۱۳۹۵ اسفند ۲۰, جمعه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (پنجاه و چهارم) 4

طین الحکمه
از مرکبات است و دستور صنعت آن در مقدمه و در قرابادین مذکور شد بر ظروف شیشه و چینی و غیره جهت رفع ضرر از آتش و صدمات می مالند و ضماد آن جهت شکستکی اعضا و تقویت استخوان و عصب مؤثر است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&
طین الخراسانی
بضم خاء معجمه و فتح راء مهمله و الف و فتح سین و الف و کسر نون و یاء نسبت و آن را طین نیشاپوری و طین الاکل و طین الماکول نیز نامند
ماهیت آن
کلی است بسیار سفید خوش بو و خوش طعم با اندک شوری و ضرر خوردن آن کمتر از خاکهای دیکر است و لهذا کسانی که عادت بخوردن خاک دارند از ان می خورند و بعضی بریان کرده بخور داده بعضی خام و بعد بریان کردن شوری آن اندک کم می کردد و در بغداد اطفال بان بر الواح می نویسند و بعضی مردم آن را بریان نموده با کلاب شسته صاف و خالص آن را اقراص ساخته خشک نموده تناول می نمایند و بعضی قدری مشک و یا عنبر و یا کافور نیز اضافه می کنند
طبیعت آن
سرد و خشک و بعضی بسبب ملوحت آن اندک کرم دانسته اند

افعال و خواص آن
تنقل خالص و با مصول مطیب آن بنحو مذکور جهت خوشبوئی نکهت و تقویت معده و تسکین غثیان و قئ و منع سیلان لعاب و آب از دهان وقت خواب و رفع جوع کلبی و هیضۀ مهلکه با قئ و اسهال و منع نزلات مفید خصوصا که تربیت و پرورش باشنه و سعد و اذخر و قاقله و کبابه و امثال اینها بکلاب تر کرده باشند مقدار شربت آن از یک مثقال تا سه مثقال و در رفع هیضه دو اوقیۀ آن با آب سیب میخوش و یا با رب آن و با آب طبیخ سعد و با آب سرد و اکثار آن مفسد مزاج و مولد سدد و حصاه و مضر معتادین بسدۀ کبد و ماساریقا و ضعف کبد و مسالک ضیقه و سنک کرده و مثانه و لیکن بمضرات اطیان دیکر نیست مصلح آن انیسون و تخم کرفس است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
 طین خراسانی . [ ن ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طین نشابوری است که گفته شد. (اختیارات بدیعی ). گلی است بسیار سفید و خوشبو و خوش طعم و با اندک شوری ، و ضرر خوردن او کمتر از سایر خاکهاست و بعضی که عادت به خوردن گل داشته باشند بجهت کمی ِ مضرت از آن میخورند و شرب آن بعد از خوردن چربیها و چیزهای رطوبت دار که قی آرند مانع قی میگردد و جهت سیلان آب دهن و جوع کلبی و هیضه  مهلکه که با قی و اسهال باشد ومنع نزلات مفید است خصوصاً که مخلوط باشد با اشنه و گلاب و سعد و اذخر و کبابه و قاقله ، و قدر شربتش تا سه مثقال است و در دفع هیضه دو وقیه برشته کرده  او راسه بار با آب سیب ترش باید بنوشند و بدستور با آب سرد و طبیخ سعد همین اثر دارد. (تحفه  حکیم مومن ).
- طین نیشابوری . [ ن ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طین ماکول خوانند و آن گِلی است که خام و بریان کرده خورندو بدان تنقل کنند و وی نوعی از طین الحر بود و لون وی بغایت سفید بود مانند اسفیداج و بشیرازی گل سفید خوانند. طبیعت وی سرد و خشک بود و گویند گرم بود بسبب شوری که دارد. قوت فم معده را بدهد و غشی را نافع بود و منع قی بکند و تری معده زایل کند. و مقدار ماخوذ از وی یک درم بود تا یک مثقال و زیاده ازین مفسد مزاج بود و سده آورد و سنگ در گرده پیدا کند و ضرر آن انیسون و تخم کرفس کم گرداند و ناخوردن وی اولی بود ازبهر آنکه فساد وی زیادت از صلاح وی بود. و آب رفتن از دهان در وقت خواب شهوت کلبیه را بغایت مفید بودو غثیان و کرب هیضه را سودمند بود. (اختیارات بدیعی ). طین خراسانیست . (تحفه  حکیم مومن ) (فهرست مخزن الادویه ). طین حرّ. طین ماکول . طین اکل . گل خوراکی .
- طین ماکول . [ ن ِ م َءْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گِلی که بعضی از آدمیان او را بخورند او را به تازی طین ماکول گویند. خاصیت او آنست که مزاج را تباه کند، در قصبات جگر سده ها پدید آید و دهانه معده را تسکین کند. و قوت و فساد طعام غلیظ را دفع کند و غثیان معده را تسکین دهد و وقت آدمی مطیب گرداند جز آنکه به افراط خورده شود مزاج را تباه کند و علت استسقا پدید کند. (ترجمه  صیدنه ). طین خراسانی است که طین نیشابوری نیز نامند. (فهرست مخزن الادویة).
- کلسیم . [ ک َ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ در اصطلاح علم شیمی ، فلزی است دو ظرفیتی که اکثر املاحش غیر محلولند. این فلز در طبیعت به صورت گچ و مرمر و گل سفید فراوان است و اغلب آن را از تجزیه  الکتریکی کلرور دو کلسیم ۞ بدست می آورند. این فلز از سرب نرمتر ولی از سدیم سخت تر است و در هوا فاسد می شود و به همین جهت آن را در نفت یا روغن نگاه می دارند. با اکسیژن و کلر و گوگرد بشدت ترکیب می شود و مانند سدیم آب را تجزیه می کند و ئیدرات کلسیم می دهد. از املاح فراوان این فلز یکی کربنات کلسیم است که بصورت سنگهای آهکی و سنگ مرمرو گل سفید (گل گیوه ) در طبیعت بسیار فراوان می باشد.دیگر سولفات کلسیم است که آن هم بصورت گچ و آلباتر ۞ در طبیعت فراوان است . کالسیوم . (فرهنگ فارسی معین ذیل کلسیوم ). فلزی است سپیدرنگ و علامت اختصاری آن در شیمی Ca و ظرفیت آن 1/55 ونقطه ذوب آن 800 درجه  سانتی گراد است . (از لاروس ).
//////////
&&&&&&
طین داغستانی
بفتح دال مهمله و الف و کسر غین معجمه و سکون سین مهمله و فتح تاء مثناه فوقانیه و الف و کسر نون و یاء نسبت
ماهیت آن
خاکی است که از داغستان و قریب بدربند بلدۀ شیروان آذربیجان آورند و الوان است بهترین آن خاکی است کاهی رنک خوش بو که از داغستان قریب بنواح شیروان آورند و کاهی آن را مانند اطیان دیکر می شویند و اقراص می سازند و این هنکام سفید رنک املس نرم سبک خالص از رمل و سنکریزه چسپنده زود در آب کدازنده است و بعضی از ان کبودرنک و این در خوبی بعد از انست
طبیعت آن
سرد و خشک
افعال و خواص آن
مفرح قوی و رافع خفقان و غشی و سمیت اخلاط و تپ وبائی حادث از اخلاط فاسده و در سائر افعال قویتر و بهتر از طین مختوم و اکثر معتادین بکل بسبب کمی مضرت این را می خورند خصوصا زنان عراق و عرب و لیکن مسدد و مفسد لون است مصلح آن شستن و مشوی نمودن آنست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
طین داغستانی . [ ن ِ غ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی از او زرد کاهی کم رنگ و قسمی مغسول و سفید و مصنوع بشکل قرصی و قسمی مایل بکبودی است و مجموع آن خوشبو خصوصاً مغسول سفید او و از داغستان حوالی شیروان آرند. در جمیع افعال بهتر و قویتر از گل مختوم و مفرح قوی و دافع سمیت اخلاط و تب غشی و خفقان است . حقیر مکرر تجربه نموده است . (تحفه  حکیم مومن ).
&&&&&&
طین الدقوقی
بفتح دال مهمله و ضم قاف و سکون واو و کسر قاف و یاء نسبت
ماهیت آن
خاکی است که از ناحیۀ دفوقی بلدۀ حلب آورند کبود رنک با یبوست قوی و بعضی از ان سفیدرنک سبک املس خالص از رمل و سنک ریزه و زود کدازد در آب و این بهترین آنست
طبیعت آن
سرد و خشک و با قوت قابضه و اندک حرارتی
افعال و خواص آن
مجفف و قابض و حابس اسهال و ناشف رطوبات معده و اورام مرکبه و حاره و زائل کنندۀ اوساخ بدن و موی شربا و طلاء و غسولا و زنان معتاد بخوردن اطیان بیشتر این را می خورند بجای طین خراسانی و لیکن مسدد و مفسد رنک است و بسبب اندک حرارتی که دارد خون را فاسد می سازد مصلح آن شستن و بریان نمودن و خوردن انیسون است بالای آن و خوردن شیرینی بالای آن و با آن بسیار مضر
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
طین دقوقی . [ ن ِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از ناحیه  دقوقای بلاد حلب آرند. کبودرنگ و بسیار املس و با ملاست و سرد و خشک و رافع اسهال و طلای او جهت بردن چرک بدن و موی و رفع اورام حاره موثر است . (تحفه  حکیم مومن ).
&&&&&&
طین الرومی
بضم راء مهمله و سکون واو و کسر میم و یاء نسبت
ماهیت آن
خاکی است سرخ نیم رنک و بعضی سفید مائل بکبودی و خوش بو و آن نوعی از طین قبرسی سفید است
طبیعت آن
سرد و خشک
افعال و خواص آن
مجفف و قابض طلای آن با آب کاسنی محلل و مانع ورم اجفان و خون آمدن از چشم و در سائر افعال مانند کل ارمنی است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
طین رومی . [ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ مجفف و مقبض بود، منع ورمی که در جفون پیدا شود کند، با آب کاسنی طلا کنند و خون که از چشم آید بازدارد. (اختیارات بدیعی ). سرخ نیم رنگ و سفید ومایل بکبودی خوشبو میباشد و یک نوع طین قبرسی اوست و در افعال مثل گل ارمنی است . (تحفه  حکیم مومن ).
&&&&&&
طین شاموس
بفتح شین معجمه و الف و ضم میم و سکون واو و سین مهمله و آن را طین شامیس و کوکب الارض و کوکب شاموس و بسریانی چشماشاموس و برومی فلاغاسامس و بیونانی ابو بریطس و بفارسی کل سفید نامند
ماهیت آن
چند صنف است صنفی سفید صفایحی اندک براق ناصاف شبیه بحجر المس و صنفی رمادی رنک صفایحی نرم زودشکن که در آب زود کداخته کردد و این را بیونانی اسطرا یعنی کوکب و بفارسی ابرک و بهندی کهری متی نامند و صنفی بسیار سفید نرم سبک که چون بر زبان کذارند بچسپد و زود شکسته کردد و در آب زود کداخته شود و این بهترین همه و بقول انطاکی صنف دوم بهترین همه است و از قبرس و صقالبه اورند
طبیعت آن
در دوم سرد و خشک و مغسول خشک کردۀ آن الطف شیخ الرئیس کفته که هوائیت بر ان غالب از طین مختوم و اقوی از ان است
افعال و خواص آن
آشامیدن یک مثقال از مغسول آن با کلنار قاطع خون حیض دائم و جریان عرق شربا و طلاء و با شراب جهت سموم حاره و با ادویۀ مناسبه جهت نفث الدم و اختلاف و سیلان خون از همه اعضا و دو درم آن با آب و اندکی سرکه جهت قرحۀ امعا سریع الاثر و نیز دو درم آن با آب و شراب که آب غالب باشد جهت تحلیل اورام حارۀ اعضای رخود مانند پستان و بناکوش و زیر بغل و کنج ران و حقنۀ آن با آب بارتنک جهت ذوسنطاریا و قرحۀ امعا که متعفن نشده باشد بعد از آنکه اولا با ماء العسل و آب نمک حقنه نموده باشند و طلای آن با آب و روغن کل جهت ورم پستان و اورام حاره و نقرس و با شراب جهت سموم ملدوغه نافع و در سائر افعال مانند طین مختوم است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
طین شاموس . [ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) استاد احمد فرج اندر کتاب خویش میگوید: طین شاموس طلق است و خواجه ابوعلی سینا رَحِمَه ُاﷲ میگوید: همانا که او طلق نیست و بزبان یونان طین شاموس را نامیست که ترجمه  آن کوکب الارض است و بیشتری اهل روزگار خاصه اهل صنعت کوکب الارض طلق را شناسند. (ذخیره  خوارزمشاهی ). آن را طین شامس و کوکب ساموس نیز خوانند. بهترین آن بود که سفید و سبک بود و بغایت بزبان چسبد مانند دلق و چون در آب نهند زود حل شود. از بلاد یونان و جزیره  قبرس خیزد و وی خشک تر از طین مختوم بود. وی را غسل حاجت نیست و در بستن خون قائم مقام طین مختوم بود و بر ورم ثدیین طلا کردن نافع بود و ساکن گرداند. در ابتداء نقرس طلا کردن سود دهد و در نفث دم و درمداوای قرحه  امعا پیش از آن که متعفن شود حقنه کنند به ماءالعسل بعد از آنکه به نمک آب پس به آب لسان الحمل حقنه کردن سودمند بود و اگر با سرکه  ممزوج به آب بیاشامند نافع بود جهت ورمهای گرم خاصه چون بر آن عضو رطوبت زیاده بود و سست باشد مانند ثدیین و خُصیتین و مجموع گوشتها که معروف به غدد بود و قطع نزف دم و طمث دائم بکند چون با گلنار بری بخورند، چون به آب و روغن گُل بمالند خصیتین و ثدیین که در آن ورمی گرم بود ورم آن ساکن گرداند و قطع عرق بکند و چون با شراب بیاشامند گزندگی جانوران و ادویه  کشنده را مفید بود. (اختیارات بدیعی ). به واو و بی واو و کوکب الارض نیز گویند. قسمی از آن سفید و ناصاف و باصفایح و شبیه به حجرالمسن و با اندک براقی میباشد و قسمی بسیار سفید و رقیق و سبک و بر زبان می چسبد و هر دو قسم در آب رود حل میشوند. و از بلاد قبرس و صقالبه آرند. در طبع و فعل قریب به گل مختوم و یک مثقال مغسول او با مثل آن گلنار قاطع حیض دائم و عرق و با شراب بجهت سموم حاره و با ادویه  مناسبه جهت نفث الدم و سیلان خون جمیع اعضاء و حقنه  او با آب و روغن گُل جهت اورام حاره و نقرس حار مفید است . (تحفه  حکیم مومن ). طین شاموس ۞ و تحذف الواو و یقال کوکب الارض . صفائح تحکی المسن و منه دقیق ابیض و کله سریعالانحلال فی الماء. و هذا الطین یجلب من اواخر قبرس و یقال انه یوجد بصقلیه و هو بارد یابس فی الثانیة یقاوم السموم کلها و ینفع من الاستطلاق و الزحیر و قروح المعاء و حرارة الکبد و الدم حیث کان شرباً و الاورام و الترهل ضماداً و کذا للنقرس الحار. (تذکره  ضریر انطاکی ص 239). کوکب الارض . کوکب شاموس . گِلی است که از جزیره  ساموس آرند سپید و در آن لزوجتی است .
- کوکب الارض . [ ک َ ک َ بُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) طلق . (ذخیره  خوارزمشاهی ). طین شاموس . طلق . تلک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به طین شاموس و کوکب شاموس شود.
- کوکب شاموس . [ ک َ / کُو ک َ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام گلی است و آن را از جزیره  قبرس ۞ آورند و آن از گل مختوم خشکتر می باشد. دارویی کشنده و گزندگی جانوران را دافع است و به عربی طین شاموس خوانند. (برهان ) (آنندراج ). کوکب ساموس . طین شاموس . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به طین شاموس شود.
&&&&&&
طین صوفی حمید
بضم صاد مهمله و سکون واو و کسر فا و یا و فتح حاء مهمله و کسر میم و سکون یاء مثناه تحتانیه و دال مهمله
ماهیت آن
خاکی است سفید خوش بو که از بلاد شیروان از بقعۀ صوفی حمید آورند
افعال و خواص آن
با قوت تریاقیت جهت رفع اذیت و سمیت هوام زهردار و مار شربا و طلاء و با خود داشتن آن مؤثر و در سائر افعال مانند طین قبرسی است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
طین صوفی حمید. [ ن ِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاکیست سفید و خوشبو که ازبلاد شیروان از بقعه  صوفی حمید آرند. نگاه داشتن او مانع گزیدن مار و هوام و از مجرباتست . و به دستور، طلای او بر موضع گزیده و شرب او همین اثر دارد. و در سایر افعال مثل گِل قبرسی است . (تحفه  حکیم مومن ).
&&&&&&
طین الفارسی
کل شیرازی و کل سرشوی* نیز نامند
ماهیت آن
کلی است سفید مائل بزردی و خوشبوی و بعضی طین حر اصفهانی و بعضی طین نیشاپوری و بعضی طین خراسانی دانسته اند
طبیعت آن
سرد و خشک
افعال و خواص آن
جهت وجع رئه نافع و کفته اند مضر رئه و مثانه است مصلح آن آب سرطانات مقدار شربت آن تا دو مثقال
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
* گل سرشوی . [ گ ِ ل ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلی که زنان و بعض از جوانان موی را بدان شویند و آنرا گل جعدسا نیز گویند. (آنندراج ). طین فارسی . (بحر الجواهر). گل معروفی است که از دو فرسخ میانه  شمال وجنوب قصبه  اردکان از گریوه  کوه درآورند. خاکهای مخصوص که قدما بجای صابون به کار میبردند. (مولف ). قسمی از خاکهای معدنی که بدان تن و سر شویند. گل حمام و گل خوشبوی نیز همان گل سرشوی میباشد :
گل سرشوی از این معنی که پاک است
به سر بر میکنندش گرچه خاک است .
نظامی .
&&&&&&
طین القیمولیا
بکسر قاف و سکون یاء مثناه تحتانیه و ضم میم و سکون واو و کسر لام و فتح یاء مثناه تحتانیه و الف و آن را حجر رخام و بهندی کهری متی نامند و اطفال در هند بر تختهای مشق می مالند
ماهیت آن
سه قسم است یکی سفید براق خوش بو و کویند از ان بوی کافور آید و دوم مائل ببنفشی و چرب با لزوجت و دیرشکن که در آب زود حل نکردد و از بلاد اندلس و ارمن آورند و این هر دو خوب و مستعمل و قسم سوم که سیاه و از اندلس آورند زبون ترین همه است بغدادی نوشته که شیخ من کفت که طین قیمولیا خاکی است که میان فلفل یافت می شود و غیر او کسی نکفته و در ان دو قوت است یکی مبرده و دیکری حارۀ محلله و بعد غسل قوت حارۀ محلله آن زائل می کردد بهترین آن صافی سفید صلب لزج آنست که زودشکن نباشد و در آب زود کداخته نکردد
طبیعت آن
سرد و خشک
افعال و خواص آن
مجفف و محلل و قابض و ناشف رطوبات و بلت معده و مقوی آن و هاضمه و حابس اسهال صفراوی و ضرب صفراوی و بلغمی و نفث الدم و قرحۀ امعا و مسکن سوزش مقعده و طلای آن جهت امراض چشم و با سرکه جهت ورم بناکوش و همه اورام حاره و بر سوختکی آتش مانع آبلۀ آن و بتنهائی جهت نضج دمامیل و التیام جراحات و جوششها خصوصا جوشش سر اطفال و ابدان ایشان و تحلیل اورام و با عسل جهت ورم زیر معده و سائر اعضا مفید هرچند همه اطیان محلل اورام اند و لیکن این را این خاصیت زیاده است و از همه اقوی و محرق مغسول آن جهت قروح عسره الاندمال و در سائر افعال ضعیف تر از طین شاموس بدل آن طین مصری است و صاحب اختیارات کفته که در کوهستان یزد بهم می رسد و زنان جهت جلای روی خود استعمال می کنند روی ایشان را پاک می کرداند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
طین قیمولیا. [ ن ِ ؟ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجرالرخام* هم خوانند و آن مانند صفایح رخام بود سفید و براق و خشبوی و گویند از وی بوی کافور آید چون تازه بود و آن نازک بود مانند جبسین و آن نوعی از رخام است . دیسقوریدس گوید آن دو نوع باشد یکی سفید و دیگر فرفیری ... و جالینوس گوید: قوه  وی مرکب بود و در وی تحلیلی و تدبیری بود ازبهر آنکه چون مغسول کنند جزو محلل از وی دور شود و طبیعت وی سرد و خشک است . و چون با قدری سرکه و آب طلا کنند سوختگی آتش را نافع بود و آنچه خالص بود بسیار منفعت دارد. و چون با سرکه طلا کنند بر مجموع ورمهای گرم و ورم شیب معده نافع بود و ریشهای بسیار رحم چون بسوزانند و شسته و استعمال کنند زود بحال صحت آورد. مولف گوید:در کوهستان یزد میباشد و زنان جهت جلاء روی استعمال میکنند. ابن سمحون گوید: بدل وی طین مصری است . و ابن حسان گوید اهل بصره طین قیمولیا را طین الحر خوانندو اصناف وی بسیار است : ارمنی ، سجلماسی و وی فاضل تر از اندلسی بود در معالجه و آن بغایت سفید بود و جرم وی صلب بود و زود شکسته نگردد و در آب حل نشود تا دیر زمان و چون حل شود در وی لزوجت بیشتر بود که در غیر وی . و اندلسی دو نوع بود یکی سفید و یکی سیاه ، آنچه بغایت سفید بود در معالجه مستعمل کنند و آنچه سیاه بد بود تصرف در آن نشاید کردن . (اختیارات بدیعی ).
قسمی از آن سفید و قسمی مایل به بنفشی و چرب و بالزوجت و دیرشکن و در آب دیر حل میشوند و از بلاد اندلس و ارمن خیزد و قسم سیاه اندلسی زبون است . سرد و خشک و با قوت محلله و در افعال ضعیفتر از طین شاموس است . و بدلش طین مصری است . (تحفه  حکیم مومن ).
الواحی باشد چون الواح رخام خوشبوی که از آن بوی کافور آید و آن برنگ سفید و نیز برنگ سرخ باشد و آن اندلسی و ارمنی باشد. طین قیمولیا ۞ را طین الحر نیز گفته اند.
* حجرالرخام . [ ح َج َ رُرْ رُ ] (ع اِ مرکب ) سنگی سست است که بر قبرهانصب کنند و اقسام می باشد و مراد از او قسم سپید است . در آخر دوم سرد و خشک و رادع و قاطع نزف الدم جهت جراحات و با سرکه محلل اورام و رافع استسقا و با صمغو نوشادر جهت بهق و رفع آثار، و ذرور او جهت قطع بواسیر و آشامیدن مسحوق او با عسل هر روز بقدر یک مثقال جهت رفع دملهای دموی موثر است و گویند آشامیدن سنگ مقابر که منقوش بنوشته ها باشد باعث نسیان و شرب اوروز چهارشنبه قبل از طلوع شمس به اسم معشوق و قصد رفع عشق رافع عشق است . (تحفه  حکیم مومن ). و در بعض کتب هندی آمده است که حجر هندی ، طین قیمولیاست و وی اقسام باشد و سفید آن قاطع نزف الدم و مدمل جراحات وبا سرکه محلل اورام و زرد آن قاطع بواسیر است . و صاحب اختیارات گوید: حجرالرخام طین قیمولیاست و داود ضریر انطاکی در کلمه  رخام آرد: یتکون عن مادة عفصة قد جمد البرد هیولاها و یطلب فی تکونه مثل البلخش و النجادی فتعیقه قوة الصبغ و شدة البرد، و یتلون بحسب ما یغلب علیه من مادة المعادن و اکثره الابیض ثم الاصفرثم الاسود، و اقله الازرق و الاحمر. و یکون کثیراً بجبال مصر من الصعید الاعلی ، و به تفرش الاماکن و هو باردیابس فی آخر الثالثة. اذا شرب ازال الصفراء و هیجان الدم و قطع الحکة و الجرب و ان سحق بالخل و طلی حلل الاورام و ازال الترهل و الاستسقاء. و ان سحق و عجن بالصمغ و النوشادر و لطخ علی البهق و البرص و الاَّثار السوداویة ازالها. و هو یصدع و یقطع شهوة الباه سواء شرب او جلس علیه و النوم علیه من غیر حائل یوقع فی النقرس و وجع المفاصل و من خواصه ، ان حمله اوالشرب فیه اذا کان فی المقابر منقوشا علیه یقطع العشق اذا شرب علی اسم المعشوق یوم الاربعاء او السبت قبل طلوع الشمس مجرب . و ان سحق بوزنه من قرن المعزوطلی بذلک الحدید و طفی فی ماء و ملح صار ذکرا. و ابن البیطاردر کلمه  «رخام » گوید، (قال ) الشریف هو حجر معلوم سریع یقطع من معادنه و ینشر و ینجر و الوانه کثیرة والمخصوص منه باسم الرخام هو ما کان ابیض ، و اماماکان منه خمریا او اصفر او اسود او زرزوریا فکلها داخلةفی اجناس الاحجار و معدودة منها. و هو بارد یابس اذاشرب منه ثلاثة ایام کل یوم مثقال مسحوق مهیاء معجونابعسل نفع من الدمامیل اذا کثرت فی البدن عن هیجان الدم و اذا احرق و سحق و ذر علی الجراحات بدمها قطع دمها و صبا و منع تورمها و زعم قوم ان رخام المقابر اعنی الذی یکتب فیه علی القبور ان سقی مسحوقا انسانا یعشق انساناً علی اسمه نسیه و سلاه و لم یهم به و اذا خلط جزء منه بجزء قرن ماعز محرق و طلی به الحدید ثم احمی علی النار و سقی فی ماء و ملح کان منه حدید ذکر.
-گل بوته . [ گ ِ ل ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طین قیمولیا. رجوع به تحفه  حکیم مومن ذیل قیمولیا شود.
- ارتوناس. [ ] (اِ) بیونانی ، طین قیمولیا یعنی گِل ِ جزیره  سیمل که امروز آن جزیره را ارژان تی یر نامند و در بصره این خاک را طین الحر خوانند و آن بر سه گونه است : طین ارمنی و طین سلجماسه و طین اشبانیا (اسپانیول ) و گاه از طین قیمولیا، طین سیراف را خواهند. رجوع به طین قیمولیا و ترجمه  ابن بیطار (لکلرک ) ج 2 ص 423 دو سطر به آخر مانده شود.
- مرمر. [ م َ م َ ] (اِ) یا سنگ مرمر. رخام ، که سنگی است . (منتهی الارب ). رخام یا نوعی از رخام که سخت تر و شفافتر از آن است . یک قطعه از آن مرمرة باشد. (از اقرب الموارد). سنگ رخام . (دهار). رخام . (مهذب الاسماء). نوعی از رخام سفید است نیکوترین آن را از معدن سنگ جزع آورند و آن بهترین انواع رخام است به یونانی اسطریطس خوانند و بعضی گویند اسطریطس جزع است و به یونانی الوفرسطس گویند. (از مفردات ابن البیطار ص 153 ج 4). یک نوع سنگ آهکی بسیار سخت که بخوبی میتوان آن را هموار کرده جلا داد و در بناها و صنایع آن را برای زینت بکار میبرند. (ناظم الاطباء). سنگی است شفاف و روشن سفید یا به رنگهای دیگر.سنگ شفاف معدنی به الوان مختلف و بیشتر سفید. حجرالشطوط. قسمی سنگ آهکی ۞ نسبةً سخت و متبلور که از بلورهای ریز اسپات ۞ (بلورهای کلسیت ) متبلور شده در سیستم رومبواِدریک ۞ به وجود آمده است . سنگ مرمر را جزء سنگهای دگرگونی ۞ محسوب میدارند زیرا خمیر آهکی موجود در بین بلورهای کلسیت ۞ بر اثر فشار در موقع چین خوردگیها مجداً متبلور شده و مرمر را به وجود می آورد. سنگ مرمر سختی بالنسبه جالب دارد ولی با آهن و پولاد خط برمیدارد و چون صیقلی میشودو جلاپذیر است آن را جهت نمای ابنیه به کار میبرند. در ایران معادن سنگ مرمر بسیار است خصوصاً در مشهد ناحیه  خلج و اطراف یزد مرمرهای مرغوبی وجود دارد. مرمر دارای اقسام مختلف است و برنگهای زرد، سبز، ارغوانی ، قرمز، خاکستری و رگه دار دیده میشود
///////////
سنگ مرمر (در متون طب سنتی رخام و حجر الرخام) از سنگ‌های دگرگونی است که از دگرگونی سنگ آهک بوجود آمده است. کانی اصلی تشکیل دهنده آن کلسیت است. از این سنگ به صورت گسترده‌ای برای مجسمه‌سازی استفاده شده است. نمای بنای تاج محل از سنگ مرمر است،این سنگ در بناهای زیارتی و حرم های امامان نیز استفاده می شود. از ویژگی های برجسته سنگ مرمر، عبور نور است.[۱]

ترا انیکس[ویرایش]
سنگی با ترکیب تراورتن و انیکس (مرمر) می باشد که با توجه به عبور نور از بخش انیکس در این سنگ، زیبایی خاصی برای موارد دکوراسیون و طراحی ایجاد می نماید. [۲]

مرمریت[ویرایش]
سنگ آهکی شکل گرفته از رسوبات دریاهای گرم و بیکران میلیون‌ها سال قبل است. مرمریت دارای رگه‌ها و فسیل‌هایی است که زیبایی خاصی به این سنگ می‌بخشد. مرمریت دارای زنجیره‌هایی به نام استیلولیت می‌باشد که مانند نوار قلب در بافت سنگ مشاهده می‌شود. این سنگ با توجه به وجود ناخالصی‌ها به رنگ‌های روشن تا تیره و رنگی مانند: کرم، قرمز، قهوه‌ای، صورتی، سیاه، خردلی، سبز و غیره دیده می‌شود. مرمریت کاربرد مناسبی در نما و کف فرش داخلی و خارجی ساختمان دارند. عمده این سنگها از کشور هندوستان و اقلیت از کشور چین وارد می‌گردد و از بازار بسیار خوبی در ایران برخوردار هستند. از نمونه سنگهای مرمریت می‌توان به گرین ماربل، انیکس، امپرادور لایت و دارک اشاره کرد.[۳]

منابع[ویرایش]
پرش به بالا «سنگ ژاریک ، مرکز ارائه مستقیم سنگ مرمر ، سنگ تزیینی و لوکس». بازبینی‌شده در 2017-02-18.
پرش به بالا User, Super. «استادکار». بازبینی‌شده در 2017-02-18.
پرش به بالا مصالح و ساختمان / سام فروتنی
نشان خرد        این یک مقاله خرد زمین‌شناسی است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.
رده‌ها: سنگ آهک سنگ‌ها سنگ‌های دگرگون مرمر مواد مجسمه‌سازی
////////////
قس رخام در عربی:
الرخام هو صخر كلسي متحول، يتكون من الكالسيت النقي جداً (شكل بلوري لكربونات الكالسيوم CaCO3). يستعمل في النحت، وكذلك يستعمل كمادة بنائية، وأيضاً في العديد من الأغراض الأخرى مثل إكساء الأرضيات والجدران وجدران الحمامات. وقد تكون تحت ظروف نادرة من الضغط والحرارة الهائلتين في جوف الأرض.
مكتب مصنوع من الرخام في مطعم تركي.
تشتهر عدة دول في إنتاجه منها، فلسطين، تركيا، إسبانيا، البرازيل وإيطاليا التي تعد في المرتبة الأولى.ومما يميزه أيضا تفاعله مع الأحماض وهو ينشأ في البيئات البحربة. إستعمال الرخام قد عرف خلال العصور القديمة التى عرفت المبانى والقصور الفاخرة المزينة بمشغولات وتماثيل من الرخام، وقد سجل التاريخ أن الرخام كان يستعمل في إستعمالات كثيرة في جميع العصور التى عرفت المدنية. وقد وصف هيرودوت أهرامات الجيزة بأنها مكسية من الرخام المجلى الذى أكسبها جمالا وعظمة، وقد ذكر في التوراة أن الرخام استخدم في بناء معابد أورشليم ، زهذا يثبت أن الرخام قد عرف من أكثر من ألاف السنين قبل الميلاد. وكان الرخام وسيلة الفنانين في التعبير سواء في فن المعمار أوالنحت ومبانى اليونان القديمة وتماثيل روما وقد عرف الفراعنة الرخام في مصر منذ أكثر من 5 ألاف سنة فقد أستخدم في تكسية الأهرامات وفى بناء المعابد وقصور الملوك وتماثيلهم والمسلات وأعمدة المعابد .
/////////////
قس مِرمِر در آذری:
Mərmər (yun. Μάρμαρο — "parlaq daş") — metamorfiq dağ suxuru. Yalnız kalsiumdan CaCO3 ibarətdir.
Rusiyanın Slyudyanka dəmiryol vağzalının binası yerli ağ mərmər daşlardan tikilmişdir.
///////////
قس مارمر در باسای اندونزی:
Marmer adalah batuan kristalin kasar yang berasal dari Batu kapur atau dolomit. Marmer yang murni berwarna putih dan terutama disusun oleh mineral kalsit.
/////////
قس شی شی در عبری:
שיש הוא סלע קרבונטי מטמורפי, כלומרסלע משקע ימי שעבר התמרה כתוצאה מחום או מלחץ שנוצר במעמקי כדור הארץ. על פי הגדרת התקן האמריקני[1] שיש הוא סלע גבישי שנוצר מאחד משלושת המינרלים קלציטדולומיט או סרפנטין. עם זאת, לעתים מתייחסים בתור שיש גם לסלעים העשויים ממינרלים אחרים.
///////////
قس مَرومَرو در سواحلی:
Marumaru (pia: marmar - kutoka kar. مرمر) ni mwamba wa gange uliobadilika kutokana na joto na shindikizo ndani ya ganda la dunia katika kipindi cha miaka mamilioni. Kikemia ni hasa CaCO3.
Ni jiwe gumu sana inayopatikana katika rangi mbalimbali.
Hupendwa sana kama jiwe la ujenzi hasa kama ni nyeupe. Kama ni haba katika eneo fulani hutumiwa kama mapambo tu yaani kuta zafunikwa kwa marumaru. Jiwe lenye rangi mbalimbali hutumiwa kwa sakafu katika majengo muhimu au kama mapambo ya kuta za ndani.
Tangu kale marumaru ilitumiwa pia kwa sanamu.
///////////
قس مرمر در ازبکی:
Marmar (lot. marmor, yun. marmaros — yaltiroq tosh soʻzidan) — kristalli togʻ jinsi. Ohaktosh yoki dolomitning toʻla qayta kristallanishidan hosil boʻlgan. Mineral donachalarining oʻlchamiga qarab (0,05 — 2,25 mm) mayda, oʻrtacha va yirik donachali M.lar farq qilinadi. Mayda donachali M. sifatli hisoblanadi, chunki unda gʻovak va darzlik kam. M.ningtarkibi, asosan, kalsit (SaSO3)dan iborat, ozroq MgO, GʻeO, Gʻe2O3. MpO, A1O2 va A12°z bOʻladi. Tarkibida MgO koʻp boʻlgan turi dolomitli M. deb ataladi. M.ga boshqa minerallar (kvars, xalsedon, limonit, xlorit, gematit, pirit va boshqalar), shuningdek, organik birikmalarning kup qoʻshilganligi uning xossalarini (mustahkamligi, rangi, zichligi va h.k.) keng diapazonda oʻzgarishiga sabab boʻladi.
///////////
قس سنگ مرمر در پنجابی:
سنگ مرمر اک پلٹی ہوئی پڑی اے جیہڑی پہلے لائم پتھر سی۔
/////////////
قس سنگ مرمر در سندی:
سنگ مرمر :(Marble) : هڪ قسم جو پٿر آهي۔ هي پٿر، ڪيلشیم ڪاربونيٽ، ڪاربن، ۽ آڪسیجن جو مرڪب آهي۔). هي پٿر مجسمه تراشي ۽ جڳهن جي اڏاوت ۾ بيشمار استعمال ڪيو ويندو آهي ۔
////////////
قس مپ مپ در تاجیکی:
Мармар аз калимаи (юнонӣ: marmaros) гирифта шуда, маънояш санги рахшон мебошад. Ҷинси кӯҳии кристалиест, ки дар натиҷаи метаморфизми оҳаксанг ва доломитҳо ҳосил мешавад. Таркибаш асосан аз калсит CaCo3 иборат буда, ба микдори кам MgO, FeO, Fe2O3, MnO, SiO2, Al2O, Al2O3 ва пайвастагиҳои органикӣ дорад. Дар таркибаш MgO зиёд бошад, мармари доломитдор меноманд. Рангаш вобаста ба омехтаҳои химиявӣ ва механикӣ гуногун аст: сафед, хокистарӣ, гулобӣ, сурх, ҷигарӣ, сабзтоб, зардча ва ғайра. Мармар аз қадим ҳамчун санги меъморӣ маълум аст. Тарошидану сайқал додани мармар нисбатан осон буда онро дар ҳайкалтарошӣ, ҳотамкорӣ, рӯйкаши деворҳофарши биноҳо ва тайёр кардани ҳар гуна армуғонҳо васеъ истифода мебаранд.
////////
قس مِرمِر در ترکی استانبولی:
Mermermetomorfizma olayı sonucunda kalker ve dolomitik kalkerlerin yeniden kristalleşmesiyle meydana gelmiş bileşimdir. Bileşimlerinin %90-98'i CaCO3'ten (Kalsiyum karbonat) oluşmaktadır. Düşük oranda MgCO3 (Magnezyum karbonat) içermektedir. CaCO3 kristallerinden oluşan mermerlerde esas mineral “Kalsit” tir. Aynı zamanda az miktarda silissilikafeldspatdemiroksitmikafluorin ve organik maddeler bulunabilir. Renkleri genellikle beyaz ve grimsidir. Fakat yabancı maddeler nedeniyle sarı, pembe, kırmızı, mavimtırak, esmerimsi ve siyah gibi renklerde de olabilirler. Mikroskop altında incelendiğinde, birbirine iyice kenetlenmiş "Kalsit Kristalleri"nden oluştuğu görülür.[1]
//////////
قس سنگ مرمر در اردو:
سنگ مرمر :(Marble) : ایک قسم کا حجر ہے۔ یہ پتھر، کیلشیم کاربونیٹ، کاربن، اور آکسیجن کا مرکب ہے۔3). یہ پتھر مجسمہ تراشی اور عمارتوں کی تعمیر میں بے شمار استعمال کیا جاتا ہے۔
///////////
Marble
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the rock. For the toy, see Marble (toy). For other uses, see Marble (disambiguation).
Marble in Carrara marble quarry, Italy
The Taj Mahal is entirely clad in marble.
Marble is a metamorphic rock composed of recrystallized carbonate minerals, most commonly calcite or dolomite. Marble may be foliated. Geologists use the term "marble" to refer to metamorphosed limestone; however, stonemasons use the term more broadly to encompass unmetamorphosed limestone.[1] Marble is commonly used for sculpture and as a building material.
&&&&&&
طین قبرسی
بفتح قاف و باء موحده و سکون را و کسر سین مهملتین و یاء نسبت
ماهیت آن
کلی است سرخ چسپنده خوش بو که بزبان می چسپد و چون بشکنند اندرون آن رکهای زرد رنک بود و چون بدست بمالند دست را رنکین کند
طبیعت آن
سرد و خشک و با قوت قابضۀ معتدله
افعال و خواص آن
جهت نفث الدم هر عضو و قرحۀ امعا و سحج آن و سحج کبد شربا و احتقانا و یک درم آن به آب سرد و یا با آب جوش داده جهت دفع حرارت باطنی و سمیت ادویۀ قتاله و طلای آن جهت تحلیل اورام و شکستی اعضا و کوفتکی آنها و افتادن از جای بلند مقدار شربت آن تا پنج درم بدل آن در جمیع افعال طین مختوم است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
طین قبرسی . [ ن ِ ق ُ رُ / ق ِ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گِل قبرسی . در قوت به گل ارمنی مشابهت تمام دارد جز آنکه قبرسی را قوت قبض و خشک کردن جراحتها زیاد است . (ترجمه  صیدنه ). گلی است سرخ و گلگون و چون در دست بمالند سرخی آن در دست بماند و چون بشکند در اندرون وی رگهای زرد بود و چون بزبان نهند بچسبد بغایت چنانکه بحیله باز توان زد از زبان . و طبیعت وی سرد و خشک بود و در وی قبضی معتدل بود سودمند جهت مجموع جراحتها و ورمها را طلا کردن بغایت سودمند بود و مقدار ماخوذ از وی پنج درم بود و سحج معائی و کبدی را سودمند بود و نفث دم و قرحه  امعاء آشامیدن و حقنه کردن نافع بود. جهت دفع ادویه  قتاله چون یک درم از وی بیاشامند به آب سرد و مطبوخ سودمند بود و بدل آن طین مختوم بود. (اختیارات بدیعی ). سرخ درخشنده و خوشبو است وبر زبان بسیار میچسبد و در جمیع افعال قائم مقام گل مختوم است . (تحفه  حکیم مومن ). گلیست که چون به دست بمالند سرخی او در دست بماند و چون بشکنند در درونش رگهای زرد باشد. طبیعتش سرد و خشک است در اول چون به گلاب و روغن گل طلا کنند شکستگی اعضا را نفع دهد و چون ده درم از او تا سه درم رغبت کنند سحج و نفث الدم را دفع کند و ذوسنطاریای کبدی و معوی را سودمند آید.گِلی است به رنگ گِل سرخ که از جزیره  قبرس آرند.
&&&&&&
طین الکرمی
بفتح کاف و سکون راء مهمله و میم و یاء نسبت
ماهیت آن
خاکی است که از بلاد سوریا آورند سیاه کریه الرائحه شبیه بفحم کویند که از چوب صنوبر کیرند و چون در اول فصل بهار که ابتدای نمو کرم یعنی تاک انکور است بر ان می مالند جهت حفظ آن از آفات و لهذا آن را طین الکرم نامند و آنچه از ان سفید خاکستری رنک باشد زبون است
طبیعت آن
سرد و خشک
افعال و خواص آن
محلل و جالی و در اکتحال جهت روئیدن اشفار و در ادویۀ رفع کلف و حکه مستعمل زیرا که بهترین ادویۀ حکه است و شرب دو درم آن جهت نزف الدم باطنی و ظاهری و طلای آن جهت دمامیل و قروح مزمنه مؤثر
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
طین کرمی . [ ن ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) انبالیطس ۞ فرماقیطس . به یونانی اساطیلس خوانند و معنی این اسم کرمی بود و بعضی فونافیطس خوانند و این اسم مشتق از فرمان بود و معنی آن دوا بود و این گل از مدینه  سلوقیا از بلاد سوریا بود و نیکوترین وی آن بود که سیاه بود مانند فحم که از چوب صنوبر گیرند و آنچه خاکسترین رنگ بود بد بود. جالینوس گوید: بدان سبب طین کرمی خوانند که در فصل بهار در اول آنکه درخت کرم ورق بیرون کند این طین بر درخت وی بمالند کرمی که ورق انگور میخورد و چشمهای آن درخت سیاه میشود بکشد. دیسقوریدس گوید: وی قابض و ملین و سرد و در کحلها مستعمل کنند، موی مژه برویاند و جالینوس گوید که جوهر وی نزدیک به حجر بود. (اختیارات بدیعی ). خاکی است که از بلاد سوریا آرند سیاه و کریه الرائحة و مبرد و محلل است چون در ابتداء نمو تاک انگور بر آن بمالند تاک را از آفات نگاه دارد و به این جهت طین کرمی نامیده اند. جالی بدن و جهت حکه بسیار نافع و در اکتحال مستعمل است . (تحفه  حکیم مومن ).
-انبالیطس . [ اَم ْ طِ ] (اِ) طین کرمی . فرماقیطس . (از لکلرک ).طین الکرمی . (یادداشت مولف ). در مفردات ابن البیطار اسالیطس است . و رجوع به طین کرمی و طین الکرمی شود.
&&&&&&
طین المختوم
بفتح میم و سکون خا و ضم تاء مثناه فوقانیه و سکون واو و میم
ماهیت آن بقول جالینوس خاکی است سرخ رنک که از جزیرۀ ملیون از جزائر بحر مغرب آورند و در انجا معبد عابدی است و آن را منسوب بارطامس عابد می نمایند و خادم و نکهبان آنجا زنیست و غیر از ان خادم و نکاهبان آنجا ناست آن زن وقتی قدری خاک از تلی که قریب بآنجا است با خضوع و خشوع و هیبت و اجلال و اکرام و نیت شفا آورده در معبد و بدستور غسل اطیان آن را نیکو شسته اقراص ساخته مهر آن عابد را بران نموده و در سایه خشک کرده نزد ملوک یونان و روم فرستاد و شهرت یافت و در ان تل هیچ درختی و سنک نیست و خاک خالص است و بقول دیسقوریدوس آنست که آن خاک را با خون بز کوهی بعد غسل سرشته اقراص ساخت و مهر نمود و کویند در ان جزیره رسم است که بز را ذبح نمی نمایند مکر بعنوان قربانی و آن را بر سر آن تل و لهذا خاک بالای آن تل سرخ رنک است و بهتر از خاک جاهای دیکر است و کویند خاک پائین آن تل مائل بزردی و با حراقت و خاک تلهای دیکر آن جزیرۀ دور از ان معبد را آن خاصیت نیست و کم رنک مائل بسفیدی با قوت جالیه است و لهذا غسالان ثیاب را بآن می شویند و کویند بالفعل آن جزیره را آب کرفته و طین مختوم اصلی بهم نمی رسد و بجای آن طین ارمنی و یا خاکی دیکر شبیه بدان هیات ساخته استعمال می نمایند و آنچه بتحقیق پیوسته آنست که آن جزیره غرق نکشته و تا حال هست و بدستور از انجا بهمان نحو در هیکل مریخ اقراص ساخته باطراف می برند و بهترین آن بسیار سرخ چرب املس آنست که ظاهر و باطن آن یکسان باشد و چون بر لب و یا بر زبان کذارند بچسپد و بوی آن شبیه ببوی شبت باشد و چون بر جراحت تازه پاشند در ساعت قطع خون و حبس آن نماید و آنچه ظاهر آن سرخ و باطن آن سفید باشد و بوی شبت از ان نیاید و حبس خون را بسرعت ننماید خوب نیست
طبیعت آن
در دوم سرد و خشک و با قوت تریاقیت و شیخ الرئیس معتدل در کرمی و سردی دانسته مشابه جسد انسان مکر در رطوبت که یبس بران غالب است
افعال و خواص آن
مفرح و مقوی دل و معده و مغری و مجفف و مقاوم جمیع سموم و مانع انصباب مواد جهت آنکه قابض افواه عروق و مسالک سم و دافع اذیت و نکابت آنست بسبب تغریه و حبس و قبض و تریاقیتی که دارد حابس نفث الدم و نزف الدم باطنی و ظاهری کل اعضا است و جهت قرحۀ رئه و حلق و امعا و سحج آن و سائر قروح باطنی بتنهائی و یا با کثیرا و بجهت فساد خون و تپهای حارۀ وبائیه و طواعین و اسهال دمویه و صفراویه و دفع مضرت هوام و هوای وبائی و آب زبون شربا خواه قبل از انها و خواه بعد از انها و با شراب جهت دفع سموم مشروبه و منهوشه مانند ذراریح و ارنب بحری و مار و افعی و سک دیوانه و یا شراب و آب کرم و شبت آشامیدن و قئ نمودن جهت دفع سموم و تحقین بدان جهت ذوسنطاریا و قروح امعا بدستور مذکور در طین شاموس و طلای آن با عسل یا شراب جهت امراض مذکوره و تسکین التهاب و تحلیل صلابات و التیام جراحات تازه و کهنه و قروح خبیثۀ متعفنه و شکستکی اعضا و ضربه و صدمه و سقطه و باید که بر بالای آن طلای برک قنطوریون و فراسیون و سیر بری و امثال اینها از برکهای مناسبۀ لطیفه بکذارند و با سرکه جهت نهش هوام مانند مار و افعی و سک دیوانه و اورام حاره و ذرور آن جهت جروح و قروح تازه و کهنه که خون و چرک و رطوبت بسیار از ان آید بزودی حبس نماید و التیام دهد و باید که طلا و ذرور آن بقدر علت وسعت آن باشد بلکه اندک زیاده و با شراب ابیض و یا احمر و یا حلو و یا مرو یا مثلث و یا عقید عنب و یا عسل و یا سرکۀ عنبی کهنۀ تند و یا سکنجبین هریک که مناسب باشد بحسب علت و حاجت باشد و اکر پیش از آشامیدن سم و یا کزیدن حیوان سمی بخورند از اذیت آن محفوظ مانند مضر رئه و مصلح آن کثیرا و عسل و مضر طحال و مصلح آن کثیرا و کلاب مقدار شربت آن تا یک مثقال و تا دو درم نیز بدل آن کل داغستانی در امور مذکوره قویتر از ان و بعد از ان طین ارمنی و در اطلیه طین مغره صاحب اختیارات بدیعی نقل نموده که طفل یکساله دو مثقال دیک بر دیک که از سموم قتاله است بخورد و در زمان قدری طین مختوم با شیر مادرش باو دادم شروع بقئ کردن نمود و مجموع آن را بقئ دفع کرد باز قدری با شیر مادرش بوی دادم دیکر قئ کرد و یک مجلس طبیعت او اجابت نمود و از ان زهر کشنده خلاصی یافت و بدانکه جمیع اطیان حابس دم و اسهال اند مکر این طین که مسهل است و کفته اند مسهل سم است فقط و مشارک آنها است در قبض و حبس بعد از ان
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
طین مختوم . [ ن ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ با زهر مقاومت و مقابله کند و مضرت اورا دفع کند و زخم دندان و نیش گزندگان را دفع کند وآماسها را که ماده  او از گرمی باشد سود دارد در وقتی که ابتدای او باشد و بادهای غلیظ را که به پاها فرودآید و جمله  علتها را که در اعضا پدید آید نیکو گرداند و بر ریشی که بواسطه  سوخته شدن آتش پدید آید نیکو گرداند چون با آب نباتی که او را لسان الحمل گویند با هم آمیخته شود. و اگر با طراثیث که صفت کردیم آمیخته شود زهری را که در مبرئت و غیر آن بکسی داده باشند بطریق قی دفع کند، و نیکوتر از همه  انواع آن است که بوی او به بوی زاک یمانی مشابهت دارد. و اگر دردها داشته باشد رفتن خون را بازدارد و در او غشی می آمیزند و بهیچ طریق آن غشی را معلوم نمیتوان کرد. وهیئت او آن است که قرصها باشد و لون او سرخ بود و اجزای او بر یکدیگر مشابهت دارد و بر آن قرصها باشد. (ترجمه  صیدنه ). بپارسی گل مختوم گویند. بهترینش آن است که از او بوی شبت آید و چون نزدیک دهان برند به لب بچسبد و طبیعتش نزدیک است به اعتدال ، چون به شیر تازه میل کنند دفع ضرر جمیع زهرهای کشنده کند و چون به شیره  خرفه یا شربت انجبار خورند نفث الدّم و سجح و ذوسنطاریای کبدی و معوی را سودمند آید. و دل و دماغ را قوت دهد و شربتی از او یک درم تا دو درم است .
گِلی سرخ رنگ است بغایت نرم و از تل بحیره آرند و گویند در آن زمین قطعاً نبات و حشیش نیست و سنگ نیز در آنجا نبود و قبری در آنجا هست و آن گل را مغره  لمنیه و مغره  لمانی و طین الکاهن خوانند ازبهر آنکه زنی ساحر آن گل یافته است و خواتیم لُمنیه نیز گویند. صورت ارطامس بر آن ایستاده .دیسقوریدس گوید: گلی است از جزیره  لُمنیوس که بخون بز کوهی میسرشند و آن صورت بر آن مینهند و خواتیم الملک و ختم الملک ازبهر آن گویند که صورت ارطامس بر آن بود و اقوال بسیار آورده اند درین گل . جالینوس گوید:نیکوترین آن بود که از وی بوی شبت آید، خون را ببندد و چون در دهان گیرند بر زبان بچسبد. مولف گوید: امتحان آن چنان کنند که اول بر لب نهند، اگر نچسبد دیگر با زبر لب نهند تا بیقین معلوم گردد، و بغایت املس بود و براق . و گویند آن زمین که گل مختوم از وی آورند از زمین یونان بود و این زمان آنجا را آب گرفته است . و شیخ الرئیس گوید: طبیعت وی معتدل بود و گرمی وسردی مانند مزاج آدمی لکن خشکی وی زیادت از تری بودو در وی رطوبت فضلی هست که ممتزج باشد به یبوست و در وی خاصیتی عجب بود در تقویت دل و تفریح آن و تریاق مطلق بود و مقاومت با مجموع زهرها بکند. مولف گوید: کودکی قریب دو مثقال دیک بردیک که از سموم قتاله است خورده بود و درزمان قدری از طین مختوم با شیر مادربه وی دادند، آغاز قی کردن گرفت و مجموع برآمد، بعداز آن قدری هم با شیر مادر به وی دادند، دیگر قی کرد و یک دو مجلس نیز طبیعت مدد کرد از آن زهر کشنده خلاص یافت بفرمان خدای عزوجل . و بر مجموع ریشها که خون از وی روانه بود چون بر آن پاشند بسته گردد. و حقنه کردن بدان ذوسنطاریا را نافع بود و مقدار ماخوذ ازوی تا دو درم بود و جهت گزندگی جانوران کشنده و افعی و سگ دیوانه با شراب بیاشامند یا با سرکه طلا کنند نافع بود. کسی را که ذراریح خورده باشد یا ارنب بحری و گل مختوم بیاشامد در حال قی کند و دفع همان بکند و حب الغار نیز همین عمل کند در دفع سموم . و مسیح گوید: سحق کرده بیاشامند و وی در نان دفع وبا کند. و اسحاق گوید: مضر به شُش و مصلح وی گلاب بود و بدل آن درقبض خون گل رومی بود یا گل ارمنی که بخون بز کوهی سرشته باشند و گویند بدل وی مغره است در قبض لکن در تریاق بدل وی نیست . (اختیارات بدیعی ).
از جزیره  لمیون بحر مغرب خیزد ودر قدیم زنی از تل خاک آنجا نقل به بقعه  راهبی مینموده و بعد از شستن ، قرصها میساخته و صورت راهب را در آن نقش میکرده و از این جهت طین الراهب نیز گویند. و دیسقوریدس و جالینوس را اعتقاد آنکه خاکیست بخون بز نر سرشته و بالفعل از جهت احاطه  دریا بجزیره  مذکور موجود نیست و بجای آن سایر خاکها را استعمال میکنند و بهترین او در غایت سرخی میباشد و در بوی شبیه به شبت و گویا بچربی آلوده شده و بر زبان چسبد و پاشیدن او درساعت قطع خون زخم تازه کند. در دوم سرد و خشک و تریاق جمیع سموم و مقوی دل و مفرح و رافع مضرت هوای وبائی و اسهال دموی و چرک و قرحه  امعاء و تبهای حاره و نزف الدم اعضای ظاهر و باطن . و با شراب و آب گرم و شبت مقیی  سموم و طلای او جهت تسکین التهاب و تحلیل صلابات و التیام جراحات تازه و کهنه و قروح خبیثه و زخم سگ دیوانه گزیده و شکستگی اعضا و ضربه و سقطه نافع و مضر ریه و مصلحش عسل و مضر سپرز و مصلح آن کتیرا و شربتش تا یک مثقال است و بدلش نزد حقیر گِل داغستانی است . و در امور مذکوره قویتر از آن است . (تحفه  حکیم مومن ). مغرة لمنیة ۞ . خواتیم لمنیة ۞ . گلی باشد سخت چسبنده  سرخ که از حیره آرند. (بحر الجواهر).در جزیره کیوش باشد. خاک و گلی است سرخ رنگ و از ادویه  طبی قدیم :
طین مختوم و تخم ریحان بس
مار و مرغم که خاک و دانه خورم .
خاقانی .

وآن را طین سجلات نیز نامند. و رجوع بمقدمه  ابن خلدون ترجمه  محمدِ پروین گنابادی ج 1 ص 351 شود.
////////////

&&&&&&
طین المصر
بکسر میم و سکون صاد و راء مهملتین ابلیز است و بیونانی ارطویاس نامند یعنی خاک زمین محروثه
ماهیت آن
خاکی است آفتاب خورده چرب بسیار سفید با خطوط و با حدت که از مصر آورند و بعضی خاکستری رنک بهترین آن خاکستری رنک است که بسیار نرم باشد و چون بر مس بمالند سائیدۀ آن برنک زنجار باشد و کاه آن را مانند غسل اسفیداج می شویند و اقراص ساخته خشک می نمایند و مغسول آن نرم تر است و کاه مقدار نخودی ساخته در ظرفی چیده و سر آن را بسته در اخکر می کذارند تا بسوزد و برنک خاکستر سیاه کردد
طبیعت آن
کرم در اول و خشک در آخر دوم
افعال و خواص آن
جالی و مجفف و قابض و مغری و جهت اسهال الدم و استسقا و طحال و اورام کهنه و مترهلۀ رخوه و اوجاع مزمنه و بواسیر قدیمه طلای آن با سرکه و بتنهائی نیز بسیار مفید و در اسکندریه مستعمل است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
 ابلیز. [ اِ ] (ع اِ) خاک و لای مصر آنگاه که نیل فرونشیند. طین مصر ۞ .///////////
//////////
اِبلیز خاکی است که از آمیختن شن، رس، گل و لای و خاک‌های گیاهی (گیاخاک) پدید آمده باشد.

نشان خرد        این یک مقالهٔ خرد است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.
قس تربة طفالية در عربی:
التربة الطفالية (بالإنجليزية: Loamy soil) هي تربة تحتوي خليطاً من الطين والرمل والطمي بنسب متقاربة. هي أفضل أنواع الترب على الإطلاق حيث يسهل العمل بها وليست قاسية ولا تشكل كُتلا كبيرة إذا جفّت. ومن المهم أن تكون التربة كثيفة ومحروثة جيدا حتى يتسنى لجذور النباتات اختراقها بسهولة وبسرعة. وإذا أضيفت الأسمدة العضوية فستكون تربة أكثر من مثالية لزرع النباتات. تتميز أيضاً بأنها تسخن بسرعة في الربيع موفرة الظروف المثلى لنمو النبات، ولا تجف بسرعة في الصيف لأنها قادرة على احتجاز كميات كبيرة من الماء، مما يقلل من تعرض المحصول للجفاف.

طالع أيضاً[عدل]
تربة طينية
تربة طميية
تربة رملية
تربة الخث
ع ن ت
تقسيم الترب الزراعية حسب قوام التربة
ع ن ت
مواضيع في هندسة جيوتقنية
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن: تربة طفالية
ضبط استنادي   
GND: 4035049-6
أيقونة بوابةبوابة علوم الأرض أيقونة بوابةبوابة زراعة
Arun image13.jpg هذه بذرة مقالة عن العلوم الزراعية بحاجة للتوسيع. شارك في تحريرها.
تصنيفات: أنواع التربةتربةزراعةعلم دراسة التربة

////////////// Loam

From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the soil type. For the Galway restaurant, see Loam (restaurant).
Three layers of subsurface loam; surface layer is dark brown fine sandy loam, subsurface layer is pale brown fine sandy loam, subsoil is red clay loam and sandy clay loam.
Soil types by clay, silt and sand composition as used by the United States Department of Agriculture
Loam is soil composed mostly of sand (particle size > 63 µm), silt (particle size > 2 µm), and a smaller amount of clay (particle size < 2 µm). Its composition is about 40–40–20% concentration of sand-silt-clay, respectively.[1] These proportions can vary to a degree, however, and result in different types of loam soils: sandy loam, silty loam, clay loam, sandy clay loam, silty clay loam, and loam.[1] In the USDA textural classification triangle, the only soil that is not predominantly sand, silt, or clay is called "loam". Loam soils generally contain more nutrients, moisture, and humus than sandy soils, have better drainage and infiltration of water and air than silty soils, and are easier to till than clay soils. The different types of loam soils each have slightly different characteristics, with some draining liquids more efficiently than others. For food production, a loam soil containing a small amount of organic material is considered ideal. The mineral in a loam soil ideally is about 40% sand, 40% silt and 20% clay by weight. The soil's texture, especially its ability to retain nutrients and water are crucial.[2] Loam soil is suitable for growing almost all plant varieties.
Bricks made of loam, mud, sand, and water, with an added binding material such as rice husks or straw, have been used in construction since ancient times.
&&&&&&
طین الجزیره المصطکی
و آن را طین الکیوس و حیا و حیوش نیز نامند یعنی جزیرۀ مصطکی
ماهیت آن
خاکی است رقیق صفایحی و قطعهای مختلف الشکل که از جزیرۀ مصطکی آورند بهترین آن سفید مائل بخاکستری رنک زودشکن و در آب زود کدازنده است
طبیعت آن
کرم و خشک در دوم
افعال و خواص آن
جالی و مفتح بخلاف اطیان دیکر و جاذب خون بظاهر جلد و نیکو کنندۀ رنک رخسار و لهذا جهت نمش و جلا و تنقیه و تصفیۀ اوساخ بدن و جلای آن و تصقیل وجه خود زنان در حمام بر بدن می مالند و در غمرها مستعمل دارند و جهت سوختکی آتش در آخر امر که متقرح شده باشد مفید است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
گل حیا. [ گ ِ ل ِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلی است که به عربی طین بلدالمصطکی گویند و آن سفید به سیاهی مایل میباشد. سوختگی آتش را نافع است . (برهان ) (آنندراج ).
&&&&&&
طین مدینه
طین مدینه رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم مانند تربت مرقد منور جناب حضرت سید الشهدا است علیه السلام که برای استشفا مقدار کم آن را با دعا و شرائط آن می خورند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&
طین الملتانی/ طين الملقاني
بضم میم و سکون لام و فتح تاء مثناه فوقانیه و الف و کسر نون و یاء نسبت
ماهیت آن
خاکی است صفایحی ما بین سرخی و زردی و سفیدی و اندک صلب
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
جالی و محلل اورام طلاء و در شاه جهان آباد اطفال بر تختۀ مشق می مالند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
 مٹی ملتانی ’’گل ملتانی‘‘گاچنی
Mutan clay
دیگرنام۔
طین عربی میں فارسی میں گل ملتانی تامل میں گوپی پنجابی میں گاچنی اور انگریزی میں ملتان کلے کہتے ہیں ۔
ماہیت۔
سفید زردی مائل رنگت کی سخت اور چکنی پرت دار مٹی ہے اور ذائقہ مٹیالاہوتاہے۔
مزاج۔
سردو خشک ۔۔۔درجہ دوم۔
افعال واستعمال۔
قابض ،حابس الدم اور جالی ہے۔اسی وجہ سے اس کا آب زلال رعاف اور بول الدم میں پلایاجاتاہے۔یہ زلال قے کو تسکین دیتاہے۔اور ہیضہ میں مفیدہے ملتان اور بہاول پورمیں اکثر عورتیں ملتانی مٹی کھانے کی عادی ہوجاتی ہیں ۔جس کی وجہ سے معدہ اور آنتوں کا فعل سست ہوجاتاہے۔اکثر قبض رہتی ہے۔
استعمال بیرونی ۔
اکثر عورتین عموماًکھریامٹی سردھونے کے کام لاتی ہیں ۔رعاف میں سر اور پیشانی پر اس کا ضماد کیاجاتاہے۔پانی یا لعاب خطمی میں ملاکر گرمی دانوں پر اس کا لیپ کرتے ہیں ۔
نفع خاص۔
حابس الدم ۔
مضر۔
آمعاء اور پھیپھٹروں کو۔
مصلح۔
یخنی ۔سرطان۔
مقدارخوراک۔
سات ماشہ سے ایک تولہ ۔
بصورت سفوف تین سے پانچ گرام تک۔
طب نبوی اور مٹی ۔
مٹی کے بارے میں بہت سی موضوع احادیث موجود ہیں ۔لیکن ان میں سے کوئی بھی صحیح نہیں جیسے ’’جس نے مٹی کھائی اس نے اپنے قتل میں مددکی۔
خاص بات۔
یہ بات درست ہے کہ مٹی نقصانات دہ اور اذیت دینے والی ہے۔اس کے کھانے سے چہرے کی رونق ختم اورجلد کارنگ زرد ہوجاتاہے۔
&&&&&&&
طیهوج
بفتح طا و سکون یاء مثناه تحتانیه و ضم ها و سکون واو و جیم معرب تیهو فارسی است جمع آن طیاهیج و بفارسی فرفور نیز نامند و باندلسی ضریس بضاد و ذریس بذال معجمتین و بسین مهملۀ مشدده نیز
ماهیت آن
مرغی است کوهی کوچکتر از کبک و در رنک شبیه بدان و زیر بال آن سیاه با سفیدی بهترین آن فربه جوان قریب بمعموره است رازی کفته مرغی است بقدر کبک کردن و منقار آن سرخ و طبیعت و افعال و خواص آن مانند کبک است و جهت ناقهین و ضعیف الاحشا بغایت نافع
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////
طیهوج . [ طَ ] (معرب ، اِ) ۞ معرب تیهو است ، و آن مرغی باشد شبیه به کبک لکن از کبک کوچکتر است . (برهان ) (غیاث اللغات ). بعضی گویند که بهندی آن را لوا نامند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تیهو نر. (منتهی الارب ). ج ، طَیاهیج . (مهذب الاسماء). بپارسی تیهو گویند و بزبان اندلسی دریس . بهترین وی نر فربه بود که در زمان خریف گیرند و طبیعت وی معتدل بود، شکم ببندد و ناقهان را بغایت مفید بود و نشاید که اصحا ادمان اکل وی کنند خصوصاً اصحاب ریاضت ، و اولی آن بود که در هریسه بپزند ازبهر آنکه غذاء وی غلیظ بود. (اختیارات بدیعی ). بفارسی تیهو نامند. از کبک کوچکتر و در رنگ مثل اوست و در جمیع افعال مانند آن و جهت ناقهین و ضعیف الاحشاء بغایت نافع است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). در طبیعت با کبک برابر و منافع آن نیز با منافع کبک مساوی است اما رنگ تیهو بزردی مایل و زیر بالهای وی سیاه رنگ میباشد. (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). معرب تیهو فارسی است و جمع آن طیاهیج است و بفارسی فرفور نیز نامند و به اندلسی ضریس به ضاد و ذریس به ذال نیز گویند. مرغی است کوهی کوچکتر از کبک و در رنگ شبیه بدان و زیر بال آن سیاه با سفیدی . بهترین آن فربه جوان قریب به معموره است . رازی گفته آن مرغیست بقدر کبک ، گردن و منقار آن سرخ ، طبیعت و افعال و خواص آن مانند کبک است و جهت ناقهین و ضعیف الاحشاء بغایت نافع. (مخزن الادویه ) : و طعام او [ خداوند معده ٔ گرم ] گوشت بزغاله و مرغ خانگی و تذرو وطیهوج ... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به تیهو شود.
- تیهو. [ تی / ت َ / ت ِ ] (اِ) پرنده ای است شبیه به کبک لیکن از کبک کوچکتر است و معرب آن تیهوج باشد با زیادتی جیم . (برهان ). مرغکی است خردتر از گنجشک (؟) که آن را سوسک و شاشک و شوشک و شیشو و تموشک نیز گویند به تعریبش تیهوج خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). مرغی است معروف . (آنندراج )... طائری است مشابه به کبک ، لیکن کوچکتر از او و این طائر مخصوص ولایتی است و در هندوستان نباشد مگر آنکه از آنجا آرند، چنانکه ... از کابل آورده بود و مؤلف در دهلی آن را دیده و تیهوج معرب آن است ... مؤلف گوید: ظاهراً به هندی آن را لواء نامند. (غیاث اللغات ). نام پرنده ای شبیه به کبک و کوچکتر از آن که شیشو نیز گویند. (ناظم الاطباء). فرفور. (صحاح الفرس از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). طیهوج . (دهار). ضُرَّیس . طیهوج . مرغی است بزرگتر از سار و خردتر از کبوتر و گوشتی نهایت لطیف و خوش طعم دارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پهلوی «تیهوک » ۞ ، معرب آن تیهوج و طیهوج ، در اورامانی «تهو» ۞ ... پرنده ای از نوع کبک که در اروپا و آسیا بسیار است و گوشت لذیذی دارد. (از حاشیه ٔ برهان چ معین )
/////////////
////////
تیهو/طیهوج (نام علمی: Ammoperdix griseogularis) نوعی کبک از راستهٔ ماکیان‌سانان و تیرهٔ قرقاولان است. زیستگاه این پرنده از جنوب شرقی ترکیه، سوریه و عراق در غرب تا پاکستان و ایران در شرق امتداد می‌یابد.

زیستگاهش در دامنه کوه‌ها و تپه های پر شیب و فراز کوهستانی باز و سنگلاخ و اطراف چشمهها و در پشتخههای کوه زیر و درهها وشیب و فراز کوه‌ها دیده می‌شود، و در میان بوته‌ها و صخره لانه می‌سازد.

مشخصات ۳۵ سانتیمتر پرنده‌ای با سطح پشتی خاکستری، گلویی نخودی رنگ بانوار حاشیه‌ای پهن وسیاه وبا راهراه عرضی وخیلی واضح پهلوها مشخص می‌شوند. منقار وپاهایش سرخ رنگ است. رنگ خرمائی شاهپرهای کناری دُمَش در پرواز نمایان می‌گردد. معمولاً جفت جفت یا بصورت دسته‌های کوچک دیده می‌شوند. اما در زمستان و فصل بهار بصورت گله‌های بزرگ هستند. هنگام خطر کمتر پرواز می‌کند وبیشتر به سوی سربالایی کوهستان می‌رود تا خود را از خطر دور سازد. در بهار وتابستان پرنده ای پر صدا است.

جفت‌گیری تخم‌گذاری[ویرایش]
این پرنده در فصل جفت‌گیری تخم‌گذاری همیشه کنار تخم خود باقی مانده و از آنها مراقبت کرده این پرنده حدود۱۲ الی ۱۰ عدد تخم می‌گزارد از نکات قابل توجه برای این پرنده که او را از سایر پرنده‌ها مشخص‌تر جلوه می‌دهد قهر کردن این پرنده است که اگر شخصی به تخم‌های این پرنده دست زند او از تخم‌ها سر باز می‌زند. وقتی بچه‌های تیهو سر از تخم در می‌آورند سریعاً لانه را ترک می‌کنند.

نگارخانه[ویرایش]
منابع[ویرایش]
^ کتاب: محمدیان، کوخری، محمد، “ «به یاد کوخرد» “، ج۲. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۳ میلادی.

دکتر:، العلوی، هادی، «(عالم الطیور والحیوانات) »، دارالعودة، بیروت، لبنان، چاپ سال ۱۹۸۸ میلادی به (عربی).
قس صفرد در عربی:
الصفرد (Grey Francolin) الاسم العلمي:(Francolinus Pondicerianus). يقال أن تسمية الطائر بـ (الصفرد) جاءت نسبة إلى صوت الصفير المميز الذي يصدره هذا الطائر الجميل، والذي يشبه نداء الهاتف عالي الحدة والمتقطع.

طائر بري مهاجر شتوي وربيعي ومقيم معشش، مناطق عيش الصفرد الطبيعية هي جنوب شرق تركيا وسوريا والعراق شرقاً إلى إيران وباكستان. ويترتبط ارتباطاً وثيقاً بنظيراته في مصر والجزيرة العربية كالحجل الرملي.
////////////
قس سی سی چکور در پنجابی:
سی سی چکور مور ٹبر دا اک پنچھی اے۔ اے ایشیاء دا واسی اے۔
/////////////
قس بایاقی کوم ککلیجی در ترکی استانبولی:
Bayağı kum kekliği (Ammoperdix griseogularis), sülüngiller (Phasianidae) familyasından bir kuş türü.
//////////
See-see partridge
From Wikipedia, the free encyclopedia
See-see partridge
Kingdom:
Phylum:
Class:
Order:
Family:
Subfamily:
Genus:
Species:
A. griseogularis
Ammoperdix griseogularis
Brandt, 1843
The see-see partridge (Ammoperdix griseogularis) is a gamebird in the pheasant family Phasianidae of the order Galliformes, gallinaceous birds.
This partridge has its main native range from southeast Turkey through Syria and Iraq east to Iran and Pakistan. It is closely related and similar to its counterpart in Egypt and Arabia, the sand partridgeAmmoperdix heyi.
This 22–25 cm bird is a resident breeder in dry, open and often hilly country. It nests in a scantily lined ground scrape laying 8-16 eggs. The see-see partridge takes a wide variety of seeds and some insect food.
See-see partridge is a rotund bird, mainly sandy-brown with wavy white and brown flank stripes. The male has a grey head with a black stripe through the eye and a white cheek patch. The neck sides are speckled with white. The head pattern is the best distinction from sand partridge.
The female is a very washed-out version of the male, and is more difficult to distinguish from its relative due to the weak head pattern.
Usually it is seen in pairs or, at the most, in flocks of two to four birds. But flocks of more than fifty birds have also been seen.[2]
When disturbed, see-see partridge prefers to run rather than fly, but if necessary it flies a short distance on rounded wings. The song is a whistled hwit-hwit-hwit.
References[edit]
2.     Jump up^ Khaliq, Imran; Babar, Muhammad; Riaz, Maria; Khan, Aleem Ahmed (July 2010). "Genetic diversity in see-see partridge (Ammoperdix griseogularis, Galliformes) populations from sub-Himalayan Mountain ranges of Pakistan" (PDF). Retrieved 8 May 2013.
·         Pheasants, Partridges and Grouse by Madge and McGowan, ISBN 0-7136-3966-0
·         Ammoperdix
·         Birds of Afghanistan
·         Birds of Pakistan
·         Birds of Turkmenistan
·         Birds of Western Asia
·         Birds described in 1843