۱۳۹۹ بهمن ۳۰, پنجشنبه



محمد بن وصیف سیستانی پیشگام پارسی سرایان در ایران پس از اسلام


محمد بن وصیف سیستانی پیشگام پارسی سرایان در ایران پس از اسلام
درپی شکست ارتش ساسانی درنبردهای قادسیه و نهاوند و فتح ایران زمین به دست اعراب مسلمان و الحاق ایران به قلمروی خلفای اسلامی، زبان عربی زبان رسمی، اداری، دیوانی و حتی علمی دنیای اسلام و به تبع آن ایران شناخته شد. اما شمار به نسبت افزونی از ایرانیان فرهیخته و فرزانه بسان دقیقی طوسی، از نخستین افرادی که تلاش داشت تا تاریخ ایران را به صورت منظوم بیان دارد، اسدی طوسی، سراینده و نگارنده کتاب های گرشاسب نامه و لغت فرس، حکیم ابوالقاسم فردوسی، کسی که نماد جاودانه فرهنگ ایران یعنی کتاب سترگ و ارزشمند شاهنامه با کمر همت بربستن او موجودیت یافت و دهها نامدار دیگر به براهین مختلف و دلایل گوناگون همچون وطن پرستی، میهن دوستی و دلبستگی به فرهنگ، سنن و آداب ملی، کوشش و سعی در جهت حفاظت و پاسداشت زبان ملی را پیشه خویش ساختند و شاید اگر مجاهدت، تکاپو، تلاش مستمر و پشتکار بی وقفه اینان نبود ایرانیان نیز بسان مردمان بسیاری دیگر از مناطق وسرزمین های مفتوحه چون، سوریه و مصر، زبان مادری خویش را به فراموشی سپرده، آن را وا نهاده و به زبان عربی سخن گفتن خو می کردند. از دیگر سوی، با پدیدار شدن و روی کارآمدن سلسله های نیمه مستقل ایرانی شرایط برای توانمندی و قدرت یابی دوباره زبان پارسی دوچندان بهبود یافت.
از جمله این سلسله ها می توان به سلسله صفاریان اشاره داشت که در دیار رستم دستان، سیستان، به قدرت رسیدند. صفاریان در اندک زمانی نواحی خاوری ایران زمین را به قلمروی خویش افزودند و حتی در برهه ای از زمان خیال فتح و تصرف پایتخت و تختگاه مشهور خلفای عباسی یعنی شهر افسانه های هزار و یکشب، بغداد، را به سر پروراندند.
براساس آنچه از برخی منابع تاریخی و پاره ای منابع ادبی بر می آید، یعقوب لیث صفاری، بنیانگذار این سلسله، که در ابتدا رویگرزاده ای بی نام و نشان بیش نبود و صباحی از جوانی نیز عیاری را پیشه خویش ساخته بود پس از تصرف شهر هرات به دبیر دیوان رسائل خویش، محمد بن وصیف سیستانی، در مورد سرایندگانی که در مدح و ستایش او به سرایش اشعار عربی دست یازیده بودند چنین گفت: «چیزی که اندر نیابم چرا باید گفت؟». آنچه روشن است، این سخن یعقوب عامل طرح و جایگزینی دوباره زبان پارسی به عنوان زبان اداری، دیوانی و درباری شد. براساس آنچه از تذکره ها و کتب تاریخی برمی آید، همانگونه که دکتر پروین ترکمنی آذر، یکی از دو نگارنده کتاب تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره صفاریان و علویان، نیز اذعان داشته است زین پس شاعران مدیحه سرا سرودن شعر به زبان تازی را وانهاده و سرایش شعر به زبان پارسی را وجهه همت خویش قرار دادند.
آنچه واضح و آشکار است، بر اساس مندرجات برخی کتب تاریخی به یادگار مانده از آن روزگار و از جمله تاریخ سیستان، نخستین پارسی سرای ایران در دوران پس از ورود اسلام، محمد بن وصیف سیستانی، یا همان دبیر دیوان رسائل یعقوب بوده است که پیشتر نیز از او یاد شد. با این وجود، راستی یا ناراستی و درستی یا نادرستی این گفتار چندان معلوم و روشن نیست، زیرا آنچه از برخی تذکره ها و شماری منابع دیگر از جمله کتاب معروف و مشهور محمد عوفی، تذکره لباب الالباب، برمی آید آن است که فردی به نام عباس، که به روزگار خلافت مامون عباسی می زیسته نخستین شاعر پارسی گوی تاریخ ایران پس از اسلام بوده است. با تمام این اوصاف، می توان با قاطعیت افزون دعوی کرد اگرچه شاید محمد بن وصیف سیستانی نخستین فرد پارسی سرا و اولین سراینده شعر به زبان پارسی نبوده باشد، اما به یقین او یکی از پیشگامان، پیشروان و پیشتازان این کار به شمار می آید.
ابیات پراکنده ای از محمد بن وصیف امروزه موجود و در دسترس است. در برخی از ابیات بازمانده از او تاثیر مذهب و به ویژه آیات قرآن کریم به خوبی مشهود است و البته همانگونه که دکتر محمد غلامرضایی، نویسنده کتاب ارزشمند سبک شناسی شعر پارسی از رودکی تا شاملو، نیز بدان اشاره داشته این امر با پیشه دبیری و عربی دانی وی کاملا سازگار است :
لمن الملک بخواندی تو امیرا به یقین
با قلیل الفئه کت داد ور آن لشکر کام
کوشش بنده سبب از بخشش است
کار قضا بود و ترا عیب نیست
بود و نبود از صفت ایزدست
بنده درمانده بیچاره کیست
اول مخلوق چه باشد زوال
کار جهان اول و آخر یکی است
قول خداوند بخوان فاستقم
معتقدی شو و بر آن بربایست
البته بایسته و شایسته یادکرده است که تمامی ابیات بازمانده از محمد بن وصیف چنین نیست، اما همانطور که مولف کتاب سبک شناسی شعر پارسی نیز بدان اذعان داشته در مجموع تاثیر عناصر عربی در سروده های او به نسبت افزون است.
ای امیری که امیران جهان خاصه و عام
بنده و چاکر و مولای و سگ بند و غلام
ازلی خطی در لوح که ملکی بدهید
بی ابی یوسف یعقوب بن اللیث همام
همانگونه که از متن ابیات فوق نیز بر می آید ، این ابیات در مدح و ستایش بانی و موسس جوانمرد سلسله صفاری سرایش یافته و محتملا پیروزی های پی در پی و فتوحات پرشمار این رویگرزاده سیستانی، شاعر را به چنین سرایشی واداشته است.
چنان که پیش از این نیز بیان شد، برخی از اشعار محمد بن وصیف از گزند دهر رهیده، از آسیب روزگار به دور مانده و از روی آنها می توان به شواهد و قراینی از اوضاع و احوال آن عهد دست پیدا کرد. از جمله این اشعار می توان شعری را گواه و شاهد آورد که او ظاهرا پس از درگذشت عمرولیث صفاری، برادر و جانشین یعقوب، و به هنگام دستگیری جانشینش، طاهر بن محمد بن عمرو، از سوی دوستداران و پشتیبانان خلافت عباسی سروده است:
دولت یعقوب دریغا برفت ماند عقوبت به عقب بر حواس
عمرو عمر رفت و زو ماند بار مذهب روباه بنسل و نواس
ای غما کامد و شادی گذشت بود دلم دائم ازین پر هراس
هرچه بکردیم بخواهیم دید سود ندارد ز قضا احتراس
جهد و جد یعقوب باید همی تا که زجده بدر آید ایاس
به عنوان پایانی بر این جستار یادکرد نکته ای دیگر نیز شایسته و روا می باشد. برخی گزارش های تاریخی و پاره ای روایت های ادبی همانگونه که محمد علی خلخالی، نگارنده مقاله دو بیت پارسی بر تربت یعقوب لیث، نیز بیان داشته است چنین می نمایند که دو بیت شعر به زبان پارسی همراه با ترجمه منظوم آنها به زبان عربی، بر روی سنگ گور یعقوب لیث نگاشته شده بود. گویا کار سرایش این دو بیت به توسط محمد بن وصیف سیستانی انجام پذیرفته بود.
بگرفتم این خراسان با ملک پارس
یکسان ملک عراق یکسر از من نبود رسته
بدرود باد گیتی با بوی نوبهاران
یعقوب لیث گویی در وی نبد نشسته
نویسنده : امیر نعمتی لیمایی
منبع : روزنامه مردم سالاری