تحفه. [ ت ُ ف َ ] (اِخ ) زنی از اولیات بود. در آغاز کنیز و نوازنده عود بود، پس از آن عاشق پیشه شد و او را بگمان اینکه دیوانه شده به تیمارستان بردند. سری سقطی از حال وی آگاه گشت و او را از تیمارستان رهانید و آزاد کرد. وی طبع شعر نیز داشت. دو بیت زیر از ابیاتی است که در تیمارستان درباره ٔ وضع خود سرود
معشرالناس ماجننت ولکن
انا سکراﷲ و قلبی صاح
اغللتم یدی و لم آت ذنباً
غیر جهدی فی جدی و افتضاحی