۱۳۸۷ آبان ۲۵, شنبه

یکشنبه، 4 بهمن، 1383
عيد قربان ..... شمــــــــــــــــــــــــا .... مـــن!
سلام
توفيق نبود جائی که دلم می خواست بنويسمش اينجا نوشتم چون بايد نوشته میشد

يا رب البيتک الحرام

يا رب المسجد الحرام

يا رب المشعر الحرام


ای قوم به حج رفته کجائيد کجائيد

معشوق همين جاست بيائيد بيائيد
من و تو خوب می دانيم اگر اوست که از همين جا که هستيم با او محرم

می شويم با يک نيت با يک قربة الی الله

خوان کرم کراماتشان آن قدر گسترده است که آرزوی احرام بستن با مولا

بر دلت نمی ماند

اگر و تنها اگر به اندازه ی قطره اشکی

¤ که از سر خلوص و نوای دل است ¤ درلای لای عرفه ـ ای که از امامت
حسين بن علی (ع) به

يادگارداری ـ زلال باشی

محرم می شوی ؛ طواف می کنی ؛ صفا ؛ مروه و صحرا !

او همين جاست کنار تو درعرفات ؛همراه تو در رمی جمرات ؛

همقدمش در منا ؛ همان لحظه که قربانی می کنی نه قربانی را که هنگام

قربانی آخرين آثارنفس پليدت را! کنار توست و پس از قربانی لبخندی

ازمولايت می بينی پذيرفتنت با همه ی فقير بودنت با همه ی گناهانت!

اگرمطهربمانی شايد که به رد نگاه مولايت تاعمرداری زمزم شده باشی !


* پاک شدی زلال مثل اشک های روز عرفه *


اوهـميــن جـاسـت کنار تنهـــايی انسـان هــــــــا



التماس دعــــــــا


امضــــاء : مهــــــــــــــــــاجر فاطمـــــــــــــــــی