با اینکه نصر حامد ابوزید قرآن را سلسله گفتارهای یک دوران مشخص میداند که بعدها به شکل متن در آمده است، اما در کتاب مشهور خود به نام معنی متن میگوید: قرآن متن عربی هست که با فرهنگ زمانهی خود رابطه داشته است. متن با فرهنگ رابطهی دیالکتیکی دارد. از هم تاثیر میپذیرند و برهم تأثیر میگذارند. مدعای ابوزید تاثیر پذیری دین از فرهنگ و تاثیرگذاری او بر فرهنگ زمانه است. مثلا واژهی (رب) به معنی صاحب خانه و سرپرست به کار میرفت، به کثرت مورد استفاده دنیوی قرار میگرفت و مربوط صفات انسانی میشد، اما در کاربرد قرآنی تعالی یافت و مختص به خدا مورد استفاده قرار گرفت. و همچنین بر اصطلاحات همچون صلاة، زکات صیام و حج لباس فرهنگی خویش را در میان اعراب پوشاند. این تاثیر گذاری های متنی قرآن بر فرهنگ زمانهی خویش است. در سوی دیگر فرهنگ زمان نزول قرآن بر متن قرآن هم تاثیر گذار بوده است، مثال خطوات الشیاطین، رووس الشیاطین عصم الکوافر و استفادهی غیث در بارش باران چون این واژه غالبا در پایین آمدن قطرات باران با برکت از سوی اعراب به کثرت مورد استفاده قرار میگرفت به همین دلیل قرآن هم از واژهی غیث استفاده کرده است. قرآن در بخش عقاید هم متاثر از فرهنگ عصر نزول خود بوده است مانند جن پری و شیاطین. این واژگان در زندگی روز مره آن دوران رواج داشته و قرآن هم از این واژه ها بهره جسته است. در توصیف قیامت و احوال آخرت از عناصری بهره گرفته است که با معیشت و فرهنگ جامعهی عرب سازگاری داشته و در انگیزش آنان موثر بوده است. در بخش قواعد مقررات و رسوم اجتماعی، قرآن عدهی از این قواعد و مقررات از قبیل ازدواج، طلاق، ارث و برخی احکام حج را نیز تایید نموده است.