۱۳۸۷ آبان ۲۵, شنبه

تحقيقي پيرامون چشم زخم در برخي از متون ادبي و دينيدكتر محمد حسين كرمي *
مقدمه: ادبيات فارسي آيينة تمام نماي فرهنگ و اعتقادات ايراني است، به گونه اي كه نمي توان عاملي مؤثر در زندگي فردي و اجتماعي را نام برد كه نماد و نمودهاي آن به شكلي زيبا و مؤثر در ادبيات فارسي جلوه گر نباشد.يكي از مقوله هايي كه در اشعار فارسي، تفاسير قرآن كريم، دعاها و در ميان بسياري از مردم مورد توجه بوده است، چشم زخم است. هرچند امروزه ممكن است گروه هايي از مردم آن را امر خيالي و خرافي بشمارند، اما گروههاي بيشتري از مردم ايران و حتي جهان، بدان اعتقاد داشته و هنوز نيز اعتقاد دارند و اغلب براي آن نمونه هاي فراواني سراغ داشته و دارند.وجود نام ها و اصطلاحات فراوان درمورد چشم زخم و راههاي فراواني كه براي پيشگيري و دفع چشم زخم در كتابهاي مختلف آمده است، حكايت از ريشه دار بودن اين انديشه در جامعة‌ما دارد.نگارنده در اين مقاله بدون پيش داوري در تأييد يا تكذيب چشم زخم، اين مسأله را به شيوه اي تحقيقي و همه سويه در متـون مختـلف مـورد بـررسي قـرار داده است و تعمّد داشته تا حاصل تحقيق را به شيوه اي منطقي تنظيم نمايد و تا حد امكان به صورت، مستند و نقل قول مستقيم ارائه نمايد.
الف- چشم زخم چيست؟ در فرهنگ نفيسي آمده است «آزار و نقصاني كه از اثر نظر بد به كسي يا چيزي رسد.» (نفيسي) و در لغـت آمده است: «آسيب و زياني كه از نگـاه پـر محـبت و تحسين يا از نظر آميخته به حسد و حيرت شور چشمان به افراد يا اشيا رسد. اثر چشم شور. (لغتنامه ذيل چشم زخم).نظامي مي گويد:مبادا بي تو هفت اقليم را نورغبار چشم زخم از دولتت دور(خسرو و شيرين, ص330)يا:تير خاري كه در گلستان بود از پي چشم زخم بستان بود(هفت پيكر، ص294)چشم زخمي را كه ديد اقبالها بيند چنانكقدر او بر چشمة خورشيد تازد هر زمان(خاقاني، ص526)تعبيرات و اصطلاحات فراوان و پر كار بردي كه براي بيان اين مفهوم در ادبيات فارسي به كار رفته است حكايت از اهميت آن در ميان جامعه و شاعران دارد، اين اصطلاحات بيش از 50 مورد مي باشد و به صورت هاي زير آمده است:تعبيرات اسمي: چشم زخم، چشم زخ، چشزخ، چشم زد، چشم بد، چشم شور، نظر بد، نظر شور و0 0 0 تعبيرات مصدر و حاصل مصدري: چشم زدن، چشم زخم زدن، نظر خوردن، نظر زدن، پيش نظر آمدن، چشم رسيدن، چشم رساندن، چشم زني كردن، چشم كردن، چشم زخم خوردن، چشم زخم ديدن، چشم زخم رساندن، چشم زخم رسيدن، چشم خوردن، چشم رسيدگي، چشم زدگي، نظر خوردگي و0 0 0 تعبيرات اسم فاعل: چشم زننده، چشم زن، چشم رساننده و چشم رسان، ديده شور، نظر شور. شور چشم، چشم شور، چشم فساي، بد چشم، بد نظر و چشمك زن و 0 0 0تعبيرات مفعولي: چشم رسيده، چشم زده، چشم كرده، چشم خورده، چشم ديده، ديده زده، چشم زخم خورده، چشم زخم رسيده و0 0 0تعبيرات عربي: عين الكمال، الازلاق بالابصار، العين، الاصابه بالعين، العين اللاّمه. اگر شخص چشم زن حرفه اي باشد معيان و عيـون گوينـد و چشـم رسيـده رامَعيــن و مَعيون.در اينجا فقط تعدادي از ابيات نمونه كه برخي از اين تعبيرات در آنها به كار رفته است ذكر مي شود:چشم بدت دور اي بديع شمايلماه من و شمع جمع و مير قبايل(سعدي، كليات، ص539)هرچه در كل جهان نامش بريعاقبت چشمش رسد چون بنگري (مصيبت نامه، ص231)
هر چشم كه از چشم بدش چشم رسيددر چشمه چشم تو چنان چشم مباد(خاقاني، ص718)آبي جز آب تيغ كه از چشم شور خلقلب تشنه را گره نشود در گلو كجاست؟(صائب، ج2، ص915)دفع عين الكمال چون نكندرنگ نيلي كه بر رخ قمر است(خاقاني، ص67)چشم بد دور از او كه ز لطفچشمة عرصة‌نشابور استني خطا گفتم اين دعا ز چه رويزانكه خود چشم بد از او دور است(انوري، ص67)چشم بد دور از من وراهم كه راه آودر عشقرهروان را سرمة چشم روان آورده ام(خاقاني، ص255)«... تا ديدة نامحرمان اغيار بر كمال جمال او نيفتد و چشم زدة هر اهل و نا اهل نگردد كه العين حق» (مرصاد العباد/ ص118).
«ماه را آن كلف كه در روي پديد آمد، سبب آن بود كه انگشت نما و ديده زدة هر اهل و نا اهل گشت...» (مرصاد، ص118).ب- چشم زخم چگونه اتفاق مي افتد؟ شايد سرچشمة اعتقاد به چشم زخم، در اعتقاد گروهي از حكما، در مورد چگونگي ديـدن اشيـاء نهـفته باشد. آنان معتقد بودند كه براي ديدن اشياء بجز جهت و كيفيت و نور و هوا، نور از چشم بيرون مي آيد و برشيء مي افتد و به محض احاطة نور چشم به شيء مورد نظر، آن شيء ديده خواهد شد. در اين فعل و انفعال به همراه نوري كه از چشم بر اشياء مي افتد مي تواند تأثيرات ديگري نيز بر آنها بگذارد و يكي از تأثيرات مي تواند چشم زخم باشد.محمد بن محمود آمُلي در بارة كيفيت ديدن اشياء آورده است: «نظر اكثر حكماي طبيعي و متأخران ارباب تعاليم آن است كه إِبصار بواسطة ورود مبصَر است به بصر و انطباع او در او مذهب. متقدمان ارباب تعاليم آن است كه [ديدن] بواسطة خروج شعاع است از بصر و اتصال او به مبصَر، و آن شعاع ممتد شود بر خطوط مستقيمه كه اطراف آن مستجمع باشند عند مركز البصر0 0 0 و زعم بعضي آن است كه شعاعي مستقيم از بصر خارج شود، چون به مبصر برسد بر سطح او بر طول و عرض حركت كند، حركتي بغايت سريع، چنانكه از غايت سرعت او، حس ادارك او نتواند كردن و بدان حركت مخروطي مصمت حاصل شود كه موجب ابصار گردد.» (نفايس الفنون، مقالة 5، ص213). اما برخي از حكيمان ضمن تأييد تأثير گذاري چشم، اين تأثير را به هوايي كه واسطة ديدن است نسبت داده اند چنانكه در اقبالنامة حكيم نظامي، آنجا كه اسكندر با حكيم هندو روبرو مي شود و با هم مناظره دارند، يكي از پرسش هاي حكيم هندو ازاسكندر در بارة چشم زخم است. نظامي در اين بحث از زبان اسكندر به طور كامل چگونگي حدوث چشم زخم، نشانه هاي چشم زننده و چشم زخم ديده و تأثير اسپند در پيشگيري آن را بيان كرده است و چشم زخم را نه نتيجة تأثير چشم، بلكه نتيجة هوايي دانسته كه واسطة ديدن است.دگرباره هندو در آمد به گفتگهر كرد با نوك الماس جفتكي بي چشم بد شاهيي ده مراز چشم بد آگاهيي ده مراچه نيروست در جنبش چشم بدكه نيكوي خود را كند چشم زد0 0 0جهاندار گفتش كه صاحب قياسچنين آرد از راي معني شناسكه بر هرچه گردد نظر جايگيرگذر بر هوايي كند ناگزيربر آن چيز كارد همي تاختنكند با هوا راي دم ساختنبنه چون در آرد بدان رخنه گاههوا نيز بايد بدان رخنه راههواگر هوايي بود سودمنددر اركان آن چيز نايد گزندمزاج هوا چون بود زهر ناكبيندازد آن چيز را در مغاكهواي بد است آنكه در چشم زدبد آرد به همراهي چشم بد(اقبالنامه، ص118-116) شيخ عبّاس قُمي نيز نوشته است: «فقد يكون ذالك من سمّ يصل من عين العاين في الهواء الي بدن المعيون، و قد نقل عن بعض من كان معياناً. انّه قال اذا رأيتُ شيئاً يعجبني وجدتُ حراره تخرج من عيني0 0 0» (سفينة البحار، ص303).امام محمد غزالي، چشم زخم را از نوع تأثير نفس و تصرف دل دانسته و نوشته است: «و اين پوشيده نيست كه تصرف دل در تن روان است و تن مسخّر دل است، ولكن ببايد دانست كه روا بود كه بعضي از دلها كه شريف تر و قويتر بود و به جواهر ملايكه نزديكتر و ماننده تر بود، اجسام ديگر – بيرون از وي – مطيع وي گردند، تا هيبت وي مثلاً بر شيري افتد، زبون و مطيع وي گردد و چون همت در بيماري بندد، بهتر شود و هم در تندرستي افكند، بيمار شود0 0 0 و اين همه ممكن است به برهان عقلي و معلوم است به تجربت و آنكه او را چشم زدگي گويند و سحر گويند، هم از اين باب است و از جمله تأثير نفس آدمي است در اجسام ديگر؛ تا نفسي كه خبيث و حسود باشد، مثلاً ستوري بيند نيكو، به حكم حسد هلاك وي توهم كند، آن ستور در وقت هلاك شود. چنانكه در خبر است: العين حقّ؛ العين تدخل الرجل القبر و الجمل القدر» (كيمياي سعادت، ج1 ص34 و 33).محمد هادي فخر المحققين ظاهراً تحت تأثير همين مطالب است كه: چشم زخم را چيزي نظير الكتريسته شمرده و احتمال داده، چشم زخم نتيجة شعاعي باشد كه از چشم بر چيزي مي افتد و بدان صدمه مي زند و يا خاصيت برخي از نفوس باشد. «ما هم اين احتمال را مي دهيم كه سبب چشم بد و تأثير آن خروج شعاعي باشد از چشم، نظير الكتريسته كه بر خورد به طرف كرده و او را مورد صدمه قرار مي دهد و ممكن است بگوييم خاصيت پاره اي از نفوس است كه هنگام تعجب از چيزي، ايجاد شعـاع برق آسايي كرده و آن را از چشم بيرون مي دهد و به طرف مقصود روانه مي سازد و او را بر مي اندازد. (دانشنامة شيخ الاسلامي، ص88).ابن سينا نيز در چگونگي رخ دادن چشم زخم در اشارات نوشته است: «موضوع چشم زخم ممكن است از اين قبيل باشد، مبدأ آن يك حالت نفساني اعجاب آور است كه در شيء يا شخص مورد تعجب تأثير بد مي گذارد و اين بر اثر خاصيت آن است كه فقط كسي اين مطلب را بعيد مي داند كه فرض مي كند فقط تماس [جسماني] باعث تأثير در اجسام است، يا جزئي (از علت به سوي معلول) فرستاده شود، يا كيفيتي در واسطه ايجاد كند و هر كس كه اصول ما را مورد تأمل قرار دهد، اين شرط را از درجة اعتبار ساقط مي داند.» (نمط دهم اشارات، به نقل از ج2 حافظ نامه، ص908). در رسـائل إِخوان الصَّفا نيز، آنجا كه از تأثير نفس ناطقه بر نفس شهواني بحث مي شود آمده است: «و رأينا ما تؤثر ايضا النفس الناطقه في النفس الشهوانيه (جلد4، ص308) در آنجا تأثير گذاري عقاقير و داروها بر اعضا مانند مؤثر بودن افسون ها و تعويذها در انفس دانسته شده است: «... فهذا دليل علي انّ الرّقي و العوذ تعمل في الأنفس و تؤثر فيها... (ص209) و در تأييد و چگونگي چشم زخم نوشته است: «و منها ما يعمل فيها بتأثيرات قويه اعمالا مختلفه، فيه اصابه بالعين. و ربما شجه و ربما صرعه. فقد رأينا كثيراً من يصرع الانسان في اقل من ساعه اذا جلس بين يديه! و انما ذالك اثر لطيف يبدر من نفس، فيعمل في نفس اخري...» (رسائل اخوان الصفا، ج4، ص309).شيخ عباس قمي نيز تقريباً همين مطالب را نقل كرده است: «قال بعضهم في وجه تأثير العين لا ينكر ان ينفصل من العين الصائبه الي شيء المستحسن اجزاء لطيفه تتّصل به و تؤثر فيه و يكون هذا المعني خاصّه في بعض الأعين كالخواص في بعض الاشياء» (سفينه البحار، ج2، ص302) چـنانكه ديـديم، چـشم زخـم از مـقـولة تـأثيـر نفس و همت و خاطر و0 0 0 است و مي توان تأثير مثبت چشم و نظر را نقطه مقابل چشم زخم به حساب آورد كه با اصطلاحاتي همچون، عنايت، چشم عنايت، گوشة چشم به چيزي داشتن و به گوشة چشم به چيزي نگريستن آمده است. چنانكه خواجة شيراز فرموده است:آنان كه خاك را به نظر كيميا كنندآيا بود كه گوشة چشمي به ما كنند(حافظ، ص199)يا:دعاي گوشه نشينان بلا بگرداندچرا به گوشة چشمي به ما نمي نگري(حافظ، 343) در لغتنامه نيز «نظر كرده» چنين معني شده است: «به كسي مي گويند كه مورد توجه و عنايت يكي از انبياء و اوليا واقع شده باشد.» (لغ. ذيل نظر كرده). ظاهراً با توجه به آياتي از قرآن كريم، بويژه آية 51 از سورة القلم، (و ليزلقونك بابصارهم...) تقريباً تمام متكلمان، مفسّران و حتي فيلسوفان اسلامي چشم زخم را پذيرفته اند و به تبيين، تفسير و توجيه آن پرداخته اند. بهاء الدين خرمشاهي در حافظ نامه نوشته اند: «در تمدن اسلامي و ايران اسلامي، اعتقاد به چشم زخم، يك اعتقاد خرافي تلقي نشده است... فقط بعضي از معتزله چشم زخم را بي پايه شمرده اند، و گرنه اخوان الصفا، ابن سينا، غزالي، امام فخر رازي، ملا صدرا و بسياري از حكما و محققان براي آن حقيقت قائل بوده، در توجيه آن سخن گفته اند. حتي فيلسوف خردگرايي چون ابن خلدون كه با عرفان و فلسفه نيـز ممـاشات نمي كند، صحت چشم زخم را قبول دارد و نمونه هاي نادري از آن نقل مي كند. (حافظ نامه، ص907). اما در دايره المعارف بريتانيكا، اعتقاد به چشم زخم، اعتقادي قديمي و خرافه اي شايع قلمداد شده، كه در اغلب نقاط دنيا و نزد ملت هاي مختلف كم و بيش معمول است، كه خلاصه شدة آن را از حافظه نامه نقل مي كنيم: «اعتقاد قديمي به اينكه اشخاص خاص مي توانند با نگاه خود به كسي صدمه بزنند يا او را از پاي در آورند، پديده اي شايع، در فرهنگ عامه و جوامع ابتدايي است. در روم باستان به چشم زخم اعتقاد داشتند... بعضي از تركها و عربهاي معاصر اعتقاد به اين دارند كـه اسـب و شتـر هـم آمـاج چشـم زخـم اند. عربهـا، چينيهـا، حبشيهـا و بسياري از اقوام ديگر، دعاها و تعويذهايي كه غالباً بخشي از متون مقدس يا حرزهاي ديگرست به اشخاص يا اسب و شتر مي بندند... بقايايي از اين خرافة شايع در اروپاي غربي و ساير مناطق جهان وجود دارد. (حافط نامه به نقل از evil eye. Britannical 1973 ).چشم زخم در قرآن كريم و تفاسير مفسران قرآن كريم سه آيه از كلام الله مجيد را مربوط به چشم زخم (اصابة بالعين) دانسته اند و اغلب آنها نظرات مشابهي را ذكر كرده اند مگر اينكه ندرتاً اختلاف هايي با هم دارند.اين آيات عبارتند از:
1- آية 51 ازسورة «القلم»، «و ان يكاد الذين كفروا ليزلقونك بابصارهم لمّا سمعوا الذكر...»2- آية 66 از سورة «يوسف»: «يا بنيّ لا تدخلوا من باب واحد و ادخلوا من ابواب متفرقه».3- آية آخر سورة فلق: «... و من شرّ حاسد اذا حسد» (فلق / 5). اينك تمامي موارد بالا را در تفاسير مختلف مورد بررسي قرار مي دهيم.يك – آيـة «و ان يـكاد الذيـن كفـروا... در تفسيـر نسفـي چنيـن معنـي شـده است: (مي خواهند كافران، كه به چشم كنندت و از پاي در گردانندت به ديده هاشان.» (نسفي، ج2. ص835).در تفسير كشف الاسرار، از قول حسن بصري اين آيه، داروي چشم زخم شمرده شده است.«قال الحسن: هذه الآية دواء اصابة العين». و روايتي از پيامبر(ص) نقل شده است مبني بر اينكه چشم زخم درست است به طوري كه مرد را به قبر و شتر را به درون ديگ مي فرستد و اگر مي توانست چيزي بر قدر پيشي بگيرد، چشم زخم مي توانست آن كار را انجام دهد. «العين حق، تدخل الرجل القبر و الجمل القدر و لو كان شيء يسبق القدر سبقته العين» (كشف الاسرار/ ج10/ ص199).در مجمع البيان آمده است:«ليزلقونك بابصارهم، أي ليزهقونك و يهلكونك، عن ابن عباس و كان يقـراها كذالـك و قيل ليصرعونك عن الكلبي و قيل يصيبونك بأعينهم عن السدي و الكلّ يرجع في المعني الي الاصابة بالعين و المفسرون كلهم علي انّه المراد في الآية» (مجمع، ج10، ص512) و در تفسير اثني عشري معني هاي: لغزاندن، افكندن و هلاك كردن را با هم آورده است: «بدرستي نزديك بود آنانكه كه كافر شدند كه بلغزانند و بيفكنند و هلاك كنند به چشم هاي خود...» (تفسير اثني عشري، ج13، ص282). در ادامة مطلب پيش شيخ طبرسي افزوده است كه، ابو علي جبائي معتزلي اين اقوال را منكر شده است زيرا كه وي، اصلاً چشم زخم را قبول ندارد: «و انكر الجبائي ذالك و قال انّ اصابه العين لا تصح» (همان).در تفسير ابو الفتوح آمده است: «سبب نزول آيه آن بود كه كافران خواستند كه رسول(ص) را به چشم كنند، قومي از قريش بيامدند و برابر او ايستاند و گفتند: مـا مـانند اين، مـردي نديدم در فصاحت و بلاغت و اظهار بيّنه و گفتند اين جماعتي بودند از بني اسد معروف به چشم بد؛ بيامدند و اين بگفتند. و در خبر آورده اند كه يكي از ايشان به گاوي يا شتري نيكو بگذشتندي كه گفتي چه نيكوست، اين شتر دور نرفتي، تا بيفتـادي به دردي و علتي... و در ميان ايشان مردي بود كه چشم او چنان بود كه بر هر چه آمدي به استحسان، اصابه كردي...» (ابو الفتوح، ج5، ص384-382). اين مطلب در اغلب تفاسير با تفصيل كمتر يا بيشتر تكرار شده است. از جمله (تفسير اثني عشري، ج13، ص283) و مولوي با توجه به همين مطالب در تفسير آية «و ان يكاد» چه زيبا سروده است:يا رسول الله در اين نادي كسانمي زنند از چشم بد بر كركسان... بر شتر چشم افكند همچون حماموانگهان بفرستد اندر پي غلامكه برو از پيه آن اشتر بخربيند اشتر را سقط او راه، برسربريده از مرض آن اشتريكو به تك با اسب مي كردي رمري(مثنوي، ج5، ص34) به هر حال «زلق» در لغت عرب بجز چشم زخم در معني با خشم و تيز به كسي نگاه كردن و كسي را از مرتبه و مقامش فرو افكندن و هدف قرار دادن، نيز آمده است و مي توان آيه را بجز چشم زدن به صورت ديگري نيز معني كرد چنانكه«ازلقه ببصره: احّد النظر اليه و كذالك زلقه زلقا و زلّقه. و يقال زلقه اذا نحاه عن مكانه. و قوله تعالي و ان يكاد الذين كفروا ليزلقونك بابصارهم، أُي ليصيبونك بأعيُنهم عن مقامك الذي جعله الله لك. الغّرا: ليزلقونك اي ليرمون بك و يزيلونك عن موضعك بابصارهم. كما تقول كاد يصرعني شدّه نظـره و هو بَيـّن مـن كلام العرب كثير. قال ابو اسحاق: مذهب اهل اللغه في مثل هذا، ان الكفار من شدّه ابغاضهم لك و عداوتهم، يكادون بنظرهم اليك نظر البغضاء ان يصرعوك؛ يقال نظر فلان اليَّ كادَ يأكلني و كاد يَصرعُني، و قال القتيبي: اراد انّهم ينظرون اليك اذا قرأت نظراً شديداً بالبغضاء يكاد يسقطك و انشد:يتقارضون، اذا التقوا في موطننظراً يزيل مواطيء الأقدام(لسان العرب، ج6، ذيل زلق)دو- مـورد ديـگري كه مـفسران آيـه اي از قرآن كريم را به چشم زخم مربوط دانسته اند آية 96 از سورة يوسف(ع) است. هنگامي كه برادران يوسف(ع) بار دوم براي به دست آوردن آذوقه مي خواهند به مصر بروند، پدرشان حضرت يعقوب(ع) به آنها سفارش مي كند كه همگي از يك در وارد شهر نشوند، بلكه از درهاي متفاوت داخل شوند. «يا بَنِيّ لا تدخلوا من بابٍ واحد و ادخلوا من ابوابٍ متفرّقه». أغلـب مـفسران دليـل سفـارش يـعقوب را به فرزندانش پرهيز از چشم زخم دانسته اند؛ چنانكه شيخ طـبـرسي از قـول ابـن عبـاس و حسـن [بـصـري] و قـتـاده و ضحاك و سدي آورده است كه «خـاف علـيهم العـين، لانّهم كانوا ذوي جمال و هيئه و كمال و هم أخوه، اولاد رجل واحد» (مجمع البيان، ج5، ص380). تـنهـا كسي كه اين سفارش را مبتني بر حسد يا ترس پادشاه مصر از آنها و دست گير كردن و كشتنشان دانسته، جبايي معتزلي است. چنانكه در مجمع البيان آمده است: «و قيلَ خاف عليهم حسد الناس ايّاهم و ان يبلغ الملك قوتهم وبطشهم، فيحبسهم او يقتلهم خوفاً علي مُلكه. عن جبايي (همان منبع) تقريباً همين مطالب در صفحة 103 از جلد 5 كشف الاسرار نيز تكرار شده است. پس از اين جملات درهردو اثر بحثهاي ديگري درمورد چشم زخم مطرح شده است كه در تفسير آية «و ان يكاد» بيان شد؛ اما در مجمع البيان از قول جاحظ نقل شده است كه چشم زخم خاصيت بعضي از چشم ها شمرده شده و برخي نيز آن را نپذيرفته اند: «... فيكون هذا المعني خاصيه في بعض الاَعْيُن، كالخواص في الاشياء و قد اعترض علي ذلك...» (همان، ص380).سه – سومين مورد مربوط به سورة فلق است. مفسران قرآن كريم آية «مِنْ شَرِ حاسدٍ اذا حَسَد» را به چشم زخم مربوط دانسته اند. شرح آيه در مجمع البيان چنين است: «و قيـل انـّه اراد من شرّ نفس الحاسد و من شرّ عينه، فانّه ربّما اصاب بهما فعـاب و ضرّ و قد جاء في الحديث «ان العين حق و قد مضي الكلام فيه [منظورسورة يوسف است] ... و روي اَنَس أنّ النبي(ص) قال: من راي شيئاً يعجبه فقال: الله الله، ما شاءالله، لا قوه الاّ بالله، لم يضر شيئاً. و روي ان النبي(ص) كان كثيراً، يعوّذ الحسن و الحسين(ع) بهاتين السورتين» (مجمع البيان، ج10، ص866). آية «و من شرّ حاسد اذا حسد» در كشف الاسرار چنين معني شده است: «و از بد آن بد چشم بد نيّت بد خواه كه بد خواهد يا به بد نگرد.» (كشف الاسرار، ج10، ص667). و در تفسير آيه آورده است: «من شرّ حاسد اذا حسد» يعني اليهود، فانهم كانوا يـحسـدون النبـي(ص) ... و قيـل مـن شـرّ حاسد اذا حسد» يعني: من شرّ عينه و نفسه. و الحاسد هو العيون الذي يقلع بعينه و نفسه. و في السوره استدفاع الشرور من الله...» (كشف الاسرار، ج10، ص670). با ملاحظة تمامي آنچه در قرآن كريم و تفاسير در بارة چشم زخم آمده است، اين نتيجة كلي به دست مي آيد كه در قرآن كريم به چشم زخم اهميّت چنداني داده نشده است و فقط مي توان آية «و ان يكاد» را مستقيماً به چشم زخم مربوط دانست كه همين مورد را نيز بعضي از مفسران و اهل لغت نپذيرفته اند. در حالي كه در تفاسير و در فرهنگ عمومي به اين امر اهميّت زيادي داده شده و در ادبيات فارسي نيز بسامد نسبتاً فراواني دارد.چشم زخم عمدي است يا غير عمدي؟ با مطالعه و بررسي در قرآن كريم و تفاسير، متون ادبي و اعتقادات مردم، گاهي چشم زخم امري كاملاً تعمدي است، و گاه هيچ گونه تعمدي در چشم زخم دخالت ندارد. چنانكه ملاحظه شد در آية 51 سورة «القلم» و تفاسير اين آيه (و ليزلقونك بأبصارهم) اين امر كاملاً عمدي است. و چنانكه مفسران آورده اند، كافران مردي از قريش را كه به شور چشمي معروف بود و با چشم زخم گاو و شتر را از پـاي در مي آورد، برانگيختند تا پيامبر اكرم(ص) را چشم بزند و از پاي دراندازد، و خداوند با نزول اين آيه، آن حضرت(ص) را مصون داشت. (نسفي، كشف الاسرار، ابوالفتوح و ...) همچنين در آية «و من شرّ حاسد اذا حسد» (فلق/5) حسودان به عمد و از روي حسد، زوال نعمت يا هر چيز خوب و دلخواه ديگران را خواهانند. در سخناني كه از قول غزالي و ابن سينا نقل شد، اولي حالت عمدي بودن و دومي غير عمدي بودن چشم زخم را مي رساند. برخي از مفاهيمي كه در فرهنگها براي چشم زخم آورده اند نيز حكايت از تعمدي بودن آن دارد. مفاهيمي چون: نظر دشمن، نظر حسود و نظر كسي كه فاقد و طالب چيزي است. (دايره المعارف فارسي ذيل چشم زخم) در شعر فارسي نيز ابياتي است كه تعمدي بودن آن را مي رساند.خاكستر مرا ز حسد چشم مي زنندپروانة مرا ز نظرها نهان بسوز(صائب، ج5، ص2324)يا:او مايل شكار و من آشفته كز حسدآهو مباد چشم كند آن نگاه را(مير نجات (از آنندراج) براي اينكه چشم زخم به طور عمدي صورت بگيرد علاوه بر اينكه چسم رسان بـايـد داراي قـدرت چـشم زني بـاشد، بايد شرايط و مقدمات ديگري را نيز رعايت مي كرده است، مثلاً بايد سـه روز گـرسنه مي مانـد و سپـس اقـدام به چشـم زدن مي نمود. بعلاوه بايد جملاتي از قبيل سوگند به خدا من هنوز مالي بيش از اين و بهتر از اين نديده ام، به زبان مي آورد. «و كان الواحد اذا اراد ان يعينَ شيئاً، يجوع ثلاثة ايام ثمّ يعرض له فيقول تالله ما رأيت مالاً و لا احسن من هذا، فيتساقط ذالك الشيء فارادوا مثل ذلك برسول الله(ص) فعصمه الله من ذلك و انزل هذه الآيه. (كشف الاسرار، ج10، ص199). اين مطلب عيناً در عجايب المخلوقات قزويني آمده است. (ص310). اما چشم زخم اغلب ناخواسته و غير عمدي است و به صرف اينكه شخصي داراي چشم شور يا چشم بد، به چيزي يا كسي بنگرد كه در آن نيكويي و كمالي وجود دارد به آن چيز يا كسي آسيبي مي رسد كه دلخواه چشم زننده هم نيست. چنانكه شاعر مي گويد جرأت نمي كنم كه به طور كامل به تو بنگرم چون مي ترسم تو را چشم برسانم.به جان تو كه نيارم تمام كرد نگاهز بيم چشم رسيدن بدان دو چشم سياه(فَزُّخي، ص357) مفهوم «عين الكمال» هم همين است كه چشم، چيزي را كامل و بي نقص ببيند و در نتيجه به آن چيز آسيبي برسد. چه هر جا كمال و جمالي نباشد چشم زخمي نيست. هر چند در شرح سودي بر حافظ، «كمال» را شخصي از قبيلة هذيل دانسته كه به هر چيزي كه با آرزوي نفساني مي نگريست، بلا فاصله خطري متوجه آن شي مي شد، آسيبي مي ديد و از بين مي رفت، و بعدها به طريق تشبيه و استعاره هر چشمي كه سبب نظر خوردگي مي شد «عين كمال» گفتند. (شرح سودي، ج4، ص1738) اما اين مطلب كاملاً ساختگي به نظر مي رسد. چشم زخم اغلب غير عمدي است به طوري كه حتي انسان ممكن است خودش به خودش چشم زخم برساند. حكيم نظامي در خردنامه از قول ارسطو چنين سروده است:به هر جا كه باشي تنومند و شادسپندي به آتش فكن بامدادمباش ايمن از ديدن چشم بدنه از چشم [بد] بلكه از چشم خودچنين زد مثل مرد گوهر شناسكه گر خوبي ازخويشتن در هراس(خِرَدْ نامه،‌ص142)نظامي در خسرو و شيرين نيز گفته است:مبادا چشم كس بر خوبي خويشكه زخم چشم، خوبي را كند ريش(حسرو شيرين، ص319) به هر حال چنانكه در كشف الاسرار آمده است بعضي را اعتقاد است بر اينكه اگر چشم كسي خاصيت چشم زني داشته باشـد، هميـن كـه شيء را نيكـو و زيبـا ببينـد و بدان تمايل داشته باشد، آن شيء مورد چشم زخم قرار مي گيرد و عكس آن يعني نظر از روي بغض و حسد نيز ممكن است: «و قال بعضهم انّما يصيب الانسان بالعين ما يستحسنه و تميل نفسه اليه و كان نظرهم الي النّبي(ص) نظره البغض و ذالك ضدّه» (كشف الاسرار، ج10، ص199). به هر حال شرط چشم زدن را ديدن به چشم و تعجب كردن دانسته اند، چنانكه شيخ عباس قمي از قول بعضي از حكما نوشته است: «بشرط آن يَراه و يتعجّبُ به» (سفينه، ج2، ص302) و سر انجام اينكه، اعتقاد داشتن يا نداشتن به چشم زخم و تأثير رواني آن، مي تواند در تأثير يا بي تأثيري آن دخالت داشته باشد.چه چيزها و چه كساني مورد چشم زخم قرار مي گيرند هر چيز خوب، نيك، زيبا و دلپسندي مي تواند مورد چشم زخم واقع شود؛ خرد فراوان، دانش زياد، شكل پسنديده و زيبا، خوشبختي و سعادت، فرزندان توانمند، سالم و زيبا، مال و اموال، عنايت و توجه مردم نسبت به شخص، باغ، كاخ و خانة آبادان، حتي آبادي كشور و سرزمين به هر حال كامل و نيكو به نظر رسيدن چيزي يا كسي مي تواند موجب چشم زخم شود.حكيم نظامي مي گويد:هرچه را چشم در پسند آردچشم زخمي در او گزند آرد(هفت پيكر، ص120)گشت از يك نگاه گنبد قابچون عمارات چشم خورده خراب(غياث از قول يحيي كاشي)چشم ما زاغش شده پر زخم زاغچشم نيك از چشم بد با درد و داغ(مثنوي، ج3، ص434) خاقاني براي حفظ جان و عقل ممدوح از چشم زخم با اشعار خويش تعويذ ساخته است:پار آن قصيده گفت كه تعويذ عقل بودو امسال اين قصيده همه حرز جان اوست(ديوان، ص74) خاقاني مرگ فرزند و همسر و پريشان شدن زندگيش را نيز از تأثير چشم بد شمرده و در مرثية همسر خود گفته است:
چشم بد دريافت كارم تيره كردگرنه روشن روي كاري داشتم(ديوان، ص307) زماني كه خراسان و نيشابور آباد در سال 548 هـ . ق. مورد حملة وحشيانة غزان قرار گرفت و غارتگري و كشتار و اسارت سنجر و قتل محمد يحيي فقيه بزرگ روزگار، اتفاق افتاد، خاقاني چنين سرود:گفتم به گوش صبح كه اين چشم زخم چيست؟كاشكال و حال چرخ چنين ناصواب شد؟صبح آه آتشين ز جگر بر كشيد و گفتدردا كه كارهاي خراسان ز آب شد!(ديوان، ص156)اما بر عكس:ابله از چشم زخم كه رنج استاكمه از چشم درد كم ضرر است(خاقاني، ص66)چگونه مي توان چشم رسيده و چشم رسان را شناخت؟ حكيم نظامي در اقبالنامه از قول اسكندر در پاسخ به پرسش حكيم هندو گفته است كـه، هـر كس به او چشم زخم برسد، ناگهان به دهن دره مي افتد و آنكس كه چشم مي رساند بخاري از پيشانيش بيرون مي آيد.كسي را كه چشمي رسد ناگهاندهن دره اش افتد اندر دهانرسانندة چشم را جوش خونبخاري ز پيشاني آرد بردنبه اين هر دو معني شناسند و بسكه اين چشم زن بود و آن چشم رس(اقبالنامه، ص117)

همچنين اگر شخصي بويژه كودكان، يكباره و بي دليل، بيمار شود، اطرافيانش احتمال مي دهند كه مورد چشم زخم واقع شده است. از راههاي ديگر شناختن چشم رسان، استفاده از تخم مرغ است. بدين ترتيب كه شخصي كه در اين كار مهارت دارد دو سر يك تخم مرغ را كه ميان دو سكه قرار دارد مـيان انگـشتان گرفـته و قـطعه اي از لبـاس چشم خورده را روي دست خود مي اندازد و پس از خواندن دعايي خاص، نام اشخاصي را كه مظنون به چشم زني هستند در ذهن خود مرور مي كند و آنقدر به اين كار ادامه مي دهد تا تخم مرغ در دسـتش شـكسته شـود. شكـستن تخم مرغ با مرور نام هر كس همراه شد، آشكار مي شود كه چشم زننده اوست، اما كسي كه دعا را خوانده و تخم مرغ در دستش شكسته، نام او را فاش نمي كند. ضمناً از اين شيوه براي درمان چشم رسيده استفاده مي شود، نه شناختن چشم رسان.راههاي پيشگيري از چشم زخم در متنهاي ادبي و غير ادبي، براي پيشگيري از چشم زخم و آسيب هاي آن، راههاي زيادي پيشنهاد شده است، از انواع تعويذها، دعاها و آيات قرآن كريم تا انواع اشياء و چيزهايي كه به صورت بر آتش ريختن و دود كردن و به گردن آويختن و بر بازو شانه ها نصب كردن و يا اعمالي كه به جاي آوردن آنها از چشم زخم پيشگيري مي كند يا چشم زده را درمان مي نمايد. راههاي پيشگيري و دفع چشم زخم را در سه دسته، طبقه بندي كرده و موارد هر طبقه را به شكل الفبايي تنظيم نموده ايم. اين سه طبقه عبارتند از: تعويذهاي نوشتاري و خوانشي، اشياء و موادي كه براي پيشگيري و رفع چشم زخم در ادبيات فارسي منعكس شده است، اعمال و شيوه هاي پراكندة ديگر. به بررسي هر كدام از طبقات سه گانه مي پردازيم.الف – تعويذهاي نوشتاري و خوانشي تعويذ در لغت از مادة عاذَ يَعوذُ، عوذاً و عياذاً است و به معني پناه بردن و پناه دادن مي باشد. اين اصطلاح برگرفته از آغاز سوره هاي مبارك «فلق و ناس» است كه با «قل اعوذ» آغاز شده اند و به آنها معوّذتين مي گويند. در اين دو سوره به پيامبر اكرم(ص) و به تبع او به ديگر انسانها سفارش شده است كه از شرّ و بديها به خداوند پناه ببرند. در برخي از فرهگنها براي مفهوم اصطلاحي آن، اين توضيحات آمده است: آنچه از عزائم و آيات قرآني و جز آن نوشته، جهت حصول مقصد و دفع بلاها با خود دارند (منتهي الأرب) مجازاً به معني آنچه از ادعيه و اعداد و اسماء الهي نوشته در گلو و بازو بندند به جهت پناه دادن از بليّات: (آنندراج) در شعر خاقاني آمده است:خاك پاي تو چو تسبيح به رخ در مالمخط دست تو چو تعويذ به بر در گيرم(خاقاني، ص544)و حافط گفته است:اي دوست دست حافظ تعويذ چشم زخم استيا رب ببينم آن در گردنت حمايل(حافظ، ص258) در قاموس كتاب مقدس آمده است: «تا به حال در آفريقا همچون گوشواره و گردن بند و سنگـهاي گرانبهايي كه داراي علامات و قوّة موهومات بـود استعمـال مي شـد و الفاظ مقدّسه را به طور و طرز مخصوص در آنها ترتيب مي دادند...» (ص359). به هر حال استفاده و اعتقاد به تعويذ نزد اغلب ملل جهان رواج دارد از قارة پهناور آسيا گرفته تا آفريقا و اروپا و0 0 0 شايد بتوان تمامي ادعيه، آيات، وردها و حتي اشيائي را كه براي دفع و رفع چشم زخم پيشنهاد شده است، تعويذ خواند. اما در اين جا فقط مواردي كه به صورت نوشتاري يا خواندني پيشنهاد شده است و در گروه تعويذها قرار داديم كه موارد آن عبارتند از:يك- برخي از آيه هاي قرآن كريم و سوره هاي كوتاه1- آية 51 سورة القلم: «و ان يكاد الذين كفروا ليزلقونك بابصارهم لمّا سمعوا الذكر...» اين آيه در تفاسير از قول حسن بصري و ديگران داوري چشم زخم شمرده شده است.2- معوذتين: يعني سوره هاي فلق و ناس كه با «قل اعوذ» آغاز مي شوند و اصطلاح «تعويذ» از همين جا اقتباس شده است. كمال الدين اسماعيل گفته است:گردون «و ان يكاد» همي خواند و «قل اعوذ»از بهر چشم زخ كه نه اش نام و نه نشان3- خواند «قل هو الله»به فلك مي رود از روي چو خورشيد تو نورقل هو الله احد چشم بد از روي تو دور(سعدي، كليات، ص521)4- خواندن «ياسين» نـام سـورة 36 از قـرآن كريـم است و آن را از اسامي پيامبر اكرم(ص) نيز شمرده اند. خاقاني در بيتي زيبا همراه با حسن تعليل سروده است:از چشم بد ايمني كه دارددندان و لب تو شكل ياسين(خاقاني، ص652) در مجمع البيان از جملة تعويذهايي كه براي پيشگيري از چشم زخم سفارش شده عبارتند از: خواندن معوّذتين، به زبان آوردن «الله الله»، «ماشاء الله و لا قوه الا بالله كه در هنگام اعجاب از چيزي خوانده مي شوند (مجمع، ج10، ص866) . در حاشية مفاتيح الجنان عوذات (تغويذهاي فراواني براي انواع چشم زخمها روايت شده است از جمله خواندن «ان يكاد» و «ما شاءالله و لا قوه الا بالله» العلي العظيم، خواندن دو قل اعوذ و. . (حاشية مفاتيح، ص 680-675) به اين موارد بايد بسم الله و چهل بسم الله را اضافه كرد. براي كوتاه كردن اين بحث ديدن تعويذهاي مذهبي و ديني را به مجلد دعا (ج4) از كتـاب بـحار الانوار، و به مجـمع الدعوات و براي بررسي تاريخ آنها به الذريعه مجلد 8 حوالت مي دهيم.دو- تعويذهاي ديگر بجز آيه هاي قرآني و جمله هاي دعايي كه در بالا بيان شد، تعويذهاي ديگري نيز وجود دارد كه لزوماً محتواي آنها قرآني نيست، اين تعويذها عبارتند از:- افسون: به معني عزيمت‌(آنندراج) عزيمه و چيزي كه شخص را از آفت و صدمة چشم زخم و زهر حيوانات زهردار محفوظ مي دارد. (لغ از ناظم الاطبا) نظامي در بيتي زيبا، چشمان زيباي شيرين را وسيلة افسون و پيشگيري از چشم زخم شمرده است:فسونگر كرده بر خود چشم خود رازبان بسته به افسون چشم بد را(خسرو و شيرين، ص50)چشم آور: تعويذي كه جهت محافظت از جشم بد، بر كسي و يا جايي آورند. (نفيسي).چشم آويز: آن را چشم پنام نيز گويند (آنندراج) چشم آور، چيزي كه جهت دفع چشم زخم نويسند. تعويذ، باطل السحر. (لغ با شاهد بيت زير).سحر چشمان تو باطل نكند چشم آويزمست چندانكه بكوشند نباشد مستورچشم بند: يكي از دعاها و تعويذهاي ديگر پيشگيري از چشم زخم، چشم بند است، كه با آن چشمِ چشم زن را از ديدن فرو مي بندند.چشم پنام: دعا و تعويذي باشد كه بجهت دفع چشم زخم نويسند، چه پنام اعمالي بـاشد كـه بـه جهـت چشـم زخم كـنند. (بـرهان قاطع) در لـغت نامه از فرهنگ اسدي و آنندراج دو بيت شاهد نقل شده است:بتا نگارا از چشم بد بترس و مكنچرانداري با خود هميشه چشم پنام(شهيد بلخي)حرز: پنام، چشم پنام، طلسم، عوذه، دعاي مأثور، اعم از خواندني و آويختني. (لغ) خاقاني در مدح افضل الدين ساوي گفته است:هر هشت حرف افضل ساوي است نزد منحرزي كه هفت هيكل رضوان شناسمش(خاقاني، ص895)و در بيتي ديگر گفته است:دشمنانش همره غولند گر خود بهر حرزهشت جنت هفت هيكل واد در بر ساختند(ديوان، ص115)رقيه: سحر و افسون (غياث) نُشره كه بر ديوانه و مريض دهند. در دميدن افسون خود بر ديگري، و آن مباح است اگر به زبان عربي و اسماي الهي و صفات واردة خداي تعالي باشد و نيز بر رقيه تكيه نبود. (منتهي الارب) در هفت پيكر آمده است:چون به نزديك آن طلسم رسيدرخنه اي كرد و رقيه اي بدميد(هفت پيكر، ص226) در سفينه البحار نقل شده است كه جعفر بن ابي طالب پسران سپيد و زيبايي داشت. اسما دختر عميس به پيامبر(ص) گفت يا رسول الله چشم زخم بر آنها سريعاً تأثير مي كند و پيامبر(ص) گفتند آري. و جبرئيل به رسول الله رقيه دادند و به ايشان اين رقيه را آموختند «بسم الله ارقيك من كلّ عين حاسدٍ، الله يشفيك» (سفينه، ص302).عزيمه: يا عزيمت، افسوني كه افسونگر خواند. (فرهنگ فارسي) هيپنوتيزم (يادداشت دهخدا) در قاموس كتاب مقدس ذيل عزيمه خوان آمده است: «كساني كه مدعي بودند بر اينكه ارواح خبيثه را از اشخاص يا اماكن بواسطة عزائم اخراج مي نمايند و از انجيل چنين بر مي آيد كه عدة آنها بسيار بود و قوم را اعتقاد اين بود كه آنان اين صفت را بواسطة تحصيل و متّصف گشتن به صفات سليمان و استعمال ادويّه جات و بخورات به دست مي آورند...» (قاموس، ص66). علاوه بر تمامي مواردي كه بر شمرديم، همة جمله هاي دعايي كه شاعران در شعر خويش مي آورند، براي پيشگيري از چشم زخم است: همچون «بنام ايزد، بارك الله، تبارك الله، تعالي الله، چشم بد دور، چشمش مرساد، ما شاءالله و...»بنام ايزد آراسته پيكريزهر گوهر آراسته گوهري(شرفنامه، ص224)برون آمد ز طَرْف هفت پردهبنام ايزد رخي هر هفت كرده(خسرو و شيرين، ص390)روايان كايت انشاي من انشاد كنندبارك الله همه بر صاحب انشا شنوند(خاقاني، ص104)سرم به دنيي و عقبي فرو نمي آيدتبارك الله از اين فتنه ها كه در سرماست(حافظ، ص107)روي است بنام ايزد يا ماه تمام است آنزلف است تعالي الله،(1) يا تافته دام است آن(خاقاني، ص652)بجز آن نرگس مستانه كه چشمش مرسادزير اين طارم فيروزه كسي خوش ننشست(حافظ، ص108)نظر بند: يكي ديگر از تعويذها و دعاهاي پيشگيري از چشم زخم به كار گرفتن نظربند است. در واقع با اين تعويذ چشمانِ چشم زن را مي بندند كه نيكويي و زيبايي كسي يا چيزي را نبيند و چشم نزند. در لغتنامه آمده است: «عملي به دعا و طلسمات كه كسي چشم بد نزند چيزي يا كسي را» (يادداشت مؤلف) دعا و طلسمي كه بدان چشم شور شور چشمان را فرو بندند تا از چشم زخم ايشان در امان مانند.» (لغ)چشم جادوي تو كرده است نظربند مراهر كجا مي نگرم روي توأم در نظر است(شفيع از آنندراج) تذكر: بسياري از اين تعويذها در اصل چيزي واحد است و فقط نام آنها در جاهاي مختلف متفاوت بوده استب- اشياء و موادي كه براي رفع چشم زخم سفارش شده اند به كار گرفتن برخي از اشياء و مواد با آداب و شيوه اي خاص براي پيشگيري يا رفع چشم زخم لازم يا مفيد دانسته اند كه عبارتند از: اسپند يا اسفند سوزاندن، پَتَر، تخم مرغ شكستن، تعويذهاي ساختني از مواد، چشمارو، چشم زد، زاج، فيروزه، زغفران و آب زعفران (نشره آب)، نمك بر دوش و بازو بستن يا در آتش ريختن، نيل كشيدن بر چهره، هيكل و هفت هيكل و. . . كه اينك به ترتيب به بررسي و ذكر شواهد آنها مي پردازيم.- اسپند:اين پير زن ز دانة دل مي دهد سپندتا دفع چشم بد كند از منظر سخاش(خاقاني، ص231)تا رخ و راي تو را در نرسد چشم زخممردم آن چشمها جمله سپند تو باد(خاقاني، ص587)و نظامي در شرفنامه سروده است:سپندي بيار اي جهانديده پيربر آتش فشان در شبستان ميركه چشمك زنان پيشه اي مي كنمز چشم بدانديشه اي مي كنموليكن چو مي سوزم از دل سپندبه من چشم بد چون رساند گزند(شرفنامه، ص238) نظامي در اقبالنامه آنجا كه از زبان اسكندر به حكيم هندي، در بارة چشم زخم پاسخ مي دهد، دو نظر در بارة اينكه چگونه مي تواند سوختن اسپند در چشم زخم مؤثر واقع شود، ارائه كرده است. نخست اينكه چون اسپند افروخته مي شود، آتش آن فتنه را مي سوزاند. ديگر اينكه چون مبدأ هر كاري آسمان است، زماني كه دود اسپند به آسمان مي رسد، آسمان خود راه گزند را مي بندد.سپند از پي آن شد افروختهكه آفت به آتش شود سوختهفسونگر دگرگونه گفته است رازكه چون با سپند آتش آمد فرازرسد بر فلك دود مشكين سپندفلك خود ز ره باز دارد گزند(اقبالنامه، ص118)پَتَر:چشم بد كز پتر و آهن و تعويذ نگشتبند تعويذ ببريد و پتر باز دهيد(خاقاني، ض174) پتر بر وزن شرر، تنِكة طلا و نقره و مس و برنج و امثال آن را گويند كه در آن اسماء و طلسمات و تعويذ نقش كنند. (برهان) مرحوم دكتر معين در حاشية برهان درباره ريشة اين واژه نوشته است: «در سانسكريت Patra از ريشة Pat (پت) افتادن و بريدن. به معني برگ درخت، بال پرنده. در ازمنة گذشته روي برگ درختان چيزي مي نوشتند و هر ورقة نوشته را Patra (پترا) مي ناميدند. طلسم ها را نيز روي اين پتره ها مي نوشتند. (حاشية برهان از قول كونهن را جا).تخم مرغ شكستن: يكي از اعمالي كه براي از ميان بردن آثار چشم زخم استفاده مي شده و امروزه نيز كما بيش مورد استفاده قرار مي گيرد، شكستن تخم مرغ با آدابي خاص است، براي كسي كه معتقدند مورد چشم زخم واقع شده است.تعويذ: ظـاهراً عـلاوه بـر تعـويذهايـي كـه از آيـات قـرآن كـريم و دعـاها و . . . ترتيب مي داده اند، تعويذهايي با تركيب كردن زغفران و مشك به وجود مي آورده اند. چنانكه خاقاني سروده است.از زغفران روي من و مشك زلف دوستتعويذ كرده ام، ز من آن ديو از آن گريخت(خاقاني، ص568) در غزل ديگري كه پس از اين غزل قرار گرفته است نيز خاقاني موي مشكين يار را تعويذ خوانده است:به دو تا موي كه تعويذ من استيادگار از سر مشكين رسنت(خاقاني، ص569) شايد اين بيت شاهنامه نيز با همين مفهوم در ارتباط باشد، هنگامي كه زال و سام با سپاهي فراوان براي خواستگاري رودابه به كابل رفته اند:بش و يال اسبان كران تا كرانبر اندوده از مشك و از زغفران(شاهنامه، مول. ج1، ص173)تميمه: يكي ديگر از انواع تعويذها تميمه است كه مهره هاي پيسة سياه و سفيد را به صورت رشته در آورده، براي پيشگيري از چشم زخم به گردن مي آويزند و بيشتر به گردن كودكان. ظاهراً تفاوت آن با چشم زد و انواع مهره هاي ديگر كه پس از اين مي آيد، در پيسه بودن مهره هاي آن است. در منتهي الارب حديثي نقل شده كه نشان مي دهد، تميمه تعويذي است، حاوي آيات قرآن و اسماء الله. و اشياء و انواع ديگري كه به عنوان تعويذ استفاده مي شود مورد نكوهش قرار گرفته است: «و في الحديث من عَلَقّ تميمهً فلا اتّم الله له. و امّا المعاذات اذا كتب فيها القرآن و اسماء الله تعالي فلا بأس بها. (منتهي الارب) خاقاني گفته است:پيش چنين تحفه كو تميمة عقل استوا حزن از جان بو تمام بر آمد(ديوان، ص147)چشماروچو چشمارو آنگه خورند از تو سيركه از بام پنجه گز افتي به زير(بوستان، يوسفي، ص96)بحر دست تو بهر چشماروشايد از بركشد هزار چو نيل(كمال الدين اسماعيل، ص483) در بارة چشمارو مرحوم احمد علي رجايي تحقيقي كرده است كه درمجلة ادبيات دانشگاه مشهد سال اول 1344 شماره 4 به چاپ رسيده و خلاصه آن به شرح زير است: «چشمارو: معني آن در لغت چيزي است كه به منظور دفع چشم زخم از انسان، حيوان، باغ، كشتزاز، خانه و جز آن بسازند. اما بنا بر توصيف عطار نيشابوري در اسرار نامه و رسم موجود در برخي از روستاهاي ايران، چشمارو كوزه يا سفالي است كه بر آن چشم و روي آدمي را به زيبايي مي كشيده اند و آن را با پارچه اي رنگين مي آراسته اند و براي دفع چشم زخم از اهل خانه و اموال و باغ و كشتزار در آن سكه هاي سفيد و سياه مي ريخته اند و در شب چهار شنبه سوري از بام خانه به كوچه مي افكنده اند تا بشكند و سكه هايش را منتظران و عابران بردارند...» (شرح بوستان يوسفي، ص294)عطار در ضمن داستاني شيوة ساختن چشمارو را بيان كرده و صورت و تن آدمي را به چشماروي آراسته مانند كرده است.سفالي را بيارايند زيبافرو پوشند او را شعر ديباكنند از حيله چشماروي آغازكه چشماروي دارد چسم بد باز(اسرار نامه، ص98)اينكه چشمارو در پشت بام قرار داشته يا از پشت بام مي افكنده اند و داراي چشم و رويي بوده است، در اين بيت اسعد گرگاني ديده مي شود:چرا از تو كس نيابد خوشيّ و كامچه رو توچه چشماروي بر بام(ويس و رامين، ص114)چشم زدمهره اي باشد از شيشة سياه و سفيد و كبود كه به جهت دفع چشم زخم برگردن اطفال بندند. (ف. نفيسي) رجوع شود به مهره.زاج (زاغ) معرب زاك است كه به هندي پهنگري گويند. (غياث) ماده اي است شبيه نمك كه از چربي و نمك و گوگرد به هم مي رسد و از نمك سبكتر است و رنگهاي مختلف سفيد، سيـاه، سبـز، زرد و سـرخ دارد. قـطعة كوچكي از آن براي دفع چشم زخم به آتش مي افكنند. نگارنده در سالهاي دور موارد بسياري از در آتش افكندن زاج را به چشم ديده است. براي كسي كه تصور مي شد چشم خورده است،‌قطعه اي زاج را همراه مقداري اسفند در آتش مي انداختند. با حرارت آتش زاج باد مي كرد و اغلب به صورت چشم در مي آمد، سپس رخنه اي در آن پديدار مي شد و باد درون زاج بيرون مي آمد. ناظرين با ديدن آن باور داشتند كه آنچه ديده اند، چشم شور حسود بوده است كه اينك كور شده و اثر چشم زخم او از ميان خواهد رفت.فيروزه در لغت نامه از قول نوروزنامه آمده است: «و خاصيتش [خاصيت فيروزه] آنكه چشم زدگي باز دارد.» حجر العين هم بدان گفته اند. معمولاً قطعة كوچكي از فيروزه را بر دوش و بازوي كودكان نصب مي كردند تا از چشم زخم جلوگيري كند.مهره ها از اشياء ديگري كه براي دفع گونه هايي از چشم زخم بويژه براي كودكان استفاده مي كرده اند، از انواع مهره هاي بوده است. در فرهنگها از اين مهره ها به عنوان دافع چشم زخم نام برده اند. مطلق مهره، مهرة ارزق يا كبود كه بر خود مي آويخته اند، مهرة گهواره يا نظر قرباني كه بر بالاي گهواره مي آويخته اند. مهرة گيس بند كه به گيسوي كودكان مي آويخته اند و مهرة افسون كه بدان چشم زخم را دفع كنند و زنان و مردان را بند كنند.همي جانش از رفتن من بخستيكي مهره بر بازوي من ببست(شاهنامه)مهرة ارزق آوريد به دستوز پي چشم بد در ايشان بست(هفت پيكر، ص332) تو نياز عشق چون فرهاد و مجنون نيستمبود از سنگ ملامت مهرة گوهواره ام (2)(صائب، ج5، ص2561)به دكّان او مهرة گيس بندفرو ريخته بهر دفع گزند(ميرزا طاهر وحيد، از آنندراج)نشرة زعفران چنانكه در توضيح تعويذ ملاحظه شد، ظاهراً از زعفران و مشك به عنوان تعويذ استفاده مي شده است، اما از آب زعفران كه با آن دعاهايي مي نوشته و آن را نشره مي گـفـتـه اند، بدون ترديد براي دفع چشم زخم و امور خارق العاده ديگر استفاده مي كرده اند.از زعفران چهره مگر نُشره اي كنمكابستني به بخت سترون در آورم(خاقاني، ص240)خاقاني در بيتي ديگر نيز گفت است:
هان رفيقا نُشره آبي يا زُكال آبي سازكز دل و چهره زُكال و زعفران آورده ام(خاقاني، ص256) نُشره آب را در لغت،‌آب دعا، نُشره يا ماء النشره معني كرده اند، بدين گونه كه دعا را با زعفران بنويسند و با آب باران نيساني بشويند و براي شفا بياشامند، دكتر كزازي در توضيح بيت اخير نوشته اند «نُشرة آب،‌آبي رنگين بوده است كه با زعفران مي ساخته اند و بدان لوح كودكان را مـي آراستـه اند، يا دعاي چشم زخم مي نوشته اند.» (سراچة آوا و رنگ، ص108) خاقاني در بيتي ديگر، برگ زرد شدة درخت رز را به خاطر رنگ زعفراني آن به خط تعويذ گران تشبيه كرده است.خمّ چو پري گرفته أي يافته صرع و كرده كفخط معرّمان شده برگ رز از مزعفري(خاقاني، ص430)نمك بر آتش افشاندن يا بر دوش و بازو آويختن يكي از مواد ديگري كه از آن براي پيشگيري از چشم زخم استفاده مي شد، نمك بود. قطعه هاي كوچك و چهار گوش نمـكهاي بلـورين را در پـارچه اي مي دوختنـد و آن را بر شانة كودكان نصب مي كردند. نوع ديگر استفاده از آن براي پيشگيري از چشم زخم، بر آتش افكندن مقداري نمك نرم بود. خاقاني دربيتي سروده است:شو نمك بر آتش افكن كزسر خوان بهشتخوش نمك در طبع و شكر در زبان آورده ام(ديوان، ص256) دكتر كزاري در توضيح اين بيت نوشته اند: «نمك بر آتش افكندن، مانند اسپند سوختن, كناية ايماست از به شگفت آمدن از زيبايي و سرآمدگي چيزي يا كسي. در گذشته براي پرهيز از چشم زخم، نمك بر آتش مي افشانده اند... نمك به آتش افكندن دو كـاربـرد و معـني مي تـواند داشـت، يـكي دوري از گزند چشم است و ديگري بهره بردن از ارمغان خاقاني.» (سراچة آوا و رنگ، ص108) شايد كاربرد نمك براي دفع چشم زخم، با شوري نمك و چشم شوري ارتباط داشته باشد.نيل بر چهره كشيدن يكي ديگر از راههاي پيشگيري از چشم زخم، كشيدن نيل بر چهره است. خاقاني شرواني در ابياتي سردوه است:دفع عين الكمال چون نكندرنگ نيلي كه بر رخ قمر است(ديوان، ص67)يا: تو نيل بر كشي به مه از بيم چشم بدمن غرق نيل چشم نيلوفر آيمت(ديوان، ص573)نظامي:هر نيل كه بر رخش كشيدندافسون دلي بر آن دميدند(ليلي و مجنون، ص59)انوري ابيوردي نيز گفته است:بختت نه سميني است كه ره گم كند اقبالكر نيل كشد دشمن بدبخت ورم را(انوري، ج1، ص7) استـاد دكتر شهيـدي در توضيـح اين بيـت از شـرح فراهاني بر ديوان انوري نوشته اند: «و متعارف است بر پيشاني و رخسارة اطفال فربه كه در نظر مردم خوش آيند و مردم را رغبت به ديدن ايشان باشد، بواسطة دفع چشم زخم نيل كشند.» (شرح ديوان انوري، ص42) چنانكه شواهد بالا نشان مي دهد نيل بر چهره كشيدن براي دفع چشم زخم اختصاص به كودكان نداشته است.هفت هيكليكي ديگر از تعويذهايي چشم زخم، هيكل هفت هيكل است. در غياث اللغات هفت هيكل چنين توضيح شده است: «هفت دعاست كه در هر روز هفته يك دعا از او خوانند كه موجب امن و سلامت باشد. (غياث)خاقاني در مدح ممدوحان خود گفته است:در حمايل، حوريان از نام اوهشت جنت، هفت هيكل كرده اند(ديوان، ص517)و:هر هشت حرف افضل ساوي است نزد منحرزي كه هفت هيكل رضوان شناسمش(ديوان، ص895)هيكل يكي ديگر از تعويذهايي كه ظاهراً شكل پيكر و هيكل شخص داشته و چيزهايي روي آن مي نوشته اند، هيكل نام دارد. در توضيح هيكل نوشته اند:«دعا كه به بازو بندند چشم زخم را. (لغ)خاقاني در مرثيه فرزندش سروده است:هيكل و نشره و حرزي كه اجل باز نداشتهم به تعويذ گر شعوذه گر باز دهيد(خاقاني، ص164)خاص از براي وسوسة ديو نفس راشايد گر اين سخن بنويسي به هيكلي(لغ، از سعدي) هركدام از اين راههاي پيشگيري از چشم زخم، اختصاص به مناطقي خاص داشته، يا در برخي از مناطق كاربرد بيشتري داشته اند.ج- اعمال و شيوه هاي ديگر پيشگيري از چشم زخم نظامي در خردنامه يكي از راههاي پيشگيري از چشم زخم را دادگري و مهرباني با مردم دانسته است. او از قول اسكندر، پس از آنكه همة جهان را گشت و مردم را به دينداري دعوت كرد، و مرگ خويش را نزديك ديد، به مادرش سفارش نامه اي نوشت كه با مردم دادگري و مهرباني نما و طوري رفتار كن كه:به پروردن داد و دين زينهارنگهدار فرمان پروردگارگر آيم چنان كن كه از چشم بدنه تو خيره باشي نه من چشم زد(خردنامه، ص167) يـكي ديـگر از جمـله كارهايـي كه بـراي دفع چشم زخم مي كردند اين بود كه لباس هاي فردي كه در مظان چشم رسيدگي بود به كيفيتي ويژه با دست راست اندازه گيري مي كردند و اين كار را آن قدر تكرار مي كردند كه به زعم خودشان «نظر در رفته» باشد. و بالاخره يكي از راههاي درمان چشم خورده،‌درمان به وسيلة پزشك است. نظامي در خردنامه افسانه اي نقل كرده است، بدين مضمون كه اسكندر از عشق يكي از كنيزكان زيبايش كه دچار بيماري سختي شده بود بسيار دلگير و ناراحت بود. در همان احوال شبان پير و سالخورده يي را ديد، از او خوشش آمد و از او خواست كه از تجربيات شباني اش برايش ماجراهايي نقل كند. شبان با تجربه كه خدمت شاهان ديگر كرده بود، پس از آگاهي از انگيزة اسكندر داستان شاهزاده اي را براي او نقل كرد كه به معشوقة زيبايش چشم زخم رسيده بود:عروسي ز پايين پرستان اوكز او بود خرّم شبستان اوشد از گوشة چشم زخمي نژندتب آمد شد آن نازنين دردمند
در آن تب كه جز داغ دودي نداشتبسي چاره كردند و سودي نداشتسهي سرو لرزنده چون بيد گشتبدان حد كز از خلق نوميد گشت(خرد نامه، ص52) شاهزاده كه تحمل چنين وضعي را نداشت، پيش از مرگ عروس زيبايش، دل بر مـرگ نهـاد و بـراي نابـودي خويش راهي بياباني شد كه بدان بيابان مرگ مي گفتند و هر كس به آنجا مي رفت ديگر بر نمي گشت. يكي از دوستان شاهزاده چون از اين ماجرا آگاه شد، سواره و نقابدار راه شاهزاده را بست، او را دستگير كرد و به طور ناشناس در زير زمين خانه اش زنداني نمود و براي درمان كنيزك طبيبي ماهر را به بالينش برد و سرانجام معشوقة شاهزاده را درمان كرد.پريرخ ز درمان آن چيره دستاز آن تاب و آن تب به يكباره رستهمان آب و رنگش در آمد كه بودتماشا طلب كرد و شادي نمود(خردنامه، ص54) ادامة ماجرا بر خواننده معلوم است. به نظر مي رسد كه داستان كنيزك در مثنوي از همين داستان فراهم آمده باشد. به هر حال در اين داستان شخص چشم زخم رسيده بوسيله طبيب درمان مي شود.نتيجه گيري نخستين نتيجة اين مقاله، آشنايي خوانندگان با تمام اصطلاحات مربوط به چشم زخم است. سپس خواننده از چگونگي روي دادن چشم زخم و با ميزان اعتقاد گذشتگان با آن آشنا مي شود. نكتة مهم ديـگر اينـكه، علي رغم نظـر عامة مردم كه چشم زخم را امـري قـرآني و ديني قلمـداد مي كنند و اعتقـاد نداشتن به آن را ناديده گرفتن امري ديني مي دانند و محققين نيز معتقدند كه چشم زخم در ايران، مربوط به دورة اسلامي است؛ اما در قرآن كريم، به آن چندان اعتنايي نشده است و در تنها مورد مهم از سه موردي كه اغلب مفسران آن را مربوط به چشم زخم دانسته اند، يعني آية «ليزلقونك بابصارهم»مي توان با توجه به معاني فراوان «يزلقون» از قبيل هدف قرار دادن، انداختن، از پاي در آوردن، هلاك كردن و از مرتبه اي فرو افكندن، در مفهومي غير از چشم زخم توجيه كرد. چنانكه ملاحظه شد در لسان العرب و برخي تفاسير «ليزلقونك بابصارهم» را چيزي مانند «نزديك است فلاني با چشمش مرا بخورد و مرا بيندازد»، دانسته اند. و آيه را چنين معني كرده اند؛ طوري با غضب به تو مي نگرند كه نزديك است ترا از مرتبه اي كه هستي با چشمشان فرو بيفكنند و هلاك نمايند. و اين در حالي است كه در تفاسير، دعاها، ادبيات و اعتقادات عمومي مردم، چشم زخم جايگاه پر اهميتي دارد. امّا از سوي ديگر اعتقاد داشتن به چشم زخم مي تواند امري خرافي و غير علمي تلقّي نگردد، زيرا تأثير چشم، مي تواند از مقولة تأثيراتي باشد كه عارفان و حكيمان، تأثير نفس، همت، نظر، خاطر و. . . مي خوانده اند و امروزه نيز هيپنوتيزم، خوابهاي مصنوعي و مغناطيسي، انرژي درماني، تله پاتي، حس ششم و. . . كه طرفداران فراواني دارد، از همين نوع است. بعلاوه، اعتقاد داشتن يا نداشتن به چشم زخم و پذيرش و آمادگي رواني، مي تواند در رخ دادن يا ندادن آن نقش مهمّي داشته باشد و براي آناني كه چشم زخم را باور دارنـد، انـواع تعـويذها و اشيائـي كه بـه عنـوان دافع چشم زخم استفاده مي شود، مي تواند تأثير رواني واقعي و شگفت انگيزي در پيشگيري و درمان آن داشته باشد. نتيجة ديگر مقاله، آشنايي با انواع راهها و شيوه هاي متنوعي است، كه براي پيشگيري و درمان چشم زخم در متون مختلف آمده است و خود اين امر نشانة اعتقاد داشتن و نگراني فراواني است كه نسبت به اين موضوع داشته اند.


منابع و مآخذ
1- قرآن كريم.2- آملي، محمد بن محمود، نفايس الفنون. شيراز: معرفت، 1382.3- ابن منظور، لسان العرب. انتشارات دار الاحياء، طبعه جديده، الطبعه الاولي 1408 هـ . ق.4- ابـو الفتـوح رازي، تفسيـر قرآن. قم: انتشارات كتابخانة آيت الله مرعشي، 1404 هـ. ق.5- اسعد گرگاني، فخرالدين، ويس و رامين. تصحيح محمد روشن، انتشارات صداي معاصر، 1377.6- انوري ابيوردي، اوحدالدين، ديوان اشعار. به اهتمام محمد تقي مدرس رضوي، تهران: علمي و فرهنگي، چاپ سوّم، 1364. 7- حسيني، حسين بن احمد، تفسير اثني عشري. تهران: ميقات، چاپ اول، 1364.8- حافظ، شمس الدين محمد، ديوان اشعار. تصحيح قزويني – غني، به كوشش ع. جربزه دار، تهران: اساطير، 1367.9- خاقاني شرواني، ديوان اشعار. تصحيح ضياء الدين سجادي، تهران: زوار، چاپ دوم، 1357.10- خرمشاهي، بهاء الدين، حافظ نامه. تهران: علمي و فرهنگي، چاپ دوم، 1367.11- خلف تبريزي، محمد حسين، برهان قاطع. به اهتمام محمد معين، تهران: امير كبير، چاپ پنجم، 1362.12- دايه (رازي) نجم الدين، مرصاد العباد. تصحيح محمد امين رياحي، تهران: علمي و فرهنگي، چاپ سوم، 1366.13- دهخدا، علي اكبر، لغتنامه. زير نظر محمد معين و سيد جعفر شهيدي، چاپ جديد، بهار 1373.14- رسائل اخوان الصفا. چاپ بيروت، سال 1957 ميلادي، ج4.15- رامپوري، غياث الدين، غياث اللغات. بكوشش منصور ثروت، تهران: امير كبير، چاپ اوّل، 1363.16- ستار زاده، عصمت، ترجمه شرح سودي بر حافظ. تهران: حقيقت، چاپ دوم، 1351.17- سعدي، مصلح الدين، كليات. تصحيح محمد علي فروغي، تهران: امير كبير، چاپ سوم، 1362.18- شهيـدي، سيـد جعفـر، شـرح لغـات و مشـكلات ديـوان انـوري. تهران: علمي و فرهگني، چاپ دوم، 1362.19- شيخ الاسلامي، محمد هادي، دانشنامة شيخ الاسلامي. شيراز: كتابفروشي محمدي، 1375 هـ . ق.20- صائب تبريزي، ديوان. به كوشش محمد قهرمان، تهران: علمي و فرهنگي، چاپ دوم، 1370.21- طبرسي، ابي علي فضل بن حسن، مجمع البيان. بيروت: نشر دار المعرفه، چاپ اول، 1406 هـ . ق.22- عبدالرحيم بن عبدالكريم، منتهي الارب. تهران: سنايي، بدون تاريخ.23- عطار، فريدالدين، اسرار نامه. صادق گوهرين، تهران: چاپ صفي عليشاه، 1338.24- غـزالي، امـام محمد، كيمياي سعادت. به كوشش حسين خديو جم، تهران: علمي و فرهنگي، چاپ سوم، 1364.25- قمي، شيخ عباس، مفاتيح الجنان. مصحح، ناطق نوري و موسوي دامغاني، تهران: فراهاني، بدون تاريخ.26- سفينـه البحـار. انتشـارات كتـابخانة سنايي، چاپ كتابخانة علمية نجف، 1355 هـ . ق.27- كزازي، ميرجلال الدين، سراچة آوا و رنگ. تهران: سازمان سمت، 1376.28- كمال الدين، اسماعيل، ديوان اشعار. به كوشش حسين بحر العلومي، كتابفروشي دهخدا، 1348.29- مستر هاكس، قاموس كتاب مقدس. تهران: اساطير، چاپ اول، 1377.30- مولوي، جلال الدين، مثنوي معنوي. به همت نيكلسون، تهران: مولي، چاپ چهارم، 1365.31- ميبدي، رشيدالدين، كشف الاسرار. به كوشش علس اصغر حكمت، تهران: امير كبير، چاپ پنجم، 1371.32- نسفي، نجم الدين عمر، تفسير نسفي. تصحيح دكتر جويني، تهران: بيناد فرهنگ، 1354.33- نظامي گنجوي، اقبالنامه. تصحيح و شرح حسن وحيد دستگردي، تهران: علمي، بدون تاريخ.34- شرفنامه. تصحيح و شرح حسن وحيد دستگردي، تهران: علمي، 1317.35- خسرو و شيرين. تصحيح و شرح حسن وحيد دستگردي، تهران: علمي، بدون تاريخ.36- ليلي و مجنون: تصحيح و شرح حسن وحيد دستگردي، تهران: علمي، بدون تاريخ.37- هفت پيكر. تصحيح و شرح حسن وحيد دستگردي، تهران: علمي و فرهنگي، بدون تاريخ.38- نفيسي، علي اكبر (ناظم الاطباء)، فرهنگ نفيسي. تهران: كتابفروشي خيام، چاپ مروي، بدون تاريخ.39- يوسفي، غلامحسين، شرح بوستان. تهران: خوارزمي. چاپ چهارم، 1369.