۱۳۹۵ اسفند ۲۰, جمعه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (پنجاه و چهارم) 2

طلق
بفتح طا و لام و قاف در آخر و سکون لام غلط است و بکسر طا نیز آمده معرب از تلک فارسی و بعربی کوکب الارض و عرق العروس و بسریانی فتح جشما و کوکبا از عانیز کویند واو و بیونانی چشمارون و فلون و اسطر و بمعنی کوکب یعنی کوکب الارض و برومی غوقوطیه و بفارسی ابرک و بهودل نیز و بهندی ابهرک نامند
ماهیت آن
جسمی معدنیست متکون که از زیبق خالص و کبریت قلیلی غالب بر ان ارضیت و یبس و فاعل انعقاد آن برودت و سه صنف است یمانی و اندلسی و هندی و بهترین همه یمانی است و آن سفید نقره رنک شفاف و براق صفایحی است که خوب ورق ورق کردد و اوراق آن بزرک و نازک سفید براق صدفی باشد و مائل بسیاهی نباشد و بعد از ان در خوبی هندیست و آن در سفیدی و نازکی کمتر از یمانیست و اندلسی که مغربی نیز نامند از همه پست تر و اوراق آن نازک نمی کردد و رنک آن با کمودت و نیز کفته اند دو صنف است یکی صفایحی و ورق ورق می کردد و دوم مانند سنک حص و معدن آن جزیرۀ قبرس است و در هند معدن آن بعض جاها است مانند نواح عظیم آباد و می کویند که احیانا در بعضی قطعهای آن قلیلی سیماب برمی آید و مستعمل از ان محلوب و محلول آنست و چون بتنهائی احراق نمی یابد لابد بیالاید با نوشادر و کلس البیض احراق می نمایند و دستور حلب و حل و احراق آن در مقدمه مذکور شد
طبیعت آن
در دوم سرد و در آخر سوم خشک و در اول سرد و در دوم خشک نیز کفته اند
افعال و خواص آن
آشامیدن آن با ادویۀ مناسبه جهت اسهال دموی و کبدی و نزف الدم همه اعضا و رحم و ذوسنطاریا و تپهای حاره و ریزانیدن سنک کرده و مثانه و با عسل جهت سرفۀ کرم و مغسول آن به آب بارتنک جهت نفث الدم سینه و رحم و بواسیر بیعدیل و طلای آن جهت قروح رطبۀ قضیب و اعضای عصبانی و اورام حارۀ پستان و خلف اذن و بواسیر و حکه و جرب مذاکیر و سائر اعضای رخوه و جذام متقرح و رفع آثار سیاهی جلد بغایت مؤثر المضار آشامیدن آن مطلق با خطر و مضر سپرز و کرده مصلح آن کثیرا و تخم کرفس و استعمال آن با عسل رافع تشبث آنست باعضای باطنی مقدار شربت آن تا نیم مثقال و چون محلوب آن را مانند غبار سائیده و مکرر با آب خالص غسل نموده و با صمغ عربی و آب حل کنند در اعمال نقاشی و مانند آن بهتر از ورق نقره است و چون در ان زعفران اضافه نمایند مانند ورق طلا محلول باشد و با زنکار زمردی رنک و با عصفر فستقی رنک کردد و چون با شب یمانی و خطمی و مغره و سرکه و سفیدۀ تخم مرغ بر اعضا طلا کنند مانع سوزانیدن از آتش شود و اهل صناعت طلق را مطهر قلعی می دانند هرکاه بآن کداخته شود و دستور حلب و حل و احراق و دهن و اقراص کوکب در قرابادین ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
 طلق
 نشانه های اختصاری 
طلق.   [ طَ ] (معرب ، اِ) پنبه کوهی.   || دوائی است که ضماد آن نافع سوختگی است (و مشهور در آن سکون لام ، یا آن غلط است ). معرب تلک.   || ابوحاتم گوید: طلق (بکسر اول ) و آن سنگی است براق ، بهندی ابرک و چون آن را بکوبند توبرتو جدا شود، و گاهی آن را در تابدانهای حمام بجای آبگینه بکار برند. اَجوده الیمانی ثم الهندی ثم الاندلسی و الحیلة فی حله ان یجعل فی خرقة مع حصوات و یدخل فی الماء الفاتر ثم یحرک برفق حتی ینحل و یخرج من الخرقة فی الماء ثم یصفی عنه الماء و یشمس لیجف.   (منتهی الارب ). سنگی است سفید و براق که آن را ابرک گویند و چون بر چیزی بمالندآتش آن را نسوزد و اگر حل گردد و مانند آب شود اکسیر گردد چنانچه گفته اند. (منتخب اللغات ) :
لب تر مکن به آب که طلق است در قدح
دست از کباب دار که زهر است توا مان .
خاقانی .

چشم و دلم چو پر شد از زیبق اشک و طلق غم
بس بود این گهر مرا از پی چرخ کیمیا.
سیف اسفرنگ .

گوهری باشد کانی.   گویند هرکه حل کرده آن را بر بدن مالد آتش بر بدن او اثر نکند، و بعربی کوکب الارض خوانند. (برهان قاطع). بعربی ابهرکه را گویند. ارجانی گوید: طلق سرد است در یک درجه و خشکست در دو درجه ، سیلان خون را که در رحم و مقعد پدید آید دفع کند و ریش روده را نیکو گرداند، چون به آب لسان الحمل بکار برده اند و آماسها و کرم که بر پستانها و رانهاو خصیتین بدید آید در ابتدای بدید آمدن منفعت کند وطلق حل کرده در منافع زیادت بود از حل ناکرده.   (ترجمه صیدنه ابوریحان ). بعضی آن را کوکب الارض خوانند و دو نوع است : صافی البیاض غلیظجسم و از آن مروارید سازند چنانکه بغلط نتوان شناخت ، و دیگر سرخ نیکورنگ که جسم نرمی دارد. (نزهة القلوب ). کوکب الارض.   (ذخیره خوارزمشاهی ). عرق العروس.   فتخ ۞.   و رجوع به طین شاموس شود. یکی از معانی آن چنانکه ابن البیطار گوید میکا ۞ است.   نوعی از سنگ که سفید و براق و طبق برطبق باشد آن راابرق نیز گویند و چون ابرق محلول را بر چیزی بمالندآتش آن چیز را نسوزد، مجازاً بمعنی شراب آید بمناسبت آنکه ابرق محلول که مانند آب میشود اکسیر اعظم است ، و شراب را نیز در فوائد قریب اکسیر دانند و بهمین جهت شراب را طلق روان نیز گویند. (غیاث ) :
درده کیمیای جان زآتش جام زیبقی
طلق حلال پرور آن طلق روان گوهری .
خاقانی .


بعربی کوکب الارض گویند، سرد است در اول و خشک است در دوم.   چون نیم مثقال از محلولش میل کنند طبیعت را قبض کند و خون ببندد و سنگ گرده و مثانه بریزاند و چون به آب لسان الحمل طلا کنند ورم ثدیین و ورم خلف اذنین را نفع دهد، و مضر است به سپرز و مصلحش کتیراست و طلق را چنان کنند که با سنگ ریزه چند در خریطه کرباس درشت کرده در آب نیم گرم اندازند و به آهستگی بجنبانند تا حل شود پس در آفتاب خشک سازند و نگاه دارند. و صاحب تحفه آرد: معروفست و آن سفید نقره مانند و زرد طلائی و یمانی و هندی و مغربی میباشد و بهترین او یمانیست که صفایح آن بسیار رقیق جدا شود و براق و صدفی رنگ باشد، در دوم سرد و در آخر سیُم خشک و مستعمل از او محلوب و محلول است و طریق حلب و اقسام حل او در دستورات مذکور میشود و چون به تنهائی نمیسوزد احتراق او را با نوشادر و کلس بیض ممکن دانسته اند و شرب او جهت اسهال و موی و کبدی و نزف الدم اعضا و تبهای حار و ریزانیدن سنگ گرده و مثانه و با عسل جهت سرفه حار و با آب بارتنگ جهت نفث الدم سینه و رحم و بواسیر بی عدیل و طلای او جهت قروح رطبه قضیب و اعضای عصبانی و حکه و جرب و جذام مقرح و آثار سیاه جلد و اورام حاره و بواسیر بغایت مفید و مضر سپرز و گرده و مصلحش کتیرا و تخم کرفس و شربتش نیم مثقال است ، و شکر رفع تشبث او به اعضای باطنی میکند و چون محلوب او را مثل غبار سائیده و رفع نمک از شستن مکرر نموده با صمغ عربی و آب حل کنند در اعمال نقاشی و مانند آن بهتر از ورق نقره است و چون زعفران اضافه نمایند مثل ورق طلای محلول و با زنگار زمردی و با آب عصفر فستقی میشود و چون با شب ّ یمانی و خطمی و مغره و سرکه و سفیدی تخم بر اعضا طلا کنند مانع سوزانیدن آتش است ، و اهل صناعة طلق را مطهر قلعی میدانند هرگاه با آب گداخته شود. (تحفه حکیم مو من ). صاحب اختیارات گوید: کوکب الارض خوانند و عرق العروس و به یونانی اسطولای کواکب یعنی کوکب الارض.   رازی گوید سه نوعست ، بحری و یمانی و اندلسی ، و یمانی نکوتر بود و تنک و براق.   و هندی بشکل یمانی بودولیکن عمل وی نکند و اندلسی صحیفه وی ستبر بود، و غافقی گوید آن نوعی از حشیش است معروف به عرق العروس ،و ارسطو گوید که خاصیت طلق آنست که اگر بهاون یا به آهن و مطرقه و هر چیز که چیزها بدان توان کوفت ، بکوبند، کوفته نگردد مگر بحجر الماس بشکنند و قطعاً وی را سحق نتوان کرد مگر وقتی که چند سنگ کوچک با وی منضم سازند و در خرقه خشن یا مویینه بندند و در آب می جنبانند تا جسم وی خرده خرده شود و بگدازد، و علی بن محمد گوید حل وی چنان کنند که در خرقه ای بندند با سنگی چند خرد و در آب نیم گرم اندازند و به آهستگی بجنبانند تا حل شود و از خرقه بیرون آید، پس آب از وی صافی کنند و در آفتاب نهند تا خشک شود، و این مو لف گوید این عمل را حلب خوانند چنانچه طلقی را که عمل بر آن کرده باشند طلق محلوب گویند نه محلول ، و شیخ الرئیس گوید خوردن وی خطرناک بود، و طبیعت وی سرد است در اول و خشک است در دوم ، قابض بود و خون را ببندد و به آب لسان الحمل ورم ثدیین و ذکر و خلف اذنین و مجموع گوشتی که سست بود در ابتدا نافع بود و خون رحم و مقعدببندد و چون مغسول کنند و به آب لسان الحمل بیاشامندنفع وی ظاهر شود و طلا کردن ذوسنطاریا را نافع بود ونافع بود جهت ریشهائی که در اعضای مجذوبان پیدا گردد. و صاحب منهاج از قول اسحاق گوید که نیم مثقال از وی سنگ بریزاند، و گویند مضر بود بسپرز و مصلح وی کتیرا بود و وی سوخته نشود الا به حیله.   (اختیارات بدیعی ). سنگی مطبق و درخشنده که کیمیاگران خلاصه آن را بحکمت می کشند و بکار میبرند و آن بشکل سیمان است و آن را طلق روان گویند. ابن البیطار آرد: محمدبن عبدون گوید: سنگ براقی است که میتوان آن را در زیر ضربه بصورت ورقه های کوچک و نازکی درآورد و آنها را برای پنجره روشنائی گرمابه بکار برد و بجای شیشه از آنها استفاده کرد ۞ ، و بسریانی آن را فتخ ۞ و جیسما گویند. همچنین طلق را کوکب الارض و عرق العروس نیز خوانند. رازی در کتاب المدخل التعلیمی گوید: طلق را انواعی است از قبیل : بحری و یمانی و جبلی ، و هرگاه آن را در زیر ضربه قرار دهند بصفحه های سپید باریک تقسیم شود که براق و درخشان میباشند. و هم رازی در کتاب علل المعادن گوید: طلق دارای دو گونه است ، نوعی از آن ورقه ورقه میشود و از سنگ گچ تکوین میگردد و در جزیره قبرس وجود دارد. دیسقوریدوس گوید: طلق سنگی است که در قبرس یافت میشود شبیه به زاج یمانی است ، هنگامی که آن را بشکنند توبرتو و ورقه ورقه است و صفحه های آن بسهولت از هم جدا میشوند. اگر ورقه های آن را در آتش افکنند شعله ور میشوند و در حالی که آنها را از آتش بیرون می آورندنیز همچنان برافروخته میباشند ولی ورقه های مزبور سوخته نمیشوند. غافقی گوید: این جنس طلق را جیپس ۞ گویند که عبارت از طلق اندلس است.   و علی بن محمد گوید: طلق بر سه گونه است : یمانی وهندی و اندلسی ، نوع یمانی گرانبهاترین و نوع اندلسی پست ترین آن میباشد و گونه هندی متوسط میان دو گونه مزبور است.   گونه یمانی دارای ورقه هائی است که تا حد امکان نازک میباشد و به ورقه های نقره همانند است ولی رنگ آنها شبیه به رنگ صدف است.   نوع هندی هم از لحاظ شکل مانند گونه یمانی است لیکن از نظر خاصیت پست تر از آنست.   گونه اندلسی نیز ورقه ورقه میشود ولی ورقه های آن ضخیم و درشت است و آن را عرق العروس خوانند. ارسطوطالیس گوید: خاصیت طلق اینست که اگر آن را بوسیله ابزار آهنی و پتک و هاون و هر چیزی که بدان اجسام را نرم میکنند بکوبند به هیچ رو در آن تا ثیری نمی بخشد ولی اگر با سنگ الماس آن را قطع کنند از همان محل قطع تبدیل به ورقه هائی میشود چنانکه یاد کردیم ، وبرای حل کردن این سنگ هیچ چاره ای نیست جز اینکه آن را با سنگریزه هائی در کیسه ای موئین یا از پارچه خشنی دیگر داخل کنند و پیوسته با آن سنگریزه ها تکان دهند تا ذرات آن از هم بگسلد و رفته رفته سائیده شود. علی بن محمد گوید: حل کردن آن بسهولت امکان پذیر است بدین طریق که آن را در پارچه کهنه ای با سنگریزه ها گرد آورند و در آب سرد فروبرند سپس به نرمی آن را تکان دهند تا حل شود و از کهنه داخل آب گردد، آنگاه آن را تصفیه کنند و در آفتاب بگذارند تا خشک شود، درین هنگام در ته ظرف گردی از آن بجای ماند. رازی گوید: برای تا ثیر نکردن آتش در اجسامی که نزدیک آنست روی اجسام مزبور طلق میمالند. ابن سینا گوید: نوشیدن شربت آن خطرناک است زیرا ذرات آن به پرزها و خملهای معده و حلق و مری می چسبد، و آن در اول سرد و در دوم خشک است ، قابض و حابس خون باشد و برای ورم پستان و ذکر و پشت گوش و سایر عضلات سست سودمند است و شربت آن با آب لسان الحمل نفث الدم حبس کند و طلا و نوشیدن مغسول آن به آب لسان الحمل خون رحم و مقعد را حبس کند و نافع ذوسنطاریا باشد. غافقی گوید: برای قرحه هائی که در مجذوبان روی دهد نیکو است و آنها را اصلاح میکند و بهبود می بخشد. (از مفردات ابن البیطار). و رجوع به تذکره داود ضریر انطاکی شود. || در تداول اطفال ، بچه کُنَک.   رجوع به بچه کنک شود.
- طلق روان ؛ یعنی شراب ، چه طلق بمعنی ابرک است چون حل شود و آب گردد اکسیر شود، بدین مناسبت شراب را گویند طلق روان کنایه از شراب است و بعربی خمر گویند. (برهان ) (آنندراج ) :
طلق روانست آب بی عمل امتحان
زرّ خلاص است خاک بی اثر کیمیا.
خاقانی .


- طلق روان گوهری ؛ کنایه از شراب انگوری است.   (غیاث ) (آنندراج ).
- طلق محلول ؛ آنچه کیمیاگران بحکمت و ترکیبات ابرق را مثل آب میگردانند، و این اکسیر اعظم است.   (غیاث ) (آنندراج ).
////////////
تالک.   (اِ) ۞ از سنگهای معدنی که بشکل ورقه ورقه یافت شود که آن را صلایه کنند و در طب و صنعت بکار برند و طلق معرب آن است.   رجوع به کتاب ماللهند بیرونی ص 92 س 13 و طلق و تلک در همین لغت نامه شود.
- تالک و انواعش
 نشانه های اختصاری 
تالک. با توجه به ترکیب کانی شناسی، درجه خلوص، وجود ناخالصی مختلف و نوع ناخالصی ها و کاربرد، تالک انواع مختلفی دارد که به شرح زیر می‌باشد:

تالک Talc ) Steatite )
این کانی سیلیکات منیزیم آب دار با فرمولMg3Si4O10(OH)2 است که در سیستم مونوکلینیک و تری کلینیک متبلور می شود و به رنگ سبز کم رنگ تا سبز تیره یا خاکستری متمایل به سبز و همچنین سفید، سفید- نقره ای، خاکستری، متمایل به قهوه ای و در حالت پودری معمولاً به رنگ سفید است. تالک دارای جلای مرواریدی و لمس چرب بوده و نیمه شفاف است و دارای سختی 1 و چگالی 83/2 58/2 می باشد. این کانی در رده سیلیکات های ورقه ای قرار می گیرد.
تالک کمتر در طبیعت به صورت خالص یافت می شود. این کانی اگر به صورت خالص باشد از 36/63% SiO2 =،98/31 % MgO = و 75/4 % H2O = تشکیل شده است.
کانی های : ترمولیت Ca Mg3 (SiO3)4، سرپانتین 3MgO.2SiO2.2H2O، منیزیت MgCO3، کلسیت CaCO3، آنتوفیلیتMg7(Si4O11)2(OH)2، میکاK(Mg,Fe)3AlSi3O10(OH,F)2، کلریت 5(Mg,Fe)O.Al2O3.3SiO2.4H2O، دولومیت )2 (Ca,Mg)(CO3به عنوان کانی همراه و در پیوند با تالک در ذخایر این ماده معدنی به چشم می خورند.
ناخالصی های آهن مانند لیمونیت FeO(OH).nH2O، منیتیتFe2O3، پیریت FeS2، کربن، کوارتز و اکسید منگنز MnO نیز ممکن است همراه تالک وجود داشته باشد.
ترکیب شیمیایی تالک و کانیهای همراه در جدول ذیل گزارش شده است.


جدول 4- ترکیب شیمیایی تالک و کانیهای همراه (رو و دیگران، 1983)

استئاتیت (Steatite) یا سنگ صابون Soapstone
سنگ صابون (Soap Stone) اصطلاح اصطلاحی است برای سنگهای توده‌ای که کانی تالک در آن از مقادیر متفاوت در حد خالص تا کمتر از 50 % را در بر می گیرند.
در واقع معمولاً واژه سنگ صابون برای سنگهای توده‌ای تالکی و ناخالص و بسیار نرم بکار می‌رود. حال آنکه تالک های توده ای با خلوص بالا را استئاتیت (Steatite)می گویند. به سنگهای صابون، طلق گدازه نیز اطلاق می‌گردد.
از این سنگ روی دستشوئی آزمایشگاههای شیمی، سطح نیمکت‌ها، جعبه و تابلوهای برق و سطح سنگها برای مصارف مخصوص کشیده می‌شود.
رنگ آن سفید یا خاکستری با سایه‌های مختلف، گاهی اوقات متمایل به سبز یا متمایل به قرمز با حالت چوبی یا صابونی است. استئاتیت غالبا بصورت متبلور است و کمتر از 5/1 درصد کلسیت، 5/1 اکسیدهای آهن و 4 درصد آلومینا دارد. به آسانی سوراخ شده، اره گردیده و به راحتی خرد می‌شود. از این نوع تالک عموماً در ساخت عایق‌های الکتریکی و الکترونیکی استفاده می‌شود.
اخیراً استئاریت به نوعی تالک که برای ساخت عایق های الکترونیکی مناسب است، اطلاق می شود.

پات استون:
نمونه ناخالص توده‌ای تالک یا سنگ صابونی است. معمولا رنگ آن متمایل به خاکستری، سبز تیره، خاکستری آهنی یا سیاه متمایل به خاکستری می‌باشد.

رنسلائریت:
نمونه پذیر و مورف (شکل کاذب) سنگ صابونی می‌باشد. رنگ آن سفید، سیاه بوده و از تالک معمولی سخت‌تر است دارای حالت رشته‌ای بوده و جلای زیادی دارد که برای جا قلم و ادوات ونیز وسایل تزئینی بکار می‌رود.

گچ خیاطی (گچ فرانسوی):
نوعی سنگ صابون نرم و توده‌ای است که در خیاطی برای نشان گذاشتن پارچه و لباس بکار می‌رود. همچنین از گچ فرانسوی در تولید مواد شمعی و قلم ابرو استفاده می‌گردد.

پیروفیلیت:
پیروفیلیت یک سیلیکات آلومینیوم آب دار(نمونه آلومینیوم‌دار تالک) به فرمول Al2Si4O10(OH)2 با ساختمان شبیه تالک ( به جای منیزیم، آلومینیوم جانشین آن شده است) است.
پیروفیلیت شباهت و تفاوت‌های زیادی با تالک دارد و به شکل‌های مختلف ظاهر می‌شود، خواص آن به مواد همراه آن بستگی دارد.
پیروفیلیت دارای خواص مشابهی با تالک نظیر: عدم تاثیر پذیری از لحاظ شیمیایی، قدرت عایق‌پذیری بالا، نقطه ذوب بالا و قابلیت هدایت الکتریکی پایین می‌باشد و به همین جهت اغلب با تالک اشتباه می‌شود. بیشترین کاربرد آن در صنایع سرامیک و اجسام نسوز و مقاوم است. این کانی با توجه به اینکه دارای خصوصیات مشابه با تالک است ولی از نظر ژنز متفاوت می‌باشد و بیشتر در سنگهای دگرگونی با ترکیب اسیدی یافت می‌شود.

کانی های مهم پیروفیلیت :
پیروفیلیت کلریتی
در این نوع پیروفیلیت مقدار 28-24 % , Al2O3 = 5/0-2/0 % , K2O = 2/0% Fe2O3 = می باشد و به عنوان پرکننده در لاستیک، رنگ و پلاستیک استفاده می شود.

پیروفیلیت کلسدونی
در این نوع پیروفیلیت مقدار 15-13 % , Al2O3 = 5/0-2/0 % , K2O = 4/0% Fe2O3 = می باشد و به عنوان نسوزهای تماسی استفاده می شود.

پیروفیلیت کلسدونی
در این نوع پیروفیلیت مقدار 20-15 % , Al2O3 = 8/0-4/0 % , K2O = 5/0% Fe2O3 = می باشد.

پیروفیلیت سرسیتی
در این نوع پیروفیلیت مقدار 22-18 % , Al2O3 = 3-5/0 % , K2O = 5/0% Fe2O3 = می باشد و به عنوان سفید آلات، کاشی کف، چینی های الکتریکی استفاده می شود.

ذخایر پیروفیلیت به دو صورت گرمابی و دگرگونی یافت می شوند. به هنگام آلتراسیون، در سنگهای آذرین اسیدی و حد واسط به ویژه توفها و در شرایط مناسب در زونهای مشخص، پیروفیلیت تشکیل می شود.
ذخایر پیروفیلیت گرمابی بیشتر در زونهای گسلی تشکیل می شوند. در بیشتر ذخایر پیروفیلیت، زون بندی منظم دیده می شود. این زون بندی از سطح به سوی عمق شامل: زون سیلیسی، زون آلونیت، زون کائولینیت، زون پیروفیلیت، زون سرسیت و سرانجام زون مونتموریونیت است. کانی هایی که همراه با پیروفیلیت پیدا می شوند شامل: پیروفیلیت، آلونیت، کلسدونی، کائولینیت، کلریت، دیاسپور و سریسیت می شوند. ذخایر پیروفیلیت نوع دگرگونی از اهمیت کمتری برخوردارند. توفهای اسیدی در شرایط مناسب به پیروفیلیت شیست دگرگون می شوند.

سرپانتین:
سیلیکات منیزیم آبدار به فرمول Mg6(Si4O10)(OH)2 می‌باشد. سرپانتین دارای شکستگی صدفی و لمس کمی صابونی است. ناخالصی‌های سرپانتین معمولا کلسیت و کوارتز می‌باشد. موارد استفاده آن بطور عموم کارهای زینتی و گاه بعنوان ساختمانی است. نمونه‌های رشته‌ای آن کریزوتیل نام دارد که به عنوان آزبست های تجارتی مورد استفاده واقع می‌گردند.

آنتوفیلیت:
آنتوفیلیت جزء دسته آمفیبولهای ارتورومبیک است. ترکیب شیمیایی آن سیلیکات آهن منیزیم است به فرمول (Mg,Fe)77Si8O22)(OH)2 شکل ظاهری آن معمولاً بصورت اجتماعی از سوزنهای منشوری و یا رشته‌ای شعاعی است. آنتوفیلیت یکی از انواع آزبست ها (پنبه نسوز) است و دارای خاصیت انعطاف‌پذیری اندک می‌باشد و از مقاومت شیمیایی بالایی در مقابل اسیدها و آلکالی‌ها برخوردار است. همچنین مقاومتش در مقابل افزایشی دما بسیار خوب می‌باشد.

ترمولیت:
این کانی جزو دسته آمفیبول های منوکلینیک است. ترکیب شیمیایی آن سیلیکات منیزیم کلسیم‌دار به فرمول Ca2Mg5Si8O22(OH)2 می‌باشد. ترمولیت معمولی‌ترین و پایدارترین کانی گروه تالک است که بصورت رشته‌ای یا لایه‌‌های بسیار نازک دیده می‌شود. تالک ترمولیتی که گاهی تالک سخت خوانده می‌شود، حاوی 6 تا 10 درصد کلسیت و مقداری دولومیت است و درصدهای مختلفی از تالکهای ورقه‌ای نرم، سرپانتین‌های گروه تالک و مواد آمفیبولی غیر آزبستی را نیز دارد.

لاوا:
اصطلاحی است که دربازرگانی تجارتی برای بلوک‌های تالک یا فرآورده‌های تالک های بلوکی بکار برده می‌شود.

تالک مخلوط:
تالک مخلوط در واقع مخلوطی از تالک نرم، روشن شیستی، تالک نرم ورقه‌ای، سرپانتین، دولومیت، کلسیت و تعدادی کانیهای فرعی می‌باشد. تالک مخلوط با درجه خلوص پایین حاوی تالک، کلریت و دولومیت است.

تالک رشته‌ای:
تالک رشته ای به تالک هایی اطلاق می‌شود که حاوی مقدار گسترده‌ای کانیهای آزبستی باشد.

تالک نرم - ورقه‌ای:
تالک نرم - ورقه‌ای حاصل متاسوماتیسم سنگهای کربنات منیزیم‌دار رسوبی است که غالبا حاوی کلریت می‌باشد و بیشترین مورد استفاده را در بین دیگر انواع تالک دارد.
/////////
طلق‌
کوکب الارض خوانند و عرق العروس نیز گویند و بیونانی اسطرای و تفسیر آن بکوکب الارض کنند و رازی گوید سه نوع بود هندی و یمانی و اندلسی یمانی نیکوتر بود و تنک و براق بود و هندی بشکل یمانی بود لیکن عمل وی نکند و اندلسی صحیفه وی بهترتر بود و غافقی گوید که آن نوعی حیین بود که معروف بود بعرق العروس و ارسطو گوید خاصیت طلق آنست که اگر به هاون یا بآهن و مطرقه و هر چیزها که بدان توان کوفت بکوبند کوفته نگردد مگر که به حجر الماس بشکنند و قطعا وی را سحق نتوانند کرد مگر وقتی که چند سنگ کوچک با وی منضم گردانند و در خرقه خشن یا موئیه بندند و در آب بجنبانند تا جسم وی خورده گردد و بگدازد و علی بن محمد گوید حل وی چنان کنند که در خرقه ببندند با سنگ چند خرد و در آب نیمگرم اندازند و بآهستگی بجنبانند تا حل شود و از خرقه بیرون آید و آب از آن صافی گردانند و در آفتاب نهند تا خشک شود و ابن مؤلف گوید این عمل را حلب خوانند چناکه طلقی را که بر آن عمل کرده باشند طلق محلوب خوانند نه محلول و شیخ الرئیس گوید خوردن وی خطرناک بود و طبیعت وی سرد بود در اول و خشک بود در دویم و قابض بود و خون را ببندد با آب لسان الحمل مفید بود و خون رحم و مقعد ببندد و چون مغسول کنند و به آب لسان الحمل بیاشامند نفع وی ظاهر گردد و طلا کردن ذوسنطاریا را نافع بود و غافقی گوید نیکو بود ریشهائی که در اعضای مجذومان پیدا گردد و صاحب منهاج از قول اسحق گوید نیم مثقال از وی سنگ بریزاند و گویند مضر بود به سپرز و مصلح وی کثیرا بود
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: طلق به فتح طا و بکسر طا نیز آمده معرب از تلک فارسی است و بعربی کوکب الارض و عرق العروس و بسریانی فتح چشمها و کوکبا ازعا نیز گویند و بیونانی چشمارون و فلون و اسطر و برومی غوقوطیه و بفارسی ابرک و بهودل نیز و بهندی ابهرک نامند
فرانسه‌GYPSE LAMELLAIRE انگلیسی‌LAMINATED GYPSUM
اختیارات بدیعی، ص: 284
///////////
طلق، معرب تلک پارسی (Talc) است و به صورت تالک[۱][۲] نیز نوشته می‌شود. این کانی از هیدرات منیزیم سیلیکات تشکیل شده‌است، فرمول شیمیایی آن عبارت است از Mg3Si4O10(OH)2. طبق جدول سختی موس طلق نرم‌ترین کانی است و می‌توان با ناخن روی آن خراش ایجاد کرد. ورقه‌های کوچک طلق قابل انعطاف ولی غیرقابل ارتجاع است، هادی خوبی برای حرارت نیست و هنگامی که آن را لمس می‌کنیم احساس می‌کنیم که چرب است. دارای لومینسانس اغلب سفید مایل به سبز، زرد، کرم، قهوه‌ای، سبز و آبی است. این کانی در آب حل نمی‌شود ولی بسیار کم در کانی‌های اسیدی حل می‌شود و در شعله ذوب نمی‌شود. کانی مشابه آن پیروفیلیت است که از آن بوسیله آزمایش Mg (رنگ صورتی) قابل تشخیص است. گل سرشور[۳] که خود سنگی دگرگون است کاملاً از طلق تشکیل شده‌است.
//////////
قس طلق و تالک در عربی:
الطلق (أو التلك) هو معدن يتكون من سليكات المغنسيوم المهدرجة وله الصيغة الكيميائية H2Mg3(SiO3)4 أو Mg3Si4O10(OH)2. يستخدم في صورته المفككة بشكل واسع مسحوقاً. موجود في كتل ليفية. يندر وجود الشكل البلوري الأحادي للطلق.
//////////
قس در عبری:
טלק הוא מינרל סיליקטי ממשפחת הפילוסיליקטים (סיליקטים במבנה בצורת לוחיות) השייך לקבוצת הסמקטיט במשפחת מינרלי החרסית. הוא מופיע לרוב במקבץ עלעלי או סיבי וקשה מאוד להבחין בגבישים המרכיבים אותו. הלוחיות המרכיבות אותו ניתנות לכיפוף אך אינן גמישות. הטלק שמנוני למגע.
//////////
قس تالک در ازبکی:
Talk (nem. Talk; arab — talg) — varaqsimon silikatlarning kichik sinfiga mansub mineral. Kimyoviy tarkibi Mg3[Si4O10](OH)2 boʻlib, unda MgO31,7%, SiO263,5%, H2O 4,8%. Baʼzan magniy Fe, Ni, Al, Cr bilan oʻrin almashishi mumkin. T.ning villemseit (nikelli), minnesotait (temirning miqdori 50— 80%), steatit (gilvatasimon yogʻli mineral; zich massivli) agalit (ingichka tolali) turlari mavjud
//////////
قس تالک در پنجابی:
ٹالک، ہائیڈریٹڈ میگنیشیم سلیکیٹ اے جینوں پی کے ٹالکم پوڈر لئی ورتیا جاندا اے۔ ایدےکرسٹل نیں لبدے تے اینوں سب توں نرم معدن کیا گیا اے۔
///////////
قس تالک در ترکی استانبولی:
TalkH2Mg3(SiO3)4 ya da Mg3Si4O10(OH)2.
Kimyasal formülune sahip hidratlanmış magnezyum silika'dan oluşan bir mineral'dir. 1 mohs sertlik değeri ile bilinen en yumuşak mineraldır. Talk genelikle yekpare, nadir olarak da makroskopik algılanabilir Kristaller olarak önümüze çıkabilir.
Talkın teknikte, makine elemanlarının aşınmasını önlemek gayesiyle yağlayıcı olarak kullanımı nadir de olsa vardır.

///////////
Talc
From Wikipedia, the free encyclopedia
"Talcum" redirects here. For other uses, see Talcum (disambiguation).
"Magnesium silicate" redirects here. For the synthetic form, see synthetic magnesium silicate. For the chemical and mineral with the [SiO4]−4 anion, see forsterite.
Talc
Crystals of talc
General
Category
Silicate mineral
Formula
(repeating unit)
Mg3Si4O10(OH)2
9.EC.05
Either prismatic (2m) or pinacoidal (1)[2]
a = 5.291 Å, b = 9.173 Å
c = 5.290 Å; α = 98.68°
β = 119.90°, γ = 90.09°; Z = 2 or
a = 5.287 Å, b = 9.158 Å
c = 18.95 [Å], β = 99.3°; Z = 4
[2]
Identification
Color
Light to dark green, brown, white, grey
Foliated to fibrous masses, rare as platey to pyramidal crystals
Perfect on {001} basal cleavage
Flat surfaces (not cleavage), fracture in an uneven pattern
Mohs scale hardness
1 (defining mineral)
Waxlike or pearly
White to pearl black
Translucent
2.58 to 2.83
Optical properties
Biaxial (-)
nα = 1.538 – 1.550
n
β = 1.589 – 1.594
n
γ = 1.589 – 1.600
δ = 0.051
Weak in dark varieties
Short UV=orange yellow, long UV=yellow
References
Talc is a clay mineral composed of hydrated magnesium silicate with the chemical formula H2Mg3(SiO3)4 or Mg3Si4O10(OH)2. In loose form, it, along with corn starch, was one of the most widely used substances known as baby powder (in the case of talc, often called simply talcum powder; see litigation.) It occurs as foliated to fibrous masses, and in an exceptionally rare crystal form. It has a perfect basal cleavage, and the folia are not elastic, although slightly flexible.
Mohs scale of mineral hardness, based on scratch hardness comparison, defines value 1 as the hardness of talc. As such, talc can easily be scratched by a fingernail. Talc has a specific gravity of 2.5–2.8, a clear or dusty luster, and is translucent to opaque. Talc is not soluble in water, but is slightly soluble in dilute mineral acids.[citation needed] Its color ranges from white to grey or green and it has a distinctly greasy feel. Its streak is white.
Soapstone is a metamorphic rock composed predominantly of talc.
&&&&&&
طیرانه
بفتح طا و سکون یا و فتح راء مهمله و الف و فتح نون و ها و طشیر و طشور نیز آمده
ماهیت آن
نباتی است مانند فطر و بزرکتر از ان و در شب مانند چراغ می درخشد و تر و تازۀ آن سفید و زرد و خشک آن سرخ رنک منقطع می کردد از ظروف مانند اسفنج قطعهای سرخ و رطوبت آن بدبو و منبت آن اکثر زیر درخت بلوط و زیتون و در سالی که باران بسیار شود بیشتر می روید
طبیعت آن
کرم و خشک در چهارم
افعال و خواص آن
نفعی از ان تا حال ظاهر نشده و از سموم قتالۀ قویه است حتی بوئیدن و لمس نمودن آن و اجتناب از ان واجب
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
 طیرانه.   [ طَ ن َ / ن ِ ] (ازع ، اِ) نوعی از فطر و از آن بزرگتر. و تازه او سفید و زرد و خشک او سرخ است و در زیر درخت بلوط و زیتون میروید، و از سموم قتاله است حتی بوئیدن آن.   (تحفه حکیم مو من ). نباتیست مانند فطر و بزرگتر از آن و در شب مانند چراغ میدرخشد و تر و تازه آن سفید و زرد و خشک آن سرخ رنگ.   منقطع میگردد از طروف مانند اسفنج قطعهای سرخ.   و رطوبت آن بد بود. منبت آن اکثر زیر درخت بلوط و زیتون است و در سالی که باران بسیار بارد بیشتر میروید. طبیعت آن گرم و خشک در چهارم.   افعال و خواص آن : نفعی تا حال از آن ظاهر نشده و از سموم قتاله قوی است حتی بوئیدن و لمس نمودن آن و اجتناب از آن واجب.   (مخزن الادویه ص 380). و آن را طیشر و طشور نیز خوانند. رجوع به تذکره انطاکی ج 1
&&&&&&
طین
بکسر طا و سکون یا و نون بفارسی خاک و بهندی متی و بسریانی چشما نامند
ماهیت آن
معروف است بهترین آن طین حر یعنی خالص از آمیزش ریک و شوره و کبریت است که از آب شیرین باشد و آن را حرازین جهت نامند و بفارسی خاک رست نامند و لطیف ترین اطیان آنست که از آب شیرین جاری ته نشین شده باشد و طین نیل مصر بهترین اطیان انهار است
طبیعت آن
مطلقا سرد و خشک مکر خاک بلد مصطکی و خاکی که در میان نمک بهم می رسد و یا مدتی در نمک مانده باشد و خاک دریای شور و آبهای تلخ و کبریتی و شبی و امثال اینها که همه کرم و خشک اند
افعال و خواص آن
جمیع اقسام آن قابض و مجفف و جالی و مسدد و حابس اسهال و محلل اورام و مسکن التهاب و کرمی مقعده و مقوی اعضای مسترخیه از سواری بسیار و حرکت عنیفه شربا و ضمادا و طلاء بتنهائی و یا با ادویۀ مناسبۀ هر علت و آشامیدن آن جهت سل نفث الدم و سحج امعا و کزیدن ارنب بحری و ذراریح و سموم هوام و تحقین بدان جهت سحج امعا و طلای آن جهت نهش افعی و کلب کلب و با سرکه و روغن کل سرخ جهت تحلیل ورم حار و چون خاک حر را با آب شیرین سرشته خشک نمایند و در آبهای کدر و شور حل کنند و بکذارند تا ته نشین کردد خالص و شیرین و اصلاح فساد آنها نماید و چون با آب تلخ و شور ممزوج نموده عرق کشند عرق آن شیرین براید و خاکی که مدتی آفتاب بران تابیده باشد طلای آن جهت استسقا و تقویت اعضای مسترخیه رهله و با سرکه جهت کزیدن هوام بیعدیل و غسل سربدان منقی اوساخ آن و مقوی موی و درازکنندۀ آن و خاکی که آتش بسیار دیده باشد مانند خاک اجاغ بسیار مجفف و منقی بشره و جالی بهق و رافع خشونت بدن و حکه و با سرکه جهت کزیدن زنبور و با قیروطی جهت خنازیر و تحلیل صلابات و طلای خاک تنور با نمک و سرکه جهت رفع کچلی سر اطفال مجرب و خاکی که در نمک مدتی مانده باشد و خاک ظرف کلی که در ان نمک می کذارند جهت تحلیل اورام بارده و انفجار دمامیل و بثور نافع و با بول بز و یا شتر و یا کاو محلل استسقا و ضماد کاه کل یا سرکه جهت کزیدن عقرب و هوام و تحلیل اورام حاره و چون کلاب بر ان بپاشند و ببویند مقوی دل و دماغ و رافع خفقان و غشی و التهاب و عرق کاه کل که با کلاب و عرق کاوزبان و امثال آن بکشند جهت تقویت قلب و رفع خفقان و ضعف معدۀ حار بسیار مفید و طلا و ضماد خاک رود نیل که هنکام زیادتی آن و بعد کمی آب خشک شده باشد مقوی اعضا و محلل اورام مزمنه و رافع استرخا و لاغری حادث از کثرت نفث الدم و در احادیث منع بسیار از خوردن طین وارد است مانند این حدیث که قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله لا تاکلوا الطین فان فیه ثلثه خصال تورث الداء و تعظم البطن و تصفر اللون و قال صلی اللّه علیه و آله ایضا اکل الطین حرام علی کل مسلم و قال ایضا من اکل الطین فکانما اعان علی قتل نفسه و مضر اصحاب حصاه و دیدان و ضعف احشا است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
طین.   (ع اِ) گل.   (منتهی الارب ) (آنندراج ). طینة اخص ّ است از آن.   خاک : و اذقلنا للملئکة اسجدوا لاَّدم َ فسجدوا الاّ ابلیس قال اءاسجد لمن خلقت طیناً (قرآن 61/17)؛ یاد کن ای محمد چون ما گفتیم فرشتگان را که سجده کنید آدم را، سجده کردند مگر ابلیس که او گفت : من سجده کنم کسی را که تو او را از گل آفریدی ؟ (از تفسیر ابوالفتوح رازی ).
گر تو خواهی ظاهر و باطنْت گردد همچو تیر
در سحرگه دیده ات برروی طین باید نهاد.
سنائی .

ابا جدّ تو بوده بر انبیا شه
پدیدار تا آمده آدم از طین .
سوزنی .

چون مخمر کرد طین خلقت او کردگار
بخل را زآن گل برون آورد چون موی ازخمیر.
سوزنی .


بنگر که چیست بسته درین زندان
زنده وْ روان به چیست چنین این طین .
ناصرخسرو.

آن چنان که جان بپرّد سوی طین
نامه پرّد از یسار و از یمین .
مولوی .

دید طین آدم و دینش ندید
این جهان دید آن جهان بینش ندید.
مولوی .
کلوخ.   خاک نمناک.   (غیاث اللغات ): قِدرٌ من طین ؛ دیگ سفالین.   || مجموع گِلها مبرد و مجفف بود. (اختیارات بدیعی ). طین به لغت عربست و بپارسی گل گویند و به هندی ماتی گویند. ارجانی گوید: جمله گلها سرد و خشک است ، بهترین خاکها خاک خالص از ریگ و شوره گوگرد است و طین الحر نامند از جهت پاکی او و بفارسی خاک رست گویند و اقسام خاکها بعد از احراق و شستن سردتر و لطیفتر و در افعال ثابت تر میباشند. جمیع خاکهای خالص سرد و خشکند سوای طین بلد المصطکی ، و لطیف ترین خاکها آنست که در آبهای شیرین جاری ته نشین شده باشد و طین مصری که از آب نیل حاصل میشود بهتر از اقسام آن و مجموع او رادع اورام حاره و مقوی اعضاء سست و رافع حرارات مقعد و اعیاء که از سواری بسیار و حرکات حادث شده باشد. و چون خاک خالص رادر آبهای مغشوش و شور ریخته بگذارند تا ته نشین شود اصلاح آن میکند و چون با آب تلخ و شور مخلوط کرده عرق بکشند شیرین میشود و مجربست.   و خاکهای غیرخالص در افعال شبیه به جزو مخلوط اوست و خاک که همیشه آفتاب بر او تابیده باشد، طلای او با سرکه جهت گزیدن هوام بی عدیل است و آنچه آتش بسیار دیده باشد بغایت مجفف و منقی بشره و جالی بهق و رافع خشونت بدن و حکه با سرکه جهت گزیدن زنبور و خاک شور یا نمک و سرکه جهت کچلی سر اطفال مجرب و جمیع خاکها مسدد و رافع آن انیسون است و بوی کاهگل کهنه که آب و گلاب بر وی بپاشند، مقوی دل و روح نفسانی و رافع غشی و التهاب و ضماد او با سرکه جهت گزیدن هوام و رادع اورام حاره و عرق او که با گلاب و عرق گاوزبان و امثال آن بکشند، جهت خفقان وتقویت دل و ضعف معده حاره بسیار مفید است.   (تحفه حکیم مو من ).
در قانون و شریعت اسلام هیچ نوع خاکی خوردن آن جائز نیست مگر خاک گردآمده بر ضریح مقدس امام حسین علیه السلام که از اندرون ضریح به دست آورند آنهم مشروط به آنکه مقدار تربت زیاده از وزن دانه ای از باقلاء مصریه نباشد. بروایتی استعمال و خوردن گل ارمنی نیز مجاز است و این تساهل برای آن است که ممکن است این نوع از خاک یک نوع تسکینی در پاره ای از مواقع در بیماریها ایجاد کند. (دکری ج 2 ص 236). و رجوع به تذکره انطاکی ج 1 ص 239 و «گِل » و انواع آن شود.
/////////
 - گل.   [ گ ِ ] (اِ) پهلوی گیل ۞.   رجوع به هوبشمان ص 927 شود. (ازحاشیه برهان قاطع چ معین ). خاک به آب آمیخته.   (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ). طین.   وَحَل.   عثیر؛ گل و لای که به اطراف پایها ریزد. عثیر. گل و لای تنک.   طِآة رَبدیا رَبَد؛ گل تنک.   صلصال ؛ گل نیکو. (منتهی الارب ).
///////////
قس وحل، طین درعربی:
الوحل (أو الطين) هو مزيج الماء مع أي من مكونات التراب أو الغرين أو الصلصال (الغضار)، وهذا المزيج غالباً ما يتشكل بعد سقوط الأمطار أو بالقرب من منابع المياه. يطلق على المكان المليء بالوحل بأنه موحل.

تتصلب ترسبات الوحل القديمة عبر العصور الجيولوجية لتشكل الصخور الرسوبية.
/////////
قس لامپور در باسای اندونزی:
Lumpur adalah campuran cair atau semicair antara air dan tanah. "Lumpur" terjadi saat tanah basah. Secara geologis, lumpur ialah campuran air dan partikel endapan lumpur dan tanah liat. Endapan lumpur masa lalu mengeras selama beberapa lama menjadi batu endapan. Saat endapan geologis lumpur terbentuk di estuaria lapisan yang dihasilkan disebut lumpur teluk.

Lumpur, dalam industri konstruksi, ialah gips, plesteran semen, semen basah, mapun zat lain yang mirip. Lumpur berhubungan dekat dengan sedimen.
///////////
قس بوت!، بات!، کوبوت! در عبری:
בוץ הוא תערובת נוזלית או חצי נוזלית של מים עם אבקחומר וחומרים אחרים הנמצאים באדמה.
הבוץ, הנחווה לעתים בטעות כלכלוך, מהווה מקור מידע לחקר כדור הארץ ועברו. מרבצי בוץ עתיקים שהתקשו בעבר הרחוק, אוצרים בתוכם שכבות גאולוגיות, וכן מאובנים, המהווים עדות לתקופות רחוקות בהיסטוריה של כדור הארץ.
///////////
قس بلِتوک در باسای جاوی:
Blethok ya iku lemah kang nduwèni tèkstrur cuwèr utawa setengah cuwèr.[1] Tèkstur iki biyasané kadadéyan saka campuran antarané banyu lan lemah.[1] Blethok kang menep lan suwené wis pirang puluh tau bakal dadi endapan watu.[1] Nalika endapan geologis blethok kabentuk ing estuaria lapisan kang diasilaké diarani blethok lempongan.[1] Blethok ana kang nduwèni sifat nggawé subur, saliyané kanggo nyuburaké tanduran blethok uga kena kanggo industri.[1] Contone ya iku kanggo industri gips, plesteran semen, semen teles.[1]
/////////
قس قور در ترکی استانبولی:
قوڕ تێکەڵەیە لە خۆڵ و ئاو، لە کۆنەوە لەجیاتی چەمەنتۆ و گەچ بەکارھاتووە بۆ دروستکردنی شوێنی حەوانەوە، بەڵام ئێستا کەمتر کاری پێدەکرێت، ئەمە ئێستا زیاتر لە گوندەکان باوە.
//////////////
قس کامور در ترکی استانبولی:
Çamurkumtoztoprak gibi maddelerin suyla karışması neticesinde oluşan, suyun karıştığı maddeye göre farklı renk ve özelliklerde olabilen bir maddedir. Yapışkan ve kirletici bir etkisi vardır. İletken niteliğe sahiptir
Doğal yollardan oluştuğu gibi, özel olarak kullanılmak üzere oluşturulan çamur türleri de mevcuttur.
/////////
Mud
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Mud (disambiguation).
Look up mud in Wiktionary, the free dictionary.
A pair of muddy boots.
Mud is a mixture of water and any combination of different kinds of soil (loamsilt, and clay), and it usually forms after rainfall or near water sources. The geologic definition is a specific range of sediment that contains particles smaller than sand, namely a mixture of silt and clay.[1] Ancient mud deposits harden over geological time to form sedimentary rock such as shale or mudstone (generally called lutites). When geological deposits of mud are formed in estuaries the resultant layers are termed bay muds.
https://en.wikipedia.org/wiki/Mud