۱۴۰۱ تیر ۳, جمعه

بهار چین . [ ب َرِ ] (اِخ ) جایی که در افسانه ها بمنزله ٔ بهشت روی زمین است . بهشت گنگ . و آن بدست عده ای از ایرانیان در وسط خاک توران در طرف شمال سیر دریا (سیحون ) برپا شده بود. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به بهشت گنگ شود.                                                                                        گنگ بهشت . [ گ َ ب ِ هَِ ] (اِخ ) همان گنگ مذکور که به تازی قبةالارض گویند، روز و شب آنجا برابر است و بهشت گنگ نیز مینامند. (رشیدی ). نام شهری است در حدود مشرق از بلاد ترک منسوب به خوبان و در آن شهر معبدی است مشهور به قندهار. (از برهان) :
درآمد به آن شهر مینوسرشت
که ترکانْش خوانند گنگ ِبهشت ۞.
نظامی (اقبالنامه ص 200).


و رجوع به حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین و فرهنگ نظام و گنگ و گنگ دژ و بهشت گنگ شود. || نام قلعه ای است که ضحاک در شهر بابل ساخته بود و چاه هاروت و ماروت در آنجا است و آن را بهشت گنگ نیز گویند. (برهان) (آنندراج ). گنگ دژ. گنگ . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین).