سنگ پادزهر
سنگ پادزهر
سنگ پادزهر چیست؟
سنگهائی وجود دارد بسیار نادر و کم یاب که به آنها سنگ پاد زهر میگویند.
سنگ پاد زهر برای دارو سازی و امراض مختلف مصرف میشود. و درمان کننده بسیاری از امراض هست.
یکی از علم های گذشته گان که در عقل ما امکان پذیر نمیباشد همین سنگ پاد زهر است.
سنگ پاد زهر وقتی حرارت می بیند از خود روغنی پس میدهد که درمان کننده همه امراض خارجی و تعدادی امراض داخلی هست.
یکی از خصوصیاتی که این سنگ دارد و میتوان اصل آن را از بدل آن شناخت این است که وزن این سنگ هیچ وقت کم نمیشود. یعنی ممکن است شما از یک سنگ پاد زهر یک کیلوگرمی سه کیلوگرم روغن پاد زهر بگیرید ولی وزن سنگ شما همان یک کیلوگرم باقی میماند.

سنگ پاد زهر بسیار نادر است و اگر کسی این سنگ را داشته باشد مانند این است که دنیای ثروت را داشته باشد.
سنگ پادزهر به رنگ مشکی است و مانند سنگ محک طلا میماند.
سنگ  پادزهر
اگر دست شما زخم شود و مقداری از روغن سنگ پاد زهر را به آن بمالید بلافاصله خوب میشود. و اگر بیماری شما درونی باشد این روغن را با داروهای دیگر مخلوط میکنند و برای امراض درونی از آن استفاده میکنند و پس از مدت کوتاهی امراض درونی را نیز خوب میکند.
 از این سنگ تعداد انگشت شماری (کمتر از انگشتان یک دست) وجود داشته است که مخصوص پادشاهان بوده است و هیچ کسی بغیر از پادشاهان حق استفاده از آن را نداشته است.
این هم یکی از مسائلی که در گذشته وجود داشته و از نظر عقلی دور از ذهن به نظر میرسد ولی در کتابهای بسیار قدیمی در مورد آن نوشته شده است.
لازم به ذکر است ک سنگ که بنده تصاویر آن را در زیر برای شما ارسال میکنم تمام خصوصیات گفته شده در متن بالا را دارا می باشد
ابوریحان بیرونی (362ـ440 ق‌) آورده است آنچه به نام «حَجَر البادزهر یا لفظاً سنگ پادزهر» معروف بود، حکیمان یونانی و پیروان متقدم آنان در دورة اسلامی سنگی معدنی دانسته‌اند، اما صفات و نشانه‌های آن را روشن نکرده‌اند (خود بیرونی هم نظری دربارة آن نداده است‌). از معتبرترین تألیفات دربارة سنگ‌های گران‌بها نزد دانشمندان دورة اسلامی کتاب الاحجار (منسوب به‌) ارسطو (طالیس‌) بود که «بازهر» در آن با عنوان «حجر البازهر» و در شمار کانی‌هایی چون الماس و فیروزه و سنگ سُنباده‌، اما بی‌ذکر ماهیت آن‌، آمده است‌. ارسطوطالیس دربارة آن نوشته است‌: سنگی نفیس و شریف است‌. به طبع‌، از لحاظ پزشکی بُقراطی و جالینوسی گرمایی معتدل دارد. برای همة زهرها چه گیاهی‌، چه زهر نیش و گزش جانوران سودمند است‌. سپس دربارة چگونگی کنش زهرها در تن آدمی توضیحی می‌دهد ظاهراً دالّ بر اینکه زهرها خون را لخته می‌کنند و اگر پیش از پراکنده شدن زهر در سراسر تن‌، به اندازة دوازده جو از بازهر بسایند و به مسموم بخورانند، زهر با تعرّق از تن بیرون می‌آید. روش‌های دیگر استعمال حجرالبازهر آویختن آن در گردنبندی یا نگه داشتن آن همچون نگین در انگشتری و، در وقت لزوم‌، گذاشتنِ آن در دهان شخص مسموم (برای مکیدن‌) یا بر زخمگاه زنبور و کژدم و مار است‌؛ پاشیدن سودة آن بر زخمگاه این جانوران زهر را جذب می‌کند (البته تا زهرِ کشنده در همة تن پراکنده نشده باشد).

انواع سنگ پادزهر
سنگ  پادزهر
- پادزهر حیوانی  . فادزهر حیوانی
سنگی است که در شکنبه ٔ وعل یا در زیر چشم اَیّل پیدا آید. حجرالأَیّل . گاوزهره . گاوسنگ . جاوزهرج . اندرزا. حجرالبقر. رُوسن . حجرالتیس ۞ و در تحفه ٔ حکیم مؤمن آمده است : «مراد از مطلق او [ پادزهر حیوانی ] حجرالتیس است و آن سنگی است که در شیردان بز کوهی متکوّن میگردد و اکثر او طولانی مثل بلوط میباشد و بهترین او سبز مایل به سیاهی و براق و تو بر تو مثل پیاز و در جوفش چوب مخلصه میباشدو آنچه مدوّر مشاهده شود در جوفش تخم مخلصه یافت گردد و چون با سرکه بسایند مایل به سرخی باشد و نوع هندی او را سیاهی بسیار غالب بر سبزی و در جوفش پشم و سایر اخشاب یافت میشود و در خواص بسیار ضعیف تر از نوع شبانکاره ٔ شیرازیست و فرق میان عملی و غیرعملی آن است که چون سوزنی را گرم کرده در اصلی فروبرند سر سوزن زرد شود و دودی زرد مشاهده گردد و از عملی دود سیاه . در آخر دوم گرم و در اول سیم خشک و مقوی جمیع اعضاء و مبهی و تریاق سمومات و در خواص مثل معدنی است مگر آنکه در محرورالمزاج بغایت مضر است و محرق خون ومورث التهاب و اسهال دموی و محلل اورام بارده و با آب گشنیز جهة حاره ۞ نافع وطلای او با گلاب جهة طاعون و فتوق و بواسیر و با شراب و بتنهائی جهت گزیدن هوام مفید و با آب ریحان جهت گزیدن زنبور مجرب و قدر شربتش از یک قیراط تا دوازده قیراط است و نوعی از فادزهر حیوانی حجرالایل است که از گاو کوهی گیرند و ابن جمیع گوید که بهترین فادزهرهاست و موافق جمیع امزجه است بالخاصیه و چون سه روز هر روز نیم دانگ از آن بنوشند هیچ سمی در مدت حیوة دراو اثر نکند و در سایر افعال مثل فادزهر معدنیست و نوع دیگر حجرالحیّه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- پادزهر معدنی . فادزهر معدنی
 حجرالسم . و در تحفه ٔحکیم مؤمن آمده است : پادزهر، اسم فارسی تریاقات است و بعربی حجرالسم نامند و مراد اطبا از او حجری است کانی و هر گاه پادزهر حیوانی استعمال نمایند مراد ازو حجرالتیس است و مؤلف اختیارات بدیعی انکار معدنی نموده و متوجه آن نشده و این معنی دلیل است بر عدم مطالعه ٔ کتب معتبره و ابن تلمیذ در مغنی گوید که معدن او برای ارسطو و غیره اقاصی هند و اوایل چین است و پنج قسم می باشد سفید و زرد و سبز و اغبر و منقط و رازی در طب ملوکی بیان فرموده که مابین زردی و سفیدی وبرنگ وسمه مشاهده نموده و در رفع ضررِ بیش ، تجربه کرده و ابن مندویه گوید که زرد مایل به سبزی و سفیدی است و در نخب مسطور است که معدن او کرمان در کوه زرند است و سه قسم میباشد سبز نیم رنگ و زرد مایل به سفیدی و مایل به سرخی و چیزی با او هست که در آتش نمی سوزد و آنرا مخاطالشیطان نامند و حقیر قسم سبز تیره و زرد مایل به سیاهی و زرد کاهی را مشاهده نموده است و گویند امتحان او آن است که زردچوبه را بر روی سنگی بسایند و بعد از آن پادزهر را هرگاه رنگ زردچوبه سرخ شود خوبست و الاّ فلا و گویند علامت خوبی او آن است که در آفتاب گرم عرق کند و چون سائیده بر موضع گزیده ٔ افعی و مانند آن بپاشند سم را بطریق رشح دفع نماید و چون قدر دو جو را با آب سائیده در گلوی افعی و مار کنند بکشد و یا بحیوانی بیش و امثال آن داده فادزهر را بدهند هرگاه از آن سم خلاص یابد خوبست و حقیر این امتحان را بهتر میداند. در حرارت معتدل و در آخر دوم خشک و تا دوازده جو آن مقاوم جمیع سموم حیوانی و نباتی و معدنی و مداومت آن هر روز بقدر قیراطی حافظ صحت و مانع ضرر هوای ِ وبائی و اختلاف میاه و اهویه و نگاه داشتن او مانع گزیدن هوام و موافق جمیع امزجه و مقوی دل و اعضاء رئیسه و حافظ حرارت و رطوبة غریزی و مانع تعفن اخلاط و زایل کننده ٔ سمیت آن و مبهی و مقوّی اعصاب و قوی و مفاصل و محلل و رادع اورام بارده و حاره و جهة خفقان بغایت مجرّب است و قدر شربتش در رفع سموم از سه نخود تا دو دانگ و در سایر خواص از یک قیراط تا یک دانگ است و گویند آشامیدن نیم دانگ از عرق او که از تابش آفتاب بهم رسد جهة ازاله ٔ خفقان فی الفور مجرب است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).

 روایاتی شده که حجرالبازهر به رنگ‌های بسیار ازجمله زرد، خاکی رنگ و مُنَکَّت (خال خال‌) یافت می‌شود. بازهر زردِ یکدست و، پس از آن‌، گونة خاکی رنگ از همه بهتر است‌. «معدن‌» بازهر زرد در خراسان‌، هند، چین و مشرق است‌. بهترین جنس آن مشرقی و خراسانی است‌. آزمایش حجرالبازهر حقیقی‌: گذاشتن آن بر نیش کژدم آن را از کار می‌اندازد؛ ریختن دو جو از سودة آن با آب در دهان افعی‌ها و مارها، آنها را خفه می‌کند و می‌کشد. به هر تقدیر، آنچه بیرونی‌، ابن‌بیطار، نصیرالدین‌طوسی و مؤلفان دیگر نقل کرده‌اند همه عمدتاً دربارة گونه ها، محل جغرافیایی‌، خواص و شیوه‌های شناخت بادزهر سَره از ناسَره است‌، مثلاً به نقل از ابوریحان بیرونی‌، جابر بن حَیّان (سدة دوم‌؛ در کتاب النُّخَب فی الطلسمات ) معدن آن را در کوه زرند در کرمان ذکر کرده است‌، اما حمزة بن حسن اصفهانی (280ـ360 ق‌) و نصر بن یعقوب دینوری (هم روزگار آل بویه در نیمة نخست سدة چهارم‌) مکان آن را در اقاصی هند و چین دانسته‌اند. جابر چهار رنگ آن‌، سبز چغندری‌، زرد و سبز مایل به سفیدی یا سرخی و حمزه و نصر پنج رنگ‌، سفید و زرد و سبز و خاکی‌رنگ و «مُنکَّت‌» آن را شناخته‌اند. از این میان نصر گونة منکّت را بهتر بر دیگر گونه ها دانسته و مقدار خوراک آن را برای مسمومان دوازده جو معین کرده است‌.
 چند شیوه در تشخیص اصالت سنگ پادزهر وجود دارد، ازجمله سودة پادزهر اصیل شیر را می‌بندد؛ پادزهر را بر سنگی که زردچوبه بر آن سوده باشند، بسایند: اگر رنگ زردچوبه به سرخی گرایید، پادزهر اصیل و خوب است والاّ، نه‌. به نظر عطارد بن محمد حاسِب (سدة سوم‌) سنگ پادزهر اصیل در آفتاب عرق می‌کند. عموماً خاصیت اصلی پادزهر کانی را خنثی‌سازی همه زهرها دانسته‌اند، اما تیفاشی به نقل از کسانی نامشخص می‌گوید که فقط برای نیش کژدم سودمند است‌. نصیرالدین طوسی‌، در تنسوخ نامة ایلخانی، که بیشتر مبتنی بر الجماهر بیرونی است‌، سنگ پادزهر «آزموده و مجرَّبی‌» به رنگ زرد و سبز را ذکر کرده است که در ولایت اَلَموت یافت می‌شد و خوردن سودة آن‌، علاوه بر خاصیت پادزهری‌، اسهال را بازمی‌داشت و قوت دل می‌داد و پاشیدن آن بر زخم‌های بَد و کهن آنها را التیام می‌داد. گفتنی است که برای سنگ پادزهر، مانند هر مادة دارویی دیگر، در طولِ زمان خواص درمانی دیگری نیز کشف کردند.

در متون فارسی و عربی پادزهر به ماده‌ای اطلاق می‌شود که بتواند از کارکرد زهر در بدن جلوگیری کند؛ اما پزشکان هر چیزی را که عوارض زیانبار مواد دیگر را از میان می‌برد، پادزهر می‌نامیدند(ابن‌بیطار، 1/81؛ قس: غافقی، 1/86). از اشارات پزشکان و داروشناسان کهن می‌توان دریافت که آنان معمولاً داروهای مفرد ضدزهر را که به صورت طبیعی یافت می‌شد، پادزهر، و داروهای مرکب ضدزهر را تریاق(ه‌ م) نامیده‌اند، اما تنها شمار اندکی از آنان این نکته را به تصریح آورده‌اند(مثلاً نک‌: ابن‌سینا، 1/235؛ حاجی زین‌عطار، 113: «حجر التیس پادزهر است و تریاق طبیعی خوانند»؛ قس: ابن‌سینا، 1/280: «بیش میش بوحا:... و هو اعظم التریاق البیش»؛ برای تکرار همین عبارات، نک‌: جرجانی، الاغراض...، 616؛ ابن‌بیطار، 1/133؛ نیز قس: عقیلی، 196: «پادزهر... اسم فارسی جنس تریاق است»). این پزشکان از داروهای مفردی که خاصیت ضدزهر داشتند، معمولاً با عناوینی چون الادویة البادزهریة یاد کرده‌اند(ابن‌سینا، 2/232، 502، 521؛ قس: جرجانی، ذخیره...، 685). اما اگر داروی مفردی در رفع عوارض نوع خاصی از سموم کاربرد داشت، کلمۀ پادزهر به نام آن سم اضافه می‌شد، مانند «الجوز بادزهر البلاذر؛ و اصل الکبر بادزهر البیش؛ و الحلتیت بادزهر السم الارمینی»(رازی، 19/386؛ نیز ابوالخیر، 1/111؛ ابن‌بیطار، 1/133، سطر9) یا «گوز پازهر بلادر است»(ابومنصور، 63؛ برای تفصیل بیشتر، نک‌: ه‌ د، تریاق، نیز سم).

در آثار سنگ‌شناسی کهن از کتاب احجار منسوب به ارسطو گرفته تا جواهرنامه‌های متأخر، آثاری با عنوان عمومی «خواص» (که به بیان خواص جادویی اجسام اختصاص دارد) و نیز آثار داروشناسی مکتب اندلس و دارونامه‌های متأثر از این مکتب، برای دو نوع سنگ‌پادزهر(حجرالبادزهر)، یکی با منشأ معدنی و دیگر حیوانی که «پادزهر همۀ زهرها به شمار می‌رود»، خواص و ویژگیهای غالباً شگفت‌انگیز و آمیخته با جادو یاد شده است(ابن‌بیطار، 1/81-82؛ غافقی، همانجا؛ ابن‌اکفانی، 75-78؛ حاجی‌زین‌عطار، 51، 113؛ عقیلی، 196-199). اما تیفاشی برآن است که پادزهر کانی تنها در درمان گزیدگی کژدم به کار می‌آید و همۀ ویژگیهای دیگر این دو نوع پادزهر را تنها به پادزهر حیوانی نسبت می‌دهد(ص117-141). در الجماهر بیرونی(و نیز در آثار گوهرشناسی فارسی که عمدتاً از این کتاب بهره برده‌اند) تنها از پادزهر کانی سخن به میان آمده است. به گفتۀ بیرونی پیشینیان سنگ مشهور به پادزهر را از کانیها برشمرده‌اند، اما چندان به ویژگیها و نشانه‌های آن نپرداخته‌اند. به نظر بیرونی این گوهر باید برتر از گوهرهای دیگر شمرده شود، زیرا برخلاف آنها که تنها برای زینت و سرگرمی به کار می‌روند، می‌تواند جان آدمی را نجات دهد. وی در ادامۀ اشارات کوتاه محمدبن‌زکریا رازی(احتمالاً به نقل از طب‌الملوکی)، ابن‌مندویه، و ابوالحسن طبری(ه‌ م‌م) و دیگران دربارۀ برخی ویژگیهای پادزهر کانی و شیوۀ تشخیص اصل از بدل را یاد می‌کند، اما به خوبی پیداست که خواص شگفت‌انگیز منسوب به این سنگ را باور ندارد(ص 323-328؛ نک‌: نیشابوری، 230-235، که تنها برخی حکایات یا خواص شگفت‌انگیز و نیز اشاره‌ای کوتاه به پادزهر حیوانی را به گزارش بیرونی افزوده است؛ نیز نک‌: نصیرالدین، 130-131؛ ابوالقاسم، 148-149، که خلاصه‌ای از گزارش فارسی وی را آورده‌اند). پزشکان برجستۀ ایرانی نیز چندان به گزارشهای پیشینیان دربارۀ خواص این سنگ اعتماد نکرده‌اند و به همین لحاظ استناد آنان به سنگ پادزهر بسیار نادر است(برای نمونه‌هایی از آن، نک‌: رازی، 19/282، که به نقل چرک/شرک هندی به خود آویختن سنگ پادزهر را در ایمنی از مسمومیت مؤثر دانسته است؛ قس: ابن‌بیطار، 1/81؛ غافقی، 1/86؛ نیز نک‌: بیرونی، 325، 327، مطالبی که در این باره از یکی از آثار ابوالحسن طبری نقل کرده است).

در مآخذ به ندرت دربارۀ ماهیت و چگونگی پدیدآمدن پادزهر کانی به مطلبی برمی‌خوریم. در «آثار العلویۀ» اخوان الصفا، پادزهر شبنمی است که بر برخی سنگها می‌نشیند، سپس در شکافهای آن نفوذ می‌کند و در این شکافها، در جایهای مخصوص و زمانی معلوم منعقد می‌گردد(رسائل...، 2/104). داوود انطاکی نیز در تذکره به نقل از ارسطو این سنگ را آمیزه‌ای از جیوه و گوگرد می‌داند که رطوبت برآن غلبه کرده، و سپس بر اثر گرما منعقد شده است(ص89). اینان معدن پادزهر کانی را کوههای واقع در مرز هندوچین، کوههای زرند کرمان و گاه کوههای غور می‌دانستند(بیرونی، 324؛ نیشابوری، 231؛ نصیرالدین، 130؛ ابوالقاسم، 149). تیفاشی به حضور در یکی از معادن در شمال موصل تأکید کرده است(ص117-118). اما پادزهر حیوانی به نظر بیشتر آنان در بدن ایّل(بزکوهی) پدید می‌آمده است. برخی به پدید آمدن این سنگ در بدن گاو کوهی، میمون و قنفذ نیز اشاره کرده‌اند. محل پیدایش این سنگ را به اختلاف چشم، قلب یا شیردان، زهره و روده و معدۀ این حیوان یا حیوانات دانسته‌اند(ابن‌بیطار، 1/82، با استناد به ابن‌جمیع؛ تیفاشی، 119-122؛ عقیلی، 196؛ حکیم مؤمن، 139). گفتنی است که قلقشندی در میان 12 گوهر مورد علاقۀ پادشاهان که کاتبان وکارمندان دیوان باید آن را بشناسند، از سنگ پادزهر حیوانی نیز یاد کرده است(1/116-118).

مآخذ: ابن‌اکفانی، محمد، نخب‌الذخائر فی احوال الجواهر، به کوشش انستاس کرملی، قاهره، 1939م؛ ابن‌بیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق، 1291ق؛ ابن‌سینا، القانون، بولاق، 1294ق؛ ابوالخیر اشبیلی، عمدةالطبیب فی معرفة النبات، به کوشش محمدعربی خطابی، بیروت، 1995م؛ ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، عرایس الجواهر، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1358ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1346ش؛ انطاکی، داوود، تذکرةاولی‌الالباب، به کوشش علی شیری، بیروت، 1411ق/1991م؛ بیرونی، ابوریحان، الجماهر فی الجواهر، به کوشش یوسف هادی، تهران، 1374ش؛ تیفاشی، احمد، ازهار الافکار فی جواهر الاحجار، به کوشش محمدیوسف حسن و محمود بسیونی خفاجی، قاهره، 1977م؛ جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة، چ تصویری، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، 1345ش؛ همو، ذخیرۀ خوارزمشاهی، چ تصویری، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، 1355ش؛ حاجی زین عطار، علی، اختیارات بدیعی، به کوشش محمدتقی میر، تهران، 1372ش؛ حکیم، مؤمن، محمدمؤمن، تحفة، تهران، 1402ق؛ رازی، محمدبن‌زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، 1374-1390ق/1955-1970م؛ رسائل اخوان الصفاء، بیروت، 1957م؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن‌الادویة، کلکته، 1851م؛ غافقی، احمد، جامع‌المفردات، انتخاب ابن‌عبری، به کوشش ماکس مایرهوف و جورجی صبحی، بولاق، 1940م؛ قلقشندی، احمد، صبح‌الاعشیٰ، قاهره، 1913-1919م؛ نصیرالدین طوسی، تنسوخ‌نامۀ ایلخانی، به کوشش مدرس رضوی، تهران، 1348ش؛ نیشابوری، محمد، جواهرنامۀ نظامی، به کوشش ایرج افشار و رسول دریاگشت، تهران، 1383ش، تهران، 1383ش؛ نیز: