک زبان فارسی شناخته شده امروز را نمی‌بینیم. گونه‌های زبانی مختلفی است که بدون بررسی سبک‌‌شناسی این ترجمه‌های قرآن، تصحیح آنها دشوار است. به این ترتیب که اگر ما یک متنی را داشته باشیم مربوط به حوزه ماوراءالنهر و احتمالاً نسخه‌ای از این ترجمه و تفسیر در حوزه دیگری شکل گرفته باشد، قطعاً تفاوت‌های زبانی در این بسیار زیاد است. برای نمونه ترجمه «قرآن قدس» به گونه زبانی سیستان است که آمیخته‌ای از زبان سیستانی و شاید با کاربردهایی از گونه زبانی بلوچی هست. نمونه‌های متعددی را از دگرگونی آوایی و واژه‌هایی هست که در آن حوزه به کار می‌رود، نشان‌دهنده این است که ترجمه قرآن مربوط به حوزه سیستانی است. فرض بفرمائید نسخه‌ای از تفسیر طبری در حوزه سیستان استنساخ بشود، طبعاً اثرپذیری دارد از زبانی که در حوزه سیستان هست و این آمیخته‌کردن ترجمه‌ها یکی از کارهای دشوار است.
 
در ادامه برنامه، استاد جواد محمدی خمک، پژوهشگر برجسته سیستانی با مروری بر گذشته‌ی تاریخی این سرزمین از وضعیت اقلیمی سیستان، مهاجرت‌های متعدد و تغییر مکان آبادی‌ها و بی‌توجهی برخی سلسله‌ها از جمله صفویه به وضعیت سیستان اشاره کرد. پس از ایشان، دکتر منصور صفت‌گل استاد تاریخ دانشگاه تهران در خصوص روایت سیستان و صفاریان در تاریخ‌های ایرانی سخن گفت. وی با استناد به تاریخ سیستان، تلاش یعقوب برای احیای پادشاهی ایرانی را یک تلاش آگاهانه دانست و تبارشناسی صفاریان در تاریخ سیستان و تداوم روایت مشابه تا نسخه‌های متأخری نظیر شجره الملوک را شاهدی بر این مدعا عنوان کرد.
 
آخرین سخنران برنامه، آقای شوکت علی‌محمدی شاری پژوهشگری از افغانستان بود که با استناد به بخش‌های از اوستا، سرزمین پارس در متون پیش از تاریخ را منطبق با سیستان تاریخی دانست و خاستگاه زبان فارسی را همین منطقه از شرق ایران فرهنگی معرفی کرد. وی در ادامه از اهمیت زبان فارسی برای مردم افغانستان سخن گفت و با گلایه از تلاش‌های قوم‌گرایانه در افغانستان برای زدودن زبان فارسی، اظهار امیدواری کرد که نزدیکی بیشتر میان محافل و شخصیت‌های فرهنگی ایرانی و افغانستانی بتواند به تقویت زبان فارسی در افغانستان کمک کند.
 
در پایان نشست دکتر مهدی علیایی مقدم عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی و دبیر نشست، به نمایندگی از معاونت پژوهشی دانشکده با اهدای لوح تقدیر از حضور استادان سپاسگزاری کرد و نشست با پاسخ به سوال‌های حاضران خاتمه یافت.