آهن زعفران الحدید قسمت اول
زعفران الحدید یا زنگ آهن و ظرفیتی تری اکسید آهن قسمت اول
یکی از ترکیبات آهن دار که در طب قدیم استفاده می شده زعفران الحدید یا زنگ آهن سه ظرفیتیFe2O3 بوده است
هرچند گفتیم که اصل معالجه کمخونی با غذاهای آن دار بهتر است باشد نه با قرص آهن و نه ترکیبات آهن دار اما بر خلاف ادعای مدعی در طب
د زعفران الحدید زنک آهن است زاج [1]
فرهنگ نفیسى ؛ ج3 ؛ ص1784
زنگاهن
(zang -han) ا. پ. اکسید آهن و زعفران الحدید.[2]
فرهنگ نفیسى، ج3، ص: 1760
زعافیر. و زعفران الحدید: زنگ آهن.[3]
فرهنگ فارسى برهان قاطع ؛ ص465
زنکاهن-
با ها بر وزن پس دادن چیزیست که آن را به عربى زعفران الحدید مىگویند و ساختن آن چنان است که بیاورند براده آهن و با آب نم کنند و بر روى صفحه آهنى تنک سازند و بگذارند تا خشک شود بعد از آن بکوبند و ببیزند آنچه بماند باز نم کنند و خشک سازند و همچنین تا همه به رنگ زعفران گردد طبیعت تازه آن سرد باشد و چون کهنه گردد گرم و خشک شود و در قابضات به کار برند.[4]
کتب طبى انتزاعى (عربى) ؛ ج16 ؛ ص247
و منها المغناطیس و هو الحجر الذی یجذب الحدید، و من عقاقیر هم المولدة التی لیست بأصلیة، الزّنجار و هو یتخذ من النحاس تجعل صفائحه فی ثفل الخلّ فیصیر أخضر فینحت عنه و یعاد فیه حتى یصیر کله زنجارا، الزنجفر یتخذ من الزئبق و الکبریت یجمعان فی قواریر و یوقد علیها فیصیر زنجفرا و للنار قدر تخرجه التجربة مرة بعد أخرى و الوزن أن تأخذ واحدا من زئبق و واحدا من کبریت، الاسرنج أسربّ یحرق و یشبّ علیه النار حتى یحمر: المرداسنج هو أن یلقى أسرب فی حفرة و یطعم آجرّا مدقوقا و رمادا و یشدد النفخ علیه حتى یجمد فیصیر مرداسنجا، القلیمیا خبث کل جسد یخلص، الاسفیداج یتخذ من صفائح الرصاص بالخل نحو ما یعمل بالزنجار، و کذلک زعفران الحدید من الحدید، و التوتیا دخان النحاس و دخان الکحل.[5]
الأحجار الکریمة ؛ ص301
و من البوارق یحصل على البواطق، زجاج أخضر. و یسمون هذا أصلا لأنه یقبل الألوان. و هذا بذاته ینسبک فی نافخ نفسه[6] أو فی أتّون الزجّاجین و وزنه بالقیاس إلى القطب الأکهب تسعة و تسعون و ثلث.
و منهم من یبدل الاسرنج بالمرداسنج لأنه من الأسرب المحرق أیضا إلّا أنه أخبث.
و من قواعدهم فی الألوان، إن الصفرة من الاسرنج أو المرداسنج.
و ربما ذکروا فیها زعفران الحدید و هو صدأه.[7]
الأغذیة و الأدویة عند مؤلفی الغرب الإسلامی ؛ ص424
[و أخذنا عن شیخنا][8] ابن هذیل[9]- رحمه اللّه- أنّ زعفران الحدید غایة فیها تقلع من الأصل و یکتحل الجفن، وزعفران الحدید هو صدأه إذا ترک یصدأ ثم یغسل و یسحق و یکتحل به.[10]
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى ؛ ج3 ؛ ص328
زعفران الحدید:
زنگ آهن است که آن را سوهان کرده بر روى صفحه پهن نموده تر مىکنند و بر جاى نمناک بگذارند تا زرد شود بعد از آن کوبیده اجزاى زرد شده آن را، بلکه زومار به دستور گذارند و تکرار عمل نمایند تا آن همه زعفران گردد.
شیاف آن جهت قطع حیض و نفاس و جهت قطع خون بن دندان و تقویت آن نافع و خوردن یک قیراط آن مانع آبستنى است و در صناعت جزو عظیم است.[11]
دکتر فاضل موسوى مىگوید: بر حسب معمول آهن استعمالش و تحزیرش طرق مختلف دارد که در زمان ساق آن را یا خود گرد را اصلاح کرده و بعد کشته درست کرده استعمال مىکردند، یا آن را سرخ کرده در آب سرد گذاشته آن آب را استعمال مىکردند یا چرک آن را که وقت آب کردن آهن از آهن جدا مىشود استعمال مىکردند یا با عملیات مختلف از سرکه یا آهنرا با خرقه گذاشته از آن ماده مىگرفتند، تمام این قسمها طرق مختلفى دارد و آهن به هر صورت خواص ثابت دارد که براى قوت و کم اشتهایى
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى، ج3، ص: 329
خوراک، مقوّى دل و معده معروف است و بهطور خارجى حابس خون بواسیر، قبض کننده خون دهان است، بواسیر و طحال را مفید است و در خضاب مو درست کردن آن را استعمال مىکنند و زعفران الحدید هم داراى همین خواص مىباشد.
روایت از جابر بن حیان:
زعفران الحدید که آن را زنجار الحدید و صداء الحدید نیز مىگویند و به یونانى فارونورا مىنمامند و آن زنگ آهن است به این طریق مىگیرند که اوراق آهن را در حفره جاى نمناکى ایستاده کنند به نحوى که بعضى بر بعضى دیگر تکیه کند و اندکى فاصله داشته باشد. پارچه آغشته به سرکه تند بپوشند و در هر سه روز پارچه را خیس نمایند و در این مدت زردى که بر اوراق آهن نشیند آن را جدا کرده باشند که آن زعفران الحدید است و بعضى براده آهن بر صفحه پهن کرده تر مىنمایند و در جاى نمناک مىگذارند تا زرد شود بعد کوبیده اجزاى زرد شده را مىگیرند و به دستور تکرار عمل مىکنند تا همه زعفران گردد و مىگویند: بهترین اقسام آن، بخصوص در طب آن است که براده آهن را با ربع وزن آن نوشادر ساییده در زمین دفن کنند تا ده روز همه زعفران بگردد و آن بارد قابض است و کهنه آن گرم و خشک در دوم، طلاى آن داخس و داء الثعلب و خشونت پلک و ناخنه و بواسیر و بثور مقعد و نقرس را نافع و با سرکه دانههاى چرکى را مفید و پاشیدن آن قاطع خون لثه و محکم کننده آن حالتى قریب به حال ریزههاى آهن و براده آهن خورده به هم مىرسد و علاج آن، آن است که در گذشته ذکر شد.[12][13]
دقائق العلاج / نامداروهاج2 / 22 / فهرست نامهاى داروئى ..... ص : 2
زعفران الحدید: زنگ آهن، اکسید آهن، ر ک داروهاى مرکب
دقائق العلاج ؛ ج2 ؛ ص484
زعفران الحدید (زنگ آهن):
همراه با سرکه براى بادسرخ و دانهها (بثورات) گرم نافع است.[14]
دقائق العلاج ؛ ج2 ؛ ص199
1- زاج الجلاء:
مقدارى زاج آهن و یا مس را تقطیر کرده و سپس مقدار دیگرى زاج را در مایع تقطیرشده حل مىکنند و در دستگاه تقطیر دورى بمدت هشت روز بر آتش ملایمى مىگذارند سپس آن را برمیدارند اندازه خوراکش از یک سوّم تا دو سوّم درهم است این دارو اخلاط غلیظ را از راه قى خارج مىکند و باید آن را با آب و شکر و یا عرق بادیان و آب جوجه و آب گوشت بخورند و در تبها و بیماریهاى معده و آبریزشها، طاعون، درد مفاصل، کمر و نیز براى التیام زخمها مفید است و پس از آن باید کمى گلشکر ببیمار بخورانند در کودکان پنج گندم آن کرمها را مىکشد و داروى مبارک
دقائق العلاج، ج2، ص: 200
و پرارزشى است که در دنیا مانند ندارد.
2- زاج الحدید و النحاس:
ورقههاى نازکى از مس یا آهن را با مقراض پارهپاره کرده و در ظرفى از گل پخته مقدارى از آن و مقدارى گوگرد سائیده ریخته و بر آتش تندى مىنهند پس از یک ساعت همینکه دود تمام شد آن را بر- مىدارند و مىسایند و مىبیزند و دوباره آن را در ظرفى از سفال مىریزند و مانند انتیموان مىسوزانند و مىسایند و براى هریک رطل آن سه اوقیه گوگرد سائیده ریخته و چهار ساعت آن را مىسوزانند و پنج یا شش بار کار را تکرار مىکنند و هر دفعه از مقدار گوگرد مىکاهند تا به یک اوقیه برسد سپس آن را در ظرفى چوبین مىسایند و آب بر آن مىریزند تا حل شود که اگر مس بکار رفته باشد آسمانگون مىگردد و اگر از آهن استفاده شده باشد سبز مىشود سپس آن را صاف کرده و با آتش ملایمى مىپزند تا نصف شود و آن را در جاى سردى مىگذارند تا زاج مانند قطعات زاج کبود ببندد. و همینکه باندازه کافى رسید براى بیرون آوردن جوهر آن مانند وقتىکه براى روح الزاج عمل مىشود کار مىکنند اندازه خوراکش از پنج تا شش گندم همراه با عرق نعناع یا آب جوجه است و براى ضعف معده و برودتها و بدى گوارش و بطور کلى براى همه بیماریهاى معده چه سرد باشد و چه گرم بنا بخاصیتى که دارد مفید است سنگ کلیه و مثانه را خرد مىکند و آتش تبها را همراه با گلاب مىنشاند براى بیماریهاى سر مفید است در درمان طاعون همراه با شکر خورده مىشود و اگر با تریاق استعمال شود عرقآور است و زیان جیوه را دفع مىنماید مالیدن آن براى داء الثعلب مفید است در بیمارى جرب و خارش مالیدن آن سودمند مىباشد، براى همه بیماریهاى سودائى و عفونى نافع است، بستگیها را مىگشاید و گندزدا است و کسى که آن را نوشیده باید لباس زیاد بپوشد و در جاى گرمى
4
زاج سبز قویتر است و راه استخراج جوهر زاج این است که آن را نرم مىکوبند و در ظرفى ریخته آب بر آن مىریزند و مىجوشانند تا بنصف برسد و دوباره آب بر آن مىریزند و مىجوشانند تا در تفالهاى که باقى مىماند مزهاى نباشد سپس آبرا یک شب بحال خود گذارده صبح آن را صاف مىکنند و مىجوشانند تا ببندد و دوباره بر آن آب مىریزند و آن را حل مىکنند سپس مىگذارند تا کبریتیت آن رسوب کند بعد آن را صاف کرده، مىجوشانند و منعقد مىکنند تا هفت مرتبه سپس آن را در گلاب حل کرده و مىجوشانند و منعقد و در سایه خشک مىکنند اما دیگى که بکار مىرود باید کاملا پاکیزه باشد و بوئى از نمک قلیا یا سایر کلسها (ظاهرا بمعنى قلیائیها است. مترجم) در آن نباشد زیرا اگر به زاج بوئى از قلیائیها برسد سیاه مىشود سپس آن را برداشته براى استعمال نگاه مىدارند. اندازه خوراکش تا دو سوّم درهم است اما براى ساختن ملح الزاج باید نخست آب زاج محلولى را که کبریتیتش گرفته شده با جوشاندن به نصف برسانند و آنگاه یک شب آن را در جاى سردى بگذارند و هرچه را که مانند نمک منعقد شد بردارند.
5- زعفران الحدید (اکسید آهن دو ظرفیتى):
براده آهن خالص را
دقائق العلاج، ج2، ص: 203
مىشویند تا پاکیزه شود سپس آن را خشک کرده با آب مرطوب و باز خشک کرده عمل را چندین بار تکرار مىکنند تا آهن زنگارى شود و یا آن را در جاى مرطوبى مىگذارند تا چنین شود سپس آن را در آب مىریزند تا قسمت حل شدنى آن حل گردد و مقدارى از آن تهنشین کند سپس آب زردرنگ را در ظرفى مىریزند تا زعفران آهن رسوب کند و آن را خشک کرده برمیدارند این ماده براى خفقان و بیماریهاى رطوبتى معده سودمند است. خوراکش شش تا دوازده گندم است گاه ورقههاى آهن را در ماء الکبریت فرو برده و بیرون مىآورند و چند روز در جاى مرطوبى مىگذارند و زنگ آهن را از آن مىتراشند و عمل را تکرار مىکنند تا باندازهاى که مىخواهند برسد این ماده براى استسقاء مفید مىباشد گاه ورقههاىآهنى را بر روى تیزابها (اسیدها) و نزدیک به آن مىآویزند و در جاى گرمى مىگذارند تا بخارهاى لطیف آن مایع بورقهها برسد و آنها را زنگارى کند و بهتر این است که این زنگار شسته شود، آسانتر این است که برادههاى آهن را در آبهاى مناسبى بریزند تا در یک لحظه زنگار بزند سپس باید آن را بشویند تا خوشبو شود گاه براده فولاد را با سرکه تندى مرطوب و در بوتهاى که بر آتش نهاده شده خشک و عمل را پنج بار تکرار و آنگاه ماده را سائیده و ضبط مىکنند اندازه خوراکش دو تا سه گندم است معده و نیروى باه را تقویت مىکند و باید همراه با گلشکر خورده شود.[15]
http://zoruf.parsiblog.com/
دقائق العلاج / ج1 / 433 / فصل استسقاء ..... ص : 428
انتیموان دیافریطقون مناسب است و همچنین انواع تربد معدنى اگر در کبد قرحهاى نباشد بسیار مفید مىباشد و نیز اگر صفرا و قرحهاى نباشد جوهر انتیموان سودمند است حب التربد سىام، دهن السلاطین، سرکه عنصلى، دهن الانیسون، دهن الکبریت خالص، ذهب المحلول، رامک، ملح الخبث زعفران الحدید (زنگ آهن)، زیبق الحیوة، شراب الاشوس المفرح- السیسنبرى، شند، طرطر زاج همراه با آب عسل، مفرّح انطاکى، عرق الصینیات اشوس ساجى، ماء الاصول، معجون الانتیموان، معجون دیافریطقون، نمک قلیا، نمک لؤلؤ، ملح المرجان مفید مىباشند.
مخزن الادویه (طبع جدید) ؛ متنجلد1 ؛ ص852
صداء الحدید: زعفران الحدید است که به فارسى زنگار آهن نامند.[16]
مخزن الادویه (طبع جدید) ؛ متنجلد1 ؛ ص835
زنجار الحدید: زعفران الحدید است.[17]
مخزن الادویه (طبع جدید) ؛ متنجلد1 ؛ ص434
زعفران الحدید
ماهیت آن: زنگ آهن است که آهن را براده نموده بر روى صفحه پهن کرده تر کنند و در جاى نمناک گذارند تا زرد شود بعد از آن کوبیده اجراى زرد شده آن را بگیرند و باز به دستور بگذارند و تکرار عمل نمایند تا همه زعفران گردد و بهترین اقسام آن خصوصاً در صناعت آنست که براده حدید را با ربع آن نوشادر ساییده در زمین دفن کنند تا ده روز مجموع زعفران شود.
طبیعت آن: گرم و خشک.
افعال و خواص آن: قابض و از جمله سموم است. ضماد آن جهت نقرس و بواسیر و داخس و خشونت پلک چشم و ناخنه و داء الثعلب و با سرکه جهت باد سرخ و جوششهاى حاره مجرب و فزرجه آن جهت قطع حیض و ذرور آن جهت قطع خون بن دندان و تقویت آن نافع و یک قیراط آن مانع آبستنى است و از خوردن آن حالتى قریب به توبال آهن و براده آن خورده به هم مىرسد و مداواى این مداواى آنست و در توبال در حرف تا مذکور شد.[18]
مجموعة مصنفات فی الخیمیاء و الإکسیر الأعظم ؛ ص323
و الحدید المزعفر و ذلک ان زعفران الحدید کائن من شیئین و هو الحدید و الندوة المزنجرة[19]
الصیدنة فی الطب (داروشناسى در پزشکى) ؛ ص35
عبارت «زعفران الحدید» (زنگ آهن- ترىاکسید آهن)[20]
منهاج الدکان و دستور الأعیان فی أعمال و تراکیب الأدویة النافعة للأبدان / 127 / أشیاف یمنع طلوع الشعر فی الأجفان: ..... ص : 127
بعد أخذه بالمنقاش یقطر على موضع الشعر فإنه یمنعه أن یعود و یطلع، نقلته عن القاضی فتح الدین: زعفران الحدید و زاج من کل واحد جزء. زنجار و نشادر و توتیا و توبال النحسا من کل واحد نصف جزء یسحق و یعجن بمرارة التیس، و یشیف و یرفع نافع.
عفران الحدید قسمت دوم
الجامع لمفردات الأدویة و الأغذیة ؛ ج2 ؛ ص265
حدید:
یذکر خبثه فی الخاء المعجمة و قد ذکرنا توباله فی التاء. ابن سمحون: الحدید یستعمل فی علاج الطب و مداواة الأمراض على ضروب کثیرة هو و برادته و خبثه و زنجاره و ماؤه و شرابه اللذان یطفأ فیهما و هو محمى. قال أرسطوطالیس: و للحدید معادن کثیرة و أجناسه تتفاضل فمنه ما هو رخو و منه ما إذا ألقیت علیه الأدویة صلبته و زادت فی قوته، و منه ما إذا سقی الماء زادت صلابته وحدته، و منه ما إذا لم یسق الماء کان أحد له و أهل الصناعات کلها یحتاجون إلیه و لا غنى للناس عنه کما لا غنى لهم عن النار و الماء و الملح. الرازی: فی کتاب علل المعادن زنجار الحدید هو زعفران الحدید و الدوص و هو ماء الحدید. الغافقی: الحدید ثلاثة أصناف شابرقان و برماهن و فولاذ، فالشابرقان هو الفولاذ الطبیعی و هو الذکر و هو الأسطام، و الفولاذ هو المتخلص من البرماهن. دیسقوریدوس فی الخامسة: و أما الحدید المحمى فإنه إذا طفىء بالماء و الخمر و شرب ذلک الماء و ذلک الخمر موافق للإسهال المزمن و قرحة الأمعاء و صرم الطحال و الهیضة و استرخاء المعدة. جالینوس فی الأدویة المقابلة للأدواء: الماء الذی یطفىء فیه الحدادون الحدید المحمى شفاء لمن یخاف من عضة الکلب الکلب من غیر أن یعلم فإنه أنفع دواء کان و هو عجیب جداً. الدمشقی: إذا شرب ذلک الماء أو ذلک الشراب الذی یطفأ فیه الحدید نفع المعدة التی قد فسدت من قبل المرة. الرازی: یهیج الباه. بولس: ینفع المرطوبین. الکندی: إذا ألقیت برادة الحدید فی شراب مسموم مصت کل ما فیه من السم و لم یضر ذلک الشراب أحداً. قال: و من سقی سحالة الفولاذ فینبغی أن یسقى من حجر المغناطیس درهمین بالماء البارد فإنه یجمعه و یخرجه من البطن. الرازی: یعرض لمن سقی برادة الحدید وجع فی البطن شدید و یبس فی الفم و لهیب و صداع غالب و ینبغی أن یسقى اللبن الحلیب مع بعض المسهلات القویة ثم یسقى السمن و الزبد إلى أن تسکن تلک الأعراض. و قال فی کتاب خواصه إن علق برادة الحدید على أن یغط فی النوم لم یغط. دیسقوریدوس: زنجار الحدید قابض إذا احتملته المرأة قطع نزف الدم و إذا شرب منع الحبل و إذا خلط بالخل و لطخ على الحمرة المنتشرة و البثور أبرأها سریعاً، و قد ینفع من الداحس و الظفرة و خشونة الجفون
الجامع لمفردات الأدویة و الأغذیة، ج2، ص: 266
و النواسیر الناتئة فی المقعدة و یشد اللثة و إذا لطخ على النقرس نفع منه و ینبت الشعر فی المواضع التی استولى علیها داء الثعلب.[21]
الجامع لمفردات الأدویة و الأغذیة ؛ ج2 ؛ ص469
زعفران الحدید:
هو صدأ الحدید و قد ذکرته مع الحدید.[22]
تنسوخ نامه ایلخانى ؛ متنج1 ؛ ص220
فصل در صفت انواع آهن و خواصّ آن[23]
از گوهرهاء گداختنى هیچ خلق را نافعتر از آهن نیست، چه بىآهن هیچ کار و صناعت نتوان کرد.
و بهترین انواع آن باشد که بغایت سفید و سخت بود، و دو طبع نباشد.
«و از آهن بصنعت پولاد حاصل مىکنند[24]».
و پولاد نیز انواع است. نوعى از آن (را)[25] بلارک مىخوانند.
و بلارک آن باشد که درو جوهرى باشد سفید مسلسل[26]. و بسیارى از (شمشیرهاى) بلارک باشد که بوقت کار فرمودن بسبب خشکى بشکند.
و نوعى دیگر است از آهن هندى که آن را روهینا گویند. و جوهر آن باریک باشد و ریزه، (و) بوم آن سبز باشد.
و نوعى دیگر است در دیار[27] فرنگ که از آن شمشیرها کنند.
و (آن) آهنى است بغایت سفید، و نرم، و برّان. چنانکه آهن در زیر ضربت آن البته پاى ندارد. شمشیر آن را در مىپیچند[28] چون کاغذ.
تنسوخ نامه ایلخانى، متنج1، ص: 221
و از آن نگذارند که بدیار[29] اسلام آرند[30]. شمشیرى را از آن (یک) هزار دینار مصرى قیمت باشد. و بر شمشیر شکلها باشد که آن را بفال ندارند. «و آن»[31] چنان بود که سرانگشتى بر روى شمشیر از جوهر خالى[32] باشد، و لون آن سیاه باشد. (و هرچه از دو طرف باشد این عیب زیاده بود).
و عمرو معدى کرب را شمشیرى بود که آن را ذو النون گفتندى.
بر میان آن شمشیر مثل صورت قمر در جوهر[33] نگاشته بود.
خاصیّت آهن، زنگ آهن بمعده نافع بود. و از آبها که بر معادن گذرد هیچ آبى نافعتر از آهن نیست که بر[34] (کان ا) و گذرد.
و آبى که در دیک آهنین بجوشند[35] و سرد کرده (بخورند، مضرت[36] آب زایل شود، و) مستسقى را[37] نافع بود.
(و از آهن توبال حاصل مىشود و آن را خبث الحدید إ 66 گویند) و در داروها[38] بکار دارند، خاصّه در مرهمها، جراحت را خشک گرداند[39].
و بواسیر را نافع بود.
و اگر در جوارشات استعمال کنند، استرخاء معده و فساد آن را سود دارد[40]. و اعصاب معده را متانت دهد. و باد بواسیر را زائل کند[41]
تنسوخ نامه ایلخانى، متنج1، ص: 222
و رنگ روى را که بسبب علّت بواسیر بىرنگ شده[42] باشد، بصلاح آرد.
(و) زعفران الحدید هم از آهن حاصل مىکنند. «و بآهن سپرز را داغ کنند، مضرّت آن بازدارد[43]» زیادتى رطوبات را دفع کند.[44]
الشامل فی الصناعة الطبیة ؛ ج10 ؛ ص578
حدید
إنّ الحدید له معادن[45] کثیرة معروفة، و أنواعه ثلاثة: الشابرقان و هو الفولاذ[46] الطبیعى، و یسمّى الإسطام و الأرمهان[47] و هو المقصود فى العرف العام باسم الحدید. و الفولاذ[48] المتّخذ منه؛ و هو المخصوص فى العرف العام باسم الفولاذ.
و إذا طفئ الحدید المحمىّ فى الماء و الخمر مرارا کثیرة، کان شرب ذلک نافعا من الذوب[49]، و مقوّیا للمعدة- خاصة المسترخیة- و ینفع الهیضة، و ورم الطحال. و الماء الذى یطفئ فیه الحدّادون،
الشامل فی الصناعة الطبیة، ج10، ص: 579
أنفع دواء للمکلوب إذا فزع من الماء[50]، و ذلک إذا سقى منه من غیر أن یعلم به. و یهیّج[51] الباه، و ینفع المبطونین[52].
و إذا ألقیت برادة الحدید فى شراب مسموم، جمعت ذلک[53] السّمّ إلى نفسها و لم یضرّ شرب ذلک الشراب. و من سقى من برادة الحدید؛ فإنه تحدث له یبوسة فى الفمّ، و لهیب، و صداع غالب. و ینبغى أن یسقى اللّبن الحلیب مع بعض المسهلات القویّة، ثم یسقى السّمن و الزّبد إلى أن یسکن ما به، و إذا سقى وزن درهمین من حجر المغناطیسجمع[54] تلک البرادة و أخرجها.
و زنجار الحدید و هو زعفران الحدید إذا احتملته المرأة، قطع نزف دمها و إذا شربت منه، منعها من الحبل. و إذا خلط بالخلّ، و لطخ به على البثور و الحمرة المنتثرة، أبرأ ذلک سریعا.
و هو نافع من الدّاحس و الظفرة[55] و خشونة الأجفان، و البواسیر الناتئة فى المقعدة و یشدّ اللّثة.
و إذا لطخ على النّقرس، نفع منه. و ینبت الشّعر فى المواضع التى استولى علیها داء الثعلب.[56]
عرائس الجواهر و نفائس الأطائب ؛ متن ؛ ص236
باب ششم در معرفت حدید و خواص و منفعت آن
آهن جوهرى است معدنى از جمله فلزّات هفتگانه.
[57] معادن او در بسیار مواضع است، و آن سنگى است سیاه برّاق ثقیل کى به آتش آهن ازو جدا کنند.
و آن انواع است. یکى را «نرمآهن» گویند، و دیگرى به غایت سفید باشد مانند نقره.
و اصل نرمآهن و پولاد هر دو یکى است، در گداز متنوّع مىشود.
و بهترین آهن سفید بود و دو طبع نباشد. و از آن آلات و ادوات جمله اصناف مردم سازند، و این نوع آب نگیرد.
و نوع دیگر را پولاد گویند.
و نوعى دیگر را «قاطع» گویند که شمشیرها [ى] روسى و سقلابى از آن سازند، و اکثر آلات زرگران و درودگران و غیر آن از آن سازند.
و پولاد انواع است: یک نوع را «بلارک» خوانند که درو جوهرى سفید مسلسل باشد، و بهترین آن بلارک شاهى باشد که جوهرش بزرگتر باشد و روى آن بیشتر شکل محرابها بود، و بعضى از آن در غایت تسلسل بود که آن را؟؟؟ د[58]گویند و آن بنفش رنگ نرم باشد؛ و بهترین انواع بلارک آن است.
عرائس الجواهر و نفائس الأطائب، متن، ص: 237
و آوردهاند که بلارک صنعت اهل هندست، و طریقش آن آن است کى پولاد را براده و ریزه مىکنند و به آهن نرم بر هم مىگدازند و به زخم تاب [و] خایسک انواع بلارک مىسازند و کتاره مىکنند.
و جمله آهنها را چون بسایند و به سنگ سنباده باریک سمرقندى بمالند و نرم کنند و به آب زاج سفید یا زرد روى وى طلا کنند درو جوهرى پیدا آید.
و از آهن هندى نوعى دیگرست کى آن را «روهینا» گویند. جوهر آن باریک و ریزه باشد و بوم سبز و به غایت نرم.
و نوعى دیگر را آهن «مال» گویند.
و جمله انواع در هند چون آب دهند باقى به چرخ حکّاکان تمام کنند.
و نوعى دیگر در دیار فرنگ است به غایت سفید و نرم، چنانک هیچ آهن در زیر ضربت تیغ آن تاب نیارد. تیغ آن را درهم پیچند مثل کاغذ و بگدازند که به دیار اسلام آورند، قیمت یک تیغ از آن هزار دینار مصرى باشد.
و در بلغار نوعى ترکیب مىکنند از پولاد نرم و آهن و تیغها مىسازند.
[59] و زنگارى به طریق صناعت از آهن حاصل مىکنند که آن را «زعفران الحدید» گویند، در اکسیر مستعمل باشد و در داروها به کار دارند.
عرائس الجواهر و نفائس الأطائب، متن، ص: 238
و در هند شمشیرها را بدین طریق آب دهند: فراگیرند گل سرخ و سرگین گاو و نمک و قدرى زاج، و این جمله را باهم حلّ کنند و روى شمشیر را بدان طلى کنند ستبر و از آن طلى مقدار نیم انگشت پاک کنند و تیغ را در آتش بتابند و نمدى تر کرده باشند، تیغ را از هر دو جانب بر آن نمد مىنهند تا آب گیرد و رویش را پاک کنند.
خاصیت آهن
از آهن «توبال» حاصل مىشود که آن را «خبث الحدید» گویند. آن را در داروها به کار دارند، خاصّه در مرهمها.
جراحات را خشک کند و علّت بواسیر را نافع بود، و در جوارشنات استرخاى معده و فساد آن را سودمند بود، و اعصاب معده را متانت دهد، و باد بواسیر زایل کند، و رنگ روى به صلاح آرد و به آهن سنگ تاب کنند[60] و سپرز را، و دیگر طعامها را[61] مضرّت زایل کند، رطوبات افزون را دفع.
آوردهاند که عمرو معدى کرب را تیغى بود که آن را «ذو النون» گفتندى بر میان آن مثل صورت قمر.
و بر شمشیر از جوهر شکلها باشد که به فال دارند، و آنچ به فال بد دارند آن است کى سر انگشتى یا زیادت بر روى شمشیر از جوهر خالى باشد و لونش سیاه بود.
و اگر از دو طرف تیغ باشد عیب زیادت بود و اگر بر کناره شمشیر بود یا به قبضه تیغ نزدیک بر خصم نامبارک باشد.
و در هند بیضه گداخته را یک بار دیگر مىگدازند تا دو بیضه مىشود: یکى سفیدتر و دیگر سیاهتر، آن را پارههاى
عرائس الجواهر و نفائس الأطائب، متن، ص: 239
خرد مىکنند و هر بوته را ده درمسنگ روى سوخته و مثل آن مرقشیثا [ى] ذهبى و مثل آن مغنیسیا باهم نیک بگدازند، و در هر بوته چهل درم ازین ادویه در صرّه بسته در وى افکنند و دمى چند دیگر بدمند، هلیله و پوست نار و نمک خوش و صدف مروارید، اجزاى همه متساوى، و بگذارند تا سرد شود، و از آن قبضههاى شمشیر کنند و نیم کار آن را مدّت سه ماه در زیر سرگین اسپ کنند و بعد از آن تمام کنند، و آهن بلارک شاهى بدین طریق سازند، و اللّه اعلم بالصّواب و الیه المرجع و المآب. [b 40][62]
اختیارات بدیعى ؛ ص267
صداء الحدید
زعفران الحدید بود و گفته شد[63]
خلاصة التجارب (طبع جدید) / 335 / جراحتها ..... ص : 328
بیان حوابس از مغربات و رویانندهها و خشککننده ها: جص مغسول، علک البطم مطبوخ، نشاسته گندمى گرد آسیا، صمغ عربى، کندر، ریتانج، کتیراى محرق، عصاره زبل خر، مویز بىدانه کوفته، شبت سوخته، کاغذ سوخته، مهبل و آرد پوسیده درخت بید، سفال نوسوده، نسج عنکبوت، ضفدع کشته، صبر، دم الاخوین، انزروت دوشاء، سپیده خایه مرغ، سوخته پشم خرگوش، پشم شوخکن زیر دنبه سنگ زخم سفیداج، ارزیز و زجاجى زعفران الحدید، قلقطار، استخوان سوخته، صدف سوخته اسفنج اندر خمر یا زفت آغشته آنگاه سوختن جو بریان کرده مازوى اندر روغن سوخته و اللّه اعلم.
تذکرة أولی الألباب - الجامع للعجب العجاب ؛ ص196
زعفران الحدید:
صدؤه.[64]
بغیة المحتاج فی المجرب من العلاج / 61 / الفصل السادس فی الشعر الزائد ..... ص : 61
و مما جرب لهم هذا الشیاف: یؤخذ زعفران الحدید، و الزاج، و النوشادر، و توبال النحاس الأحمر و الزنجار یدق و ینخل و یعجن بمرارة تیس على قدر ما یخثرها، و یقلع الشعر و یوضع فی موضعه من هذا الدواء برأس المیل فإنه ینبت بعد زمان قلیل و قد رقت شعرته و انکسرت حدته، و یکون قلعه ثلاثة دفعات بهذه الصفات فإنه لا یطلع الرابعة.
زعفران الحدید یا زنگ آهن و ظرفیتی تری اکسید آهن قسمت اول
یکی از ترکیبات آهن دار که در طب قدیم استفاده می شده زعفران الحدید یا زنگ آهن سه ظرفیتیFe2O3 بوده است
هرچند گفتیم که اصل معالجه کمخونی با غذاهای آن دار بهتر است باشد نه با قرص آهن و نه ترکیبات آهن دار اما بر خلاف ادعای مدعی در طب
د زعفران الحدید زنک آهن است زاج [1]
فرهنگ نفیسى ؛ ج3 ؛ ص1784
زنگاهن
(zang -han) ا. پ. اکسید آهن و زعفران الحدید.[2]
فرهنگ نفیسى، ج3، ص: 1760
زعافیر. و زعفران الحدید: زنگ آهن.[3]
فرهنگ فارسى برهان قاطع ؛ ص465
زنکاهن-
با ها بر وزن پس دادن چیزیست که آن را به عربى زعفران الحدید مىگویند و ساختن آن چنان است که بیاورند براده آهن و با آب نم کنند و بر روى صفحه آهنى تنک سازند و بگذارند تا خشک شود بعد از آن بکوبند و ببیزند آنچه بماند باز نم کنند و خشک سازند و همچنین تا همه به رنگ زعفران گردد طبیعت تازه آن سرد باشد و چون کهنه گردد گرم و خشک شود و در قابضات به کار برند.[4]
کتب طبى انتزاعى (عربى) ؛ ج16 ؛ ص247
و منها المغناطیس و هو الحجر الذی یجذب الحدید، و من عقاقیر هم المولدة التی لیست بأصلیة، الزّنجار و هو یتخذ من النحاس تجعل صفائحه فی ثفل الخلّ فیصیر أخضر فینحت عنه و یعاد فیه حتى یصیر کله زنجارا، الزنجفر یتخذ من الزئبق و الکبریت یجمعان فی قواریر و یوقد علیها فیصیر زنجفرا و للنار قدر تخرجه التجربة مرة بعد أخرى و الوزن أن تأخذ واحدا من زئبق و واحدا من کبریت، الاسرنج أسربّ یحرق و یشبّ علیه النار حتى یحمر: المرداسنج هو أن یلقى أسرب فی حفرة و یطعم آجرّا مدقوقا و رمادا و یشدد النفخ علیه حتى یجمد فیصیر مرداسنجا، القلیمیا خبث کل جسد یخلص، الاسفیداج یتخذ من صفائح الرصاص بالخل نحو ما یعمل بالزنجار، و کذلک زعفران الحدید من الحدید، و التوتیا دخان النحاس و دخان الکحل.[5]
الأحجار الکریمة ؛ ص301
و من البوارق یحصل على البواطق، زجاج أخضر. و یسمون هذا أصلا لأنه یقبل الألوان. و هذا بذاته ینسبک فی نافخ نفسه[6] أو فی أتّون الزجّاجین و وزنه بالقیاس إلى القطب الأکهب تسعة و تسعون و ثلث.
و منهم من یبدل الاسرنج بالمرداسنج لأنه من الأسرب المحرق أیضا إلّا أنه أخبث.
و من قواعدهم فی الألوان، إن الصفرة من الاسرنج أو المرداسنج.
و ربما ذکروا فیها زعفران الحدید و هو صدأه.[7]
الأغذیة و الأدویة عند مؤلفی الغرب الإسلامی ؛ ص424
[و أخذنا عن شیخنا][8] ابن هذیل[9]- رحمه اللّه- أنّ زعفران الحدید غایة فیها تقلع من الأصل و یکتحل الجفن، وزعفران الحدید هو صدأه إذا ترک یصدأ ثم یغسل و یسحق و یکتحل به.[10]
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى ؛ ج3 ؛ ص328
زعفران الحدید:
زنگ آهن است که آن را سوهان کرده بر روى صفحه پهن نموده تر مىکنند و بر جاى نمناک بگذارند تا زرد شود بعد از آن کوبیده اجزاى زرد شده آن را، بلکه زومار به دستور گذارند و تکرار عمل نمایند تا آن همه زعفران گردد.
شیاف آن جهت قطع حیض و نفاس و جهت قطع خون بن دندان و تقویت آن نافع و خوردن یک قیراط آن مانع آبستنى است و در صناعت جزو عظیم است.[11]
دکتر فاضل موسوى مىگوید: بر حسب معمول آهن استعمالش و تحزیرش طرق مختلف دارد که در زمان ساق آن را یا خود گرد را اصلاح کرده و بعد کشته درست کرده استعمال مىکردند، یا آن را سرخ کرده در آب سرد گذاشته آن آب را استعمال مىکردند یا چرک آن را که وقت آب کردن آهن از آهن جدا مىشود استعمال مىکردند یا با عملیات مختلف از سرکه یا آهنرا با خرقه گذاشته از آن ماده مىگرفتند، تمام این قسمها طرق مختلفى دارد و آهن به هر صورت خواص ثابت دارد که براى قوت و کم اشتهایى
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى، ج3، ص: 329
خوراک، مقوّى دل و معده معروف است و بهطور خارجى حابس خون بواسیر، قبض کننده خون دهان است، بواسیر و طحال را مفید است و در خضاب مو درست کردن آن را استعمال مىکنند و زعفران الحدید هم داراى همین خواص مىباشد.
روایت از جابر بن حیان:
زعفران الحدید که آن را زنجار الحدید و صداء الحدید نیز مىگویند و به یونانى فارونورا مىنمامند و آن زنگ آهن است به این طریق مىگیرند که اوراق آهن را در حفره جاى نمناکى ایستاده کنند به نحوى که بعضى بر بعضى دیگر تکیه کند و اندکى فاصله داشته باشد. پارچه آغشته به سرکه تند بپوشند و در هر سه روز پارچه را خیس نمایند و در این مدت زردى که بر اوراق آهن نشیند آن را جدا کرده باشند که آن زعفران الحدید است و بعضى براده آهن بر صفحه پهن کرده تر مىنمایند و در جاى نمناک مىگذارند تا زرد شود بعد کوبیده اجزاى زرد شده را مىگیرند و به دستور تکرار عمل مىکنند تا همه زعفران گردد و مىگویند: بهترین اقسام آن، بخصوص در طب آن است که براده آهن را با ربع وزن آن نوشادر ساییده در زمین دفن کنند تا ده روز همه زعفران بگردد و آن بارد قابض است و کهنه آن گرم و خشک در دوم، طلاى آن داخس و داء الثعلب و خشونت پلک و ناخنه و بواسیر و بثور مقعد و نقرس را نافع و با سرکه دانههاى چرکى را مفید و پاشیدن آن قاطع خون لثه و محکم کننده آن حالتى قریب به حال ریزههاى آهن و براده آهن خورده به هم مىرسد و علاج آن، آن است که در گذشته ذکر شد.[12][13]
دقائق العلاج / نامداروهاج2 / 22 / فهرست نامهاى داروئى ..... ص : 2
زعفران الحدید: زنگ آهن، اکسید آهن، ر ک داروهاى مرکب
دقائق العلاج ؛ ج2 ؛ ص484
زعفران الحدید (زنگ آهن):
همراه با سرکه براى بادسرخ و دانهها (بثورات) گرم نافع است.[14]
دقائق العلاج ؛ ج2 ؛ ص199
1- زاج الجلاء:
مقدارى زاج آهن و یا مس را تقطیر کرده و سپس مقدار دیگرى زاج را در مایع تقطیرشده حل مىکنند و در دستگاه تقطیر دورى بمدت هشت روز بر آتش ملایمى مىگذارند سپس آن را برمیدارند اندازه خوراکش از یک سوّم تا دو سوّم درهم است این دارو اخلاط غلیظ را از راه قى خارج مىکند و باید آن را با آب و شکر و یا عرق بادیان و آب جوجه و آب گوشت بخورند و در تبها و بیماریهاى معده و آبریزشها، طاعون، درد مفاصل، کمر و نیز براى التیام زخمها مفید است و پس از آن باید کمى گلشکر ببیمار بخورانند در کودکان پنج گندم آن کرمها را مىکشد و داروى مبارک
دقائق العلاج، ج2، ص: 200
و پرارزشى است که در دنیا مانند ندارد.
2- زاج الحدید و النحاس:
ورقههاى نازکى از مس یا آهن را با مقراض پارهپاره کرده و در ظرفى از گل پخته مقدارى از آن و مقدارى گوگرد سائیده ریخته و بر آتش تندى مىنهند پس از یک ساعت همینکه دود تمام شد آن را بر- مىدارند و مىسایند و مىبیزند و دوباره آن را در ظرفى از سفال مىریزند و مانند انتیموان مىسوزانند و مىسایند و براى هریک رطل آن سه اوقیه گوگرد سائیده ریخته و چهار ساعت آن را مىسوزانند و پنج یا شش بار کار را تکرار مىکنند و هر دفعه از مقدار گوگرد مىکاهند تا به یک اوقیه برسد سپس آن را در ظرفى چوبین مىسایند و آب بر آن مىریزند تا حل شود که اگر مس بکار رفته باشد آسمانگون مىگردد و اگر از آهن استفاده شده باشد سبز مىشود سپس آن را صاف کرده و با آتش ملایمى مىپزند تا نصف شود و آن را در جاى سردى مىگذارند تا زاج مانند قطعات زاج کبود ببندد. و همینکه باندازه کافى رسید براى بیرون آوردن جوهر آن مانند وقتىکه براى روح الزاج عمل مىشود کار مىکنند اندازه خوراکش از پنج تا شش گندم همراه با عرق نعناع یا آب جوجه است و براى ضعف معده و برودتها و بدى گوارش و بطور کلى براى همه بیماریهاى معده چه سرد باشد و چه گرم بنا بخاصیتى که دارد مفید است سنگ کلیه و مثانه را خرد مىکند و آتش تبها را همراه با گلاب مىنشاند براى بیماریهاى سر مفید است در درمان طاعون همراه با شکر خورده مىشود و اگر با تریاق استعمال شود عرقآور است و زیان جیوه را دفع مىنماید مالیدن آن براى داء الثعلب مفید است در بیمارى جرب و خارش مالیدن آن سودمند مىباشد، براى همه بیماریهاى سودائى و عفونى نافع است، بستگیها را مىگشاید و گندزدا است و کسى که آن را نوشیده باید لباس زیاد بپوشد و در جاى گرمى
4
زاج سبز قویتر است و راه استخراج جوهر زاج این است که آن را نرم مىکوبند و در ظرفى ریخته آب بر آن مىریزند و مىجوشانند تا بنصف برسد و دوباره آب بر آن مىریزند و مىجوشانند تا در تفالهاى که باقى مىماند مزهاى نباشد سپس آبرا یک شب بحال خود گذارده صبح آن را صاف مىکنند و مىجوشانند تا ببندد و دوباره بر آن آب مىریزند و آن را حل مىکنند سپس مىگذارند تا کبریتیت آن رسوب کند بعد آن را صاف کرده، مىجوشانند و منعقد مىکنند تا هفت مرتبه سپس آن را در گلاب حل کرده و مىجوشانند و منعقد و در سایه خشک مىکنند اما دیگى که بکار مىرود باید کاملا پاکیزه باشد و بوئى از نمک قلیا یا سایر کلسها (ظاهرا بمعنى قلیائیها است. مترجم) در آن نباشد زیرا اگر به زاج بوئى از قلیائیها برسد سیاه مىشود سپس آن را برداشته براى استعمال نگاه مىدارند. اندازه خوراکش تا دو سوّم درهم است اما براى ساختن ملح الزاج باید نخست آب زاج محلولى را که کبریتیتش گرفته شده با جوشاندن به نصف برسانند و آنگاه یک شب آن را در جاى سردى بگذارند و هرچه را که مانند نمک منعقد شد بردارند.
5- زعفران الحدید (اکسید آهن دو ظرفیتى):
براده آهن خالص را
دقائق العلاج، ج2، ص: 203
مىشویند تا پاکیزه شود سپس آن را خشک کرده با آب مرطوب و باز خشک کرده عمل را چندین بار تکرار مىکنند تا آهن زنگارى شود و یا آن را در جاى مرطوبى مىگذارند تا چنین شود سپس آن را در آب مىریزند تا قسمت حل شدنى آن حل گردد و مقدارى از آن تهنشین کند سپس آب زردرنگ را در ظرفى مىریزند تا زعفران آهن رسوب کند و آن را خشک کرده برمیدارند این ماده براى خفقان و بیماریهاى رطوبتى معده سودمند است. خوراکش شش تا دوازده گندم است گاه ورقههاى آهن را در ماء الکبریت فرو برده و بیرون مىآورند و چند روز در جاى مرطوبى مىگذارند و زنگ آهن را از آن مىتراشند و عمل را تکرار مىکنند تا باندازهاى که مىخواهند برسد این ماده براى استسقاء مفید مىباشد گاه ورقههاىآهنى را بر روى تیزابها (اسیدها) و نزدیک به آن مىآویزند و در جاى گرمى مىگذارند تا بخارهاى لطیف آن مایع بورقهها برسد و آنها را زنگارى کند و بهتر این است که این زنگار شسته شود، آسانتر این است که برادههاى آهن را در آبهاى مناسبى بریزند تا در یک لحظه زنگار بزند سپس باید آن را بشویند تا خوشبو شود گاه براده فولاد را با سرکه تندى مرطوب و در بوتهاى که بر آتش نهاده شده خشک و عمل را پنج بار تکرار و آنگاه ماده را سائیده و ضبط مىکنند اندازه خوراکش دو تا سه گندم است معده و نیروى باه را تقویت مىکند و باید همراه با گلشکر خورده شود.[15]
http://zoruf.parsiblog.com/
دقائق العلاج / ج1 / 433 / فصل استسقاء ..... ص : 428
انتیموان دیافریطقون مناسب است و همچنین انواع تربد معدنى اگر در کبد قرحهاى نباشد بسیار مفید مىباشد و نیز اگر صفرا و قرحهاى نباشد جوهر انتیموان سودمند است حب التربد سىام، دهن السلاطین، سرکه عنصلى، دهن الانیسون، دهن الکبریت خالص، ذهب المحلول، رامک، ملح الخبث زعفران الحدید (زنگ آهن)، زیبق الحیوة، شراب الاشوس المفرح- السیسنبرى، شند، طرطر زاج همراه با آب عسل، مفرّح انطاکى، عرق الصینیات اشوس ساجى، ماء الاصول، معجون الانتیموان، معجون دیافریطقون، نمک قلیا، نمک لؤلؤ، ملح المرجان مفید مىباشند.
مخزن الادویه (طبع جدید) ؛ متنجلد1 ؛ ص852
صداء الحدید: زعفران الحدید است که به فارسى زنگار آهن نامند.[16]
مخزن الادویه (طبع جدید) ؛ متنجلد1 ؛ ص835
زنجار الحدید: زعفران الحدید است.[17]
مخزن الادویه (طبع جدید) ؛ متنجلد1 ؛ ص434
زعفران الحدید
ماهیت آن: زنگ آهن است که آهن را براده نموده بر روى صفحه پهن کرده تر کنند و در جاى نمناک گذارند تا زرد شود بعد از آن کوبیده اجراى زرد شده آن را بگیرند و باز به دستور بگذارند و تکرار عمل نمایند تا همه زعفران گردد و بهترین اقسام آن خصوصاً در صناعت آنست که براده حدید را با ربع آن نوشادر ساییده در زمین دفن کنند تا ده روز مجموع زعفران شود.
طبیعت آن: گرم و خشک.
افعال و خواص آن: قابض و از جمله سموم است. ضماد آن جهت نقرس و بواسیر و داخس و خشونت پلک چشم و ناخنه و داء الثعلب و با سرکه جهت باد سرخ و جوششهاى حاره مجرب و فزرجه آن جهت قطع حیض و ذرور آن جهت قطع خون بن دندان و تقویت آن نافع و یک قیراط آن مانع آبستنى است و از خوردن آن حالتى قریب به توبال آهن و براده آن خورده به هم مىرسد و مداواى این مداواى آنست و در توبال در حرف تا مذکور شد.[18]
مجموعة مصنفات فی الخیمیاء و الإکسیر الأعظم ؛ ص323
و الحدید المزعفر و ذلک ان زعفران الحدید کائن من شیئین و هو الحدید و الندوة المزنجرة[19]
الصیدنة فی الطب (داروشناسى در پزشکى) ؛ ص35
عبارت «زعفران الحدید» (زنگ آهن- ترىاکسید آهن)[20]
منهاج الدکان و دستور الأعیان فی أعمال و تراکیب الأدویة النافعة للأبدان / 127 / أشیاف یمنع طلوع الشعر فی الأجفان: ..... ص : 127
بعد أخذه بالمنقاش یقطر على موضع الشعر فإنه یمنعه أن یعود و یطلع، نقلته عن القاضی فتح الدین: زعفران الحدید و زاج من کل واحد جزء. زنجار و نشادر و توتیا و توبال النحسا من کل واحد نصف جزء یسحق و یعجن بمرارة التیس، و یشیف و یرفع نافع.
عفران الحدید قسمت دوم
الجامع لمفردات الأدویة و الأغذیة ؛ ج2 ؛ ص265
حدید:
یذکر خبثه فی الخاء المعجمة و قد ذکرنا توباله فی التاء. ابن سمحون: الحدید یستعمل فی علاج الطب و مداواة الأمراض على ضروب کثیرة هو و برادته و خبثه و زنجاره و ماؤه و شرابه اللذان یطفأ فیهما و هو محمى. قال أرسطوطالیس: و للحدید معادن کثیرة و أجناسه تتفاضل فمنه ما هو رخو و منه ما إذا ألقیت علیه الأدویة صلبته و زادت فی قوته، و منه ما إذا سقی الماء زادت صلابته وحدته، و منه ما إذا لم یسق الماء کان أحد له و أهل الصناعات کلها یحتاجون إلیه و لا غنى للناس عنه کما لا غنى لهم عن النار و الماء و الملح. الرازی: فی کتاب علل المعادن زنجار الحدید هو زعفران الحدید و الدوص و هو ماء الحدید. الغافقی: الحدید ثلاثة أصناف شابرقان و برماهن و فولاذ، فالشابرقان هو الفولاذ الطبیعی و هو الذکر و هو الأسطام، و الفولاذ هو المتخلص من البرماهن. دیسقوریدوس فی الخامسة: و أما الحدید المحمى فإنه إذا طفىء بالماء و الخمر و شرب ذلک الماء و ذلک الخمر موافق للإسهال المزمن و قرحة الأمعاء و صرم الطحال و الهیضة و استرخاء المعدة. جالینوس فی الأدویة المقابلة للأدواء: الماء الذی یطفىء فیه الحدادون الحدید المحمى شفاء لمن یخاف من عضة الکلب الکلب من غیر أن یعلم فإنه أنفع دواء کان و هو عجیب جداً. الدمشقی: إذا شرب ذلک الماء أو ذلک الشراب الذی یطفأ فیه الحدید نفع المعدة التی قد فسدت من قبل المرة. الرازی: یهیج الباه. بولس: ینفع المرطوبین. الکندی: إذا ألقیت برادة الحدید فی شراب مسموم مصت کل ما فیه من السم و لم یضر ذلک الشراب أحداً. قال: و من سقی سحالة الفولاذ فینبغی أن یسقى من حجر المغناطیس درهمین بالماء البارد فإنه یجمعه و یخرجه من البطن. الرازی: یعرض لمن سقی برادة الحدید وجع فی البطن شدید و یبس فی الفم و لهیب و صداع غالب و ینبغی أن یسقى اللبن الحلیب مع بعض المسهلات القویة ثم یسقى السمن و الزبد إلى أن تسکن تلک الأعراض. و قال فی کتاب خواصه إن علق برادة الحدید على أن یغط فی النوم لم یغط. دیسقوریدوس: زنجار الحدید قابض إذا احتملته المرأة قطع نزف الدم و إذا شرب منع الحبل و إذا خلط بالخل و لطخ على الحمرة المنتشرة و البثور أبرأها سریعاً، و قد ینفع من الداحس و الظفرة و خشونة الجفون
الجامع لمفردات الأدویة و الأغذیة، ج2، ص: 266
و النواسیر الناتئة فی المقعدة و یشد اللثة و إذا لطخ على النقرس نفع منه و ینبت الشعر فی المواضع التی استولى علیها داء الثعلب.[21]
الجامع لمفردات الأدویة و الأغذیة ؛ ج2 ؛ ص469
زعفران الحدید:
هو صدأ الحدید و قد ذکرته مع الحدید.[22]
تنسوخ نامه ایلخانى ؛ متنج1 ؛ ص220
فصل در صفت انواع آهن و خواصّ آن[23]
از گوهرهاء گداختنى هیچ خلق را نافعتر از آهن نیست، چه بىآهن هیچ کار و صناعت نتوان کرد.
و بهترین انواع آن باشد که بغایت سفید و سخت بود، و دو طبع نباشد.
«و از آهن بصنعت پولاد حاصل مىکنند[24]».
و پولاد نیز انواع است. نوعى از آن (را)[25] بلارک مىخوانند.
و بلارک آن باشد که درو جوهرى باشد سفید مسلسل[26]. و بسیارى از (شمشیرهاى) بلارک باشد که بوقت کار فرمودن بسبب خشکى بشکند.
و نوعى دیگر است از آهن هندى که آن را روهینا گویند. و جوهر آن باریک باشد و ریزه، (و) بوم آن سبز باشد.
و نوعى دیگر است در دیار[27] فرنگ که از آن شمشیرها کنند.
و (آن) آهنى است بغایت سفید، و نرم، و برّان. چنانکه آهن در زیر ضربت آن البته پاى ندارد. شمشیر آن را در مىپیچند[28] چون کاغذ.
تنسوخ نامه ایلخانى، متنج1، ص: 221
و از آن نگذارند که بدیار[29] اسلام آرند[30]. شمشیرى را از آن (یک) هزار دینار مصرى قیمت باشد. و بر شمشیر شکلها باشد که آن را بفال ندارند. «و آن»[31] چنان بود که سرانگشتى بر روى شمشیر از جوهر خالى[32] باشد، و لون آن سیاه باشد. (و هرچه از دو طرف باشد این عیب زیاده بود).
و عمرو معدى کرب را شمشیرى بود که آن را ذو النون گفتندى.
بر میان آن شمشیر مثل صورت قمر در جوهر[33] نگاشته بود.
خاصیّت آهن، زنگ آهن بمعده نافع بود. و از آبها که بر معادن گذرد هیچ آبى نافعتر از آهن نیست که بر[34] (کان ا) و گذرد.
و آبى که در دیک آهنین بجوشند[35] و سرد کرده (بخورند، مضرت[36] آب زایل شود، و) مستسقى را[37] نافع بود.
(و از آهن توبال حاصل مىشود و آن را خبث الحدید إ 66 گویند) و در داروها[38] بکار دارند، خاصّه در مرهمها، جراحت را خشک گرداند[39].
و بواسیر را نافع بود.
و اگر در جوارشات استعمال کنند، استرخاء معده و فساد آن را سود دارد[40]. و اعصاب معده را متانت دهد. و باد بواسیر را زائل کند[41]
تنسوخ نامه ایلخانى، متنج1، ص: 222
و رنگ روى را که بسبب علّت بواسیر بىرنگ شده[42] باشد، بصلاح آرد.
(و) زعفران الحدید هم از آهن حاصل مىکنند. «و بآهن سپرز را داغ کنند، مضرّت آن بازدارد[43]» زیادتى رطوبات را دفع کند.[44]
الشامل فی الصناعة الطبیة ؛ ج10 ؛ ص578
حدید
إنّ الحدید له معادن[45] کثیرة معروفة، و أنواعه ثلاثة: الشابرقان و هو الفولاذ[46] الطبیعى، و یسمّى الإسطام و الأرمهان[47] و هو المقصود فى العرف العام باسم الحدید. و الفولاذ[48] المتّخذ منه؛ و هو المخصوص فى العرف العام باسم الفولاذ.
و إذا طفئ الحدید المحمىّ فى الماء و الخمر مرارا کثیرة، کان شرب ذلک نافعا من الذوب[49]، و مقوّیا للمعدة- خاصة المسترخیة- و ینفع الهیضة، و ورم الطحال. و الماء الذى یطفئ فیه الحدّادون،
الشامل فی الصناعة الطبیة، ج10، ص: 579
أنفع دواء للمکلوب إذا فزع من الماء[50]، و ذلک إذا سقى منه من غیر أن یعلم به. و یهیّج[51] الباه، و ینفع المبطونین[52].
و إذا ألقیت برادة الحدید فى شراب مسموم، جمعت ذلک[53] السّمّ إلى نفسها و لم یضرّ شرب ذلک الشراب. و من سقى من برادة الحدید؛ فإنه تحدث له یبوسة فى الفمّ، و لهیب، و صداع غالب. و ینبغى أن یسقى اللّبن الحلیب مع بعض المسهلات القویّة، ثم یسقى السّمن و الزّبد إلى أن یسکن ما به، و إذا سقى وزن درهمین من حجر المغناطیسجمع[54] تلک البرادة و أخرجها.
و زنجار الحدید و هو زعفران الحدید إذا احتملته المرأة، قطع نزف دمها و إذا شربت منه، منعها من الحبل. و إذا خلط بالخلّ، و لطخ به على البثور و الحمرة المنتثرة، أبرأ ذلک سریعا.
و هو نافع من الدّاحس و الظفرة[55] و خشونة الأجفان، و البواسیر الناتئة فى المقعدة و یشدّ اللّثة.
و إذا لطخ على النّقرس، نفع منه. و ینبت الشّعر فى المواضع التى استولى علیها داء الثعلب.[56]
عرائس الجواهر و نفائس الأطائب ؛ متن ؛ ص236
باب ششم در معرفت حدید و خواص و منفعت آن
آهن جوهرى است معدنى از جمله فلزّات هفتگانه.
[57] معادن او در بسیار مواضع است، و آن سنگى است سیاه برّاق ثقیل کى به آتش آهن ازو جدا کنند.
و آن انواع است. یکى را «نرمآهن» گویند، و دیگرى به غایت سفید باشد مانند نقره.
و اصل نرمآهن و پولاد هر دو یکى است، در گداز متنوّع مىشود.
و بهترین آهن سفید بود و دو طبع نباشد. و از آن آلات و ادوات جمله اصناف مردم سازند، و این نوع آب نگیرد.
و نوع دیگر را پولاد گویند.
و نوعى دیگر را «قاطع» گویند که شمشیرها [ى] روسى و سقلابى از آن سازند، و اکثر آلات زرگران و درودگران و غیر آن از آن سازند.
و پولاد انواع است: یک نوع را «بلارک» خوانند که درو جوهرى سفید مسلسل باشد، و بهترین آن بلارک شاهى باشد که جوهرش بزرگتر باشد و روى آن بیشتر شکل محرابها بود، و بعضى از آن در غایت تسلسل بود که آن را؟؟؟ د[58]گویند و آن بنفش رنگ نرم باشد؛ و بهترین انواع بلارک آن است.
عرائس الجواهر و نفائس الأطائب، متن، ص: 237
و آوردهاند که بلارک صنعت اهل هندست، و طریقش آن آن است کى پولاد را براده و ریزه مىکنند و به آهن نرم بر هم مىگدازند و به زخم تاب [و] خایسک انواع بلارک مىسازند و کتاره مىکنند.
و جمله آهنها را چون بسایند و به سنگ سنباده باریک سمرقندى بمالند و نرم کنند و به آب زاج سفید یا زرد روى وى طلا کنند درو جوهرى پیدا آید.
و از آهن هندى نوعى دیگرست کى آن را «روهینا» گویند. جوهر آن باریک و ریزه باشد و بوم سبز و به غایت نرم.
و نوعى دیگر را آهن «مال» گویند.
و جمله انواع در هند چون آب دهند باقى به چرخ حکّاکان تمام کنند.
و نوعى دیگر در دیار فرنگ است به غایت سفید و نرم، چنانک هیچ آهن در زیر ضربت تیغ آن تاب نیارد. تیغ آن را درهم پیچند مثل کاغذ و بگدازند که به دیار اسلام آورند، قیمت یک تیغ از آن هزار دینار مصرى باشد.
و در بلغار نوعى ترکیب مىکنند از پولاد نرم و آهن و تیغها مىسازند.
[59] و زنگارى به طریق صناعت از آهن حاصل مىکنند که آن را «زعفران الحدید» گویند، در اکسیر مستعمل باشد و در داروها به کار دارند.
عرائس الجواهر و نفائس الأطائب، متن، ص: 238
و در هند شمشیرها را بدین طریق آب دهند: فراگیرند گل سرخ و سرگین گاو و نمک و قدرى زاج، و این جمله را باهم حلّ کنند و روى شمشیر را بدان طلى کنند ستبر و از آن طلى مقدار نیم انگشت پاک کنند و تیغ را در آتش بتابند و نمدى تر کرده باشند، تیغ را از هر دو جانب بر آن نمد مىنهند تا آب گیرد و رویش را پاک کنند.
خاصیت آهن
از آهن «توبال» حاصل مىشود که آن را «خبث الحدید» گویند. آن را در داروها به کار دارند، خاصّه در مرهمها.
جراحات را خشک کند و علّت بواسیر را نافع بود، و در جوارشنات استرخاى معده و فساد آن را سودمند بود، و اعصاب معده را متانت دهد، و باد بواسیر زایل کند، و رنگ روى به صلاح آرد و به آهن سنگ تاب کنند[60] و سپرز را، و دیگر طعامها را[61] مضرّت زایل کند، رطوبات افزون را دفع.
آوردهاند که عمرو معدى کرب را تیغى بود که آن را «ذو النون» گفتندى بر میان آن مثل صورت قمر.
و بر شمشیر از جوهر شکلها باشد که به فال دارند، و آنچ به فال بد دارند آن است کى سر انگشتى یا زیادت بر روى شمشیر از جوهر خالى باشد و لونش سیاه بود.
و اگر از دو طرف تیغ باشد عیب زیادت بود و اگر بر کناره شمشیر بود یا به قبضه تیغ نزدیک بر خصم نامبارک باشد.
و در هند بیضه گداخته را یک بار دیگر مىگدازند تا دو بیضه مىشود: یکى سفیدتر و دیگر سیاهتر، آن را پارههاى
عرائس الجواهر و نفائس الأطائب، متن، ص: 239
خرد مىکنند و هر بوته را ده درمسنگ روى سوخته و مثل آن مرقشیثا [ى] ذهبى و مثل آن مغنیسیا باهم نیک بگدازند، و در هر بوته چهل درم ازین ادویه در صرّه بسته در وى افکنند و دمى چند دیگر بدمند، هلیله و پوست نار و نمک خوش و صدف مروارید، اجزاى همه متساوى، و بگذارند تا سرد شود، و از آن قبضههاى شمشیر کنند و نیم کار آن را مدّت سه ماه در زیر سرگین اسپ کنند و بعد از آن تمام کنند، و آهن بلارک شاهى بدین طریق سازند، و اللّه اعلم بالصّواب و الیه المرجع و المآب. [b 40][62]
اختیارات بدیعى ؛ ص267
صداء الحدید
زعفران الحدید بود و گفته شد[63]
خلاصة التجارب (طبع جدید) / 335 / جراحتها ..... ص : 328
بیان حوابس از مغربات و رویانندهها و خشککننده ها: جص مغسول، علک البطم مطبوخ، نشاسته گندمى گرد آسیا، صمغ عربى، کندر، ریتانج، کتیراى محرق، عصاره زبل خر، مویز بىدانه کوفته، شبت سوخته، کاغذ سوخته، مهبل و آرد پوسیده درخت بید، سفال نوسوده، نسج عنکبوت، ضفدع کشته، صبر، دم الاخوین، انزروت دوشاء، سپیده خایه مرغ، سوخته پشم خرگوش، پشم شوخکن زیر دنبه سنگ زخم سفیداج، ارزیز و زجاجى زعفران الحدید، قلقطار، استخوان سوخته، صدف سوخته اسفنج اندر خمر یا زفت آغشته آنگاه سوختن جو بریان کرده مازوى اندر روغن سوخته و اللّه اعلم.
تذکرة أولی الألباب - الجامع للعجب العجاب ؛ ص196
زعفران الحدید:
صدؤه.[64]
بغیة المحتاج فی المجرب من العلاج / 61 / الفصل السادس فی الشعر الزائد ..... ص : 61
و مما جرب لهم هذا الشیاف: یؤخذ زعفران الحدید، و الزاج، و النوشادر، و توبال النحاس الأحمر و الزنجار یدق و ینخل و یعجن بمرارة تیس على قدر ما یخثرها، و یقلع الشعر و یوضع فی موضعه من هذا الدواء برأس المیل فإنه ینبت بعد زمان قلیل و قد رقت شعرته و انکسرت حدته، و یکون قلعه ثلاثة دفعات بهذه الصفات فإنه لا یطلع الرابعة.