۱۴۰۰ فروردین ۳, سه‌شنبه






زبان زیبا


۱- شاید فکر می کنید که واژه “فریبا” از “فریب” می آید و به معنی فریبنده است. خیر، اینچنین نیست. ریشه “فریبا”

Pari-ābā (پری آبا) و به معنی “دربردارنده فروغ” است.

همین جا هم بد نیست بدانید که یک معنی “آب” āb، “درخشندگی” است. بنابراین ممکن است رنگ “آبی” به نوشیدنی “آب” مربوط نباشد بلکه به معنای “ماده ای درخشنده” باشد. حتی در زبان عربی، “ازرق” به معنای “آبی، کبود”، از ریشه “زَرق” به معنی برق زدن و درخشش می آید.

۲- واژه “آبستن” از ریشه فارسی باستان ā-puÇa-tanú به معنی “تن پسر دار” (آنکه تنش حامل فرزند {پسر} است) می آید.

آیا این واژه ما را به این سوال که در ایران باستان اندیشه مردسالاری وجود داشته می رساند؟!

۳- میان مفهوم “آتش” و “تشنگی” در زبان های هند و اروپایی و غیر هند و اروپایی، رابطه برقرار است.

مثلا “تشنه” در زبان فارسی، Durst در زبان آلمانی و یا thirsty در زبان انگلیسی (هر دو به معنای تشنه) از ریشه ters (هند و اروپایی) به معنای “خشک شدن” و “خشک” می آید که به torris در زبان لاتین به معنی “توده آتش” و “شعله آتش” تبدیل شده اند.

در زبان عربی نیز میان “آتش” و “تشنگی” رابطه ای برقرار است: “لَهبان” به معنای “بسیار تشنه” از “لَهب” به معنای “شعله” و “زبانه آتش” می آید. لغت “حَرٌان” به معنای “تشنه” نیز از ریشه “حَرٌ” به معنی “حرارت” و “گرمی” است.

همینطور حدس زده می شود که واژه “عطش” در عربی به معنای “تشنگی” از “آتش” در زبان فارسی اخذ شده باشد.

۴- بال های بلند حشره “آخوندک” که همچون قبای بلند “آخوند” است در این نامگذاری بی تاثیر نبوده. اما جالب تر، موارد زیر است:

*** واژه mantis در انگلیسی به معنای “آخوندک” است که از ریشه یونانی به معنای “پیامبر” گرفته شده.

*** “آخوندک” در زبان روسی می شود bogomÓl که به معنی “ستاینده بغ” است. bog به معنی “بغ” (خدا) و بخش دوم از

molit′sya به معنی “نماز خواندن” و “عبادت کردن” مشتق شده.

۵- واژه “آزاده” به معنی نجیب و شریف و اصیل با واژه انگلیسی Gentle هم معنی است. اما بد نیست بدانید که “آزاده” از āzāt در فارسی میانه، و ā-zāta در ایرانی باستان و از ریشه zan به معنی “زادن” می آید. و Gentle هم از ریشه هند و اروپایی gen به معنای “زادن” مشتق شده. یعنی هر دو نه تنها هم معنی هستند بلکه ریشه مشترک هم دارند.

۶- یک واژه جالب در زبان فارسی وجود دارد که احتمالا نشنیده اید یا کم شنیده اید. این لغت “آژفنداک” āz.fandāk و به معنی “قوس و قزح” یا همان “رنگین کمان” است.

گفته می شود که این واژه از زبان ایرانی باستان azi-banda (اَژی بَندَ) گرفته شده که “اژدهابند” معنی می دهد. برخی هم می گویند که این واژه از āz از ریشه anČ به معنی “خم کردن” و “کج کردن” آمده. fandak هم در زبان خوارزمی به معنی “سَروَر”، “ایزد” و “خداوند” است. بنابراین “آژفنداک” می شود: “کمان خدا”

۷- واژه “آش” ظاهرا از ریشه as “آس” به معنی خوردن آمده. از همین رو واژه kahrkāsa “کرکس” به معنی “مرغ خوار” است. “کرک” به معنای مرغ است و این واژه در برخی از زبان های محلی ایرانی از جمله گیلکی وجود دارد.

شاید واژه “آشغال” به معنی فضولات و زباله با “آش” مربوط باشد. بنابراین “آشغال” یعنی آنچه که خوردنی نیست و دورافکندنی است.

۸- واژه “آفرین” به معنای “ستایش”، “مدح”، “تحسین” و “درود” از ریشه frĪ در زبان ایرانی باستان به معنی “ستودن”، “تحسین کردن” و “خشنود کردن” آمده. واژه های freund در زبان آلمانی و friend در زبان انگلیسی (هر دو به معنای دوست) نیز از همین ریشه (هند و اروپایی) مشتق شده اند.

۹- گل های “لاله” و “آلاله” نامشان به واژه “آل” به معنی “سرخگون” و “سرخ فام” مربوط است.

۱۰- واژه “آماردن” به معنی “شمردن”، “حساب کردن” و “اهمیت دادن” از ā پیشوند و mar به معنی “به خاطر سپردن”، “به یاد آوردن” مشتق شده. ریشه هند و اروپایی آن هم می شود mer. و این همان است که واژه لاتینی memor به معنای “متفکر”، “اندیشمند” و memory انگلیسی به معنی “یاد”، “خاطره” و “حافظه” از آن آمده.

۱۱- اگر پرسیده شود که “آوازه” به چه معنی است، احتمالا جواب می دهید “شهرت”. اما شاید ندانید که یک معنی “آوازه” می شود “مرداب”. بنابراین عبارت “آواز آوازه” می شود: “بانگ مرداب”

۱۲- “آهنگ” به معنی “نوا” و “ترانه” از ایرانی باستان ā-hanga، ریشه hang و از هند و اروپایی songˆho می آید. بنابراین می توان به آسانی تشخیص داد که واژه “آهنگ” در فارسی با song در انگلیسی و sang در آلمانی بی ارتباط نیست.

۱۳- واژه “ابد” به معنی “زمانی که آن را نهایت نباشد” از ریشه a-pād به معنی “بی پا” (بی پایان) است. در مقابل، واژه “ازل” به معنی “زمانی که آن را ابتدا نباشد” از a-sar به معنی “بدون سر” (بدون آغاز) معنی می دهد.

شگفت انگیز این است که در این معنی، زمان به مثابه موجودی (آدم) بی سر و بی پا دانسته شده. از آنجا که می دانم بسیاری از تقویم ها و گاهشماری ها با اندام انسان سنجیده می شود، پیدا کردن رابطه میان بدن و اندام انسان با زمان، موضوع بسیار جالب توجهی برای تحقیق و مطالعه است.

۱۴- “پاسارگاد” از فارسی باستان pārsārgada و یا pārsa-argada به معنی “اقامتگاه / مسکن پارسیان” است. بخش “پارسیان” واژه که مشخص است اما “ارگادا” همان است که امروز “ارک / ارگ” شده.

۱۵ – واژه “اَست”، فعل ربطی سوم شخص مفرد از مصدر فرضی “اَستیدن” با فعل is انگلیسی و ist آلمانی ریشه های مشترک هند و اروپایی دارند.

۱۶- گفته می شود واژه “دوستکان” به معنی “پیاله بزرگ / پیاله شراب” از زبان فارسی به زبان روسی رفته و بعدتر به شکل “استکان” دوباره از زبان روسی وارد زبان فارسی شده.

۱۷- در زبان عامیانه و به طنز به کسی که “قی” یا همان “استفراغ” کند، می گوییم: شکوفه زد!

ولی جالب است که بدانید “شکوفه / اِشکفه” واقعا به معنی “استفراغ” است. به بیت زیر توجه کنید:

هر شرابی که دوست ساقی نیست جز خمار و شکوفه نفزاید

۱۸- “الفبا” را به عبارتی (به زبان عبری) شاید بتوان “طویله” معنی کرد. “الف” aleph به معنای “گاو نر” است و “با” Beth به معنای “خانه”. یعنی “الفبا” می شود “خانه گاو نر”. فکر می کنم به خانه گاو، چه نر باشد چه ماده می گویند، طویله.

۱۹- افغان ها و بلوچ ها به موجود “باردار”، “حامله” و “آبستن” می گویند: “امیدوار”

۲۰ – به نظرم اگر جامعه ای یا سازمانی به دنبال لوگویی باشد که از طریق آن بخواهد معنی “همبستگی” و “اتحاد” را ترویج کند می تواند از طرح “انار” استفاده کند. چون: “انار” از hadāna و یا در اصل از ham (با هم، متفق) + dāna (دانه، تخم) آمده است.

در زبان انگلیسی و فرانسه که به “انار”، pome granate گفته می شود، به معنی “سیب دانه دار” است.

۲۱- واژه “اَنبوسیدن” در فارسی جالب است، چون هم به معنی “به وجود آمدن” و “هستی یافتن” است و هم به معنی “پوسیدن”، “تباه شدن” و “از بین رفتن”

“بودن یا نبودن؟ مساله این است.” این دو روی سکه، در ایران یک واژه دارند.

۲۲- یک معنی دیگر “انجیر” که به اسم میوه می شناسیمش، “سوراخ” و “مقعد” است.

۲۳- ممکن است “هندسه” که خیلی ها فکر می کنند از زبان عربی است، از ریشه ham-dais باشد. dais به معنی ساختن و شکل دادن است.

۲۴- “انگشت” angušta از ریشه ang به معنی “خماندن” و “کج کردن” است. واژه لاتین angulus به معنی “زاویه” و “گوشه” و angle انگلیسی به معنی “زاویه” هم از همین ریشه است.

۲۵- “انگور” و صنایع مربوط به آن خیلی قدیمی است. در زبان عیلامی واژه an-kur-rak-kaš به معنی “چرخشت” (ابزار فشردن انگور برای شراب سازی) است.

“انگورک” هم به معنی “مردمک چشم” است.

۲۶- در زبان فارسی، هم “مهمان” داریم، هم “ایرمان”. مهمان که مهمان است، ولی ایرمان یعنی مهمان ناخوانده و طفیلی.

۲۷- ریشه “ایوان” به معنای “کوشک” و “قصر”، همان “آپادانا” (اَپَدانَ) appadāna است.

پی نوشت: منبع اصلی این نوشتار کتاب ۵ جلدی “فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی” اثر فوق العاده دانشمند گرامی “محمد حسن دوست” است. اما من گاهی واژه ها را با منابع دیگر هم تطبیق می دهم. همچنین سعی می کنم طوری واژه ها را انتخاب کنم و در دسته “زبان فارسی” که به تازگی در این سایت ایجاد شده، بگنجانم که الهام بخش و تفکربرانگیز باشد.