۱۴۰۳ اسفند ۵, یکشنبه

 به در شدن: بیرون رفتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۴۴۹ ).

عشق تو در درونم و مهر تو در دلم

با شیر اندر آمد و با جان به در شود.

منسوب به حافظ.


 ||۱. خارج شدن؛ بیرون آمدن؛ بیرون رفتن. ۲. (اسم) (ادبی) از حروف قافیه که پس از حرف وصل قرار دارد، چنان‌که در «کشتیم» و «رشتیم»، «ی» حرف وصل و «م» خروج است. ۳. [قدیمی] بیرون شدن از اطاعت؛ طغیان؛ عصیان. ⟨ خروج ‌کردن: (مصدر لازم) طغیان ‌کردن؛ قیام کردن؛ یاغی شدن. مترادف ۱. برون شد، بیرونرفت، برونرفت ۲. سرکشی، قیام، طغیان، عصیان ۳. بیرون آمدن، بیرون شدن، خارج شدن، در آمدن ۴. طغیان کردن، عصیان ورزیدن ≠ دخول