در اصطلاح اهل علم، تجربه عبارت است از اینکه امری مکرر مورد مشاهده و رؤیت و رصد قرار گیرد و این تکرار به حدی برسد که سندیت و حجیت علمی پیدا کند و این سندیت و حجیت همان است که دانشمندان از آن تعبیر به «اِحکام صناعی» میکردند. شمار این تکرار بستگی به موارد آن دارد، همچون حدیث متواتر در شرعیات که شمار راویان خبر متواتر در موارد مختلف فرق میکند.
پزشکان یونانی در شناسایی بیماریها و روش درمان آنها از تجربه و قیاس هر دو استفاده میکردند و یکی را به تنهایی کافی نمیدانستند. بقراط کتاب فصول خود را با این عبارت آغاز کرده است: «العمر قصیر و الصناعة طویلة و الوقت ضیّق و التجربة خطر و القضاء عسر»، یعنی عمر کوتاه و دامنۀ علوم دراز است و وقت تنگ و تجربه خطرناک و قیاس دشوار است.
شارحان فصول بقراط دربارۀ خطر تجربه چنین بیان داشتهاند که: خطرناک بودن تجربه از آن جهت است که بدنهای آدمی با وجود شرافت آن فسادپذیر است و تجربه آزمایش فعلهایی است که بر بدن وارد میشود و گاه برای محقق ساختن قیاس است. مانند آنکه اگر قیاس دلالت بر سردی دارویی بکند و ما خواسته باشیم با تجربه آن را محقق سازیم، در این صورت خطر کردهایم (نک : ابن نفیس، 94، 96).
ابوسلیمان سجستانی و (ظاهراً به پیروی از او) ابن فاتک، در بندهایی که از تاریخ الاطباء یحیى نحوی نقل میکنند (این بندها به وضوح از روایت منتشر شدۀ تاریخ الاطباء اسحاق بن حنین که رسالۀ یحیى نحوی را نیز در بردارد، افتاده)، آورده است که: اسقلیبیوس اول، نخستین پزشک از 8 پزشک برجستۀ باستان، پزشکی را بر تجربه بنیاد نهاد (در روایتی که تنها ابن ابی اصیبعه آورده است: غورس نیز از وی پیروی کرد). پس از وی مینوس دریافت که تجربه به تنهایی خطرناک است. پس قیاس را نیز بدان افزود و گفت «تجربۀ بیقیاس خطر است». بعدها برمانیدس طبیب آمد که تجربه را خوار و نادرست شمرد و قیاس بهتنهایی را برگزید. او 3 شاگرد برجای گذاشت که یکی تجربۀ تنها و دیگری قیاس تنها را پذیرفت و سومی نیز بر آن بود که پزشکی چارهجویی است (الطب انما هو حیلة). سپس افلاطون طبیب آمد و در سخنان ایشان نگریست و دید که تجربۀ تنها خطرناک و قیاس به تنهایی نادرست است. پس به جمع میان این دو رأی داد و همۀ آثار مخالف با این دیدگاه را بسوخت. بعدها نیز اسقلیبیوس دوم و بقراط (ه م) کوسی همین راه را پی گرفتند (ابوسلیمان، 102- 103؛ نک : ابن فاتک، 45-46؛ نیز ابن ابی اصیبعه، 1/21-24؛ قس: اسحاق بن حنین، 66- 67).
در روایت عربی فی فرق الطب جالینوس، 3 مکتب پزشکی پدید آمده پس از برمانیدس، «اصحاب التجارب» و «اصحاب القیاس» و «اصحاب الطب الحِیَلی» نامیده شدهاند. جالینوس که مکتب سوم را قبول ندارد، دربارۀ مکتب تجربه و مکتب قیاس چنین گوید: پزشک باید چیزهایی را بداند که با آن سلامتی از دست رفته را باز آورد و سلامتی موجود را نگه دارد و این علم به وسیلۀ تجربه به دست میآید و این نظریۀ پیروان تجربه است و برخی گفتهاند که قیاس باید تجربه را کمک کند و اینان را پیروان قیاس گویند... (نک : ص 20- 21). فرق میان روش پیروان قیاس و پیروان تجربه این است که قیاسیون عارضهها را دلیلی بر سبب آنها میگیرند و با علم به سببها درمان و مداوا را انجام میدهند و تجربیون از آنچه که پیش از این چند بار دیده، و آن را رصد و حفظ کردهاند، برای درمان و دارو استمداد میجویند. او همچنین در فی التجربة الطبیه نظرها و نقضهای هر یک از این دو مکتب را برضد یکدیگر بیان کرده است (نک : ص 1، 4، 9، 14، 16، 30-31، 38- 41، 57-62، 65-66، 80، 81).
اصحاب تجارب و اصحاب قیاس در برنامههای درسی نیز با هم اختلاف داشتند. اصحاب تجارب در درسهای خود از طب عملی شروع میکردند و سپس به طب نظری میپرداختند و اصحاب قیاس برعکس از نظری شروع، و به عملی ختم میکردند (ابن رضوان، 79). و از اینجا میتوان دریافت که قطبالدین شیرازی که بیش از 14 سالگی به حدس صائب و نظر ثاقب در درمان بیماران مشهور گردیده، و سپس به خواندن کتاب قانون نزد شمسالدین کیشی و شرفالدین بوشکانی پرداخته، برپایۀ برنامههای اصحاب تجارب تحصیلات خود را انجام داده است (نک : قطبالدین، مقدمۀ کتاب).
دامنۀ مناقضات این دو مکتب به دورههای اسلامی نیز کشیده شد، چنانکه اسحاق بن حنین در تاریخ الاطباء و الفلاسفۀ خود اشاره به اهمیت قیاس و تجربه کرده است (نک : ص 63- 69). الواثقبالله، خلیفۀ عباسی پزشکان زمان خود را گرد آورد تا آنان نظر دهند که آیا تجربه باید ملاک استواری در نظرهای علمی باشد یا قیاس و یا هر دو. مسعودی داستان مشاورۀ واثق با این پزشکان را به تفصیل یاد کرده است (4/77- 81).
کسب تجربههای نوین پزشکی، به ویژه در زمینۀ کالبدشناسی، به سبب موانع مذهبی مربوط به تشریح (ه م)، با مشکلات عدیدهای مواجه بود، با این همه، ابن ماسویه، پزشک نامدار جندیشاپوری در این زمینه بسیار پرتلاش بود. بر اساس دو حکایت که ابن ابی اصیبعه و قفطی، از ابن دایه، پزشک و تاریخنگار معاصر ابن ماسویه نقل کردهاند، یوحنا قصد داشت تا فرزند کند ذهن (بلید) خود، ماسویه را زنده زنده تشریح کند، همانگونه که جالینوس مردمان و بوزینگان را تشریح میکرد، تا بتواند علت کند ذهنی او را دریابد و نتیجۀ این تشریح را در کتابی دربارۀ ترکیب بدن، رگها، وریدها و اعصاب بیاورد (احتمالاً همان کتاب ترکیب خلق الانسان که از میان رفته است)، اما سلطان (مأمون) وی را از این کار باز داشت. بر اساس روایت دوم ــ کـه تنها ابن ابـی اصیبعه از آن یـاد کرده است ــ یوحنا در 221ق در حضور یوسف بن ابراهیم، مشهور به ابن دایه (ه م) خطاب به فرستادۀ معتصم گفت که بر آنم که این بوزینه را تشریح کنم و همچون جالینوس کتابی در تشریح بنویسم... اما لاغری این بوزینه موجب نازکی رگها و عصبها و وریدهای آن بود، امید نداشتم که تشریح آن مانند تشریح بوزینۀ درشت اندام سودمند و روشنگر باشد. بدینجهت او را نگه داشتم تا تنومند گردد و چون کار این بوزینه به ثمر رسد، امیرالمؤمنین بداند که برای وی کتابی نوشته باشم که در اسلام بیمانند باشد. یوسفبن ابراهیم افزوده است که یوحنا با توفیق در این کار کتابی (احتمالاً فی التشریح، که آن نیز از میان رفته است) پدید آورد که دشمنانش بیش از دوستان زبان به آفرین وی گشودند (ابن ابی اصیبعه، 1/ 178، 180- 181، 183؛ قفطی، 390- 391).
محمد بن زکریای رازی برای اثبات مسائلی که مورد تجربه قرار گرفته، به مشاهده و رؤیت خود استناد میکند و با عبارتی نظیر «رأیتُ غیرمرّة» و «رأینا الف مرّة» و «کم قد ترصّدتُ» حجیت و سندیت و صناعیت مسائل را بیان میدارد (نک : ص 61، 63، 75، جم ). اخوینی بخاری، شاگردِ شاگردِ رازی نیز بر اهمیت تجربه در علم پزشکی تأکید کرده، و در مقدمۀ هدایة المتعلمین فی الطب به فرزند خود گفته است: «و لکن من ترا آن چیزها گفتم بدین کتاب کی من آزمودهام. مگر آنکه چیزی که گویم فلان چنین میگوید، آن نیازموده بُوَم، این بدان گفتم تا ترا غلط نیفتد» (ص 587).
ابن سینا پایههای علم خود را بر مشاهده که منبع مهم برای تجربه است، قرار داده، از جمله مشاهدۀ او گلهایی را که در کنار نهر جیحون در کودکی دیده، و پس از سالیان دراز که در مشاهدۀ دوم دیده که آن گلها تبدیل به سنگ سست شده است (ص 3) و عبارت «وقد تواترت منّی هذا التجربة» در سخنان علمی او فراوان دیده میشود (ص 36).
داروشناسان اسلامی نیز با استناد بر «امتحان» و «تجربه» خواص داروها را با قاطعیت بیان داشتهاند. بسیاری از پزشکان برجستۀ دورۀ اسلامی در ساخت داروهای مرکب زبردست، و تجارب بسیاری در این زمینه اندوخته بودند؛ از جمله میتوان به کوششهای آنان برای تکمیل تریاق فاروق (نک : ه د، تریاق) که آن را درمان هر درد میدانستند، اشاره کرد. از جمله گویند که محمد بن احمد تمیمی (ه م)، ترکیبهایی را که در آثار پزشکان پیشین برای تریاق فاروق، و احتمالاً برخی تریاقهای مشهور دیگر نقل شده بود، آزمود تا بهترین ترکیب را برای هر کدام به دست آورد و مثلاً چند داروی مفرد (ساده) بر ترکیب تریاق فاروق افزود. وی در مادة البقاء به ترکیب این تریاق، به وجهی که خود اصلاح کرده است، اشاره دارد (نک : ص 493- 498). به همین سبب، پزشکان بعدی همگی او را کامل کنندۀ ترکیب این تریاق میدانستند (قفطی، 105-106؛ ابن ابی اصیبعه، 2/ 88- 89). گزارشهای بسیار دقیق تمیمی در المرشد الى جواهر الاغذیة و القوی المفردات من الادویة (از منابع مهم ابن بیطار در الجامع) دربارۀ محل رویش و نامهای محلی برخی گیاهان دارویی در نواحی مختلف شام و به ویژه بیتالمقدس (برای نمونه، نک : ابن بیطار، 2/20) و نیز وصف مشخصات ظاهری گیاهـ داروها بیشتر مبتنی بر تجربیات شخصی خود او بوده، و به همین مناسبت، شمار استنادهای او به دیوسکوریدس، در مقایسه با ارجاعاتش به جالینوس بسیار کمتر است (نک : ه د، تمیمی).
ابن بیطـار نیز در مقدمـۀ الجامع، معتبرتـرین گیاهـ دارونامۀ دورۀ اسلامی، «تکیه کردن بر تجربه به جای نقل» و «اعتماد بر تجربه و مشاهده» را از مبانی کار خود دانسته است (1/3 : ... و ثبت لدیّ بالخِبَر لا الخَبَر... و اعتمادی علی التجربة و المشاهدة...). عطار هارونی نیز گفته است که آنچه در منهاج الدکان آورده، یا از گیاهشناسان اخذ کرده و یا آنکه خود آن را تجربه و امتحان نموده و یا از فرد موثقی فرار گرفته که او خود آن را تجربه کرده بوده است (ص 3). در اهمیت تجربه در علم پزشکی همین بس که از آن برای نام کتابهایی که داروهای مجرب در آنها نقل شده، استفاده گردیده است، از جمله کتابهایی به نام المجرّبات و خلاصة التجارب.
غذاشناسان نیز تجربه را یکی از وسایل شناخت غذاها قرار داده بودند (اسحاق بن سلیمان، 1/15). با توجه به مراتب یاد شده، میتوان نتیجه گرفت که دانشمندان اسلامی عنایت فراوانی به امر تجربه در پژوهشهای علمی خود داشتهاند و آن را در علوم مختلف و با روشهای گوناگون به کار میبردهاند.
مآخذ: ابن ابی اصیبعه، احمد، عیون الانباء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، 1299ق/1882م؛ ابن بیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة، بولاق، 1294ق؛ ابن رضوان، علی، «التطرق بالطب الی السعادة»، به کوشش سلیمان قطایه، مجلة تاریخ العلوم العربیة، حلب، 1978م، شم 2(2)؛ ابن سینا، الشفاء، طبیعیات، المعادن و الآثار العلویه، به کوشش محمود قاسم، قم، 1404ق؛ ابن فاتک، مبشر، مختار الحکم و محاسن الکلم، به کوشش عبدالرحمان بدوی، بیروت، 1980م؛ ابن نفیس، علی، شرح فصول ابقراط، به کوشش یوسف زیدان و ماهر عبدالقادر، قاهره، 1411ق/1991م؛ ابوسلیمان سجستانی، محمد، صوان الحکمة، به کوشش عبدالرحمان بدوی، تهران، 1974م؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344ش؛ اسحاق بن حنین، تاریخ الاطباء (نک : مل ، روزنتال)؛ اسحاق بن سلیمان اسرائیلی،الاغذیة، چ تصویری، فرانکفورت، 1406ق/1986م؛ تمیمی، محمد، مادة البقاء فی اصلاح فساد الهواء و التحرز من ضرر الاوباء، به کوشش یحیى شعار، قاهره، 1999م؛ جالینوس، فی التجربة الطبیة، به کـوشش ریچارد والزر، آکسفرد، 1944م؛ همو، فی فرق الطب المتعلمین، ترجمۀ حسیـن بن اسحاق، بهکـوشش محمـد سلیم سالم، قاهره، 1978م؛ رازی، محمـد بن زکـریا، الشکوک على جالینوس، به کوشش مهدی محقق، تهران، 1372ش؛ عطار هارونی، داوود، منهاج الدکان و دستور الاعیان، قاهره، 1287ق؛ قطبالدین شیرازی، التحفة السعدیة (شرح کلیات القانون)، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ مرکز، شم 525؛ قفطی، علی، تاریخ الحکما، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، 1903م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، دارالمعرفه؛ نیز:
Rosenthal, F., »Ishaq b. Hunayn's Tarikh al-Atibba«, Oriens, 1954, vol. VII.