۱۳۹۵ اسفند ۲۰, جمعه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (پنجاه و چهارم) 3

طین الابیض
ماهیت آن
خاک است سفید رنک با غرویت و نرم اندک چرب با چسپندکی کمی که در بعض اراضی خصوص جاها که طین حر باشد خصوصا در زمین کوفه و حجاز بهم می رسد و آن رکهای خاک خالص لزج چسپنده است شبیه بطین خراسانی
طبیعت آن
سرد و خشک
افعال و خواص آن
جالی چرک موی سر چون سر را بدان بشویند و جهت قروح مزمنه و دمامیل و تحلیل اورام حاره و تسکین آنها ذرور او طلاء نافع و در سائر خواص مانند طین خراسانی است
&&&&&&
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
طین الاحمر
طین مغره است که بفارسی کل سرخ یزدی و بهندی کیرو نامند و کاهی آن را طین فارسی نیز نامند
طبیعت و افعال و خواص آن
در مغره در حرف المیم مع الغین مذکور خواهد شد ان شاء اللّه تعالی
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
طین احمر. [ ن ِ اَ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گِل سرخ.   اسم مغره است.   (اختیارات بدیعی ) (تحفه حکیم مو من ).
////////
مغره‌
نوعی از طین سرخرنگ بود و بیونانی میلطوس خوانند و برطیقون گویند به شیرازی گل سرخ گویند و بخار آن مستعمل کنند و نیکوترین آن بود که سرخ روشن بود نه باریک و نیکوترین آن مصری بود طبیعت آن شیخ الرئیس گوید سرد بود در اول و خشک بود در دویم و فولس گوید در قبض و تجفیف نیکوتر از طین مختوم بود جراحتها اصلاح آورد و کرم بکشد و چون در سرکه حل کنند و بر حمره و مجموع ورمهای گرم طلا کنند نافع بود خواه ریش شده و خواه ریش نشده و اگر بر سوختگی آتش کنند ردع ماده بکند و ورم بگدازد و ریش را محکم دارد و چون سحق کنند و با تخم‌مرغ نیم برشت بیاشامند خون را ببندد و اگر با آب لسان الحمل بود قرحه امعا و مثانه را سود دهد و طبیعت ببندد و درد جگر را نافع بود و اگر به آب لسان الحمل حقنهکنند قطع افراط خون حیض بکند و همچنین اگر حقنه کنند قرحه امعا و خون که از امعا اسفل روانه بود قطع کند
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: مغره به فتح میم که آن را طین مغر نیز نامند لغت عربیست بیونانی میلطوس و بهندی کیرو نامند
اختیارات بدیعی، ص: 422
/////////////
قس مغره در عربی:
المُغْرَة (بالإنجليزية: Ochre، من اليونانية ὠχρός وتعني شاحب) حجر يستخرج منه صبغ أحمر بني مصفر.
//////////
قس اُکرا در عبری:
אוֹכְרָה (וגם אוֹכֶּר או אוקר) הוא צבע הנמצא בין הצהוב לחום.
מקובל לקרוא לצבע זה (וכן לצבעים הדומים לו ונוטים מעט לצהובחרדל, על שום דמיונו לצבע הממרח.
מקור השם במילה היונית (בתעתיק לטיני:) ochros שמשמעותה: צהבהב.
קיים פיגמנט בעל גוון זה בשימוש בצבעי אמנים; שמו אוכרה צהובה (או לעתים אוכרה חומה), וקרוי בקיצור אוכר.
בתחילת המאה העשרים נתגלתה אוכרה צהובה המשמשת לתעשיית הצבעים מעל המעיינות החמים בנחליאל,(במזרח ים המלח), (ואדי זרקא-מעין). יחד עם האוכרה נמצאה מעל למעיינות גם אומברה המשמשת לתעשיית צבע ערמוני-שחום לציור. אוכרה נמצאה גם בקרבת דפנה בצפון עמק החולה.[1].
//////////////
قس ایسای بویسی در ترکی استانبولی:
Aşıboyası veya Toprak boya, sarı ya da kırmızı demir cevherinden elde edilen doğal boya.[1] Cevherin niteliğine göre; kırmızıdan turuncuya, kahverengiden sarı renge kadar çeşitlilik gösteren pigmentlerden oluşur.[1] Hem su içinde hem de yağda erime özelliğine sahiptir.[1] Sentetik boyaların geliştirilmesinden önce dokuma işçiliğinde, ahşap kaplamalarda yaygın olarak kullanılmıştır.[1]
///////////
Ochre
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about a color and its pigment. For other uses, see Ochre (disambiguation).
"Red ocher" redirects here. For the indigenous people of North America, see Red Ocher people.
Ochre

 Color coordinates
#CC7722
sRGBB (rgb)
(204, 119, 34)
CMYKH (cmyk)
(0, 42, 83, 20)
HSV  (hsv)
(30°, 83%, 80%)
Source
B: Normalized to [0–255] (byte)
H: Normalized to [0–100] (hundred)
Ochre- pigment
Ochre (/ˈoʊkər/ oh-kər; from Greek: ὠχρός, ōkhrós, (pale yellow, pale), also spelled ocher, see spelling differences) is a natural earth pigment containing hydrated iron oxide, which ranges in color from yellow to deep orange or brown. It is also the name of the colors produced by this pigment, especially a light brownish-yellow.[1][2] A variant of ochre containing a large amount of hematite, or dehydrated iron oxide, has a reddish tint known as "red ochre" (or, in some dialects, reddle).
&&&&&&
طین الاخضر
بفتح همزه و سکون خا و فتح ضاد معجمتین و راء مهمله
ماهیت آن
خاکی است سبز رنک چرب با لزوجت و چسپندکی که آزادکان که از توابع شیراز است می آورند و در بعضی از قطعهای آن رنکهای زرد و سرخ و سفید است و بهترین آن سبز یکرنک خالص آنست
طبیعت آن
سرد و خشک
افعال و خواص آن
زنان ایران او را بریان نموده دود داده می خورند و می کویند جهت طپش قلب نافع و شستن سر و بدن بدان مسکن حرارت و نرم کنندۀ جلد و مو و رافع چرک و شپش و پاشیدن سودۀ آن بر فرش و غیره که بران روغن ریخته باشند ناشف آنست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
&&&&&&
طین الارمنی
بفتح اول و سکون راء مهمله و فتح میم و کسر نون و یاء مثناه تحتانیه نسبت بسریانی حمادرمنایا و بیونانی بیلاطرنیون و برومی فلاارمیانا نامند
ماهیت آن
کلی است سرخ تیره جکری رنک با نرمی و اندک چربی و غرویت که بزبان بچسپد و خوش بو و در طعم شبیه بخاک باشد و از ایروان و ارمنیه آورند و کاه بر حجر ارمنی نیز بمجاز اطلاق می نمایند و بهترین آن نرم املس چرب خالص صافی از سنک ریزه و رمل چسپنده بزبان طلائی رنک آنست
طبیعت آن
سرد در اول و خشک در دوم
افعال و خواص آن
قابض و مغری و مقوی قلب و حابس نزف الدم و نفث الدم صدر و بطن و رحم و امعا و معده و بواسیر و بول و بجهت قروح آنها و قروح و قلاع دهان و منع نزلات عظیمۀ منحدره بسوی سینه و ضیق النفس و سرفه و سل و حمیات و ربو حادث از انها و جهت حبس اسهال شربا بسیار نافع بجهت شدت تجفیفی که دارد و ازین جهت نیز رادع اورام است و بجهت وبا و طاعون چون پیش از حدوث آن چند روز و یا در ان هنکام نیز با سرکه و کلاب اکر تپ نباشد و الا با آب و سرکه بخورند و بر ورم آن طلا نمایند امان یابند از ان و با اقاقیا جهت کسر عظام طلاء و ذرور آن جهت حبس نزف الدم کل اعضای ظاهری و تجفیف قروح رطبه مفید مضر طحال مصلح آن مصطکی و کلاب مقدار شربت آن از نیم درم تا دو درم بدل آن طین مغره و طین حجازیست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
گل ارمنی.   [ گ ِ ل ِ اَ م َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گلی باشد سرخ رنگ به سیاهی مایل و به عربی طین ارمنی خوانند. تبی را که در ایام وبا و طاعون برسد نافع است ، گویند وقتی در ارمن وباو طاعون عظیم بهم رسید، چنانکه معدودی چند مانده بودند چون از ایشان تفحص کردند در آن ایام از این گل میخوردند. (برهان ) (آنندراج ) : بگیرند، گل مختوم پنج درم ، گل قبرسی پانزده درم ، گل ارمنی مغول دو درم ... و گل پارسی سه درم.   (ذخیره خوارزمشاهی ).
////////////
Bolus Armenicus
The name Bolus armenicus [1] , often referred to as terra armena or terra armenia , became a synonym for medically applied clay healer in the course of the Middle Ages.
Bolus Armenicus and other Tonheilerden in a showcase from the stock of the German Pharmacy Museum
Table of Contents
·         1Composition of clays
·         3Written sources
·         4References
·         5Notes
Texture of the alumina [ Edit | Edit Source Code ]
This is of pasty consistency, more homogeneous and purer than the rather sandy healer.   Thus, 1000 years ago, it became a medicine known throughout Europe; After all, almost every medically applied alumina was used with this name. In the universal encyclopedia of Johann Heinrich Zedler from 1733, Bolus is any rich or clay-like earth that shines, which is soft, tender and smooth, which has a red, pale red or yellow color, and in the water or in the mouth like butter Marches; It is closely related to the seals.   To be found this bolus after Zedler was formerly in the Levant (Lebanon) and in Armenia , since the outgoing Middle Ages (around 1500) it was then also broken down in Central Europe. Until today, names such as Bolus Armenia or Armenian clay are found in the pharmaceutical literature. This is a natural occurrence of reddish-colored clay, also called reddish, by means of iron oxide. In the twentieth century Bolus considered Armenia or Terra Armenia as a concept of quality. In Hager's Manual of Pharmaceutical Practice , the following was described in 1938: A clay which contains iron oxide and consists of a lively red earthy mass, which feels greasy, easily rubbed, and behaves like water in the water; This sound occurs naturally in Armenia as well as partly in Germany. It is distinguished from Bolus rubra , the red clay which is similar in composition, but is usually less pure and darker. Today the white clay Bolus alba is used medically: this is kaolin , a natural, crystalline, water-containing aluminum silicate; It is obtained from raw kaolin, a layered silicate. This clay is characterized by a high absorbency for water and - less strongly - oils. It is used internally as charcoal in the case of diseases, and externally as a powder (usually mixed with starch or talc) in the case of skin diseases.
History of medically applied alumina [ Edit | Edit Source Code ]
Even in Greek-Roman antiquity, the production of such earths, which are characterized by a high surface area of ​​their powder particles and thus detoxifying, was highly organized: these clays were mined, cleaned, pressed, packaged and loaded onto ships at certain clay deposits; Since every batch of the alumina was individually stamped, it is still called Terra sigillata (sealed soil). The origin can also be read from these stamps; The most famous clay in the Middle Ages, as described above, from Armenia - the Bolus armenicus, the Terra armena or the Lutum armenicum. Already the Greek physicians of the ancient world praised this alumina as protection from poisoning, whereby both the external (paste, roll) and the inner application was described as detoxifying. In the "Garden of Health" printed in 1485, many indications are given, in which Bolus armenicus is said to help: as a powder in every wound a great remedy, in wheezing (asthma), as a drink in blood spotting or shrinkage, in bleeding diarrhea Dissentericis), in excessive menstrual bleeding, and in fever in epidemics, in evil vesicles, and ulcers-especially when pestilence prevails in wine and rose-water, an excellent protection against pestilence. In conclusion, the author of the "garden," writes Wonnecke: "If, in one of the diseases mentioned above, the bolus armenicus does not help, then rarely does another remedy help. From today's point of view, the principle of the internal application of clay heal is based on the high surface area of ​​the powder particles that can bind toxins; Thus they act as acid regulators, with diarrhea and intestinal rehabilitation. These fields of application largely correspond to the healer.
Written sources [ Edit | Edit Source Code ]
In the Middle Ages Edit Source Code ]
Before 1037 - Avicenna : Canon medicinae
·         Bolus Armenus, lapis Armenus, lutum Armenum
Before 1037 - Avicenna: Cantica
·         Lutum Armenicum vel terra
Before 1066 - (Pseudo-) Serapion / Ibn Wafid: Aggregator
·         Bolus Armenus, lutum Armenum, Ten Armeni
Before 1087 - Constantinus Africanus : Liber graduum
·         Bolus Armenicus, Terra sigillata
2nd quarter of the 12th century Johannes Platearius : Curae
·         Bolus Armenicus
Before 1150 in Salerno: Circa instans
·         Bolus Armenicus, Terra sigillata
Around 1170 - translation of Avicenna's Canon medicinae by Guido of Cremona into Latin
·         Lutum Armenum
1290 - Translation of the aggregator by Simon from Genoa to Latin
·         Terra sigillata
At the turn of the modern era [ Edit | Edit Source Code ]
·         Bolus Armenicus, Lutum Armenum, red stone; Terra sigillata, pebbles matter
Frankfurt am Main 1557 - Adam Lonitzer : Herbal book
·         White bolus, sealed white earth, Terra sigillata, in Germany in many places, Terra Hispanica, Terra Lemnia, Red Bolus, Bolus arms (L), Lutum Armenum
In the 17th and 18th century [ Edit | Edit Source Code ]
Nuremberg 1685 - Dr. Johann Schröder's admirably treated medicine. Chymic drugstore or highly commemorative medicine
·         Bolus, French Bol, German also Bolus. In: Johann Heinrich Zedler : Great Complete Universal Lexicon of All Knowledge and the Arts.   Volume 4, Leipzig 1733, column 510 f., 1733: "Bolus Armena / Armenian Bolus, Wurttemberg and Siebenbürgen"
·         (Bolus orientalis / Bolus orientalis) / Terra almenium / Terra almenium / Armenian bolus / armenian Roth stone from the Levant and from Armenia, Toccay in Siebenbürgen (Bolus toccaviensem), Wurttemberg Bolus
In the 19th century [ Edit | Edit Source Code ]
Paris 1805-34 - Alexander of Humboldt : Voyage aux régions équinoxiales du nouveau continent. (36 deliveries). - Journey to the Aequinoctial Territories of the New Continent in the years 1799, 1800, 1801, 1802, 1803 and 1804. Submitted by Alexander von Humboldt and Aimé Bonpland. THE FIRST PART: Stuttgart and Tubingen, 1815, second part: the 1818, third part: the 1820, fourth part: the 1823, fifth part: the 1826, sixth part: the 1829. book VIII chapter XXIV p.555 -558
·         Different earths, which are eaten differently by the indigenous people of South America
·         Lemnian Earth: As is well known, the Bolar and Sicillar earths of Lemnos, which are a clay mixed with iron oxide, are now widely used in the Orient. (P.558)
·         German clay: In Germany, the workers in the sandstone pits of the Kiffhäuser mountain brush their bread instead of the butter, a fine clay, which they call Steinbutter. They consider it to be very saturating and easily digestible. (P.558)
Jena 1853 - Amalius Weisenberg : Handbook of the entire medicine from the oldest to the most recent time for doctors and studied wounded doctors
·         Red bolus, Terra sigillata rubra, white bolus, Terra sigillata alba, yellow bolus, green bolus
Written sources for the Lemnians, among others, stamped earths [ Edit | Edit Source Code ]
Around 800 BC - Homer : Ilias
·         Lemnish earth with seal of the Philoctetes; Terra sigillata
Around 300 BC - Theophrast
·         Clay from the island of Keios (Balearic Islands)
1st century AD - Dioscorides : Materia medica
·         Lemnian earth with seal of a goat; Terra sigillata
·         Sintel of the Black Sea; Clay for craftsmen
1st century AD - Pliny : Naturalis historia
·         Tinny Lemnian earth
2nd century AD - Galen
·         Lemnish earth
·         Alumina from Arezzo and Malta (Italy)
Before 800 - Lorscher medicine book
·         Bolus
Printed sources on earth at the turn of the modern era [ Edit | Edit Source Code ]
·         Clay vessels from Laubacher clay (Laubach in Hesse), Terra sigillata Strigonii (Striegau in Silesia)
Sources of the 19th Century To Earth [ Edit | Edit Source Code ]
References [ Edit | Edit Source Code ]
·         Johannes Gottfried Mayer , Katharina Englert: Ton- Heilerde.   Terra Armena. The rediscovery of an old means of internal cleaning. Heinrich Hugendubel Publishing House , Kreuzlingen / Munich 2007. ISBN 978-3-7205-5010-9
Notes [ Edit | Edit Source Code ]
1.    See also Jörg Mildenberger: Anton Trutmann's "Apotheibuch".   Part 2: Dictionary. Volume 1: A-D. Königshausen and Neumann, Würzburg 1997, ISBN 3-8260-1398-0 , pp. 242-244 ( Würzburg medical historian researches 56).
Category : 
·         Medication history
&&&&&&
طین الاصفر
بفتح اول و سکون صاد مهمله و فتح ما و راء مهمله و آن را طین الصنم نیز نامند
ماهیت آن
خاکی است زرد مائل بتیرکی که از میان دو کوه حوالی قسطنطینیه آورند و رهبانان سکنۀ آنجا بر ان صورتی نقش می نمایند و کویند صورت بت است و بعضی کویند نقش دیکر است غیر معلوم از قبیل طلسم و کویند چیزیست که بهندی آن را پیوری نامند و اصلی ندارد زیرا که پیوری چیزیست زرد سبک وزن مصنوع از بول بچۀ کاو تازه زائیده که بآن برک درخت انبۀ خام خورانیده طبخ نموده بعمل می آورند و اکثر مستعمل نقاشان است و مشهور است
طبیعت آن
سرد و خشک
افعال و خواص آن
قابض و حابس و جهت نفث الدم و نزف الدم اعضای باطنی و قیام کبدی و قیام المده شربا بهترین اطیان است و ذرور آن جهت نزف الدم ظاهر و تجفیف قروح نافع
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
///////////
&&&&&&
طین الاقریطس
بکسر همزه و سکون قاف و کسر راء مهمله و سکون یاء مثناه تحتانیه و کسر طا و سین مهملتین و اقرقرطون و قریطون نیز نامند
ماهیت آن
خاکی است خاکستری رنک با خشونت و بانکشت شکسته کردد و در قوت شبیه بشب است و از ان بسیار ضعیف ترین و فرق میان هر دو بچشیدن معلوم می کردد که تجفیف این بآن حد نیست و غالب بر ان اجزای هوائیه است
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
جالی بی لذع و جهت قروح چشم نافع و تعلیق آن جهت حفظ جنین و منع از اسقاط مؤثر و کفته اند مسهل ولادت است و نقاشان جهت ثبات رنک آن در نقاشی مستعمل دارند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
طین اقریطس.   [ ن ِ اِ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گِلی که آن را از خزینه اقریطس به اطراف برند و آن موضع را بلد مصطکی* نیز گویند. شوینده هر جراحتهاست و گوشت تازه برویاند. (ترجمه صیدنه ). آن را اقرقرطون و قریطون نیز نامند، خاکیست خاکستری رنگ با خشونت و به انگشت شکسته گردد و در قوت شبیه به شَب ّ است و از آن بسیار ضعیفتر و فرق میان هر دو به چشیدن معلوم میگردد و تجفیف این به آن حد نیست و غالب بر آن اجزای هوائیه است.   طبیعت آن گرم و خشک است.   جالی بی لذع و جهت قروح چشم نافع و تعلیق آن جهت حفظ جنین و منع از اسقاط مو ثر، و گفته اند مسهل ولادت است و نقاشان جهت ثبات رنگ آن در نقاشی مستعمل دارند. (مخزن الادویه ). مضعفترین طینها بود که یاد کرده شد و مضعف حواس بود و ریشهای چشم را نافع بود. چون زن آبستن از خود بیاویزد بچه نگاه دارد. و وی جلا دهد بغیر لذع.   (اختیارات بدیعی ).
* طین بلد مصطکی.   [ ن ِ ب َ ل َ دِ م َ طَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) و آن را طین جزیرة مصطکی نیز نامند و نیز طین خیا ۞ و خیوس هم خوانند. دیسقوریدس گوید: نیکوترین آن بود که رنگش سفید بود و به لون رقیق بود و صفائح داشته باشد و پاره های مختلف و چون در حمام خود را بدان شویند روی و مجموع بدن را جلادهد و فاضلترین ادویه بود که جهت ریشها که از سوختگی آتش بود استعمال کنند. (اختیارات بدیعی ). خاکی است خاکستری رنگ و باصفائح و ثقیل الوزن و در آب زود حل میشود و از جزیره خیوس که مصطکی حاصل میشود می آرند، و در دویم گرم و خشک و جالی و مفتح و جاذب خون بظاهرجلد و نیکوکننده رخسار است.   (تحفه حکیم مومن).
&&&&&&
طین الاندلسی
بضم همزه و سکون نون و ضم دال مهمله و ضم لام و کسر سین مهملۀ مشدده و یاء نسبت
ماهیت آن
خاک سیاه کثیفی است
افعال و خواص آن
جهت تحلیل اورام ضمادا و طلاء نافع است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
طین اندلسی.   [ ن ِ اَ دُ ل ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیاه و کثیف میباشد و در ضمادات استعمال او جائز است.   (تحفه   حکیم مو من ). طین سیاه کثیف است که از سموم قتاله است و از داخل غیرمستعمل و داخل ضمادات و اطلیه کرده میشود. (فهرست مخزن الادویه ).
/////////////
طین به معنای گل آن طور که در کتب داروئی و پزشکی آمده عبارتند از:
طین احمر (= گل سرخ = Terre rouge = Rubrique)
طین ارمنی (= گل ارمنی = Terre d'Armenie = Bol armenien)
طین اصغر (= گل زرد) و طین اصفهانی (= طین نیشابوری)
طین اقروطون (= طین اقریطس)
طین اکل (= طین خراسانی = طین نیشابوری = (Terre de Nisabour)=Argile pure) = طین حر = گل خوراکی = طین مأکول = (T. commestible)
طین اندلسی
طین بحری و طین بحیره. (مأخوذ از گل دریاچه ها)
طین بلد مصطکی (= طین خیا و خیوس = T. de Chios)
طین جلود
طین حجازی
طین حر (= طین علک)
طین حکمت (= گل حکمت)
طین حیا (طین بلد مصطکی)
طین حیوس (= صورتی از طین خیوس)
طین خراسانی
طین خیا (= طین بلد مصطکی)
طین خیوس (= طین خیا)
طین داغستانی
طین دقوقی
طین راهب
طین رومی
طین شاموس (=T. de Samus)
طین شفا
طین صعیدی
طین صغدی
طین صنم (= طین اصفر یا طین راهب)
طین صوفی حمید
طین علک
طین یارسی (= T. grasse) (= گل سرشوی)
طین قبرسی
طین قریطس (= طین اقریطس)
طین قیملس (= طین مختوم)
طین قیمولیا (= T. de l'ile= T. Cimolee = Cimolelle argentiere)
طین کاهن (= طین مختوم یا طین اصفر)
طین کاهنی (= طین مختوم)
طین کبوش (= مصطکی = Mastic)
طین کرمی (= T. de Vignes = Ampeitis)
طین کواکب (= طین شاموس)
طین لانی (= طین ارمنی)
طین مأکول (= Terre commestible)
طین مختوم (Terre sigillee = Tiea Sigillata)
طین مصری
طین مغره (= طین احمر)
طین مقلو (= طین مأکول = طین نیشابوری)
نام های بالا از لغت نامه دهخدا در حرف ط استخراج گردیده که مؤلف از کتاب های اختیارات بدیعی و مخزن الادویه و تحفه حکیم مؤمن و بحرالجواهر و تذکره انطاکی و ابن البیطار و کتاب های فرهنگ مختلف به دست آورده است.
در شرح اسمارالعقار تألیف ابوعمران موسی بن عبیدالله اسرائیلی قرطبی که به همت دکتر میرهوف (Dr. Max Meyerhof) به سال 1910 میلادی در قاهره چاپ و انتشار یافته است کلمات ذیل نیز دیده می شود:
طین اخضر (= نیلاق = Pastel et lndigo) و طین حواء ( Argile= Terre d'Eve= Terre verte) که مقصود گل خوزستانی است یا طین خوزی (= T. de Kouziston) و اقسام دیگر
طین کوکب (= طین کواکب = T.d' Etoile = T. de Samos)
طین ابلیز (= طین مصری = Terre egyptienne).
منبع :نجم آبادی، محمود؛ تاریخ طب در ایران پس از اسلام (از ظهور اسلام تا دوران مغول)، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم 1375.
&&&&&&
طین الجلود
بضم جیم و لام و سکون واو و دال مهمله
ماهیت آن
خاکی است سرخ تیره رنک املس که پوست حیوانات را بآن رنک می کنند سرخ مائل بزردی می کردد و رنک آن قیام و ثبات ندارد
طبیعت آن
کرم و خشک و با قوت قابضۀ شدیده و محلله
افعال و خواص آن
طلای آن محلل اورام و با آب برک بارتنک جهت اسهال نافع و خوردن آن جائز نیست و ردی است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
 طین جلود. [ ن ِ ج ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاکی است که پوست را بدان رنگ میکنند و سرخ مایل بزردی میشود با قوت قابضه و محلله و ضماد اوجهت اسهال و اورام نافع است.   (تحفه حکیم مومن).
&&&&&&
طین الحر
بضم حاء مهمله و راء مهملۀ مشدده بفارسی خاک رست نامند
ماهیت آن
بعضی آن را شامل طین اندلسی و طین فارسی و بعضی خاکی که از سیراف می آورند دانسته اند و آن خاکی است رخو سبک خالص و بسیار سبز شبیه بریحان و چون دود دهند آن را خوش بو و خوش طعم کردد و آن را می خورند کسانی که معتاد بکل خوردن اند زیرا که مضرت این کمتر انه اطیان دیکر است و بعضی کفته خاک خالص از آمیزش ریک و رمل و اشیای غریبه است و بعضی از انواع طین قیمولیا و از اصناف طین الخراطین دانسته اند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
طین حر. [ ن ِ ح ُرر ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ محمدبن عبدون گوید: طین حر طین علک خالص از رمل بود. مولف گوید: گِلی است نزدیک در شیراز و بشیرازی گل کوفی (کرنی ؟ کربی ؟) خوانند و در طبیعت نزدیک به وی بود و آن را نیز بدین اسم خوانند و آن گل بغایت سبزرنگ است وچون بپوست بادام دخان کنند ازبهر خوردن لون را سرخ کند و طعم آن خوش بود و کمتر بریان ناکرده خورند. و علی بن ربن گوید: طین حر سرد و خشک بود به اعتدال نیکوبود جهت همه جراحتها. و اگر با سرکه بر گزندگی زنبور طلا کنند درد ساکن گرداند. (اختیارات بدیعی ). طین نیشابوری ۞ . طین اکل ۞ . گل خالص بی ریگ . (بحر الجواهر). شامل طین اندلس و فارسی دانسته اند و مراد از آن خاک خالص است . طین قیمولیا ۞ .
///////////
خاک رس . [ ک ِ رُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گل رست . خاک قرمز. گل سرخ . خاک سرخ . گل چسبنده . رنگ خاک رس در وقتی که کاملاً پاک باشد سفید است ولی اغلب خاک رس برنگهای خاکستری ، زرد، آبی ، قرمز، سبز و سیاه یافته میشود ولی خاک رسی که کاملاً پاک باشد قرمز است و این رنگ بواسطه  اکسید آهنی است که در او است .
///////////
رُس طبق تعریف انجمن مواد و آزمون آمریکا به کانی‌های طبیعی آگلومره شده شامل فیلوسیلیکات آلومینیوم آب‌دار گفته می‌شود که با افزودن رطوبت کافی ویژگی‌های پلاستیک پیدا می‌کنند و با خشک شدن صلب می‌شوند.[۱]

در طبقه‌بندی خاک‌ها، رس در گروه ریزدانه قرار می‌گیرد. ذرات رس معمولاً با اندازه کوچک‌تر از ۰٫۰۰۲ میلی‌متر تعریف می‌شوند. لیکن گاهی مواقع ممکن است ذراتی با اندازه ۰٫۰۰۲ تا ۰٫۰۰۵ میلی‌متر نیز رس تعریف شوند. ذراتی که بر حسب اندازه، در طبقه رس‌ها قرار می‌گیرند، لزوماً شامل کانی‌های رس نمی‌شوند. رس‌ها در مکانیک خاک به ذراتی اطلاق می‌شود که اگر با مقدار محدودی آب مخلوط شوند، خاصیت خمیری از خود نشان می‌هند. خمیری بودن، خاصیت بتونه شکلی است که رس مخلوط با آب از خود نشان می‌دهد. بنابراین مناسب است که ذرات خاکی که فقط از دیدگاه اندازه در رده رس‌ها قرار می‌گیرند (یعنی اندازه آن‌ها کوچکتر از ۲ میکرون است) به جای رس، ذرات با اندازه رسی نامیده شوند.[۲]

محتویات  [نمایش]
کائولین (خاک چینی)[ویرایش]
خاک چینی AL2O3. 2SIO2. NH2O از واژه چینی Kao-lING (جایی در چین) گرفته شده که با آن خاک، ظرف‌ها و پیکره‌های چینی می‌ساختند. کااولی نیت AL2O3. 2SIO2. NH2O = Kaolinit، نازکی پولک‌هایش ۲۰ هزارم میکرون ودرازای آنها ۱۰۰ تا ۲۵۰ هزارم میکرون است و هموزن خود آب می‌مکد. برای یافتن اکسید آلومینیوم، نخست آن را در گرمای ۸۰۰ درجه، خشک شیمیایی می‌کنند تا آب شیمیایی آن بپرد و AL2O3. 2SIO2 آن بجا بماند. پس از آن نمک مانده را در جوهرنمک حل می‌نمایند. کااولی نیت در گرمای ۱۷۵۰ درجه آب می‌شود.[۳]

بنتونیت (گل سرشوی)[ویرایش]
گل سرشوی دارای آب مکی، چسبناکی، شکل پزیری و باد کردن بالا است، زیرا مونت موریلونیت آب مکنده در آن بسیار زیاد است. در سرامیک سازی کاربرد دارد. بنتونیت کالیومی دو تا سه برابر وزن خود و بانتونیت ناتریومی شش تا هفت برابر وزن خود آب می‌مکد. مونت موریلونیت montmorilonit چون دو لایه اتم sI دارد، بیش از کااولی نیت آب می‌مکد و دوبرابر آن یون می‌سازد. خاک رس مونت موریلونیت، نازکی پولک‌هایش یک هزارم میکرون و درازای پان‌ها ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزارم میکرون است. آب مکندگی برای بانتونیت ناتریومی ۶ تا ۷ برابر وزنش و برای گونه کلسیمی ۲ تا ۳ برابر وزنش است. بانتونیت یا گل سرشو را از زمان باستان در ایران می‌شناختند، در برگ گل می‌خواباندند و با آن سر و تن می‌شستند. سعدی می‌گوید: گلی خوشبوی در حمام روزی رسید از دست محبوبی به دستم بگفتا من گلی ناچیز بودم ولیکن مدتی با گل نشستم... بانتونیت برای چسبناک کردن ماسه ریخته گری و پوشش گرافیتی درون تشت‌های فلز گدازی و رنگ گیری روغنهای معدنی، سفید کردن شیره سیاه، ساختن کرم‌های آرایشی و داروسازی، صاف کردن آب آشامیدنی، سرکه، پرداخت کردن و جلا دادن فلزها، ساختن مغز خودکار، ساختن آجر نسوز، در کندن چاههای نفت و ... کاربرد دارد. بانتونیت را برای آب بندی کردن هم بکار می‌برند؛ که پس ا مکیدن آب و گل شدن، باد می‌کند و جاهای خالی آن پر می‌شوند و دیگر آب در ریزه سوراخهای پر شده اش مانند کاهگل بام نشت نمی‌کند .[۴]

جستارهای وابسته[ویرایش]
خاک رسی
کانی‌های رس[ویرایش]
کانی‌های رس، آلومینیوم سیلیکات‌های مرکب هستند که از دو واحد اصلی تشکیل شده‌اند:

۱- چهاروجهی سیلیس
۲- هشت‌وجهی آلومین
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ASTM Standard C 242, 2001, Standard Terminology of Ceramic Whitewares and Related Products, ASTM International, West Conshohocken, PA, www.astm.org.
پرش به بالا "اصول مهندسی ژئوتکنیک، جلد اول- مکانیک خاک" - براجا ام داس، ترجمه شاپور طاحونی
پرش به بالا مصالح ساختمان/احمد حامی/چاپ و پخش دانشگاه تهران2042/چاپ هفدهم1384/ص 41
پرش به بالا مصالح ساختمان/احمد حامی/چاپ و پخش دانشگاه تهران2042/چاپ هفدهم1384/صص 41 و 42
Das, Braja M.. Principles of geotechnical engineering, ۵th. ed, ۲۰۰۲.. ۱۹۴۱. شابک ۹۶۴-۶۹۰۴-۶۱-۰.
////////////
قس صلصال،  غضار در عربی:
الصلصال أو الغضار (بالإنجليزية: clay) مادة من الطين مصدرها الرئيسي الصخور السيليكاتية المعرضة للتفتت، موجودة في معظم أنواع التربة تستخدم في صناعة الخزف والطوب. ، ولاسيما الصخور النارية الحمضية المفتقرة لفلزات الحديد. ويمكن للمواد الغضارية الناتجة من الفساد أن تنتقل لتتوضع في أماكن بعيدة عن المصدر الأصلي، وتُصنَّف في توضعات رسوبية، أو أن تتراكم في أمكنتها الأصلية، وتسمى عندئذٍ بتوضعاتٍ متبقيةٍ. ويمكن لتوضعات الغضار الرسوبية أن تكون بحرية، أو بحيريّة، أو دلتاوية.

يصف الجيولوجيون الطين بأنه ذرات (أي جسيمات) صغيرة جدًا من التربة حجمها أقل من أربعة ميكروميترات (مقياس أبعاد الأجسام الدقيقة) في القطر. كلمة الطين تعني أيضًا مادة من الأرض مكونة من أنواع معينة من معادن السليكات التي تكسّرت بعوامل التعرية.


طبقات الصلصال في موقع البناء. الطين الجاف هو عادة أكثر استقرارا من الرمال في شأن الحفريات
محتويات  [أظهر]
مكونات الطين[عدل]
يتكون الطين أساساً من جسيمات صغيرة جدًا صفائحية الشكل من الألومينا والسيليكا مرتبطة معاً بالماء. توجد مواد مختلفة في الطين يمكن أن تعطيه ألوانًا مختلفة. فعلى سبيل المثال، يمكن لأكسيد الحديد أن يكسب الطين اللون الأحمر، أما المركبات الكربونية فتعطي ظلالاً مختلفة من اللون الرمادي، بينما تضفي المادة العضوية على الطين اللون الأسود.

استعماله في الحضارات[عدل]
في الحضارات ،تصنع من الطين الأواني الفخارية مختلفة الألوان حسب درجة الحرق وصنف فلاندرز بيتري تاريخ تطور صناعته بمصر القديمة، واخترع المصري القديم دولاب الفخار وصنعت الجرار والقلل والأزيار والبراني والأبرمة والفازات والأكواب الفخارية وصنعت منه التماثيل الأوشابتي المجيبة التي وضعت مع الميت في مصر القديمة لتقوم بأعمال السخرة نيابة عن الميت حسب عقائد الفراعنة. ومن الصلصال صنعت الأنتيكات والحلي الفخارية ويحرق الفخار في أفران خاصة تسمى الفوأخير ومفردها فاخورة ولا زالت بعض القرى المنتجة في مصر تصنع الفخار البدائي بنفس طريقة صناعته الفرعونية كقرية جريس بأشمون في محافظة المنوفية في مصر.

أنواع الغضار[عدل]
يتألف الغضار من جزيئات ناعمة جداً تقاس أبعادها بالميكرونات. وقد بينت طرائق التحليل بالأشعة السينية تباين الصفات البللورية لكل نوع فلزي منها، وهي تشترك جميعاً على المستوى الذري بطبقات متناوبة من السيليكات والألمنيوم، وأشهر فلزات الغضار هي الكاولينيت والإيليت والمونتموريللونيت والكللوريت، ويُعدُّ الكاولين ذو اللون الأبيض من أجود أنواع الغضار، ويُستعمل في صناعة الخزف والبورسلين وفي صناعة الورق المصقول.

الخصائص الفيزيائية[عدل]
يتصف الغضار بقوامه العجيني اللدن عند تعرضه للماء، ويتحول إلى مادة قاسية عند تعرضه لحرارة عالية. وهذه المزيَّة تعطيه أهمية صناعية كبيرة، إذ إن خاصة اللدونة تسمح بتشكيله بالشكل المرغوب، ثم يشوى بالنار للحصول على الأدوات الخزفية. كذلك يتصف الغضار بمزية التماسك التي تساعد على الحفاظ على شكل العجينة الغضارية. ويتقلص الغضار في درجات حرارة عالية تختلف شدتها حسب نوعه، ويعدّ الغضار الأقل تقلصاً من أجود الأنواع، وينصهر الغضار في درجات حرارة منخفضة نسبياً تراوح بين 1000 و 1400 ْ درجة مئوية. يراوح السطح النوعي لغضار الكاولين ما بين 10 ـ 20 م2/غ. ويمكن أن تصل إلى 840 م2/غ لغضار المونتموريللونيت.

الخصائص الميكانيكية[عدل]
يتصف الغضار بنفاذيته المنخفضة بسبب صغر مساماته. وتؤثر هذه الصفة مباشرة في سلوكيته إذا ما قدرت بالترب الخشنة أو الرمل ذي النفاذية العالية. لذلك يُلحظ أن التوضعات الجيولوجية الغنية بالمواد الغضارية هي ترب بطيئة الانضغاط زمنياً، ويمكن أن يستمر انضغاطها لسنوات عدة، لكنها في الوقت نفسه، تنضغط في نهاية المطاف بنسب كبيرة مما يؤدي إلى هبوطات عالية تُقاس من على سطح الأرض. ومثال على ذلك هبوطات مدينة المكسيك المنشأة على توضع غضاري رسوبي من أصل بحيريّ.

يتميز الغضار مثل غيره من المواد بأن قوامه مرتبط بوزنه الحجمي ونسبة رطوبته. فكلما زاد الوزن الحجمي وانخفضت الرطوبة؛ ارتفعت قيمة مقاومة التربة وأصبح الغضار أكثر صلابة. ودلّت الأبحاث أيضاً على امتلاك الغضار لمزيّة فريدة أقرب ما يمكن تشبيهها بالذاكرة للإجهادات التي تُعرض عليها. فمثلاً، إذا تعرض غضار منضغط طبيعياً لضغط عالٍ مفتعل، ثم أُزيل هذا الضغط إلى قيمةٍ منخفضة تساوي الضغط الطبيعي السابق، وجرت مقارنة عينتين من التربة مسبقة الانضغاط والتربة المنضغطة طبيعياً؛ يُلاحظ أن الخصائص الميكانيكية للتربة مسبقة الانضغاط قد تغيَّرت تماماً، فهي ذات مقاومة أعلى، وتُظهر صلابةً واضحةً، وتتمدَّد عند تعرضها لضغوط خارجية، على خلاف التربة المنضغطة طبيعياً التي تُظهر تقلصاً واضحاً عند تشوهها. وإذا تعرضت التربة مسبقة الانضغاط إلى حمولة أعلى من الضغط الذي تعرضت إليه مسبقاً، فإنها تعود إلى سلوكية تماثل تماماً التربة المنضغطة طبيعياً.

من الناحية الهندسية، تُعدّ التوضعات الغضارية مشبعة المسامات (بالماء) من أكبر التحديات التي تواجه المهندس المدني المعني بدراسات التربة والأساسات، إذ إنَّه حين تطبيق ضغط خارجي على التربة تتشكل فيها ضغوط مسامية تؤدي على المدى القصير إلى انخفاض مقاومتها. وتتزايد هذه المقاومة تدريجياً على مدى فترة زمنية طويلة. لذلك من المتعارف عليه في علم ميكانيك التربة أنه إذا أمكن تأسيس منشأة على تربةٍ غُضارية ضعيفة وكانت التربة قادرة على تحمل الإجهادات الناتجة من هذه المنشأة؛ فإنها لن تنهار على المدى البعيد، لأن مقاومة هذه التربة ستزداد مع الزمن. ويُشار إلى مقاومة التربة من فور التنفيذ بالمقاومة غير المصرّفة undrained، مقارنة بالمقاومة المصرّفة drained على المدى الطويل.

يتميز الغضار من غيره من المواد بأن قوامه شديد الارتباط ببنيته الهيكلية، فإذا ما أجري قياس مقاومة التربة الغضارية على سطحٍ موازٍ لسطح الترسب لتوضع جيولوجيًّ معيَّن؛ يُلاحَظُ أن مقاومة التربة أقل من تلك المقرونة بسطحٍ معامدٍ على سطح الترسب، وتتشكل البنية الهيكلية في بيئة ذات طبيعة كيميائية معينة. فإذا تغيرت هذه البيئة، تأثرت التربة الغضارية مباشرة. ومثال ذلك التربة الغضارية الحساسة في الدول الاسكندينافية وشرقي كندا؛ وهي ترسبات جيولوجية قديمة توضعت في بيئة مائية عذبة قبل أن تنغمر لاحقاً بمياه البحر، الأمر الذي أثَّر في استقرار بنيتها الهيكلية. لذلك ما إن تتعرَّض لأي اضطراب أو اهتزاز؛ تفقد قوامها كلياً وتتحول إلى سائل طيني، ومنه بنيتها الحساسة.

الخصائص الكيمياوية[عدل]
يتصف الغضار ببنيته الذرية غير المتوازنة كهربائياً. فهو من حيث طريقة تشكله المعدني، يتميّز سطح جزيئاته الصفائحية بشحنات سالبة مرتبطة بشوارد أملاح الأرض الموجبة التي تشمل ذرات الصوديوم والبوتاسيوم والكالسيوم والمغنيزيوم. ويتميز الغضار بقدرته على الدخول في عمليات تبادل شاردي بين شوارد أملاح الأرض وشوارد موجبة أخرى، ومن دون التأثير بالبنّية السيليكاتية الأساسية. وتكون طريقة الارتباط إما على شكل روابط فيزيائية ضعيفة أو روابط كيميائية قوية أو ما يُسمى بـ «الادمصاص». ولا تتخلى الجزيئات الغضارية عن الشوارد المرتبطة بسهولة؛ ويتعلق ذلك بقوة الارتباط الشاردية للذرة المعّنية والمتعلقة برقم تكافؤ الذرة وقطرها، فمثلاً يمكن لذرة الرصاص أن تحل محل أربع ذرات من الصوديوم، ولكن نظراً لحجمها الكبير، تتطلب طاقة عالية لإزاحتها. لذا؛ فإن إزالة التلوث من الترب الغضارية من أصعب المشكلات البيئية وأكثرها كلفة. وكلما ازداد السطح النوعي للغضار؛ ازدادت الشحنات السالبة، وازداد عدد الشوارد الموجبة أو الملوثات المرتبطة بها.

تتعلق خصائص الغضار الكيمياوية بطبيعة الماء المحيط بها الذي يحتوي على الشوارد الموجبة المرتبطة بالغضار. فعند ارتفاع قيمة باهاء الماء (الرقم الهدروجيني pH) بحيث يصبح أكثر قلوية؛ تترسب عندئذ الشوارد المرتبطة على شكل أملاح، ثم تعاود التشرد في حال انخفاض قيمة الباهاء. أما الجزيئات العضوية، فيكون ارتباطها ضعيفاً نسبياً، وهي غير متشردة ولاتتأثر بطبيعة الماء المحيط بالغضار.

إن وجود الماء في التربة من أهم العوامل المؤثرة في انتقال الملوثات وتفاعلها والترب الغضارية. وقد ظهر مؤخراً علم الجيوبيئة الذي يعنى بأمور تفاعل المواد الملوثة العضوية واللاعضوية والترب وطرائق انتقالها ومعالجتها.

استخدامات الغضار[عدل]
يُستخرج الغضارمن توضعاته على شكل كتل كبيرة تُطحن ثم تُجرى عليها عمليات تنقية لإزالة المواد الخشنة والشوائب الأخرى. ويُعدّ الغضار من أقدم المواد الفلزية التي استعملها الإنسان في صناعة أدواته، ويعود تاريخ تصنيع الآجر الناري إلى ما يزيد على 5000 عام وهو يُعدّ ثاني صناعة بعد الزراعة. ويُعدّ الصينيون من أقدم الشعوب التي استخدمت الغضار في صناعة الأواني المنزلية الفخارية والخزفية، حيث يُعجن الغضار مع نسب معينة من الفلدسبار والكوارتز ليُعطى الشكل المطلوب قبل تجفيفه.

يدخل الغضار في عديد من الصناعات، مثل صناعات مواد البناء، والمواد العازلة للكهرباء وأدوات التدفئة والتسخين الكهربائية، إضافة إلى أفران الحرارة العالية والصهر. ويستخدم في صناعة الورق والمطاط وتنقية الزيوت والمواد المزيلة لبقع الزيوت. كما يُستخدم غضار البنتونيت مع الماء في حفر الآبار لتثبيت التربة من الانهيار.

المراجع[عدل]
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن: صلصال
أيقونة بوابةبوابة الكيمياء أيقونة بوابةبوابة علم الأحجار الكريمة والمجوهرات
ع ن ت
مواضيع في هندسة جيوتقنية
ع ن ت
جغرافيا ساحلية
ضبط استنادي   
NDL: 00568080
تصنيفات: صلصالأنواع التربةخامات نحترواسبعلم الرواسبفيلوسيليكاتمواد بناء مأخوذة من التربةمواد طبيعية
//////////////
قس تاناه لیات، لمپونگ در باسای اندونزی:
Tanah liat atau lempung adalah partikel mineral berkerangka dasar silikat yang berdiameter kurang dari 4 mikrometer. Lempung mengandung leburan silika dan/atau aluminium yang halus. Unsur-unsur ini, silikonoksigen, dan aluminum adalah unsur yang paling banyak menyusun kerak bumi. Lempung terbentuk dari proses pelapukan batuan silika oleh asam karbonat dan sebagian dihasilkan dari aktivitas panas bumi.
Lempung membentuk gumpalan keras saat kering dan lengket apabila basah terkena air. Sifat ini ditentukan oleh jenis mineral lempung yang mendominasinya. Mineral lempung digolongkan berdasarkan susunan lapisan oksida silikon dan oksida aluminium yang membentuk kristalnya. Golongan 1:1 memiliki lapisan satu oksida silikon dan satu oksida aluminium, sementara golongan 2:1 memiliki dua lapis golongan oksida silikon yang mengapit satu lapis oksida aluminium. Mineral lempung golongan 2:1 memiliki sifat elastis yang kuat, menyusut saat kering dan memuai saat basah. Karena perilaku inilah beberapa jenis tanah dapat membentuk kerutan-kerutan atau "pecah-pecah" bila kering.
//////////
قس در عبری:
חרסית – מילה המתארת שני מונחים בגאולוגיה:
  • גודל קטן מ-0.004 מ"מ של גרגרים המרכיבים סלע או קרקע (סלע על פי ההגדרה הגאולוגית כולל גם קרקע).
  • קבוצת מינרלים מסוימת הקרויה מינרלי חרסית. מינרל חרסית הוא מינרל יציב מאוד המתפתח בתנאי בליה מתוצרי פרוק כימי של פלדספטים (פצלות השדה) ורוב המינרלים האחרים פרט לקוורץ. המינרל מאופיין בגביש זעיר הבנוי מסיליקה (SiO2) ואלומינה(Al2O3) ובנטייה לספוח מים. נוהגים להבדיל בין חרסית אלוכטונית, כלומר כזו שהוסעה על ידי נהרות לים, לבין חרסית אוטיגנית, חרסית שנוצרה בים.
סלע חרסית שהוא סלע משקע וגם סלע ייסוד מחבר בין שני המונחים שלעיל, שכן בהגדרתו הוא בנוי ברובו (מעל ל-75%) מגרגרים הקטנים מ-0.004 מ"מ, ורוב מינרליו (מעל ל-75%) הם מינרלי חרסית.
/////////////
قس لمپونگ، تاناباه در باسای جاوی:
Lempung utawa tanah liat iku tembung umum tumrap partikel mineral mawa krangka dhasar silikat sing diameteré kurang saka 4 mikrometer. Lempung ngandhut leburan silika lan/utawa aluminium sing alus. Unsur-unsur iki, silikon, oksigen, lan aluminum arupa unsur sing paling akèh nyusun kerak bumi. Lempung kabentuk saka prosès pelapukan batuan silika déning asam karbonat lan sebagéan diasilaké saka aktivitas panas bumi.
Lempung mbentuk gumpalan atos nalika garing lan lèngkèt yèn teles kena banyu. Sifat iki ditemtokaké déning jinis mineral lempung sing ndominasi bahané. Mineral lempung digolongaké adhedhasar susunan lapisan oksida silikon lan oksida aluminium sing mbentuk kristalé. Golongan 1:1 nduwèni lapisan siji oksida silikon lan siji oksida aluminium, sauntara iku golongan 2:1 nduwèni rong lapis golongan oksida silikon lan sak lapis oksida aluminium. Mineral lempung golongan 2:1 nduwèni sifat elastis sing kuwat, nyusut nalika garing lan dadi gedhé nalika teles. Amarga perilaku iki sawetara jinis tanah bisa mbentuk kerutan-kerutan utawa "pecah-pecah" yèn wis garing.
//////////
قس در تاتاری:
Балчык — башлыча балчыклы минераллардан торган утырма тау токымы. Балчыкның мөһим үзенчәлекләре минераль, гранулометрик һәм химик составына бәйле. Балчыкның төп химик компонентлары булып кремний оксиды (30—70%), алюминий (10—40%) һәм су (5-10%) тора. Минераль составы буенча полиминераль һәм мономинераль (каолинитлы, гидрослюдалы, монтмориллонитлы); чыгышы буенча — физик (ватык) һәм химик (калдык — ашалу катлаулары балчык); утырма туплану шартлары буенча — диңгез һәм континенталь; техник таләпләр характеры буенча — җиңел эрүчән, утка чыдам һәм авыр эрүчән, каолиннар, монтмориллонитлы (адсорбция һәм югары дисперсион) балчыкларга бүленә. Җиңел эрүчән балчык кремний окисьларының югары микъдары (70% ка кадәр) белән билгеләнә. Катлам булып ята. Төсе саргылт көрәннән куе көрәнгә таба; дисперслы(?); яну температурасы 900-1000°С. Кирпечкерамзитцемент җитештерү өчен чиймал булып тора. Утка чыдам һәм авыр эрүчән балчык алюмин окисларының югары микъдары (30—40%) белән билгеләнә. Төсләре ак, ачык соры, ачык көрән яки кара; түбән дисперслылар; яну температурасы 1100-1250°С. Йөзләү кирпече, утка чыдам эшләнмәләр, керамика җитештерүдә кулланыла. Каолин (ак балчык) түбән сыгылмалылыгы белән аерыла. Керамика, кәгазь һ.б. җитештерү өчен чимал булып тора. Монтмориллонитлы балчык югары сыгылмалылык белән билгеләнә. Металлургиядә кулланыла (тимер мәгъдәне окатышлары җитештерүдә беркетү, бораулау эретмәләре компоненты сыйфатында һ.б.).
//////////
قس کیل در ترکی استانبولی:
il doğada bol miktarda bulunan bir malzemedir. Fakat saf kil bulmak oldukça zordur. Kilin içerisinde en çok kalkersilismikademir oksit mineralleri bulunur. İllit, kaolinit, montmorillonit ve diğer killer diye 4 ana grup kil vardır. Genellikle 0,002 mm'den daha küçük taneli malzemeye kil adı verilmektedir. Kil sarımtırak, kırmızımtırak, esmer gibi renklerde bulunur. Bu özelliğini bileşiminde bulunan yanıcı maddeler verir. Kilin yapısı itibarıyla su çekme özelliği vardır. Bu nedenle kil daima nemlidir. Kili meydana getiren maddeler sulu alüminyum silikatlerdir. m Al2O3 , n SiO2 , p H2O genel kimyasal bileşim formülü ile ifade edilen kil, çok saf olduğu zaman hidrate Alümin Silikat (kaolinit) adını alır. Kaolinit'in kimyasal formülü, Al2O3 .2SiO2. 2H2O dur.
/////////////
Clay
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Clay (disambiguation).
Gay Head cliffs in Martha's Vineyard consist almost entirely of clay.
Clay is a fine-grained natural rock or soil material that combines one or more clay minerals with traces of metal oxides and organic matter. Geologic clay deposits are mostly composed of phyllosilicate minerals containing variable amounts of water trapped in the mineral structure. Clays are plastic due to that water content and become hard, brittle and non–plastic upon drying or firing.[1][2][3] Depending on the soil's content in which it is found, clay can appear in various colours from white to dull grey or brown to deep orange-red.
Electron microscope photograph of smectite clay – magnification 23,500
Although many naturally occurring deposits include both silts and clay, clays are distinguished from other fine-grained soils by differences in size and mineralogy. Silts, which are fine-grained soils that do not include clay minerals, tend to have larger particle sizes than clays. There is, however, some overlap in particle size and other physical properties. The distinction between silt and clay varies by discipline. Geologists and soil scientists usually consider the separation to occur at a particle size of 2 µm (clays being finer than silts), sedimentologists often use 4–5 μm, and colloid chemists use 1 μm.[1] Geotechnical engineers distinguish between silts and clays based on the plasticity properties of the soil, as measured by the soils' Atterberg limits. ISO 14688 grades clay particles as being smaller than 2 μm and silt particles as being larger.
https://en.wikipedia.org/wiki/Clay