عروق الصفر
بضم عین و راء مهمله و سکون واو و قاف و ضم صاد و سکون فا و راء
مهمله و آن را حشیشه الصفرا و عروق الزعفران و عروق الصباغین نیز نامند و بعربی هر
دو بقله الخطاطیف و بیونانی خالدونیون و خلدونیون و طوماغا نیز و برومی کالیدونیون
و بفارسی زردچوبه و بهندی هلدی نامند
ماهیت آن
دو نوع است یکی کبیر و دیکری صغیر صغیر آن مامیران است و در حرف
المیم مذکور خواهد شد ان شاء اللّه تعالی و کبیر آن بیخ نباتی است ساق آن بقدر دو ذرع
و از بیخ آن شعبها روئیده و بر هر شعبه برکهای شبیه ببرک موز تازه کوچکی رسته و از
برک زرنباد بزرکتر و کل آن زرد و در خوشه بقدر یک شبر و تخم آن سیاه رنک بسیار ریزه
و بیخ آن زرد و بعد برآوردن از زمین آن را بریده جوش داده خشک نموده باطراف می برند
و تازۀ آن بدطعم و رائحه تا سه چهار ماه پس نیکو می کردد و کویند در میان آن بندرت
بعضی دانهای سمی بهم می رسد و آن صلب تر و مائل بتیرکی است و آن را بهندی هلدیا نامند
و کسانی که می شناسند چیده برمی آورند و تتمه را جوش می دهند و احیانا بعضی دانها شبیه
بمامیران در میان بستهای زردچوبه بهم می رسد و آنچه در ماهیت آن صاحب تحفه و غیره نوشته
اند بیان واقع نیست و منبت آن بلاد چین و هند و بنکاله و دکهن است و بهترین آن تازه
خوشرنک کمریشۀ آنست
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
جالی بصر و مفتح سدۀ جکر و جهت استسقا و یرقان نافع چون یک درم
آن را با شراب ابیض و با هموزن آن انیسون بیاشامند و مضع آن جهت تسکین وجع اسنان خصوص
اندک بریان نیمکرم آن و اکتحال آن جهت جرب و بیاض رقیق و تقویت چشم و عصارۀ آن روشنائی
چشم بیفزاید و بیاض حادث در ان را برطرف کند و ذرور آن مجفف قروح و رافع درد و ورم
آنها و لهذا اهل هند بعد از حجامت بلافاصله ذرور آن را بران موضع می مالند و ضماد آن
با شراب زائل کنندۀ نمله و مجفف قروح است و تکمید بدان مسکن اوجاع و محلل اورام خصوص
ورم حادث بعد از فصد و طلای آب کل آن زائل کنندۀ کلف و بهق و آثار جلد مضر قلب بمضرت
بسیار مصلح آن آب لیمو و اترج مقدار شربت آن تا دو درم بدل آن فوه الصبغ و نیم وزن
آن در امراض عبن مامیران و در غیر آن نیم وزن آن نیز عاقرقرحا است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
عروق الزعفران . [ ع ُ قُزْ زَ ف َ ]
(ع اِ مرکب ) عروق الصفر است . (تحفه حکیم
مومن ). زردچوبه . عروق صُفر. عروق صباغین . رجوع به عروق صباغین و عروق صفر شود.
- - عروق صفر ؛ العروق الصفر. عروق
الصفر. زردچوبه ، یا هُرد، یا مامیران ، یا کرکم خرد است . (منتهی الارب ). گیاهی است
صباغان و رنگرزان را، و گویند آن هُرد است ، و نیز گویند آن مامیران یا کُرکُم صغیر
است . (از اقرب الموارد). عروق الزعفران است . (مخزن الادویة). بقلةالخطاطیف . ریشه شجرةالخطاطیف . خالیدوینون کبیر. (یادداشتهای مرحوم
دهخدا). به فارسی زردچوبه گویند، و آن بیخ نباتی است برگش شبیه به برگ گشنیز و مایل
به کبودی و ساقش بقدر ذرعی و باریک و پرشعبه و پربرگ ، و گل او مایل به سفیدی و زردی
، و آب برگش مایل به سرخی و ثمرش مثل خشخاش ، و قسم صغیر او مامیران است . در سیُم
گرم و خشک و جالی و مفتح سده جگر است . و گویند
فوةالصبغ است . (از تحفه حکیم مومن ). گیاهی
است از تیره کوکناریان به ارتفاع 30تا 80 سانتیمتر که معمولاً بر روی دیوارها و اماکن
مخروبه میروید. برگهایش دارای 5 تا 7 قسمت مشخص است . جام گلش زردرنگ و کاسه گل آن نیز به رنگ جام است . بر اثر خراشی که بر
برگها یا ساقه این گیاه وارد آیدشیرابه نارنجی رنگ تلخ و سوزنده ای خارج میشود که دارای
اثر مسهلی است . انساج این گیاه شامل آلکالوئیدهائی نظیر کلیدونین و سانگینارین و کلریترین
و اسید کلیدونیک می باشند. عصاره این گیاه
را گاهی جهت از بین بردن زگیل تجویز میکنند. و نیز سابقاً برای از بین بردن تومورهای
سرطانی تجویز میشده است . مامیران . مامیران کبیر. مامیرون . ممران . بقلةالخطاطیف
. شجرةالخطاطیف . خلیدونیون . خالدونیون . خالدونیون . کالیدونیون . عروق الصباغین
. حشیشةالخطاف . حشیشةالصفراء. عروق الزعفران . قیرلانغج اوتی . (فرهنگ فارسی معین
).
///////////
بقلة الخطاطیف
صاحب جامع گوید عروق الصفر است اما آنچه
محقق است دواء الخطا میخوانند و آن مامیران است
______________________________
صاحب تحفه مینویسد: دواء الخطاطیف است
و گویند عروق صفر است
اختیارات بدیعی
///////////
- کرکم:
هو الزّعفران الهندی، و هو نوعان، کبیر و صغیر، فالصغیر:
المامیران (فی م)، و الکبیر من جنس الجنبة،
له ورق کورق بطراخیون- و هو الکبیکج- إلّا أنه أنعم إلی الزّرقة، مع کلّ ورقة زهرة
صفراء کزهر السیّکران، و ساق مدوّرة کساق الخیری، طول ذراع، و أغصان کثیرة، کثیف الورق،
منتن الرائحة، ثمره کثمر الخشخاش، دقیق، طویل کطول ثمر الکبر، فیه بزر أعظم من بزر
الخشخاش، و أصل أصفر فی غلظ الزراوند الطویل، فی غلظ الإبهام، فیه صلابة و شعب کثیرة،
و هو کلون الزعفران المذاب بالماء، فی طعمه حرارة و مرارة تلذع اللسان. نباته بالهند
و بلاد الحبشة، تصبغ به الثیاب المزعفرة. و ذکره (د) فی 2، و (ج) فی 1، و یسمّی (ی)
خالیدونیون
طوماغا- أی المامیران الکبیر- (فس) در
سویق، و بعض الناس یعرفه بالعروق الصّفر، و یسمّی أصابع الملک و أصابع القینات، و هو
الجادی و الجسد و الجساد، من (العین)؛ و یظنّ قوم أنه خلدونیون لأنه إذا عمیت فراخ
الخطاف أتت الأمّ هذا النبات و لمست به أعینها فصارت مبصرة، و یشبه نباتا آخر یستعمله
الصباغون، یسمّونه أرجاقن، و هی عروق صفر تجلب إلینا من العدوة، من غماره[705].
1185- کرکم صغیر:
هو المامیران، نبات دقیق، له أغصان مربّعة نحو شبر،
و بعضها یفترش علی الأرض، ورقه تشبه ورق قسوس، إلّا أنها أشدّ استدارة و أصغر و أقرب
إلی البیاض، و أصله ذو شعب کثیرة، رقاق تخرج من موضع واحد شبه قصب حنطة مجموعة، و یکون
منها ثلاث و أربع أطول من الباقیة. منابته عند الآجام و قرب المیاه، و ورقه قریب الشّبه
من ورق الزراوند المدحرج، إلّا أنها أصغر بکثیر، و خضرتها مائلة إلی الغبرة، و نواره
أزرق یخلفه ثمر کالشّفلّح، و أصله معقّد کأذناب العقارب شکلا و غلظا لونه إلی الصّفرة،
مرّ الطّعم جدا، ذکره (د) فی 2، و (ج) فی 1، و یسمّی (ی) خالیدونیون طومقرن- أی الکرکم
الصغیر- (لط) قبریون أغرین، (ر) خلذونیه، (س) فولامینو.
و زعم ابن الندا أن المامیران حشیشة لها
ساق تعلو نحو ذراع، رقیقة لها أغصان دقاق، علیها ورق متکاثف إلی الزّرقة، یشبه ورق
الجرجیر، مثقبة کأن السوس أکلتها، قلیل الرطوبة، له زهر أصفر کالزعفران، علی شکل ورق
نور المامیثا، و النّور کبار، و لذلک ظنّ قوم أنه نوع من الشقائق، سهکة الرائحة، لها
ثمر کثمر الصنوبر شکلا، فی داخله بزر أعظم من بزر الخشخاش، و هو بجبل شلیر کثیر، و
بجهة مالقة و روطه.
عمدة الطبیب فی معرفة النبات، ج1، ص:
312
/////////////
زعفران
[کُرکُم] و زردچوبه
16. زعفـــــران را از كلالههای نارنجی پـــــــــررنگ و
بخشی از خامه گــــــــلِ Crocus sativus (تیره
زنبقیان) گیرند. كلالههای خشك شده به درازائی کمابیش سه سانتیمتر، قرمز
تیره و خوشبویند، و وزن دور و بر بیستهزار
كلاله چهارسد وپنجاه گرم می رسد، یا به دیگر سخن
هر یك گندم* زعــــــفران از كلاله و خامه نُه گل بدست
میآید. زعفران گیاهی است كوچك با پیازی گوشتی و برگهای علفی و گلی زیبا به
رنگ ارغوانی كه در پاییز میشكفد. همیشه در
جای ماده رنگی، چاشنی، عطر، و دارو بس
گرانبها بوده و در تاریخ تجارت هماره نقشی مهم داشته است. این گیاه از دیر باز درباختر آسیا كشت میشده،
و تاریخ كشت آن چنان درازآهنگ است كه از وجود گونه خودروی آن چیزی نمی دانیم. زعفران همیشه كالایی گرانبها بوده كه کاربرد آن
بیشترنزد شاهان و فرادستان اجتماع می مانده و
از همین رو بسی نادرستی که در کار آن شده و بسا چیزهای دیگر که در پوست آن
عرضه میشده است. 1 در هند آن را با گُلِ رنگ (Carthamus
tinctorius)
در آمیزند كه همان رنگ نارنجی تیره را میدهد، و در بسیاری از اسناد خاوری این دو
با یكدیگر درآشفته شدهاند. آنچه بیشتر رخ
داده، درآشفتگی میان زعفران (Crocus)
است با زردچوبه (Curcuma) (از تیره زنجبیل)، گیاهی با ساقههای زیر
زمینی چند ساله كه گندهای آن را خشگانده زردچوبه
تجاری گیرند و بیشتر در آمادن كاری و نیز رنگ زرد بکار است. گویا از نخستین سالــــــــهای ســـــــــــــــده هــفتم ترسائی گلــهای ورس،
,Memecylon tinctorium نیز به جای
زعفران بکار رفته است . پس ، پژوهش تاریخی زعفران كاری است دشوار و پیچیده.
خاور شناسان
سردرگمی خاور زمینی ها را فزوده اند، بیشتر به این علت كه با بکار گیری نام علمی Curcuma آنان را گمراه كردهایم؛ این نام علمی بر
گرفته از واژهای است خاوری که در اصل دلالت برCrocus،یعنی زعفران
دارد، هرچند اعراب نیز آن را با Curcuma، یا همان
زردچوبه ما درآشفتهاند. بــــاید تأكید
كرد واژه سنسكریت Kun kuma [ در پهلوی کُرکُم] درست بر Crocus sativus [زعفران] دلالت دارد و هیچگاه به معنای Curcuma یا زردچوبه ی ما (كه در سنسكریت haridrā نامند )
نبوده،1
و آن جنس گیاه كه ما Curcuma مینامیم، هیچ ربطی به Crocus یا زعفران ندارد.
درباره آشنا شدن
مردم چین با زعفران باید دو دوره دراز آهنگ را از یكدیگر جدا كرد ـ دوره نخست، از سده سوم تا پایان
دوره فرمانروائی دودمان تانگ كه طی آن
مردم چین اطلاعاتی درباره این گیاه و فراورده آن یافته گاه آن را به رسم پیشكش دریافت میكردند؛ دوره دوم، دوره
مغول (1260 تا 1367) كه طی آن مسلمانان محصول زعفران را عملاً وارد چین
كردند و کار گیری آن رایج شد. نخست از
دوره دوم سخن می رانیم.
نظرات مردم چین
درباره زعفران در برابر دیگر
فرآورده های بیگانه از همه مبهم تر است.
بیشتر از آنرو كه آنان هیچگاه گیاه Crocus
sativus
را برای كشت به سرزمین خود نیاوردند،2 و هرچند نخستین جهانگردان بودایی كه به
هند رفتند این گیاه را در كشمیر دیدند، اطلاعاتشان درباره آن همواره ناقص باقیماند. آنان نخست
زعـــــفران را با گُلِ رنگ (Carthamus tinctorius) جابجا گرفتند، زیـــــرا محصول هر دو گیاه را در
زبان گفتگو " گل قرمز" ( hun hwa) نامیده بودند. لی شیـچن3 شرح می دهد " گل قرمز بیگانه ( fan) یا تبتی
[زعفران] از تبت (سیـفان/Si-fan)، سرزمینهای
مسلمانان و از عربستان (تیینـ فان/T‛ien-fan )
مــــــــــــیآید. ایــــــــن مـــــــــاده همان hun-lan [Carthamus/گُلِ رنگ ] آن سرزمین های است.
در دوره یــــــــــوان (1260 تا
1367) زعفران را در کار خورشها میكردند.
بر پایه Po wu či نوشته
چان هوا (Čan Hwa) ، چان كیین تـــــــخم [Carthamus]
hun-lan
را در سرزمینهای باختری (سی یو/Si yü) بدست آورد كه
همان جنس گیاه ما [زعفران] است، هرچند پر پیداست که گونه گونی شرایط آب و هوائی را تفاوتهائی
میانشان هست." پس اگر همچون اف. پی.
اسمیت1
بگوییم "داستان چان كیین در مورد زعفران و گُلِ رنگ نیز تکرار شده" لغزیده ایم و استوارت2 هم سکندری می رود آنجا
که مینویسد: "بر پایه Pen ts‛ao ، چان كی ین، Crocus را همزمان با
گُلِ رنگ و دیگر داروها و گیاهان باختری، از عربستان به چـــین آورد." چان كی ین در عربـــــستان! در Po wu či تنها از گُلِ
رنگ (Carthamus) سخن رفته نه
از زعفران (Crocus)- دو گیاه یکسره متفاوت كه حتی از دو
تیره جدایند و هیچ نوشته چینی نیست كه
ورود زعفران را به چان كیین بسته باشد.
در واقع، چینیها چیزی ندارند كه درباره
ورود یا كشت زعفران بگویند. 3خطای لی شیـ چن در واقع زاده یكی
گرفتن دو گیاه است كه " گل قرمز" نامیده میشوند. گُلِ رنگ
در كتاب Ts‛i min yao šu چنین نامیده
شده است؛ همچنان كه بعدتر هم لی چون (Li
Čun) از دوره تانگ و نیز
در Sun ši نیز چنین نام گرفته و در آن گفته شده كه بخش
هینـ یوان (Hin-yüan) واقع
در شنـ سی (Šen-si) گل قرمز yen-či را به عنوان
خراج به دربار میفرستاده است. 1
این كه لی شیـ چن در نوشته بالا زعفران را در نگر داشته از روی دو نام بیگانه
كه در نامگذاری این محصول كار گرفته نمایان میشود، یــــعنی: ki-fu-lan و sa-fa-tsi. نویسه
آغازین آوانگاشت نخست غلط چاپی (*tsap, dzap) tsa است؛ نویسه
آخر صورت دوم را باید به شكل lan درست كرد. 2 tsa-fu-lan و sa-fa-lan (safuran ژاپنی، faran سیامی) همچنان
كه از مدتها پیش روشن شده، آوانگاشتهای واژههای عربی zäferān (زعفران) یا zäfarān (زعفران) اند كه saffron انگلیسی نیز
از همان آمده است. 3 صورت این آوانگاشتها خود گواه این است
كه دیرپائی آنها به پیش از دوره مغول نمیرسد،
یعنی روزگاری كه همخوانهای پایانی دیگر افتاد.
اگر از دوره تانگ بودند باید آوایش *dzap-fu-lam و *sat-fap-lan می داشتند. این نتیجهگیری با گواهی لی شیـ چن كه گوید در دوران یوآن
زعفران را به خوراک میزدند– كه رسمی است هندی-ایرانی– همخوانی دارد . در واقع گویا زعفران تا آن وقت
وارد چین نشده بوده و بکار نمیرفته است؛ دستکم توان گفت كه هیچ سند کهن تر نمایانگر آشنایی مردم چین با زعفران باشد دردست نداریم.
زعفران در تبت كشت نمیشود. برخلاف آنچه پرو و اوریه4
با قید احتیاط و بر پایه نام چینی " گل قرمز تبتی" پیش نهاده اند، گیاهی به
نام Crocus tibetanus نیست. مراد از این نام تنها این است كه زعفران از تبت به چین و بیشتر به
پكن صادر میشود؛ هرچند از تبت هیچ گونه زعفران نخیزد و خود آن را تنها از كشمیر
وارد میكند. استوارت1 گوید : "برخی نویسندگان بیگانه
نام دیگر زعفران را ts‛an hun hwa (گل قرمز تسان؛ یعنی مركز تبت) آورده اند،
هرچند هیچ نویسنده چینی چنین چیزی نگفته است." در واقع این نام در Pen
ts‛ao kan mu ši i 2 و Či
wu min ši t‛u k‛ao
از سال 18483 آمده و گفته
شده آن را از تبت (سیـتسان/Si-tsan) میآورند و
همان Fan hun hwa است كه در Pen
ts‛ao kan mu
آمده است. در پكن هنوز هم در گفتگو زعفران
را ts‛an hwa میگویند؛ آن را صرفا" hun hwa ("گل قرمز") نیز مینامند. 4
از تبتیهای پكن شنیدم كه آن را gur-kum، ša-ka-ma و dri-bzan ("با عطر
خوب") نیز مینامند. چینیها زعفران را ارزشمندترین داروی ارسالی از تبت میدانند
كه ts‛an hian ("بخور تبتی") در مرتبه بعد از آن قرار دارد.
لی شیـچن5 براین باور است كه دو گونه yü-kin هست
ـ yü-kin خوشبو
كه تنها گلش را کار گیرند؛ و yü-kin ای كه
ریشه آن را بکار برند. اولی زعفران (Crocus sativus) است؛ دومی گونه ایی Curcuma [زردچوبه]. با این همه چنانکه خواهیم دید،
دست كم سه گونه yü-kin هست .
چندین گونه از جنس Curcuma در چین و
هندوچین یافت میشود. (yü-kin)
C. leucorrhiza، C. longa (kian hwan یا )
("زرد زنجبیلی") ، C. pallida، C. petiolata ، C. zedoaria. تعیین اینكه
كدام گونه در چین باستان شناخته بوده دشوار است، هرچند گویا در دوران باستان دست كم یك گونه بکار می
رفته است. باز نمودی از C. longa [زردچوبه] و C.
leucorrhiza
از پیش از دوره تانگ در دست نیست و این
احتمال هست كه یا از باختر وارد چین شده باشند یا در صورتی كه بتوان با مدارك
استوار گیاهشناسی اثبات كرد این گونهها بومی چین هستند،1 چارهای نیست
جز اینكه گمان كنیم انواع بستانی ممتازتر در دوره
تانگ وارد چین شده است. سو كون (Su
Kun)
از سده هفتم درباره (C.
leucorrhiza) yü-kin مینویسد این گیاه در شو (Šu)
(سهـ چوان) و سیـ ژون (Si-žun) میروید و
مردم هو آن را ma-šu، *mo-džut (dzut)، نامند،2
در حالی كه در مورد kian-hwan (C. longa) گوید
مردم ژون (Žun) آن
را šu، *džut (dzut,dzur)
گویند؛ او برشباهت زیاد این دوگونه نیز تأكید میكند. چن تسان- كی (Č‛en
Ts‛an-k‛i)
نیز، كه در نیمه نخست سده هشتم مینوشت، درباره kian-hwan گوید آن گونه كه از سرزمین بربرهای باختر (سی فان/Si Fan) میآید و مانند yü-kin و šu yao است.
3
سوسون (Su Sun) از دوره
سونگ گوید اكنون yü-kin در تمامی سر زمین های كوانـ تون (Kwan-tun) و
كوانـ سی (Kwan-si) یافت میشود، هرچند فراوانی
آن در این جا به پای سه ـ چوان
كه ازپیش در آنجا کشت می شده نمیرسد. كو تسونـ شی (K‛ou
Tsun-ši) 4 گوید
yü-kin خوشبو
نیست و در دوره وی بکار رنگ آمیزی پوشاک زنان می کرده اند. لی شیـ چن یادآور میشود كه yü-kin محصول سرزمین های خاور یونان گرای (Ta
Ts‛in)
بوده است: این نكته در كتاب Wei lio از سده سوم
آمده است،5 و در Lian
šu،6
yü-kin در میان كالاهایی برشمرده شده كه از تا تسین
(Ta Ts‛in) به سرزمین های باختری هند آورده میشود. 7
آنچه درباره
نامهای بیگانه šu و ma-šu آوردیم برای چون و چرای بسیاردر بومی بودن Curcuma بس است و نگارنده به سهم خود بر این است که
دست كم دوگونه از این جنس نخستین بار از راه
آسیای مركزی وارد سهـ چوان شده است.
به هر روی این باوربی گمان امكان
وجود گونههای دیگری از این جنس یا حتی انــــــواعی دیگر از گونههای وارداتی در
چین مدتها پیش از این تاریخ را نفی نمیكند؛ در واقع بسا كه چنین بوده است، زیرا
در كتاب باستانی Čou li، آئین
فرمانروائی دودمان چو، و در كتاب Li
ki ،
از گیاهی خوشبو به نام yü سخن
رفته كه با شراب آئین قربانی میآمیختند.
مفسران، جز چند استثناء، بر این نكته اتفاق نظر دارند كه این yü باستانی گونه ایی yü-kin یعنی گونه ایی
Curcuma بوده است. 1
Curcuma longa در سرتاسر هند فراوان كشت میشود و بسا كه
از ادوار كهن نیز چنین بوده است. نام این گیاه (كه در سنسكریت haridrā گویند) در نسخه خطی بوئر نیز آمده است. ساگ زیرزمینی
(ریزوم) این گیاه را از هند به تبت فرستند و در آنجا yun-ba یا skyer-pa گویند كه نام دوم در اصل به زرشك داده میشد
كه از چوب و ریشه آن، چون Curcuma، رنگی زرد
گیرند .
این بیطار kurkum را جنس Curcuma و نه Crocus میداند و این
از تعریفی كه به دست میدهد پیداست؛ او گوید
kurkum گونه نیکوی ریشههای رنگی است. این ریشهها را از هند میآورند و در فارسی آن
را hard [هرد] مینامند و بر گرفته از واژه سنسكریت (Curcuma
longa) haridrā است. هرچند ابن حسن مینویسد مردم بصره hard را کُرکُم، kurkum، نامیدهاند
كه نام زعفران است و آن را با زعفران همگون كردهاند؛ هرچند در پی آن زعفران را با ریشه وَرس، wars ، كه گونه ایی است از Memecylon (نک صفحات پیش
رو ) درآشفته میكند. 2
turmeric [زردچوبه در انگلیسى] را در فارسی zird-čūbe (زردچوبه) یا darzard (دارزرد)
("چوب زرد") مینامند. به گفته
گارسیا دا اورتا، هند زردچوبه
بسیار به ایران و عربستان می فرستاد و باور همگان بر این بود كه این گیاه
در ایران، عربستان یا تركیه نمیروید، بلكه یکسره از هند میآید. 3
در اسناد باستانی بارها نام yü-kin با یا بی hian ("خوشبو
")1،
به دوگیاه متفاوت از سرزمینهای هند و ایران داده شده است: Memecylon tinctorium و Crocus sativus كه شاید دومی باری دیگربا Curcuma درآشفته
است. 2 شگفت اینكه در
هیچ یك از گیاهنامهها به این واقعیت توجه نشده كه باز نمود كهن نام درختی زیر
همین نام آمده است. جز پالادیوس نویسندگان
اروپایی هم به آن توجه نكردهاند. او در فرهنگ ستودنی چینیـ روسی خویش 3
در توضیح yü-kin آورده است: "نـــــام درختی در كی-
پین [ki-pin] با گلهای زرد
كه چیده در آستانه پژمردگی فشرده شیرهشان را با دیگرمواد خوشبو در آمیزند؛ این درخت در سرزمینهای تا تسین نیز
یافت میشود و گلهای آن مانند گل زعفران است ودر کار خوشرنگ كردن شراب کنند.
"
در فرهنگ بودایی Yi
ts‛ie kin yin i1 از سال 649 ترسائی در بازنمائی درخت
yü-kin آمده است: "نام درختی كه در سرزمین كیـ پین (كشمیر) میروید. گلهایش زرد است. درخت را با بکار گیری گلش تكثیر میكنند. صبر میكنند تا گلها پلاس خورند؛ سپس شیره گلها را گرفته با مواد دیگر درآمیزند. مادهای كه به دست میآید چون عطر بکار رود. دانههای گلها نیز خوشبویند و به همین کار روند. "
yü-kin آمده است: "نام درختی كه در سرزمین كیـ پین (كشمیر) میروید. گلهایش زرد است. درخت را با بکار گیری گلش تكثیر میكنند. صبر میكنند تا گلها پلاس خورند؛ سپس شیره گلها را گرفته با مواد دیگر درآمیزند. مادهای كه به دست میآید چون عطر بکار رود. دانههای گلها نیز خوشبویند و به همین کار روند. "
مایلم این درخت را همان Memecylon tinctorium ، M. edule یا M.
captellatum (Melastomaceae) [تیره ملاستوماسه] بدانم كه درخت كوچك یا
بوته بزرگی است كه در خاور و جنوب هند،
سیلان، تناسریم و جزایر اندامان بسیار یافت میشود. در جنوب هند برگها را که رنگ "زرد لاكی
بسیار زیبا" می دهد در کار رنگرزی کنند.
از گلهای آن رنگ زرد بیثباتی گیرند . 1 روشن است که هوان یین (Hüan-Yin) با این گمان كه زعفران (yü-kin)
تنها از كشمیرخیزد (نک صفحات پیش رو )،
زیستگاه این درخت را فقط كشمیر دانسته
است.
ابومنصور همین درخت را با نام وَرس (wars) آورده و در باز نمود آن گوید گیاهی است مانند زعفران به رنگ زرد و
خوشبو كه زنان عرب در رنگرزی پارچه کار
گیرند. 2
مردمان باستان با این رنگ آشنا نبودند.
ابوحنیفه جستاری گسترده
درباره آن دارد. 3
ابن حسن ریشه وَرس را میشناخت و آن را بنادرست
زعفران پنداشت. 4 ابنبیطار بازنمودی دراز درباره آن آورده است. 5 او گوید كه دوگونه
آن با هم متفاوتاندـ آن كه از حبشه میآید، سیاه رنگ است با كیفیتی پست؛
دیگری كه از هند میآورند به رنگ سرخ روشن است و رنگ زرد خالص به دست میدهد. گونه ایی كه bārida نامند رنگ قرمز به دست میدهد. این گونه در یمن كشت
میشود. او به این همانی آن با Curcuma و Crocus نیز اشاره كرده است. اسحاق ابن عمران گفته
است: "میگویند وَرس همان ریشههای Curcuma است كه از چین
و یمن میآید. " و ابن مسیحی بصری گوید : "مادهای است به رنگ قرمز روشن
مانند زعفران كوبیده. " از همین جا میتوان فهمید كه چرا چینیها برای آن هم
نام yü-kin را به كار گرفتهاند. لكلر هم ورس اعراب را
همان Memecylon tinctorium دانسته و میافزاید:
"L'ouars n'est pas le produit exclusif de l'Arabie. On
le rencontre abondament dans l'Inde, notamment aux environs de Pondichéry qui
en envoyé en Europe aux dernières expositions. Il
s'appelle kana dans le pays."
1در گیاهنامه ژاپنی Yamato
honzō درباره yü-kin آمده كه مادهای
است رنگی كه از سیام میآورند؛ گویا اینجا نیز مراد Memecylon باشد.
اینكه مردم چین محصول Memecylon را نیز yü-kin نامیدهاند ظاهراً نمایانگر آن است كه این
رنگینه ارزان جایگزین زعفران گرانبها میشده است.
نویسندگان چینی كه در گیاهشناسی و داروشناسی
مینوشتهاند به yü-kin همچون نام یك درخت توجه نكردهاند، هرچند بروشنی دریافته اند كه این نام اصولاً نام
زعفران است كه از Crocus sativus به دست میآید. این را از بازنمودها و نامهای این گیاه و نیز
گواهان دیگر به روشنی میتوان دریافت.
در باز نمود مركز هند در سالنامههای دودمان
لیانگ2
بروشنی آمده كه yü-kin تنها از كشمیر (كیـ پین) خیزد، گل آن
یکسره زرد و بسیار زیبا و مانند گل fu-yun (Hibiscus mutabilis) [خطمی گل سرخ]
است. كشمیر را ازدیرباز همواره سرزمینی میدانستند
كه به كشت زعفران بلند آوازه است؛ فرآورده ای كه از آنجا به هند، تبت، مغولستان و
چین صادر میشده (و هنوز هم میشود). هوان تسان (Hüan Tsan)، زائر نامی، در سده هفتم زعفران را در
كشمیر، اُدّیانه (Uddiyāna)، و جغتای (Jāguda) (زابلستان)
مشاهده كرده است. 3 ییتسین، جهانگرد بودایی (671 تا
695)، آن را به شمال هند نسبت میدهد. 4
کهن ترین
باز نمود این گیاه را در كتاب Nan čou i wu či ، نوشته وان چن (Wan
Čen)
در سده سوم ترسائی میتوان یافت،1
كه در آن آمده است: "زیستگاه yü-kin سرزمین كیـ پین
(كشمیر) است و در آنجا آن را پیش ازهر چیز برای پیشكش كردن به بودا كشت میكنند. گل آن پس از چند روز پژمرده میشود و از آن پس
آن را به دلیل رنگ زرد یكدستش به كار میبرند.
گلها به fu-yun (Hibiscus) [خطمی] و غنچه نیلوفر آبی (Nelumbium
speciosum)
[نیلوفر هندی] میمانند و شراب را خوشبو میكنند." این ویژگی کمابیش درست است و به یقین در مورد Crocus صدق میكند كه براستی مانند گیاهی سوسنی است
و از همین رو به خانواده Irideae [زنبقیان] و راسته Liliiflorae تعلق
دارد. نكته مربوط به زندگی كوتاه گلها نیز درست است. 2
در سال
647 ترسائی سرزمین كیاـ پی (Kia-p‛i) در
هند، yü-kin hian را به دربار چین پیشكش كرد و در همین روزگار
آن را چنین بازنمائی كردهاند: "برگهای آن مانند برگهای mai-men-tun (Ophiopogon
spicatus)
است. در ماه نهم سال گل میكند. به ظاهر (Hibiscus mutabilis) fu-yun [خطمی گل سرخی] را ماند. رنگش آبی ارغوانیا
فام ست. بویش از فاصله چند ده قدمی شناخته می شود. گل میآورد هرچند میوه ندارد. برای تكثیر باید ریشه را کار گرفت.
"3
آخرین جمله می نماید تكثیرش با پیاز است.
سند بسیار کهن تری راجع به پیشكش كردن زعفران هست . در سال 519 ترسائی ،
جایاوارمان، شاه فوـ نان (Fu-nan) (كامبوج)
زعفران را با عنبر و مواد خوشبوی دیگر به
دربار چین پیشكش كرد. 1 براین پایه باید گفت زعفران را در سده ششم از هند به
كامبوج میبردند. در واقع از سالنامههای
تانگ چنین برمیآید كه هند در دادوستد با كامبوج و خاور مقدم الماس، چوب صندل و
زعفران به این سرزمینها صادر میكرد. 2 افزون بر این، در
سالنامههای تانگ زعفران محصول هند، كشمیر، اُدّیانه، جغتای و بَلتستان دانسته
شده است. 3 در سال 719 ترسائی ، شاه نان (Nan) (بخارا)
پانزده کیلو زعفران به فغفور چین پیشكش كرد. 4
لیشی- چن در توضیحش درباره yü-kin hian نام سنسكریت č‛a-kü-mo،
*dža-gu-ma، را افزوده؛ او این نام را از Suvarnaprabhāsa-sūtra گرفته است. 5 این نام در فرهنگ چینیـ سنسكریت Fan yi min yi tsi، yü-kin برگردان شده است. 6 من نیز در جستاری ای نام را بر پایه صورت بومی واسطهای *jāguma با jāguda سنسكریت یكی دانستهام كه پایانه -ma در آن با پایانه نام تبتی ša-ka-ma برابر است. 7
*dža-gu-ma، را افزوده؛ او این نام را از Suvarnaprabhāsa-sūtra گرفته است. 5 این نام در فرهنگ چینیـ سنسكریت Fan yi min yi tsi، yü-kin برگردان شده است. 6 من نیز در جستاری ای نام را بر پایه صورت بومی واسطهای *jāguma با jāguda سنسكریت یكی دانستهام كه پایانه -ma در آن با پایانه نام تبتی ša-ka-ma برابر است. 7
چن تسانـكی موضعی شگفت گزیده گوید : "yü-kin خوشبو در سرزمین تا تسین (Ta Ts‛in)
میروید. در ماه دوم یا سوم سال گل میآورد
و ظاهری چون hun-lan (گُلِ رنگ ، Carthamus
tinctorius)
دارد. 8
گلها را در ماه چهارم یا پنجم سال میچینند و مادهای خوشبو از آن سازند. "
پر پیداست که این شرح را نمیتوان به
زعفران مربوط دانست كه در شهریور یا مهر ماه گل میكند. چن تسانـكی
این اغتشاش را به وجود آورده و لیشیـ چن را هم گمراه كرده و او بنادرست hun-lan hwa را از همبرابرهای yü-kin
hian
برمیشمار د.
ساكنان كوـ لین (Quilon)
(Ku-lin) بعد از هر
استحمام به بدن خویش yü-kin میمالیدند با این هدف كه بدنشان مانند
"بدن طلایی" بودا بشود. 1 بیشك آنها به بدن خود
"زردچوبه" نمیمالیدند2 كه تنها در رنگرزی کار گیرند، بلكه زعفران میمالیدند.
مادران آنامی برای تقویت پوست نوزادان به بدنشان زعفران مالند. 3
در كتاب آئین اكبری نوشته ابوالفضل علامی (1551 تا 1602) به سال 1597
اطلاعاتی مفصل راجع به كشت زعفران در كشمیر ارائه شده،4 كه گزیدهای از
آن را می آوریم : "در دهكده پامپور (Pāmpūr)،
یكی از توابع وی هی (Vīhī) (در كشمیر)،
کشتزارهای زعفران به وسعت ده یا دوازده
بقه (bigha) هست ، چشم اندازی كه مشگلپسندترین بینندگان
را افسون میكند. در آغاز بهار كه فصل كشت
است زمین را شخم زده خاك را نرم میكنند و هرکرت را با بیل برای كاشت آماده کرده
پیازهای زعفران را در خاك مینشانند. پس
ازماهی جوانه میزنند و در آغاز مهر به
بیشترین رشد خود میرسند و درازای ساقهها یك وجبی شود. ساقه سفید رنگ است و آنگاه
که یك انگشت قد كشید، غنچهها یكی پس از
دیگری باز میشوند تا اینكه به هشت برسند. هر گل شش گلبرگ بنفش دارد. بیشتر از شش
میله پرچم سه تا زرد و سه تا شنجرفیاند. از همین سه میله شنجرفی است كه زعفران به دست
میآید. [هر گل سه خامه و سه پرچم دارد كه زعفران از سه پرچم به دست میآید.]
آنگاه که دفتر زندگی گلها بسته می شود، برگها بر ساقه پدید آیند. هر بوته زعفران شش سال پی درپی گل میآورد. در سال نخست
محصول اندك است: در سال دوم هر ده بوته سیگل میدهد. در سال سوم به
بیشترین رشد خود میرسد و پیازها را از خاك درمیآورند. اگر پیازها در همان خاك
بمانند کم کم از میان میروند، هرچند اگر
آنها را درآورند و در جایی دیگر بكارند، ثمر خواهند داد. "
كشتزارهای زعفران سخت بر جهانگیرشاه تأثیر گذارد و در روزنامه خویش چنین نوشت:1
"فصل گلِ زعفران بود، از این رو شاهنشاه
از شهر عازم پامپور شدند كه تنها سرزمین
زعفرانخیز كشمیر است. هر باغچه، هر مزرعه تا آنجا كه چشم كار میكرد
پوشیده از گل بود. ساقه به سمت زمین خم میشود.
گلش گلبرگ بنفش رنگ دارد با سه پرچم در درون، كه زعفران از آنها به دست میآید؛
و این خالصترین زعفران است. اگر رویدادی
پیش نیاید، هر سال چهار سد ماند* یا سه هزار و
دویست ماند خراسانی زعفران ازاین سرزمین خیزد. نیمی ازبرداشت آن دولت و نیم دیگر آن كشتكاران
است. هر سیر زعفران ده روپیه به فروش میرسد، هرچند گاه نرخ اندكی بالا و پائین شود. رسم بر این است كه گلها را کشیده به کشتکاران
میدهند؛ به خانه برده زعفران را كه همسنگ یك چهارم گلهاست جدا کرده به ماموران
دولت تحویل میدهند و بجای دستمزد نقدی هموزنش
نمك میگیرند."
مردم چین
باستان زعفران را افزون بر كشمیر به ایران ساسانی نیز نسبت دادهاند. در Čou šu,2 yü-kin از جمله فرآورده های پوـ ســـه (Po-se)
(ایران) برشمرده شده است. در كتاب Sui šu نیز چنین است.
3
در واقع، در ایران زعفران خودروست و كشت آن باید از دیر باز آغاز شده باشد. آیسخولوس از پایافزارِ زردِ زعفرانی داریوش
شاه یاد كرده است. 4 زعفران در نوشته های پهلوی نیز آمده
است. (ص 193 كتاب پیش رو). اصطخری و ادریسی در آثار خود در سده دهم بر وجود زعفران
در دربند، اصفهان و فرارود گواهی دادهاند.
5
یاقوت زعفران را محصول اصلی روستای روذآور* در استان جبال، سرزمین ماد باستان، میداند
كه فراوان به سرزمینهای دیگر صادر میشد. 1 ابومنصور آن را زیر
نام عربی زعفران (zafarān) آورده است. 2 مصرف كنندگان ارمنی
زعفران خراسان را بهترین میدانند، هرچند
عرضه آن چنان كم است كه ایرانیان
خود ناچارند با بردن زعفران از قفقاز به این تقاضا پاسخ دهند. 3
به گفته شلیمر،4 بخشی از زعفران
ایران از باكو در روسیه میآید و بخشی دیگر در خود كشور در منطقه قائن كشت میشود، هرچند پاسخگویی به تقاضا را
بس نیست. شلیمر گوید در دو سرزمین
رودزبر (همان روذآور بالا) كه ناحیهای است كوهستانی نزدیك همدان، و كوه
دربند كه نویسندگان پیش از او به كشت زعفران در آنجا اشاره كردهاند، نشانی از زعفران نیافته است.
چه بسا زعفران را بهر كشت از ایران به كشمیر برده باشند. آثار این رویداد را میتوان در نام سنسكریت vāhlīka یافت كه همبرابری است برای زعفران، به معنای
"برخاسته از پهلوا". 5 بوداییان افسانهای دارند كه گوید
ماذیانتیكه (Madhyāntika)، نخستین مبلغ سخنان بودا در كشمیر، زعفران
را در آنجا كاشته است. 5 اگر هم هیچ رگهای از حقیقت در این
افسانه نباشد، دست كم گواهی است بر اینكه این گیاه از خارج به كشمیر وارد شده است.
نقش ایرانیان در پراكندن زعفران در سرزمینهای گوناگون را از نام تبتی
"زعفران" میتوان به روشنی دید: kur-kum، gur-kum، gur-gum ، كه میتوان
آن را به سادگی در kurkum یا karkam فارسی یافت و
نه در kunkuma سنسكریت. 5 تبتیها این واژه را
به مغولستان بردند و هنوز میتوان این واژه را در میان مردمان كلموك در كناره ولگا شنید.
گروهی ریشه این واژه فارسی (kulkem پهلوی) را
سامی میدانند، karkuma آسوری، karkōm عبری، kurkum عربی؛ هرچند به باور عدهای دیگر ریشه سامی آن چون و چرا پذیرد. 2 نمی توان سرگذشت زعفران در باختر و اروپا را كه
بسیار درباره آن نوشته اند در اینجا آورد. 3
از بررسیهای بالا چنین برمیآید كه واژه yü-kin که چند معنی دارد ترزبان (ترجمانِ) نوشته های چینی را به درد سر می اندازد. میتوان از دستور كلی سخن راند كه هر گاه yü-kin بر گیاه یا فرآورده ای چینی دلالت داشته
باشد،گونهای از Curcuma [زردچوبه] در نظر است، هرچند هرگاه در
اشاره به هند، هندوچین و ایران به كار رود، چه بسا مراد Crocus [زعفران] باشد. نام yü-kin hian ("yü-kin خوشبو ") با اشاره به كشورهای بیگانه ،
گویا کمابیش همیشه دلالت بر زعفران دارد
كه عملاً به عنوان مادهای خوشبو به كار
میرفت؛ در حالی كه، چنانکه خواهیم گفت، همین نام وقتی با اشاره به چین بیاید، به
معنای Ccurcuma [زردچوبه] است. اكنون میتوان این پرسش را
طرح كرد كه واژه yü-kin از كجا آمده
است؟ و معنای اولیه آن چه بوده است؟
هیرت،4
در سال 1886، yü-kin را همان karkam
("زعفران") فارسی دانست و این باور را در سال 1911 نیز واگوئی 5
و این بار به آوایش باستانی *hat-kam استناد كرد.
این گفته از نظر آواشناسی چندان قانعكننده نیست، زیرا بسیار دور است كه مردم چین برای باز ساختن k در واژه
ای بیگانه حرف h رادر آغازش کار گیرند؛ هرچند نویسه yü در آوانگاشتها
معمولا برابر است با *ut، ud. به هر روی ، این نظریه در كل جا برای
اعتراضهایی سنگین تر دارد. خود چینیها yü-kin را نمایانگر واژهای بیگانه نمیدانند؛ در
هیچ جا هم نگفتهاند yü-kin فارسی، سنسكریت یا چیزی از این دست است؛
برعكس، آن را از عناصر زبان خود میدانند.
افزون بر این، اگر yü-kin در اصل به
معنای زعفران بوده، چگونه است كه این واژه كه ادعا میشود فارسی است برای نامیدن
جنس Curcuma به كار رفته كه برخی گونههای آن حتی بومی
چین هستند و در هر صورت از مدتها پیش با آب و هوای
آنجا سازگار شدهاند؟ قضیه ساده
نیست و نیازبه پژوهشهای دقیق دارد. بگذارید
ببینیم چینیها درباره واژه yü-kin چه میگویند. پلیو1 پیشتر بروشنی، هرچند
کوتاه، موقعیت كلی را با جلب توجه به این واقعیت ترسیم كرده كه در نخستین
سالهای سده دوم ترسائی واژه yü-kin در فرهنگ Šwo-wen به عنوان نام
گیاهی خوشبو آمده است كه مردمان یو (Yü)،
یوـ لین (Yü-lin) امروزی در استان كوانـ سی (Kwan-si)، بهعنوان
خراج پیشكش میكردهاند؛ و از همین جا نتیجه میگیرد كه مفهوم این واژه باید
"طلای یو" باشد كه اشارتی است به رنگ زرد این محصول. در Šwi kin ču2 چنین آمده است:
"سرزمین كویـ لین (Kwei-lin) از دودمان تسین (Ts‛in) در سال ششم
دوره یوانـ تین (Yüan-tin) (111پ م ) از
دوران فرمانروائی فغفور وو از دودمان هان به سرزمین یوـ لین (Yü-lin) تغییر نام یافت. وان مان (Wan
Man)
آن را به سرزمین یوـ پین (Yü-p‛in) تغییر داد. یین شائو (Yin
Šao) [سده
دوم ترسائی ] در کتاب خــــویش Ti
li fun su ki
گوید : "در كتاب Čou li از yü žen از
("مقاما ت متصدی گیاه yü ") سخن
رفته است كه تصدی كوزههای ساغرریزی را دارند و هر وقت ساغرریزی برای آئین قربانی
یا پذیرایی ضرورت یابد، آنان گیاه yü را با شراب
خوشبو č‛an در آمیخته در
ظرف های مقدس ریخته در جایش میگذارند". 1 yü گیاهی است خوشبو . گل چندین گیاه را جوشانده
و آن را با شرابی درمیآمیزند كه از تخمیر ارزن سیاه به دست آمده و پیشكش ارواح میگردد. به باور برخی این گیاه همان است كه امروزه yü-kin hian (Curcuma/ زردچوبه) نام دارد؛ هرچند دیگران با این نظر مخالفاند و میگویند مردم
یو آن را پیشكش خراج میكردند و از این راه نام گیاه را با نام طایفه و
سرزمین یو مرتبط میسازند. " در Šwo wen توضیح دوم بهتر دانسته شده است. 2
هر دو توضیح منطقی است، هرچند تنها یكی
از آن دو میتواند درست باشد. 3
به باور خود من: yü نامی چینی باستانی است برای گیاهی خوشبو
بومی آن سرزمین؛ بدرستی نمی توان گفت این
گیاه Curcuma [زردچوبه] بوده یا جنسی دیگر. 4
معنای واژه به واژه yü-kin "طلای گیاه yü" است كه در آن "طلا" اشاره
به ساقه زیرزمینی زرد رنگ آن دارد،5
و yü به چیستی گیاه در كل و بر این پایه دلالت عینی آن میشود: "ساقه زیرزمینی yü" یا
"ریشه yü". به هر روی باور ندارم كه نام yü-kin از
سرزمین یا طایفه یو گرفته شده باشد؛ چنین
گمانی محال است، زیرا نام- گیاه yü پیش ازنام سرزمین بوده است. گواه روشن این مدعا را میتوان
درنوشته Šwi kin ču یافت، زیرا تازه در سال 111پ م بود كه نام یوـ لین (Yü-lin)
("باغچه گیاه yü" ) پدیدار و از آن پـــس جانشــــین
كویـ لیــــــــــن (Kwei-lin)
("باغچه Cinnamomum cassia[دارچین خطایی]") شد. پس ، گیاه است كه
نام خود را به منطقه داده نه منطقه به گیاه. در این مورد هم همچون بسیاری موارد
دیگر، مردم چین علت و معلول را با هم جا به جا می کنند. اینكه چرا نام این سرزمین به یوـ لین تغییر یافت نیز امروزه روشن شده است.
شاید در دوره هان این سرزمین به
فراوانی گیاهان yü-kin خود بلند آوازه بوده است هرچند در دوره
تسین عنبر در آنجا بیشتر به چشم میآمده تا yü-kin. به هر روی روشن است كه yü-kin
ازنامهای راستین و ریشه دار چینی است نه واژهای بیگانه . مراد از آن گونه
ایی Curcuma [زردچوبه ] بومی است؛ هر چند، چنانکه گفتیم،
شاید در دوره فرمانروائی دودمان تانگ گونههای
دیگری از این جنس از خارج وارد چین شده باشد.
پس اهل زبان از لحاظ روانی با واژه
yü-kin همان كاری را كــردهاند كه با واژه yen-či : همچنانکه
نام yen-či "گُلِ رنگ " را به هر گرد آرایشی
یا سرخاب دادند، yü-kin ، "زرد چوبه" را نیز به هر رنگینه
كه همان طیف رنگ زرد را به دست میداد گفتند.
چنین شد كه بر زعفران كشمیر و ایران نیز همین نام نهادند.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان
(ساینو-ایرانیکا)
* واحد وزن برابر با 045/0 گرم.
1. پلینی نیز میدانست كه در هیچ چیز به اندازه زعفران نادرستی نمیشود (adulteratur
nihil aeque-xxi, 17, § 31).
ویدهمان (E.
Wiedemann, Sitzber phys-med. Sez. Erl., 1914, pp. 162, 197) با بکار گیری منابع عربی به مسئله نادرستی در زعفران پرداخته است.
به گفته وات (Watt, Commercial
Products of India, p. 430) زعفران گرانتر از آن است كه چندان
مصرفی در هند داشته باشد،اما در آئین ازدواج شاهزادگان و در نمایش جایگاه طبقاتی
توانگران بکار آید.
1. بـــــــــا تــــوجه به
تــــــــعریف نـــــادرستی كه ایتل (Eitel,
Handbook of Chinese Buddhism, p. 80) از kunkuma به دست داده، آوردن این نام در اینجا بیجا نخواهد بود. واژههای
سنسكریت kāvera (’’زعفران‘‘) و kāverī (’’زردچوبه‘‘) نمایانگر در آشفتن این دو نام نیست، زیرا هر دو از نام محل فروش
این مواد یعنی كاورا (Kavera) برگرفته شدهاند كه همان خاوریس (Chaveris) بطـــــــــــــــلمیوس و كابر (Caber) كوسماس است
(نک: MacCrindle, Christian Topography of Cosmas, p. 367).
2. شگفت است كه موسی
خورنی مورخ، ارمنی، كه در میانه های سده پنجم مینوشت، مشك، زعفران و پنبه را از
محصولات چین دانسته است (Yule,
Cathay, Vol. I, p. 93). در آن روزگار در چین پنبه تولید
نمیشد؛ كشت زعفران هم در چین در آن دوره به هیچ روی پذیرفتنی نیست.
3. برتشنایدر (Chinese Recorder,
1871, p. 222) مدعی است زعفران در پكن
كشت نمیشود، اما چنین می نماید که در دیگر سرزمین های چین در سطح وسیع می کارند. من در این مورد هیچ نمیدانم و هیچگاه در مورد
كشت زعفران در چین نه چیزی دیده و نه شنیدهام و تا آنجا كه میدانم، هیچ متن
چینی مؤید این معنا نیست.Crocus sativus در کتاب بـــــــــــــــزرگ فـــــــــــــوربز
و هـمــــــزلی:
F.
B. Forbes and W. B. Hemsley, (An Enumeration of All the Plants Known From
China Proper,
که مندرجات جلدهای 23، 26 و 36 پژوهشنامه Journal of the Linnean Society را تشکیل می
دهد كه جامعترین منبع علمی گیاهشناسی چین
به شمار میرود) نیامده است. انگلر
( Hehn, Kulturpflanzen, p.270)گوید Crocus
sativus در چـــــــــین كشت میشود. وات (Watt, Dictionary, Vol, II, p. 593) از زعفران چـــــــین كه به هند صادر
میشد سخن گوید . نكته بسیار گیرا این كه ماركو پولو زعفران را در چین نیافت،
اما گزارش میكند كه در ایالت فوـ كیین (Fu-kien) ’’گونه ای مـــــــــــــــــیوه مانند زعفران [دارند] كه درست چــــــــــــون
زعــــــــــــــــــــــــــــــــــفران کاربرد
دارد.‘‘ (Yule, Marco
Polo, Vol. II, p. 225). ممكن است، همچنان كه یول به پیروی ازفلوكیگر (Flückiger) گفته ، این گیاه Gardenia florida باشد كه در
چین میوه آن رابکار رنگرزی برده رنگ زرد زیبایی از آن گیرند. از سوی دیــــــــــــــــگر، در Pen ts‛ao kan mu ši i (Ch. 4, p. 14b) در بازنمائی گونه ای ’’زعفران بـــــــــــــــومی" ( t‛u hun hwa در مقابل ’’گل
قرمز تبتی‘‘یا زعفران راستین ) به پیروی
از فرهنگ جغرافیایی دنبالهدار فوـكی ین آمده است: ’’در مورد
زعفران بومی، باید گفت بلندای بزرگترین
نمونهها به هفت تا هشت پا می رسد. برگـــــــها مانند برگهای p‛i-p‛a
(Eriobotrya japonica) است اما كوچكتر و بی كرك. در پاییز
گلی سفید آرد چون دانه ذرت (su-mi
، Zea mays). در فوـچو (Fu-čou) و نانـنــــــــنـ
چو (Nan-nen-čou) [یان-کیان (Yan-kian) امروزی واقع در كوانـتون (Kwan-tun)] در دامنه
های بیابانی میروید. گونهای كه در فوـچو میروید خزندهای است زیبا، چون fu-yun (Hibiscus
mutabilis/ خطمی گلسرخی) كه رویش سبز و زیرش سفید است و
ریشهاش چـــــــــــون ریشه (Pachyrhizus thunbergianus) ko. این گیاه در قرابادین [ از فارما
کوپه یونانی. م.] بکار رود و برای این منظور آن را خوب کوبیده و شبی را در آبی كه
در آن برنج شستهاند میخیسانند؛ سپس شبی دیگر در آب خالص خیسانده میکوبند: اینک
دارو آماده تجویز است.‘‘ این گونه شناسایی
نشده است، اما بسا که همان شبه زعفرانی باشد كه ماركو پولو به وجود آن در فوـكیین
اشاره كرده است.
2. بسنجید با: Watters, Essays
on the Chinese Language, p. 348. به هر روی این آوانگاشت برخلاف
گفته واترز ثابت نمی کند كه ’’این محصول نخستین بار یکراست
از ایران وارد چین شد یا دستكم بیواسطه از راه بازرگانان ایرانی به چین رسید. زعفران
واژهای است كه از به فارسی در آمده و دور نیست كه بازرگانان عرب آن را به چین هم برده باشند.
3. نخستین بار اعراب زعفران را به اسپانیا بردند و azafran اسپانیولی، açafrão یا azafrão پرتغالی، safrão هند و پرتغالی، zafferano ایتالیایی، safran فرانسوی، safrán رومانیایی همه از واژه عربی زعفران بر خاسته اند. همین ریشه عربی
(اَصفَر ’’زرد‘‘) خاستگاه واژههای رومیایی همبرابر با safflow، (Carthamus
tinctorius) safflower [گل رنگ] ماست: مثل azafranillo و alazor اسپانیولی؛ açafroa پرتغالی؛ asforo ایتالیایی؛ safran فرانسوی؛ zavhran ارمنی كهن، zafran ارمنی امروزی؛ safran
روسی؛ sakparan
اویغوری.
4. نباید فراموش کرد این نام چیزی بیش ازآنچه امروز در کفتگو بکار می رود
نیست ، اما در نوشته های باستانی hun hwa نه به معنی ’’زعفران‘‘ كه به معنی ’’گل رنگ‘‘ (Carthamus tinctorius) است؛ نک ص 334 كتاب پیش رو .
1. به گفته
لوریرو (Loureiro,
Flora Cochin-Chinensis, p. 9) ، Curcoma longa در هندوچین
به صورت خودرو هست .
2. نه برتشنایدر ، نه استوارت و نه
هیچ یك از
نویسندگان پیش از آنها از این نام بیگانه یاد نكردهاند.
3. این نام
(نمیدانم به غلط یا درست) به Kaempferia
Pundurata داده شده است (Stuart, Chinese
Materia Medica, p. 227). نام دیگر
این گیاه p‛un-no šu (نه mou)، *bun-naاست. اما تا مین (Ta Min) گوید آن Curcuma كه در هاییـ نان (Hai-nan) روید p‛un-no-šy است، در حالی كه گونه ای كه در كیانـ نان (kian-nan) میروید (Curcuma longa) Kian-hwan است. Kaempferia به همان راستهای تعلق دارد كه Curcuma ، یعنی
راسته Scitamineae . به گفته ما
چی (Ma Či) از دوره سونگ، این گیاه درسیـ ژون
و تمامی بخشهای كوانـ نان میروید؛ سمی است و مردم باختر نخست
روی گوسفند می آزمایند: اگر گوسفندان از خوردن آن سرباز زدند، دور میاندازند. p‛un-no چینی، *bun-na، مانند است به آوانگاشت واژه تبتی bon-na، هرچند در
زبان تبتی اقونیطون را نیز bon-na میگویند.
7. روشن نیست مقصود Curcuma است یا Crocus؛ هر دو محصول در باختر آسیا شناخته
شده بود. چن تسانكی عقیده دارد كه yü-kin در سرزمین تا تسین گل رنگ بوده است
(نک صفحات آتی ).
3.
Garcia da Orta in C. Markham, Colloquies,
p. 163.
1.
اصولاً" نام yü-kin hian درست "
دلالت بر زعفران دارد. این همان نامی است كه برتشنایدر نتوانست شناسایی كند (Bot. Sin., pt. II, No. 408)؛ و استوارت (Chinese
Materia Medica. p. 140) مجبور شد بپذیرد : ’’این گیاه هنوز شناسایی نشده اما احتمالاً Curcuma نیست.‘‘ این سخن درست است. چند بازنمائی كه از yü-kin hian در دست داریم
و بعدتر ارائه شده، راه رابر یكی دانستن این گیاه با Curcuma میبندد. گیاهشناسان امروزی ژاپن yü-kin hian (ukkonkō ژاپنی (را برای نامیدن Tuli, pa gesneriana، كه گلی است ژاپنی،به كار میبرند (Matsumura,
No. 3193).
2. برتشنایدر نیز آن را با گیاه سومی یكی دانسته (Chinese Recorder, 1871, p. 222) و تصور كرده است احتمالاً مراد از آن (Sumbulus
moschatus) sumbul بوده است. این نام علمی نادرست
است، اما گویا منظور او ریشه به اصطلاح مشكی Euryangium یا Ferula sumbul بوده كه بویی مشکگونه و طعمی تند
دارد. تنها مبنای این شناسایی را میتوان در این نكته یافت كه یكی از مترادفهایی
كه در گیاهنامهها برای yü-kin hian داده شده، ts‛ao še hian (’’مشک نباتی‘‘) است؛ روشن است که خود این نام بازنمائی نشده است.
روشن است كه زعفران هیچگاه بوی مشگ نمیدهد؛ و بی گمان مراد از ts‛ao še hian زعفران نبوده و آن را بنادرست در اینجا آوردهاند. همچنین در Tien hai yü hen
či (Ch. 3, p. 1b؛ نک ص 238 كتاب پیش رو) yü-kin hian با ts‛ao še hian یكی دانسته و اضافه شده كه آن ریشه
مانند زنجیل است و اگر به شراب اضافه شود
رنگ آن را زرد میکند. در اینجا بی گمان مقصود گونه ای Curcuma است.
1. p. 8 و ch. 24 (بسنجید با
خاستگاه ظروف چینی [این بخش برگردان نشده
چون در متن اصلی نبوده است] و ص 258 کتاب پیش رو.
’’ورس طَلّی است برگیاه افتد اندر
بادیه، رنگش زرد باشد عطری، زنان عرب جامه بدو رنگ كنند...‘‘ ابنبیهعنالحقایق
الادویه. ابومنصور موفق هروی،دانشگاه تهران،ص 134،ص 338. ظاهراً
برگردان آخوندف دقیق نیست.
1. wars عربی را (Watt,
Dictionary, Vol. III, p. 400) Flemingia congesta و (ibid, Vol. V,
p. 114) Mallotus philippinensis نیز دانستهاند. كل قضیه بسیار
مغشوش است و این اغتشاش را بیش از همه فلوكیگر و هانبوری دامن زدهاند:
F lückiger and itanburg, Pharmacographia,
p. 573;
نیز بسنجید با G. Jacob, Beduinenleben, p. 15 وArab Geographen ، اما جای گفتگوی آن اینجا نیست. بازنمائی
درخت yü-kin در متن چینی با هیچیك از این
گیاهان نمیخواند.
این كتاب را یائو سهـ لیین (Yao
Se-lien) در نیمه نخست سده هفتم میلادی با بکار گیری
اسناد از دودمان لیانگ، كه از سال 502 تا 556 فرمانروائی میكرد، گرد آورده است.
3.
S. Julien, Mémoires sur les contrées
occidentales, Vol. I, pp. 40, 131; Vol. II,
p. 187 (Story of the Saffron-Stūpa, ibid., Vol. I, p. 474; or S. Beal, Buddhist
Records, Vol. II, p. 125); W. W. Rockhill, Life of the Buddha, p. 169; S. Lévi, Journal
asiatique, 1915; I, pp. 83-85.
“Floret vergiliarum occasu paucis diebus folioque florem
expellit. Viret bruma et colligitur; siccatur umbra, melius etiam hiberna.”
این متن در Pen ts‛ao kan mu (Ch. 14, p. 22) به نقل از از سالنامههای تانگ آمده
است. لی شیـ چن گوید این سخن با باز
نمودی که در Nan čou i wu či آمده همخوانی دارد جز
در مورد رنگ گل كه احتمالاً علت گمان وجود چندین گونه از این گیاه بوده است؛ در
این مورد یکسره حق با اوست. در واقع هم گلهای این گیاه رنگهای بسیار متنوع دارند.
ارغوانی، زرد، سفید و رنگهای دیگر. وودویل (W. Woodville, Medical Botany, Vol. IV, p.
703) Crocus را چنین بازنمائی میكند:. ’’ریشه آن
پیاز دار و پایاست؛ گلها پس از برگها و در فاصلهای بسیار كم از زمین روی ساقهای
باریك و گوشتی ظاهر میشوند؛ برگها بالاتر از گلها میروند،. باریك و سادهاند و
از قاعده ساقه در میآیند، رنگ آنها سبزپررنگ است با خطی سفید در وسط و پایه همه
برگها با پایه گلها در یك غلاف پوستهای جای دارند. گلها بزرگ و به رنگ آبی مایل
به ارغوانی یا بنفش یاسیاند: جام گل از شش گلبرگ تشكیل شده كه تقریباً بیضوی و هماندازهاند
و لبههایشان به سمت داخل برگشته است. گلها سه میله پرچم دارند كه كوتاهاند و
مخروطی و بساك آنها دراز و قائم و زردرنگ است. گیاهک مدور است و خامه باریكی از آن
خارج میشود كه به سه كلاله دراز پیچیده از پهنا به رنگ زرد پررنگ ختم میشود.
تخمدان مدور،سه لُبی، سهخانهای و سهتیغهای است و چندین دانه گرد در آن جای
گرفته است. در شهریور و مهر گل میكند.‘‘
3. Kiu T‛an šu,
Ch. 221 b, p. 6; 198, pp. 8b, 9; T‛an šu, Ch. 221A, p. 10b; cf.
Chavannes (Documents sur les Tou-Kiue occidentaux, pp. 128, 150, 160,
166);
شاوان این گیاه را بنادرست Curcuma longa [زردچوبه] دانسته است.
5. نوشته ای كه لیشیـچن در آن این نام را
می آورد به روشنی نشان میدهد كه او فرق Crocus [زعفران] و Curcuma [زردچوبه] را
به خوبی تشخیص میداده است؛ زیرا در ادامه گوید : ’’č‛a-kü-mo ماده خوشبوئی است كه از گل yü-kin (Crocus) به دست میآید،
اما هر چند نامش با ریشه (Curcuma) yü-kin كه در حال
حاضر به كار میرود یكی است، این دو گیاه با هم فرق دارند.‘‘
نیز بسنجید با مشاهدات ماركوپولو (Yule's edition, Vol. II, p. 286) مبنی بر اینكه به صورت میمونهای كاهآكند در جاوه زعفران میمالیدند
تا ظاهری مانند مردم پیدا كنند.
maund
*: واحد وزن در هند و نقاط دیگری در آسیا که بسته به محل بسیار
متفاوت است. در هند بین 11 تا 37.4 کیلوگرم است که دومی نانه دولتی است. م.
4.
Hehn, Kulturpflanzen, p. 264.
* «در نیمه راه بین همدان و نهاوند
رستاق روزآور است كه رستاق بزرگی بود و در آنجا زعفران زراعت میگردید. شهر بزرگ
این ولایت كرج روزآور بود» (لسترنج به نقل از حمدالله مستوفی، جغرافیای تاریخی
سرزمینهای خلاقت شرقی، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1373، ص 213).
نیز، نک:
G.
Ferrand, Textes relatifs à l'Extrême-Orient, Vol. II, pp. 618, 622.
شاردن (Chardin,
Voyages en Perse, Vol. II, p. 14) حتی گوید كه زعفران ایران بهترین زعفران جهان است.
فزون بر Kurkum، در فارسی kākbān و kāfiša نیز هست به معنی ’’زعفران دلِ گل‘‘. واژه ارمنی باستان K'rk'um را وام گرفته از Kurkemā سریانی میدانند (Hübschmann, Armen. Gram., p. 320).
3. درباره زعفران در میان اعراب، نک : Leclerc, Traité des simples, Vol. II, pp. 208-210 . به طور كلی، بسنجید با: J. Bechkmann, Beyträge zur Geshichte der Erfindungen, 1784, Vol.
II, pp. 79-91 (که به انگلیسی نیز
برگردان شده است)؛
Flückiger and Hanbury, Pharmacographia,
pp. 663-669; A. de Candolle, Géographie botanique, p. 857, and Origin of Cultivated Plants, p. 166;
Hehn, Kulturpflanzen (8th ed.), pp. 264-270; Watt, Dictionary,
Vol. II, p. 592; W. Heyd, Histoire du Commerce
du levant, Vol. II, p. 668, etc.
2. این كتاب تفسیری است بر Šwi kin، كه كتابی است رسمی درباره آبهای
جاری، و گویند سان كین (San
K‛in) در دوره زمامداری دودمان هان متأخر آن را نوشت
، اما در واقع در سده سوم شرح و بسط یافت. این تفسیر كار لیتائوـیوان (Li Tao-yüan) است كه در دوره هو وی (Hou Wei) میزیست و در سال 527 م درگذشت
(زندگینامه او در منابع زیر آمده است: .(Wei
šu, Ch. 89; Pei si, Ch. 27 درباره تصحیحات و چاپهای گوناگون
این کتاب، رك:
Pelliot,
Bull. de l'Ecole française, Vol. VI, p. 364, note 4.
2. در چاپ قدیمیتر این کتاب صورت yü-kin ذكر نشده و yü كهن به تنهایی آمده است. تنها در Fan yi min yi tsi (Ch. 8, p. 10b) است كه (به گمانم، به خطا) كاربرد yü-kin به کتاب Šwo wen نسبت داده شده است.
3. لی شیـچن (Li
Ši-čen) گوید
كه سرزمین یوـ لین در دوره هان
متشكل بوده است از سرزمین مردم چو (čou) امروزی در استان سون (Sün) ، لیو (Liu) ، یون (Yun) و پین (Pin) از استان كوانـ سی (Kwan-si) و كوایـچو (Kwei-čou) و برپایه Ta min i t‛un či، yü-kin hian كه در اینجا از آن سخن رفته است
(یعنی Crocus/ زعفران)، تنها در سرزمین لو چن (Lo-č'en) در لیوـچو فو (Liu-čou
fu) (كوانـ
سی) به عمل میآمده، حال آنكه در واقع باید از آن Curcuma [زردچوبه] را برداشت كرد.
4. این عقیده هم هست كه yü باستانی گیاهی بوده مانند
lan، از تیره ثعلبیان (نک: P‛i ya نوشته لو تیین Lu Tien و T‛un či از چن تسیائو (Čen
Tsiao).
“Le
curcuma est une racine bulbeuse et charnue, d'un beau jaune d'or.”