۱۳۹۴ دی ۱۹, شنبه

بلوط ، شا بلوط

 [1] mo-t'u، *mwa-du = madu فارسی میانه.
   Ša-mu-lü (در نوشته چائو ژوـ‌کوا)، *ša-mut-lwut همبرابر است با شاه بلوط šah-balut فارسی، ("بلوط خوراکی" Castanea vulgaris) که در بندهشن (ص 193 کتاب پیش رو) آمده و هیرت آن را درست شناسایی کرده است؛ اما    p'u-lu و pa-lü که در Yu yan tsa tsu (نگاه کنید به قسمتهای  پیش ) آمده، نشان می دهد شاید چینی‌ها t پایانی را نشنیده و این نام به شکل bulu و balu که در گویشهای فارسی میانه بوده به گوش آنها خورده باشد. در واقع، این گونه در کُردی به صورت berru و در بعضی گویشهای آن به صورت barü و barrü هست.[2]



1. نویسه    ča در کتاب چائو ژوـ‌کوا (Čao Žu-kwa) که هیرت هم آن را بکارگرفته (p. 215) ، خطاست.
2. Cf. J. de Morgan, Mission scientifique en Perse, Vol. V, p. 133.
معنای واژه به واژه  نام ایرانی «بلوط شاه، بلوط شاهوار» است که شباهتی با نام یونانی  («بلوط زئوس») دارد. خاستگاه نام یونانی   یا       را در نامهای ارمنی kask («شاه‌بلوط») و kaskeni («درخت شاه‌بلوط؛ نک : شرادر در: Hehn Kulturpflanzen, p. 402 ) جسته‌اند. بر پایه  کتاب جغرافیایی ارمنستان نوشته موسی خورنی، این درخت در استان دوروپران (Duruperan) (دارون Daron) در ارمنستان کهن  می‌روییده؛ و به گفته جالینوس نزدیک سارد در هروم؛ به گفته داوود (Daūd) در قبرس؛ به گفته ابومنصور در سوریه هم می‌روییده است؛ ضمن آنه به گفته همین مؤلف، ایران شاه‌بلوط را از آذربایجان و اران وارد می‌کرده؛ و به گفته شلیمر از روسیه (E. Seidel, Mechithar, p. 152). شگفتا که چینی‌ها متوجه شباهت نام ایرانی با نام شاه‌بلوط رسمی یعنی li    در زبان خود نشدند، که چندین گونه آن در چین می‌روید.